رفتارشناسی گرایش غیرمعمول به چاپ مجموعه ترانه و درنگی بر منابع موجود
مؤلفان بیتألیف
[ حسین قلیپور - نویسنده و پژوهشگر ]
اشاره: یادداشت زیر دو هدف را دنبال میکند؛ هدف نخست گزارشی است توصیفی از سیر تطوری که انتشار مکتوب ترانه در ایران طی کرده است. در این گزارش صرفاً به مهمترین رویدادها و جریانها پرداخته شده و نگارنده آگاه است که از حیث تاریخنگاری، حتماً نامها و صداهای دیگری نیز در این برههی تاریخی قابل اشاره هستند. در ادامه با توجه به همزمانی با نمایشگاه کتاب، هدف دوم این مطلب، نگاهی گذرا و مختصر به منابع مکتوب مرتبط با ترانه که تا کنون منتشر شده، خواهد بود.
- الف) روند دگردیسی ترانهی مکتوب: من ترانه چاپ میکنم، پس هستم!
2- در کشور ما به دلایل مختلف -از جمله همپوشانی جلسات و گردهمآییهای شعر و ترانه- گرایش شدید شاعران عموماً ناآشنا با تعریف و مبانی ترانه به سرودن ترانه و ورود به بازار تجاری ترانه و پیشینهی تاریخی توجه به شعر در مقایسه با ترانه، درهمآمیختگی و خلط این دو مفهوم نسبت به آنچه از مفهوم ترانه در موسیقی اروپا و آمریکا درک میشود، بسیار شدیدتر لمس میشود. از سوی دیگر، در کنار این درهمآمیختگی، اهمیت دادن به کلام در فرهنگ پاپیولار ایران اهمیت ویژهای یافته است.
آیا در سایر فرهنگهای موسیقایی نیز به این شکل است؟ پاسخ قطعی و کاملی به این سوال نمیشود داد؛ اما به این نکته بسنده کنیم که «باب دیلن»، به عنوان یکی از مطرحترین ترانهسرایان تاریخ -که برخی منتقدان در کنار توجه به موسیقی و صدایش به او لقب بزرگترین شاعر زندهی دنیا را هم دادهاند- در مصاحبهای میگوید: «[اهمیت]آنچه که من انجام میدهم، در کلام ترانهها نیست...»
در هر صورت، این درهمآمیختگی پیامدهای نظری-کاربردی دارد که بهجا است هر یک از آنها در مجالی جداگانه بررسی شوند. از جملهی این تبعات دگردیسی شکل و رسانهی ارائهی ترانه است. همهجای دنیا مهمترین رسانهی ارائهی ترانه، مجموعهی نهایی کلام و موسیقی است که به شکل یک قطعهی موسیقی ارائه میشود؛ اما در کشور ما بیشترین بسامد با ارائهی دکلمهوار ترانه در یک جلسهی ترانهخوانی، انتشار اینترنتی -به خصوص بعد از رشد پرشتاب رسانههای اجتماعی- و کاغذی آن است. به بیان دیگر، شما با افرادی که از سوی خودشان و اطرافیانشان «ترانهسرا» نامیده میشوند، روبرو هستید که حتی یکی از کلامهایی که به عنوان پیشنهاد برای موسیقی نوشتهاند، اجرا نشده یا تعداد ترانههایی که از آنها در قالب قطعهی موسیقی منتشر شده، در برابر ترانههایی که در شکل مکتوب منتشر شده، بسیار ناچیز است.
3- جریان اولیهی چاپ ترانه به صورت کتاب در ایران به صورت کلی شامل دو بخش میشد: بخش اول کتابهایی بودند که آثار عموماً اجراشدهی ترانهسرایان برجستهی ترانهی نوین (یعنی شهیار قنبری، ایرج جنتیعطایی، اردلان سرفراز و زویا زاکاریان) را در بر میگرفتند. این آثار به فاصلهی چند سال از هم چاپ شدند. چاپ این آثار بهویژه برای کسانی که علاقهمند به مطالعه دربارهی ترانه بودند، غنیمت بود و خیلی زود مرجع اصلی بررسیهای ساختاری و محتوایی آثار این افراد شد. اینها متن تعداد زیادی از خاطرهانگیزترین ترانههای فارسی در طول چند دهه بودند که معمولاً همراه توضیح کوتاهی از سوی ترانهسرا در مورد زمان و چگونگی سرایش ترانه بود. این روند در تمام دنیا و البته بسیار مفصلتر از این، بهویژه برای افرادی که تحت عنوان ترانهساز فعالیت کردهاند، معمول است و برای مثال سری کتابهایی تحت عنوان «The Words and Music Of...» برای افرادی نظیر باب مارلی، دیوید بووی، پاول سایمون و... توسط انتشارات پرائگر است که همگی دربرگیرندهی ترانههای اجرا شدهی این افراد، شرح حال و توضیحاتی مرتبط با فعالیت آنها است.
4- موج دوم چاپ کتابهای ترانه در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد رخ داد. شاخصترین افرادی که در این دوره به چاپ کاغذی ترانه روی آوردند، یغما گلرویی و مریم حیدرزاده بودند. تا به امروز 6 دفتر ترانه از گلرویی و 5 دفتر ترانه از حیدرزاده به چاپ رسیده است. دفترهای مریم حیدرزاده به سبب طولانی بودن اکثر قطعات و مشابهت فرمی (عدم معرفی ساختمان ترانه) به دفترهای شعری مانند بود که صرفاً زبانی در سطوح محاوره و عامیانه را برای سرودن برگزیده است.
گلرویی در بیشتر قطعات خود با متمایز کردن بخشهای یک ترانه (برای مثال برجسته نوشتن ترجیعبند یا متفاوت نشان دادن شکل سطربندی و همینطور تفاوت وزنیِ بخشِ ترجیعبند) حداقل تلاشی برای اینکه نشان دهد این دفترها پیشنهادی برای اجرا هستند، داشت. چنین اقدامی با توجه به فضای تازه فعال شدهی موسیقی داخلی در آن سالها منطقی به نظر میرسید و به سرعت مورد استقبال اهالی ترانه هم قرار گرفت. اگرچه مجموعههایی از افراد ناآشنا، موازی همین جریان نیز به چاپ میرسید که سرنوشتی چون بایگانی و خمیر شدن کتابها نداشت.
5- فارغ از اینکه انگیزهی اولیهی این افراد چه بوده، هر دو مدل در سالهای بعد به شدت تکثیر شد. یعنی از یکسو شاعرانی که ترانه را درجهی پایینتری از سخن نسبت به شعر قلمداد میکردند، در کنار چاپ مجموعه شعر گاهی مجموعه ترانهای نیز چاپ میکردند که برای مثال، در میان صد قطعهی درون کتاب، دو یا سه ترانهاش نیز به اجرای موسیقایی رسیده بود. از سوی دیگر هم افرادی که به عنوان ترانهسرا مشغول به فعالیت شده بودند، به پیروی از الگوی «گلرویی» کوشیدند جهت معرفی آثارشان به بازار ترانه، دست به چاپ مجموعه ترانههایشان بزنند.
در این میان، جریانی منطقیتر هم به چشم میخورند که بعد از اینکه سالها ترانه سرودند -به سبب جمعآوری و ثبت یکپارچه مجموعهی ترانههایشان- آنها را در یک کتاب گردهم آوردند. مونابرزویی، افشین یداللهی، روزبه بمانی و... از ترانهسرایان این دسته به شمار میروند. این روند در مورد دو الگوی مطرح شدهی قبل، در دو سه سال اخیر از یک موج محدود و دو یا سه نفر فراتر رفته و امروز چندین نشر به صورت تخصصی بخشهای مرتبط با ترانه دارند.
هر چهقدر میل به افزایش کتابهای کاغذی بیشتر شد، کمتر این سؤال پرسیده شده که «فایدهی انتشار مکتوب ترانههایی که بیش از 90 درصد آنها به اجرا نرسیده چیست؟» اگرچه آمار نشان میدهد در مورد یغما گلرویی آمار ترانههایی که ابتدا به صورت مکتوب چاپ شده و سپس به اجرای موسیقایی رسیدهاند، قابل توجه است اما این الگو هرگز پس از او برای کسی موفقیتی در عرصهی اجرای ترانه نیاورده است. در مقابل آن، امروز ترانهسرا در عرف جلسات و محیطهای مجازی به کسی اطلاق میشود که کلامی با زبان محاوره مینویسد یا کسی که کتابی با عنوان مجموعه ترانه به چاپ رسانده است.
گذشته از روند غیرحرفهای برخی نشرها که با رویای هویت مؤلف بخشیدن، سرمایهی چاپ کتاب -و گاهی چند برابر سرمایهی چاپ یک کتاب!- را از خود نویسنده میگیرند و در نهایت هم پخش نیمی از کتاب را به خود نویسنده واگذار میکنند و از نیمهی دیگر هم (که در چاپهای معمول 1200 نسخهای، ششصد نسخه است) تنها صد نسخه چاپ میکنند. وقتی به دور از هیاهوهای موجود به این روند مینگریم، مؤلفانی را میبینیم که -سرمست از دیدن نامشان روی جلد کتاب و امضای یادگاری نوشتن برای دوستانشان- گمان میکنند روبان خط پایان مسابقه را پاره کرده و به سرمنزل مقصود رسیدهاند.
اگر تا دیروز، به صِرف سرودن چند قطعه با زبان محاوره، در معرفی خود در محیطهای مجازی عنوان ترانهسرا را قید میکردند، امروز با چاپ کتابی که به زور رونمایی در این جلسه و آن جلسه و تبلیغات دوست و آشنا دویست نسخه هم فروش نمیرود، هویتی تازه یافتهاند؛ هویتی خودمتناقض(!) که مسیر ترانهسرا شدن در ایران را چنین ترسیم میکند: حضور در جلسات شعر، معرفی به جلسات مجزای ترانه، حضور و فعالیت در جلسات ترانهخوانی، همکاری با یک خوانندهی درجهی دو و سه در قالب چند قطعهی محدود در بازهی چند سال، چاپ کتاب ترانه، رونمایی کتاب ترانه در جلسات ترانهخوانی تهران و شهرستانها، افزایش میزان بازدید و لایک صفحات منتسب مجازی، حضور به عنوان منتقد در جلسات ترانهخوانی و فضای مجازی، چاپ مجموعه ترانهی دوم و سوم و چندم پیش از اینکه حتی به تعداد انگشتان دو دست از مجموعهی اول ترانهای به اجرا برسد و در نهایت، برگزاری کارگاه ترانه و تدریس موارد پیشگفته به عنوان اصول ترانهسرایی!
***
- ب) منابع آموزشی-پژوهشی ترانه: بیمها و امیدها
1- مبانی ترانهسرایی، سعید کریمی، فصل پنجم، 1393
«مبانی ترانهسرایی» کتابی تحلیلی-آموزشی است که در آن، کلام به کار رفته در ترانهی فارسی از حیث ساختار و محتوا به کمک ابزارهای نظریهی ادبیات و عَروض و قافیهی کلاسیک محک خورده و تحلیل شدهاند. از حیث ساختار، تمرکز اصلی این کتاب بر وزن عَروضی و قافیه بوده و البته سایر آرایههای لفظی-معنایی نیز در طبقهبندی بدیع و بیان کلاسیک ارائه شدهاند. بر همین مبنا، سبکشناسی ترانه نیز مطرح شده و در ابتدای کتاب بررسی تحلیلی در مورد سیر ترانهسرایی در ایران از دوران «علیاکبر شیدا» تا پس از انقلاب ارائه شده است. از نقاط قوت کتاب به روشمندی تحلیل در بیشتر فصلها، ارائهی مثالهای کافی و آشنا از ترانهسرایان آشنا و تا حد امکان پرهیز از زیادهگویی است. از نقاط قابل تأمل مجدد این کتاب هم میتوان به روش سنتی سبکشناسی، بررسی مفصلتر همراهی موسیقی با کلام و توجه بیشتر به سایر ابزارهای نظمآفرینی علاوه بر عَروض در ترانه، تأمل مجدد در برخی تقسیمبندیها و تحلیلهای ارائه شده اشاره کرد.
2- هنر ترانهسرایی، علی کمارجینژاد، مایا، 1394
هنر ترانهسرایی تلاش کرده مجموعه اطلاعات کاربردی مرتبط با ترانه را در قالب یک کتاب گردآوری کند. علاوه بر مباحث ساختاری و محتوایی مانند وزن، قافیه، تصویرسازی، آشناییزدایی و... تلاش شده به مواردی چون قرارداد مورد نیاز ترانهسرا، نحوه به اجرا رسیدن و... نیز پرداخته شود. از نقاط قوت کتاب، زبان ساده و بیپیرایهی آن و توجه به مسائل حرفهای شغل ترانهسرایی است. از مهمترین نقاط ضعف این کتاب، میتوان به این موارد اشاره کرد: روشمندی غیرآکادمیک در عین استناد به منابع آکادمیک (دوگانگی استفاده از روش تجربی-علمی)، سهلانگاری در پرداخت به موضوعات پرطمطراقی چون روانشناسی و جامعهشناسی ترانه که هر کدام نیازمند مقدمات و مباحث پیشنیاز مسلمی است و اشارهی یک پاراگرافی به هر کدام جز تزئین متن به واژگان زیبا سودی ندارد، نگارش ژورنالیستی در مورد مسائلی چون مافیای ترانه که از حیث روشمندی و بیان با سایر مطالب کتاب همخوانی ندارد.
3- تاریخ تحلیلی ترانهی فارسی، مهدی موسوی میرکلایی، بوتیمار، 1394
نام این کتاب، وامدار کتاب مشهور و مهم «شمس لنگرودی» دربارهی شعر نوی فارسی است. این کتاب تلاش کرده تصویری از تحول ترانهسرایی از دوران باستان تا امروز ارائه کند و گویا پیشتر به عنوان رسالهی کارشناسی ارشد در دانشگاهی ارائه شده است. پیشتر دربارهی نواقص متعدد این کتاب از حیث روش پژوهش و ایرادهای شکلی و محتوایی آن یادداشتی با نام «کدام تاریخ؟ کدام تحلیل» نوشتهام که در اینترنت قابل دسترسی است. همچنین در بخشی از این کتاب، نمونههایی از ترانهسرایان دیروز و امروز فارسی ارائه شده است.
4- نخستین نظریههای نقد ترانهی فارسی، مریم کوچکی شلمانی، انتشارات جدیکار، 1394
کتاب دکتر کوچکی شلمانی نگاهی متنمحور به ترانهی فارسی است که در پی تطبیق نظریهی ادبیات و جریانهای نوین نقد هنری در ترانه برآمده است. همچنین از ابزارهای سنتی ادبی فارسی نیز در این راه بهره گرفته است. نکتهی مهم این کتاب، موازیکاری است که با کتابهای مشابه خود -حتی کتابهایی که بهظاهر بیارتباط با ترانهاند- دارد و همین موضوع باعث شده حجم بسیاری از این کتاب، نقلقول از کتابهای دیگر باشد. توجه به برخی نکات محتواآفرین و تصویرساز در ترانههای فارسی که امروزه در تحلیل متن در جهان اهمیت بسیاری دارد، از نقاط قوت این کتاب و عدم توازن نسبت تحلیل مرتبط با ترانه به نقلقولهای پراکنده از کتب جامعهشناسی-تاریخی-ادبی مختلف به عنوان مواد خام بحث و بیتوجهی در برخی موارد به زمینهی متن مورد بحث (یعنی ترانه به عنوان کلام همراه موسیقی) از مهمترین ایرادهای این کتاب به شمار میرود.
منابع موجود مرتبط با ترانه همزمان بیم و امید را در تصویر پیش رو مجسم میکنند! بیم فراگیر شدن و تکثیر کتابسازیها و مؤلفان بیتألیف و امید به تکمیل و تصحیح برخی منابع و رشد آگاهی تا حداقل سوال «ترانه چیست؟» پاسخی مشابه فرهنگ جهانی موسیقی پیدا کند و بایدها و نبایدهای الزامی این تعریف در تمام پژوهشهای مرتبط جاری شود.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 25 اردیبهشت 1395 - 16:15
دیدگاهها
عالی بود..استفاده کردیم
افزودن یک دیدگاه جدید