آیا موسیقی سنتی ما برای فرار از فراموشی به موسیقی پاپ گرایش پیدا کرده است؟
گویند موسیقی سنتی نوشتند، ما به غلط موسیقی پاپ میشنویم
[ سمیرا گلباز - پژوهشگر و نوازنده سهتار ]
حفظ، اشاعه و پویش هر هنر نیاز به حمایت مادی و معنوی دارد که بخش مادی آن توسط سرمایه گذاران و مخاطبان و بخش معنوی آن تنها به حمایت مخاطبان آن هنر تأمین میشود؛ مخاطبانی که علاوه بر پیروی از سلیقه ی شخصی با حمایت های آگاهانه ی خویش در صدد رشد هنر و تعالی آن نیز باشند.
موسیقی سنتی (کلاسیک ایران)، همچون موسیقی کلاسیک جهانی با مخاطبان خاص و محدود خویش روبروست و همچون موسیقی پاپ با میلیونها مخاطب سروکار ندارد؛ حال امروز این نوع موسیقی چگونه میتواند روند رو به رشدی داشته باشد که ضمن اصالتاش، مخاطب خود را نیز حفظ کند؟
موسیقی سنتی، تعریف شخصی ندارد و چهارچوب آن مشخص است؛ با سازهای ایرانی نیز میتوان انواع موسیقی، پاپ، کلاسیک و... را نواخت، اما پرواضح است که موسیقی سنتی به حساب نمیآید.
موسیقی سنتی درچند دهه ی اخیر مشمول تغییراتی شده و بیشتر در قالب گروه نوازی و گاه به شیوه ی موسیقی غرب، چند صدایی و با ارکستراسیون ارائه میگردد؛ هر چند بسیاری بر این عقیده اند که این روند نیز برخلاف شاخص های موسیقی سنتی است و سازهای ایرانی قابلیت گروه نوازی و موسیقی ارکسترال را ندارند، با این وجود خلاف این نگرش به اثبات رسیده و چه در گذشته وطی چند دهه ی اخیر نیز آثار فاخری با این اصول خلق شده است، چنان که نه تنها درمحتوا و روند دستگاهی ردیف تغییری داده نشده، بلکه با حفظ پیوند با بنیان های این نوع موسیقی به رشد آن پرداخته و مخاطب را با خویش همراه ساخته است.
هر یک از انواع موسیقی نیاز بخشی از جامعه را برطرف میکند و به فراخور زمان و مکان قابل انتقال است. انتخاب نوع موسیقی از اختیارات شنونده است، سلیقه ی شخصی است و قابل احترام...
پرسش اینجاست که آیا این انتخاب آگاهانه است؟ آیا سلیقه ی شخصی با دانش و شناخت صورت گرفته یا تزریق رسانهها و بازار تجاری حاکم که با سرمایه گذاری و تبلیغ روی موسیقی پاپیولار متمرکز است، سبب این انتخاب شده است؟ مشکل اصلی از همین جا آغاز میشود که انواع موسیقی هنری به گوش مخاطب نمیرسد تا با آموزش و تربیت اصولی به انتخاب موسیقی مورد علاقه ی خود بپردازد. گوش عموم مردم را موسیقی تفننی به کار و بازی گرفته است.
برای حل این مشکل، امروزه راه کارهای نادرستی توسط برخی از موسیقیدانان سنتی برای جذب مخاطب انتخاب میشود، به عنوان مثال آهنگساز همراه مخاطب میشود و با سلیقه ی او به خلق اثر میپردازد، و در این راه نه تنها پیمان با فرهنگ موسیقایی خویش را زیر پا میگذارد، بلکه گامی برای نزدیکی شنونده با آن هنر نیز بر نمیدارد. این روند بسیار نگران کننده و مخرب است؛ زیرا هنرمند متعهد باید یک گام از مخاطب خویش جلوتر باشد تا توانایی شنیداری و سطح سلیقه ی هنری و فرهنگی او را بالا ببرد. در این صورت است که هنرمند دین خود را به فرهنگ و هنر خویش ادا میکند. هر هنر، ازجمله موسیقی نیاز به تغییر و تحول دارد تا خوراک فرهنگی مناسبی برای جامعه ی زمان خویش باشد، اما تحولی که هنرمند، آگاهانه رقم میزند، نه آن که مخاطب تقاضا میکند.
رسانه های ملی سهم عمده ای در گسترش و پرورش هنر فاخر هر سرزمین دارند؛ از آن جایی که رسانه های عمومی و رسمی دولتی ایران به نشان دادن ساز و معرفی تخصصی این هنر نمیپردازند، عموم مردم از این قافله جدا مانده و هنرمند در حفظ و اشاعه ی هنر موسیقی تنهاست و پخش موسیقی سطحی و سرگرم کننده از سوی این رسانهها سبب تخریب گوش های ناآشنا به موسیقی ناب گشته و کار هنرمندان در این عرصه را دشوارتر میکند.
جذب مخاطبانی که از موسیقی سطحی و شبکه های ماهواره ای گوش خود را تغذیه میکنند، برخی موسیقیدانان سنتی را به سمت موسیقی پاپ سوق داده است. هر نوع موسیقی نیاز مخاطب خود را برآورده میکند و اگر مخاطب کمتری به موسیقی سنتی گرایش دارد، راه گریز از این مسأله تغییر در نوع موسیقی نیست که به نام موسیقی سنتی، مخاطب ناآگاه را گمراه سازد و به جامعه تزریق شود. آمار فروش آلبوم های موسیقی سنتی و کنسرت های آن نشان میدهد که با چه تعداد مخاطب نسبی روبروست و اگر کنسرت یا آلبومی بیش از حد مخاطبان معمول موسیقی سنتی مورد استقبال قرار گرفت، بسیار خوشحال کننده است؛ اما این پرسش مطرح است که آیا موسیقی ای که ارائه شده، در ژانر سنتی میگنجد؟! چه جای کینه ورزی و حسادت است، که بسیاری تحلیل های این چنین را این گونه تعبیر میکنند؟ چه بسا اگر اثری در ژانر خود خلق گشته و سبب آشنا گشتن بسیاری با آن چه تا به حال از آن لذت نمیبرده اند، شده و درخشش این نوع موسیقی را در پی دارد، جای تشویق و تجلیل دارد؛ حال آن که، بر اساس تحلیل موسیقیدانان آگاه و با دانش، اثر تولید شده در ژانر موسیقی پاپ میگنجد. خالق چنین اثری مسئول تعیین جایگاه خویش و اثر خویش است. خلق این گونه آثار و قرار دادن آن در ژانر نامربوط نه تنها به روند نزولی موسیقی سنتی میانجامد بلکه موسیقیدانان متعهد این ژانر را نیز به مخاطره ی بیشتر میکشاند تا مخاطب خود را از ناآگاهی رها سازد. راه گریز از کم استقبالی از کنسرتها و آلبوم های موسیقی سنتی، پاپ اندیشی نیست، در حقیقت تحول المان های موسیقی سنتی کار هنرمند پیشرو است نه تحریف آن.
همان طور که اشاره شد، درک موسیقی فاخر به دلیل پیچیدگی و عمق اش نیازمند شناخت و ممارست است، از این رو همواره مخاطب محدود خویش را دارد و نسبت به انواع موسیقی تفننی در انزواست. این گونه هنر، نیاز به حمایت مادی و معنوی از سوی دولت و طرفداران خویش دارد و پیشرفت و اشاعه اش در گرو تلاش و پایبندی صاحبان این هنر است. رکود در موسیقی سنتی تنها به دو دهه ی اخیر مربوط نمیشود، درخشش موسیقی ایران در دهه های پنجاه و شصت و ارتباط مردم با موسیقی دوران درویش خان (یعنی اواخر دوران قاجار) به دلیل رکود طولانی قبل از آن و عدم آشنایی درست مردم با موسیقی ملی خویش بود. اجرای آثار عارف قزوینی، درویش، مختاری، شهنازی، معروفی، علی اکبر شیدا و ... توسط گروه های پایور، شیدا، عارف و هنرمندان "مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران"، به گوش مردمان آن زمان نو بود، چرا که خوب آن را نشنیده بودند، این جزئی از حافظه ی تاریخی ماست که نباید به فراموشی سپرد.
موسیقی سنتی میراثی است که از بین نمیرود و تنها برای دورانی دستخوش امواج تغییرات اجتماعی میشود و نیاز به اتحاد، همفکری و همکاری برای بازسازی دارد که به همت موسیقیدانان آگاه، متعهد و دلسوز و سرمایه گذاری بخش دولتی، حفظ شده و بار دیگر به اوج میرسد.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 22 خرداد 1395 - 18:38
دیدگاهها
خانم منتقد به کار بردن لفظ سنتی برای موسیقی اصیل ایرانی در وحله ی اول درست نیست چون سنت چیزهای دیگه ای رو به ذهن متبادر میکنه و مفاهیم دیگری داره پس لطفاً اول لفظتون رو درست کنید دوماً ما پاپ خون فارسی زبان بسیار اندک داریم و اکثراً دارن موسیقی دستگاهی با تحریرهای غلط و عملاً بدون علم به این نوع موسیقی رو در قالب پاپ به خیال خودشون اجرا میکنن و نهایتاً اینکه تلفیق موسیقی ایرانی با سازها و فرمهای دیگه بار اولی نیست که اجرا میشه و اگر اجرا کننده به کارش وارد و مسلط باشه خیلی کار خوبی میتونه ارائه کنه مثل چندتا کاری که اخیراً همایون شجریان کرد و باید واقعاً احسنت گفت به هنر و جسارتش چون خواننده های موسیقی ایرانی غالباً پرهیز میکردن از حضور مثلاً گیتار در کارهاشون
من با نويسنده مقاله كاملا موافقم
به اون عزيزي كه كامنت داده موسيقي سنتي گفتن غلط است. اولا كه درسته سنتي خواندن موسيقي اصيل غلط است
ولي بحث ايشون نام موسيقي نيست. بحث ايشون راه اشتباهيه كه خيليها رفتن و نتيجه هم نگرفتن
براي اثار اقاي همايون شجريان هم بايد بگم شما اگه رديف موسيقي را بلد بوديد هيچوقت اين حرفو نميزدي و اثار اقاي همايون را مثال نميزديد
چون اثار اقاي همايون شجريان كاملا موسيقي رديفي و مقامي است. و اصلا از ارمانهاي موسيقي اصيل و رديف عدول نكرده اند. براي همين گوش نواز است.
بدونيم و نظر بديم بهتره.
با سلام خدمت دوستان
متاسفانه ما هر وقت در مورد موسيقي نظري رو مي شنويم بجاي فكر و تحليل و بعدش هم اضهار نظر كارشناسي، به همديگه مي پريم و به هم تيراندازي ميكنيم.
به نظر من اگه نظري داريم بگيم اون هم مستند. واگه هم نظري نداريم به نظر يكديگر احترام بذاريم. تنها از اين طريق ميتونيم رشد كنيم.ممنون
افزودن یک دیدگاه جدید