گفتوگوی ویدئویی سایت «موسیقی ما» با فرزند «حبیب»
محمد محبیان: اولین تصویر آن روز نحس، عکس حبیب در سردخانه بود که تا ابد در ذهنم میماند
موسیقی ما - سالها است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد ولی کمتر حاضر به گفتوگو و مصاحبه میشد و همین باعث شده خیلیها از او به عنوان مخزن اسرار حبیب در همه این سالها یاد کنند. «محمد محبیان» پسر «حبیب» یک هفتهای است که وارد ایران شده و حضور پرخبرش در مراسم هفتمین روز درگذشت «حبیب» باعث شد بسیاری از رسانهها نسبت به حضورش در ایران واکنش نشان دهند.
اما محمد در سکوت کامل و در کنار مادرش روزهای سخت و دردناکی را گذراند تا با رد شدن از ده روز نخست پرواز ابدی پدرش، حالا حرفهایش کلید پرسشهای زیادی باشد. بدونشک وقتی «حبیب» در گفتوگوها و آثارش از محمد به عنوان «تموم دنیای بابا...» یاد میکند، حتماً ناگفتههای زیادی را میتوان از حرفهای محمد فهمید و با کمی دقت در صحبتهایش، متوجه بسیاری از اتفاقات و ماجراهایی شد که در همه این سالها حبیب زندگیاش را با آنها گذرانده است.
بخشهایی از صحبتهای محمد را میخوانید و در ادامه، فایل ویدئویی این گفتوگو را هم حتماً ببینید. ذکر این نکته ضروری است که تسلط محمد به زبان فارسی چندان زیاد نیست؛ به طوری که در ادای برخی کلمات و اصطلاحات مسلط نبود و در پیاده کردن این گفتوگو سعی شده محتوای سخنان او با حفظ محوریت صحبتها اتفاق بیفتد.
یک چیز دیگر دوست دارم بگویم که به اول برمیگردد که پرسیدید چگونه این خبر را فهمیدید. وقتی این اتفاق افتاد، انگار یک وزنهای را از روی من برداشتند. یعنی همزمان که داغون شده بودم، انگار یک آرامشی هم برایم آمد. چون «حبیب» میدانست که این اتفاق میافتد. من هم میدانستم که این اتفاق میافتد و مادرم هم میدانست. شب عید نوروز با پدرم صحبتی داشتیم. الان دقیقاً یادم نیست چرا، ولی صحبت به جایی رفت که بهم گفت فوق فوقش یکی دو سال دیگر هستم؛ بعد خودش هم ناراحت شد که چرا این حرف را به من زد؛ چون من در سکوت فرو رفتم و نمیدانم چه جوابی دادم. روز بعدش زنگ زد که عید را تبریک بگوید؛ تا خواست تبریک بگوید، زد زیر گریه و اصلاً نتوانست حرف بزند و فکر کنم یک دقیقه فقط گریه کرد. بعد مادرم تلفن را گرفت و گفت نگران نباش. حال پدرت خوب است و فقط یکمقدار هیجانزده شده. از آن موقع من یک اضطراب وحشتناکی داشتم که یک اتفاقی میخواهد بیفتد و مرگ پدر درون ذهنم بود و صددرصد خدا داشت من را برای این روز آماده میکرد. این تجربههایی که آدم در زندگی میبیند، مثل شعر است و چیزهایی است که هم تلخ است و هم لطیف؛ نمیدانم این جملهای که استفاده میکنم، درست درمیآید یا نه ولی اینها علامتهای خدا بود که آن روزها به سمت من میآمد.
اما محمد در سکوت کامل و در کنار مادرش روزهای سخت و دردناکی را گذراند تا با رد شدن از ده روز نخست پرواز ابدی پدرش، حالا حرفهایش کلید پرسشهای زیادی باشد. بدونشک وقتی «حبیب» در گفتوگوها و آثارش از محمد به عنوان «تموم دنیای بابا...» یاد میکند، حتماً ناگفتههای زیادی را میتوان از حرفهای محمد فهمید و با کمی دقت در صحبتهایش، متوجه بسیاری از اتفاقات و ماجراهایی شد که در همه این سالها حبیب زندگیاش را با آنها گذرانده است.
بخشهایی از صحبتهای محمد را میخوانید و در ادامه، فایل ویدئویی این گفتوگو را هم حتماً ببینید. ذکر این نکته ضروری است که تسلط محمد به زبان فارسی چندان زیاد نیست؛ به طوری که در ادای برخی کلمات و اصطلاحات مسلط نبود و در پیاده کردن این گفتوگو سعی شده محتوای سخنان او با حفظ محوریت صحبتها اتفاق بیفتد.
- ساعت 3 صبح 29 خرداد 95 است و در اولین ساعات حضورت در ایران، نخستین گفتوگوی رسمی تو در ایران انجام میشود. بگذار از رابطهات با «حبیب» شروع کنیم. رابطه شما کلاً چگونه بود؟
- گفته شده «حبیب» در کار و روابط اجتماعیاش خیلی جدی بود. ولی ظاهرا این موضوع حداقل درباره تو که پسرش بودی، صدق نمیکرد.
- کمی به عقب برگردیم. صحبتی که این روزها و پس از درگذشت پدرت مطرح شده است. میخواهم درباره تاریخ و محل دقیق تولد حبیب صحبت کنی. بیوگرافیهایی که از حبیب منتشر شده، متناقض است و میخواهم مشخصات صحیح حبیب را برای اولینبار به ما بگویی.
- خبر درگذشت «حبیب» چطور به شما رسید و از کجا متوجه شدی؟ چه کسی جزئیات را به تو گفت و کلاً اتفاقها و عکسالعملهای خودت را در آن لحظه به ما بگو.
- بعدش طبیعتاً با ایران تماس داشتی. درست است؟
- حبیب همیشه در مصاحبههایش درباره اعتقادات تو و پایبند بودن تو به یک سری اصول اخلاقی خیلی صحبت میکرد و میگفت محمد بسیار انسان معتقدی است و حتی قرآن میخواند. این صحبتها خیلی در رسانهها بازتاب پیدا کرد. دوست دارم کمی واضحتر درباره اعتقادات درونی خودت صحبت کنی.
- این که اسمت محمد است، بالاخره خودش تأثیر داشته. درست است؟
- در مورد اعتقادات پدر هم بگو.
- نکته اینجا است که وقتی یک خواننده در یک شبکه تلویزیونی در آمریکا میآید و از خدا صحبت میکند، خیلی فرق دارد با کسی که در ایران است و از خدا میگوید. آن خیلی بیشتر به چشم میآید و نشان میدهد یک اعتقاد بسیار عمیق قلبی وجود دارد.
- هیچوقت به تو گفته بود که چرا اسم تو را محمد گذاشته؟
- یعنی بر اساس ترانهای که فرهاد مهراد خوانده، اسم تو انتخاب شده؟
- این را در مصاحبههای قبلیات هیچجا نگفته بودی و نکته جالبی است. کمی هم درباره ماجراهای خودت و آمدنت به ایران بگو. تو تا به حال سه بار به ایران آمدهای و یک عمل جراحی هم در ایران داشتی. نوع روایت این عمل جراحیات و آمد و رفتنات به ایران هم نقل محافل رسانهای بود و چند روایت مختلف درباره آن عنوان میشد. اصل ماجرا چه بود؟
- بخشی از سوال من را جواب ندادی. سوالم این بود که در سالهایی که حبیب و مادرتان در ایران بودند، نوع رابطه شما و خانواده چگونه بود؟ فقط ارتباط تلفنی بود یا در کشورهای مجاور همدیگر را میدیدید؟
یک چیز دیگر دوست دارم بگویم که به اول برمیگردد که پرسیدید چگونه این خبر را فهمیدید. وقتی این اتفاق افتاد، انگار یک وزنهای را از روی من برداشتند. یعنی همزمان که داغون شده بودم، انگار یک آرامشی هم برایم آمد. چون «حبیب» میدانست که این اتفاق میافتد. من هم میدانستم که این اتفاق میافتد و مادرم هم میدانست. شب عید نوروز با پدرم صحبتی داشتیم. الان دقیقاً یادم نیست چرا، ولی صحبت به جایی رفت که بهم گفت فوق فوقش یکی دو سال دیگر هستم؛ بعد خودش هم ناراحت شد که چرا این حرف را به من زد؛ چون من در سکوت فرو رفتم و نمیدانم چه جوابی دادم. روز بعدش زنگ زد که عید را تبریک بگوید؛ تا خواست تبریک بگوید، زد زیر گریه و اصلاً نتوانست حرف بزند و فکر کنم یک دقیقه فقط گریه کرد. بعد مادرم تلفن را گرفت و گفت نگران نباش. حال پدرت خوب است و فقط یکمقدار هیجانزده شده. از آن موقع من یک اضطراب وحشتناکی داشتم که یک اتفاقی میخواهد بیفتد و مرگ پدر درون ذهنم بود و صددرصد خدا داشت من را برای این روز آماده میکرد. این تجربههایی که آدم در زندگی میبیند، مثل شعر است و چیزهایی است که هم تلخ است و هم لطیف؛ نمیدانم این جملهای که استفاده میکنم، درست درمیآید یا نه ولی اینها علامتهای خدا بود که آن روزها به سمت من میآمد.
- حتماً دیدن آن عکس پدر در سردخانه برای تو ناراحتکنندهترین بخش این اتفاق بود. برای آن فردی که این عکس را منتشر کرده، حرفی داری؟
- خودت هم این عکس را دیدهای؟
- در مورد سالهای ابتدایی خروجتان به همراه خانواده از ایران صحبت کنید. فکر میکنم سن پایینی داشتی. اصلاً از آن زمان خاطرهای داری؟
- خاطره خاصی از آن روزها در ذهنت هست که بخواهی به آن اشاره کنی؟
- روزهای خوبی در آنجا داشتید؟ احساس غربت نداشتید؟
- لطفاً این سوال را آقای «ایجادی» جواب بدهند. حبیب در ماههای گذشته قرار بود بخشی از یک حرکت اجتماعی خیرخواهانه را پیش ببرد. این موضوع چرا هرگز در زمان حیات حبیب رسانهای نشد؟
- آقای ایجادی، شما بهترین فردی هستید که میتوانید درباره همه این سالهایی که حبیب در ایران بود، حرف بزنید. در این سالها چه بر حبیب گذشت؟
- میخواهم سوالی که از آقای ایجادی کردم را محمد هم جواب بدهد. کلاً در این سالها بر حبیب چه گذشت و روال زندگی او چه بود؟ دلتنگیهایش، خوشحالیهایش و...
- حبیب چه دلتنگیهایی در ایران داشت؟ روزهایش را در ایران چگونه میگذراند؟ آرزوها و دلخوشیهایش چه بود؟
- در روز تشییع پیکر حبیب عزیز و خاکسپاریاش مسئولین بومی مازندران یکسری قولهایی داده بودند مبنی بر اینکه مثلاً مقبرهای برای حبیب ساخته میشود که شأن و شخصیت این هنرمند در آن منطقه حفظ شود.
- سومین جشن سالانه «موسیقی ما» سال گذشته در تهران و تالار وحدت برگزار شد. حبیب برای اولینبار در همه سالهایی که در ایران بود، روی استیج تالار وحدت آمد و در یک مراسم رسمی که تقریباً اکثر هنرمندان و ستارههای موسیقی کشور در آن حضور داشتند، آمد و حرفهای جالبی هم زد. به هرحال بابا بعد از مدتها روی استیج بود و فکر میکنم حداقل برای تو حس و حال خوبی بوده است. خودت چه حسی داشتی، وقتی بابا را در یک مراسم رسمی دیدی؟
- گفته میشود حبیب سالهای 82-83 هم یک بار به ایران آمده بوده. این ماجرا تا چه حد درست است؟ اتفاقی که هرگز رسانهای هم نشد و حبیب وقتی از ایران خارج شد، در شبکههای آنسوی آب در این باره حرف زد. از درکه و چلوکبابی که خورده بود و از آن راننده تاکسی که ازش پرسیده بود چه کسی را دوست داری و گفته بود: «آقا حبیب خودمان را» و آخرش گفته بود که من حبیب هستم. درباره این خاطره حبیب و این موضوع چهقدر اطلاعات داری؟ تو و مادرت هم در آن سفر با حبیب بودید یا نه؟
- پس قبل از اینکه حبیب کلاً به ایران بیاید، دو بار دیگر در آن سالها آمده بود. باز هم همان حال و هوای ایران او را مجاب کرد که برگردد؟
- مردم در مراسم حبیب سنگ تمام گذاشتند و در غیاب مدیران و مسئولین دولتی، حضور پرشور مردم ثابت کرد که حبیب هنرمندی مردمی و محبوب است. حالا که این روزها گذشته، شاید تو تنها کسی باشی که میتوانی درباره این حضور مردم و ابراز لطف و همدردیشان حرف بزنی.
- هنرمند همیشه با آثارش زنده است و در قلب تاریخ میماند و آثارش نسل به نسل و سینه به سینه منتقل میشود. در چنین روزی که نخستین گفتوگوی رسمی تو در ایران انجام میشود، اگر قرار باشد یکی از آثار حبیب را بخوانی، آن اثر کدام است؟
- ممنون که وقتت را به ما دادی. حرفی مانده؟
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : یکشنبه 6 تیر 1395 - 12:00
دیدگاهها
روحش شاد
روحش شاد، هنرمند جاویدِ وطن پرستِ ما
آخي چقدر ناراحت كننده روحشون شاد
با سلام و خسته نباشید
ببخشید من کل ویدیو رو دیدم تا این رو «من مرد تنهای شبم/ مهر خموشی بر لبم/ تنها و غمگین رفتهام. کولهبارم را بستهام/ تنهای تنها/ بیفکر فردا/ تنها و بیفردا منم...» از زبون محمد بشنوم ولی متاسفانه توش نبود اگه اون تیکرم بذارین خیلی ممنون میشم
با عرض تسلیت به محمد عزیز و خانواده گرامی حبیب محبیان.
و با عرض تاسف برای برخی چهره های هنری و فرهنگی که در مراسم زنده یاد حبیب حضور نداشتند.
روحش شاد. یادش گرامی
روحش شاد
روحش شاد
روح بزرگوارشون درآرامش ابدی
روحشون شاد...
روحش شاد
حبیب عشق بود بخدا
فدای تو محمد عزیز❤ خیلی ماهی خیلی باشخصیتی..روح حبیب جان ما شاد
محمد عشقه
خیلی درددناکه پدر ادمو تو سردخونه ببینه یا عکسشو بببنه. من نتونستم پدرمو تو این حال تو سردخونه ببینم.نمیتونستم تا آخر با یاد بد تو ذهنم نگه دارم. خیلی سخته.خدا صبر میده.
roohesh shad
ضایعه مرگ حبیب رو به خانواده محترمشون و همه ایرانیان تسلیت عرض میکنم و از محمد عزیز میخوام که راه پدر رو ادامه بده
ای قربون صداقتت برم من.. الحق پسر همون اسطوره ای
روحش شاد نگران نباش هرکی این کار و کرده خیر نمیبینه
خدا رحمتش كنه
واقعا ناراحت کننده بود انتشار اون عکس سردخونه امیدوارم دیگه با هنرمند یاهرآدم محبوب دیگه ای اینکارو نکنن،من یه تصویر ازمحمد توذهنمه گریه محمد وقتی که مراسم فوت مهستی بود.
صدای اش در قلبها ،روح اش ماندگار شد در میان خوب ترین مردم روزگار
خیلی تلخه حبیب خیلی زود بود براش
ان شاالله روحش غريق رحمت الهي باشه
روحش شاد
خدا حبيب عزيز رو رحمت كنه ... روحش قرين رحمت .. عالي و جاودانه ... اما چرا تو مصاحبتون فقط از محمد به عنوان پسر حبيب و تنها يادگار بابا ياد ميكنيد؟؟؟ انگار نه انگار ايشون فرزند ديگه اي هم داشتن كه اتفاقن خيلي دلتنگشون بودن ... دليل و معناي اين كار رو واقعن نميفهمم
محمد عزیزم خیلی ناراحت شدم وقتی از این همه دلتنگی گفتی حیف حیف
روحش شاد
تلختر از اون اینکه پسر ارشاد حبیب نایده گرفتن یه تسلیت هم گفتن برین بابا
احمد رضا تسیلت
دوستان موسیقی ما
در کلیپ مرد تنها که شما تهیه کردید تصویری از دکلمه شعر سهراب سپهری توسط حبیب وجود داره
میشه اطلاعاتی از این ویدئو بدین ؟
واستون امکانش هست این ویدئو رو کامل برای دانلود قرار بدین؟
تسايت ميگم روحشون شاد
روحش شاد ویادش گرامی,مسوولین ذیربط بی مسوولیت!!!!!اگرکسی ازایران اونور بره همه جوره تحت ساپورت عاطفی وحمایتهای شغلی هموطنانش قرارمیگیره,اینجا باحبیب ودرخواست موجه لش در وطنش,چه کردید؟اون مستحق این رفتاروانزوا بود ولی شما نعوذبالله خدایید وقضاوتتون بحقه؟؟؟!!!!
روحش شاد یادش گرامی
خدا رحمتش کنه.
نمیدونم چرا همش میگه حبیب،خوبه که ناپدریش نبوده!!!
بابا بگو پدرم،تعجب میکنم واقعا!
هربار گوش دادم گفته حبیب!
با احمدرضا حبیبیان هم مصاحبه کنید لطفا
روح حبیب عزیز شاد
شما با محمد مصاحبه انجام دادید،با احمدرضا هم مصاحبه بگیرید قطعا حرفای خواندنی برای گفتن داره
به پسر ارشد حبیب خیلی داریم بی اعتنایی میکنیم درست نیست
هنرازعشق وعشق خودهنراست هنرمندرابی عشق هنری نیست این عاشق است که بی هنرهنرمنداست حبیب عزیزپیش ازاونکه باصداش بخواد دلِ ماروببره یه عاشق بود روحش شادوجایش همیشه خالی
عجب.. شب عید پدر به پسر زنگ میزنه... پدر برای دیدن فرزندش قراره راهی جای دور بشه...واقعا پسر بی معرفتی داشت 5سال ازش خبری نبود...
روحشون شاد.به همسر و دو فرزندش تسلیت میگم
روحش شاد
با سلام
با توجه به اطلاعات سايت "موسيقي ما" گويي در زمينه موسيقي ايراني بسيار فعال بوده و به صورت اختصاصي به اخبار مرتبط با اين بخش مي پردازد. گمان ميكنم بجا باشد تا بپرسيم چرا تا پيش ازين- سالهاي حيات حبيب عزيز- هيچ مصاحبه اي با ايشان انجام نداده و سعي در رساندن صداي او به دوستدارانش نكرده و اكنون پسر داغدارش را جلوي دوربين مي نشانند... آيا جز اين است كه حبيب يكي از ستارگان موسيقي ايران بود... شخصي گمنام نبود كه جوياي نام باشد... جوان و پير اين سرزمين با كلامش خاطره ها دارند.... نميدانم چرا در سرزمين ما انسانها تا هستند تنهايند و وقتي رفتند در حسرت حضورشان به عزا مي نشينيم... نميدانم چرا تا حبيب بود و زنده بود شما كنارش نبوديد امروز كه نيست به كشف زواياي زندگيش پرداخته ايد. اگر خودش محجوبانه لب به سخن نمي گشود شما چرا فريادش نشديد مگر گنجينه ارزشمند موسيقي ما نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امروز به دنبال چه هستيد؟؟؟؟ كسب اعتبار يا تثبيت جايگاه خود بعنوان موسيقي ما" ؟؟؟!!!!
با عرض سلام و تسلیت به محمد عزیز و خانواده محترم، و طرفداران زنده یاد حبیب محبیان
باید اذعان داشت ترانه های زنده یاد حبیب چه از لحاظ موسیقی، صدا، شعر و اجرا، سبکی متفاوت و خاص بود.حبیب یکی از پیشکسواتان موسیقی ایران زمین بود. ولی حیف در این مدت کوتاهی که وی ارزو داشت در وطن خود فعالیت نماید، این فرصت از او دریغ شد. و بر خلاف انتظار مردم در مراسم درگذشت وی بسیاری از هنرمندان، حضور نداشتند.و یا بعضا فقط به فرستادن یک پیام در فضای مجازی اکتفا نمودند .همانطور که مردم باید از هنرمندان حمایت کنند. هنرمندان هم وظیفه دارند از دیگر هنرمندان حمایت نمایند.
روحش شاد و یادش گرامی.
با تشکر از سایت وزین موسیقی ما
افزودن یک دیدگاه جدید