گفتوگو با یکی از پیشگامان نسل پیشین موسیقی تلفیقی به بهانه بازگشتش به ایران بعد از 12 سال
بابک آخوندی: من نه راکرم و نه اصلاً از موسیقی متال خوشم میآید!
موسیقی ما - برخلاف اینکه همه او را به عنوان نوازنده میشناسند، اما موزیسین توانایی است که به قول خودش عاشق صدا است. میگوید وقتی به موسیقی گوش میدهد فقط آن را نمیشنود بلکه یک پالت رنگ جلوی چشمانش ظاهر میشود و با چیدن این رنگها در کنار هم سعی میکند یک مجموعه صدا بسازد تا بتواند روی شنونده تأثیر بگذارد. صحبت از بابک آخوندی است، نوازندهای که برای کسانی که در دهه هفتاد، موسیقی خارج از جریان اصلی را دنبال میکردند نام آشنایی است. او از نوازندههای نسل اول جریان موسوم به راک و تلفیقی بود که با توجه به نوازندگان شاخص و البته انگشتشماری که در این حوزه فعالیت میکردند، این جریان در دهه هفتاد توانست طرفداران زیادی پیدا کند. بابک آخوندی هم از نسل همان نوازندگان است که آن زمان به عنوان یک نوازنده مستعد و صاحبسبک شناخته میشد و دورههای درخشانی را در گروههایی مثل «آور»، «میرا»، «اوهام» و «رومی» سپری کرد.
آن دوران در یک بازه زمانی سه، چهار ساله استیجهای موسیقی در دستان این نوازندهها بود و آنها به عنوان نسل اول موسیقی تلفیقی به نوعی توانستند مسیر را برای هنرمندان نسل امروز این ژانر هموارتر کنند تا آنها بتوانند در سطح گسترهتری فعالیت کنند. اما اواسط دهه هشتاد بود که این جریان روبه افول گذاشت و در نتیجه یک عده از فعالان این ژانر متحمل آسیبهای عاطفی شدند و برخی هم تصمیم به مهاجرت گرفتند. بابک آخوندی هم درست 12 سال پیش در جریان کنسرتی که با گروه «رومی» در آلمان داشت، دیگر به ایران بازنگشت. اما حالا این موزیسین به ایران برگشته و میخواهد دوباره فعالیتش را همینجا ادامه دهد. به همین مناسبت گفتوگویی با او داشتیم و درباره دلایل مهاجرتش و اتفاقاتی که در این 12 سال برای او افتاد، صحبت کردیم.
البته قبل از مهاجرت به آلمان، در سال آخر حضورم در ایران کاملاً احساس میکردم که از هدف اصلیام دور افتاده بودم. برای مثال در یک گروه پاپ فعالیت میکردم که البته آدمهای دوست داشتنی بودند و در کنار یکدیگر هم کارشان را خوب انجام میدادند. اما من احساس میکردم اینجا جای درستی برای من نیست. در کنارش در گروهی به اسم «میرا» ساز میزدم که آنجا هم مشکلات داخلی خودمان را داشتیم و در کل افق جالبی روبهرویم نبود. البته همزمان با کسانی که دوست داشتم هم کار میکردم؛ مثل گروه «رومی» که در آن گروه خوشحال بودم.
در ضمن تا از بحث دور نشدهایم بگذار جواب سوال قبلیات که پرسیدی «خودت را جزو کدام دسته از موزیسینها میدانی؟» را اینگونه بدهم؛ من خودم را یک نوازنده میدانم که تا امروز سعی کرده، آنچه که در گروه از او خواسته شده را اجرا کند و هنوز هیچجا آنچه که خودم هستم را اجرا نکردهام. من یک گیتاریست بلوز هستم و دوست دارم حتی بلوز پیشرفتهتر کار کنم، یاد بگیرم المانهای جز را وارد بلوز کنم و با صدای مخصوص به خودم بنوازم که هر کس آن را گوش کرد بگوید این صدای بابک است. ساز من حنجره من است؛ من نه خوانندهام و نه از شهرت خوشم میآید و اصلا هم به این فکر نمیکنم که آیا پاپ هستم؟ راک هستم یا بلوز؟ من یک نوازنده گیتارم که سعی میکنم تجربههای مختلف به دست بیاورم و تشنه یادگرفتن هستم. خودم را یک موزیسین اکسپریمنتال (تجربهگرا) میدانم و به همین دلیل هم هست که تا امروز آلبوم شخصی از من منتشر نشده چراکه دائماً به دنبال صدا و تجربههای متفاوت هستم. همیشه فکر میکنم که آیا موزیک فارسی را میتوان به اشکال دیگری هم درآورد؟ در واقع موسیقی برای من مثل نقاشی کردن است. اگر بخواهم یک پرتره بکشم میتوانم کاری کنم که کاملاً شبیه مدلم باشد یا اینکه کارهای دیگر انجام دهم و از رنگهای دیگری استفاده کنم. هیچ چیز مانع من برای انجام ندادن این کار نیست و فکر میکنم این یکی از راههای پیشرفت است.
آن دوران در یک بازه زمانی سه، چهار ساله استیجهای موسیقی در دستان این نوازندهها بود و آنها به عنوان نسل اول موسیقی تلفیقی به نوعی توانستند مسیر را برای هنرمندان نسل امروز این ژانر هموارتر کنند تا آنها بتوانند در سطح گسترهتری فعالیت کنند. اما اواسط دهه هشتاد بود که این جریان روبه افول گذاشت و در نتیجه یک عده از فعالان این ژانر متحمل آسیبهای عاطفی شدند و برخی هم تصمیم به مهاجرت گرفتند. بابک آخوندی هم درست 12 سال پیش در جریان کنسرتی که با گروه «رومی» در آلمان داشت، دیگر به ایران بازنگشت. اما حالا این موزیسین به ایران برگشته و میخواهد دوباره فعالیتش را همینجا ادامه دهد. به همین مناسبت گفتوگویی با او داشتیم و درباره دلایل مهاجرتش و اتفاقاتی که در این 12 سال برای او افتاد، صحبت کردیم.
- تا آنجا که اطلاع دارم، در این مدت هر سال به ایران میآمدی اما گویا اینبار قرار است در ایران بمانی. چه شد که تصمیم به برگشتن گرفتی؟
- پس چرا 12 سال طول کشید تا برگردی؟
- فکر میکنم حدود سال 83 بود که برای اجرا با گروه «رومی» به آلمان رفتی و همانجا ماندگار شدی. دلیل ماندنت آنجا چه بود؟
البته قبل از مهاجرت به آلمان، در سال آخر حضورم در ایران کاملاً احساس میکردم که از هدف اصلیام دور افتاده بودم. برای مثال در یک گروه پاپ فعالیت میکردم که البته آدمهای دوست داشتنی بودند و در کنار یکدیگر هم کارشان را خوب انجام میدادند. اما من احساس میکردم اینجا جای درستی برای من نیست. در کنارش در گروهی به اسم «میرا» ساز میزدم که آنجا هم مشکلات داخلی خودمان را داشتیم و در کل افق جالبی روبهرویم نبود. البته همزمان با کسانی که دوست داشتم هم کار میکردم؛ مثل گروه «رومی» که در آن گروه خوشحال بودم.
- مگر هدفت چه بود که از آن دور افتاده بودی؟
- اینها را درباره موسیقی پاپ میگویی؟ چون فکر میکنم ژانری که شما در آن دوره فعالیت میکردی، پاپ نبود.
- منظورت کدام کارهایتان است؟
- پس با این تعاریف موسیقی کسی مثل «فردی مرکوری» را هم پاپ میدانی؟
- خودت را جزو کدام دسته میدانی؟
- با این توضیحات، Eric Clapton هم که پاپ محسوب میشود.
در ضمن تا از بحث دور نشدهایم بگذار جواب سوال قبلیات که پرسیدی «خودت را جزو کدام دسته از موزیسینها میدانی؟» را اینگونه بدهم؛ من خودم را یک نوازنده میدانم که تا امروز سعی کرده، آنچه که در گروه از او خواسته شده را اجرا کند و هنوز هیچجا آنچه که خودم هستم را اجرا نکردهام. من یک گیتاریست بلوز هستم و دوست دارم حتی بلوز پیشرفتهتر کار کنم، یاد بگیرم المانهای جز را وارد بلوز کنم و با صدای مخصوص به خودم بنوازم که هر کس آن را گوش کرد بگوید این صدای بابک است. ساز من حنجره من است؛ من نه خوانندهام و نه از شهرت خوشم میآید و اصلا هم به این فکر نمیکنم که آیا پاپ هستم؟ راک هستم یا بلوز؟ من یک نوازنده گیتارم که سعی میکنم تجربههای مختلف به دست بیاورم و تشنه یادگرفتن هستم. خودم را یک موزیسین اکسپریمنتال (تجربهگرا) میدانم و به همین دلیل هم هست که تا امروز آلبوم شخصی از من منتشر نشده چراکه دائماً به دنبال صدا و تجربههای متفاوت هستم. همیشه فکر میکنم که آیا موزیک فارسی را میتوان به اشکال دیگری هم درآورد؟ در واقع موسیقی برای من مثل نقاشی کردن است. اگر بخواهم یک پرتره بکشم میتوانم کاری کنم که کاملاً شبیه مدلم باشد یا اینکه کارهای دیگر انجام دهم و از رنگهای دیگری استفاده کنم. هیچ چیز مانع من برای انجام ندادن این کار نیست و فکر میکنم این یکی از راههای پیشرفت است.
- این نوع نگاه به موسیقی و تجربههایی که از آن حرف میزنی را در برلین نداشتی؟
- پس بگذار دوباره برگردیم به برلین و از شروع فعالیت موسیقایی شما در آنجا صحبت کنیم.
- سبک این گروه چه بود؟
- فعالیت در ایران برایت راضیکنندهتر بود یا آنچه که در برلین انجام میدادی؟
- آن سالها موزیکهایی که در ایران تولید میشدند را دنبال میکردی؟
- آن زمان که در ایران بودی، جریانی از موسیقی متفاوت راه افتاده بود که خیلیها را هم توانست جذب خود کند؛ از «رومی» تا «اوهام» و «میرا» که وقتی «میرا» از هم پاشید، با اینکه موسیقی راک فارسی عمر زیادی نداشت اما خیلیها دیگر راک فارسی گوش نمیکردند. این جریان در این سالها پستی و بلندی زیادی داشت و در یک دوره هم در سکوت بود. حالا دوباره آن جریان از موسیقی رو آمده و مورد اقبال قرار گرفته است. به نظرت الان این جریان از موسیقی به نسبت آنچه که قبلا وجود داشته در چه سطحی است؟
- ممکن است خودت هم در آینده با همین خوانندههای پاپ همکاری کنی؟
- بابک آخوندی به عنوان یک موزیسین از این کارهای هنری که حرفش را میزند هم دارد؟
- قصد انتشارشان را نداری؟
- پس کارهایی داری که آماده انتشار باشند.
- حالا که قرار است در ایران بمانی، به این فکر کردهای که دوباره در گروههای قبلی فعالیت کنی؟
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 21 تیر 1395 - 14:35
دیدگاهها
لد زیپلین پاپ شده؟؟؟؟!! فکرکنم لد زیپلین دیگه الان کاری نمیکنه، یعنی از 1980 تا الان کار خاصی نکرده، بعد پاپ شده؟؟
دوست عزيز RockFan، البته كه Led zep از سال ١٩٨٠ كار نميكنه. منظور من طعريف واژه pop بود. Pop نه به ان معنا كه Zeppelin الانه داره بابا كرم ميزنه. بلكه منظور از pop به معناى فراگير و مردمى بودن بود كه البته Led Zepplin مثال خيلى خوبى از يك گروه Hard Rock ايست كه popular شدند. نه الان بلكه بين سالهاى ١٩٦٨ تا ١٩٨٠ با سپاس از توجه شما بابك
افزودن یک دیدگاه جدید