نگاهی به آلبوم و کنسرت «عکس زمستونی تهران» با صدای کامران تفتی
آبروداری کن
[ سعید امیراصلانی - ترانهسرا ]
ترانهسرایی در موسیقی پاپ بعد از انقلاب در سالهای 1376-1377 شروع شد. اکبر آزاد -که پیش از انقلاب هم کارهایی داشت-، افشین یداللهی، نیلوفر لاریپور، سعید امیراصلانی (نگارنده)، سهیل محمودی (که بعدها فاصله گرفت)، رضا اشعاری و شاید یکی دو نفر دیگر که خیلی به ترانه نپرداختند. به فاصله کمی البته نامهای دیگری هم به این اسامی اضافه شد. کسانی چون یغما گلرویی، محمدرضا حبیبی، افشین سیاهپوش، عباس سجادی و کمی بعدتر بابک صحرایی.
همین کسانی که نام بردم -بهجز سهیل محمودی- شاید اوایل سال 1380 دوره همیهایی را برای ترانهخوانی راه انداختیم که کمکم بدل شد به مؤسسین مجموعهای به نام «خانه ترانه». ابتدا در یک اتاق از فرهنگسرای ابنسینا و سپس سالن اصلی این فرهنگسرا و بعد از مدتی هم برای چند سال در فرهنگسرای شفق.
این جلسات که تا سال 1383-84 به شکل متمرکز برگزار میشد، نسلی از ترانهسرایان را به موسیقی معرفی کرد که تا کنون جایگزینی برای آنها پیدا نشده و کماکان بخش اعظمی از ترانههای جدی و درست و ماندگار موسیقی پاپ متعلق به همان نسل (فرهنگسرای شفق) است.
ترانهسرایانی مثل زهرا عاملی، رستاک حلاج، سیامک عباسی، مریم اسدی، ترانه مکرم، روزبه بمانی، افشین مقدم، حسن علیشیری، میثم یوسفی، حسین غیاثی، مهدی ایوبی، حامد صوفیپور، حمیدرضا صمدی، مسعود امامی، سعید کریمی، بابک روزبه، مهدیه و مهشاد عرب، مریم دلشاد، علی ایلیا، نادر بختیاری، مهیار کاظمزاده، ناصر و نادر نامدار، صابر قدیمی و... بسیاری دیگر که شاید حافظه من یاری نکند.
نگاهی به اسامی همین ترانهسرایانی که نام بردم، گواه صحت این مدعا است که نسل طلایی ترانهسرایانی که از خانه ترانه «شفق» به موسیقی معرفی شدند، هنوز هم معتبرترین و مؤثرترین -و حتی پرکارترین- ترانهسرایان معاصر هستند.
با ذکر این مقدمه که مترصد فرصتی برای طرح آن بودم -چرا که حرفهای متناقض و عدیدهای پیرامون کسوت و ترتیب تقدم و تأخر ترانهسرایان و گردهماییهای دیگری از جنس خانه ترانه تا کنون مطرح شده است- به معرفی یک آلبوم خوب میپردازم: «عکس زمستونی تهران» به خوانندگی کامران تفتی.
کنسرت 6 مهر این خواننده در تالار ایوان شمس با یک گروه راک برگزار شد که البته اجرای گروه او با شکل اصلی ارکستراسیون آلبوم تفاوتهایی داشت و از قضا به زعم من این سبک یعنی فرم راک، برای صدای او و فضای آلبوم حتی از نسخه ارکستراسیون منتشر شده هم بهتر بود.
در سالهای اخیر، بازیگران زیادی از عرصه سینما به سمت خوانندگی رفتهاند؛ اما کامران تفتی شاید یکی از موفقترین آنها است. چرا که علاوه بر اینکه اصول اولیه خوانندگی را میداند، نوازنده هم هست و این تجربه او در نوازندگی، بسیار به اجراهای استودیویی و صحنهای او کمک کرده است.
کامران تفتی صدای خود را میشناسد و تجربه بازیگری به او در دکلماسیون و ادای صحیح کلمات و انتقال حس و ناخودآگاه واژهها بسیار کمک کرده است. این را اگر به دیدن اجرای زنده او نشسته باشید، خیلی بهتر متوجه میشوید.
من پیش از دعوت به کنسرت او آلبومش را نشنیده بودم، یعنی اولین مواجه من با اثر در قالب کنسرت بود؛ اما بعد از آن به دقت «عکس زمستونی تهران» را گوش کردم. بخش اصلی ترانههای آلبوم سرودههای میثم یوسفی و سه ترانه هم از حسین غیاثی است. هر دو از ترانهسرایان همان نسلی که گفتم.
میثم را از همان سالها میشناسم و به رشد و شکوفاییاش نگاه میکنم. ترانهسرایی که زبان مادریاش فارسی نیست اما از او فقط ترانه فارسی شنیدهام و البته که «ترکان پارسیگوی، بخشندگان عمرند». شعر او همیشه مرا به ترجمههایی که از شعرمعاصر ترکیه خواندهام، سوق میدهد. شعری متفاوت و آرام و سربهزیر با لایههای عمیق اندوه و نه اندوهی که جان بکاهد. شعری Subjectivist و کاملاً درونگرایانه که نقطه مقابل شعر همکار دیگرش حسین غیاثی است؛ ترانهسرایی کاملاً Objectivist در این آلبوم.
آلبوم 11 تراک دارد که در یک نگاه کلی آن را اینگونه دیدم:
تراک یک «پرواز روی بام تهران» یک قطعه عالی با امتیاز کامل از ترانه و ملودی و تنظیم و اجرا.
تراک دو «عاشقای جهان» یک والس در فرمهای کلاسیک که من خیلی مناسب صدایی مثل کامران ندیدم آن را؛ اما قطعه قشنگی است.
تراک سه «عکس زمستونی تهران» که میثم یوسفی میگوید ترانه را بر اساس ملودی و فضای موسیقی نوشته است. این قطعه علیرغم اینکه نام آلبوم هم هست اما برای من از هیچکدام از مناظر (ترانه، موسیقی، اجرا) نکته غافلگیرکنندهای نداشت.
تراک چهار «آبروداری کن» این قطعه که اتفاقاً در کنسرت هم با همین Section یعنی فرم راک اجرا شد از بهترین قطعات آلبوم است که میثم یوسفی در ترانه آن هم دست به بازیهای زبانیای زده که پیش از او در ترانههای متأخر شهیار قنبری شنیده بودیم. عباراتی مثل: «من را ببغل» یا «جنتابادی کن» و... جنس خواندن تفتی هم خیلی برای این فرم مناسب است.
تراک پنجم «بارون» قطعهای پیانویی که نقد من بر آن گسیختگی بافت ملودی است.
تراک ششم «مشت» با ریتم و سازبندی در فرم کانتری (که البته فقط در همین حد به کانتریموزیک نزدیک میشود و نه در هارمونیهای بلوز) اما تقابل ترانهسرا و آهنگ و تنطیم، نسبتی منطقی با هم دارند؛ یعنی مضمون و فرم با هم هماهنگ است.
تراک هفت و هشت و یازده برای من لااقل مطلب و نکته خاصی نداشت.
تراک نُه «بی تو» به نظرم بهترین اجرای خواننده در این آلبوم است اما من بهشخصه با جهانبینی ترانه ارتباط برقرار نکردم و بهویژه در قسمت آغازین شعر سخاوت و تفاخری هست که وصف معشوق لااقل در سابقه ادبیات ما کمتر دیده شده. اما اجرای فوقالعاده تفتی بهخصوص در پرشهای بلند ملودی که برای صداهای اصطلاحاً «دودی» خیلی جذاب است، قطعه را کاملاً تحت تأثیر قرارداده است.
قطعه دهم «خواب دیدم» قسمتهایی از صدای تفتی را نشان میدهد که به نظرم بخشهای دلنشین صدای او نیست. در اجرای زنده هم محدوده میانی و اوج کامران گیراتر شنیده میشد که عکسالعمل شنوندگان هم این نظر را تأیید میکرد.
آلبوم «عکس زمستونی تهران» در مجموع یک اثر موفق و متفاوت است که در وهله اول نقطه قوت آن را ترانهها تشکیل میدهند و این یعنی اینکه آلبومی میشنویم که مفاهیمی را و عواطفی را به ما منتقل میکند، مستقل از نوستالژی. آن هم در مقطعی از زمان که بخش اعظمی از ترانههای بازار موسیقی پاپ تا حد واژهآراییهایی ساده و کودکانه و دبستانی تنزل پیدا کرده است.
در این آشفتهبازار کلام و ترانه، «عکس زمستونی تهران» اثری است که ارزش شنیدن و شنیدن دارد و ما را به روزهایی که ترانه و ترانهسرایی، چیزی کم از شعر و شاعری جدی نداشت، امیدوار میکند.
ترانهسرایی در موسیقی پاپ بعد از انقلاب در سالهای 1376-1377 شروع شد. اکبر آزاد -که پیش از انقلاب هم کارهایی داشت-، افشین یداللهی، نیلوفر لاریپور، سعید امیراصلانی (نگارنده)، سهیل محمودی (که بعدها فاصله گرفت)، رضا اشعاری و شاید یکی دو نفر دیگر که خیلی به ترانه نپرداختند. به فاصله کمی البته نامهای دیگری هم به این اسامی اضافه شد. کسانی چون یغما گلرویی، محمدرضا حبیبی، افشین سیاهپوش، عباس سجادی و کمی بعدتر بابک صحرایی.
همین کسانی که نام بردم -بهجز سهیل محمودی- شاید اوایل سال 1380 دوره همیهایی را برای ترانهخوانی راه انداختیم که کمکم بدل شد به مؤسسین مجموعهای به نام «خانه ترانه». ابتدا در یک اتاق از فرهنگسرای ابنسینا و سپس سالن اصلی این فرهنگسرا و بعد از مدتی هم برای چند سال در فرهنگسرای شفق.
این جلسات که تا سال 1383-84 به شکل متمرکز برگزار میشد، نسلی از ترانهسرایان را به موسیقی معرفی کرد که تا کنون جایگزینی برای آنها پیدا نشده و کماکان بخش اعظمی از ترانههای جدی و درست و ماندگار موسیقی پاپ متعلق به همان نسل (فرهنگسرای شفق) است.
ترانهسرایانی مثل زهرا عاملی، رستاک حلاج، سیامک عباسی، مریم اسدی، ترانه مکرم، روزبه بمانی، افشین مقدم، حسن علیشیری، میثم یوسفی، حسین غیاثی، مهدی ایوبی، حامد صوفیپور، حمیدرضا صمدی، مسعود امامی، سعید کریمی، بابک روزبه، مهدیه و مهشاد عرب، مریم دلشاد، علی ایلیا، نادر بختیاری، مهیار کاظمزاده، ناصر و نادر نامدار، صابر قدیمی و... بسیاری دیگر که شاید حافظه من یاری نکند.
نگاهی به اسامی همین ترانهسرایانی که نام بردم، گواه صحت این مدعا است که نسل طلایی ترانهسرایانی که از خانه ترانه «شفق» به موسیقی معرفی شدند، هنوز هم معتبرترین و مؤثرترین -و حتی پرکارترین- ترانهسرایان معاصر هستند.
با ذکر این مقدمه که مترصد فرصتی برای طرح آن بودم -چرا که حرفهای متناقض و عدیدهای پیرامون کسوت و ترتیب تقدم و تأخر ترانهسرایان و گردهماییهای دیگری از جنس خانه ترانه تا کنون مطرح شده است- به معرفی یک آلبوم خوب میپردازم: «عکس زمستونی تهران» به خوانندگی کامران تفتی.
کنسرت 6 مهر این خواننده در تالار ایوان شمس با یک گروه راک برگزار شد که البته اجرای گروه او با شکل اصلی ارکستراسیون آلبوم تفاوتهایی داشت و از قضا به زعم من این سبک یعنی فرم راک، برای صدای او و فضای آلبوم حتی از نسخه ارکستراسیون منتشر شده هم بهتر بود.
در سالهای اخیر، بازیگران زیادی از عرصه سینما به سمت خوانندگی رفتهاند؛ اما کامران تفتی شاید یکی از موفقترین آنها است. چرا که علاوه بر اینکه اصول اولیه خوانندگی را میداند، نوازنده هم هست و این تجربه او در نوازندگی، بسیار به اجراهای استودیویی و صحنهای او کمک کرده است.
کامران تفتی صدای خود را میشناسد و تجربه بازیگری به او در دکلماسیون و ادای صحیح کلمات و انتقال حس و ناخودآگاه واژهها بسیار کمک کرده است. این را اگر به دیدن اجرای زنده او نشسته باشید، خیلی بهتر متوجه میشوید.
من پیش از دعوت به کنسرت او آلبومش را نشنیده بودم، یعنی اولین مواجه من با اثر در قالب کنسرت بود؛ اما بعد از آن به دقت «عکس زمستونی تهران» را گوش کردم. بخش اصلی ترانههای آلبوم سرودههای میثم یوسفی و سه ترانه هم از حسین غیاثی است. هر دو از ترانهسرایان همان نسلی که گفتم.
میثم را از همان سالها میشناسم و به رشد و شکوفاییاش نگاه میکنم. ترانهسرایی که زبان مادریاش فارسی نیست اما از او فقط ترانه فارسی شنیدهام و البته که «ترکان پارسیگوی، بخشندگان عمرند». شعر او همیشه مرا به ترجمههایی که از شعرمعاصر ترکیه خواندهام، سوق میدهد. شعری متفاوت و آرام و سربهزیر با لایههای عمیق اندوه و نه اندوهی که جان بکاهد. شعری Subjectivist و کاملاً درونگرایانه که نقطه مقابل شعر همکار دیگرش حسین غیاثی است؛ ترانهسرایی کاملاً Objectivist در این آلبوم.
آلبوم 11 تراک دارد که در یک نگاه کلی آن را اینگونه دیدم:
تراک یک «پرواز روی بام تهران» یک قطعه عالی با امتیاز کامل از ترانه و ملودی و تنظیم و اجرا.
تراک دو «عاشقای جهان» یک والس در فرمهای کلاسیک که من خیلی مناسب صدایی مثل کامران ندیدم آن را؛ اما قطعه قشنگی است.
تراک سه «عکس زمستونی تهران» که میثم یوسفی میگوید ترانه را بر اساس ملودی و فضای موسیقی نوشته است. این قطعه علیرغم اینکه نام آلبوم هم هست اما برای من از هیچکدام از مناظر (ترانه، موسیقی، اجرا) نکته غافلگیرکنندهای نداشت.
تراک چهار «آبروداری کن» این قطعه که اتفاقاً در کنسرت هم با همین Section یعنی فرم راک اجرا شد از بهترین قطعات آلبوم است که میثم یوسفی در ترانه آن هم دست به بازیهای زبانیای زده که پیش از او در ترانههای متأخر شهیار قنبری شنیده بودیم. عباراتی مثل: «من را ببغل» یا «جنتابادی کن» و... جنس خواندن تفتی هم خیلی برای این فرم مناسب است.
تراک پنجم «بارون» قطعهای پیانویی که نقد من بر آن گسیختگی بافت ملودی است.
تراک ششم «مشت» با ریتم و سازبندی در فرم کانتری (که البته فقط در همین حد به کانتریموزیک نزدیک میشود و نه در هارمونیهای بلوز) اما تقابل ترانهسرا و آهنگ و تنطیم، نسبتی منطقی با هم دارند؛ یعنی مضمون و فرم با هم هماهنگ است.
تراک هفت و هشت و یازده برای من لااقل مطلب و نکته خاصی نداشت.
تراک نُه «بی تو» به نظرم بهترین اجرای خواننده در این آلبوم است اما من بهشخصه با جهانبینی ترانه ارتباط برقرار نکردم و بهویژه در قسمت آغازین شعر سخاوت و تفاخری هست که وصف معشوق لااقل در سابقه ادبیات ما کمتر دیده شده. اما اجرای فوقالعاده تفتی بهخصوص در پرشهای بلند ملودی که برای صداهای اصطلاحاً «دودی» خیلی جذاب است، قطعه را کاملاً تحت تأثیر قرارداده است.
قطعه دهم «خواب دیدم» قسمتهایی از صدای تفتی را نشان میدهد که به نظرم بخشهای دلنشین صدای او نیست. در اجرای زنده هم محدوده میانی و اوج کامران گیراتر شنیده میشد که عکسالعمل شنوندگان هم این نظر را تأیید میکرد.
آلبوم «عکس زمستونی تهران» در مجموع یک اثر موفق و متفاوت است که در وهله اول نقطه قوت آن را ترانهها تشکیل میدهند و این یعنی اینکه آلبومی میشنویم که مفاهیمی را و عواطفی را به ما منتقل میکند، مستقل از نوستالژی. آن هم در مقطعی از زمان که بخش اعظمی از ترانههای بازار موسیقی پاپ تا حد واژهآراییهایی ساده و کودکانه و دبستانی تنزل پیدا کرده است.
در این آشفتهبازار کلام و ترانه، «عکس زمستونی تهران» اثری است که ارزش شنیدن و شنیدن دارد و ما را به روزهایی که ترانه و ترانهسرایی، چیزی کم از شعر و شاعری جدی نداشت، امیدوار میکند.
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 مهر 1395 - 15:59
دیدگاهها
با سلام
سؤال: آیا محمدعلی بهمنی، قیصر امینپور، ساعد باقری، اهورا ایمان، عبدالجبار کاکایی و حتی طهمورث پورشیرمحمد سهمی در بهترین آثار بعد از انقلاب نداشتهاند؟ بیگمان اگر بیشتر از این دوستان نبوده باشد کمتر نیست و دست بر قضا هیچکدام هم از هیچ انجمن ترانهای بیرون نیامدهاند
این آقا با چسبوندن خودش به یه آلبوم خوب بیشتر از خودش تعریف کرده!
این آلبوم فقط یه قطعه ی خوب داشت که اونم قطعه ی پرواز روی بام تهران بود. که البته ملودیش کاوره. آلبوم فقط و فقط از نظر کلام قابل بررسیه و باقیه اجزا مثل سایر آلبوم های تولید شده ی این روزا چیز دندون گیری نداشت.
بعلاوه اینکه آقای تفتی خواننده خوبی نیست و ایرادات بسیاری به آواز ایشون وارده.
افزودن یک دیدگاه جدید