گفتوگو با «فرج علیپور» به بهانه برگزاری کنسرت «آیین شبچله لری» در قلب پایتخت
موسیقی لری را به کمانچه میشناسند
موسیقی ما - هرچند «فرج علیپور» کار موسیقی را با نوازندگی و نه خوانندگی آغاز کرد اما روایت زندگیاش، مرور یک زندگی خُنیاگرانه است. خنیاگران، شعر و آهنگ و خوانندگی را با هم انجام میدادند و او طوری با موسیقی عجین بود، انگار ساز در دست به دنیا آمده و اکنون، هنوز سه چهار سال مانده به شصتسالگی، انگار صد سال کار موسیقی کرده است. وقتی هفت هشت ساله بود، آنقدر در مراسم مختلف ساز میزد که وقتی خوابش میگرفت، دو طرفش متکا میگذاشتند که خوابش نبرد و او در خواب و بیداری کودکانه هم خوب مینواخت.
در چهاردهسالگی یک نوازنده تراز اول بود که خوانندگان سرشناس او را روی دست میبردند و قبل از بیستسالگی با همه ستارههای آواز لری همکاری کرده بود. بعداً در همان سنین جوانی، خوانندگی را هم آغاز کرد و الان از ستارههای ساز و آواز موسیقی لری و از چهرههای برجسته موسیقی ایران است.
استاد فرج علیپور به همراه گروه موسیقیای به سرپرستی و تنظیم فرزنداناش «مسلم» و «میلاد» و همخوانی دخترش «آرام» و همچنین با همراهی چندین تن از نوازندگان دیگر، کنسرت بزرگی را به مناسبت آیینهای شبچله برگزار میکند که حتماً دیدنی خواهد بود. هرچند دو هفته بعد از شبچله برگزار میشود. بهانه این گفتوگو این کنسرت است. اگرچه در آن، داستان زندگی این هنرمند شناختهشده هم بررسی شده است.
استاد فرج علیپور در دیماه سال ۱۳۳۸ در روستای زاهدشیر در پنجکیلومتری خرمآباد دیده به جهان گشود. او به یاد ندارد که در چه سنی شروع به نواختن ساز کرده است. این هنر و این استعداد، به گونهای در روح این مرد دمیده شده بود که سرانگشتان او به روی کمانچه به صورت عجیبی کشیده میشد. صدای ساز او در سن کودکی به گونهای شیرین و دلنواز بود که همه را متحیر از چنین استعدادی میکرد.
«امشو اوّل قاهاره/ خیر دِ حونَت بَواره (امشب اول زمستان و یا شب یلداست/ خیر به خونهت بباره)
نون و پنیر و شیره/ کیخا حونَت نمیره (نون و پنیر و شیره/ سرپرست خونت نمیره»
قدیمها بچهها میرفتند روی پشتبام و یک چیزی را آویزان میکردند و صاحبخانه گردو، کشمش، گندم و هر چه که داشت را درون بقچه آنها میگذاشت. اگر هم کسی چیزی نمیداد هم شعر بدی میگفتند و در میرفتند. (خنده) ما این رسمها را داریم و امسال خواستیم یادی از آن زمانها بشود. البته وقتی کنسرت ما برگزار میشود، دو هفته هم از شبچله گذشته، ولی به خاطر نبود سالن قرار شد کنسرت در این شب برگزار کنیم. کنسرتهای قبلیمان در تالار وحدت بود و خدا را شکر، همشهریها خیلی حمایت کردند و همیشه هم جا نبود و باعث دلخوری خیلیها میشد. گفتیم این دفعه کنسرت را در برج میلاد برگزار کنیم تا شرمنده مردم نباشیم. قرار شد بچهها بیایند و متلهای لری و بختیاری و اقدامات فرهنگی دیگر را هم داشته باشند. ما هم اعلام کردیم اگر میشود و امکانش هست، همه با لباسهای محلی بیایند. لر با لباس لری، بختیاری با لباس بختیاری و کرد هم با لباس کردی. کنسرت قبلی ما هم همینطوری بود. بیشتر سالن لباس محلی پوشیده بودند.
یک موضوع مهم هم این است که موسیقی لری را به کمانچه میشناسند. لرها خیلی به این موضوع حساساند و وقتی از سازهای دیگر زیاد استفاده میکنی، میگویند «ای بابا، این آهنگ هم شد فارسی. اینکه لری نیست!» شما اگر بهترین ارکستر دنیا را هم برای یک لُر بیاورید، اگر کمانچه نباشد، میگوید ای بابا کمانچه توش نبود. (خنده) همان ارکستر، ماهور بزند، میگویند این آهنگ ما را دزدیدند، بردند. همشهریهای ما اینجوری به موسیقی خودشان و کمانچه تعصب و علاقه دارند.
در چهاردهسالگی یک نوازنده تراز اول بود که خوانندگان سرشناس او را روی دست میبردند و قبل از بیستسالگی با همه ستارههای آواز لری همکاری کرده بود. بعداً در همان سنین جوانی، خوانندگی را هم آغاز کرد و الان از ستارههای ساز و آواز موسیقی لری و از چهرههای برجسته موسیقی ایران است.
استاد فرج علیپور به همراه گروه موسیقیای به سرپرستی و تنظیم فرزنداناش «مسلم» و «میلاد» و همخوانی دخترش «آرام» و همچنین با همراهی چندین تن از نوازندگان دیگر، کنسرت بزرگی را به مناسبت آیینهای شبچله برگزار میکند که حتماً دیدنی خواهد بود. هرچند دو هفته بعد از شبچله برگزار میشود. بهانه این گفتوگو این کنسرت است. اگرچه در آن، داستان زندگی این هنرمند شناختهشده هم بررسی شده است.
استاد فرج علیپور در دیماه سال ۱۳۳۸ در روستای زاهدشیر در پنجکیلومتری خرمآباد دیده به جهان گشود. او به یاد ندارد که در چه سنی شروع به نواختن ساز کرده است. این هنر و این استعداد، به گونهای در روح این مرد دمیده شده بود که سرانگشتان او به روی کمانچه به صورت عجیبی کشیده میشد. صدای ساز او در سن کودکی به گونهای شیرین و دلنواز بود که همه را متحیر از چنین استعدادی میکرد.
***
- * آقای علیپور! شما یکی از موزیسینهایی هستید که از کودکی مشغول ساز زدن هستید. آیا ساز زدن در خانواده شما موروثی بود و ساز زدن را از پدرتان آموختید؟
- * یعنی در خانواده شما موسیقی منع شده بود؟
- * در فضای مجازی گفته شده که استاد شما عمویتان «میرو» بود. درست است؟
- * گویا شما در سال 48 و در ده یازده سالگی کنسرت دادهاید. این کنسرت چگونه اتفاق افتاد و آیا در آن زمان با ایرج رحمانپور هم دوست شده بودید؟
- * از آن بچههایی که آن موقع با ساز ساختگیتان در کوه و دشت نوازندگی میکردید، شخص دیگری هم بود که بعداً معروف شده باشد؟
- * اولین باری که ساز واقعی به دست گرفتید، کی بود؟
- * داشتید میگفتید که برای شما یک ساز سر هم کردند. با این ساز چه آهنگهایی را میزدید؟
- * دستمزد هم میدادند؟
- * آن موقع فقط ساز میزدید؟
- * یک دفعه خیلی جلوتر رفتید. کِی برای اولین بار یک گروه موسیقی درست کردید؟
- * در بیوگرافی شما که در اینترنت هست، آمده که شما در سال 1348 یک کنسرت دادید. این کنسرت چه کنسرتی بود؟
- * شما ده یازده سالتان بود. آقای اسکینی چند سالشان بود؟
- * ایشان شما را آورد تهران؟
- * این صفحه با استقبال خوبی مواجه شد؟
- * اولین بار کِی صدای شما از رادیو پخش شد؟
- * با مرحوم رضا سقایی چهطور کار کردید؟
- * «آن نگاه گرم تو» اول آهنگ لری بود که استاد پایور تنظیم کرد و استاد شهیدی خواند یا برعکس؟
- * در آن کاری که مجتبی میرزاده با سقایی انجام داد هم شما ساز زدید؟
- * نمیدانم اشتباه میکنم یا نه، ولی با توجه به آنچه از موسیقیهای لری قبل و بعد از این کار زندهیاد میرزاده اجرا شد، به نظر میرسد این کار که ایشان کرد و زندهیاد سقایی خواند، خیلی روی جریان موسیقی لری و سازبندی آن تأثیر گذاشت. آیا شما هم این اعتقاد را دارید؟
- * آیا شما قبل از انقلاب و آن زمان که در خرمآباد بودید، با استاد علیاکبر شکارچی کار نکرده بودید؟
- * چرا با رضا سقایی فقط همان دو تا آلبوم را کار کردید؟
- * «تفنگ» مال چه سالی بود؟
- * بازتاباش چطور بود؟
- * مرحوم استاد سقایی واقعاً فوقالعاده بود.
- * شهرت عمده شما که مردم هم شما را شناختند، مربوط به بعد از خوانندگیتان بود. درست است؟
- * همکاری با استاد شهبازیان چگونه اتفاق افتاد؟
- * فکر میکنم این مربوط است به بعد از ساختن موسیقی فیلم «در مسیر تندباد» و به خصوص تیتراژ پایانی آن و آهنگ زیبای «مر جنگه...».
- * اجازه بدهید در مورد این کنسرتتان هم صحبت کنیم. میگویند این کنسرت شما خیلی متفاوت است از کنسرتهای دیگرتان. تفاوت عمده آن چیست؟
«امشو اوّل قاهاره/ خیر دِ حونَت بَواره (امشب اول زمستان و یا شب یلداست/ خیر به خونهت بباره)
نون و پنیر و شیره/ کیخا حونَت نمیره (نون و پنیر و شیره/ سرپرست خونت نمیره»
قدیمها بچهها میرفتند روی پشتبام و یک چیزی را آویزان میکردند و صاحبخانه گردو، کشمش، گندم و هر چه که داشت را درون بقچه آنها میگذاشت. اگر هم کسی چیزی نمیداد هم شعر بدی میگفتند و در میرفتند. (خنده) ما این رسمها را داریم و امسال خواستیم یادی از آن زمانها بشود. البته وقتی کنسرت ما برگزار میشود، دو هفته هم از شبچله گذشته، ولی به خاطر نبود سالن قرار شد کنسرت در این شب برگزار کنیم. کنسرتهای قبلیمان در تالار وحدت بود و خدا را شکر، همشهریها خیلی حمایت کردند و همیشه هم جا نبود و باعث دلخوری خیلیها میشد. گفتیم این دفعه کنسرت را در برج میلاد برگزار کنیم تا شرمنده مردم نباشیم. قرار شد بچهها بیایند و متلهای لری و بختیاری و اقدامات فرهنگی دیگر را هم داشته باشند. ما هم اعلام کردیم اگر میشود و امکانش هست، همه با لباسهای محلی بیایند. لر با لباس لری، بختیاری با لباس بختیاری و کرد هم با لباس کردی. کنسرت قبلی ما هم همینطوری بود. بیشتر سالن لباس محلی پوشیده بودند.
- * یک نکته دیگر اینکه آقازادههای شما (مسلم و میلاد) که با گروه شما هستند و حتی تنظیم کارهای این ارکستر را هم به عهده دارند، در گروه «همای» و دیگر گروههای موسیقی دستگاهی ایران و در واقع موسیقی شهری و کلاسیک هم فعالیت گستردهای دارند. آیا به نظر شما لهجه سازشان تغییر نکرده است؟
- * این هم درست و البته منظور من از طرح این سؤال، تغییر در لهجه ساز بود و نه لهجه خود ایشان.
- * اما من فکر میکنم اگر زندهیاد احمد محسنپور قرار بود لری کمانچه بزند، به خوبی کمانچهنوازی شما نمیشد؛ چون او کمانچه را با لهجه موسیقی مازندران مینوازد.
یک موضوع مهم هم این است که موسیقی لری را به کمانچه میشناسند. لرها خیلی به این موضوع حساساند و وقتی از سازهای دیگر زیاد استفاده میکنی، میگویند «ای بابا، این آهنگ هم شد فارسی. اینکه لری نیست!» شما اگر بهترین ارکستر دنیا را هم برای یک لُر بیاورید، اگر کمانچه نباشد، میگوید ای بابا کمانچه توش نبود. (خنده) همان ارکستر، ماهور بزند، میگویند این آهنگ ما را دزدیدند، بردند. همشهریهای ما اینجوری به موسیقی خودشان و کمانچه تعصب و علاقه دارند.
- * یک نکته دیگر اینکه یکی از سازهای اصلی موسیقی لُری سرنا است، اما اینجا در تمرین شما دیدم سرنا ندارید. واقعاً توی کنسرتتان سرنا نمیزنید؟
- * از فرزندان شما، فقط مسلم و میلاد در گروه هستند؟
- * نوهها کی اضافه میشوند که کل گروه بشود علیپورها؟
- * در این کنسرت چه قطعاتی را قرار است اجرا کنید؟
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 12 دی 1395 - 13:25
افزودن یک دیدگاه جدید