حسن علیزاده به سوی خانه ابدی بدرقه شد
حسین علیزاده: برادرم مرا به دنیای هنر هدایت کرد
موسیقی ما - مراسم بدرقه پیکر «حسن علیزاده» از اهالی سینما و برادر استاد «حسین علیزاده» با سخنرانی هنرمندان سینما در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد. در این مراسم «پوریا اخواص» آوازی را به یاد او خواند و «حسین علیزاده» پس از خواندن آوازی توسط پوریا اخواص خواننده گروه هم آوایان، حسین علیزاده پشت تریبون قرار گرفت و گفت: «آن که من را به دنیای هنر هدایت کرد حسن بود. حسن و حسین دو اسمی هستند که در فرهنگ و مذهب ما به دو شکل متفاوت به آنها نگاه میشود. هرچند بگوییم امید، ناامیدی، سپید و سیاهی باید یادمان باشد که تمامی این مفاهیم در کنار یکدیگر معنا مییابند. اگر حسن در کنار من نبود من به این حد با وسواس به خودم نگاه نمیکردم. هر شکی که حسن در من ایجاد میکرد درس بزرگی برای من بود. برخلاف آن چه ممکن است فکر کنید که حسن مایوس یا ناامید بود باید بگویم من به عنوان برادرش این دید را ندارم و معتقدم او به امید طور دیگری نگاه میکرد. ما مکمل هم بودیم. همیشه کنار هم مینشستیم و از دو زاویه مختلف با هم بحث میکردیم. من درس عشق به هنر و وسواس نسبت به آن را از همان ابتدا از حسن آموختم. حسن همیشه دغدغهای داشت و تنها خودش در این دغدغهها مطرح نبود. او هیچ گاه راضی نمیشد و هربار کارهای من را میشنید، لذت میبرد اما همیشه امایی داشت.»
حسین علیزاده در ادامه ابراز خرسندی کرد: «خوشحالم که این چهره نگران صداقت، انسانیت و عشق بالاخره آرام گرفت. آخرین بار که چهره اش را دیدم برعکس شما خوشحال شدم که او بالاخره آرام گرفت.»
در این مراسم، «محمود کلاری» -مدیر فیلمبرداری سینمای ایران- گفت: «حرف زدن هنگام بدرقهی رفیق 40 ساله سخت و دردناک است. نمیدانم چه میشود گفت؛ من او را از سینمای آزاد میشناسم. اوایل دهه 50 فیلمی 6 دقیقهای ساختم که احمد امینی فیلمبرداری کرده بود، حسن آن را تدوین و صداگذاری کرد، این آغاز آشنایی من با حسن بود. اگر بخواهم در یک جمله خلاصه بگویم، حسن بسیار منحصر به فرد بود. شاید روایت معروف شبیه هیچ کس نبود را باید درباره حسن به کار برد. او دوستان اندکی داشت که همه مربوط به همان دوران دهه 50 میشدند و در این مدت با همان دوستان باقی ماند.»
«کلاری» میگوید حسن به شکل غریبی با دنیای شخصی و تنهاییهایش مانوس بود: «روح لطیف و بینهایت شکنندهاش همراه با شرم و حیایی که خودش میگفت این حیای عمیق لعنتی عجیب و مثال زدنی بود. روح لطیفش او را در مواجهه با محیط پیرامون به شدت میآزرد. او هرگز نخواست مانند بقیه با اتفاقات مرسوم دنیای پیرامون کنار بیاید، او اساسا اهل این سرزمین نبود. گویا هیچ چیز جز سینما به دنیای خصوصی حسن راه نداشت. او عاشق فیلم دیدن بود و شاید از همین رو عالم و متخصص این هنر بود. از پاریس که برگشته بود به او گفتم وقت آن است که فیلمت را بسازی و او گفت من عاشق سینما هستم اما نمیخواهم با آن ازدواج کنم.»
او در پایان خطاب به یار دیرینهاش گفت: «میدانم از این گونه برنامهها خوشت نمیآمد. فاصله زیادی نمانده که باز هم همدیگر را ببینیم و باز هم از فیلم و سینما حرف بزنیم اما تا آن زمان خیلی دلم برایت تنگ میشود.»
در ادامه این مراسم عباس یاری از نویسندگان مجله «فیلم» ضمن تسلیت به خانواده حسن علیزاده عنوان کرد: «وقتی خبر رفتن حسن را شنیدم گویا پتکی به سرم کوبیده شد و دو روز بیمار شدم. نه به این دلیل که حسن یار قدیمی من بود بلکه احساس میکنم او با ظاهر تلخی که داشت رفیق گرمابه و گلستان نداشت و زندگیاش در تنهایی سپری میشد. همه آنهایی که او را میشناسند، میدانند که او یکی از شیرینترین و طنازترین افرادی بود که در این دیار زندگی میکرد.»
او با اشاره به دوره همکاریاش با حسن علیزاده در شبکه دو سیما یادآور شد: «ما هر دو عضو گروه دوربین شبکه دو بودیم اما هیچ کدام حس کارمندی نداشتیم. من در تمام طول زندگیام با هیچ کس به اندازه حسن علیزاده نخندیدم. به قدری این آدم شیرین و با شخصیت بود که میتوان گفت او شهروندی درجه یک بود. او حاضر به خرید آپارتمانهای کارمندی نشد و معتقد بود باید محل زندگی و آدمهای اطرافت در زندگی شخصی را گلچین کنی.»
او همچنین درباره توانمندی علیزاده در ترجمه یادآور شد: «من متنهایی را به او میدادم که برای انتشار در مجله فیلم به انگلیسی ترجمه کند. مترجمان خوبی که بتوانند فارسی را به خوبی به انگلیسی ترجمه کنند کمتر از انگشتان یک دست هستند. حسن در این زمینه استاد بود و فوقالعاده حساسیت به خرج می داد. یک شخصیت فرهنگی ارزشمند از میان ما رفته است. سال 48 بود که سینمای آزاد در حال شکلگیری بود و من فیلمی 4 دقیقهای به نام «حادثه» ساختم که حسن در آن بازی کرد. خودش هم بدش نمیآمد در هر عرصهای سرکی بکشد.اگر تشویق حسن نبود من به مدرسه تلویزیون و سینما نمیرفتم و مسیر زندگیام جور دیگری به سینما نزدیک میشد. به خواست او هم بود که فیلمبرداری خواندم، میگفت با سرکلاس رفتن کارگردان نخواهی شد.»
امینی با تاکید بر این که تا با حسن علیزاده معاشرت نمیکردید او را نمیشناختید، تصریح کرد: «او با نگاه و خنده خاصی که داشت همه چیز را جز سینما به سخره میگرفت. در دفتر تلفن موبایل هم سنهای ما شمارههایی هست که دیگر کسی جواب نمیدهد از جمله شهریار پارسی پور، ایرج کریمی و حالا حسن علیزاده.»
در ادامه این مراسم سید محمد مهدی طباطبایی نژاد مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گفت: «از طرف خودم و به نمایندگی از طرف همکارانم در مرکز فقدان دوست عزیزمان حسن علیزاده را به خانواده گرامیاش تسلیت می گویم. علیزاده برای من یادگاریهای بسیاری به یادگار گذاشته است. مسوولیت شناسی، مهربانی و نجابت یادگارهایی است که هیچ یک از همکاران او در مرکز گسترش از یاد نخواهند برد.هر کاری که در حوزه کار به او سپرده میشد به شایستهترین شکل ممکن انجام میداد. دلسوزی و مشاوره او برای کار بینظیر بود. در روایات معصومین آمده است که "اگر چهل گواه بر پاکی و نیکی کسی گواه دهند این سند ارزشمند او نزد خداوند خواهد بود." گمان نمیکنم کسی جز خوبی از علیزاده رفتاری دیده باشد. ما همکاران او گواهی میدهیم که جز خیر و خوبی از او ندیدیم. از خداوند برای او آمرزش جاودان طلب میکنیم.»
بهمن فرمان آرا که معمولا در مراسمهای این چنینی سخنرانی نمیکند هم پشت تریبون قرار گرفت و درباره شاگرد از دست رفتهاش گفت: «خبر مرگ حسن بسیار ناگوار بود چون حسن چهل و اندی سال پیش شاگرد من بود و ما همواره انتظار داریم شاگردانمان مانند فرزندانمان دیرتر از ما مرگ را تجربه کنند.تمامی خاطرات من از حسن خاطرات خوبی است. او فرد طنازی بود به شرطی که اجازه میداد به حریمش وارد شوید. حسن جزء شاگردان من بود که با او دوست شدم. او از زشتیهای جهان شکایت نمیکرد. از لذات زندگی هم حرفی نمیزد. معمولا ساکت بود. او تنها کسی بود که زمانی که حسین آوازهای نداشت مدام از او تعریف میکرد. عاشقش بود و خوشحال بود که او با استعدادی که دارد به مسیری که حقش است رسیده است. او در ذهن من همیشه زنده خواهد بود، او در کوچه زندگی آرام گم شد.»
صفی یزدانیان؛ کارگردان «در دنیای تو ساعت چند است» که به دلیل حضور در یک پروژه سینمایی امکان حضور در این مراسم را نیافته بود با نگارش نامهای با خانواده وی همدردی کرده بود. این نامه او توسط پانته آ پناهیها قرائت شد.
از هنرمندانی که در این مراسم حضور داشتند میتوان به فاطمه معتمدآریا، حسن پورشیرازی، منوچهر شاهسواری، پانتهآ پناهیها، فرزین سیدی، فرهاد ورهرام، سعید سهیلی، رضا عسگرزاده، بهرنگ تنکابنی، کیوان فرزین، رادمان توکلی، سیاوش برهانی، محمد انشایی، محمدرضا فیاض، علی بوستان، پوریا اخواص،بردیا کیارس، شهرام صارمی، جهانشاه صارمی، سیروس جمالی،سیامک جهانگیری، بهداد بابایی، رامین صدیقی، کریستف رضاعی، علی اکبر شکارچی، مهدی آذر سینا، جواد بطحائی، محمود فرهمند ، محمد موسوی، علی ترابی، محمد سریر، حمیدرضا نوربخش، کیوان ساکت، افسانه جهانگیری، نازلی جهانگیری، هومان اسعدی، سعید رشتیان، محمد آفریده، مجتبی اقدامی، محمد مقدم، پیروز کلانتری، وحید موسائیان، ناهید رضایی میتوان اشاره کرد.
«نیما» و «صبا» علیزاده نیز در پیام مجزایی از هنرمندان و مردمی که در این مراسم حضور داشتند، سپاسگزاری کردهاند.
حسن علیزاده فیلمساز و منتقد فیلم، دوران دبیرستان خود را در مدارس دارالفنون و مروی گذراند و پس از اتمام این دوران وارد مدرسه عالی رادیو و تلویزیون شد.
او سالها در رادیو و تلویزیون به عنوان کارگردان و فیلمبردار فعالیت داشت و از محضر استادانی چون بهمن فرمان آرا و پرویز کیمیاوی بهره گرفت.
حسن علیزاده بعد از اتمام تحصیلات خود در ایران برای تکمیل دانستههایش به فرانسه و آمریکا، سفر و سالها در فرانسه زندگی کرد. او پس از بازگشت به ایران فعالیت هنری خود را در زمینه دوبله فیلم آغاز و پیگرفت و سالها با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی (سینما حقیقت) همکاری کرد.
حسین علیزاده در ادامه ابراز خرسندی کرد: «خوشحالم که این چهره نگران صداقت، انسانیت و عشق بالاخره آرام گرفت. آخرین بار که چهره اش را دیدم برعکس شما خوشحال شدم که او بالاخره آرام گرفت.»
در این مراسم، «محمود کلاری» -مدیر فیلمبرداری سینمای ایران- گفت: «حرف زدن هنگام بدرقهی رفیق 40 ساله سخت و دردناک است. نمیدانم چه میشود گفت؛ من او را از سینمای آزاد میشناسم. اوایل دهه 50 فیلمی 6 دقیقهای ساختم که احمد امینی فیلمبرداری کرده بود، حسن آن را تدوین و صداگذاری کرد، این آغاز آشنایی من با حسن بود. اگر بخواهم در یک جمله خلاصه بگویم، حسن بسیار منحصر به فرد بود. شاید روایت معروف شبیه هیچ کس نبود را باید درباره حسن به کار برد. او دوستان اندکی داشت که همه مربوط به همان دوران دهه 50 میشدند و در این مدت با همان دوستان باقی ماند.»
«کلاری» میگوید حسن به شکل غریبی با دنیای شخصی و تنهاییهایش مانوس بود: «روح لطیف و بینهایت شکنندهاش همراه با شرم و حیایی که خودش میگفت این حیای عمیق لعنتی عجیب و مثال زدنی بود. روح لطیفش او را در مواجهه با محیط پیرامون به شدت میآزرد. او هرگز نخواست مانند بقیه با اتفاقات مرسوم دنیای پیرامون کنار بیاید، او اساسا اهل این سرزمین نبود. گویا هیچ چیز جز سینما به دنیای خصوصی حسن راه نداشت. او عاشق فیلم دیدن بود و شاید از همین رو عالم و متخصص این هنر بود. از پاریس که برگشته بود به او گفتم وقت آن است که فیلمت را بسازی و او گفت من عاشق سینما هستم اما نمیخواهم با آن ازدواج کنم.»
او در پایان خطاب به یار دیرینهاش گفت: «میدانم از این گونه برنامهها خوشت نمیآمد. فاصله زیادی نمانده که باز هم همدیگر را ببینیم و باز هم از فیلم و سینما حرف بزنیم اما تا آن زمان خیلی دلم برایت تنگ میشود.»
در ادامه این مراسم عباس یاری از نویسندگان مجله «فیلم» ضمن تسلیت به خانواده حسن علیزاده عنوان کرد: «وقتی خبر رفتن حسن را شنیدم گویا پتکی به سرم کوبیده شد و دو روز بیمار شدم. نه به این دلیل که حسن یار قدیمی من بود بلکه احساس میکنم او با ظاهر تلخی که داشت رفیق گرمابه و گلستان نداشت و زندگیاش در تنهایی سپری میشد. همه آنهایی که او را میشناسند، میدانند که او یکی از شیرینترین و طنازترین افرادی بود که در این دیار زندگی میکرد.»
او با اشاره به دوره همکاریاش با حسن علیزاده در شبکه دو سیما یادآور شد: «ما هر دو عضو گروه دوربین شبکه دو بودیم اما هیچ کدام حس کارمندی نداشتیم. من در تمام طول زندگیام با هیچ کس به اندازه حسن علیزاده نخندیدم. به قدری این آدم شیرین و با شخصیت بود که میتوان گفت او شهروندی درجه یک بود. او حاضر به خرید آپارتمانهای کارمندی نشد و معتقد بود باید محل زندگی و آدمهای اطرافت در زندگی شخصی را گلچین کنی.»
او همچنین درباره توانمندی علیزاده در ترجمه یادآور شد: «من متنهایی را به او میدادم که برای انتشار در مجله فیلم به انگلیسی ترجمه کند. مترجمان خوبی که بتوانند فارسی را به خوبی به انگلیسی ترجمه کنند کمتر از انگشتان یک دست هستند. حسن در این زمینه استاد بود و فوقالعاده حساسیت به خرج می داد. یک شخصیت فرهنگی ارزشمند از میان ما رفته است. سال 48 بود که سینمای آزاد در حال شکلگیری بود و من فیلمی 4 دقیقهای به نام «حادثه» ساختم که حسن در آن بازی کرد. خودش هم بدش نمیآمد در هر عرصهای سرکی بکشد.اگر تشویق حسن نبود من به مدرسه تلویزیون و سینما نمیرفتم و مسیر زندگیام جور دیگری به سینما نزدیک میشد. به خواست او هم بود که فیلمبرداری خواندم، میگفت با سرکلاس رفتن کارگردان نخواهی شد.»
امینی با تاکید بر این که تا با حسن علیزاده معاشرت نمیکردید او را نمیشناختید، تصریح کرد: «او با نگاه و خنده خاصی که داشت همه چیز را جز سینما به سخره میگرفت. در دفتر تلفن موبایل هم سنهای ما شمارههایی هست که دیگر کسی جواب نمیدهد از جمله شهریار پارسی پور، ایرج کریمی و حالا حسن علیزاده.»
در ادامه این مراسم سید محمد مهدی طباطبایی نژاد مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گفت: «از طرف خودم و به نمایندگی از طرف همکارانم در مرکز فقدان دوست عزیزمان حسن علیزاده را به خانواده گرامیاش تسلیت می گویم. علیزاده برای من یادگاریهای بسیاری به یادگار گذاشته است. مسوولیت شناسی، مهربانی و نجابت یادگارهایی است که هیچ یک از همکاران او در مرکز گسترش از یاد نخواهند برد.هر کاری که در حوزه کار به او سپرده میشد به شایستهترین شکل ممکن انجام میداد. دلسوزی و مشاوره او برای کار بینظیر بود. در روایات معصومین آمده است که "اگر چهل گواه بر پاکی و نیکی کسی گواه دهند این سند ارزشمند او نزد خداوند خواهد بود." گمان نمیکنم کسی جز خوبی از علیزاده رفتاری دیده باشد. ما همکاران او گواهی میدهیم که جز خیر و خوبی از او ندیدیم. از خداوند برای او آمرزش جاودان طلب میکنیم.»
بهمن فرمان آرا که معمولا در مراسمهای این چنینی سخنرانی نمیکند هم پشت تریبون قرار گرفت و درباره شاگرد از دست رفتهاش گفت: «خبر مرگ حسن بسیار ناگوار بود چون حسن چهل و اندی سال پیش شاگرد من بود و ما همواره انتظار داریم شاگردانمان مانند فرزندانمان دیرتر از ما مرگ را تجربه کنند.تمامی خاطرات من از حسن خاطرات خوبی است. او فرد طنازی بود به شرطی که اجازه میداد به حریمش وارد شوید. حسن جزء شاگردان من بود که با او دوست شدم. او از زشتیهای جهان شکایت نمیکرد. از لذات زندگی هم حرفی نمیزد. معمولا ساکت بود. او تنها کسی بود که زمانی که حسین آوازهای نداشت مدام از او تعریف میکرد. عاشقش بود و خوشحال بود که او با استعدادی که دارد به مسیری که حقش است رسیده است. او در ذهن من همیشه زنده خواهد بود، او در کوچه زندگی آرام گم شد.»
صفی یزدانیان؛ کارگردان «در دنیای تو ساعت چند است» که به دلیل حضور در یک پروژه سینمایی امکان حضور در این مراسم را نیافته بود با نگارش نامهای با خانواده وی همدردی کرده بود. این نامه او توسط پانته آ پناهیها قرائت شد.
از هنرمندانی که در این مراسم حضور داشتند میتوان به فاطمه معتمدآریا، حسن پورشیرازی، منوچهر شاهسواری، پانتهآ پناهیها، فرزین سیدی، فرهاد ورهرام، سعید سهیلی، رضا عسگرزاده، بهرنگ تنکابنی، کیوان فرزین، رادمان توکلی، سیاوش برهانی، محمد انشایی، محمدرضا فیاض، علی بوستان، پوریا اخواص،بردیا کیارس، شهرام صارمی، جهانشاه صارمی، سیروس جمالی،سیامک جهانگیری، بهداد بابایی، رامین صدیقی، کریستف رضاعی، علی اکبر شکارچی، مهدی آذر سینا، جواد بطحائی، محمود فرهمند ، محمد موسوی، علی ترابی، محمد سریر، حمیدرضا نوربخش، کیوان ساکت، افسانه جهانگیری، نازلی جهانگیری، هومان اسعدی، سعید رشتیان، محمد آفریده، مجتبی اقدامی، محمد مقدم، پیروز کلانتری، وحید موسائیان، ناهید رضایی میتوان اشاره کرد.
- قدردانی خانواده علیزاده از مردم
«نیما» و «صبا» علیزاده نیز در پیام مجزایی از هنرمندان و مردمی که در این مراسم حضور داشتند، سپاسگزاری کردهاند.
حسن علیزاده فیلمساز و منتقد فیلم، دوران دبیرستان خود را در مدارس دارالفنون و مروی گذراند و پس از اتمام این دوران وارد مدرسه عالی رادیو و تلویزیون شد.
او سالها در رادیو و تلویزیون به عنوان کارگردان و فیلمبردار فعالیت داشت و از محضر استادانی چون بهمن فرمان آرا و پرویز کیمیاوی بهره گرفت.
حسن علیزاده بعد از اتمام تحصیلات خود در ایران برای تکمیل دانستههایش به فرانسه و آمریکا، سفر و سالها در فرانسه زندگی کرد. او پس از بازگشت به ایران فعالیت هنری خود را در زمینه دوبله فیلم آغاز و پیگرفت و سالها با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی (سینما حقیقت) همکاری کرد.
تاریخ انتشار : دوشنبه 18 بهمن 1395 - 18:49
دیدگاهها
حسین علیزاده عشقه ، سرت سلامت استاد
روحشان شاد
خدا رحمتش کنه
تسليت به مرد بزرگ موسيقي ايران
يادش گرامي
حیف شد تسلیت
تسلیت عرض مینمایم
روحش شاد
عجب تعلیقی. نصفه عمر شدیم
استاد عزيز تسليت عرض مى كنم
افزودن یک دیدگاه جدید