پای صحبتهای نوازنده صاحبسبک سنتور که مرگ را از نزدیک تجربه کرده است
اردوان کامکار: «سنتوری» برای من تجربه بدی بود
موسیقی ما - اردوان کامکار؛ نوازنده و آهنگسازی مؤلف که نوازندگی «سنتور» را از کودکی آغاز کرده و در همان جوانی اثری چون «کنسرتینوی سنتور» نوشته و نگرشی نو به این ساز بخشیده است. میتوان به «ریزدانههای الماس» پرداخت. به «بر فراز دریا»، «بر تارک سپیده» و «دریا» که همهشان آثاری قابلاعتنا و ماندگار در تاریخ موسیقی این سرزمیناند. حتی موسیقی فیلم «سنتوری» که خودش دوستاش ندارد و بسیاری از مردم با آن سالها زندگی کردهاند.
اما مگر میشود از «اردوان» گفت و از خانوادهی غنیاش در موسیقی نگفت؟ خانوادهای که یکتنه بخش مهمی از اعتبار موسیقی ایران را بر دوش میکشند. مگر میشود از اردوان گفت و از آن چهار دقیقه و ده ثانیهای که در آن بعداز ظهر تابستانی از سر گذراند، نگفت؟ «ایست قلبی» یا نمیدانیم اسمش را باید چه گذاشت؟ «مرگ قطعی»؟ چقدر بار دارد این کلمه. تصورش هم سخت است. «اردوان کامکار» اما این تجربه را از سر گذراند. چهار سال قبل. در آخرین روز تابستان. بعد از آن اما انگار تولدی دیگر پیدا کرد. خودش میگوید که آن تجربه کافی بود برای اینکه فکر کند که باید بیشتر تلاش کند. خیلی بیشتر از قبل.
موسیقی شمال یا جنوب خراسان پیچیدگی وحشتناکی نداشت؛ اما «موسیقی بندر» از عباس گرفته تا چابهار بسیار با هم فرق میکند. این موسیقیها خیلی غنی است و باید روی آن تحقیق شود. من در موسیقی آذری هم تحصیلاتی کردم. میدانم که موسیقی سنتی آذری یعنی چه و از چه دستگاههایی در آن استفاده میکنند. موسیقی آذربایجان بیشتر حالت مینور دارد، اما یک جایی در آذربایجان هست که از شور هم زیاد استفاده میکنند. در نزدیک مرز که کردها و ترکها با هم ترکیب میشوند، موسیقی «کُرمانجی» میشود. در موسیقی ترکی استانبولی این دو موسیقی با هم ترکیب شدهاند. موسیقی پاپ ترکیه، بیشتر موسیقی کُردی است؛ چون موسیقی خود ترکها بسیار ساده و روان است و هیچ تحرکی در آن وجود ندارد و این تحرکی که شما هماکنون میبینید، به خاطر اختلاط این موسیقیها با هم است. این مسأله در زبان هم وجود دارد. زبان کردیای که من صحبت کنم، زبان اصلی کردی است. سقز و مهاباد کمی لهجه ترکی دارد یا برخی کلمات ترکی را دارد. در کرمانشاه، کردی کلهری با گویش لکی و لری شباهت دارد.
موسیقی هم همین است. شما از اینجا به گرمسار یا خوانسار و یزد که بروید، میبینید هر کدام موسیقی خودشان را دارند. البته استفاده از موسیقی محلی چیز جدیدی نیست و نمیتوانم بگویم من این کار را انجام دادهام. آهنگسازان بسیار موفقی به همین شکل عمل کردهاند. شما فرض کنید یکی مثل «کورساکف»، از ملودیهای محلی استفاده کرده است. البته ما تنها کشوری هستیم که موسیقی سنتی و نواحی داریم و اینکه چرا این اتفاق افتاده، خودش داستان مفصلی دارد. جای دیگر اینطور نیست. در یونان موسیقی سنتی یکی است. جنوب یونان همان موسیقیای وجود دارد که در شمال خراسان هست؛ اما لهجهاش فرق میکند. موسیقی سنتی ایران کمی از این موسیقی بهره برده اما موسیقی ما مختصات خودش را دارد. طی سالها نوازندگان یا آهنگسازانی که توانایی نداشتند که کار کنند، به چیزی چسبیدهاند و میگویند: «این مرکز زمین است، بیایید و آن را متر کنید. تنها ردیفی که در ایران معتبر است، آنی است که من میگویم.» برای مثال آقای دوامی میگفتند هیچ ردیفی جز این ردیف وجود ندارد. آقای کریمی هم همین اعتقاد را داشتند. در این میان مثلاً آقای لطفی با اساتید مختلف کار و ردیفی را تدوین کرد. البته این موضوعات دیگر این روزها کاربردی ندارد.
ببینید یک موسیقی برای موسیقی عروسی است، یک موسیقی برای کافه و رستوران و... در کنار اینها یک موسیقی جدی هم وجود دارد. البته من به هیچعنوان نمیگویم آن موسیقی که برای عروسی تولید میشود، بد است. خودش یک تخصص است که من بلد نیستم. کسی که در کافهای در نیویورک ساز میزند، تخصص این کار را دارد و میتواند کاری کند که مخاطباش با خوردن ناهار و شام کیف کند. کسی که موسیقی کافهای کار میکند، کارش در کافیشاپ است؛ نه اینکه ما او را ببریم در تالار وحدت و بگوییم اجرا کن!
اما مگر میشود از «اردوان» گفت و از خانوادهی غنیاش در موسیقی نگفت؟ خانوادهای که یکتنه بخش مهمی از اعتبار موسیقی ایران را بر دوش میکشند. مگر میشود از اردوان گفت و از آن چهار دقیقه و ده ثانیهای که در آن بعداز ظهر تابستانی از سر گذراند، نگفت؟ «ایست قلبی» یا نمیدانیم اسمش را باید چه گذاشت؟ «مرگ قطعی»؟ چقدر بار دارد این کلمه. تصورش هم سخت است. «اردوان کامکار» اما این تجربه را از سر گذراند. چهار سال قبل. در آخرین روز تابستان. بعد از آن اما انگار تولدی دیگر پیدا کرد. خودش میگوید که آن تجربه کافی بود برای اینکه فکر کند که باید بیشتر تلاش کند. خیلی بیشتر از قبل.
- شما مدتی قبل دچار بیماریای شدید که متأسفانه بسیار هم جدی بود. بگذارید صحبت را از اینجا آغاز کنیم. این مسأله چهقدر روی نگرش شما تأثیر گذاشت؟ روی سازتان، موسیقیتان و بهطور کلی، فلسفه زندگی و جهانبینیتان؟
- حالا دوران نقاهت تمام شده است؟
- شما بعد از «ریزدانههای الماس» برای مدتی طولانی فعالیت چندانی نداشتید. حالا اما به نظر میرسد که برنامههای متعددی در دست دارید. از برگزاری مسترکلاسهایی که از همین هفته آغاز می شود تا کنسرت و همچنین انتشار کتاب. در این خصوص توضیح میدهید؟
- پس ما میتوانیم این امیدواری را داشته باشیم که از این پس حضور پررنگتری داشته باشید.
- برسیم به شیوه سنتورنوازی معاصر. این ایده از کجا شکل گرفت؟ آن زمان کسی هم از شما حمایت کرد؟
- قسمت آخر چی بود؟
- کسی حمایتتان کرد؟
- جز خانواده؟
- واکنششان بعد از اینکه ماجرا را فهمیدند چه بود؟!
- اما شما زود به بلوغ رسیدید و همچنان کارهای زیادی انجام دادید.
- حتی آقای هوشنگ کامکار؟
- اما ایشان همواره از شما به شکل ستایشآمیزی یاد میکند.
- شما شیوه سنتورنوازی معاصر را ابداع کردهاید؛ اما انگار ادعایی روی آن ندارید. نه هیچزمانی اسم «سبک» روی آن گذاشتید و نه حتی به نام خودتان معرفی و ثبتاش کردید. چرا؟
- کسی که میخواهد در این شیوه نوازندگی کند، باید ردیف را کامل بداند؟
- که کار را سخت میکند، چون گستردگی این موسیقی زیاد است.
- اتفاقاً میخواستم در همین زمینه سؤال کنم. شما از همان کارهای ابتدایی، به موسیقی نواحی توجه زیادی داشتید. این در حالی است که آن زمان این کار متداول نبود و حتی گاهی از آن نهی هم میشد.
- اما حالا به تازگی رجعت به این موسیقی را در کار آهنگسازان بیشتر میبینیم.
- استاد مستقیمی هم داشتید؟
موسیقی شمال یا جنوب خراسان پیچیدگی وحشتناکی نداشت؛ اما «موسیقی بندر» از عباس گرفته تا چابهار بسیار با هم فرق میکند. این موسیقیها خیلی غنی است و باید روی آن تحقیق شود. من در موسیقی آذری هم تحصیلاتی کردم. میدانم که موسیقی سنتی آذری یعنی چه و از چه دستگاههایی در آن استفاده میکنند. موسیقی آذربایجان بیشتر حالت مینور دارد، اما یک جایی در آذربایجان هست که از شور هم زیاد استفاده میکنند. در نزدیک مرز که کردها و ترکها با هم ترکیب میشوند، موسیقی «کُرمانجی» میشود. در موسیقی ترکی استانبولی این دو موسیقی با هم ترکیب شدهاند. موسیقی پاپ ترکیه، بیشتر موسیقی کُردی است؛ چون موسیقی خود ترکها بسیار ساده و روان است و هیچ تحرکی در آن وجود ندارد و این تحرکی که شما هماکنون میبینید، به خاطر اختلاط این موسیقیها با هم است. این مسأله در زبان هم وجود دارد. زبان کردیای که من صحبت کنم، زبان اصلی کردی است. سقز و مهاباد کمی لهجه ترکی دارد یا برخی کلمات ترکی را دارد. در کرمانشاه، کردی کلهری با گویش لکی و لری شباهت دارد.
موسیقی هم همین است. شما از اینجا به گرمسار یا خوانسار و یزد که بروید، میبینید هر کدام موسیقی خودشان را دارند. البته استفاده از موسیقی محلی چیز جدیدی نیست و نمیتوانم بگویم من این کار را انجام دادهام. آهنگسازان بسیار موفقی به همین شکل عمل کردهاند. شما فرض کنید یکی مثل «کورساکف»، از ملودیهای محلی استفاده کرده است. البته ما تنها کشوری هستیم که موسیقی سنتی و نواحی داریم و اینکه چرا این اتفاق افتاده، خودش داستان مفصلی دارد. جای دیگر اینطور نیست. در یونان موسیقی سنتی یکی است. جنوب یونان همان موسیقیای وجود دارد که در شمال خراسان هست؛ اما لهجهاش فرق میکند. موسیقی سنتی ایران کمی از این موسیقی بهره برده اما موسیقی ما مختصات خودش را دارد. طی سالها نوازندگان یا آهنگسازانی که توانایی نداشتند که کار کنند، به چیزی چسبیدهاند و میگویند: «این مرکز زمین است، بیایید و آن را متر کنید. تنها ردیفی که در ایران معتبر است، آنی است که من میگویم.» برای مثال آقای دوامی میگفتند هیچ ردیفی جز این ردیف وجود ندارد. آقای کریمی هم همین اعتقاد را داشتند. در این میان مثلاً آقای لطفی با اساتید مختلف کار و ردیفی را تدوین کرد. البته این موضوعات دیگر این روزها کاربردی ندارد.
- تأکیدتان بر فیزیک نوازنده و قدرت دستها برای چیست؟
- شما در زمینه موسیقی کردی، موسیقی فولک مناطق مختلف ایران، اصول آهنگسازی غربی و موسیقی ردیف کار کردهاید. اینها چگونه در موسیقی شما به تجمیع رسیدهاند؟
ببینید یک موسیقی برای موسیقی عروسی است، یک موسیقی برای کافه و رستوران و... در کنار اینها یک موسیقی جدی هم وجود دارد. البته من به هیچعنوان نمیگویم آن موسیقی که برای عروسی تولید میشود، بد است. خودش یک تخصص است که من بلد نیستم. کسی که در کافهای در نیویورک ساز میزند، تخصص این کار را دارد و میتواند کاری کند که مخاطباش با خوردن ناهار و شام کیف کند. کسی که موسیقی کافهای کار میکند، کارش در کافیشاپ است؛ نه اینکه ما او را ببریم در تالار وحدت و بگوییم اجرا کن!
- اما در تمام دنیا همین رویه است.
- برسیم به فیلم «سنتوری» با توجه به موفقیتی که موسیقی آن فیلم داشت، آیا بار دیگر امکان اتفاق افتادن آن تجربه هست؟
- چرا؟
- اما با همان فیلم، ساز سنتور بیشتر بین مردم شناخته شد.
- هیچوقت دلتان نخواست دوباره با آن میزان مخاطب همراه شوید؟
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 26 فروردین 1396 - 10:11
دیدگاهها
زنده باد هنرمند تاریخ ساز سنتور نوازی و آهنگساز نخبه ایران زمین استاد اردوان کامکار
بدون شک ایشان نیازی به انبوه مخاطب عام ندارند کما اینکه دوستداران آگاه و خاص ایشان کم نیستند .
Janam ostaaad♥️
البته موسیقی ترکیه ترکیه نه کردی و اصلا هم ساده نیست .
امید روزی ک افتخار شاگردی ایشونو پیدا کنم واقعا بی نظیرن
افزودن یک دیدگاه جدید