وقتی مفهوم موفقیت تغییر میکند
مارپلهی موسيقى ايران
[ علی قمصری - آهنگساز و نوازنده تار ]
رستورانهايى كه غذاى سالم و مقوى به مشترى ميدهند، براى جامعه احساس مسئوليت مىكنند؛ اما اكثر مردم طرفدار فستفودند. در كشورهاى اصيل، با كمك سياستگذاران و مسئولين، محدوديتهايى براى رشد بىرويهى فستفود، فرهنگسازى براى بالا بردن آگاهى مردم و حمايت و تشويق از رستورانهاى باكيفيت وجود دارد كه مجموعهى اين عوامل، به ايجاد تعادل نسبى سلامت جامعه كمك مىكنند؛ از سوی دیگر در جوامع پوپوليست -مانند امريكا- با بالا رفتن درصد چاقى مردم مواجهيم. موسيقى تقريباً از همين قواعد پيروى مىكند.
سالها پیش كه تقريباً غير از چند نفر همدل و همگام، مجوز كنسرت پاپ به كسى داده نمىشد، همه براى بهتر بودن با هم رقابت داشتند و آثار بزرگان موسيقى موبهمو توسط هنرجويان تحليل مىشد. خاطرم هست فروشگاه «اسكندريان» در بهارستان، بهشت هنرجويان بود كه تشنهى پيدا كردن پارتيتورها بودند. جامعه به محدوديت موسيقى پاپ اعتراضى منطقى داشت. ما هم اعتراض داشتيم. در دولت هفتم با آزادتر شدن موسيقى پاپ و برنامهريزى مناسب براى فرهنگسازى و حمايت از موسيقى پرمحتوا، تعادلى در جامعه برقرار شد. مخاطبين پرشمارِ پاپ، موسيقى دلخواهشان را دنبال مىكردند و موسيقى هنرى نيز با آرمانگرايىهايش بر كيفيت توليدات پاپ تأثير كيفى مثبتى مىگذاشت. يادتان هست، هنرمندان پاپ تشويق به استفاده از اركستر زنده، اشعار پرمعنا (شاملو، مولانا و...) میشدند و موسيقى بوى زندگى مىداد. يك نمونه از قوانين حمايتى سنجيده، اين بود كه ناشر يا برگزاركنندهى كنسرت، تنها با انتشار يا برگزارى يك اجراى هنرى (سنتى يا كلاسيك غربى) اجازهى انتشار يا برگزاری سه كار پاپ را داشت.
دوره رياستجمهورى بعدى با برداشته شدن همين قوانين، آغاز هرجومرج و آشفتگى هنرى بود و دور زدنهاى فرهنگى آغاز شد. سليقه مردم دستكارى شد. رأى، حرف اول را ميزد. پس گيشه نيز معيار ارزشگذارى هنرى شد. در اين دوره، كمتر خوانندهى سنتى بود كه آلبوم پاپ بيرون نداده باشد. تيتراژخوانىِ سريال، سكوى پرتاب شد. نوستالژىسالارى جایگزین آفرينش هنرى شد و با كنسرتهايى مانند «عاشقانههاى فلانى» يا «آثار ماندگار فلانى»، مجموعههاى فكرشده به سلكشنهاى مردمپسند تبديل شدند. حمايتها از موسيقى جدى جايش را به حمايت از هنر مردمى داد و شكافى بزرگ بين هنرمندانى كه در موضع قبل ماندند و آنهايى كه توانايىشان را تبديل به لباسى پرزرقوبرق براى ارائه موسيقى پاپ كردند، ايجاد شد. سالها زمانى كافى براى تثبيت اين زوال بود.
حفظ آرمان، مترادف با شكست گيشه شد و فروختن آرمانها تبدیل به سكوى پرتاب. هنرمندان موسيقىِ جدى، هنوز هم از درون، خشمى عجيب دارند كه ريشهاش همين عدم تعادل است. اين خشم را به ناچار در دل خود ريختند يا با قهر و جنگ داخلى، آن را متجلى كردند. (دقت كردهايد مثلاً كمتر تارنوازى هست كه تارنواز ديگرى را قبول داشته باشد. ريشه اين خشم درونى در همين دوره شكل گرفت.)
دوره آقاى روحانى، با يك نگاه دوگانه چهرهسالارى و حمايت از هنر پرمحتوا همراه شد. منتها، چون به دنبال حمايت از چهرههاى موجه و شناختهشده موسيقى جدى بودند و آن چهرهها در دورهى قبل، خود را وارد دايره موسيقى مردمپسند كرده بودند، نتيجه بدتر شد. بهويژه كه تيمى از هنرمندان منعطف از طرف معاون وزير فرهنگ، براى حكومت به موسيقى انتخاب شد. شايد ماجراهاى جشنواره فجر، خانه موسيقى و اتفاق عجيب گرفتن چوب رهبرى اركستر ملى توسط مدير روابط عمومى بنياد رودكى، نمونههاى در دسترسى براى بررسى شرايطى كه گفته شد، باشند. البته اينها مهمترين نمونهها نيستند.
چهطور از اين هنرمندان نورچشمى حمايت مىشود؟
براى حمايت از يك هنرمند فقط كافي است اين سه عمل اتفاق بیفتد:
١- حمايت مالى
٢- حذف يا فرماليته شدن پروسه دريافت مجوز و ايجاد تصور امكانپذير بودن هر كارى در ذهنش
٣- بسيج كردن تمام نهادها از جمله وزارت ارشاد، ميراث فرهنگى، شهردارى، وزارتخانهها، رسانهها و شركتهاى خصوصى براى حمايت از فرد مورد نظر.
اما نتايج منفى اين رويكرد چیست؟
١- عوض شدن جنس موفقيت و مسير آرزوهاى يك هنرجو:
بدترين اتفاقی كه هنر را پوك مىكند، اين است كه هنرمندان حس كنند با انجام كار سطحىتر به موفقيت بيشترى دست پيدا مىكنند. ديگران هم از اين نگاه الگو مىگيرند و بيمارى، سراسر بدنه هنر را فرا مىگيرد. اين روزها با بسيارى از هنرجويانى برخورد مىكنم كه مىگويند فلانى كه اينهمه كار پژوهشى و كار جدى كرده، الان كجا است و فلانى كه يك قطعهاش با اقبال مواجه شده، كجا؟ به آنها چه بايد گفت؟
٢- كوتاه شدن سقف موفقيت:
در دوره هنرجويى ما، مثلاً ورود به اركسترهاى سمفونيك و ملى، اوج موفقيت و افتخار بود. كنسرت دادن در تالار وحدت، آرزو بود. آيا امروز هم اينطور است؟ وجود آرزوهايى كه دستيابى به آنها دشوار و منوط به گذر از سلسلهمراتب و مراحلى مدون است، باعث ايجاد بالندگى هنرى مىشود كه امروز شرايط عكس اين را نشان مىدهد.
٣- معرفى و تثبيت فرهنگ و قواعدى تازه به طور ناخودآگاه توسط كسانى كه زير نورافكن دولت ديده ميشوند:
فرض كنيد تعريف مختصات هنرمند ويژه، متوسط، آماتور، پژوهشگر، آهنگساز، تنظيمكننده، ملودىپرداز، خواننده و... همه و همه با معيارهاى تيمى تعيين شود كه مدير روابط عمومىاش رهبر اركستر ملى مىشود. چه اتفاقى مىافتد؟
به اعتقاد من، ما در شبهاى تاريك موسيقى به سر مىبريم. كافى است براى اثبات اين ادعا، سرى به مراكز نشر موسيقى بزنيد و چند سوال ساده بپرسيد.
واقعاً اينكه در اين دوره، بعضى چهرهها زير نورافكن دولت ثروتمند و مشهورتر مىشوند، اهميتى ندارد. مهم فقط تغيير زيرساختهاى فرهنگى و بنيادين موسيقى است. بيشتر هنرمندان براى موفقيت، دفتر نتهايشان را بستهاند و به دنبال استراتژيستها هستند. اين يعنى زنگ خطرى جدى كه نسلهاى بعدى را متأثر خواهد كرد.
هر بار به كتابخانه موزه موسيقى مراجعه مىكنم، در فضايى خلوت و دستنخورده كتابهايى را مىبينم كه از قفسهها خارج نشدهاند؛ اما سالنهاى كنسرت تا سال آينده در بيشتر روزها اجاره شدهاند. فكر مىكنم اين موضوع نشاندهنده اين است كه معيارهاى پيشرفت موسيقايى بهطور مارپلهوارى در حال دگرگونى است.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 22 مهر 1396 - 18:57
دیدگاهها
اندر حکایت دیگ و دیگ بر...
اقای قمصری شما چطور ؟از ان رانتها استفاده نکردید!!!در همان تالار وحدت شال بند گانگ فو بستیدو از رابطه تار و گانگ فو گفتید!! و گفتید چون شما گانگ فو کار هستید می خواهید برای مخاطبان از رابطه تار نوازی و گانگ فو بگویید!!کار را به انجا رساندید که استاد علیزاده با ان همه صبر و بر دباریش گفت:تالار وحدت قبلا حرمت داشت ..ان گروه موج نو را که بیاد دارید؟ کار درصط!!!!چطور ؟؟جواب اوازتان با گیتار چطور ؟با اواز همایون شجریان !!!شما که خودتان با پول و تبلیغات به اینجا رسیده اید چرا بر دیگران خورده می گیرید؟؟
دانشجوی ارشد موسیقی
خانم آناهيتا لطفا قبل از نوشتن نظرتون لطفا تحقيق بيشتر كنيد. اجراى آقاى قمصرى كه مربوط به كونگ فو بود در تالار وحدت نبود و اجراى رسمى نبود. اجرايى بود با نام شب شنبه ها كه هنرمندان با بخش ديگرى از خودشون در اون ظاهر ميشن. ممكنه حتى يك باازيگر در اون به عنوان آشپز حاضر شه. اين رويداد حالت خاص و ويژه اى داشت كه بايد اول در مردش تحقيق كنيد و بعد حرف بزنيد. در مورد بقيه ى مسايلى كه گفتيد هم كاملا بغض و كينه و خشمى كه اتفاقا اقاى قمصرى گفتن در كلامتون هست
به نظر من ما تا از موضوعی کامل و جامع مطلع نباشیم نمیتونیم قضاوت دقیقی داشته باشیم
ولی اینکه موسیقی ایران هیچ خط مشی و استراتژی آگاهانه ای چه از حیث حقیقی(هنرمندان)وچه حقوقی(ارگان های ذیربط)
برای آینده نداره مطمئنم البته با افسوس
خانم اناهیتا کاملا درست گفته اند ان برنامه کذایی رابطه تار و کانگ فو در تالار وحدت برگزار شدخبر ان را می توانید در همین سایت و سایت موسیقی ایرانیان پیگیری کنید ..وقتی گروه موج نو را به تالار وحدت برد بسیاری از هنرمندان اعتراض کردند از جمله استادعلیزاده ..ولی قمصری صرفا با پرداخت اجاره تالار وحدت گروه موج نو را همه هنرجوی موسیقی بودند به تالار وحدت برد قمصری تامی توانست موج سواری کرد سودش را هم برد حالا که انها رانتها قطع شده واز قافله سلبریتها وموج سوارها عقب مانده منتقد شده است ..!!!حکایت گربه ایی که دستش به گوشت نمی رسید گفت بو می ده!!!!
اقای قمصری موسیقی ما که فعلا دست شما وامثال شماهاست تا با هزینه ای میلیونی تور کنسرت راه بندازین اواره این شهر واون شهر بشین کارگاه راه بندازین به خصوص شهرهای جنوب کشور،خاطرتون هست که چه استقبالی از این کارگاهاتون شد!!!!!!به هر دری بزنین تا دیده بشین ادم جمع کنین شوق تست گرفتن از نوازنده ها داشته باشین و معرکه گیری با عکس مقاله ومصاحبه...!!!بعد این همه جنگولک بازی تازه میگین شکاف در موسیقی ماست اولین شکاف موسیقی ما خود شما هستی که چنین معرکه ای راه انداختی تار نوازی با اکروبات بازی اشتباه گرفتی،شما هستی که سبک های مضحک موسیقی راه انداختی..به حال این موسیقی باید تاسف خورد که امثال شما ثروتمندان خیال میکنین اول واخر موسیقی هستین و با سوادان خردمندان موسیقی ما در پستو هستند ..!!!!!
حرف های شما درست آقای قمصری عزیز
واقعا مدیریت درستی بر موسیقی وجود نداره و این هنر به جال خودش رها شده تا ببینیم چی میشه
هر کسی هم می تونه استفاده و سو استفاده خودش رو می بره
عجیبه کسی واقعا نمی دونه که تاتر وحدت رو به هر کسی نمی دن ..باید حتما رانت کافی داشته باشی
دلیل اینکه آقای قمصری رفتند تالار رودکی همینه که رانت کافی نداشتند حتما
فقط تنها چیزی که میدونم اینه که حرفاش درسته.....
اما آیا عمل یا حرف یکی هست....
اینقد با تار جینگول بازی میارید که به جای احساس آرامش واقعا باعث استرس میشید...
تمام عواملی که باعث بالا بردن یک موزیسین برای معروفیتش میشه ایشون دو برابر این عوامل رو داشتن....
کسی که جواب آوازش شبیه به سیک فلامنکو هست نباید نگران شکاف باشه....
واقعا واستون متاسفم كه انقدر عقب مونده ايد كه نظرات مخالف با اين اقاي به اصطلاح هنرمند رو كامنت نميكنين .
افزودن یک دیدگاه جدید