در مراسم رونمایی آلبوم «عاشق کیست» عنوان شد
شهرام ناظری: ادبیات مادر تمام هنرها است
موسیقی ما - آلبوم موسیقی «عاشق کیست» به مناسبت هزاره «ابوسعید ابوالخیر» به آهنگسازی و رهبری ارکستر امیر پورخلجی، با خوانندگی «شهرام ناظری» با همکاری ارکستر سمفونی متروپلیتن پراگ با کنسرت مایستری «رادک کریژانووسکی» در کشور جمهوری چک به تهیهکنندگی اردوان جعفریان منتشر شد.
استاد «شهرام ناظری» در نشست خبری رونمایی این اثر به زلزلهزدگان شب گذشته کشورمان ادای احترام و با آنان ابراز همدردی کرد: «طبیعتا انسان از چنین اتفاقی دلتنگ میشود. خبردار شدیم و گفتم بهتر است این برنامه را کنسل کنیم که دوستان به من گفتند نمیشود چون برنامهریزی شده و خبرنگارها حتما میآیند. من دیشب به شدت دلگیر بودم از واقعه ناگواری که در منطقه کرد اتفاق افتاد. در این میان من به خانواده خودم و قول کردها «باوانم» فکر کردم. چقدر عجیب است که باری دیگر سرنوشت قومی مثل قوم اصیل شریف و نجیب و سلحشور و وفادار کرد را در اندوه فروبرد.»
به گفتهی ناظری قوم کرد قومی است که هنوز آداب و رسوم اصلی ایرانیاش را حفظ کرده است و این قوم جزو استثنائات است: «البته که همه قوم های کشورم عزیز هستند اما قوم کرد همیشه پیشمرگ و جان فدا بوده است. کرد قومی است که با این مشخصاتی که به آنها اشاره کردم بازهم با مشکلات بسیاری مواجهه بوده است؛ چرا این اتفاقات باید برای کردها بیفتد؟ همه نوع مرگهایی برای کردها اتفاق افتاده است، مرگ با گلوله، مرگ دستهجمعی و.. اما آنها همیشه در مقابل همه چیز سینه سپر کردهاند. در مقابل مصیبتها، بمبارانهای شیمیایی و حالا اینبار بلای آسمانی هم بر آنها نازل شده است. قبل از برگزاری این مراسم به من اعلام کردند تا این مراسم را لغو کنیم اما این امکان وجود نداشت. شاید میان همه خبرهای تلخ این خبر و این مراسم بتواند آرامبخش و دلگرمکننده باشد. به همین دلیل برای همدردی با کردها برای لحظاتی همگی سکوت خواهیم کرد.»
او در ادامه دربارهی آلبومِ «عاشق کیست» این شعرِ بوسعید را خواند که «جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست / در عشق تو بی جسم همی باید زیست /از من اثر نماند این عشق ز چیست / چون من همه معشوق شدم عاشق کیست» و ادامه داد: «اگر ابوسعید همین یک رباعی را گفته بود برای ماندگاریش کافی بود. من از دوره نوجوانی نسبت به مشاهیر ایران زمین عشقی در درون داشتم و در این میان بوسیعد، بایزید، ابوالحسن خرقانی و منصور حلاج از پایههای اساسی فرهنگ ایران بودهاند و دیگران بر روی این پایهها رشد کردهاند.»
او به این مساله اشاره کرد که «بوسعید» در دورهی تفتیش عقاید زندگی میکرده است: «او در چنین دورانی آمد و درسهای بزرگی از خود به جای گذاشت و در محیطی به شدت بسته تفکرات ایرانی را زنده میکند. بعدها که با اندیشههای مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعی کدکنی آشنا شدم، بیش از گذشته به تاثیرِ ابوسعید ابوالخیر در تاریخ ایران چه کرده است و به همین خاطر همیشه در ذهنم بود که همانطور که آثاری دربارهی مولانا و فردوسی ساختهام، اثری نیز از ابوسعید اجرا کنم که با پورخلجی آشنا شدم و دیدم که ایشان جوانی با فرهنگ هستند. او ادبیات را به خوبی میشناسد.»
شوالیهی آواز ایران ادامه داد: «ادبیات مادر همه هنرهاست. کسی که ادبیات میداند، نتیجهی کارِ موسیقیاش بهتر خواهد شد؛ همانطور که اگر فیلمسازی این خصوصیت را داشته باشد؛ نتیجهاش کسی مثل بهرام بیضایی میشود. ابوسعید دارای مقام بزرگی بوده است؛ باید تمام کشور و تمامِ ارکسترها جمع میشدند تا بتوانیم کاری کوچک برای او بکنیم. بوسعید مانند استاد مولاناست. کراماتی دارد که در بیان در نمی آید. امیدوارم شرایط کشور طوری شود که مراکز فرهنگی مشاهیر ما را بیشتر معرفی کنند. در زمانی که بی فرهنگی در کشور ما موج میزند، سیاست نادرست رسانهها و صداوسیما باعث شده که هیچ چیز سرجای خودش نباشد. این اثر میتواند با معرفی درست به فرهنگ سازی کمک کند. البته ما به همین سنگ نیانداختنن ارگانهای دولتی در سر راهمان هم راضی هستیم.»
شهرام ناظری به این مساله اشاره کرد که برای این آلبوم زحمت زیادی کشیده شده است: «خودم این مرارتها را به جان خریدم. با همفکری و همراهی این جوان موسیقیدان(امیر پورخلجی)، توانستیم این اثر را به سرانجام برسانیم. نتیجه این کار ما هم در نهایت و به قول معروف «ران ملخی نزد سلیمان بردن» است.»
خوانندهی شناختهشدهی موسیقی ایران همچنین به این مساله اشاره کرد که نباید از خوانندگانِ جوان انتظار داشت که دنبال کارهای ریشهای بروند: « ما دیوانهایم که این کارهای جدی را انجام میدهیم. متاسفانه در این سالها بسیاری از ستونهای موسیقی مُردند. مراکز موسیقی که اهمیت داشتند همه از بین رفتند. وقتی کاری ریشهای دنبال نشود، نتیجهاش همین اوضاع امروز میشود. خوانندگان نسلهای پیش از ما حتی یک نمونه تقلید نداشتند. اما بعد از انقلاب همه تقلید می کنند و به همین خاطر اوضاع و شرایط هر روز بدتر میشود.»
او همچنین از اهالی رسانه که کنار اهلِ قلم بودهاند، تشکر کرد: «جامعهای که هیچ هدایت و برنامه ریزی فرهنگی درباره افراد ندارد ول میشود و هرز میرود. آسیبهای زیادی بر پیکرده فرهنگ ما خورده است. آواز و موسیقی بخشی از این ماجراست. جامعه حالتی بیمارگونه پیدا کرده است. به نظر میرسد که الان اقدام های ریشهای و اساسی و اصولی و برنامه ریزی شده لازم است. وقتی که هیچ چیزی ریشهای هدایت نشده است این اتفاقها و صدمهها به وجود نمیآید. هم برای موزیسینها و هم برای مردم باید برنامه داشت. مردم هم در این شرایط کار فاخر و فرهنگی دوست ندارند. شنیدن یک کار ارزشمند نیاز به تربیت فرهنگی دارد. وقتی میخواهی فقط آهنگهای جینگول جینگول بشنوی، یعنی تربیت فرهنگی نداری. هم از مردم و هم از موزیسینها باید تربیت شوند. هر جامعهای به جز ایران بود که سالها از نظر فرهنگی رها شوند، الان به انحطاط فرهنگی رسیده بود. اما بازهم این مردم ایران هستند که خودشان و فرهنگشان را حفظ کردهاند.»
او بارِ دیگر اعتراض خود را به پخشِ آثارش از صدا و سیما انجام داد: «من بارها اعتراض کردم؛ اما آنها همچنان به کار خودشان عمل میکنند. نه قراردادی تاکنون با من بستهاند و هیچ حق و حقوق مادی به من پرداخت نکردهاند. همین مدیران صداوسیما اگر ۳۷ ماه حقوق نگیرند دنیا را خراب میکنند. اما من ۳۷ سال است که حقم را از صداوسیما نگرفتهام.»
در این مراسم همچنین «امیر پورخلجی» نیز به حادثهدیدگانِ زلزلهی غرب کشور تسلیت گفت و در ادامه افزود: «امروز جای استاد شفیعی کدکنی در کنار ما بسیار خالی است. بوسعید می فرماید: «حکایت نویس نباش، چنان باش که از تو حکایت کنند.» همان طور که میبینیم این اتفاق برای ابوسعید افتاده و بعد از وفاتش دربارهاش سخنها گفتهاند. نظرهای متفاوتی هست درباره ابوسعید که این رباعیات از آنِ خودِ ابوسعید هست یا این که از آنِ کس دیگری است. از طرفی میگویند که خانوادهاش رباعیات ابوسعید را به او نسبت نمیدادهاند، چرا که معتقد بودهاند که شعر گفتن در شان بوسعید نیست. ابوسعید از نوآوران رباعی بوده است. خیلیها هم از زبان ابوسعید میگویند که او گفته ما شعر نگفتهایم، هر آنچه بر زبان ما میرود از عزیزان است. ابوسعید گلچین کننده تجربههای دیگران بوده است. هنرش در انتخاب و عرضه است.»
«اردوان جعفریان» نیز نیز به این مساله اشاره کرد که این اثر هیچ نفع مالی برای استاد ناظری نداشت و سه سال وقت خود را صرف ضبط و اجرای این اثر کرد: «انرژی و دقت ایشان در این اثر بسیار فراتر از یک اثر عادی است. انتظار داریم از نهادهای دولتی که به جای پرداختن به سمفونیهای یک شبه، به سرمایه های ارزشمند بپردازند. متاسفانه جامعه ما بیشتر به هنر و ادبیات سطحی می پردازد.»
«محمدرضا شفیعی کدکنی» استاد دانشگاه، نویسنده و شاعر در یادداشتی که در بروشور آلبوم موسیقی «عاشق کیست» به رشته تحریر درآورده در مورد «ابوسعید ابوالخیر» نوشته است: «یکی از زیباترین یادگارهای فکری بوسعید این سخن اوست که گفت (حکایت نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند) او در همه عمر خود چنین زیست و هرگز در اندیشه آن نبود که کتابی تألیف کند یا دیوانی از شعر خود ترتیب دهد، اما در طول قریب هزار سالی که از روزگار او میگذرد، ذوق چامعه به نام او مجموعههایی شکل داده که مشهورترین آنها دیوان رباعیات منسوب به اوست و در هر سفینه و جنگی که متأخرین تدوین کردهاند فصلی را به رباعیات او اختصاص دادهاند.
بوسعید بیشتر یک گلچینکننده تجارب دیگران است و از این بایت بسیار به حافظ شبهات دادر که هنرش در انتخاب و عرضه است تا ابداع خالص. یا بهتر است بگوییم ابداع او در قلمرو انتخاب و عرضه است. شعرهای منقول از زبان بوسعید، بازمانده شعرهای قران سوم و چهارم و از کهنترین نمونههای شعر پارسی است. در عمق تجربه جمالشناسی و هنری به نقطهای میرسیم که با «نمیدانم» روبرو میشویم. تا وقتی بتوانیم دربار «هنر و زیبایی» توضیحاتی بدهیم و درباره آن سخن بگوییم و مدعی «میدانم» باشیم. هنوز در سطح ظاهر تجربه هنری قرار داریم و ای بسا که اصلاً با پدیدهای به نام زیبایی برخودر نکرده باشیم. اما وقتی به آستان زیبایی و تجربه هنری برسیم، جز درماندگی و حیرت هیچ چیز دیگر در برابر ما نیست.»
صدابرداری آلبوم موسیقی «عاشق کیست» در استودیو موسیقی تلویزیون دولتی چک توسط «پاول ریدوسکو» با همکاری «رومن اسکلنار» دستیار صدابرداری و «مارکتا یانوکووا» ناظر ضبط ارکستر، ضبط آواز در استودیوی شخصی آهنگساز و همچنین میکس نهایی و مسترینگ آن توسط امیر پورخلجی انجام شده است.
استاد «شهرام ناظری» در نشست خبری رونمایی این اثر به زلزلهزدگان شب گذشته کشورمان ادای احترام و با آنان ابراز همدردی کرد: «طبیعتا انسان از چنین اتفاقی دلتنگ میشود. خبردار شدیم و گفتم بهتر است این برنامه را کنسل کنیم که دوستان به من گفتند نمیشود چون برنامهریزی شده و خبرنگارها حتما میآیند. من دیشب به شدت دلگیر بودم از واقعه ناگواری که در منطقه کرد اتفاق افتاد. در این میان من به خانواده خودم و قول کردها «باوانم» فکر کردم. چقدر عجیب است که باری دیگر سرنوشت قومی مثل قوم اصیل شریف و نجیب و سلحشور و وفادار کرد را در اندوه فروبرد.»
به گفتهی ناظری قوم کرد قومی است که هنوز آداب و رسوم اصلی ایرانیاش را حفظ کرده است و این قوم جزو استثنائات است: «البته که همه قوم های کشورم عزیز هستند اما قوم کرد همیشه پیشمرگ و جان فدا بوده است. کرد قومی است که با این مشخصاتی که به آنها اشاره کردم بازهم با مشکلات بسیاری مواجهه بوده است؛ چرا این اتفاقات باید برای کردها بیفتد؟ همه نوع مرگهایی برای کردها اتفاق افتاده است، مرگ با گلوله، مرگ دستهجمعی و.. اما آنها همیشه در مقابل همه چیز سینه سپر کردهاند. در مقابل مصیبتها، بمبارانهای شیمیایی و حالا اینبار بلای آسمانی هم بر آنها نازل شده است. قبل از برگزاری این مراسم به من اعلام کردند تا این مراسم را لغو کنیم اما این امکان وجود نداشت. شاید میان همه خبرهای تلخ این خبر و این مراسم بتواند آرامبخش و دلگرمکننده باشد. به همین دلیل برای همدردی با کردها برای لحظاتی همگی سکوت خواهیم کرد.»
او در ادامه دربارهی آلبومِ «عاشق کیست» این شعرِ بوسعید را خواند که «جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست / در عشق تو بی جسم همی باید زیست /از من اثر نماند این عشق ز چیست / چون من همه معشوق شدم عاشق کیست» و ادامه داد: «اگر ابوسعید همین یک رباعی را گفته بود برای ماندگاریش کافی بود. من از دوره نوجوانی نسبت به مشاهیر ایران زمین عشقی در درون داشتم و در این میان بوسیعد، بایزید، ابوالحسن خرقانی و منصور حلاج از پایههای اساسی فرهنگ ایران بودهاند و دیگران بر روی این پایهها رشد کردهاند.»
او به این مساله اشاره کرد که «بوسعید» در دورهی تفتیش عقاید زندگی میکرده است: «او در چنین دورانی آمد و درسهای بزرگی از خود به جای گذاشت و در محیطی به شدت بسته تفکرات ایرانی را زنده میکند. بعدها که با اندیشههای مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعی کدکنی آشنا شدم، بیش از گذشته به تاثیرِ ابوسعید ابوالخیر در تاریخ ایران چه کرده است و به همین خاطر همیشه در ذهنم بود که همانطور که آثاری دربارهی مولانا و فردوسی ساختهام، اثری نیز از ابوسعید اجرا کنم که با پورخلجی آشنا شدم و دیدم که ایشان جوانی با فرهنگ هستند. او ادبیات را به خوبی میشناسد.»
شوالیهی آواز ایران ادامه داد: «ادبیات مادر همه هنرهاست. کسی که ادبیات میداند، نتیجهی کارِ موسیقیاش بهتر خواهد شد؛ همانطور که اگر فیلمسازی این خصوصیت را داشته باشد؛ نتیجهاش کسی مثل بهرام بیضایی میشود. ابوسعید دارای مقام بزرگی بوده است؛ باید تمام کشور و تمامِ ارکسترها جمع میشدند تا بتوانیم کاری کوچک برای او بکنیم. بوسعید مانند استاد مولاناست. کراماتی دارد که در بیان در نمی آید. امیدوارم شرایط کشور طوری شود که مراکز فرهنگی مشاهیر ما را بیشتر معرفی کنند. در زمانی که بی فرهنگی در کشور ما موج میزند، سیاست نادرست رسانهها و صداوسیما باعث شده که هیچ چیز سرجای خودش نباشد. این اثر میتواند با معرفی درست به فرهنگ سازی کمک کند. البته ما به همین سنگ نیانداختنن ارگانهای دولتی در سر راهمان هم راضی هستیم.»
شهرام ناظری به این مساله اشاره کرد که برای این آلبوم زحمت زیادی کشیده شده است: «خودم این مرارتها را به جان خریدم. با همفکری و همراهی این جوان موسیقیدان(امیر پورخلجی)، توانستیم این اثر را به سرانجام برسانیم. نتیجه این کار ما هم در نهایت و به قول معروف «ران ملخی نزد سلیمان بردن» است.»
خوانندهی شناختهشدهی موسیقی ایران همچنین به این مساله اشاره کرد که نباید از خوانندگانِ جوان انتظار داشت که دنبال کارهای ریشهای بروند: « ما دیوانهایم که این کارهای جدی را انجام میدهیم. متاسفانه در این سالها بسیاری از ستونهای موسیقی مُردند. مراکز موسیقی که اهمیت داشتند همه از بین رفتند. وقتی کاری ریشهای دنبال نشود، نتیجهاش همین اوضاع امروز میشود. خوانندگان نسلهای پیش از ما حتی یک نمونه تقلید نداشتند. اما بعد از انقلاب همه تقلید می کنند و به همین خاطر اوضاع و شرایط هر روز بدتر میشود.»
او همچنین از اهالی رسانه که کنار اهلِ قلم بودهاند، تشکر کرد: «جامعهای که هیچ هدایت و برنامه ریزی فرهنگی درباره افراد ندارد ول میشود و هرز میرود. آسیبهای زیادی بر پیکرده فرهنگ ما خورده است. آواز و موسیقی بخشی از این ماجراست. جامعه حالتی بیمارگونه پیدا کرده است. به نظر میرسد که الان اقدام های ریشهای و اساسی و اصولی و برنامه ریزی شده لازم است. وقتی که هیچ چیزی ریشهای هدایت نشده است این اتفاقها و صدمهها به وجود نمیآید. هم برای موزیسینها و هم برای مردم باید برنامه داشت. مردم هم در این شرایط کار فاخر و فرهنگی دوست ندارند. شنیدن یک کار ارزشمند نیاز به تربیت فرهنگی دارد. وقتی میخواهی فقط آهنگهای جینگول جینگول بشنوی، یعنی تربیت فرهنگی نداری. هم از مردم و هم از موزیسینها باید تربیت شوند. هر جامعهای به جز ایران بود که سالها از نظر فرهنگی رها شوند، الان به انحطاط فرهنگی رسیده بود. اما بازهم این مردم ایران هستند که خودشان و فرهنگشان را حفظ کردهاند.»
او بارِ دیگر اعتراض خود را به پخشِ آثارش از صدا و سیما انجام داد: «من بارها اعتراض کردم؛ اما آنها همچنان به کار خودشان عمل میکنند. نه قراردادی تاکنون با من بستهاند و هیچ حق و حقوق مادی به من پرداخت نکردهاند. همین مدیران صداوسیما اگر ۳۷ ماه حقوق نگیرند دنیا را خراب میکنند. اما من ۳۷ سال است که حقم را از صداوسیما نگرفتهام.»
در این مراسم همچنین «امیر پورخلجی» نیز به حادثهدیدگانِ زلزلهی غرب کشور تسلیت گفت و در ادامه افزود: «امروز جای استاد شفیعی کدکنی در کنار ما بسیار خالی است. بوسعید می فرماید: «حکایت نویس نباش، چنان باش که از تو حکایت کنند.» همان طور که میبینیم این اتفاق برای ابوسعید افتاده و بعد از وفاتش دربارهاش سخنها گفتهاند. نظرهای متفاوتی هست درباره ابوسعید که این رباعیات از آنِ خودِ ابوسعید هست یا این که از آنِ کس دیگری است. از طرفی میگویند که خانوادهاش رباعیات ابوسعید را به او نسبت نمیدادهاند، چرا که معتقد بودهاند که شعر گفتن در شان بوسعید نیست. ابوسعید از نوآوران رباعی بوده است. خیلیها هم از زبان ابوسعید میگویند که او گفته ما شعر نگفتهایم، هر آنچه بر زبان ما میرود از عزیزان است. ابوسعید گلچین کننده تجربههای دیگران بوده است. هنرش در انتخاب و عرضه است.»
«اردوان جعفریان» نیز نیز به این مساله اشاره کرد که این اثر هیچ نفع مالی برای استاد ناظری نداشت و سه سال وقت خود را صرف ضبط و اجرای این اثر کرد: «انرژی و دقت ایشان در این اثر بسیار فراتر از یک اثر عادی است. انتظار داریم از نهادهای دولتی که به جای پرداختن به سمفونیهای یک شبه، به سرمایه های ارزشمند بپردازند. متاسفانه جامعه ما بیشتر به هنر و ادبیات سطحی می پردازد.»
«محمدرضا شفیعی کدکنی» استاد دانشگاه، نویسنده و شاعر در یادداشتی که در بروشور آلبوم موسیقی «عاشق کیست» به رشته تحریر درآورده در مورد «ابوسعید ابوالخیر» نوشته است: «یکی از زیباترین یادگارهای فکری بوسعید این سخن اوست که گفت (حکایت نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند) او در همه عمر خود چنین زیست و هرگز در اندیشه آن نبود که کتابی تألیف کند یا دیوانی از شعر خود ترتیب دهد، اما در طول قریب هزار سالی که از روزگار او میگذرد، ذوق چامعه به نام او مجموعههایی شکل داده که مشهورترین آنها دیوان رباعیات منسوب به اوست و در هر سفینه و جنگی که متأخرین تدوین کردهاند فصلی را به رباعیات او اختصاص دادهاند.
بوسعید بیشتر یک گلچینکننده تجارب دیگران است و از این بایت بسیار به حافظ شبهات دادر که هنرش در انتخاب و عرضه است تا ابداع خالص. یا بهتر است بگوییم ابداع او در قلمرو انتخاب و عرضه است. شعرهای منقول از زبان بوسعید، بازمانده شعرهای قران سوم و چهارم و از کهنترین نمونههای شعر پارسی است. در عمق تجربه جمالشناسی و هنری به نقطهای میرسیم که با «نمیدانم» روبرو میشویم. تا وقتی بتوانیم دربار «هنر و زیبایی» توضیحاتی بدهیم و درباره آن سخن بگوییم و مدعی «میدانم» باشیم. هنوز در سطح ظاهر تجربه هنری قرار داریم و ای بسا که اصلاً با پدیدهای به نام زیبایی برخودر نکرده باشیم. اما وقتی به آستان زیبایی و تجربه هنری برسیم، جز درماندگی و حیرت هیچ چیز دیگر در برابر ما نیست.»
صدابرداری آلبوم موسیقی «عاشق کیست» در استودیو موسیقی تلویزیون دولتی چک توسط «پاول ریدوسکو» با همکاری «رومن اسکلنار» دستیار صدابرداری و «مارکتا یانوکووا» ناظر ضبط ارکستر، ضبط آواز در استودیوی شخصی آهنگساز و همچنین میکس نهایی و مسترینگ آن توسط امیر پورخلجی انجام شده است.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 آبان 1396 - 17:35
افزودن یک دیدگاه جدید