گفتوگو با «میراندا لاکرولد» و «آفتاب درویشی» به بهانه اجرای کنسرت-نمایش «توراندخت»
تصویر عجیب یک زن
موسیقی ما - این روزها کنسرت-نمایشها به عنوان مدیومی جدید در فضای هنر ایران شناخته میشوند و حالا نوبت «میراندا لاکرولد» (کارگردان) و «آفتاب درویشی» (آهنگساز) است که میخواهند قالبی نو بر تن این فرم کنند و اثری را از فردا به مدت دو روز در برج آزادی روی صحنه ببرند که برگرفته از داستان «توراندخت» نظامی گنجوی است و یکی از جهانیترین آثار ادبی ایران. اثری که هم «کارلو گوتزی» در قرن هفدهم نمایشنامهاش کرد، هم «جاکومو پوچینی» اپرایش را نوشت و هم «برتولت برشت» بر اساسش کاری نگاشت و همچنان هم حضوری پررنگ در عرصهی جهانی دارد.
موسیقی این اثر توسط ارکستر «نیلپر» (به رهبری نوید گوهری) اجرا میشود. «میراندا لاکرولد» کارگردان هلندی، از چهرههای تأثیرگذار این کشور در تلفیق فرهنگهای مختلف شرقی و فرهنگ غرب است. «آفتاب درویشی» نیز دختر محمدرضا درویشی (آهنگساز و پژوهشگر بزرگ موسیقی معاصر) است که تحصیلات خود را در زمینه موسیقی و آهنگسازی در هلند تکمیل کرده. خلق بافتهای متنوع سازی و آوازی، به کارگیری فرهنگهای موسیقیایی مختلف و تلفیق آنها با یکدیگر، از جمله دغدغههایی است که او در آثار خود دنبال میکند. گفتوگو با کارگردان و آهنگساز «توراندخت» را در ادامه بخوانید.
* خانم درویشی، به عنوان اولین سوال در این باره توضیح دهید که ایدهی «توراندخت» و همکاری با خانم «میراندا لاکرولد» چگونه شکل گرفت؟
آفتاب درویشی: من سال 2010 برای خواندن درس آهنگسازی به هلند رفتم و در آمستردام در زمینهی آهنگسازی برای فیلم و نمایش تحصیل کردم. در طول زمان تحصیل و همچنین بعد از پایان آن، همواره به کارهای بینارشتهای و همچنین بینفرهنگی علاقهی بسیار زیادی داشتم. در همانزمان بهصورت اتفاقی با خانم «میراندا» آشنا شدم. ایشان در هلند، مؤسسهای فرهنگی دارد که تمرکزش روی انجام هنرهای بینافرهنگی است و بهاین ترتیب، همکاری ما شروع شد. در واقع پیش از «توراندخت»، همکاری دیگری با هم داشتیم که برای موسیقیاش در بخشهایی از آثار آهنگسازان کلاسیک بهره بردیم و بخشی را من نوشتم. خوشبختانه آن کار با استقبال خوبی روبهرو شد تا اینکه من پیشنهاد دادم کاری بزرگتر در ایران انجام دهیم و از همان زمان، ایدهی «توراندخت» شکل گرفت.
* چرا «توراندخت»؟
آفتاب درویشی: ما به دنبال داستانی میگشتیم که بتواند هم با مخاطب ایرانی و هم غیرایرانی ارتباط برقرار کند و انتخاب این داستان با پیشنهاد «میراندا» انجام شد.
* او «توراندخت» را میشناخت؟
آفتاب درویشی: بله، «جاکومو پوچینی» (آهنگساز نامدار ایتالیایی که مهمترین اپرانویس دوران خود است و همزمان با «جوزپه وردی» زندگی میکرده)، اپرای «توراندخت» را نوشته است. آن اپرا اوایل قرن بیستم برای اولینبار در میلان و بعد از آن در بسیاری از کشورهای اروپا اجرا شده است. همانطور که میدانید، «توران دخت» در ادبیات ما نیز حضور پررنگی دارد و هم مولانا و هم نظامی (در کتاب «هفتپیکر») به آن اشاره کردهاند. اینکه یک اثر از ایران، چنین سفری جهانی داشته است، برای ما بسیار جالب بود.
* خانم میراندا، شما هیچ با «نظامی» پیش از این آشنا بودید؟ اصلاً الفتی با ادبیات فارسی دارید؟
میراندا لاکرولد: «نظامی» را با واسطه شناختم و حالا یکی از شاعران مورد علاقهی من است. به نظرم او داستانی را روایت و آنگاه در کائنات رهایش میکند. «نظامی» در تمامی آثارش، داستانهایی متفاوت را به شکلی موازی بیان میکند و استفادهای غریب از «سمبل»ها دارد که آن را برای من و هر خوانندهی دیگری بسیار جذاب میکند. البته پیش از «توراندخت» فکر کردیم «فلوت سحرآمیز» را اجرا کنیم که مبنای آن نیز یک داستان زرتشتی است؛ اما «توراندخت» برایمان جذابتر بود.
* چه چیز «توراندخت» تا این اندازه برایتان جذابیت داشت؟
میراندا لاکرولد: نظامی در این اثر تصویر عجیبی از یک «زن» را نمایش میدهد. «توراندخت» یک زن منطقی و با روحیهای بسیار سرد است که انگار چیزی در این دنیا برایش مهم نیست. او در آغاز اپرا، اصلاً صحبت نمیکند و مثل یک مجسمه ایستاده است. گفتم که من این اثر را با واسطه خواندم اما وقتی در آن عمیقتر شدم، با یک دنیای عجیب و غریب زیبا مواجه شدم که حیرتانگیز بود.
* شما پیش از این هم به ایران آمده بودید؟
میراندا لاکرولد: بله، اولینبار شش سال پیش به این کشور آمدم تا دربارهی «تعزیه» تحقیق کنم.
* «تعزیه»ی ایرانی هنر مورد علاقهی بسیاری از کارگردانان تئاتر خارجی در جهان است؛ از «بروک» گرفته تا بسیاری دیگر.
میراندا لاکرولد: «تعزیه» یک هنر بسیار ناب است. من اپرا را به شکلهای مختلف در کشورهای دنیا دنبال کردهام و فکر میکنم «تعزیه» شکل بسیار پیشرفتهای از اپرا است. خوشحالم که هنوز جوانان بسیاری در ایران که کار تئاتر میکنند، آثارشان را بر اساس این فرم روی صحنه میبرند و همچنان فرم زندهای در تئاتر ایران است. من فقط باید این توضیح را بدهم که سه سال قبل میخواستم «لیلی و مجنون» را در ایران روی صحنه بیاورم که این اتفاق رخ نداد.
* پس «لیلی و مجنون» را هم میشناسید.
میراندا لاکرولد: شاید برایتان جالب باشد که من با «لیلی و مجنون» در آمستردام آشنا شدم. ما در این شهر، میدانی داریم که مهاجران زیادی در آن زندگی میکنند و همهشان این اثر را با شکلهای مختلف اجرا میکنند. به نظرم این یک داستان کاملاً جهانی است؛ هر چنند اصل آن را نظامی نوشته باشد. ما همیشه فکر میکنیم «جهانی شدن» یک پدیدهی جدید است؛ در حالی که اینطور نیست و ما در طول تاریخ، این ارتباط فرهنگی را میان مردمان جهان مشاهده میکنیم.
* خیلیها اعتقاد دارند که ریشهی اپرای غربی از همین تعزیه است.
میراندا لاکرولد: شاید بله و شاید هم نه! بگذارید برای پاسخ به این سوال از تعبیر یک استاد تئاتر استفاده کنم که میگوید آدمها از هزاران هزار سال پیش، از همان زمانی که از غارهایشان بیرون آمدند، به قصه علاقهمند شدند و به همین خاطر، شروع به قصه گفتن کردند و بعد خواستند تا آن را بازی کنند و بهاین ترتیب اپرا شکل گرفت. در واقع «اپرا» اولین بیان احساسی بشر بوده و در همهجای دنیا هم این اتفاق همزمان رخ داده است. البته همانطور که گفتم، بسیار خوشحالم که «ایران» همچنان این سنت کهن را به خوبی حفظ کرده و در زندگی شما حضوری پررنگ دارد؛ اتفاقی که در بسیاری از نقاط جهان رخ نداده و بسیاری از سنتهای آیینیشان را فراموش کردهاند. شما به فرمهای «مایا» نگاه کنید و ببینید تا چه اندازه دستخوش تغییر شدهاند و چیزی از آن باقی نمانده است؛ اما «تعزیه» یک سنت کهن ثروتمند است که شما هنوز آن را دارید.
* خانم درویشی، با توجه به اینکه «توراندخت» یک نمایش بینافرهنگی است، آهنگسازی برای این اثر چگونه رخ داد؟ خب شما به خاطر دختر «محمدرضا درویشی» بودن، به شکل طبیعی با موسیقی بومی و دستگاهی ایران آشنا هستید و خودتان هم که موسیقی کلاسیک خواندهاید. تلفیق این داشتههای موسیقایی در این اثر چگونه نمود پیدا کرده است؟
آفتاب درویشی: تلفیقی که شما دربارهی آن صحبت میکنید، چیزی است که من با آن بزرگ شدم. چون کار پدر به گونهای بود که من از کودکی با موسیقی نواحی به شکلی عمیق آشنا شدم. این نواها همیشه در خانهی ما جریان داشت؛ البته پدر موسیقی فیلم هم میساختند و تجریبات متعددی با استفاده از موسیقی کلاسیک داشتند و بنابراین آن موسیقیها نیز در حافظهی شنیداری من وجود داشت.
* اولین سازی که نواختید، چه بود؟
آفتاب درویشی: من خیلی سازها را امتحان کردم تا در نهایت به پیانو رسیدم. پنج ساله بودم که ویولون نواختم و بعد احساس کردم این ساز را دوست ندارم. بعد به پیشنهاد خانوادهام کمانچه زدم؛ استدلال پدر و مادرم این بود که این ساز هم آرشهای است و هم میتوانم به این وسیله با موسیقی ایرانی آشنا شوم؛ اما بعد از یک سال، مصرانه گفتم میخواهم پیانو بزنم و با همین ساز به دانشگاه رفتم و تحصیلاتم در ایران را با موسیقی کلاسیک ادامه دادم. اما به هلند که رفتم با نوع جدیدی از موسیقی آشنا شدم. موسیقیای که به آن معنا کلاسیک نبود و جریان موسیقی معاصر بود.
* که الان در ایران بسیار جریان دارد.
آفتاب درویشی: بله، اما در آن زمان زیاد نبود. از همین طریق هم با کارهای بینارشتهای آشنا شدم.
* و حالا این سه جهان موسیقایی (موسیقی بومی ایران، موسیقی کلاسیک و موسیقی معاصر) در کارتان هم دیده میشود؟
آفتاب درویشی: من موسیقی کلاسیک را بهصورت آکادمیک خواندهام؛ اما موسیقی نواحی و سنتی ایران در ناخودآگاهم حضور دارد و خب، به همان شکل ناخودآگاه و گاهی هم خودآگاه در آثاری که مینویسم، نمایان میشود. در «توراندخت» سعی کردم از تمام این جهانها بهره بگیرم و به همین خاطر موسیقی کار، کاملاً تلفیقی از این جهانها است. ضمن آنکه گاهی ارجاعاتی به اپرای «پوچینی» هم داریم و گاهی موسیقی لری، آذری یا قشقایی میشنوید. ما حتی یک قطعه برگرفته از آواهای زرتشی داریم.
میراندا لاکرولد: و حتی موسیقی چینی.
آفتاب درویشی: بله، «پوچینی» در بخشی از کارش از تِمهای موسیقی چین استفاده کرده؛ اما 90 درصد کاری که میشنوید، نوشتهی من است.
* و حالا موسیقیای که میشنویم، بر اساس علاقه و تجربهی آکادمیکتان، «معاصر» محسوب میشود؟
آفتاب درویشی: میشود اینطور گفت.
* سر تعریف موسیقی، اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد. برخی میگویند موسیقی معاصر موسیقیای است که به زمان بستگی دارد یا به صدایی که از آن شنیده میشود.
آفتاب درویشی: تعاریف بسیار است؛ اما برای من، موسیقی معاصر موسیقیای است که میتواند با جهان اطرافش ارتباط برقرار کند. امیدوارم موسیقی این اثر، موسیقیای نباشد که فقط با یک قشر خاص سر و کار داشته باشد و بتواند طیف وسیعتری را درگیر کند. میدانید مسأله چیست؟ من همیشه سعیکردهام با خودم صادق باشم و به همین خاطر، هیچوقت نخواستهام بهاصطلاح ادای معاصر بودن یا هر چیز دیگری را در بیاورم. همیشه هر آنچه احساس میکنم را مینویسم و فکر میکنم این بزرگترین کمکی بوده که به خودم کردهام؛ چون همیشه معتقد بودهام که آن چیزی که از دل بیرون میآید، بهطور قطع به دل مینشیند. به همین خاطر، هیچوقت سعی نکردم تا مهارتهایم در هارمونی و غیره را نمایش دهم. آنچه میخواهم را بهصورت بسیار ساده و سرراست میگویم و فکر میکنم این مهمترین مشخصهی موسیقی من است.
میراندا لاکرولد: آفتاب در ملودی نوشتن خیلی خوب است. تعداد آهنگسازان معاصری که میتوانند به این شکل ملودی بنویسند، زیاد نیست. ما همه بعد از تمرین، ملودیهایش را میخوانیم.
* قطعات توسط ارکستر نیلپر نواخته میشود.
آفتاب درویشی: در این اجرا بخشی از ارکستر نیلپر ما را یاری میکنند. یعنی ما در حال حاضر ۸ نوازندهی زهی (۴ ویولون، دو ویولا و دو ویولونسل) داریم به همراه نوازندگان پیانو، کلارینت و سازهای کوبهای ایرانی و کمانچه.
* به نظر میرسد چند سالی است که کنسرت-نمایشها در ایران پررونق شدهاند و حتی چهرههای شناختهشدهی آواز نیز به این فرم روی آوردهاند. اما در بسیاری اجراها ما با کنسرت و نمایشی روبهرو هستیم که خیلی با هم تلفیق نشدهاند و انگار هر کدام، ساز خودشان را میزنند.
آفتاب درویشی: من نمیتوانم بگویم که این تلفیق در «توراندخت» رخ داده یا نه؛ اما ما سعی خودمان را کردهایم. کنسرت-نمایش یک ژانر مهم در کل دنیا است که با اپرا و کارهای موزیکال متفاوت است و مشخصههای خاص خودش را دارد. در ایران البته خیلی از اپراها و پرفورمنسها هم با همین نام روی صحنه میروند.
* چه مولفهای یک کنسرت-نمایش را از اپرا یا پرفورمنس متفاوت میکند؟
آفتاب درویشی: پیش از هر چیز، متنی که برای این شکل از کار نوشته میشود، آن را متفاوت میکند. ضمن اینکه در کنسرت-نمایش تمامی اجزای اثر (موسیقی، تئاتر، ویدیو مپینگ و...) به صورت موازی حرکت میکنند. شما در اپرا، نوازندگان را روی صحنه نمیبینید؛ اما در این کار، نوازندهها به مثابهی بازیگر دیده میشوند؛ یعنی اگرچه اکت چندانی ندارند اما حضورشان مهم است.
* خانم میراندا! نوازندهها برای این شکل خاص نواختن راحت بودند؟
میراندا لاکرولد: من هیچوقت در کارگردانیام دوست ندارم به عوامل بگویم که شما باید اینجا بایستی یا این کار را انجام دهی یا ندهی. ما در این کار، از نوازندهها در نقشهای تئاتر استفاده کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم؛ چون بهطور کلی معتقدم اگر در یک کار، هر کسی در جای درست خود قرار گیرد و برای آنها دلیل منطقیای بیاوریم که چرا باید این کار را انجام دهند، نیمی از راه را رفتهایم. من نوازندگان را مجبور نمیکنم که بازی کنند؛ تنها توجهشان را به نقطهای که باید روی آن فوکوس کنند، جلب و فکر میکنم بازیکردن چیزی جز این نیست. یکی از مشکلاتی که بازیگران دارند، این است که نمیدانند دستهایشان را چه کار کنند؛ اما در واقع این نوازندهها ساز دستشان است و به همین خاطر، کار برایشان راحت است.
آفتاب درویشی: شاید برایتان عجیب باشد که من به عنوان آهنگساز با بازیگران گرم میکردم.
* اما معمولاً نوازندگان سازهای کلاسیک، خیلی برای کارهایی از این دست انعطاف ندارند.
میراندا لاکرولد: ارکستری که من با آنها کار میکنم، بسیار جواناند و به همین خاطر، نگاهی باز به تجربههای جدید دارند. ضمن آنکه دو نفرشان پیش از این، تجربهی کار تئاتر و بازی داشتهاند.
* خانم درویشی دلیل انتخاب «نیلپر» از میان ارکسترهای موجود چه بود؟
آفتاب درویشی: من از قبل با آقای «نوید گوهری» آشنایی داشتم و میدانستم این ارکستر بهطور خاص، روی موسیقی معاصر کار میکند. نکتهای که برایم بسیار مهم بود.
* دربارهی انتخاب خوانندگان هم توضیح میدهید؟
آفتاب درویشی: متأسفانه خوانندهی هلندی ما نتوانست ویزای ایران را بگیرد اما ما خیلی شانس آوردیم که «سایه سدیفی» را پیدا کردیم. خوانندهی دیگرمان نیز «آرش روزبهانی» است که ایرانی است، اما در هلند زندگی میکند.
* خوانندگان منویات شما را به عنوان آهنگساز تامین کردهاند؟
آفتاب درویشی: بله، آنها با موسیقی ارتباط برقرار میکنند، نظر میدهند، حس میگیرند و اینطور نیست که تنها نت بخوانند و این، کار با آنها را بسیار لدتبخش میکند.
* میراندا لاکرولد: ما سعی خواهیم کرد از حضور «سایه» در هلند نیز به شکلی استفاده کنیم؛ اما «کاتارینا» دیگر «توراندخت» ما، اهل ازبکستان و از همان شهری است که «توراندخت» از آن میآید. در واقع زمان اجرایمان در هلند، دو «توراندخت» خواهیم داشت!
* تعداد اجراها محدود نیست؟
آفتاب درویشی: ما میخواستیم در بخش بینالملل جشنوارهی فجر اجرا داشته باشیم که بنا به دلایلی این اتفاق رخ نداد. از سوی دیگر به خاطر جشنواره تا چهارم اسفند نمیتوانستیم اجرا داشته باشیم و در واقع، همین دو اجرا هم از خوششانسیمان اتفاق افتاد!
* ممکن است باز تمدید شود؟
آفتاب درویشی: اگر این کار اتفاق بیفتد، در سال 98 خواهد بود.
* چرا «برج آزادی» برای اجرا انتخاب شد؟
میراندا لاکرولد: اول میخواستیم در تالار حافظ اجرا کنیم که یک استیج دایرهای داشته باشیم و روی زمین، ویدیو پروژکشن بیندازیم. «حافظ» شبیه سالنی بود که میخواستیم در هلند، «توراندخت» را در آن اجرا کنیم؛ ولی بعد سالنی که قرار بود در آنجا اجرا کنیم عوض شد (سالنی بلند با عمق زیاد). پس، از شکل دایرهای نمیتوانستیم استفاده کنیم و در عین حال، میخواستیم پروژکشن روی زمین را داشته باشیم و به همین خاطر به راهحلی فکر کردیم و دایره را پشت سر و مثلث را روی زمین آوردیم. با این ترکیب، «برج آزادی» بهترین انتخابمان بود.
آفتاب درویشی: من خودم این سالن را بسیار دوست داشتم، چون برایم سمبل تهران است. در واقع «توراندخت» اولین کار بزرگی است که از من در ایران اجرا میشود؛ آنهم در سالنی که برایم مهمترین نشانهی شهرم است.
* کار ویدیو مپینگ را چه کسی انجام داده است؟
آفتاب درویشی: سیاوش نقشبندیان.
* خانم درویشی! پدر موسیقی اثر را شنیدهاند؟
آفتاب درویشی: نه، فقط یکی دو قطعهی ضبط شده را شنیدهاند.
* یعنی هر کاری که مینویسید را به ایشان نشان نمیدهید؟!
آفتاب درویشی: نهچندان! من سالهای زیادی دور از خانواده زندگی کردهام و بنابراین پدر همیشه در دسترس من نبودهاند و بهنوعی خودکفا شدهام؛ اما هر کارم که تمام میشود، اولین کسی که گوش میکند، ایشان است و طبیعتاً نظرشان برایم خیلی مهم است. خب نمیتوانم کتمان کنم الان هم استرس دارم، چون در بخشهایی از کار از موسیقی نواحی استفاده کردهام که البته در این بخش از ایشان مشورت زیادی گرفتهام. ما همهمان نگرانیم اما امیدوارم که از کار و موسیقی خوششان بیاید. (خنده)
* با توجه به سبقهی خانوادگیتان، موسیقی، سرنوشتِ ناگزیرتان بود یا اینکه خودتان هم به این هنر علاقه داشتید؟
آفتاب درویشی: نه سرنوشت ناگزیرم نبود. من و آوا هر دو برای اینکه موسیقی کار کنیم، بسیار تشویق میشدیم. از کودکی در کلاس ارف بزرگ شدیم (مادرم ارف تدریس میکرد) و من اول به سمت نوازندگی پیش رفتم؛ اما خیلی آگاهانه تصمیم گرفتم که اهنگساز شوم. خواهرم هم در جایی به شکل جدی گفت، میخواهد تئاتر کار کند.
* و بالاخره همان سوال متداول که ما معمولاً از تمام غیرایرانیان میپرسیم؛ خانم میراندا! ایران را دوست داشتید؟
میراندا لاکرولد: من عاشق این کشور شدم و به همین خاطر است که تا به حال، سه بار به اینجا آمدهام؛ اما هر بار که میآیم، میبینم آدمها عوض شدهاند و به همین خاطر، سه تصویر مختلف از ایران دارم. در کشور شما چیزهای پیچیدهای میبینم که همهشان بسیار دلانگیزند.
موسیقی این اثر توسط ارکستر «نیلپر» (به رهبری نوید گوهری) اجرا میشود. «میراندا لاکرولد» کارگردان هلندی، از چهرههای تأثیرگذار این کشور در تلفیق فرهنگهای مختلف شرقی و فرهنگ غرب است. «آفتاب درویشی» نیز دختر محمدرضا درویشی (آهنگساز و پژوهشگر بزرگ موسیقی معاصر) است که تحصیلات خود را در زمینه موسیقی و آهنگسازی در هلند تکمیل کرده. خلق بافتهای متنوع سازی و آوازی، به کارگیری فرهنگهای موسیقیایی مختلف و تلفیق آنها با یکدیگر، از جمله دغدغههایی است که او در آثار خود دنبال میکند. گفتوگو با کارگردان و آهنگساز «توراندخت» را در ادامه بخوانید.
***
* خانم درویشی، به عنوان اولین سوال در این باره توضیح دهید که ایدهی «توراندخت» و همکاری با خانم «میراندا لاکرولد» چگونه شکل گرفت؟
آفتاب درویشی: من سال 2010 برای خواندن درس آهنگسازی به هلند رفتم و در آمستردام در زمینهی آهنگسازی برای فیلم و نمایش تحصیل کردم. در طول زمان تحصیل و همچنین بعد از پایان آن، همواره به کارهای بینارشتهای و همچنین بینفرهنگی علاقهی بسیار زیادی داشتم. در همانزمان بهصورت اتفاقی با خانم «میراندا» آشنا شدم. ایشان در هلند، مؤسسهای فرهنگی دارد که تمرکزش روی انجام هنرهای بینافرهنگی است و بهاین ترتیب، همکاری ما شروع شد. در واقع پیش از «توراندخت»، همکاری دیگری با هم داشتیم که برای موسیقیاش در بخشهایی از آثار آهنگسازان کلاسیک بهره بردیم و بخشی را من نوشتم. خوشبختانه آن کار با استقبال خوبی روبهرو شد تا اینکه من پیشنهاد دادم کاری بزرگتر در ایران انجام دهیم و از همان زمان، ایدهی «توراندخت» شکل گرفت.
* چرا «توراندخت»؟
آفتاب درویشی: ما به دنبال داستانی میگشتیم که بتواند هم با مخاطب ایرانی و هم غیرایرانی ارتباط برقرار کند و انتخاب این داستان با پیشنهاد «میراندا» انجام شد.
* او «توراندخت» را میشناخت؟
آفتاب درویشی: بله، «جاکومو پوچینی» (آهنگساز نامدار ایتالیایی که مهمترین اپرانویس دوران خود است و همزمان با «جوزپه وردی» زندگی میکرده)، اپرای «توراندخت» را نوشته است. آن اپرا اوایل قرن بیستم برای اولینبار در میلان و بعد از آن در بسیاری از کشورهای اروپا اجرا شده است. همانطور که میدانید، «توران دخت» در ادبیات ما نیز حضور پررنگی دارد و هم مولانا و هم نظامی (در کتاب «هفتپیکر») به آن اشاره کردهاند. اینکه یک اثر از ایران، چنین سفری جهانی داشته است، برای ما بسیار جالب بود.
* خانم میراندا، شما هیچ با «نظامی» پیش از این آشنا بودید؟ اصلاً الفتی با ادبیات فارسی دارید؟
میراندا لاکرولد: «نظامی» را با واسطه شناختم و حالا یکی از شاعران مورد علاقهی من است. به نظرم او داستانی را روایت و آنگاه در کائنات رهایش میکند. «نظامی» در تمامی آثارش، داستانهایی متفاوت را به شکلی موازی بیان میکند و استفادهای غریب از «سمبل»ها دارد که آن را برای من و هر خوانندهی دیگری بسیار جذاب میکند. البته پیش از «توراندخت» فکر کردیم «فلوت سحرآمیز» را اجرا کنیم که مبنای آن نیز یک داستان زرتشتی است؛ اما «توراندخت» برایمان جذابتر بود.
* چه چیز «توراندخت» تا این اندازه برایتان جذابیت داشت؟
میراندا لاکرولد: نظامی در این اثر تصویر عجیبی از یک «زن» را نمایش میدهد. «توراندخت» یک زن منطقی و با روحیهای بسیار سرد است که انگار چیزی در این دنیا برایش مهم نیست. او در آغاز اپرا، اصلاً صحبت نمیکند و مثل یک مجسمه ایستاده است. گفتم که من این اثر را با واسطه خواندم اما وقتی در آن عمیقتر شدم، با یک دنیای عجیب و غریب زیبا مواجه شدم که حیرتانگیز بود.
* شما پیش از این هم به ایران آمده بودید؟
میراندا لاکرولد: بله، اولینبار شش سال پیش به این کشور آمدم تا دربارهی «تعزیه» تحقیق کنم.
* «تعزیه»ی ایرانی هنر مورد علاقهی بسیاری از کارگردانان تئاتر خارجی در جهان است؛ از «بروک» گرفته تا بسیاری دیگر.
میراندا لاکرولد: «تعزیه» یک هنر بسیار ناب است. من اپرا را به شکلهای مختلف در کشورهای دنیا دنبال کردهام و فکر میکنم «تعزیه» شکل بسیار پیشرفتهای از اپرا است. خوشحالم که هنوز جوانان بسیاری در ایران که کار تئاتر میکنند، آثارشان را بر اساس این فرم روی صحنه میبرند و همچنان فرم زندهای در تئاتر ایران است. من فقط باید این توضیح را بدهم که سه سال قبل میخواستم «لیلی و مجنون» را در ایران روی صحنه بیاورم که این اتفاق رخ نداد.
* پس «لیلی و مجنون» را هم میشناسید.
میراندا لاکرولد: شاید برایتان جالب باشد که من با «لیلی و مجنون» در آمستردام آشنا شدم. ما در این شهر، میدانی داریم که مهاجران زیادی در آن زندگی میکنند و همهشان این اثر را با شکلهای مختلف اجرا میکنند. به نظرم این یک داستان کاملاً جهانی است؛ هر چنند اصل آن را نظامی نوشته باشد. ما همیشه فکر میکنیم «جهانی شدن» یک پدیدهی جدید است؛ در حالی که اینطور نیست و ما در طول تاریخ، این ارتباط فرهنگی را میان مردمان جهان مشاهده میکنیم.
* خیلیها اعتقاد دارند که ریشهی اپرای غربی از همین تعزیه است.
میراندا لاکرولد: شاید بله و شاید هم نه! بگذارید برای پاسخ به این سوال از تعبیر یک استاد تئاتر استفاده کنم که میگوید آدمها از هزاران هزار سال پیش، از همان زمانی که از غارهایشان بیرون آمدند، به قصه علاقهمند شدند و به همین خاطر، شروع به قصه گفتن کردند و بعد خواستند تا آن را بازی کنند و بهاین ترتیب اپرا شکل گرفت. در واقع «اپرا» اولین بیان احساسی بشر بوده و در همهجای دنیا هم این اتفاق همزمان رخ داده است. البته همانطور که گفتم، بسیار خوشحالم که «ایران» همچنان این سنت کهن را به خوبی حفظ کرده و در زندگی شما حضوری پررنگ دارد؛ اتفاقی که در بسیاری از نقاط جهان رخ نداده و بسیاری از سنتهای آیینیشان را فراموش کردهاند. شما به فرمهای «مایا» نگاه کنید و ببینید تا چه اندازه دستخوش تغییر شدهاند و چیزی از آن باقی نمانده است؛ اما «تعزیه» یک سنت کهن ثروتمند است که شما هنوز آن را دارید.
* خانم درویشی، با توجه به اینکه «توراندخت» یک نمایش بینافرهنگی است، آهنگسازی برای این اثر چگونه رخ داد؟ خب شما به خاطر دختر «محمدرضا درویشی» بودن، به شکل طبیعی با موسیقی بومی و دستگاهی ایران آشنا هستید و خودتان هم که موسیقی کلاسیک خواندهاید. تلفیق این داشتههای موسیقایی در این اثر چگونه نمود پیدا کرده است؟
آفتاب درویشی: تلفیقی که شما دربارهی آن صحبت میکنید، چیزی است که من با آن بزرگ شدم. چون کار پدر به گونهای بود که من از کودکی با موسیقی نواحی به شکلی عمیق آشنا شدم. این نواها همیشه در خانهی ما جریان داشت؛ البته پدر موسیقی فیلم هم میساختند و تجریبات متعددی با استفاده از موسیقی کلاسیک داشتند و بنابراین آن موسیقیها نیز در حافظهی شنیداری من وجود داشت.
* اولین سازی که نواختید، چه بود؟
آفتاب درویشی: من خیلی سازها را امتحان کردم تا در نهایت به پیانو رسیدم. پنج ساله بودم که ویولون نواختم و بعد احساس کردم این ساز را دوست ندارم. بعد به پیشنهاد خانوادهام کمانچه زدم؛ استدلال پدر و مادرم این بود که این ساز هم آرشهای است و هم میتوانم به این وسیله با موسیقی ایرانی آشنا شوم؛ اما بعد از یک سال، مصرانه گفتم میخواهم پیانو بزنم و با همین ساز به دانشگاه رفتم و تحصیلاتم در ایران را با موسیقی کلاسیک ادامه دادم. اما به هلند که رفتم با نوع جدیدی از موسیقی آشنا شدم. موسیقیای که به آن معنا کلاسیک نبود و جریان موسیقی معاصر بود.
* که الان در ایران بسیار جریان دارد.
آفتاب درویشی: بله، اما در آن زمان زیاد نبود. از همین طریق هم با کارهای بینارشتهای آشنا شدم.
* و حالا این سه جهان موسیقایی (موسیقی بومی ایران، موسیقی کلاسیک و موسیقی معاصر) در کارتان هم دیده میشود؟
آفتاب درویشی: من موسیقی کلاسیک را بهصورت آکادمیک خواندهام؛ اما موسیقی نواحی و سنتی ایران در ناخودآگاهم حضور دارد و خب، به همان شکل ناخودآگاه و گاهی هم خودآگاه در آثاری که مینویسم، نمایان میشود. در «توراندخت» سعی کردم از تمام این جهانها بهره بگیرم و به همین خاطر موسیقی کار، کاملاً تلفیقی از این جهانها است. ضمن آنکه گاهی ارجاعاتی به اپرای «پوچینی» هم داریم و گاهی موسیقی لری، آذری یا قشقایی میشنوید. ما حتی یک قطعه برگرفته از آواهای زرتشی داریم.
میراندا لاکرولد: و حتی موسیقی چینی.
آفتاب درویشی: بله، «پوچینی» در بخشی از کارش از تِمهای موسیقی چین استفاده کرده؛ اما 90 درصد کاری که میشنوید، نوشتهی من است.
* و حالا موسیقیای که میشنویم، بر اساس علاقه و تجربهی آکادمیکتان، «معاصر» محسوب میشود؟
آفتاب درویشی: میشود اینطور گفت.
* سر تعریف موسیقی، اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد. برخی میگویند موسیقی معاصر موسیقیای است که به زمان بستگی دارد یا به صدایی که از آن شنیده میشود.
آفتاب درویشی: تعاریف بسیار است؛ اما برای من، موسیقی معاصر موسیقیای است که میتواند با جهان اطرافش ارتباط برقرار کند. امیدوارم موسیقی این اثر، موسیقیای نباشد که فقط با یک قشر خاص سر و کار داشته باشد و بتواند طیف وسیعتری را درگیر کند. میدانید مسأله چیست؟ من همیشه سعیکردهام با خودم صادق باشم و به همین خاطر، هیچوقت نخواستهام بهاصطلاح ادای معاصر بودن یا هر چیز دیگری را در بیاورم. همیشه هر آنچه احساس میکنم را مینویسم و فکر میکنم این بزرگترین کمکی بوده که به خودم کردهام؛ چون همیشه معتقد بودهام که آن چیزی که از دل بیرون میآید، بهطور قطع به دل مینشیند. به همین خاطر، هیچوقت سعی نکردم تا مهارتهایم در هارمونی و غیره را نمایش دهم. آنچه میخواهم را بهصورت بسیار ساده و سرراست میگویم و فکر میکنم این مهمترین مشخصهی موسیقی من است.
میراندا لاکرولد: آفتاب در ملودی نوشتن خیلی خوب است. تعداد آهنگسازان معاصری که میتوانند به این شکل ملودی بنویسند، زیاد نیست. ما همه بعد از تمرین، ملودیهایش را میخوانیم.
* قطعات توسط ارکستر نیلپر نواخته میشود.
آفتاب درویشی: در این اجرا بخشی از ارکستر نیلپر ما را یاری میکنند. یعنی ما در حال حاضر ۸ نوازندهی زهی (۴ ویولون، دو ویولا و دو ویولونسل) داریم به همراه نوازندگان پیانو، کلارینت و سازهای کوبهای ایرانی و کمانچه.
* به نظر میرسد چند سالی است که کنسرت-نمایشها در ایران پررونق شدهاند و حتی چهرههای شناختهشدهی آواز نیز به این فرم روی آوردهاند. اما در بسیاری اجراها ما با کنسرت و نمایشی روبهرو هستیم که خیلی با هم تلفیق نشدهاند و انگار هر کدام، ساز خودشان را میزنند.
آفتاب درویشی: من نمیتوانم بگویم که این تلفیق در «توراندخت» رخ داده یا نه؛ اما ما سعی خودمان را کردهایم. کنسرت-نمایش یک ژانر مهم در کل دنیا است که با اپرا و کارهای موزیکال متفاوت است و مشخصههای خاص خودش را دارد. در ایران البته خیلی از اپراها و پرفورمنسها هم با همین نام روی صحنه میروند.
* چه مولفهای یک کنسرت-نمایش را از اپرا یا پرفورمنس متفاوت میکند؟
آفتاب درویشی: پیش از هر چیز، متنی که برای این شکل از کار نوشته میشود، آن را متفاوت میکند. ضمن اینکه در کنسرت-نمایش تمامی اجزای اثر (موسیقی، تئاتر، ویدیو مپینگ و...) به صورت موازی حرکت میکنند. شما در اپرا، نوازندگان را روی صحنه نمیبینید؛ اما در این کار، نوازندهها به مثابهی بازیگر دیده میشوند؛ یعنی اگرچه اکت چندانی ندارند اما حضورشان مهم است.
* خانم میراندا! نوازندهها برای این شکل خاص نواختن راحت بودند؟
میراندا لاکرولد: من هیچوقت در کارگردانیام دوست ندارم به عوامل بگویم که شما باید اینجا بایستی یا این کار را انجام دهی یا ندهی. ما در این کار، از نوازندهها در نقشهای تئاتر استفاده کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم؛ چون بهطور کلی معتقدم اگر در یک کار، هر کسی در جای درست خود قرار گیرد و برای آنها دلیل منطقیای بیاوریم که چرا باید این کار را انجام دهند، نیمی از راه را رفتهایم. من نوازندگان را مجبور نمیکنم که بازی کنند؛ تنها توجهشان را به نقطهای که باید روی آن فوکوس کنند، جلب و فکر میکنم بازیکردن چیزی جز این نیست. یکی از مشکلاتی که بازیگران دارند، این است که نمیدانند دستهایشان را چه کار کنند؛ اما در واقع این نوازندهها ساز دستشان است و به همین خاطر، کار برایشان راحت است.
آفتاب درویشی: شاید برایتان عجیب باشد که من به عنوان آهنگساز با بازیگران گرم میکردم.
* اما معمولاً نوازندگان سازهای کلاسیک، خیلی برای کارهایی از این دست انعطاف ندارند.
میراندا لاکرولد: ارکستری که من با آنها کار میکنم، بسیار جواناند و به همین خاطر، نگاهی باز به تجربههای جدید دارند. ضمن آنکه دو نفرشان پیش از این، تجربهی کار تئاتر و بازی داشتهاند.
* خانم درویشی دلیل انتخاب «نیلپر» از میان ارکسترهای موجود چه بود؟
آفتاب درویشی: من از قبل با آقای «نوید گوهری» آشنایی داشتم و میدانستم این ارکستر بهطور خاص، روی موسیقی معاصر کار میکند. نکتهای که برایم بسیار مهم بود.
* دربارهی انتخاب خوانندگان هم توضیح میدهید؟
آفتاب درویشی: متأسفانه خوانندهی هلندی ما نتوانست ویزای ایران را بگیرد اما ما خیلی شانس آوردیم که «سایه سدیفی» را پیدا کردیم. خوانندهی دیگرمان نیز «آرش روزبهانی» است که ایرانی است، اما در هلند زندگی میکند.
* خوانندگان منویات شما را به عنوان آهنگساز تامین کردهاند؟
آفتاب درویشی: بله، آنها با موسیقی ارتباط برقرار میکنند، نظر میدهند، حس میگیرند و اینطور نیست که تنها نت بخوانند و این، کار با آنها را بسیار لدتبخش میکند.
* میراندا لاکرولد: ما سعی خواهیم کرد از حضور «سایه» در هلند نیز به شکلی استفاده کنیم؛ اما «کاتارینا» دیگر «توراندخت» ما، اهل ازبکستان و از همان شهری است که «توراندخت» از آن میآید. در واقع زمان اجرایمان در هلند، دو «توراندخت» خواهیم داشت!
* تعداد اجراها محدود نیست؟
آفتاب درویشی: ما میخواستیم در بخش بینالملل جشنوارهی فجر اجرا داشته باشیم که بنا به دلایلی این اتفاق رخ نداد. از سوی دیگر به خاطر جشنواره تا چهارم اسفند نمیتوانستیم اجرا داشته باشیم و در واقع، همین دو اجرا هم از خوششانسیمان اتفاق افتاد!
* ممکن است باز تمدید شود؟
آفتاب درویشی: اگر این کار اتفاق بیفتد، در سال 98 خواهد بود.
* چرا «برج آزادی» برای اجرا انتخاب شد؟
میراندا لاکرولد: اول میخواستیم در تالار حافظ اجرا کنیم که یک استیج دایرهای داشته باشیم و روی زمین، ویدیو پروژکشن بیندازیم. «حافظ» شبیه سالنی بود که میخواستیم در هلند، «توراندخت» را در آن اجرا کنیم؛ ولی بعد سالنی که قرار بود در آنجا اجرا کنیم عوض شد (سالنی بلند با عمق زیاد). پس، از شکل دایرهای نمیتوانستیم استفاده کنیم و در عین حال، میخواستیم پروژکشن روی زمین را داشته باشیم و به همین خاطر به راهحلی فکر کردیم و دایره را پشت سر و مثلث را روی زمین آوردیم. با این ترکیب، «برج آزادی» بهترین انتخابمان بود.
آفتاب درویشی: من خودم این سالن را بسیار دوست داشتم، چون برایم سمبل تهران است. در واقع «توراندخت» اولین کار بزرگی است که از من در ایران اجرا میشود؛ آنهم در سالنی که برایم مهمترین نشانهی شهرم است.
* کار ویدیو مپینگ را چه کسی انجام داده است؟
آفتاب درویشی: سیاوش نقشبندیان.
* خانم درویشی! پدر موسیقی اثر را شنیدهاند؟
آفتاب درویشی: نه، فقط یکی دو قطعهی ضبط شده را شنیدهاند.
* یعنی هر کاری که مینویسید را به ایشان نشان نمیدهید؟!
آفتاب درویشی: نهچندان! من سالهای زیادی دور از خانواده زندگی کردهام و بنابراین پدر همیشه در دسترس من نبودهاند و بهنوعی خودکفا شدهام؛ اما هر کارم که تمام میشود، اولین کسی که گوش میکند، ایشان است و طبیعتاً نظرشان برایم خیلی مهم است. خب نمیتوانم کتمان کنم الان هم استرس دارم، چون در بخشهایی از کار از موسیقی نواحی استفاده کردهام که البته در این بخش از ایشان مشورت زیادی گرفتهام. ما همهمان نگرانیم اما امیدوارم که از کار و موسیقی خوششان بیاید. (خنده)
* با توجه به سبقهی خانوادگیتان، موسیقی، سرنوشتِ ناگزیرتان بود یا اینکه خودتان هم به این هنر علاقه داشتید؟
آفتاب درویشی: نه سرنوشت ناگزیرم نبود. من و آوا هر دو برای اینکه موسیقی کار کنیم، بسیار تشویق میشدیم. از کودکی در کلاس ارف بزرگ شدیم (مادرم ارف تدریس میکرد) و من اول به سمت نوازندگی پیش رفتم؛ اما خیلی آگاهانه تصمیم گرفتم که اهنگساز شوم. خواهرم هم در جایی به شکل جدی گفت، میخواهد تئاتر کار کند.
* و بالاخره همان سوال متداول که ما معمولاً از تمام غیرایرانیان میپرسیم؛ خانم میراندا! ایران را دوست داشتید؟
میراندا لاکرولد: من عاشق این کشور شدم و به همین خاطر است که تا به حال، سه بار به اینجا آمدهام؛ اما هر بار که میآیم، میبینم آدمها عوض شدهاند و به همین خاطر، سه تصویر مختلف از ایران دارم. در کشور شما چیزهای پیچیدهای میبینم که همهشان بسیار دلانگیزند.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 5 اسفند 1397 - 16:03
افزودن یک دیدگاه جدید