گفتوگو با موزیسین باسابقه در آغاز ۷۰ سالگی
بیژن کامکار: میخواستیم حقانیت موسیقی را ثابت کنیم
«آنچه امروز برایم باقی مانده، تجربه سالهای گذشته و دوران طلایی موسیقی ایران است»؛ این جملات را بیژن کامکار، در گفتوگوی خودمانیاش با روزنامه ایران به زبان میآورد. هنرمندی که در پرونده کاریاش عنوان خواننده و نوازنده را ثبت کرده است اما بهترین توصیف برای او، مملو بودن از عشق و امید است. بیژن کامکار، سالها مشق عشق کرده و همچنان با جان و دل، چون معلمی دلسوز، شاگردانش را تعلیم و تربیت میکند. میگوید: «وقتی به گذشته خود نگاه میکنم، میبینم آنچه رسالت و وظیفه من در موسیقی ایران بوده به سرانجام رساندهام و حال عاقبت بهخیرترین نوازنده ایران هستم...»
بیتردید بیژن کامکار یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان موسیقی ایران است، چه آن زمان که ساز دف را به موسیقی ایران معرفی کرد و چه آثاری که به زبان فارسی و کردی خوانده است. او در آن روزها و روزگار سخت موسیقی بههمراه دوستان و یارانش تلاش کرد تا حقانیت موسیقی را به اثبات برساند. شهرام ناظری در مورد دوست و یار دیرینه خود میگوید: «بیژن کامکار یکی از یاران تأثیرگذارموسیقی ایرانی و کردی است و طی دههها فعالیت در این عرصه، توانست خدمات ارزندهای برای موسیقی ایرانی و کردی انجام بدهد.»26 دی ماه قرار است کنسرتی با عنوان «دف و نی» با حضور بیژن کامکار و هنرمندان دیگر به بهانه هفتادمین سالروز تولد او در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شود، کنسرتی که به بخشی از آلبوم «دف و نی» بیژن کامکار اشاره دارد و سالها پیش منتشر شده است. اما این گذر زمان سهم انرژی هنرمند را بیشتر کرده است. او میگوید: «میخواهم با تمام انرژی روی صحنه بیایم و برای مخاطبانم بخوانم.» در این گفتوگو روایت بیژن کامکار از سالهای جوانی، پیری و روزگار رفته بر موسیقی را میخوانید.
مرد خستگیناپذیر موسیقی
[ حسین بهروزینیا - نوازنده و آهنگساز ]
آشنایی من با خانواده کامکارها به پیش از انقلاب برمیگردد، در واقع رفتوآمدهایی که در کانون چاووش داشتیم مسبب این آشناییها و دوستیها بود و این ارتباط تا بعد از انقلاب هم ادامه داشت و منجر به همکاری درآلبوم «کوهستان» شد که به عقیده من در آن دوران یکی از خوش صداترین ضبطهایی که از دف نوازی صورت گرفته نمونهاش همین آلبوم است و بیژن کامکار نقش مهمی دراین اثر داشته است و این تأثیرگذاری و تبحر در نوازندگی تا بدانجا پیش رفت که تصمیم گرفتم آلبوم بعدیام «یادستان» نیز با حضور بیژن کامکارباشد که البته کامبیزگنجهای نیز دراین آلبوم بیکلام همکاری داشت. بعد از آن ادامه همکاریهای ما با گروه دستان بود (سال 92 میلادی) و پشنگ کامکار هم حضور داشت. من درهر دو آلبوم خود از هنر دف نوازی بیژن عزیز بهره بردهام و بسیار توانمند این ساز را مینوازند و در معرفی این ساز نقش مهمی داشته است. در واقع سالهای 55-56 که دف چنان شناخته شده نبود بیژن با اجراهایی که در گروههای «عارف» و «شیدا» داشت توانست این ساز مهجور مانده را به صحنه هنر بیاورد و بعد از آن موزیسینها با دف آشنایی پیدا کردند و بهتر است بگوییم بیژن کامکار پدر دف ایران است و تکنیکهای خاص خودش را به هنرمندان و علاقهمندان معرفی کرد و امروزه بسیاری از نوازندگان دف از هنرجویان بیژن کامکار هستند و تکنیکهای او را استفاده میکنند. البته همه برادران و اعضای کامکار نقش مهمی در معرفی موسیقی کردی داشتهاند. به یاد دارم خیلی سالهای پیش اگر ارکستری در تهران ناکوک بود و اشکالات بسیاری داشت همه میگفتند این ارکستر شهرستانی است اما کامکارها به موسیقی کردستان بها دادند. این ارکستر در خارج از ایران هم بسیار شناخته شده است. دریک کلام باید بگویم بیژن کامکار مرد خستگیناپذیر موسیقی ایران است.
نام و یاد بیژن مرا میبرد به آن سالهای دورِ دور، دهه ۴۰ سنندج.
تابلوی اول: بهخاطر میآورم اولین بار بیژن را در یکی از روزهای عید نوروز و در یکی از خیابانهای اصلی شهر سنندج همراه با دوستانش جلوی یکی از دو سینمای شهر، سینما رئوف، دیدم. با کت و شلوار یشمی رنگِ تمیز و نو بر تن و دستمال گردنی آبی بر گردن، غرق تماشای عکسها و پوستر فیلم آن روزهای سینما. بعدها متوجه شدم که او هم مثل من عشق فیلم و سینماست.
دورادور میشناختمش، او یکی از کامکارها بود. هر دو در یک محل زندگی میکردیم با فاصلهای به اندازه دو- سه کوچه در محله چهار باغ. خیابانها و کوچههایی مملو از خاطره و نوستالژی.
خانه آنها به خیابان اصلی، خیابان پهلوی نزدیکتر بود. دردوطرفِ درِآهنی خانهشان، نقشی از کلید سُل با نواری آهنین به درب خانه جوش شده بود. دری با رنگ آبی! یادم میآید آنها همسایه روبه روی بیژن ذوالفقارنسب بازیکن تیم ملی فوتبال آن روزگار و مربی بینالمللی این روزگار بودند.
تابلوی دوم: از قضای روزگار چندسال بعد در اواسط دهه پنجاه در دانشکده هنرهای زیبا با بیژن همدانشکدهای شدیم. اولین آشناییهای نزدیک، از همین دوران شروع شد. علاقه بسیار من به موسیقی و عِرق همزبانی و همشهریگری، من را به کامکارها از جمله بیژن نزدیکتر کرد. ما درخوابگاه دانشگاه بودیم و بیژن در سه راه جمهوری در خانهای ۴۰ متری، همخانه با حسین منزوی عزیز و پشنگِ جان و قطبالدین صادقی که هراز چند گاهی سری به آنجا میزدم.
البته درمحوطه و صحن دانشکده، همدیگر را به طور متوالی و متناوب هم میدیدیم. همنشینی و مجالست در تریای دانشکده و آوازخوانی بلندِ گاه و بیگاه بیژن در صحن و حیاط دانشکده، روبه روی دپارتمانِ معماری با حضور تنی چند از دوستان و همصدایی گاه و بیگاه من با او و حضور عاشقانه زیبای پریشان موی درخت بید مجنون در مرکز این محوطه از خاطرات فراموش نشدنی من است.
تابلوی سوم: سال ۱۳۶۲تمرین گروه شیدا و عارف و بازآفرینی آثار استاد سید حسین طاهرزاده به سرپرستی محمد رضا لطفی و خوانندگی صدیق تعریف در این اثر و حضور تمامی اعضای این دو گروه و البته حضور پررنگ بیژن کامکار و همراهیهای صمیمانه و همیشگی بیدریغش.
تابلوی چهارم، تابلوی پنجم و... به نظر میرسد 400 کلمه مقرری ما رو به اتمام است و باید از شرح و بیان مفصل تابلوهای بعدی گذشت و خلاصه کرد و گفت شرح تابلوهای دیگر زندگی و شخصیت او، دوستی و رفاقت و همراهی و تأثیرگذاری انکارناپذیرش بر دف نوازی چند دهه از موسیقی ایران و همکاری و همیاری او با گروه شیدا و عارف و گروه کامکارها و دیگر دست اندرکاران موسیقی و مشاوره، همفکری، همراهی و پشتیبانی در ضبط بسیاری از آثار موسیقی و همچنین آوازخوانی او و.... بسیار میتوان گفت و نوشت اما در مجال و فرصت بسیار اندک کنونی ما برای بسط و آماده کردن مطالب ذکر شده فرصتی ویژه و طولانی لازم است که به ناچار وامیگذاریمشان تا وقت و مجال و فرصتی دیگر که در خور و در شأن این عزیز بزرگوار و رفیق شفیق باشد.
اکنون پس از گذشت قریب چهل سال از آن دوران بیژن کامکار همان انسان باصفا و دور از تکبریست که من آن روز دیدم هرچند خود شاهد تکبر دوستان خود در این فن بوده اما بیژن کامکار بر اخلاق نیکوی خود استوار ماند. سابقه و کار هنری استاد بیژن کامکار و خانواده بزرگ او«کامکارها» بر کسی پوشیده نیست و همه بر خدمت هنری این خانواده مهربان کرد به کشومان آگاهند، من نیز افتخار داشتم در دو اثر «سیروان و سحرواران» با دف زیبای او همنوا شوم و یاد باد آن روزگاران یاد باد. از خداوند بزرگ برای این استاد بزرگ و انسان شریف سلامتی و دلخوشی و سرشاری از حال خوب موسیقی آرزو دارم.
بیتردید بیژن کامکار یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان موسیقی ایران است، چه آن زمان که ساز دف را به موسیقی ایران معرفی کرد و چه آثاری که به زبان فارسی و کردی خوانده است. او در آن روزها و روزگار سخت موسیقی بههمراه دوستان و یارانش تلاش کرد تا حقانیت موسیقی را به اثبات برساند. شهرام ناظری در مورد دوست و یار دیرینه خود میگوید: «بیژن کامکار یکی از یاران تأثیرگذارموسیقی ایرانی و کردی است و طی دههها فعالیت در این عرصه، توانست خدمات ارزندهای برای موسیقی ایرانی و کردی انجام بدهد.»26 دی ماه قرار است کنسرتی با عنوان «دف و نی» با حضور بیژن کامکار و هنرمندان دیگر به بهانه هفتادمین سالروز تولد او در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شود، کنسرتی که به بخشی از آلبوم «دف و نی» بیژن کامکار اشاره دارد و سالها پیش منتشر شده است. اما این گذر زمان سهم انرژی هنرمند را بیشتر کرده است. او میگوید: «میخواهم با تمام انرژی روی صحنه بیایم و برای مخاطبانم بخوانم.» در این گفتوگو روایت بیژن کامکار از سالهای جوانی، پیری و روزگار رفته بر موسیقی را میخوانید.
- با گذشت سالها تجربه و فعالیت درعرصه موسیقی، ارزیابی و نگاه شما از جامعه امروز موسیقی ما چیست؟
- خانهنشینی بالاجبار استادان موسیقی چه لطمهای به موسیقی ایران وارد کرد؟
- اشاره داشتید که «چاووش» از بین نرفته و با حضور گروههای مختلف تکثیر شده است، اما آیا در این گروهها انسجام و آن هدف متعالی گروه موسیقی چاووش وجود دارد؟
- آیا هنرمندانی که امروزه با این سلیقه موسیقایی جامعه همگون شدهاند، برابر با همان هنرمندانی هستند که اوایل انقلاب صدای مردم بودند و آثار فاخر تولید کردند؟
- راهکار این مسأله چیست؟ شاید آرام آرام به دوران فراموشی موسیقی فاخر و اصیل نزدیک شویم؟
- با توجه به تجربه و تبحر شما در زمینه خوانندگی و نوازندگی چرا موسیقی آوازی ما آرام آرام رو به فراموشی است؟
- کمی هم در مورد ارکسترهای ایران بفرمایید آیا علاقهمند هستید با ارکستر ملی اجرایی را روی صحنه ببرید؟
- بیش از نیم قرن تجربه و عشق در عرصه موسیقی ،حالا انتظارتان از جامعه و مسئولان فرهنگی چیست؟
پاک نهاد و پاک اندیش
[ کیخسرو پورناظری - نوازنده و آهنگساز ]
بیژن کامکار را میتوان یکی از بااخلاقترین هنرمندان عنوان نهاد و حقیقتاً انسانی پاکنهاد، پاکاندیش، راستگو و دلسوز است و وجدان کاری خود را همیشه حفظ کرده است. آشنایی من با او بهسالهای بسیار دور میرسد. نخستین دیدار ما در اداره فرهنگ و هنر کرمانشاه بود که بههمراه یکی از دوستانشان به آنجا آمده بودند. بعد از آن، سال 54 در دانشگاه هنرهای زیبا همکلاس شدیم و ویژگیهای مشترکمان سبب شد دوستی دیرینهای بین ما شکل بگیرد تا آنجا که این رابطه صمیمانه گسترش پیدا کرد و رفتوآمدهای خانوادگی داشتیم و داریم تا به امروز؛ جدا از این رفاقتها، ارتباط و همکاریهای هنری هم وجود داشت؛ بهعنوان مثال درآلبوم «افسانه تنبور» بیژن عزیز را بهعنوان خواننده اثر انتخاب کردم یا درآلبوم «سیوی سور» نیز با تهمورس همکاری داشت که هر دو آلبوم بسیار موفق بودند و البته در اغلب این همکاریهای بسیار، زحمت دف نوازی برعهده بیژن عزیزم بود. همچنین سالهای سال با همسر ایشان خانم نجمه تجدد که ازهنرمندان بسیار خوب آواز ایرانی هستند، درگروه تنبور شمس همکاری داشتیم و این ارتباط صمیمانه همچنان ادامه دارد و باید بگویم خانواده کامکارها را بسیار دوست میدارم و از گروههای بسیار موفق و متبحر موسیقی ایران هستند و امیدوارم همیشه موفق و سرفراز باشند. ازنگاه من بیژن کامکار از اعضای برجسته این گروه است و بهتر است بگویم او خود به تنهایی یک ارکستر است، چرا که هم مسلط به سازهای مختلف چون رباب، دف و تار است وهم خواننده بسیارخوبی است و درحد حرفهای و توانمند کارهای خود را دنبال کرده است و موسیقی ایرانی و موسیقی کردی را به زیبایی میخواند و اجرا میکند که به نظر من آثار کردی او یکی از بهترین نمونههای موسیقی کردی اصیل ایران بوده که بسیار فنی و استادانه اجرا شده است. بیژن عزیز همچنین نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در موسیقی ایران داشته و ساز دف را که امروز درگروههای مختلف موسیقی نواخته میشود و روی صحنه است به همت او بوده و به دنبالش هزاران دف نواز این ساز را انتخاب کردند و نواختند و امروز دف جزء لاینفک موسیقی ایرانی است.[ کیخسرو پورناظری - نوازنده و آهنگساز ]
فروتن و نوآور
[ ارسلان کامکار- نوازنده و آهنگساز ]
بیژن کامکار ابتدای فعالیت هنری خود را درسنندج و همراه با گروه موسیقی پدرم آغاز کرد، آن دوران تار مینواخت و انصافاً دراین زمینه تبحربسیاری داشت اما بعد ازآنکه به گروههای «عارف» و «شیدا» پیوست به احترام حضورمحمد رضا لطفی و زیدالله طلوعی که هردو نوازنده برجسته تاراین گروهها بودند، ساز خود را تغییر داد و به عقیده من فداکاری بسیار بزرگی بود. این امر سبب شد بیژن نوازندگی رباب را آغاز کند و البته این سازرا هم به زیبایی مینواخت، تا آنجا که آقای حسین علیزاده درآلبوم «حصار» سولونوازی رباب را که بسیار هم مشکل است بر عهده بیژن گذاشت. بعد از آن دفنوازی را انتخاب کرد و به گواه همه، بیژن کامکارساز دف را به جامعه موسیقی ایران معرفی کرد و بهدنیای موسیقی شناساند، چرا که پیش از آن ساز دف توسط دراویش درخانقاهها و تکایا نواخته میشد و آنگونه که باید در موسیقی سنتی ایران معرفی نشده بود اما خوشبختانه بههمت و عشق بیژن عزیز امروزه هزاران نوازنده دف در ایران به این ساز علاقهمند شده و آن را مینوازند. البته هنر او تنها در نوازندگی خلاصه نمیشود و در خوانندگی هم تبحر بسیار بالایی دارد و اگر تعریف از خود نباشد بهنظر من کارنامه هنری بیژن کامکار در این زمینه هم بسیار درخشان است. آثار او از «کجایید ای شهیدان خدایی...» آغاز میشود تا آلبوم «زردی خزان» یا آلبومهای بیشمار موسیقی کردی که همراه با گروه کامکارها بوده و خوانندگی آن را برعهده داشته و همچنین آواز ایرانی که بر اشعار نیما، حافظ و... اجرا کرده است و بهتر است بگویم بهترین کارهایی که در موسیقی ما ساخته شده است بیژن خوانده است. من بدون هیچ نگاه برادرانه و متعصبانه میگویم بیژن کامکار هنرمندی بسیار متواضع و فروتن است و این خصلت به قول معروف خاکی بودن او سبب شده خود را کمتر از آنچه که هست تصور کند و به مردم معرفی کند.
[ ارسلان کامکار- نوازنده و آهنگساز ]
مرد خستگیناپذیر موسیقی
[ حسین بهروزینیا - نوازنده و آهنگساز ]
خیابانها و کوچههایی مملو از خاطره و نوستالژی
[ صدیق تعریف - خواننده و نوازنده ]
چونان چون همیشه، طبقِ معمولِ سنواتِ گذشته در آخرین لحظات و به قول معروف امروزیها، در دقیقه نود، از روزنامه وزین «ایران»، ساعت ۹ شبِ سهشنبه شب، تکلیف میشود، مطلبی کوتاه به اندازه حداقل ۴۰۰ کلمه به رشته تحریر در آید که فردا صبحِ علی الطلوع برود برای چاپ دراین جریده وزین. نمیپذیرم و طفره میروم!! میگویند برای تجلیل و بزرگداشت بیژن کامکار است. سکوت میکنم و زبانم بند میآید. چه میتوان گفت! بیژن جان، عزیز است و بیشتر از اینها بر گردن ما و موسیقی ما حق دارد.[ صدیق تعریف - خواننده و نوازنده ]
نام و یاد بیژن مرا میبرد به آن سالهای دورِ دور، دهه ۴۰ سنندج.
تابلوی اول: بهخاطر میآورم اولین بار بیژن را در یکی از روزهای عید نوروز و در یکی از خیابانهای اصلی شهر سنندج همراه با دوستانش جلوی یکی از دو سینمای شهر، سینما رئوف، دیدم. با کت و شلوار یشمی رنگِ تمیز و نو بر تن و دستمال گردنی آبی بر گردن، غرق تماشای عکسها و پوستر فیلم آن روزهای سینما. بعدها متوجه شدم که او هم مثل من عشق فیلم و سینماست.
دورادور میشناختمش، او یکی از کامکارها بود. هر دو در یک محل زندگی میکردیم با فاصلهای به اندازه دو- سه کوچه در محله چهار باغ. خیابانها و کوچههایی مملو از خاطره و نوستالژی.
خانه آنها به خیابان اصلی، خیابان پهلوی نزدیکتر بود. دردوطرفِ درِآهنی خانهشان، نقشی از کلید سُل با نواری آهنین به درب خانه جوش شده بود. دری با رنگ آبی! یادم میآید آنها همسایه روبه روی بیژن ذوالفقارنسب بازیکن تیم ملی فوتبال آن روزگار و مربی بینالمللی این روزگار بودند.
تابلوی دوم: از قضای روزگار چندسال بعد در اواسط دهه پنجاه در دانشکده هنرهای زیبا با بیژن همدانشکدهای شدیم. اولین آشناییهای نزدیک، از همین دوران شروع شد. علاقه بسیار من به موسیقی و عِرق همزبانی و همشهریگری، من را به کامکارها از جمله بیژن نزدیکتر کرد. ما درخوابگاه دانشگاه بودیم و بیژن در سه راه جمهوری در خانهای ۴۰ متری، همخانه با حسین منزوی عزیز و پشنگِ جان و قطبالدین صادقی که هراز چند گاهی سری به آنجا میزدم.
البته درمحوطه و صحن دانشکده، همدیگر را به طور متوالی و متناوب هم میدیدیم. همنشینی و مجالست در تریای دانشکده و آوازخوانی بلندِ گاه و بیگاه بیژن در صحن و حیاط دانشکده، روبه روی دپارتمانِ معماری با حضور تنی چند از دوستان و همصدایی گاه و بیگاه من با او و حضور عاشقانه زیبای پریشان موی درخت بید مجنون در مرکز این محوطه از خاطرات فراموش نشدنی من است.
تابلوی سوم: سال ۱۳۶۲تمرین گروه شیدا و عارف و بازآفرینی آثار استاد سید حسین طاهرزاده به سرپرستی محمد رضا لطفی و خوانندگی صدیق تعریف در این اثر و حضور تمامی اعضای این دو گروه و البته حضور پررنگ بیژن کامکار و همراهیهای صمیمانه و همیشگی بیدریغش.
تابلوی چهارم، تابلوی پنجم و... به نظر میرسد 400 کلمه مقرری ما رو به اتمام است و باید از شرح و بیان مفصل تابلوهای بعدی گذشت و خلاصه کرد و گفت شرح تابلوهای دیگر زندگی و شخصیت او، دوستی و رفاقت و همراهی و تأثیرگذاری انکارناپذیرش بر دف نوازی چند دهه از موسیقی ایران و همکاری و همیاری او با گروه شیدا و عارف و گروه کامکارها و دیگر دست اندرکاران موسیقی و مشاوره، همفکری، همراهی و پشتیبانی در ضبط بسیاری از آثار موسیقی و همچنین آوازخوانی او و.... بسیار میتوان گفت و نوشت اما در مجال و فرصت بسیار اندک کنونی ما برای بسط و آماده کردن مطالب ذکر شده فرصتی ویژه و طولانی لازم است که به ناچار وامیگذاریمشان تا وقت و مجال و فرصتی دیگر که در خور و در شأن این عزیز بزرگوار و رفیق شفیق باشد.
دور از تکبر
[ علی اکبر مردادی - نوازنده ]
نخستین بار استاد بیژن کامکار را سال۱۳۵۹ شمسی در منزل استاد شهرام ناظری دیدم، خیلی جوان و سرحال بود و با وجود مشکلات زندگی و کاری با انرژی و پیچیده در طنزی خاص خود با لهجه زیبای کردی بیان میداشت، اوایل انقلاب بود و عدهای در پی حذف موسیقی از فرهنگ مردم و همین مسأله باعث دلخوری ایشان شده بود.[ علی اکبر مردادی - نوازنده ]
اکنون پس از گذشت قریب چهل سال از آن دوران بیژن کامکار همان انسان باصفا و دور از تکبریست که من آن روز دیدم هرچند خود شاهد تکبر دوستان خود در این فن بوده اما بیژن کامکار بر اخلاق نیکوی خود استوار ماند. سابقه و کار هنری استاد بیژن کامکار و خانواده بزرگ او«کامکارها» بر کسی پوشیده نیست و همه بر خدمت هنری این خانواده مهربان کرد به کشومان آگاهند، من نیز افتخار داشتم در دو اثر «سیروان و سحرواران» با دف زیبای او همنوا شوم و یاد باد آن روزگاران یاد باد. از خداوند بزرگ برای این استاد بزرگ و انسان شریف سلامتی و دلخوشی و سرشاری از حال خوب موسیقی آرزو دارم.
منبع:
روزنامه ایران
تاریخ انتشار : دوشنبه 30 دی 1398 - 16:52
افزودن یک دیدگاه جدید