یادداشتی از مهدی وجدانی
ضرورتِ «دیپلماسی فرهنگی»
[ مهدی وجدانی - آهنگساز و رهبر ارکستر ]
ریشهی وجودی موسیقی در ایران، نشان از غنای فرهنگیِ تمدنی دارد که پیوسته با هنر آمیخته بوده و در تجارت هنر نیز موفق؛ اما به نظر میرسد به مرور زمان هنر ایران در عرصهی موسیقی محدودتر شده است و از این پنانسیلِ قدرتمند بهرهی کمتری برده است. اگر مولفههای فرهنگی را رکن چهارم در سیاست خارجی بدانیم، باید به این نکته توجه کنیم که چگونه یک فرهنگ چند هزار ساله توانایی آن را دارد که به وسیلهی هنر و موسیقی برای یک دیپلماسی قوی زمینهسازی کند.
توجه به این نکته البته زمانی امکانپذیر است که باور داشته باشیم مهمِ «دیپلماسی فرهنگی» میتواند چه تاثیرات شگفتانگیزی در تمامی موضوعات (حتی فراتر از هنر) داشته باشد، در اینصورت با ارائه طرحهایی آیندهی هنر موسیقی در عرصه بین المللی را به تصویر بکشیم. شاید در مقطعی که هماکنون در آن به سر میبریم، هنر موسیقی بتواند «قدرت نرمی» باشد تا با جذابیتها و لحن روایی خود که ریشه در تمدن مردمانی هنرپرور دارد، کششهای خاص خود را پدید آورد؛ اگرچه پیششرط داد و ستد فرهنگی و هنری ارائه اثری قابل فهم و نوآور است با داشتنِ یک عقبهی غنیِ تاریخی. یقینا هنر موسیقی ایران تمامی این وجوهات را دارد؛ اما این سوال مطرح است که چطور نمیتواند تعاملاتی حتی در خاورمیانه داشته باشد؟ چطور گروههای موسیقی اصیل یا ارکسترال ایران در کشورهای هم مرز نیز اجراهای مدونی ندارند؟
این موضوع که ساختار ارکسترها در ایران دچار مشکلات عدیدهی زیرساختی و پایهای است بر هیچ اهل فنی پوشیده نیست، اما ایجادِ طراحیهای بلند مدت منسجم، لزوم گفتوگوی فرهنگی و حضور در مناسبات هنری دنیا، تاکید بر برنامهریزی و آشنایی دیگر کشورها با موسیقی ارکسترال ایرانی و صدها راهکارِ دیگر، شاید بتواند به حلِ بخشی از این موضوعات کمک کند؛ در این میان نمیتوان این نکته را از نظر دور داشت که لازمهی دیپلماسی فرهنگی، داشتنِ یک زبان مشترک است. زبانی که در چهارچوب اندیشههای هنری بلند مدت و با استفاده از مولفههای واقعی آن، موجبات حضور و ارائه موسیقی را فراهم آورد. ظرفیت موسیقی ایران بیش از آن است که هفتههای فرهنگی ایران که در برخی کشورها برگزار میشود در سازهایی چون سرنا و طبل خلاصه شود و تنها سازهای فولکِ ما به عنوان نمایندهی موسیقی ایرانی مطرح شود. تا چه زمانی بهخاطر سرشکنکردن هزینهها میخواهیم از گروههای کوچک چند نفره استفاده کنیم؟ مسوؤلان فرهنگی باید به این سوال پاسخ دهند که چه زمانی میخواهند عزمشان را جزم کنند و با سایر کشورها وارد مذاکرات جدی هنری شوند؟
از آن طرف، دیپلماسی فرهنگی منسجم به رویدادهای موسیقی ما مثل جشنواره فجر اعتبار میبخشد و مگر زبان صلحی زیباتر از موسیقی برای جهانیان وجود دارد؟ دیگرلازمه چنین تعاملاتی اعتماد طرفین و ارائه امکانات و روابط دوطرفه خواهد بود. یعنی ابتدا ما نیز باید از گروههای موسیقی دعوت کنیم و طبیعتا هزینهی زیادی هم بپردازیم و صدالبته با بسیاری از آداب و رسوم این چنین مناسبات هم آشناتر شویم، البته که عدم وجود قانون کپیرایت در ایران یکی از دیگر موانعی است که ما را از عرصه جهانی دور میکند و باید این نقیصه نیز مرتفع شود و هنرمندان به عنوان کسانی که اثرشان دارای هویت است، شناخته شوند.
از نظر نگارنده تا زمانیکه رکن چهارم سیاست خارجی ما، بدون در نظر گرفتن هزینههای مالی و با برنامهریزی سالانه، اجراهای منظمی برای ارکسترها در دیگر کشورهای جهان ایجاد نکند، نمیتوانیم خودمان را به درستی محک زنیم؛ بهطور حتم یک گروه موسیقی و مخصوصا ارکسترال، با اجراهای بینالمللی در درازمدت میتواند تجربیاتی کسب کند و به بلوغ برسد، اما سوال این است که در چهل سالِ اخیر ارکستر سمفونیک چندبار در خارج از کشور روی صحنه رفته است؟ ارکستر سمفونیک چند کشور در سالیان گذشته برای اجرای برنامه به ایران آمدهاند؟
این عدم تعاملات فرهنگی سبب شده است کشورهایی بدون پیشینه هنری که با زیرکی از کوچکترین موضوعات هنری خود برای جذب مخاطب استفاده می کنند از ما موفقتر باشند، اما ایران که سرشار از ملودیهای ناب و موسیقی اقوام مختلف است حتی در جذب گردشگر در جشنوارههای منطقه ای خود موفق عمل نکند که هیچ، مخاطبین از شهرهای دیگر نیز برای دیدن و شنیدن تمایلی نشان ندهند.
تاریخ انتشار : یکشنبه 27 بهمن 1398 - 15:41
افزودن یک دیدگاه جدید