بعد از درگذشتِ «علی مرادخانی»
سرنوشت موزهی موسیقی چه میشود؟
موسیقی ما- هفدهم خرداد عوارض ناشی از ابتلا به ویروس کرونا موجب فوت علی مرادخانی مدیر و موسس موزه موسیقی و معاون هنری سابق وزارت ارشاد شد. طبیعتا پس از درگذشت زندهیاد مرادخانی باید مدیر تازهای برای موزه موسیقی انتخاب میشد، هرچند هیئتامنای موزه خیلی زود جلساتی را برای تعیین تکلیف این موزه مهم برگزار کردند، اما نتیجه این جلسات چیزی نیست که رضایت اهالی موسیقی و فعالان این عرصه را جلب کند. آنطور که در رسانهها آمده، لطیف روحانی جایگزین زندهیاد مرادخانی شده است. بنا بر این نیست که بگوییم مدیر موزه صرفا باید از میان هنرمندان انتخاب شود، اما طبیعتا نگاهی به اساسنامه موزه نشان میدهد که چرا انتخاب انجامشده از دید هنرمندان و منتقدان موسیقی که دل در گرو این موزه مهم دارند، با انتقاد روبهروست.
آنطور که در اساسنامه موزه موسیقی آمده، مدیرعامل موزه از سوی هیأت امنا انتخاب و منصوب میشود. در واقع در تبصره 2 این اساسنامه آمده است: «چنانچه تشکیل جلسه هیئت امنا جهت انتخاب مدیرعامل برابر تبصره 2 ماده 16 باشد، درخواست تشکیل جلسه از طرف ریاست هیأت مدیره به هیأت امنا منعکس میگردد.» این جلسات حداقل با حضور 5 نفر از اعضا رسمیت پیدا میکند. زندهیاد علی مرادخانی، محمدمهدی عسگرپور، مرتضی کاظمی، محمد سریر و داوود گنجهای از اعضای هیأت مدیره موزه موسیقی و محمدرضا جوادی یگانه معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، سیدمحمد بهشتی، مرتضی کاظمی، محمد سریر، حسن ریاحی، محمدمهدی عسگرپور و علی مرادخانی هیأت امنای موزه موسیقی هستند.
بر اساس مفاد اساسنامه هیأت امنا عالیترین مرجع تصمیمگیری و سیاستگذاری موزه هستند و هرگونه تغییر در ترکیب و پذیرش عضو جدید (اعم از شخص حقیقی یا حقوقی) یا کنارهگیری هر یک از اعضای هیأت مدیره در صورت تصویب به اتفاق آرای هیئت امنا امکانپذیر است. هیئت امنا هم گروهی 7 نفره هستند که برای دورههای 5 ساله انتخاب و مدیر موزه را تعیین میکنند. در این هیئت معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، مدیرعامل موزه موسیقی، دو نفر از هنرمندان یا اساتید مجرب در زمینه موسیقی ایران به پیشنهاد هیئت مدیره، انتخاب یک نفر از مدیران آگاه هنری و فرهنگی آشنا به امور موزهداری از هیأت مدیره، یک نفر از اساتید موسیقی و آشنا به امور مرتبط با موزه موسیقی از خانه موسیقی و انتخاب یک نفر متخصص در امور موسیقی و آگاه به امور موزهداری از خانه هنرمندان حضور دارند و با انجام بررسی و رسیدن به یک اجماع مدیرعامل موزه موسیقی از بین هیأت امنا انتخاب و منصوب میشود.
لطیف روحانی که حالا بهعنوان مدیر موزه معرفی شده با شرایطی بر خلاف آنچه بیان شد، انتخاب شده است. طبق شنیدهها او انتخاب پیروز حناچی شهردار تهران بوده و در واقع پس از حضور آقای شهردار بهعنوان مدیر معرفی شده است، این انتخاب خلاف اساسنامه موزه موسیقی بوده و نکته مهمتر این است که فردی را بدون هیچ آشنایی با مدیریت هنری و بخصوص هنر موسیقی به مدیریت یک موزه مهم گماشته است. روحانی که سال 98 به عنوان معاون فرهنگی و پشتیبانی اداره کل حوزه شهرداری تهران انتخاب شده، شاید مدیر خوبی هم باشد اما نه برای موزه موسیقی که جایگاهی کاملا هنری و تخصصی دارد و حضور فردی آشنا با موسیقی را میطلبد.
محمدرضا درویشی آهنگساز و پژوهشگر موسیقی و پیشکسوت موسیقی اقوام ایران هم که دوستی قدیمی با مرحوم مرادخانی داشت، در گفتوگو با روزنامه ایران به این انتخاب واکنش نشان داده و از آن انتقاد کرده است. او به صراحت گفته برای مدیریت موزه افراد دیگری کاندیدا بودهاند که آشنایی خوبی با این مکان و همچنین هنر موسیقی داشتهاند اما یک انتخاب و انتصاب بیمعنا باز هم جای خود را به انتخاب یک فرد شایسته این جایگاه داده است.
از طرف دیگر حضور چهار موزیسین شناختهشده داود گنجهای، حمیدرضا نوربخش، محمد سریر و حسن ریاحی در هیئت مدیره نکته مهمی است و این سوال را ایجاد میکند که چطور محمد بهشتی و مرتضی کاظمی در هیئت امنا توانستهاند رضایت چهار موزیسین را برای نادیده گرفتن اساسنامه موزه جلب کنند و آنها را همراه نظر خود کنند؟ آیا هیئت مدیره موزه موسیقی هم باید مانند مدیران خانه موسیقی که اغلب این نامها سابقهاش را دارند، رفتار کند؟قرار نیست لااقل هنرمندان دلخوش باشند یک جا همه چیز طبق قانون پیش میرود؟ و از همه مهمتر آیا این موزیسینها توقع دارند هنرمندان به این فکر نکنند که حتما وعده و وعیدی در کار بوده و پشت پرده این انتصاب اتفاقاتی غیر عادی دارد؟
از طرف دیگر در نظرات منتقدان آنچه بسیار مورد تاکید است، اهمیت آشنایی مدیر این موزه با موسیقی است. آنچه به زعم همه مرادخانی هم نسبت به آن اشراف داشته و سرنوشت موزه، هنر موسیقی و هنرمندان این عرصه بخش مهمی از کار نه، که زندگی روزمرهاش بوده است. همین تاکیدها نشان میدهد مدیر موزه باید کسی باشد که موسیقی در زندگی روزمرهاش نقش و جایگاهی پررنگ و اساسی داشته باشد و به حضورش در این مکان بهعنوان یک پست مدیریتی معمولی که دیر یا زود آن را به دیگری وامیگذارد، نگاه نکند.
شاید هم الان برای قضاوت لطیف روحانی زود باشد اما اگر بنا باشد اساسنامه موزه به راحتی نادیده گرفته شود و آنطور که شنیدهها میگویند وعدههای شهردار محترم تهران موزه را از داشتن یک مدیر لایق بر اساس قوانین این مکان دور کند، میتوان منتظر دیگر قانونشکنیها و اتفاقات نامبارک هم برای موزه بود، اتفاقاتی که اصولا از بالا رفتن یک خشت کج شروع شده و تا ثریا کج میروند!
آنطور که در اساسنامه موزه موسیقی آمده، مدیرعامل موزه از سوی هیأت امنا انتخاب و منصوب میشود. در واقع در تبصره 2 این اساسنامه آمده است: «چنانچه تشکیل جلسه هیئت امنا جهت انتخاب مدیرعامل برابر تبصره 2 ماده 16 باشد، درخواست تشکیل جلسه از طرف ریاست هیأت مدیره به هیأت امنا منعکس میگردد.» این جلسات حداقل با حضور 5 نفر از اعضا رسمیت پیدا میکند. زندهیاد علی مرادخانی، محمدمهدی عسگرپور، مرتضی کاظمی، محمد سریر و داوود گنجهای از اعضای هیأت مدیره موزه موسیقی و محمدرضا جوادی یگانه معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، سیدمحمد بهشتی، مرتضی کاظمی، محمد سریر، حسن ریاحی، محمدمهدی عسگرپور و علی مرادخانی هیأت امنای موزه موسیقی هستند.
بر اساس مفاد اساسنامه هیأت امنا عالیترین مرجع تصمیمگیری و سیاستگذاری موزه هستند و هرگونه تغییر در ترکیب و پذیرش عضو جدید (اعم از شخص حقیقی یا حقوقی) یا کنارهگیری هر یک از اعضای هیأت مدیره در صورت تصویب به اتفاق آرای هیئت امنا امکانپذیر است. هیئت امنا هم گروهی 7 نفره هستند که برای دورههای 5 ساله انتخاب و مدیر موزه را تعیین میکنند. در این هیئت معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، مدیرعامل موزه موسیقی، دو نفر از هنرمندان یا اساتید مجرب در زمینه موسیقی ایران به پیشنهاد هیئت مدیره، انتخاب یک نفر از مدیران آگاه هنری و فرهنگی آشنا به امور موزهداری از هیأت مدیره، یک نفر از اساتید موسیقی و آشنا به امور مرتبط با موزه موسیقی از خانه موسیقی و انتخاب یک نفر متخصص در امور موسیقی و آگاه به امور موزهداری از خانه هنرمندان حضور دارند و با انجام بررسی و رسیدن به یک اجماع مدیرعامل موزه موسیقی از بین هیأت امنا انتخاب و منصوب میشود.
لطیف روحانی که حالا بهعنوان مدیر موزه معرفی شده با شرایطی بر خلاف آنچه بیان شد، انتخاب شده است. طبق شنیدهها او انتخاب پیروز حناچی شهردار تهران بوده و در واقع پس از حضور آقای شهردار بهعنوان مدیر معرفی شده است، این انتخاب خلاف اساسنامه موزه موسیقی بوده و نکته مهمتر این است که فردی را بدون هیچ آشنایی با مدیریت هنری و بخصوص هنر موسیقی به مدیریت یک موزه مهم گماشته است. روحانی که سال 98 به عنوان معاون فرهنگی و پشتیبانی اداره کل حوزه شهرداری تهران انتخاب شده، شاید مدیر خوبی هم باشد اما نه برای موزه موسیقی که جایگاهی کاملا هنری و تخصصی دارد و حضور فردی آشنا با موسیقی را میطلبد.
محمدرضا درویشی آهنگساز و پژوهشگر موسیقی و پیشکسوت موسیقی اقوام ایران هم که دوستی قدیمی با مرحوم مرادخانی داشت، در گفتوگو با روزنامه ایران به این انتخاب واکنش نشان داده و از آن انتقاد کرده است. او به صراحت گفته برای مدیریت موزه افراد دیگری کاندیدا بودهاند که آشنایی خوبی با این مکان و همچنین هنر موسیقی داشتهاند اما یک انتخاب و انتصاب بیمعنا باز هم جای خود را به انتخاب یک فرد شایسته این جایگاه داده است.
از طرف دیگر حضور چهار موزیسین شناختهشده داود گنجهای، حمیدرضا نوربخش، محمد سریر و حسن ریاحی در هیئت مدیره نکته مهمی است و این سوال را ایجاد میکند که چطور محمد بهشتی و مرتضی کاظمی در هیئت امنا توانستهاند رضایت چهار موزیسین را برای نادیده گرفتن اساسنامه موزه جلب کنند و آنها را همراه نظر خود کنند؟ آیا هیئت مدیره موزه موسیقی هم باید مانند مدیران خانه موسیقی که اغلب این نامها سابقهاش را دارند، رفتار کند؟قرار نیست لااقل هنرمندان دلخوش باشند یک جا همه چیز طبق قانون پیش میرود؟ و از همه مهمتر آیا این موزیسینها توقع دارند هنرمندان به این فکر نکنند که حتما وعده و وعیدی در کار بوده و پشت پرده این انتصاب اتفاقاتی غیر عادی دارد؟
از طرف دیگر در نظرات منتقدان آنچه بسیار مورد تاکید است، اهمیت آشنایی مدیر این موزه با موسیقی است. آنچه به زعم همه مرادخانی هم نسبت به آن اشراف داشته و سرنوشت موزه، هنر موسیقی و هنرمندان این عرصه بخش مهمی از کار نه، که زندگی روزمرهاش بوده است. همین تاکیدها نشان میدهد مدیر موزه باید کسی باشد که موسیقی در زندگی روزمرهاش نقش و جایگاهی پررنگ و اساسی داشته باشد و به حضورش در این مکان بهعنوان یک پست مدیریتی معمولی که دیر یا زود آن را به دیگری وامیگذارد، نگاه نکند.
شاید هم الان برای قضاوت لطیف روحانی زود باشد اما اگر بنا باشد اساسنامه موزه به راحتی نادیده گرفته شود و آنطور که شنیدهها میگویند وعدههای شهردار محترم تهران موزه را از داشتن یک مدیر لایق بر اساس قوانین این مکان دور کند، میتوان منتظر دیگر قانونشکنیها و اتفاقات نامبارک هم برای موزه بود، اتفاقاتی که اصولا از بالا رفتن یک خشت کج شروع شده و تا ثریا کج میروند!
تاریخ انتشار : یکشنبه 27 تیر 1400 - 17:20
افزودن یک دیدگاه جدید