یادی از استاد ابراهیم قنبریمهر همزمان با سالروزِ میلادش
صبا: این شخص عاشق است، استاد است
موسیقی ما-امروز سالروز میلاد استاد قنبریمهر، استادی بی نظیر در صنعت و هنر سازسازی است. او از کودکی علاقهی زیادی به موسیقی داشت. پدر او نیز از نعمت صدای خوش بهرهمند بوده و خاطرات مجالست پدر با دوستان و آواز خواندن ایشان در ذهن استاد مانده است.
حدوداً ۶ ساله بود که پدرش فوت شد و خانوادهاش با وضع بدِ مالی مواجه شد. به همین علت پس از گذراندن کلاس پنجم ابتدایی، یعنی در سن ۱۱ سالگی مجبور به ترک تحصیل شد و برای کسب درآمد، شاگردی کارگاههای حلب سازی، آهنگری و سپس نجاری را آزمود که در این میان، علاقه زیادی به نجاری پیدا کرد و با پیشرفت زیادی که در این کار داشت، توانست درسن ۱۸ سالگی کارگاه مبل سازی برای خودش دایر کند.
در این روزها بود که ویولنی از کارهای محمد پوستی اصفهانی را از مغازهای به قیمت ۱۸ تومان میخرد و چند جلسه نزد شخصی به نام شاپورخان مشق ویولن میگیرد؛ ولی با خود میگوید صدای ساز صبا چیز دیگری است. آدرس خانه صبا را که در خیابان ظهیرالاسلام بود پیدا میکند و به آنجا میرود. استاد صبا با خوش رویی از او استقبال میکند و مشغول آموزش ویولن میشود. به گفته آقای قنبری، استاد صبا هیچ وقت از وی شهریه نگرفت و رابطه او با استاد صبای ۵۰ ساله به حدی نزدیک میشود که آن دو بعضی روزهای جمعه را از صبح تا شام با هم میگذراندند.
او پس از گذراندن یک دوره نت نویسی و آشنائی با گامهای موسیقی ایرانی و فرنگی و تعلیم نوازندگی، به پیشنهاد استاد صبا، شروع به ساخت ویولن میکند و در این مسیر پیوسته از راهنمایی های ایشان استفاده میکند. ابتدا مقداری از ابزارهای کارگاه مبل سازی را میفروشد و سپس ۲ دهنه مغازه را و تمام پول آن را صرف ساخت ویولن میکند و به طوری عاشقانه روی ویولن کار میکند که مجبور میشود برای گذراندن زندگی و امرار معاش، هفتهای ۳ روز در مغازه یکی از شاگردانش کار کند و بقیه را در منزل به ویولن سازی یعنی عشقش بپردازد.
اوضاع مالی اش خوب نبود و صبا اجازه فروختن ویولنها را نمیداد زیرا از نظر او سازها به مرحله مطلوب نرسیده بودند. برای خرید ابزار ناچار میشود از یکی از اقوام پولی قرض کند که او هم ابراهیم را ناامید میکند.
استاد صبا متوجه ناراحتیِ ابراهیم میشود، و با اصرارِ صبا ابراهیم به ناچار ماجرای فروختن مغازه را تعریف میکند.
صبا از ناراحتی به زانواهیش میزند و میگوید: میدانستم مگر نگفتم مواظب زندگی ات باش!
به اتفاق صبا به بانکی در خیابان شاهآباد میروند و صبا یک چک ۵۰۰ تومانی را وصول میکند و چهارصد تومان به ابراهیم میدهد و یک اسکناس صد تومانی را در جیب خودش میگذارد. کار ابراهیم رونق بهتری میگیرد.
به اتفاق صبا برای آشنایی با سورن آرا کلیان (حقوقدان و موسیقیدان ارمنی) به منزل او میروند تا ابراهیم از اطلاعات و مطالعات نظری او آگاه شود و در همانجا بود که ابراهیم برای اولین بار سمفونی ۵ بتهون را میشنود.
آرا کلیان ابراهیم را به رییس وقت اداره هنرهای زیبا معرفی میکند و رییس وقت با دیدن تعدادی از کارهای ابراهیم، او را با ماهی سیصد تومان استخدام میکند. استاد صبا که از طریق ابراهیم در جریان این استخدام قرار میگیرد، روز بعد، زمانی که در کارگاه منبت، اتاقی به ابراهیم میدهند تا آنجا کار کند، صبا به آنجا تلفن میکند و میگوید: این شخص عاشق است، استاد است و کارگاهش را از دست داده، چرا حقوقش را کم نوشتهاید؟
و سرانجام ابلاغ و احکام ابراهیم را از حقوق ۳۰۰ تومان که حقوق استادکارهای آن زمان بود، به ۴۵۰ تومان افزایش دادند و او شروع به کار کرد و کارگاه سازسازی را در اداره هنرهای زیبا در سال ۱۳۳۴ تاسیس کرد.
استاد صبا یک سال بعد دار فانی را وداع گفت ولی در طول این یک سال چندین بار به کارگاه سر زد و در جریان کارهای ابراهیم بود.
پس از مدتی با خوتسیف (موسیقیدان، نوازنده ویولن و رهبر ارکستر اهل روسیه که در آن زمان در هنرستان عالی موسیقی استاد ویولن بود) آشنا میشود. خوتسیف ابراهیم را به خانهاش دعوت میکند و سفارش ساخت یک ویولن از روی کتاب را به او میدهد. قنبریمهر به او پیشنهاد میکند که اجازه دهد یک ویولن بسازد و بعد خوتسیف اشکالات آن را بگیرد. گفتنی است خوتسیف تا آخر عمرتنها با ویولنهای ساخته دست ابراهیم کار میکرده و ۳ نمونه از کارهای ساخت دست او را داشته است.
قنبریمهر همچنین به پیشنهاد خوتسیف و موافقت اداره هنرهای زیبا در سال ۱۳۳۹ برای گذراندن دوره کارآموزی در کارگاه واتلو عازم فرانسه میشود. اتین واتلو کارشناس و متخصص معروف سازهای زهی در آن زمان بود که شهرت بینالمللی داشت.
در کارگاه واتلو به او میگویند بایستی برای کارآموزی دو سال به میرکور (شهر سازسازها در فرانسه) بروید و سپس برای دوره عالی برگردید. قنبریمهر به مترجم میگوید من ویولن ساختهام و احتیاجی به کارآموزی ندارم. با دیدن ویولن ساخته دست ابراهیم، دوره کارآموزی را برای او حذف میکنند و او دوره عالی را در کارگاه واتلو شروع میکند و به قدری خوب کار میکند که مدیر کارگاه، آقای پییر، به عنوان پاداش پولی به او میدهد ولی قنبریمهر، پول را قبول نمیکند و میگوید از طرف دولت ایران مخارج من پرداخت میشود. اگر کارم خوب و مورد پسند است دورهام را کم کنید که بعد از آن نامهای با امضای واتلو به رئیس هنرستان نوشته میشود و از کار و اخلاق او تقدیر میشود و به اینترتیب، پس از بازگشت به ایران، حقوق ابراهیم را از ۷۵۰ تومان به ۱۵۰۰ تومان افزایش میدهند.
یکروز دیوید اویستراخ (ویولونیست روسی) به کارگاه میآید، قنبریمهر از پییر خواهش میکند ویولن را به اویستراخ نشان دهد. با اجازه واتلو موضوع به اویستراخ گفته میشود و اوبا اشاره قنبریمهر ویولن را از جعبه در میآورد و دو دستی به اویستراخ میدهد. اویستراخ آرشهای روی ویولن میکشد و وقتی کیفیت ساز ساخته دست ابراهیم را میبیند، او را در آغوش میگیرد. قنبریمهر از او میخواهد که نظرش را در مورد ساز بنویسد و اویستراخ نظرش را در دفترچه یادداشت ابراهیم مینویسد.
دستخط اویستراخ و ترجمه آن در شماره ۶ مجله موزیک ایران (۱۳۳۹) چاپ شده است: استاد جوان باذوق، ابراهیم قنبری به شما صمیمانه تبریک میگویم (ساز) شما نه تنها ذوق هنری سرشار، بلکه پشتکار فوقالعاده شما را نیز در مسئله مشکل صدای ویولن نمایان میسازد. کمتر اتفاق میافتد که این خواص با هم توأم شوند. بنابراین از صمیم قلب موفقیت بزرگتری را در آینده برای شما آرزو میکنم.
ارادتنمد شما دیوید اویستزاخ
۱۹۶۰/۶/۱۶-پاریس
قنبریمهر دوره عالی را که مدت آن ۲ سال بود، در مدت ۶ ماه تمام میکند و به ایران بر میگردد.
البته فرانسویها قنبریمهر را به همکاری دائمیدعوت میکنند و وقتی او حاضر به قبول این همکاری نمیشود، سعی میکنند به هر طریقی او را مجبور به ماندن کنند. حتی دختری به نام سلی (متخصص در تعویض موی آرشه ویولن) را برای ازدواج به او معرفی میکنند؛ ولی ابراهیم با ارائه عکس همسر و فرزندانش میگوید بایستی به ایران برگردم و برای مملکتم کار کنم.
او به ایران بازمیگردد و به غیر از ساخت ویولن شروع به ساخت سازهای ایرانی و رفع اشکالات آنها میکند.
برای توسعه کارگاه هنرهای زیبا از افرادی مانند کیغام (مهاجر روسی که در آن زمان در خیابان سعدی به ساخت ویولن مشغول بود) و شکرالله (سازنده ویولن) دعوت میکند ولی نتیجهای نمیگیرد. سرانجام شخصی به نام صنعتی که ویولن مشقی میساخت، دعوت او را قبول میکند و استخدام میشود. با اضافه کردن افراد کارگاه، سازهای زیادی ساخته میشود که تعدادی برای شاگردهای هنرستان و مابقی فروخته میشدند. سال ۱۳۴۸ وزیر وقت فرهنگ و هنر (تیمسار مین باشیان ملقب به پهلبُد) موضوع بازدید آقای منوهین را با استاد قنبری در میان میگذارد و از او میخواهد مجموعه ای از سازهای ایرانی را برای نمایش مرتب کند. توضیح آنکه یِهودی منوهین، نوازنده برحسته ویولن و رهبر ارکستر بود که از او به عنوان بهترین نوازنده سده بیستم نیز یاد میشود.
روز بازدید ویولن استاد قنبری نظر آقای منوهین را جلب میکند و علاقه خود را برای خرید آن ابراز میکند.
ابراهیم فردای آن روز که قرار بود یهودی منوهین برای شنیدن موسیقی ایرانی برگردد، ۲ ویولن از کارهای خودش را به وی ارائه میکند تا هر کدام را که مایل است انتخاب کند. منوهین برای انتخاب ویولنها، نظر ابراهیم را میپرسد و در نهایت همان ویولنی را که ابراهیم توصیه میکند با خود میبرد. یهودی منوهین در یکی از برنامه هایش از ساز قنبری استفادهکردهاست و وقتی از وی سوال میکنند که ویولن ساخت استرادیواریوس است میگوید نه، کار یک سازنده ایرانی است. گفتنی است استراد یواریوس سازنده مشهور ویولن است و نوازندگان مشهور در اجراهای خود از سازهای ساخته دست او استفاده میکردند.
پس از انقلاب اسلامیتقاضای بازنشستگی میکند و بازنشسته میشود. پس از آن در کارگاهی که در حیاط منزلش واقع در خیابان کاخ دایر کرده بود کار میکند و در این اواخر به علت کسالت و آلودگی هوای تهران در منزل خود واقع در سعادتآباد کارمیکند و سعی میکند اگر قدرت بدنیاش تحلیل رفته بیشتر از فکر خود استفاده بکند و طرحهای جدید در جهت رفع مشکلات و کمبودهای سازهای ایرانی ارائه دهد.
قنبری معتقد است هنرمند غرق در کارش است و زندگیاش آنقدر با هنرش یکی شده است که اگر هنرش را از او بگیری مرده است و انسانها دو دستهاند: یک دسته کار میکنند تا زندگی کنند و دسته دیگری زندگی میکنند تا کار کنند، که خود را از دسته دوم میداند. وی میگوید کار سازسازی وقتی شکل ایدهآل پیدا میکند که سازنده ساز از تمام دلش و وجودش مایه بگذارد و با این مایه است که میتواند حرفه یا صنعت ساز سازی را به یک هنر تبدیل کند. او میگوید اگر کسی که ساز میسازد به کارش عشق بورزد، ساز تسلیمش میشود و نتیجه، مطلوب و دلچسب میشود.
یکی از ابداعات منحصر به فرد استاد قنبری مهر ابداع تزئینی زیبا برای سازها به نام مِهرکاری میباشد که تلفیقی از انواع چوبهای رنگی یا فلز برنج است که تداعیکننده فلز طلا است.
ایدههای اولیه این هنر در زمان حیات استاد صبا به ذهن استاد قنبری میرسد و هم اکنون به صورت هنری چشمنواز به تکامل رسیده است.
نام این هنر توسط آقای مهندس ابراهیمیمان (مهندس آرشیتکت و از دوستان استاد) از پسوند نام ایشان یعنی (مِهر) گرفته شده است.
حدوداً ۶ ساله بود که پدرش فوت شد و خانوادهاش با وضع بدِ مالی مواجه شد. به همین علت پس از گذراندن کلاس پنجم ابتدایی، یعنی در سن ۱۱ سالگی مجبور به ترک تحصیل شد و برای کسب درآمد، شاگردی کارگاههای حلب سازی، آهنگری و سپس نجاری را آزمود که در این میان، علاقه زیادی به نجاری پیدا کرد و با پیشرفت زیادی که در این کار داشت، توانست درسن ۱۸ سالگی کارگاه مبل سازی برای خودش دایر کند.
در این روزها بود که ویولنی از کارهای محمد پوستی اصفهانی را از مغازهای به قیمت ۱۸ تومان میخرد و چند جلسه نزد شخصی به نام شاپورخان مشق ویولن میگیرد؛ ولی با خود میگوید صدای ساز صبا چیز دیگری است. آدرس خانه صبا را که در خیابان ظهیرالاسلام بود پیدا میکند و به آنجا میرود. استاد صبا با خوش رویی از او استقبال میکند و مشغول آموزش ویولن میشود. به گفته آقای قنبری، استاد صبا هیچ وقت از وی شهریه نگرفت و رابطه او با استاد صبای ۵۰ ساله به حدی نزدیک میشود که آن دو بعضی روزهای جمعه را از صبح تا شام با هم میگذراندند.
او پس از گذراندن یک دوره نت نویسی و آشنائی با گامهای موسیقی ایرانی و فرنگی و تعلیم نوازندگی، به پیشنهاد استاد صبا، شروع به ساخت ویولن میکند و در این مسیر پیوسته از راهنمایی های ایشان استفاده میکند. ابتدا مقداری از ابزارهای کارگاه مبل سازی را میفروشد و سپس ۲ دهنه مغازه را و تمام پول آن را صرف ساخت ویولن میکند و به طوری عاشقانه روی ویولن کار میکند که مجبور میشود برای گذراندن زندگی و امرار معاش، هفتهای ۳ روز در مغازه یکی از شاگردانش کار کند و بقیه را در منزل به ویولن سازی یعنی عشقش بپردازد.
اوضاع مالی اش خوب نبود و صبا اجازه فروختن ویولنها را نمیداد زیرا از نظر او سازها به مرحله مطلوب نرسیده بودند. برای خرید ابزار ناچار میشود از یکی از اقوام پولی قرض کند که او هم ابراهیم را ناامید میکند.
استاد صبا متوجه ناراحتیِ ابراهیم میشود، و با اصرارِ صبا ابراهیم به ناچار ماجرای فروختن مغازه را تعریف میکند.
صبا از ناراحتی به زانواهیش میزند و میگوید: میدانستم مگر نگفتم مواظب زندگی ات باش!
به اتفاق صبا به بانکی در خیابان شاهآباد میروند و صبا یک چک ۵۰۰ تومانی را وصول میکند و چهارصد تومان به ابراهیم میدهد و یک اسکناس صد تومانی را در جیب خودش میگذارد. کار ابراهیم رونق بهتری میگیرد.
به اتفاق صبا برای آشنایی با سورن آرا کلیان (حقوقدان و موسیقیدان ارمنی) به منزل او میروند تا ابراهیم از اطلاعات و مطالعات نظری او آگاه شود و در همانجا بود که ابراهیم برای اولین بار سمفونی ۵ بتهون را میشنود.
آرا کلیان ابراهیم را به رییس وقت اداره هنرهای زیبا معرفی میکند و رییس وقت با دیدن تعدادی از کارهای ابراهیم، او را با ماهی سیصد تومان استخدام میکند. استاد صبا که از طریق ابراهیم در جریان این استخدام قرار میگیرد، روز بعد، زمانی که در کارگاه منبت، اتاقی به ابراهیم میدهند تا آنجا کار کند، صبا به آنجا تلفن میکند و میگوید: این شخص عاشق است، استاد است و کارگاهش را از دست داده، چرا حقوقش را کم نوشتهاید؟
و سرانجام ابلاغ و احکام ابراهیم را از حقوق ۳۰۰ تومان که حقوق استادکارهای آن زمان بود، به ۴۵۰ تومان افزایش دادند و او شروع به کار کرد و کارگاه سازسازی را در اداره هنرهای زیبا در سال ۱۳۳۴ تاسیس کرد.
استاد صبا یک سال بعد دار فانی را وداع گفت ولی در طول این یک سال چندین بار به کارگاه سر زد و در جریان کارهای ابراهیم بود.
پس از مدتی با خوتسیف (موسیقیدان، نوازنده ویولن و رهبر ارکستر اهل روسیه که در آن زمان در هنرستان عالی موسیقی استاد ویولن بود) آشنا میشود. خوتسیف ابراهیم را به خانهاش دعوت میکند و سفارش ساخت یک ویولن از روی کتاب را به او میدهد. قنبریمهر به او پیشنهاد میکند که اجازه دهد یک ویولن بسازد و بعد خوتسیف اشکالات آن را بگیرد. گفتنی است خوتسیف تا آخر عمرتنها با ویولنهای ساخته دست ابراهیم کار میکرده و ۳ نمونه از کارهای ساخت دست او را داشته است.
قنبریمهر همچنین به پیشنهاد خوتسیف و موافقت اداره هنرهای زیبا در سال ۱۳۳۹ برای گذراندن دوره کارآموزی در کارگاه واتلو عازم فرانسه میشود. اتین واتلو کارشناس و متخصص معروف سازهای زهی در آن زمان بود که شهرت بینالمللی داشت.
در کارگاه واتلو به او میگویند بایستی برای کارآموزی دو سال به میرکور (شهر سازسازها در فرانسه) بروید و سپس برای دوره عالی برگردید. قنبریمهر به مترجم میگوید من ویولن ساختهام و احتیاجی به کارآموزی ندارم. با دیدن ویولن ساخته دست ابراهیم، دوره کارآموزی را برای او حذف میکنند و او دوره عالی را در کارگاه واتلو شروع میکند و به قدری خوب کار میکند که مدیر کارگاه، آقای پییر، به عنوان پاداش پولی به او میدهد ولی قنبریمهر، پول را قبول نمیکند و میگوید از طرف دولت ایران مخارج من پرداخت میشود. اگر کارم خوب و مورد پسند است دورهام را کم کنید که بعد از آن نامهای با امضای واتلو به رئیس هنرستان نوشته میشود و از کار و اخلاق او تقدیر میشود و به اینترتیب، پس از بازگشت به ایران، حقوق ابراهیم را از ۷۵۰ تومان به ۱۵۰۰ تومان افزایش میدهند.
یکروز دیوید اویستراخ (ویولونیست روسی) به کارگاه میآید، قنبریمهر از پییر خواهش میکند ویولن را به اویستراخ نشان دهد. با اجازه واتلو موضوع به اویستراخ گفته میشود و اوبا اشاره قنبریمهر ویولن را از جعبه در میآورد و دو دستی به اویستراخ میدهد. اویستراخ آرشهای روی ویولن میکشد و وقتی کیفیت ساز ساخته دست ابراهیم را میبیند، او را در آغوش میگیرد. قنبریمهر از او میخواهد که نظرش را در مورد ساز بنویسد و اویستراخ نظرش را در دفترچه یادداشت ابراهیم مینویسد.
دستخط اویستراخ و ترجمه آن در شماره ۶ مجله موزیک ایران (۱۳۳۹) چاپ شده است: استاد جوان باذوق، ابراهیم قنبری به شما صمیمانه تبریک میگویم (ساز) شما نه تنها ذوق هنری سرشار، بلکه پشتکار فوقالعاده شما را نیز در مسئله مشکل صدای ویولن نمایان میسازد. کمتر اتفاق میافتد که این خواص با هم توأم شوند. بنابراین از صمیم قلب موفقیت بزرگتری را در آینده برای شما آرزو میکنم.
ارادتنمد شما دیوید اویستزاخ
۱۹۶۰/۶/۱۶-پاریس
قنبریمهر دوره عالی را که مدت آن ۲ سال بود، در مدت ۶ ماه تمام میکند و به ایران بر میگردد.
البته فرانسویها قنبریمهر را به همکاری دائمیدعوت میکنند و وقتی او حاضر به قبول این همکاری نمیشود، سعی میکنند به هر طریقی او را مجبور به ماندن کنند. حتی دختری به نام سلی (متخصص در تعویض موی آرشه ویولن) را برای ازدواج به او معرفی میکنند؛ ولی ابراهیم با ارائه عکس همسر و فرزندانش میگوید بایستی به ایران برگردم و برای مملکتم کار کنم.
او به ایران بازمیگردد و به غیر از ساخت ویولن شروع به ساخت سازهای ایرانی و رفع اشکالات آنها میکند.
برای توسعه کارگاه هنرهای زیبا از افرادی مانند کیغام (مهاجر روسی که در آن زمان در خیابان سعدی به ساخت ویولن مشغول بود) و شکرالله (سازنده ویولن) دعوت میکند ولی نتیجهای نمیگیرد. سرانجام شخصی به نام صنعتی که ویولن مشقی میساخت، دعوت او را قبول میکند و استخدام میشود. با اضافه کردن افراد کارگاه، سازهای زیادی ساخته میشود که تعدادی برای شاگردهای هنرستان و مابقی فروخته میشدند. سال ۱۳۴۸ وزیر وقت فرهنگ و هنر (تیمسار مین باشیان ملقب به پهلبُد) موضوع بازدید آقای منوهین را با استاد قنبری در میان میگذارد و از او میخواهد مجموعه ای از سازهای ایرانی را برای نمایش مرتب کند. توضیح آنکه یِهودی منوهین، نوازنده برحسته ویولن و رهبر ارکستر بود که از او به عنوان بهترین نوازنده سده بیستم نیز یاد میشود.
روز بازدید ویولن استاد قنبری نظر آقای منوهین را جلب میکند و علاقه خود را برای خرید آن ابراز میکند.
ابراهیم فردای آن روز که قرار بود یهودی منوهین برای شنیدن موسیقی ایرانی برگردد، ۲ ویولن از کارهای خودش را به وی ارائه میکند تا هر کدام را که مایل است انتخاب کند. منوهین برای انتخاب ویولنها، نظر ابراهیم را میپرسد و در نهایت همان ویولنی را که ابراهیم توصیه میکند با خود میبرد. یهودی منوهین در یکی از برنامه هایش از ساز قنبری استفادهکردهاست و وقتی از وی سوال میکنند که ویولن ساخت استرادیواریوس است میگوید نه، کار یک سازنده ایرانی است. گفتنی است استراد یواریوس سازنده مشهور ویولن است و نوازندگان مشهور در اجراهای خود از سازهای ساخته دست او استفاده میکردند.
پس از انقلاب اسلامیتقاضای بازنشستگی میکند و بازنشسته میشود. پس از آن در کارگاهی که در حیاط منزلش واقع در خیابان کاخ دایر کرده بود کار میکند و در این اواخر به علت کسالت و آلودگی هوای تهران در منزل خود واقع در سعادتآباد کارمیکند و سعی میکند اگر قدرت بدنیاش تحلیل رفته بیشتر از فکر خود استفاده بکند و طرحهای جدید در جهت رفع مشکلات و کمبودهای سازهای ایرانی ارائه دهد.
قنبری معتقد است هنرمند غرق در کارش است و زندگیاش آنقدر با هنرش یکی شده است که اگر هنرش را از او بگیری مرده است و انسانها دو دستهاند: یک دسته کار میکنند تا زندگی کنند و دسته دیگری زندگی میکنند تا کار کنند، که خود را از دسته دوم میداند. وی میگوید کار سازسازی وقتی شکل ایدهآل پیدا میکند که سازنده ساز از تمام دلش و وجودش مایه بگذارد و با این مایه است که میتواند حرفه یا صنعت ساز سازی را به یک هنر تبدیل کند. او میگوید اگر کسی که ساز میسازد به کارش عشق بورزد، ساز تسلیمش میشود و نتیجه، مطلوب و دلچسب میشود.
یکی از ابداعات منحصر به فرد استاد قنبری مهر ابداع تزئینی زیبا برای سازها به نام مِهرکاری میباشد که تلفیقی از انواع چوبهای رنگی یا فلز برنج است که تداعیکننده فلز طلا است.
ایدههای اولیه این هنر در زمان حیات استاد صبا به ذهن استاد قنبری میرسد و هم اکنون به صورت هنری چشمنواز به تکامل رسیده است.
نام این هنر توسط آقای مهندس ابراهیمیمان (مهندس آرشیتکت و از دوستان استاد) از پسوند نام ایشان یعنی (مِهر) گرفته شده است.
تاریخ انتشار : سه شنبه 10 مرداد 1402 - 17:01
افزودن یک دیدگاه جدید