موسیقی ما - راست میگفت فریدون مشیری: «در همهی عالم کَس به یاد ندارد، نغمهسرائی را که یک ترانه بخواند و تنها با یک ترانه، اینگونه جاودانه شود.» شاعرِ نامدار از «مرا ببوس» یاد میکند و خوانندهی آن «حسن گلنراقی». اینکه چرا این ترانه چنین در تاریخِ موسیقی ایران جاودانه شد را شاید بتوان در این ماجرا جستوجو کرد که افکار عمومی معترض در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد، بار سنگین اعتراضِ خاموش علیه استبداد را بر دوش یک ترانه گذاشتند؛ ترانه ای در ستایش عشق. «مرا ببوس» یکی از اشعار دفتر شعر «آسمان اشک» اثرِ شاعری جوان با نامِ «حیدر رِقابی» بود که انتشارات امیرکبیر به مدیریت «عبدالرحیم جعفری» آن را منتشر کرد. «رقابی» از دوستانِ نزدیک مصدق بود و با نام «هاله» شعرهای خود را منتشر میکرد. این شعر در آن زمان شهرتی به دست نیاورد تا اینکه در سالِ ۱۳۳۵، «مجید وفادار» آن را با تاثیرپذیری از یک آهنگِ یونانی ساخت و «خاطره پروانه» برای فیلمِ فارسی «اتهام» خواند.
«وفادار»، در شماره 1418 هفتهنامهی «تهران مصور» مورخ 11 آذر ماه 1349 دربارهی ساختِ این قطعه گفته است: «من گاهگاهی برای فیلمها هم آهنگ میساختم. یادم میآید یکی از این فیلمها «اتهام» نام داشت. تهیهکنندگان فیلم از من یک آهنگ نو خواستند و من برای این فیلم آهنگی ساختم که بعدها به نام «مرا ببوس» معروف شد. این آهنگ شاید نقطه عطف موسیقی جاز ایران بود. چرا که بعد از آن خوانندههای دیگری به رادیو آمدند و موسیقی جاز نضج پیدا کرد...» در آن فیلم «ژاله علو» نقش زنی را ایفا میکرد که سزای خیانت شوهر سابقش را داده و سرانجام خود را به پلیس معرفی میکند و در صحنهای که با دختر کوچکش وداع میکند، این ترانه را لبخوانی میکند. این بازیگرِ نامدار در گفتوگویی دربارهی آن گفته: «خانم پروانه، خوانندهی ترک زبانی بود که آن روزها با ترانه «آن بام بلند» معروف شد و در فیلم اتهام که من به اتفاق ناصر ملک مطیعی در آن ایفای نقش می کردم، به جای من خواند. من در شب جدایی با دخترم کوچکم این ترانه را در متن فیلم لب خوانی میکردم.» «پوران وفادار» (برادرزادهی مجید وفادار) آن زمان خود به عنوانِ خواننده فعالیتهایی اندک در رادیو داشته است؛ یک شب در مهمانیای خصوصی که «حسن گلنراقی» هم در آن حضور داشته، این ترانه را میخواند و حاضرانِ در آن مهمانی، چنان از شنیدنش به ذوق میآیند که از او میخواهند چندین بار این ترانه را اجرا کند. فردای آن روز، زنِ صاحب خانه از او میخواهد شعرِ این ترانه را به او بدهد. خانمِ پورانِ وفادار میگوید نمیتواند بدونِ اجازهی عمویش این کار را کند، اما سرانجام تسلیم میشود.
جمعهی هفتهی آیندهاش، این شعر را با صدای «حسن گلنراقی» از رادیو میشنود: «وقتی گل نراقی شروع کرد به خواندن سر جایم خشک شدم. نمیدانستم جواب عمویم را چه بدهم؟! بعد از تمام شدن ترانه عمویم زنگ زد و پرسید تو این کار را به کسی دادی؟ من انکار کردم. اما هفتهی بعد آن، آقای گلنراقی در اطلاعات هفتگی مصاحبهای انجام داد و گفت این ترانه را برادرزاده آقای وفادار به من داده است. عمویم خیلی از دستم ناراحت شد و گفت که دیگر هیچ کاری را به من نشان نخواهد داد.» «پرویز خطیبى» -نویسنده کتاب «در جست و جوی صبح» نیز حکایتِ این اجرا را چنین تعریف کرده است: «دو، سه سال پس از اعدام تعدادی از مخالفانِ شاه، آهنگ و شعر مرا ببوس در ذهن بسیارى از همکاران مجید مانده بود، از جمله پرویز یاحقى که آن را به شدت دوست مى داشت. یک روز که اعضاى ارکستر بزرگ رادیو در استودیو شماره 8 جمع شده بودند و انتظار روح الله خالقى را مى کشیدند، حسن گل نراقى به دیدار پرویز یاحقى آمد. حسن فرزند یکى از تجار معتبر بازار بود که با اکثر هنرمندان دوستى و رفاقت داشت. به هر حال وقتى گل نراقى سراغ یاحقى را مىگیرد، او را به استودیو راهنمایى مىکنند، در آنجا پرویز یاحقى با ویولن و یکى از نوازندگان با پیانو مشغول نواختن آهنگ مرا ببوس بودند.
پرویز که چشمش به گل نراقى مىافتد، مى گوید: به این آهنگ گوش بده، گل نراقى یکى دو بار به آهنگ گوش مىدهد و آن را زیر لب زمزمه مىکند و در این ضمن مسئول ضبط برنامه موسیقى که پشت دستگاه نشسته بود، دستگاه را به راه مىاندازد و این قطعه را بى آنکه کسى متوجه شود، ضبط مىکند که بعدتر از رادیو منتشر شد.» در سال های بعد از کودتای 28 مرداد، آن زمان که غمی عمومی حاکمِ بر جامعه بود؛ برخی گمان کردند (یا دلشان خواست گمان کنند) شعر این ترانه را سرهنگ ژاندارمرى «عزت الله سیامک» (از مخالفانِ حکومتِ پهلوی) ، پیش از اعدام در27 مهر ماه 1333 در زندان سروده است. عدهای دیگر هم فکر می کردند این ترانه را سرهنگ دوم توپخانه «محمدعلى مبشری» در وصف سیامک سروده است.
مردم شعر را براى دیگران مىخواندند و داستانها مىساختند، در حالى که گل نراقى مات و مبهوت مانده بود و نمى دانست چه کند؟ سرانجام، با پیگیرى «مجید دوامى» سردبیر مجله «روشنفکر» و چاپ عکس او بر روى مجله، مشخص شد خواننده و سرایندهی این ترانه چه کسانی هستند. این موضوع هم البته راهگشا نشد و «گل نراقی» چند بار به ساواک و زندانِ «تیمور بختیار» احضار شد تا بگوید با چه انگیزهای «مرا ببوس» را خوانده است. خودش گفته: «مرا احضار میکردند و من ناگزیر بودم توضیح دهم این ترانه را فقط به دلیل زیبایی عاشقانهی آن خواندهام و اساسا خوانندهی حرفه ای نیستم و دیگر هم نمیخوانم.» مدتها بعد از آنکه این ترانه وردِ زبانِ مردم شد، دستگاه تبلیغاتی دربار، به انگیزه عاشقانه جلوه دادن «مرا ببوس» و نفی هویت سیاسی آن، به چند خواننده سفارش داد تا قسمت اول این ترانه را بخوانند، اما قسمت دوم ترانه که مربوط به سحرگاه تیرباران بود همچنان درمحاق سانسور ماند.
«وفادار»، در شماره 1418 هفتهنامهی «تهران مصور» مورخ 11 آذر ماه 1349 دربارهی ساختِ این قطعه گفته است: «من گاهگاهی برای فیلمها هم آهنگ میساختم. یادم میآید یکی از این فیلمها «اتهام» نام داشت. تهیهکنندگان فیلم از من یک آهنگ نو خواستند و من برای این فیلم آهنگی ساختم که بعدها به نام «مرا ببوس» معروف شد. این آهنگ شاید نقطه عطف موسیقی جاز ایران بود. چرا که بعد از آن خوانندههای دیگری به رادیو آمدند و موسیقی جاز نضج پیدا کرد...» در آن فیلم «ژاله علو» نقش زنی را ایفا میکرد که سزای خیانت شوهر سابقش را داده و سرانجام خود را به پلیس معرفی میکند و در صحنهای که با دختر کوچکش وداع میکند، این ترانه را لبخوانی میکند. این بازیگرِ نامدار در گفتوگویی دربارهی آن گفته: «خانم پروانه، خوانندهی ترک زبانی بود که آن روزها با ترانه «آن بام بلند» معروف شد و در فیلم اتهام که من به اتفاق ناصر ملک مطیعی در آن ایفای نقش می کردم، به جای من خواند. من در شب جدایی با دخترم کوچکم این ترانه را در متن فیلم لب خوانی میکردم.» «پوران وفادار» (برادرزادهی مجید وفادار) آن زمان خود به عنوانِ خواننده فعالیتهایی اندک در رادیو داشته است؛ یک شب در مهمانیای خصوصی که «حسن گلنراقی» هم در آن حضور داشته، این ترانه را میخواند و حاضرانِ در آن مهمانی، چنان از شنیدنش به ذوق میآیند که از او میخواهند چندین بار این ترانه را اجرا کند. فردای آن روز، زنِ صاحب خانه از او میخواهد شعرِ این ترانه را به او بدهد. خانمِ پورانِ وفادار میگوید نمیتواند بدونِ اجازهی عمویش این کار را کند، اما سرانجام تسلیم میشود.
جمعهی هفتهی آیندهاش، این شعر را با صدای «حسن گلنراقی» از رادیو میشنود: «وقتی گل نراقی شروع کرد به خواندن سر جایم خشک شدم. نمیدانستم جواب عمویم را چه بدهم؟! بعد از تمام شدن ترانه عمویم زنگ زد و پرسید تو این کار را به کسی دادی؟ من انکار کردم. اما هفتهی بعد آن، آقای گلنراقی در اطلاعات هفتگی مصاحبهای انجام داد و گفت این ترانه را برادرزاده آقای وفادار به من داده است. عمویم خیلی از دستم ناراحت شد و گفت که دیگر هیچ کاری را به من نشان نخواهد داد.» «پرویز خطیبى» -نویسنده کتاب «در جست و جوی صبح» نیز حکایتِ این اجرا را چنین تعریف کرده است: «دو، سه سال پس از اعدام تعدادی از مخالفانِ شاه، آهنگ و شعر مرا ببوس در ذهن بسیارى از همکاران مجید مانده بود، از جمله پرویز یاحقى که آن را به شدت دوست مى داشت. یک روز که اعضاى ارکستر بزرگ رادیو در استودیو شماره 8 جمع شده بودند و انتظار روح الله خالقى را مى کشیدند، حسن گل نراقى به دیدار پرویز یاحقى آمد. حسن فرزند یکى از تجار معتبر بازار بود که با اکثر هنرمندان دوستى و رفاقت داشت. به هر حال وقتى گل نراقى سراغ یاحقى را مىگیرد، او را به استودیو راهنمایى مىکنند، در آنجا پرویز یاحقى با ویولن و یکى از نوازندگان با پیانو مشغول نواختن آهنگ مرا ببوس بودند.
پرویز که چشمش به گل نراقى مىافتد، مى گوید: به این آهنگ گوش بده، گل نراقى یکى دو بار به آهنگ گوش مىدهد و آن را زیر لب زمزمه مىکند و در این ضمن مسئول ضبط برنامه موسیقى که پشت دستگاه نشسته بود، دستگاه را به راه مىاندازد و این قطعه را بى آنکه کسى متوجه شود، ضبط مىکند که بعدتر از رادیو منتشر شد.» در سال های بعد از کودتای 28 مرداد، آن زمان که غمی عمومی حاکمِ بر جامعه بود؛ برخی گمان کردند (یا دلشان خواست گمان کنند) شعر این ترانه را سرهنگ ژاندارمرى «عزت الله سیامک» (از مخالفانِ حکومتِ پهلوی) ، پیش از اعدام در27 مهر ماه 1333 در زندان سروده است. عدهای دیگر هم فکر می کردند این ترانه را سرهنگ دوم توپخانه «محمدعلى مبشری» در وصف سیامک سروده است.
مردم شعر را براى دیگران مىخواندند و داستانها مىساختند، در حالى که گل نراقى مات و مبهوت مانده بود و نمى دانست چه کند؟ سرانجام، با پیگیرى «مجید دوامى» سردبیر مجله «روشنفکر» و چاپ عکس او بر روى مجله، مشخص شد خواننده و سرایندهی این ترانه چه کسانی هستند. این موضوع هم البته راهگشا نشد و «گل نراقی» چند بار به ساواک و زندانِ «تیمور بختیار» احضار شد تا بگوید با چه انگیزهای «مرا ببوس» را خوانده است. خودش گفته: «مرا احضار میکردند و من ناگزیر بودم توضیح دهم این ترانه را فقط به دلیل زیبایی عاشقانهی آن خواندهام و اساسا خوانندهی حرفه ای نیستم و دیگر هم نمیخوانم.» مدتها بعد از آنکه این ترانه وردِ زبانِ مردم شد، دستگاه تبلیغاتی دربار، به انگیزه عاشقانه جلوه دادن «مرا ببوس» و نفی هویت سیاسی آن، به چند خواننده سفارش داد تا قسمت اول این ترانه را بخوانند، اما قسمت دوم ترانه که مربوط به سحرگاه تیرباران بود همچنان درمحاق سانسور ماند.
افزودن یک دیدگاه جدید