آقای جاوید! شما از جمله هنرمندان باسابقهای هستید که بیش از ارائه آثار عملی، کارهای پژوهشی در زمینه موسیقی، خاصه موسیقی مقامی و محلی انجام دادهاید. اگر بخواهید رویکرد به حیطه تالیف آثار پژوهشی موسیقی را از 2 منظر ناشران و مولفان به شکل اجمالی بررسی کنید، چه میگویید؟
ببینید با وجود آثاری که در سالهای گذشته در حوزه پژوهش موسیقی انجام شده هنوز ضرورت این کارحس نمیشود. شما در کشورهای دیگر به عمده کارهای پژوهشی در زمینه موسیقی نگاه کنید، در این قیاس متوجه میشوید که شناخت و آگاهی ما نسبت به آنها اندک است. متاسفم که بگویم شناخت جوانان ما امروز به نهانیهای موسیقی و فرهنگ پنهان موسیقی کم است. دلیلش این است که بیشتر افرادی که در حوزه موسیقی کار کردهاند، بیش از آنکه دستی بر نگارش و تالیف داشته باشند، سعی کردهاند به ارائه آثار تولیدی بپردازند یا بهتر بگویم برای تولید کردن آموزش دیدهاند.این یک آسیب است؟
نمیگویم آسیب است. مساله این است که فرهنگ کتبی ما به اندازه فرهنگ شفاهیمان نتوانسته به آن رشد و بالندگی که باید دست یابد. دلیل این عدم رشد را هم میتوان به پای این گذاشت که هیچ وقت نیازی نسبت به این مقوله احساس نشده است. در واقع، اگر بخواهیم به یک آسیب شناسی اجمالی در زمینه مباحث تحقیقی موسیقی بپردازیم باید بگوییم، نه تنها این حوزه، که اصولا در موسیقی ما به طور کلی نگرشهای اصولی وجود ندارد. اجازه بدهید دراین ارتباط یک مثال بزنم. صدا و سیمای ما در حال حاضر یک تصور معنایی مشترک از واژه ترانه و سرود دارد. درحالی که این 2 وادی عملا به لحاظ کارکرد و اجرا از یکدیگر متفاوت هستند. مسلما وقتی نگرشهایی ازاین قبیل وجود داشته باشد، هنرمندان بیشتر گرایش به سمت تولید مییابند. حتی تعاریفی که درحال حاضر از آهنگسازی ارائه میشود مشکل دارد. درحالی که از نظر من ملودیسازی یک چیز است و آهنگسازی چیز دیگر. مشکل اینجاست که تا وقتی این تعاریف تفکیک نشود، به همه میگویند آهنگساز. میخواهم بگویم ما همواره در کشور دارای ضعف آموزشی بودهایم. از این جهت که در حال حاضر دوره دکترای موسیقی نداریم و دوره کارشناسی ارشد ما نیز دارای مشکلاتی است. بنابراین، اگر کسی میخواهد در دانشگاه موسیقی به اخذ مدرک بپردازد، باید علاوه بر دانستن ردیف و دستگاه، موسیقی یک استان را هم بشناسد و نسبت به آن اشراف داشته باشد. بیشتر مشکلات از جایی شروع شد که بحث ساز جهانی مطرح شد.و از این جهانی شدن چه چیز دستگیر ما شد؟
جز تقلید هیچ چیز. ببینید درحال حاضر ارکسترهای ما از کمبود ساز و بهتر بگویم نخبگان ساز رنج میبرند. ضمن اینکه این ارکسترها دارای مشکلات مالی نیز هستند و احتیاج به حمایت دارند. بیتردید وقتی حمایتی مشاهده نمیکنند دلسرد میشوند و رو به تقلید میآورند.صرفنظراز بحثی که مطرح میکنید، ما در زمینه تالیف آثار پژوهشی موسیقی نیز فقیر هستیم. به عنوان مثال درباره موسیقی تعزیه منابع به روز اندکی به چشم میخورد.
بله. درحال حاضر تنها یک کتاب دراین زمینه وجود دارد که به قلم دکتر محمد تقی مسعودیه نوشته شده است. دلیلش هم این است که این وادی حمایت نمیشود.اگر بحث عدم حمایت مالی و معنوی و ناشر را کنار بگذاریم، به نظر شما نحوه توزیع کتابهای پژوهشی در بازار کتاب چگونه است؟
تصور میکنم درحال حاضر 2 نوع اثر پژوهشی در حیطه موسیقی به چشم میخورد. یک دسته کتابهایی هستند که خیلی تخصصی هستند و برای قشر خاصی تالیف شدهاند یا درباره دستگاههای موسیقی نوشته میشوند. دسته دیگر هم کتابهایی هستند که با مباحث کلیتر نوشته شدهاند. به نظر من دسته دوم با اقبال بیشتری مواجه هستند.چون دارای سرفصلهای کلیتر هستند؟
دقیقا. ضمن اینکه ما امروز شورای تخصصی کتابهای آموزشی موسیقی نداریم. این فقدان شوخی نیست. درحالی که از آن طرف، 10 کتاب درباره دف و تار در کتابفروشیها مشاهده میکنید. دلیلش هم این است که ما شورای برنامهریزی خرد وکلان برای ارتقای موسیقی در کشورمان نداریم. بارها، من، دکتر ساسان فاطمی، شاهین فرهت و همینطور دیگران فریاد زدهایم و خواهش کردهایم که دراین راستا اقداماتی صورت گیرد. تصور من براین است، ضرورت دارد بزرگان موسیقی دور یکدیگر جمع شوند و برای نشر کتابهای موسیقی نواحی فکری کنند تا از این رهگذر موسیقی به شکل صحیحی به جامعه منتقل شود. این کار نیز جز تعامل وزارت علوم و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میسر نمیشود.از این بحث که بگذریم در قدیم تعداد نوحهخوانهایی که با دستگاههای موسیقی آوازی مانوس بودهاند بیشتر بوده است. اما امروز این روند کمرنگ شده است. به نظر شما دلیلش چیست؟
در زمان گذشته که شما به آن اشاره میکنید به نوحهخوانها آموزش داده میشد. اما درحال حاضر این آموزش قطع شده است. مساله این است که در دانشگاههای موسیقی، برنامهریزی مخصوصی روی موسیقی آیینی صورت نگرفته است. روش تدریس هم برای شناخت فرهنگ موسيقی نیست. نواقص موسیقی آیینی تنها به این دایره محدود نمیماند. نقش موسیقی مذهبی هر کشور امروز در جهان شناخته شده است. کشورهای دیگر از خیلی سال پیش به حفظ موسیقی فولکلور خود پرداختهاند و به شکل تطبیقی آن را کار کردهاند. «بلابارتوک» اولین کسی بود که به این کار دست زد. امروز حتی یک نشریه هم منتشر میشود که تمام اخبار موسیقی جهان را میتوان در آن مطالعه کرد. اما متاسفانه منابع موسیقی آیینی ما هرگز ترجمه نشده است تا کشورهای دیگر با آن آشنا شوند. ایکاش تمهیدی اندیشیده میشد تا ناشران به سمت عرضه این کتابها و نشریات روی بیاورند.برگزاری وگنجاندن موسیقی نواحی دردل جشنوارههای موسیقی فجر سالی یکبار میتواند در تثبیت این نوع موسیقی نقش داشته باشد؟
در سالهای اول برگزاری جشنواره، موسیقی نواحی توانست رشد کند. اما بعدها دیگر این رشد و بالندگی دردل جشنوارههای فجر حاصل نشد. شاید به این خاطر که نفس برگزاری جشنوارههای موسیقی فجر نیز، پشتیبانی نیست. من برای شما جشنواره 89 را مثال میزنم. مسلما باید بودجه جشنواره امسال دستکم از آذرماه اعلام شود. ضمن اینکه جشنواره موسیقی هیچ وقت دارای بودجه مستقل نبوده است و از بودجههای دیگر بهره میگیرد. بعد هم جشنواره موسیقی فجر میشود، حکایت چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟! نظر من این است که در جشنواره موسیقی فجر درسالهای آتی، موسیقیهای نواحی، مقامی و همین طور ردیف دستگاهی تمام استانها مجال عرضه یابند. درحال حاضر، 5 دوره است که جشنواره موسیقی نواحی برگزار نشده است. نمیدانم موسیقی پاپ من در آوردی بهتر و مهمتر از موسیقی نواحی است؟!اگر تمام مقدمات برای پررنگ کردن موسیقی نواحی مهیا شود، فکر میکنید مخاطب آن هم امروز وجود دارد؟
چند سال پیش در حوزه هنری به همراه تنی چند از دوستان به یک کار آماری در ارتباط با مخاطبشناسی موسیقی پاپ و کلاسیک پرداختیم. نتیجهای که از این تحقیق گرفتیم این بود که مردم به همان اندازه که موسیقی پاپ را دوست دارند به موسیقی سنتی وکلاسیک هم گرایش دارند. پس مخاطب این نوع موسیقی هم وجود دارد. در سالهای گذشته، جشنوارهای با عنوان جشنواره موسیقی جوان راهاندازی شد. سوال من این است مگر موسیقی نواحی خود را شناختهایم که حالا موسیقی جوان را بشناسیم؟! اصلا جایگاه نغمههای بومیمان درحال حاضر کجاست؟ جوانان از فرهنگ موسیقی اصیل خود چه میدانند؟! باز هم بازمیگردیم به این مبحث که افرادی که در مصدر کار هستند به برنامهریزی چنین اموری نمیپردازند و زوایای موسیقی ما را نمیشناسند. یک چیز جالب به شما بگویم و آن اینکه خیلیها تصور میکنند که در موسیقی مذهبی ما شادی جایی ندارد. درحالی که ما دارای انواع صلواتخوانیهای شاد هستیم. اما چه کسی از جزئیات آن خبر دارد؟! دلیلش هم این است کسانی که به نگارش کتاب پیرامون موسیقی مذهبی پرداختهاند، ناقص نوشتهاند یا به شکل مبسوط درباره آن توضیح ندادهاند یا مثلا در بحث ذکرخوانی ما دارای سابقهای طولانی هستیم. خب! با این شرایط تازه دلمان میخواهد موسیقیمان جهانی هم بشود، درحالی که ما دارای وجوه جهانی شدن هستیم اما مسؤولان فرهنگی نسبت به آن بیاعتنا هستند.
افزودن یک دیدگاه جدید