برنامه یاد بعضی نفرات
 
وقتي در فيلم «حكم» خواندم، گفتند رضا تمام شد!
گفت‌و گوی نیما حسنی‌نسب با رضا یزدانی؛
وقتي در فيلم «حكم» خواندم، گفتند رضا تمام شد!
موسیقی ما - آلبوم جدید رضا یزدانی منتشر شده و با استقبال خوبی نیز رو‌به رو شده است. «ساعت فراموشی» بهترین بهانه برای یک گفت‌و گوی تازه با رضا یزدانی بود. نیما حسنی‌نسب منتقد خوش‌نام سینما این گفت‌و گو را انجام داده است و از او درباره تاثیر حضور سینمایی رضا یزدانی در کارهایش پرسیده است. این گفت‌و گوی جذاب را ابن‌جا بخوانید...

  • جنس موسيقي تو - چه ترانه‌اش چه سبكش و مدلش – خاص‌پسند‌تر از موسيقي پاپ روز است كه مردم عادي گوش مي‌كنند. با اين وجود، ميزان محبوبيت و توجهي كه جلب كرده خيلي فراتر از خاص‌بودن كارهاست. يك بار كه با هم صحبت مي‌كرديم گفتي يك دليل اين موفقيت ارتباطي است كه كار موسيقي تو با سينما و نام مسعود كيميايي پيدا كرد. در ابتدا بگو اين نسبت چه‌طور برقرار شد و چقدر به تاثير اين حضور معتقدي؟

قطعاً تاثير داشت. سال ۸۲ كه آلبوم "پرنده بي پرنده" منتشر شد، آقاي كيميايي اين كار را در اتومبيل خانم انديشه فولادوند شنيده بود. بعد از من براي بازي در نقش يكي از سربازها در فيلم سربازهاي جمعه دعوت كردند. آن همكاري به دلايلي ميسر نشد و كار در كنار ايشان را از فيلم «حكم» شروع كردم. «حكم»، «رئيس» و «محاكمه در خيابان». اين را خيلي جاها گفتم كه وقتي اسم "تيتراژ با كلام" يا "كلام براي تيتراژ سينما" مي‌آيد، ناخودآگاه اولين اسمي كه به ذهن هر مخاطبي خطور مي‌كند مسعود كيميايي است. از «رضا موتوري» و «گوزن‌ها» بگير تا الان. اين براي من شروع بزرگي بود؛ من تازه آلبوم دوم‌ام بود و كسي براي اجراي ترانه تيتراژ و حضور جلوي دوربينش سراغم آمد كه معتبرترين چهره اين كار است. اين اتفاق بزرگ در زندگي من افتاد و اين را مديون مسعود كيميايي هستم.

  • تا حالا شده از مسعود كيميايي بپرسي چه چيزي در كار موسيقي تو توجه او را جلب كرد؟ مي‌داني كه شنونده و موسيقي‌شناس قهاري‌ست و خيلي افراد سراغش مي‌ايند و ترانه و آلبوم مي‌آورند تا گوش كند و شايد توجهش جلب شود...

در طول سه فيلمي هم كه كنارشان كار كردم خيلي‌ها آمدند اين كار را بگيرند يا من را كنار بزنند، اما نتوانستند. چيزي كه مسعود كيميايي به من گفت اين بود كه صداي تو مهر و امضا دارد و جنس خواندنت براي خودت است. مي‌گفت مثل خودت مي‌خواني و از كسي تقليد نمي‌كني. تاكيد و تشديدهايي كه روي واژه‌ها مي‌گذارم خيلي دوست دارند و هميشه مي‌گويند چه خوب است كه واژه‌هاي شعر و ترانه را درست و كامل ادا مي‌كني...

  • اين همكاري - كه به ادعاي خودت يك بارش هم براي هر كسي شانس است و مي‌تواند دريچه‌هايي در كار حرفه‌اي به رويش باز كند –در مورد تو به سه كار پشت سر هم رسيد و به قول فوتبالي‌ها هت‌تريك كردي! سه ترانه تيتراژ و دو حضور جلوي دوربين در نقش خواننده. فكر مي‌كني تكرار اين همراهي چه دلايلي دارد؟

خيلي‌ها زماني كه در «حكم» خواندم گفتند رضا تمام شد؛ همين يكي بود! وقتي «رئيس» را هم خواندم، باز گفتند ديگر ادامه‌دادنش محال است. آقاي كيميايي جايي جمله‌اي گفته بودند كه وقتي شنيدم گريه كردم؛ امير حسين رستمي تعريف كرد از آقاي كيميايي پرسيدم داستان‌تان با رضا يزداني چيست؟ گفته بودند "خدا را شكر رضا يزداني آن‌قدر جوان هست كه به عمر فيلمسازي من قد مي‌دهد"؛ اين براي من خيلي قيمتي‌ست.

  • يك بار هم ازت قولي گرفت و به تعبيري پاي حكم خوانندگي‌ات امضا زد! خودت ماجرايش را تعريف كن.

موقع اكران «حكم» هر روز عكس بازيگري را در نصف روزنامه مي‌زدند و گاهي هم جمله‌اي مي‌نوشتند. يك روز كه دفترشان بودم، صدايم كرد و گفت رضا دو روز ديگر نوبت عكس تو است. مي‌خواهم برايت چيزي بنويسم؛ چي دوست داري؟ گفتم هرچه خودتان دوست داريد باعث افتخار است. پنج شش تا خودنويس‌شان را در آوردند چيدند روي ميز و با يكي كنار عكس من نوشت: "بعد از فرهاد و رضا موتوري، رضا يزداني و يغما گلرويي با ترانه فيلم حكم مي‌آيند؛ صداي رضا يزداني صداي نسل امروز ماست." وقتي خواست امضا كند يك لحظه مكث كرد، زير چشمي نگاه كرد و گفت: رضا شيش و هشت نخوني آبرومون رو ببري! دارم امضا مي‌اندازم پايت؛ تو هم پايش بمان.

  • پس به تعبيري ويژگي و كيفيت كار تو را امضا كرد؟ تعهد به اين تاييدها و امضاها چقدر روي مسير موسيقي‌ات تاثير داشته است؟

من خط قرمزهاي خودم را دارم و محال است آن‌ها را رد كنم، ولي اين تاييدها خيلي برايم ارزشمند بود. گفتم: "شما امضا كنين خيالتون تختِ تخت باشه."

  • واضح است كه موسيقي عشق اولت است و با آن بزرگ شدي و جلو آمدي. سينما كجاي زندگيت بوده؟ جزو آدم‌هاي فيلم‌بين و فيلم‌باز بودي يا اين‌قدر برايت جدي نبود؟

از همان ابتدا فيلم‌بين بودم. الان هم آرشيو خوبي از آثار سينمايي دارم. همه سبك فيلمي مي‌بينم و دوست دارم، اما علاقه اصلي من به فيلم نوآر است. آقامون اسكورسيزي! (مي‌خندد) اسكورسيزي آقاي ماست البته در خارج از كشور؛ آقاي ما در ايران هم كه كيميايي است. غير از اين هم فيلم‌هاي اليور استون، جيم جارموش، تارانتينو و...

  • اين‌ها كه گفتي همه‌شان يك‌جورهايي سبك سينمايي‌شان نزديك به موسيقي راك است.

بله ديگر. اين جنس از سينما را عجيب دوست دارم. البته هر جور فيلمي مي‌آيد مي‌بينم، اما سينمايي كه ازش حسابي لذت مي‌برم اين است. الان دارم اين سريال تازه اسكورسيزي را مي‌خورم. نمي‌بينم كه، مي‌بلعم!

  • و در سينماي ايران ...؟

معلوم است ديگر... سرب، سرب. عاشق اين فيلم هستم.

  • فيلم‌هاي قبل از انقلاب يا بعد از انقلاب كيميايي را ديده بودي؟

همه را ديده بودم؛ قيصر و گوزن‌ها، داش آكل، خاك... فيلم‌هاي بعد از انقلاب. حتي نسخه‌اي از «خط قرمز» را هم كه توقيف است گير آوردم و ديدم.

  • بعد از ماجراي خواندن در تيتراژ، چيزي كه سينما به تو اضافه كرد قضيه بازيگري است.چند روز پيش جايي خواندم كه گفتي فقط در فيلم‌هايي بازي مي‌كني كه نقش خواننده و موزيسين داشته باشي. نمي‌دانم اين حرف چقدر درست نقل شده...

درست نقل شده؛ ببين يك داستاني است كه ما خواننده‌ها را حسابي محدود مي‌كند. ما به طور جدي در حوزه تصوير و كليپ‌سازي محدوديت داريم. اگر در ماهواره‌ها كاري ازمان پخش شود ممنوع‌الفعاليت مي‌شويم و اجازه كنسرت به‌مان نمي‌دهند. هر كجاي دنيا موسيقي را كليپ‌ها تعريف و تبليغ مي‌كنند. نمي‌شود كه خواننده اول آلبوم بدهد و بعد معروف شود. با دو تا تراك و پخش كليپ آن محبوبيت و بازار خواننده را محك مي‌زنند كه اصلاً قابليت سرمايه‌گذاري دارد يا نه؟

  • بيشترِ اين خواننده‌هاي زير زميني هم محبوبيت‌شان در داخل را از پخش كليپ‌‌هاي ماهواره‌اي دارند...

اما ما خواننده‌هاي مجوز دار از اين امتياز محروميم. پس تنها جايي كه مي‌شود درحوزه تصوير عرض اندام كرد و خودي نشان داد، سينماست.

  • مي‌خواهي بگويي ورودت به بازيگري سينما يك‌جور راهكار براي دور زدن اين محدوديت بوده است؟

بله، دقيقاً. در شش ماه اول امسال سه تا فيلم سينمايي داشتم. در «تهران طهران» اپيزود دوم – سيم آخر - نقش اصلي داشتم و در فيلم «اينجا تاريك نيست» هم گفتم ديالوگ‌هاي نقش من را كم كنيد. اصلاً هر چه مي‌شود حضورم كمتر باشد. من فقط كليپ آخر فيلم را مي‌خواهم، مثل «تهران طهران». در آخر «اينجا تاريك نيست» ترانه "خليج فارس" را وسط خليج فارس درست روي سكوي ابوذر اجرا كردم. دو تا هلي‌كوپتر از وزارت نفت گرفتيم كه اجراي ما را فيلمبرداري كردند.

  • عملاً اگر محدوديت كليپ‌سازي و حضور تصويري نبود، شايد وارد دنياي بازيگري نمي‌شدي؟

آن موقع كه آقاي كيميايي دعوت كرد، چرا! آن موقع دوست داشتم در اين فضاها باشم. جلوي دوربين كيميايي بودن قيمت دارد. جدا از آن، زمان و جايگاه من در موسيقي ايجاب مي‌كرد كه از اين راه دنبال لانسه‌شدن باشم. با جايگاهي كه الان دارم ترجيح مي‌دهم موسيقي را جدي‌تر بگيرم، چون طرفدارها ذهنيتي از تو دارند. الان يك هفته است آلبوم "ساعت فراموشي" آمده بيرون و صدهزار نسخه فروش داشته است. طرفداران دوست دارند تو را در هيبت خودت ببينند. در هر قامت و قالب ديگري ببينند، ممكن است پس بزنند.

  • مدتي اين بحث بالا گرفته بود كه وقتي موزيسين‌ها و خواننده‌ها دوست ندارند كسي از دنياي بازيگري وارد عرصه خوانندگي شود، بازيگرها هم چندان دوست ندارند خواننده‌ها بيايند بازيگري كنند. اصلاً به نظرت مي‌شود براي اين جور كارها چنين خط‌بندي‌ها و مرزهايي كشيد؟

معلوم است كه نه! منشا و ذات هنرها يكي‌ست. وقتي فلان هنرپيشه‌ گالري عكس مي‌گذارد، آيا دارد از اسمش استفاده مي‌كند و پول مي‌سازد يا واقعاً عكاس خوبي است؟ چند وقت پيش سر لوكيشن فيلم «اينجا تاريك است» بودم كه از راديو جوان تماس گرفتد و داشتند حامد بهداد را مي‌كوبيدند؛ به خاطر تراكي كه در آلبوم من و كار گروه داركوب خواند... مي‌داني كه، به نظر من حامد بهداد خواننده‌ترين بازيگر سينماي ماست.

  • اين حرف را از ته دل مي‌گويي يا براي تعارف و رفاقتي؟

كاملاً از ته دل.

  • ويژگي‌هاي خوانندگي حامد چيست كه به اين قطعيت در موردش مي‌گويي؟

كار حامد بهداد كامل است؛ هم در تكنيك هم در استيل. فقط جنس صدايش جوري‌ست كه شايد بعضي‌ها دوست نداشته باشند.

  • اما از لحاظ اجرايي و كار تخصصي موسيقي و خوانندگي به نظرت حامد درست مي‌خواند؟

كاملاً. نمي‌خواهم بگويم من كسي هستم، اما بي‌خودي نمي‌روم يك بازيگر را براي خواندن در آهنگم بياورم. كجاي تبليغات و پكيج‌ آلبوم "ساعت بيست و پنج شب" ديدي از اين كار استفاده تبليغاتي بكنم؟ هيچ كجايش اسم حامد بهداد نيست. اين همكاري بخاطر رفاقت من و حامد شكل گرفت.

  • پيشنهادت اول از كدام‌تان بود؟

حامد پيشنهاد داد، اما انتخاب ترانه با من بود.

  • چرا آن ترانه پر از اسم شهر و مكان‌ها را براي همراهي‌تان انتخاب كردي؟ انتخابت دليل خاصي داشت؟

ترانه طولاني بود و اجراي تك‌صدايش مونوتن مي‌شد. جاهايي هم حامد موقع خواندن طنازي مي‌كند كه در آهنگ من نبود.

  • لهجه مشهدي حامد حكايتش چيست؟ قضيه شوخي بود يا نكته خاصي داشت؟

همان لهجه را اگر من مي‌گفتم، شنونده بدش مي آمد.

  • مگر اصلاً قرار بود آن بخش ترانه لهجه‌دار باشد؟

نه.

  • مخالفت نكردي؟ اين لهجه از جديت كار كم مي‌كند؟

راستش به نظرم نه، چون آن تراك فان است و حامد هم خيلي انرژي دارد براي اين كارها. هنرمندان تجربه‌هاي ديگر را دوست دارند، اين كه در سينما چه خبر است، در موسيقي چه خبر است. فكر نكنيم حامد بهداد يا مهران مديري آمدند جاي كسي را گرفته‌اند. مگر كنكور دانشگاه است؟ آنها آمده‌اند يك عرصه تازه را تجربه كنند...

  • و در نهايت، مخاطب است كه تصميم مي‌گيرد چه كسي بماند و كدام‌ها بروند دنبال كار خودشان.

كاملاً؛ اصلاً همه نكته همين است. اگر مخاطب بخواهد، به آلبوم دوم و سوم و كنسرت هم مي‌رسند و اگر نخواهد، هر كه باشند كارشان در همان نقطه تمام مي‌شود.

  • سلامتِ پشتِ اين حرف‌ات چقدر از موفقيت‌ مي‌آيد؟ چه درصدي از اين جور مخالفت‌ها و ممانعت‌ها مال محدوديت ذهن آدم‌هاي ناموفق و ناكام است؟

تنگ نظري‌ست! مردم ما خيلي با هوشند. مثلاً آقاي ايكس شايد در سينما دو ميليون نفر طرفدار داشته باشد، ولي آلبوم موسيقي‌اش در مي‌آيد و پنجاه هزار تا بيشتر نمي‌فروشد... چون او را در حوزه ديگر نمي‌پسنند، گارد مي‌گيرند.

  • تنوع متن ترانه‌هايت به دليل تنوع سليقه مخاطبان خاص اين كارهاست.تو در كارهايت ترانه و شعرهاي ويژه‌اي مي‌خواني؛ مثل همين ترانه "سينما" كه با اسم فيلم‌ها و كاراكترهاي محبوب سينماي ايران است يا كارتون‌هاي نوستالژيك دهه ۱۳۶۰ در "هيس" يا " مكان‌ةاي خاص مثل "كافه نادري" و "لاله‌زار"... اصلاً همين "پيكان" كه فارغ از بحث اتومبيل‌بودن هم به هر حال نكته‌ايست براي خودش! اين انتخاب‌ها قطعاً آگاهانه است، ولي آيا هدف‌گذاي مشخصي هم دارد يا بسته به ترانه‌هايي‌ست كه مي‌رسد؟

اصلاً شك نكن كه اين‌ها كاملاً هدف‌گذاري شده است. هر آلبوم يك پلاني دارد كه در آلبوم‌هاي بعد ادامه پيدا مي‌كند؛ مثل اين‌كهدر هر آلبوم بايد ترانه‌هاي نوستالژيك باشد؛ در "پرنده بي پرنده" تراك "لاله زار" و "كافه نادري" را گذاشتم. در آلبوم "هيس" ترانه "شمال" بود و همين كارتون‌ها يا همان "هيس"... توي "ساعت بيست و پنج شب" اين دو ترانه "كوچه ملي" بود و "پيكان" و در اين آلبوم آخري هم ترانه "سينما" و "كافه رويا" را داشتم.

  • اين ترانه‌ها را به سراينده‌ها سفارش مي‌دهي يا بين كارهاي سروده‌شده دنبال‌شان مي‌گردي و متناسب سليقه و موضوع مورد نظرت پيدايش مي‌كني؟

هر دو جورش هست؛ مثلاً متن ترانه "كافه رويا" و "سينما" را خودم سفارش دادم. مثلاً گفتم كافه‌اي را مجسم كن كه هركس در پشت يك ميزش به چيزي مختلف فكر مي‌كند و هر كس دغدغه‌ايي دارد و قصه‌اي و حكايتي....

  • چه جالب كه اين كار هم خيلي حس سينمايي دارد؛ همراه ترانه‌سرا يك جور فيلمنامه‌نويسي انجام مي‌دهيد. فضا سازي و موقعيت دراماتيك و اسم و شخصيت... اين هم يك همزيستي ديگر بين رضا يزداني و سينما.

آره، كاملاً. بالاخره هشت سال است درگير سينما هستم و طبيعي‌ست كهاثر مي‌كند.

  • ‌تاثير و تاثرهاي دو مقوله موسيقي و سينما فراتر از حضورت در فيلم‌ها يا صداي بازيگر در ترانه تو مي‌رود. مثل همين كه گاهي براي ترانه‌هايت سناريو سفارش مي‌دهي!

بله اين كار همين است كه گفتي. در ترانه "سينما" فقط اسم فيلم‌ها را رديف نكرديم كه بگويم. يك ترانه‌ي مفهومي است و كار سختي هم هست.

  • نگران نيستي كه فهميدن و لذت‌بردن از اين كارهاي خاص و ارجاع‌دار مخاطب كارهايت را از عموميت و گستردگي بيندازد؟

فكر كنم تا الان ديگر معلوم شده باشد كه كارهايم را چه كساني گوش مي‌كنند و دوست دارند. شنونده پيگير و جدي كارهاي من مخاطب خاص و شايد به عبارتي قشر فرهنگي‌تر جامعه است.

  • براي مخاطبان كارهايت هم هدف‌گذاري خاصي داري؟

نه به آن شكل هدف‌گذاري شده نيست. وقتي در اين سبك ترانه مي‌خواني، مخاطبش هم پيدا مي‌شود. اگر غير از اين سبك بخواني، پس مي‌زند.

  • اين ترانه‌ها روي كاغذ دو تا نگراني ايجاد مي‌كند؛ يكي اينكه هم اجراي درستش و هم شنيدنش نياز به اطلاعات و آگاهي‌هاي جنبي دارد و دو اينكه اگر حواس‌جمع نباشي ممكن است به هجو خودش تبديل شود و خنده‌دار شود.

شايد خنده‌دار نشود، اما اتفاق بدي كه برايش مي‌افتد اين است كه در ذهن باقي نمي‌ماند. با اين‌كه ممكن است در ذهن نماند، ولي قطعاً تاريخ مصرف ندارد. وقتي از واژه‌هاي ساده و آشناي دم‌دستي استفاده مي‌كني، كار تاريخ مصرف دارد و تمام مي‌شود.

  • فكر كنم در طول اين گفت‌وگو به اين نتيجه رسيديم كه تاثير سينما روي كارها خيلي عميق‌تر و جدي‌تر از خواندن روي تيتراژ فيلم‌هاست. در سبك و استايلت هم تاثير گذاشته.

بله.

  • خيلي‌ها مي‌گويند "ساعت فراموشي" خانه آخر رضا يزداني است! بعدش چه؟

براي آلبوم بعدي فكرهايي در سرم دارم كه مي‌خواهم كن فيكون كنم! يكسري فضاهاي ذهني دارم كه وقتي به تنظيم‌كننده‌هاي آهنگ‌هايم گفتم، اين بچه‌ها حسابي شوكه شدند. اصلاً هم ربطي به آلبوم‌هاي قبل ندارد. به نظر خودم كه استقبال عجيبي در انتظار اين آهنگ‌هاست.

  • اين اعتماد به نفس فعلي‌ات از كجا مي‌آيد؟

اعتماد به نفس نيست. دوازده سال موسيقي كار كردم، هم مردم و مخاطبم را مي‌شناسم، هم راه و رسم بازار و ماركتينگش را بلدم. با ضريب اطمينان بالايي مي‌گويم مورد اقبال قرار مي‌گيرد.

  • تو كه سينما را در اين اشكالش تجربه كردي و حضور داشتي، چرا از امكانات بصري در كنسرت‌ها كم استفاده مي‌كني؟ نسبت به اتفاقاتي كه دارد در دنيا مي‌افتد.

نسبت به اتفاقاتي كه در دنيا مي افتد كه حرفت دربست قبول، ولي نسبت به داخل كشور خوب است. در كنسرت ۲۴ آبان برج ميلاد كه الان مشغول تمرينش هستيم، شش تا كليپ داريم كه اختصاصي و براي همين برنامه ساخته شده؛ يك انيميشن براي "اتاق يخ‌زده" ، براي "لاله‌زار" تصاوير فيلم «حكم» و ترانه سيم آخر هم تصاوير فيلم«تهران طهران» است. من شش تا كار تصويري گرفتم.

  • يك هوشمندي و شايد هم زرنگي در ساخت كليپ‌ به خرج دادي؛ اينكه هزينه و امكانات زياد ساخت يك كليپ مرغوب را در پروسه توليد فيلم‌ها قرار دادي. به هر حال سينما پروداكشن قوي‌تري دارد.

بله ديگر. مثلاً فكر كن يك درصد براي ساخت كليپ "خليج فارس" به من اجازه مي‌دادند بروم روي سكوي ابوذر با گروهم بخوانم!

  • حالا واقعاً ممكن نيست يك روز نقشي بازي كني كه خواننده نباشد؟ بزني زير قول و قرارت؟

نه! مگر اين كه اتفاق خاص و عجيبي باشد؛ مثلا اصغر فرهادي بگويد بيا و نقشي بازي كن. با اين كار آدم ممكن است جهاني بشود...

  • اگر مسعود كيميايي آن روز ترانه لاله‌زار را اتفاقي نمي‌شنيد، فكر مي‌كني اين استقبال از آلبوم دوم و سوم و معروفيت امروزي را داشتي؟

شك ندارم كه اين حضور خيلي تاثيرگذار بود. سينماي مسعود كيميايي شروع كار سينمايي من بود و باعث شد اتفاقات خوبي برايم بيفتد. بعد از اين كارها بود كه رفتم و تيتراژ "مرگ تدريجي يك رويا" را خواندم و اشنايي با كارن همايون‌فر و شناخته‌شدن در سينما و چندتا تيتراژ بعدي، نقش‌ها و رسيديم به امروز، به الان... به «ساعت فراموشي»!
منبع: 
اعتماد
تاریخ انتشار : شنبه 21 آبان 1390 - 00:00

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

چرا از یغما چیزی ازش نپرسیدین ؟!
این تیکه خیلی جالبه :

"اگر مسعود کیمیایی آن روز ترانه لاله‌زار را اتفاقی نمی‌شنید، فکر می‌کنی این استقبال از آلبوم دوم و سوم و معروفیت امروزی را داشتی؟

شک ندارم که این حضور خیلی تاثیرگذار بود. سینمای مسعود کیمیایی شروع کار سینمایی من بود و باعث شد اتفاقات خوبی برایم بیفتد. بعد از این کارها بود که رفتم و تیتراژ "مرگ تدریجی یک رویا" را خواندم و اشنایی با کارن همایون‌فر و شناخته‌شدن در سینما و چندتا تیتراژ بعدی، نقش‌ها و رسیدیم به امروز، به الان... به «ساعت فراموشی»!"

حالا این دوستانی که باهاشون آشنا شدی کجان ؟ کو یغما ؟ فراموش شدن ؟!

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

مصاحبه خوبی بود.ولی رضا جان این همه که از کیمیایی تعریف کردی و گفتی عامل موفقیتت بوده به نظرت یغما نبود؟
اگه شعرای یغما نبود که کیمیایی سراغ تو نمی اومد.

ali
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

chakkere dash reza

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

reza yazdani enghad bozorge ke niazi be yaghma nadare

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

مرسی
مصاحبه ی خیلی خوبی بود
مخصوصا این قسمت که حامد بهداد توی آهنگ میعادگاه خونده...

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

مصاحبه عالی بود
فقط ما درباره موفقیت یزدانی خوندیم
سکوی پرتابشون فقط کیمیایی بوده و همت خودشون و ترانه((لاله زار))که اسم ترانه سراش فراموش شده؛خوبه نگفت آلبوم شهر دل را شنید و از من خوشش اومد
انتقاد هم وارد نیست مدیر محترم سایت

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

رضا یزدانى موفقى موفق تر شى. همه کارات عالین.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

ممنونیم از این مصاحبه ی خوب و خواندنی و ممنونیم از آقای رضای یزدانی عزیز " یزدانِ راکِ ایران "

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

عالی بود
رضا جون حرف نداری یه دووووووووووووونه ای معرکه ای آلبوم جدیدت عالیه دیگه بهتر از این نمیشه!!!!!

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

ترانه ی برج و کوچه ملی وحس تاریخ کجا؟ و اماساعت فراموشی با این ترانه های نه چندان خوب کجا؟
خداوکیلی آلبوم هیس با اون ترانه های زیبا و تکان دهنده را نمیشه با آلبوم جدیدش حتی مقایسه کرد

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

واقعأ لباس چرم برازنده آقای یزدانی است

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

جالب بود
تنظیم بهروزپایگان عالی بود واقعأ

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

خوش به حالت ای آوازه خوون.... !

اقای رضا یزدانی موفق ! حقیقتا که در "ساعات فراموشی" به سر می برید !
جالب است که حرفی از یغما گلروویی زده نمی شود !
حتی تشکر ساده ! حتی یک یاد اوردی کوچیک
یادم نمی رود در مصاحبه ای که از شما خواندم ، از شما پرسیده شده بود چرا یغما گلرویی؟ چرا ترانه های او ؟
و شما جواب داده بودید : ترانه های یغما سختی کلام خاص خودشو داره که به کار من کاملا نزدیکه !
بعد از این همه همکاری ، زود فراموش کردید اقای یزدانی ! خیلی زود
به نظر من یکی از دلایل پیشرفت شما ( البته اگر بشه اسمش رو موفقیت و پیشرفت گذاشت، چرا که موفقیت بازاری ! داشتید اما مطمئنم تاییدیه اقای کیمیایی رو زیر پا که گذاشتید هیچ، فراموشش هم کرده اید ! )بخاطر همکاری شما با اقای گلرویی و استفاده از ترانه های بی نظیر ایشون بود !

برای ما دیگر فیلم بازی نکنید وقتی شخصیت هنریتان برجا نیست !

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

من آلبوم ساعت فراموشی رو گوش کردم ...چن تا از ترانه ها واقعا در حد ترانه های یغما گلرویی است...رضا یزدانی ادامه بده که هنوزم میشه با
آهنگات آروم شد

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

به نظر من رضا یزدانی وترانه آوازه خون مکمل هم هستند؛گویی رضا یزدانی چند سال پیش روبروی آینه ای ایستاده و برای خودش میخواند اماافسوس که تصویرتوی آیینه اسیره غرورکاذب شد

اگه فکر کنی خوش صدایی وای به حالت ای آوازه خون

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

فقط یه چیز:خیییییییییییییلى مااااااااااااهى! ؛-)

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:51

عشق است رضا فقط همینو بس....

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود وقتي در فيلم «حكم» خواندم، گفتند رضا تمام شد! | موسیقی ما