گفت و گو با مهدي رفعتي آهنگساز و نوازنده پيانو
منتقد بودن با آهنگسازي منافاتي ندارد
موسیقی ما - لی لا رضایی: مهدی رفعتی نوازنده و آهنگساز و البته مدرس دانشگاه در حوزه موسیقی است. پیشتر چند آلبوم نیز از ساحته های خودش منتشر کرده است. این روزها نقد هایش بر آلبوم های موسیقی در سایت موسیقی ما خبرساز شده و مقل همه نقد ها در سایر حوزه های هنری بازتاب های حالبی داشته است. گپی با وی درباره این بازتاب ها و همچنین سایر فعالیت هایش در عرصه موسیقی زدیم که در زیر می خوانید :
نقد كاري است كه بر خلاف آنچه كه درايران باب شده به هيچ وجه نظر شخصي و برداشتهاي فردي نمي باشد.
آن چه به عنوان نقد در ايران باب است اصلا نقد اصولي نيست و نمي شود از آن تحت عنوان يك نقد استاندارد نام برد.
يك سري فرمول ها و راهكارهاي استاندارد در نقد وجود دارد كه همان طور كه گفته شد بيان كردن نقاط قوت ، نقطه ضعف ها و راه حل هايي براي بر طرف كردن تقاط ضعف است. اولين كليشه استاندارد نقد براي هر كاري است.
در زماني بحث سليقه مطرح مي شود كه بدون ذكر منابع و ماخذها نقد صورت گيرد.
*نقدي كه پاي آثار نوشته شده ، يا نظر مخاطبان نقدهاي شما كه پاي نقدها مكتوب است نشانگر اين است كه مردم ميانه خوبي با انتقاد آثار موسيقي ندارند و در واقع مردم منتقد منتقدان موسيقي اند!
من فكر مي كنم منظور شما از مردم دست اندركاران موسيقي است كه در قالب عوام و با نام مستعار نظرات خود را به منتقد، حداقل در سايت موسيقي ما انتقال مي دهند.
زماني كه آمار مطالعه در كشور ما براي هر شخص خوشبينانه يك دقيقه در سال محاسبه شده، بنابراين مردم عادي بعيد است كه به دنبال نقد آثار موسيقي و چه بسا اصلا به دنبال خود موسيقي باشند.
اما دست اندركاران خانواده موسيقي نظراتي را كه به اين جانب منتقل كرده اند بيشتر از سر ناراحتي است تا برخورد منطقي با آنها!
در كارهايي كه من به نقد آنها پرداخته ام ، اكثريت آنها را به عنوان يك اسم مي شناسم. پس چه دليلي دارد كه با آنها خصومت شخصي و يا دشمني داشته باشم؟
فرهنگسازي در هر رشته اي از دست اندركاران شروع مي شود. در زماني كه نظراتي را پيرامون اين كه من غرضي شخصي نسبت به خواننده يا آهنگساز يك اثر داشته ام، يا به آنها حسادت كرده ام را مي بينم، واكنش دوستان نسبت به نقد در ايران را يك امر طبيعي مي دانم. چرا كه حقيقت تلخ است اما اميدوارم همكارانم كه آنها نيز من را از نزديك نمي شناسند، و با آنها خصومتي ندارم، بدانند كه اين موضوع كاملا دو طرفه است. يعني من هم يكي از مخاطبان آن ها هستم با اين تفاوت كه فقط آثار موسيقي را از ديد فني مي شنوم و با گوش مسلح!
اين آرزوي من و همه مخاطبان موسيقي است كه كارهاي جذاب و شنيدني به آنها عرضه شود.
چرا كه موسيقي هنري است كه در ارتباط با اغلب هنرهاست.
موسيقي سريال مهمانپذير طوبي(1383)، به تهيه كنندگي منوچهر پوراحمد و تيتراژ آن به خوانندگي بابك زرين(1384)
درتله سينمايي «بلندپرواز» دو قطعه با كلام به خوانندگي بابك زرين، موسيقي متن تله سينمايي «عكس يادگاري» به خوانندگي فريدون كوچكي، آلبوم «دلخون» (1390) به خوانندگي رسا ايمان مجموعه اركسترالي در فضاي پاپ كلاسيك و آلبوم «نوايي ديگر» )1391( شامل موسيقي تلفيقي (تنبور و پيانو)ست در پرونده كاري من وجود دارد كه نمونه هايي از آن ها را به خوانندگان موسيقي ما تقديم مي كنم.
آثار بي كلامي را نيزكه به بازار ارائه كرد ه ام، ساز غالب در آنها پيانوي ايراني است.
نقش احساس در خلق آثار هنري بخصوص موسيقي براي خلق تم يا ايده اصلي بسيار پررنگ است اما تم به وسيله دانش و اشراف به فن آهنگسازي تبديل به يك آهنگ مي شود. يك اهنگ هرگز با تكيه بر احساس و بدون دانش خلق نخواهد شد.
اميدوارم به روزي برسيم كه آثاري از سوي دست اندركاران اين هنر عرضه شود كه ديگر كسي غبطه موسيقي دهه 50 را نخورد.
بحث كلي موسيقي مدرن در اين است كه تمامي عناصر مطبوع و مربوط به بافت زيبايي شناسانه عمومي يك اثر يعني آن چيزي كه از ديد اكثريت زيبايي تلقي مي شود، كنار گذاشته شده و تمامي عناصر نامطبوع را اعم ازفواصل دوم كوچك، دوم بزرگ صداهاي اضافه شده به آكوردهاي عرف كلاسيك و اصطلاحا ديسونانسها عنصراصلي پيشبرد اثر شوند.
لازم مي دانم كه مثالي زده باشم. از ديد اكثريت قدم زدن در پارك يا رفتن به يك رستوران تفريح به حساب مي آيد. اما ممكن است از نظر تعداد محدودي تفريح، سقوط آزاد از ارتفاع 14 هزارپا يا پرش با موتور از روي صخره ها باشد و اين اقليت بخواهند مفهوم تفريح را بدين صورت براي همه تغيير دهند.
در اينكه خالقان آثار مدرن بايد تسلط به مفاهيم تئوريك موسيقي داشته باشند كه خود تسلط كمي نيست شكي وجود ندارد. اما مساله واژه مدرن و پسامدرن در اين است كه آيا اين دسته از موزيسين ها بايد موسيقي قبل از مدرن را بشناسند ؟ و حداقل توانايي نوشتن مشق هاي به قدرت دوران قبل از مدرن را داشته باشند ؟ يا فقط رد كردن آهنگسازان به قول آنها غير مدرن و متهم كردن آنان به نفهميدن يا پيش پا افتاده بودن كافي است؟
به نظر منتقدان اينجانب، من دانش آقاي خيام را زير سوال برده ام در حالي كه در نقد آلبوم "زهي ها" اولين مطلبي كه به آن اشاره كردم سطح دانش و علم ارزنده ايشان است. سوال من اين است كه با توجه به تعريف اوليه موسيقي كه مي گويد موسيقي هنر بيان احساسات به وسيله صداهاست.آقاي خيام و مدرنيستها و پسامدرنيستها (به قول خودشان) هدفشان بيان چه احساسي است؟
متاسفانه موسيقي مدرن در ايران ژست روشنفكر مابانه گروهي شده است كه مي خواهند با زور و تحكم ومتهم كردن مخاطب به نفهميدن كارهاي خود را بزرگ و خود را هنرمندان ويژه اي جلوه دهند.
اين عده از دست اندركاران يك روز با آرشيو موسيقي ايران مشكل دارند ، روز ديگر شوپن را خال تور مي دانند ، چند صباح بعد بتهوون حرف تازه اي براي آنها نداردو القصه در شرايطي كه همه دم از دموكراسي مي زنند دوستان مي خواهند هنر موسيقي را هم با زور به خورد مخاطب بدهند. در حالي كه موسيقي هنر شنيداري است و در كل تاريخ موسيقي ، همين مخاطبان كه به ندانستن و نفهميدن متهم مي شوند،هنرمندان را شناسايي كرده و با حمايت خود نام آنها را در آرشيو تاريخ موسيقي به ثبت رسانده اند.
بياييد با يكديگر صادق باشيم.آيا ايرادي دارد كه مدرنيست و پسامدرنيستها اندكي از آثار خود رابه مخاطب عام موسيقي اعم از آنهايي كه دستي در كار دارند و يا گروهي كه صرفا شنونده خوبي هستند، اختصاص دهند و آثار و انديشه هاي خودشان را نيز فارغ از زورگويي و توهين ادامه دهند و قضاوت را به عهده زمان بگذارند؟ به قول سعدي شيراز (عاقلان دانند)!
- قطعه «گناه من» با صدای رسا ایمان و آهنگسازی مهدی رفعتی از آلبوم دل خون را این جا گوش کنید
- پيش ازاين شما در جايگاه نوازنده پيانو و آهنگساز و تنظيم كننده معرفي شده بوديد . نقدهايي كه از شما خوانديم اين روزها بر سر زبانها افتاده است. اصولا شما منتقديد يا آهنگساز؟
نقد كاري است كه بر خلاف آنچه كه درايران باب شده به هيچ وجه نظر شخصي و برداشتهاي فردي نمي باشد.
آن چه به عنوان نقد در ايران باب است اصلا نقد اصولي نيست و نمي شود از آن تحت عنوان يك نقد استاندارد نام برد.
- ويژگي هاي نقد استاندارد و سازنده و غير مغرضانه چيست؟
- ولي اصولا اين اتفاق كمتر مي افتد و معمولا آن چه به عنوان نقد در اختيار مخاطب قرار مي گيرد معمولا نقدهايي تك بعدي و بيشتر محتوايي است.
- يعني چه كه خوشبينانه قضاوت نكرده است؟
- منابع مشخصي وجود دارد كه براي نقد كردن يك اثر بتوان به آن ها رجوع و استناد كرد؟
- جوابم را نگرفتم. مي توان با خواندن كتابي خاص يا مقاله اي از فردي خاص، منقد شد؟ اين منظور من بود؟
يك سري فرمول ها و راهكارهاي استاندارد در نقد وجود دارد كه همان طور كه گفته شد بيان كردن نقاط قوت ، نقطه ضعف ها و راه حل هايي براي بر طرف كردن تقاط ضعف است. اولين كليشه استاندارد نقد براي هر كاري است.
- به اين ترتيب آيا با نقد سليقه اي مواجه نخواهيم شد؟
در زماني بحث سليقه مطرح مي شود كه بدون ذكر منابع و ماخذها نقد صورت گيرد.
*نقدي كه پاي آثار نوشته شده ، يا نظر مخاطبان نقدهاي شما كه پاي نقدها مكتوب است نشانگر اين است كه مردم ميانه خوبي با انتقاد آثار موسيقي ندارند و در واقع مردم منتقد منتقدان موسيقي اند!
من فكر مي كنم منظور شما از مردم دست اندركاران موسيقي است كه در قالب عوام و با نام مستعار نظرات خود را به منتقد، حداقل در سايت موسيقي ما انتقال مي دهند.
زماني كه آمار مطالعه در كشور ما براي هر شخص خوشبينانه يك دقيقه در سال محاسبه شده، بنابراين مردم عادي بعيد است كه به دنبال نقد آثار موسيقي و چه بسا اصلا به دنبال خود موسيقي باشند.
اما دست اندركاران خانواده موسيقي نظراتي را كه به اين جانب منتقل كرده اند بيشتر از سر ناراحتي است تا برخورد منطقي با آنها!
در كارهايي كه من به نقد آنها پرداخته ام ، اكثريت آنها را به عنوان يك اسم مي شناسم. پس چه دليلي دارد كه با آنها خصومت شخصي و يا دشمني داشته باشم؟
فرهنگسازي در هر رشته اي از دست اندركاران شروع مي شود. در زماني كه نظراتي را پيرامون اين كه من غرضي شخصي نسبت به خواننده يا آهنگساز يك اثر داشته ام، يا به آنها حسادت كرده ام را مي بينم، واكنش دوستان نسبت به نقد در ايران را يك امر طبيعي مي دانم. چرا كه حقيقت تلخ است اما اميدوارم همكارانم كه آنها نيز من را از نزديك نمي شناسند، و با آنها خصومتي ندارم، بدانند كه اين موضوع كاملا دو طرفه است. يعني من هم يكي از مخاطبان آن ها هستم با اين تفاوت كه فقط آثار موسيقي را از ديد فني مي شنوم و با گوش مسلح!
اين آرزوي من و همه مخاطبان موسيقي است كه كارهاي جذاب و شنيدني به آنها عرضه شود.
چرا كه موسيقي هنري است كه در ارتباط با اغلب هنرهاست.
- مبناي انتخاب آلبوم ها و موسيقي هايي كه به نقد آنها اقدام مي كنيد چيست؟ علاقه شخصي؟ اندازه طرف مقابل يا خود آلبوم؟
- معيار انتخاب نكردنتان چيست؟
- آنچه به شما وارد است اين است كه با اين نقدهايي كه مي كنيد، خودتان چه آثاري داريد؟
موسيقي سريال مهمانپذير طوبي(1383)، به تهيه كنندگي منوچهر پوراحمد و تيتراژ آن به خوانندگي بابك زرين(1384)
درتله سينمايي «بلندپرواز» دو قطعه با كلام به خوانندگي بابك زرين، موسيقي متن تله سينمايي «عكس يادگاري» به خوانندگي فريدون كوچكي، آلبوم «دلخون» (1390) به خوانندگي رسا ايمان مجموعه اركسترالي در فضاي پاپ كلاسيك و آلبوم «نوايي ديگر» )1391( شامل موسيقي تلفيقي (تنبور و پيانو)ست در پرونده كاري من وجود دارد كه نمونه هايي از آن ها را به خوانندگان موسيقي ما تقديم مي كنم.
- شمادر رشته پيانوي ايراني نيز اجراهاي متعددي داشته ايد و نام شما بيشتر دراين زمينه مطرح است.
آثار بي كلامي را نيزكه به بازار ارائه كرد ه ام، ساز غالب در آنها پيانوي ايراني است.
- با توجه به اين كه محوريت در آثاري كه شما ساخته ايد بر روي پيانوي ايراني است آيا اين مقوله يا به طور كلي آهنگسازي بيشتر حسي است ؟
نقش احساس در خلق آثار هنري بخصوص موسيقي براي خلق تم يا ايده اصلي بسيار پررنگ است اما تم به وسيله دانش و اشراف به فن آهنگسازي تبديل به يك آهنگ مي شود. يك اهنگ هرگز با تكيه بر احساس و بدون دانش خلق نخواهد شد.
- در حال حاضر آلبوم جديدي براي انتشار داريد؟
- باوجود نقدهايي كه به نقدهاي شما وارد است آيا بازهم ادامه خواهيد داد؟
اميدوارم به روزي برسيم كه آثاري از سوي دست اندركاران اين هنر عرضه شود كه ديگر كسي غبطه موسيقي دهه 50 را نخورد.
- يادداشتي از مهدي رفعتي
بحث كلي موسيقي مدرن در اين است كه تمامي عناصر مطبوع و مربوط به بافت زيبايي شناسانه عمومي يك اثر يعني آن چيزي كه از ديد اكثريت زيبايي تلقي مي شود، كنار گذاشته شده و تمامي عناصر نامطبوع را اعم ازفواصل دوم كوچك، دوم بزرگ صداهاي اضافه شده به آكوردهاي عرف كلاسيك و اصطلاحا ديسونانسها عنصراصلي پيشبرد اثر شوند.
لازم مي دانم كه مثالي زده باشم. از ديد اكثريت قدم زدن در پارك يا رفتن به يك رستوران تفريح به حساب مي آيد. اما ممكن است از نظر تعداد محدودي تفريح، سقوط آزاد از ارتفاع 14 هزارپا يا پرش با موتور از روي صخره ها باشد و اين اقليت بخواهند مفهوم تفريح را بدين صورت براي همه تغيير دهند.
در اينكه خالقان آثار مدرن بايد تسلط به مفاهيم تئوريك موسيقي داشته باشند كه خود تسلط كمي نيست شكي وجود ندارد. اما مساله واژه مدرن و پسامدرن در اين است كه آيا اين دسته از موزيسين ها بايد موسيقي قبل از مدرن را بشناسند ؟ و حداقل توانايي نوشتن مشق هاي به قدرت دوران قبل از مدرن را داشته باشند ؟ يا فقط رد كردن آهنگسازان به قول آنها غير مدرن و متهم كردن آنان به نفهميدن يا پيش پا افتاده بودن كافي است؟
به نظر منتقدان اينجانب، من دانش آقاي خيام را زير سوال برده ام در حالي كه در نقد آلبوم "زهي ها" اولين مطلبي كه به آن اشاره كردم سطح دانش و علم ارزنده ايشان است. سوال من اين است كه با توجه به تعريف اوليه موسيقي كه مي گويد موسيقي هنر بيان احساسات به وسيله صداهاست.آقاي خيام و مدرنيستها و پسامدرنيستها (به قول خودشان) هدفشان بيان چه احساسي است؟
متاسفانه موسيقي مدرن در ايران ژست روشنفكر مابانه گروهي شده است كه مي خواهند با زور و تحكم ومتهم كردن مخاطب به نفهميدن كارهاي خود را بزرگ و خود را هنرمندان ويژه اي جلوه دهند.
اين عده از دست اندركاران يك روز با آرشيو موسيقي ايران مشكل دارند ، روز ديگر شوپن را خال تور مي دانند ، چند صباح بعد بتهوون حرف تازه اي براي آنها نداردو القصه در شرايطي كه همه دم از دموكراسي مي زنند دوستان مي خواهند هنر موسيقي را هم با زور به خورد مخاطب بدهند. در حالي كه موسيقي هنر شنيداري است و در كل تاريخ موسيقي ، همين مخاطبان كه به ندانستن و نفهميدن متهم مي شوند،هنرمندان را شناسايي كرده و با حمايت خود نام آنها را در آرشيو تاريخ موسيقي به ثبت رسانده اند.
بياييد با يكديگر صادق باشيم.آيا ايرادي دارد كه مدرنيست و پسامدرنيستها اندكي از آثار خود رابه مخاطب عام موسيقي اعم از آنهايي كه دستي در كار دارند و يا گروهي كه صرفا شنونده خوبي هستند، اختصاص دهند و آثار و انديشه هاي خودشان را نيز فارغ از زورگويي و توهين ادامه دهند و قضاوت را به عهده زمان بگذارند؟ به قول سعدي شيراز (عاقلان دانند)!
- قطعه «گناه من» با صدای رسا ایمان و آهنگسازی مهدی رفعتی از آلبوم دل خون را این جا گوش کنید
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 15 مرداد 1391 - 00:00
دیدگاهها
ایشون نقد هاشون هم مثل همین جمله است ، من فکر میکردم فقط منتقد موسیقیه ولی نمیدونستم علم و غیب هم دارن و این جمله ... : من فکر می کنم منظور شما از مردم دست اندرکاران موسیقی است که در قالب عوام و با نام مستعار نظرات خود را به منتقد، حداقل در سایت موسیقی ما انتقال می دهند. یه توضیح بدم ... اصلا فرض کنیم خود خواننده با اسم مستعار نظر بزاره ولی پس چرا همون نظر هزار تا لایک میخوره ؟ خودتون میدونید هر آی پی فقط میتونه یه لایک بزنه و بیشتر از اون رو سایت شناسایی میکنه و قبول نمیکنه .. یا خواننده به صدها کافی نت مختلف میره و لایک میزنه و یا ایشون توهم دارن ... خواننده ها که واسشون مهم نیست که کی چی نقد میکنه و اگه مخاطب داشتن و دارن به خاطر همون آهنگهایی بوده که ایشون اونهارو نقد کرده و ضعیف دونسته .... ولی نمیدونم اهنگهای ضعیف چطوری کسی رو به همچین جایگاههای میرسونه ...
از سایت موسیقی ما به خاطر مصاحبه تشکر می کنم.
mamnoon abtin
جناب رفعتی
این مصاحبه به نظر می آید جوابی به منتقدین شما بوده است ولی لطفا به چند نکته دقت کنید:
۱- گفته اید پیانو ایرانی میزنید.عالی است ولی چون پیانو ایرانی می زنید قادر به نقد آثار پسا مدرن و کسانی که چندین برابر شما تحصیل موسیقی کرده اند هستید؟(به استناد به آنچه از شما در اینترنت و در جلد آثارتان از بیوگرافی خود درج کرده اید تحصیلات کارشناسی کشاورزی کرده اید)
۲- از آثار پاپ تجاری تا موسیقی راک و کلاسیک نقد می کنید.اگر با منتقدین موسیقی های نوگرا مواجه شوید قادر به شمردن ۵ آهنگساز موج نو و یک اثر از آنان هستید؟
۳-آیا آثار ایرانی نوشته شده برای پیانو مانند آثار سعید شریفیان ، نوین افروز ، فرهاد دهخدا ، و بسیاری از دیگران را شنیده اید که معتقدید همه چیز در آثار برادران روحانی نهفته است؟
البته در نقد های شما نکات مثبتی هم وجود دارد که کسی منکر آن نیست ولی هنوز هم منقدین شما معتقدند شما از سطح نقد و یا به عبارتی نقد سطحیات فراتر نمی روید.وقتی تیتر "اثری با تار و پود مستحکم" را از روی عکس طناب ضخیم طرح جلد اثر انتخاب می کنید و آهنگساز را متهم به ساختن اثر برای خود می کنید ، این نشان از کم تجربگی شما در " شناخت مبانی نقد " می دهد.در همان نقد می نویسید که ۳۰ نفر به شما گفته اند این اثر را نمی پسندند (احتمالا چون آنان هم موسیقی های نزدیک به ذائقه شما را گوش می دهند) ، معیارهایتان بکلی دارای خطا می باشد.بنابراین به بظر می آید بهتر است در حدود آثاری در رده شناختتان نقد بفرمائید که این سیل انتقادات از خود را هم نبینید.البته که با حضور در این ردا ، مشهور هم می شوید و این هم خود ، خوب است.
در صورت اضافه کردن معلومات موسیقی کلاسیک و معاصر خود روزی می توانید به جایگاهی که امروز در آن قرار دارید احاطه پیدا کنید ولی آن روز امروز نیست.
سلام و خسته نباشید
لطفا پاسخ دهید چرا نطر من در این پیج سانسور شد منکه تمام نکته هایی که شما گفتین و رعایت کردم
با تشکر
آدریژان
سلام،
من آدریژان هستم که تو ایمیل قیلی گفتم سانسور شدم ،پس شاید بدستتون نرسیده بوده...بهر حال نظر من این بود اگه مشکلی نداره بزارین لطفا:
:الان این قطعه ای که گذاشتین اثر ایشون هست؟!!!!!این که خواننده فالشی وحشتناک داره و موزیکشم که ....ولشکن بهتره منتقدین نظر بدن....
و اما نظر و دغدغهء من:
واقعیت تلخی داریم و اون اینکه بطور کلی (و نه همیشه)ما موسیقی پاپ ضعیفی داریم و از اون بدتر اینکه اصلا منتقد نداریم ولی داریم کارهایی که ارزش نقد و دارن و میشه بحساب بیان و بررسی بشن...ما خواننده های خوش صدا و تکنیکال کم نداریم،آهنگسازان،نوازندگان،ترانه سرایان،صدابرداران،تهیه کنندگان و مدیر برنامه های خوبی داریم ولی مجموعه ای از این خوبان و کمتر داریم،ما نیاز به ایدولوژی داریم نه صرفا یک آلبوم با قطعات جورواجور...ما نیاز به مخاطب عام و خاص با هم داریم ولی در عین حال کار صرفا مخاطب پسند !!! ما قطعات خوب کم مخاطب زیاد داریم و قطعات ضعیف پر مخاطب بسیار... ما نیاز به فیلتریگ ارشاد تا آنجایی که به اونها مربوط میشه و کاغذبازی اداری نباشه داریم ولی خب فیلترشکن هم داریم(موسیقی زیرزمینی)... ما محدودیت تیلیغات کم نداریم ولی محدوده تبلیغات زیاد داریم ...ما سایت موسیقی ما داریم ،ولی موسیقی ما(اجتماعی) کمتر داریم..ما نیاز به شبکه تصویری موسیقی داریم ولی خب نداریم ... ما میتونیم بر حسب سلیقمون از یک خواننده خوشمون بیاد یا نیاد ولی حق توهین نداریم
ما"(در صورت مشاهده هر گونه توهین به عقاید و تفکرات دیگران و مباحثه بصورت گستاخانه با کاربران دیگر، نظر متخلف ویرایش و یا حذف خواهد شد .مجادله های خصوصی تایید نخواهند شد.
هرگونه اظهارنظر، طرفداری یا انتقاد از هر هنرمندی باید بر اساس احترام و ادبیات مناسب باشد ،" )داریم ولی جای اظهار نظر کمتر داریم
والا حقیقتش گیج شدم در این آشفته بازار هنر در ایران ...بقول شاعر که میگه:
عجب آشفته بازاریست موسیقی / عجب بیهوده تکراریست موسیقی
میان آنچه باید باشد و نیست / عجب فرسوده دیواریست موسیقی
والا ما که یه نقد درست و حسابی از آقای رفعتی ندیدیم
افزودن یک دیدگاه جدید