![5555](https://musicema.ir/sites/default/files/styles/300/public/news/3e/0.293sdds1266502811.jpg?itok=EDuC8kgs)
درباره چاوشی و موسیقی پاپ
هر هنرمندی با یک صفت بارز هنری، یک خصیصه کمیاب (گاهی هم نایاب) و به قول اهل تفکر، با یک نوع «کاراکتر» (شخصیت) شناخته میشود و مهر و امضای او همان است. بعضیها به آن «فردیت» هم میگویند، که البته عنوانی است تا حدی درست (فقط تا حدی) ولی اصلا دقیق نیست. هستند هنرمندانی که شخصیت را دارند، یعنی به هر حال از افرادی که استعداد معمولی دارند، مجزا هستند، ولی بیبدیل نیستند و مشابههایی هم دارند،گاه بالاتر از خود وگاه پایینتر.
این «مشابه» ها نیز هر کدام استقلال خود را دارند و حسابشان از خیل مقلدانشان جداست. فردیت داشتن، مرحلهای بالاتر از شخصیت داشتن است. فردیت، شخصیت «خاص» است. نظیر و بدیل، کمتر دارد یا اصلا ندارد. در نسل گذشته، زندهیاد فرهاد مهراد، نمونه بارزی از این افراد بود و هنوز هم بیبدیل است و مانندی پیدا نکرده است. گو اینکه دوره زمانه آنها، برای پروراندن افرادی که صاحب تشخص فردی بودند، خیلی مستعدتر از دورههای بعدی بود. دوره ما، برای مشابهسازی مستعد است. دلایلش هم به ما مربوط نیست. پژوهشگران باید در این امر نظر بدهند.
در موسیقیای که فعلا قرار گذاشته شده «پاپ» بنامندش (و در واقع «آهنگفارسی» مناسبتر است)، داشتن کاراکتری فردی، کلید موفقیت است و رمز ماندگاری. هرچه فردیت نابتر، ماندگاری بیشتر.
«مشابه» ها، زود به صحنه میآیند و زود هم عرصه را خالی میکنند، چون مایهای محدود دارند و خوب، عمر کاریشان هم محدود است. هنرمندانی که غیر از استعداد هنری، از موهبت هوش و فراست هم بهره داشتند، خیلی زود فهمیدند که باید «خودشان» باشند، تا بمانند و با تقلید از دیگری ماندگار نتوانند شد. فرهاد مهراد و فریدون فروغی با تقلید از خوانندگان خارجی شروع کردند، ولی خیلی سریع دریافتند که باید «خودِ» اصیلشان را پیدا کنند، کردند و ماندگار آغاز شدند. نوری از همان اول کار هم «خود خودشان» بودند، و لشکری از مقلدان شیفته، از چهار پنج نسل به دنبالشان است و مردم هنوز به دنبال اصلها هستند و نه بدلکارهای حرفهای. هرچند که برخی از این بدلکارها، زحمت بسیار برای کارشان کشیده باشند.
تعریف «شخصیت» و دست بالاتر از آن؛ «فردیت»، به یکی دو صفت محدود نمیشود. مجموعهای از تواناییها را لازم دارد: شعور در انتخاب موسیقی مناسب، فراست در فهم شعر درست و انتخاب آن برای ترانهای با آن، پیدا کردن لحنهای جفت و جور برای تکان دادن قلب مخاطب، درک شفاف از روح زمانه: تپشها، سرخوردگیها، امیدها و ناامیدیها، مهارت در طرز بیان احساسات و... خیلی نکتههای دیگر که برای هنرمند هوشمند، به وقت فعالیت و کار حرفهای معلوم میشود، و جای نوشتنشان نیست. بهتر است به جای اینکه با کلیشه معمول بگوییم «رمز ماندگاری...»، از «رموز ماندگاری» بگوییم. اگر بتوانیم تمام آنها را به درستی بشناسیم، که البته بعید است. این «رموز» در هر هنرمندی، به طرز مخصوص خود اوست و با دیگری فرق دارد.
بعضی از این تواناییها، اکتسابیاند، ولی نویسنده این یادداشت، مدعی است که همه اینها، هم به ذات مستعد و هم به موهبت محیط بستگی دارند ولی برخی از کلیدهای موفقیت، واقعا باید با هنرمند متولد شوند و اگر نشوند، دیگر چارهای نیست. یکی از مهمترینهای کلید موفقیت، «صدا» است. صدای ذاتی، صدای خوب، صدای دلنشین و تاثیرگذار، صدایی که مثل صدای کسی نباشد و طنین تازهای در قلب شنونده ایجاد کند.
ما از کنار این موضوع، یعنی «صدا» به سادگی میگذریم و آن را بدیهی میدانیم در حالی که موضوعی است بسیار پیچیده و عمیق، که در فرهنگ ما بررسی نشده است. شاید هیچگاه نمیتوانیم مؤلفههای بیشماری که یک «صدا» را ماندگار و بدیع جلوه میدهد را بشناسیم و آنها را تبیین و تحلیل کنیم. در جوهره «صدا» چه عوامل ناشناخته و مرموزی وجود دارد؟ گفتیم جوهره صدا، و نه تکنیک آن، که در هر نظام موسیقایی، از سنتی تا کلاسیک تا پاپ، تعریف مشخص خود را دارد. تکنیک ممتاز و عالی، صدا را درخشانتر میکند ولی نمیتواند جوهرهای را «ایجاد» کند، تکنیک آواز و ضربیخوانی رفیعی، محمودیخوانساری و ایرج بسطامی، در مقایسه با استادان بزرگ هم عصرشان،گاه بسیار محدود و «خلاصه» است، ولی ماندگاری آنها در دل مردم، به دلیل جوهره صدای ذاتی، بسیار بیشتر از بعضی «استاد» انی است که در ردیفدانی و پیچ و خمهای دشوار صداگیری از حنجره و نیز در شعرشناسی، فرسنگها از آنان جلوتر بودند.
شاید بارزترین عنصری که «صدا» یی را دلنشین و جانسوز میکند، عنصر «درد» است. در کشوری که هر کدام از افرادش، از بستر مهد تا سنگ لحد، زخمها از زمانه و زندگی بر دل و جانش دارند، تکریم «درد»، آیینی باطنی است.
ذهنیت عموم مردم با همه ناآگاهی از پیچ و خمهای فنی موسیقی، تشخیص دل آگاهانهای دارد از عنصر زرین «درد» و نیک ادراک میکند تفاوت بین صدایی که درد را از درون فریاد میکند، با صداهایی که آن را با ریب و ریا به خود میبندند ولی در عمق جانشان از آن نشانهای ندارند. در فرهنگ این خاک، نقطه زرین شخصیت فرد صاحب هنر، در تجلی بخشیدن به همین عنصر است و نیز، جلادهنده هنر اوست، مگر شمس تبریزی نفرمود «... مطرب که بیدرد باشد دیگران را سرد کند؟» و عجب از این فرهنگ غریب که ذات طرب را از درد و داغ جدا نمیداند!
محسن چاوشی، مثل بسیاری از چهرههای از یاد نرفتنی در موسیقی مردمی صدسال گذشته ما، از همین بستر، همین فضا و همین مفاهیم، برخاسته است. همه این عناصر در صدای او به رعنایی و استواری، قد کشیدهاند. بعید بود که صدای دیگری هر چند خوب و خوش، ترانه «سنتوری» را میخواند و اینچنین به اعماق دل میلیونها جوان این مرز و بوم مینشست. در صدای این نخل بلند بالای جنوبی، کیمیای «درد»، به سه معنا حضور دارد: فردی، اجتماعی و تاریخی؛ او خوانندهای غریزی است، اما غریزی بودن و ناآگاهی فرهنگی او به این مسایل، از جنسی اصیل و پاکیزه است و همین نیز اقبالش را برای ماندگار شدن افزایش میدهد. دانش تحسینآمیز او در کار با صداسازهای الکترونیکی و رایانههای موسیقی، فهمش در انتخاب شعر، برکناری لحن زیبای او از لمپنیسم رایج و «سرد» خواندن (ویژگیهایی ناپسند، و متاسفانه رایج در بسیاری خوانندگان جوان)، معصومیت جوانی، و احترامی که برای حرفه خود به عنوان کاری انسانی ـ و بعدا هنری ـ قائل است، اقبال او را در ماندگاری باز هم افزایش میدهد. محسن چاوشی یک پدیده است در سالهای بعد از انقلاب اسلامی و واقعا نمیشود او را با هیچکس دیگر مشابه انگاشت، و تنها، آن نخل تنومند برآمده باز هم از جنوب ـ رضا صادقی نجیب و مهربان ـ است که در نوع خود، میتواند همراه با او به یاد بیاید. تا وقتی که در گوشهای از این آب و خاک، جوانی از غم نان، از بیکسی، از یغما رفتن دردانهاش به دست فقر و احتیاج، و از نامهربانی محبوبی، بغض نترکیدهای را همچون سنگی در گلو فرو میبلعد و از ایوان اشکهایش به پیادهروهای بیکسی و بلاتکلیفی فرود میآید و داغهای هولناک روز و شب را به سینه حمل میکند، جوانی معصومِ صدای دردآشنای چاوشی، قصهها و غصههای او را میگوید و مرثیهخوان دلهای ناآرام آنهاست.
محسن چاوشی، آیندهای درخشانتر میتواند داشته باشد اگر از فریبهای فرصتسوز که در کمین هر جوان بااستعدادی نشسته، در امان بماند. در مسیر چنین استعدادهایی، فرصتهای عالی در کنار انبوهی از سرابها، توهمها و حسادتها قرار گرفتهاند و متاسفانه نیروهای منفی، برآیند قویتری دارند تا نیروهای مثبت. در مورد «سنتوری»، خوش اقبالی محسن چاوشی در این بود که به شایستگی برای ساخت و اجرای آن انتخاب شد، و چه درخشان از عهده برآمد، و بداقبالی او در آن همه ماجرایی بود که بر فیلم سنتوری و بر موسیقی و ترانه آن رفت، و هنرمند جوانی را در آستانه درخشش موفقیتش، نامراد گذاشت اما مسیر پیروزیها همیشه آکنده از شکستهایی است که اگر از آنها درس درستی گرفته شود، هنرمند را قویتر و پختهتر میکند. مرکز موسیقی حوزه هنری، اولین ارگانی بود که استعداد جوان و پویای چاوشی را در سال ۱۳۸۶ قدر شناخت و برای تولیدات آینده او طراحی دقیق کرد. پاکیزگی موسیقی و لحن خوانندگی چاوشی، ایده تولید آلبوم «۱۳» را پیش آورد که اساس آن، اجرای موسیقی پاپ با اشعار کلاسیک فارسی بود. چاوشی واقعا کار را جذاب از آب درآورد، و اگر منتشر میشد، در آن زمان، جواب دندانشکنی بود به آدمهایی که ادعا میکردند شعر کلاسیک و کهن با موسیقی امروزی جفت و جور نیست. اما به قول یکی از دوستان ظریفهگو، آلبوم «۱۳» برای هیچکدام از دستاندرکارانش خوشیمن نبود و خرافه قدیمی نحسی ۱۳، آنها را از جمله نویسنده این یادداشت را گرفت چرا که مشاورانِ «معتمد» (!) مشاورههای غلط میدادند و پشت پرده ندا سر میدادند که اصلا مشکل فیلم سنتوری بیشتر مربوط به شخص چاوشی است!! بعدا دیدیم که چنین نبود. مدیر و حامی آلبوم، با تندبادی از پشت میز مدیریت به گرداب حوادث پرتاب شد، در هر صورت هر کدام از یک طرف پراکنده شدیم. «سنتوری» همچنان معطل مجوز ماند، چاوشی به ناچار، آلبوم «شاخه نیلوفر» را تولید کرد و مجوز گرفت (مدتها موسسه آوای باربد پیگیر بود) بیرون داد و البته آنطور که پیشبینی میشد استقبال شد که خوشبختانه توفیق آلبوم «ژاکت»، بیتوفیقی قبلی را تا حدودی جبران کرد.
«حریص» به عنوان سومین اثر انتشار یافته رسمی او نیز که بیشتر شاکله آلبوم دارد و مجموعه همخوان و هم محتوایی است و مشخص است یک هدف و موضوع را نشانه گرفته است، باوجود استقبال عمومی و جذابیت به نظر بنده از لحاظ ترانه و ریتم و رعایت تمامی ذائقههای شنیداری به اندازه «ژاکت» نظرها را تامین نکرده است. چاوشی حتما کارهای خوب دیگر هم دارد و خواهد داشت، ولی آلبوم «۱۳» حساب دیگری دارد و اگر در بیاید، نشان میدهد که آهنگساز/ خواننده در جفت و جور کردن مفاهیم اخلاقی و عرفانی اشعار بزرگان ادب پارسی (نظیر سعدی، عطار، حافظ، مولوی و شهریار) با ملودیهای پاپ امروز، چقدر تواناست و چه خوب، هنر موسیقی خود را در خدمت آن مفاهیم عالی قرار میدهد. اجرای او در «۱۳» مخالفان و منفیبافان را متقاعد میکرد که مدام از «تلخیها و سیاهیهای موسیقی چاوشی» میگویند و مثل اینکه دوست دارند او را و همدورهایهای او را در همین چهارچوب تنگ و حقیر، حبس کنند، اما واضح است، واضحتر از آفتاب، که نیروی نبوغ جوان محسن چاوشی، این «فرضیه» ها را در هم خواهد شکست. هر چند که او سابق بر این نیز عملا نشان داده که مهارتش فقط در آوازهای بغضآلود و تیره نیست و رابطه او با حنجرهاش، مثل رابطه بازیگری کارکشته است با چهره و بدنش، و از آن به عنوان ابزار بیان مطالب دلخواهش بهره میگیرد. کافی است گوش کنیم به آثاری که او در ارتباط با موضوعاتی مثل فلسطین، امام رضا (ع)، محرم، توبهنامه و خشخاش (در ارتباط با اعتیاد) و موضوعهای دیگر خوانده است که اتفاقا اینها در حال حاضر نیز قابل انتشار رسمی هستند.
نه، چاوشی حتی محدود به خود هم نیست و نمیتواند باشد. چاوشی میتواند صدای آینده موسیقی پاپ ایران باشد.
این «مشابه» ها نیز هر کدام استقلال خود را دارند و حسابشان از خیل مقلدانشان جداست. فردیت داشتن، مرحلهای بالاتر از شخصیت داشتن است. فردیت، شخصیت «خاص» است. نظیر و بدیل، کمتر دارد یا اصلا ندارد. در نسل گذشته، زندهیاد فرهاد مهراد، نمونه بارزی از این افراد بود و هنوز هم بیبدیل است و مانندی پیدا نکرده است. گو اینکه دوره زمانه آنها، برای پروراندن افرادی که صاحب تشخص فردی بودند، خیلی مستعدتر از دورههای بعدی بود. دوره ما، برای مشابهسازی مستعد است. دلایلش هم به ما مربوط نیست. پژوهشگران باید در این امر نظر بدهند.
در موسیقیای که فعلا قرار گذاشته شده «پاپ» بنامندش (و در واقع «آهنگفارسی» مناسبتر است)، داشتن کاراکتری فردی، کلید موفقیت است و رمز ماندگاری. هرچه فردیت نابتر، ماندگاری بیشتر.
«مشابه» ها، زود به صحنه میآیند و زود هم عرصه را خالی میکنند، چون مایهای محدود دارند و خوب، عمر کاریشان هم محدود است. هنرمندانی که غیر از استعداد هنری، از موهبت هوش و فراست هم بهره داشتند، خیلی زود فهمیدند که باید «خودشان» باشند، تا بمانند و با تقلید از دیگری ماندگار نتوانند شد. فرهاد مهراد و فریدون فروغی با تقلید از خوانندگان خارجی شروع کردند، ولی خیلی سریع دریافتند که باید «خودِ» اصیلشان را پیدا کنند، کردند و ماندگار آغاز شدند. نوری از همان اول کار هم «خود خودشان» بودند، و لشکری از مقلدان شیفته، از چهار پنج نسل به دنبالشان است و مردم هنوز به دنبال اصلها هستند و نه بدلکارهای حرفهای. هرچند که برخی از این بدلکارها، زحمت بسیار برای کارشان کشیده باشند.
تعریف «شخصیت» و دست بالاتر از آن؛ «فردیت»، به یکی دو صفت محدود نمیشود. مجموعهای از تواناییها را لازم دارد: شعور در انتخاب موسیقی مناسب، فراست در فهم شعر درست و انتخاب آن برای ترانهای با آن، پیدا کردن لحنهای جفت و جور برای تکان دادن قلب مخاطب، درک شفاف از روح زمانه: تپشها، سرخوردگیها، امیدها و ناامیدیها، مهارت در طرز بیان احساسات و... خیلی نکتههای دیگر که برای هنرمند هوشمند، به وقت فعالیت و کار حرفهای معلوم میشود، و جای نوشتنشان نیست. بهتر است به جای اینکه با کلیشه معمول بگوییم «رمز ماندگاری...»، از «رموز ماندگاری» بگوییم. اگر بتوانیم تمام آنها را به درستی بشناسیم، که البته بعید است. این «رموز» در هر هنرمندی، به طرز مخصوص خود اوست و با دیگری فرق دارد.
بعضی از این تواناییها، اکتسابیاند، ولی نویسنده این یادداشت، مدعی است که همه اینها، هم به ذات مستعد و هم به موهبت محیط بستگی دارند ولی برخی از کلیدهای موفقیت، واقعا باید با هنرمند متولد شوند و اگر نشوند، دیگر چارهای نیست. یکی از مهمترینهای کلید موفقیت، «صدا» است. صدای ذاتی، صدای خوب، صدای دلنشین و تاثیرگذار، صدایی که مثل صدای کسی نباشد و طنین تازهای در قلب شنونده ایجاد کند.
ما از کنار این موضوع، یعنی «صدا» به سادگی میگذریم و آن را بدیهی میدانیم در حالی که موضوعی است بسیار پیچیده و عمیق، که در فرهنگ ما بررسی نشده است. شاید هیچگاه نمیتوانیم مؤلفههای بیشماری که یک «صدا» را ماندگار و بدیع جلوه میدهد را بشناسیم و آنها را تبیین و تحلیل کنیم. در جوهره «صدا» چه عوامل ناشناخته و مرموزی وجود دارد؟ گفتیم جوهره صدا، و نه تکنیک آن، که در هر نظام موسیقایی، از سنتی تا کلاسیک تا پاپ، تعریف مشخص خود را دارد. تکنیک ممتاز و عالی، صدا را درخشانتر میکند ولی نمیتواند جوهرهای را «ایجاد» کند، تکنیک آواز و ضربیخوانی رفیعی، محمودیخوانساری و ایرج بسطامی، در مقایسه با استادان بزرگ هم عصرشان،گاه بسیار محدود و «خلاصه» است، ولی ماندگاری آنها در دل مردم، به دلیل جوهره صدای ذاتی، بسیار بیشتر از بعضی «استاد» انی است که در ردیفدانی و پیچ و خمهای دشوار صداگیری از حنجره و نیز در شعرشناسی، فرسنگها از آنان جلوتر بودند.
شاید بارزترین عنصری که «صدا» یی را دلنشین و جانسوز میکند، عنصر «درد» است. در کشوری که هر کدام از افرادش، از بستر مهد تا سنگ لحد، زخمها از زمانه و زندگی بر دل و جانش دارند، تکریم «درد»، آیینی باطنی است.
ذهنیت عموم مردم با همه ناآگاهی از پیچ و خمهای فنی موسیقی، تشخیص دل آگاهانهای دارد از عنصر زرین «درد» و نیک ادراک میکند تفاوت بین صدایی که درد را از درون فریاد میکند، با صداهایی که آن را با ریب و ریا به خود میبندند ولی در عمق جانشان از آن نشانهای ندارند. در فرهنگ این خاک، نقطه زرین شخصیت فرد صاحب هنر، در تجلی بخشیدن به همین عنصر است و نیز، جلادهنده هنر اوست، مگر شمس تبریزی نفرمود «... مطرب که بیدرد باشد دیگران را سرد کند؟» و عجب از این فرهنگ غریب که ذات طرب را از درد و داغ جدا نمیداند!
محسن چاوشی، مثل بسیاری از چهرههای از یاد نرفتنی در موسیقی مردمی صدسال گذشته ما، از همین بستر، همین فضا و همین مفاهیم، برخاسته است. همه این عناصر در صدای او به رعنایی و استواری، قد کشیدهاند. بعید بود که صدای دیگری هر چند خوب و خوش، ترانه «سنتوری» را میخواند و اینچنین به اعماق دل میلیونها جوان این مرز و بوم مینشست. در صدای این نخل بلند بالای جنوبی، کیمیای «درد»، به سه معنا حضور دارد: فردی، اجتماعی و تاریخی؛ او خوانندهای غریزی است، اما غریزی بودن و ناآگاهی فرهنگی او به این مسایل، از جنسی اصیل و پاکیزه است و همین نیز اقبالش را برای ماندگار شدن افزایش میدهد. دانش تحسینآمیز او در کار با صداسازهای الکترونیکی و رایانههای موسیقی، فهمش در انتخاب شعر، برکناری لحن زیبای او از لمپنیسم رایج و «سرد» خواندن (ویژگیهایی ناپسند، و متاسفانه رایج در بسیاری خوانندگان جوان)، معصومیت جوانی، و احترامی که برای حرفه خود به عنوان کاری انسانی ـ و بعدا هنری ـ قائل است، اقبال او را در ماندگاری باز هم افزایش میدهد. محسن چاوشی یک پدیده است در سالهای بعد از انقلاب اسلامی و واقعا نمیشود او را با هیچکس دیگر مشابه انگاشت، و تنها، آن نخل تنومند برآمده باز هم از جنوب ـ رضا صادقی نجیب و مهربان ـ است که در نوع خود، میتواند همراه با او به یاد بیاید. تا وقتی که در گوشهای از این آب و خاک، جوانی از غم نان، از بیکسی، از یغما رفتن دردانهاش به دست فقر و احتیاج، و از نامهربانی محبوبی، بغض نترکیدهای را همچون سنگی در گلو فرو میبلعد و از ایوان اشکهایش به پیادهروهای بیکسی و بلاتکلیفی فرود میآید و داغهای هولناک روز و شب را به سینه حمل میکند، جوانی معصومِ صدای دردآشنای چاوشی، قصهها و غصههای او را میگوید و مرثیهخوان دلهای ناآرام آنهاست.
محسن چاوشی، آیندهای درخشانتر میتواند داشته باشد اگر از فریبهای فرصتسوز که در کمین هر جوان بااستعدادی نشسته، در امان بماند. در مسیر چنین استعدادهایی، فرصتهای عالی در کنار انبوهی از سرابها، توهمها و حسادتها قرار گرفتهاند و متاسفانه نیروهای منفی، برآیند قویتری دارند تا نیروهای مثبت. در مورد «سنتوری»، خوش اقبالی محسن چاوشی در این بود که به شایستگی برای ساخت و اجرای آن انتخاب شد، و چه درخشان از عهده برآمد، و بداقبالی او در آن همه ماجرایی بود که بر فیلم سنتوری و بر موسیقی و ترانه آن رفت، و هنرمند جوانی را در آستانه درخشش موفقیتش، نامراد گذاشت اما مسیر پیروزیها همیشه آکنده از شکستهایی است که اگر از آنها درس درستی گرفته شود، هنرمند را قویتر و پختهتر میکند. مرکز موسیقی حوزه هنری، اولین ارگانی بود که استعداد جوان و پویای چاوشی را در سال ۱۳۸۶ قدر شناخت و برای تولیدات آینده او طراحی دقیق کرد. پاکیزگی موسیقی و لحن خوانندگی چاوشی، ایده تولید آلبوم «۱۳» را پیش آورد که اساس آن، اجرای موسیقی پاپ با اشعار کلاسیک فارسی بود. چاوشی واقعا کار را جذاب از آب درآورد، و اگر منتشر میشد، در آن زمان، جواب دندانشکنی بود به آدمهایی که ادعا میکردند شعر کلاسیک و کهن با موسیقی امروزی جفت و جور نیست. اما به قول یکی از دوستان ظریفهگو، آلبوم «۱۳» برای هیچکدام از دستاندرکارانش خوشیمن نبود و خرافه قدیمی نحسی ۱۳، آنها را از جمله نویسنده این یادداشت را گرفت چرا که مشاورانِ «معتمد» (!) مشاورههای غلط میدادند و پشت پرده ندا سر میدادند که اصلا مشکل فیلم سنتوری بیشتر مربوط به شخص چاوشی است!! بعدا دیدیم که چنین نبود. مدیر و حامی آلبوم، با تندبادی از پشت میز مدیریت به گرداب حوادث پرتاب شد، در هر صورت هر کدام از یک طرف پراکنده شدیم. «سنتوری» همچنان معطل مجوز ماند، چاوشی به ناچار، آلبوم «شاخه نیلوفر» را تولید کرد و مجوز گرفت (مدتها موسسه آوای باربد پیگیر بود) بیرون داد و البته آنطور که پیشبینی میشد استقبال شد که خوشبختانه توفیق آلبوم «ژاکت»، بیتوفیقی قبلی را تا حدودی جبران کرد.
«حریص» به عنوان سومین اثر انتشار یافته رسمی او نیز که بیشتر شاکله آلبوم دارد و مجموعه همخوان و هم محتوایی است و مشخص است یک هدف و موضوع را نشانه گرفته است، باوجود استقبال عمومی و جذابیت به نظر بنده از لحاظ ترانه و ریتم و رعایت تمامی ذائقههای شنیداری به اندازه «ژاکت» نظرها را تامین نکرده است. چاوشی حتما کارهای خوب دیگر هم دارد و خواهد داشت، ولی آلبوم «۱۳» حساب دیگری دارد و اگر در بیاید، نشان میدهد که آهنگساز/ خواننده در جفت و جور کردن مفاهیم اخلاقی و عرفانی اشعار بزرگان ادب پارسی (نظیر سعدی، عطار، حافظ، مولوی و شهریار) با ملودیهای پاپ امروز، چقدر تواناست و چه خوب، هنر موسیقی خود را در خدمت آن مفاهیم عالی قرار میدهد. اجرای او در «۱۳» مخالفان و منفیبافان را متقاعد میکرد که مدام از «تلخیها و سیاهیهای موسیقی چاوشی» میگویند و مثل اینکه دوست دارند او را و همدورهایهای او را در همین چهارچوب تنگ و حقیر، حبس کنند، اما واضح است، واضحتر از آفتاب، که نیروی نبوغ جوان محسن چاوشی، این «فرضیه» ها را در هم خواهد شکست. هر چند که او سابق بر این نیز عملا نشان داده که مهارتش فقط در آوازهای بغضآلود و تیره نیست و رابطه او با حنجرهاش، مثل رابطه بازیگری کارکشته است با چهره و بدنش، و از آن به عنوان ابزار بیان مطالب دلخواهش بهره میگیرد. کافی است گوش کنیم به آثاری که او در ارتباط با موضوعاتی مثل فلسطین، امام رضا (ع)، محرم، توبهنامه و خشخاش (در ارتباط با اعتیاد) و موضوعهای دیگر خوانده است که اتفاقا اینها در حال حاضر نیز قابل انتشار رسمی هستند.
نه، چاوشی حتی محدود به خود هم نیست و نمیتواند باشد. چاوشی میتواند صدای آینده موسیقی پاپ ایران باشد.
تاریخ انتشار : چهارشنبه 24 فروردین 1390 - 00:00
دیدگاهها
سینا برو اهنگ زخم زبون چاوشی که واسه کنسرتش داره تمرین میکنه رو گوش بده بعدش بیا اینجا نظر بده
با این قسمت صحبت های آقای مهدوی به شدت مخالفم
"باوجود استقبال عمومی و جذابیت به نظر بنده از لحاظ ترانه و ریتم و رعایت تمامی ذائقههای شنیداری به اندازه «ژاکت» نظرها را تامین نکرده است."
نظر من دقیقا نقطه مقابل صحبت های آقای مهدوی است. حریص نظر ها رو خیلی خوب تامین کرد و از ریتم هم که واقعا بی نظیر بود.
دستت درست اقای مهدوی.
ولی حریص موفقیتش بیشتر از ژاکت بوده تا همین الان.و کاملا واضح هست
ممنون واقعا عالب بود
vaghaaan chavoshi yek padidas!!!
sedaie kamelan khas va delneshin ...
man vaghan nemidunam dar moghabele bazi harfaye tekrari o ghadidmi ke javabe hameye unha dade shode chi begam??!!
ki gofte sedaye chavoshi taghlidiye??
khode siavashe ghomeyshi yeki az tarafdaraye mohsene .
khodesh tu mosahebe tu barnameye "tv persia" goft age vase mohsen moshkeli pish nemiumad hatman bahash ye ahang mikhundam ...
ghodrate sedaye chavoshi tu ahange zendeie ke dar site khodesh pakhsh shod va ahange zakhme zabuno besurate zende ejra kard malum shod o tahriraye khac ke dasht vaghan fogholade va jazab bud ...
kashki bazia kami herfeie be in mozu negah konan ..
ba tashakor az reza mahdavi ke enghadr herfeie ba in mozu barkhord kard
محسن چاووشی تا روی استیج اجرا نکنه امکان تصمیم گیری در مورد هنر خوانندگیش وجود نداره، الان 3 تا آلبوم بیرون داده و میتونه کنسرت بذاره، بیش از حد این دست اون دست کردن واسه کنسرت علاقه مندان رو به شک میندازه که محسن چاووشی شاید خوااننده استودیویی باشه، اگر روی استیج هم 70 درصد صدای استودیو رو بتونه اجرا کنه در سلطان موسیقی پاپ ایران بودنش شکی نیست.
من با تمام نظرات موافقم فقط میتونم بگم
تنها سلطان چاوشی که میتونه اینطور زیبا بخونه
واسه محسن بهترینها رو آرزومندم
سلطان پاپ کسی نیست جز سلطان چاووشی عزیز
سلام...
نوشته ای بسیار متین بود...
اینکه چرا نگفتید محسن چاووشی از چه کسی تقلید کرد؟ (برای شروع) پرسش من است؟
هوادار واقعی با گفتن این موضوع؛ که احتمالا در متن اولیه (ذهن یا کاغذ) بود، گله مند نمیشد...
"دوره ما، برای مشابهسازی مستعد است. دلایلش هم به ما مربوط نیست. پژوهشگران باید در این امر نظر بدهند."
عصر سرعت هست و همه میخواهند به سرعت! بالا بیایند.
"آهنگفارسی" به نظر من نیز اصطلاح صحیحی است.
"«حریص»... باوجود استقبال عمومی و جذابیت به نظر بنده از لحاظ ترانه و ریتم و رعایت تمامی ذائقههای شنیداری به اندازه «ژاکت» نظرها را تامین نکرده است."
اگر "صدا" را نقطه اتکا میدانید، این دقیقا چیزیست که منه هوادار از او می خواهم. و صدایی که در ژاکت شنیدیم نیم حنجره محسن چاووشی هم نبود!
یکی از نکات متفاوت و خوب ژاکت "لولای شکسته" بود که اگر بهتر میشد، ماندگارتر میشد.
اگر قرار باشد تمام ذائقه ها را داشته باشد! دیگر محسن چاووشی نیست...
مثال:
من موافق ریتم 6&8 برای او نیستم، ولی لازم می دانم و همان یک ترک نه بیشتر.
من نمیخواهم به اصل آسیبی برسد اگر در جهت تامین همه سلایق برآید؛ به ناچار اصل را باید کمرنگ و در نهایت نادیده گرفت و فراموش کرد.
محسن چاووشی:
"صداییست از پس سالها سیاهی برای ملت و برای ملت! صدایی که خسته تر از ما و سرگیجه های بعد از نوشیدن شرابی!
نیاز ما به صدایی خاص، گیرا، محزون و خالص بود که نسل و روزگار ما را همراه او کرد."
از نوشته هایی که در جمله آخرشان کلی حرف نهفته است بینهایت لذت میبرم.
باز هم از شما تشکر میکنم... بابت نوشته زیبایتان
خوبه ... . با همین حرف ها سر خودتون رو شیره بمالید.
چاووشی و سلطان پاپ بودن؟واقعا خیلی خنده داره
نه، چاوشی حتی محدود به خود هم نیست و نمیتواند باشد. چاوشی میتواند صدای آینده موسیقی پاپ ایران باشد.
سلطان چاوشی صدایی که زندگی بدون اون معنا ندارد
عاشق سلطان چاوشیم در حد جنون روزی که بی صدا اون بگذرونیم شب نمیشه
سلام به نظر من حریص بهتر از بقیه البوم های چاووشی هست. ریتم و اهنگ و پختگی خاصی دارد نه جلف هست شعر ها زیبا و سنگین هستند. امیدوارم به وادی تکرار نیفته و اسیر حواشی هنر نشه که مرگ هنرمند در اینه.
مرسی ..نوشتی ولی زیاد نوشتی...
خوشم میاد چاوشی اینقدر تاثیر گذار هست که دیده نشده در مورد خواننده های دیگه همچین متنی نوشته بشه...
ارزش موسیقیایی چاوشی و شخصیت و اخلاقش به قدری متفاوت است که بشه چاوشی رو آقای خاص موسیقی ایران نامید!
مرسی مطلب گیرایی بود...
نه، چاوشی حتی محدود به خود هم نیست و نمیتواند باشد. چاوشی میتواند صدای آینده موسیقی پاپ ایران باشد
چاوشی صدای ماست !!!
اینو بدونین محسن یه دونست!!!
چاوشی صدای آینده موسیقی پاپ ایران است
مرسی از سایت موزیک ما بویژه اقای رضا مهدوی
تشکر بابت این نقد
من شک ندارم که محسن عزیز با البوم سیزده باز هم توانایی های بی حد و حصر خودش بار دیگر یه رخ میکشه
صلوات
محسن چاووشی نامی آشنا برای همه ی قشرهای مردم ست،مردی که با صدای زخمی خود کفر خیلی از حسودان را درآورده که چرا،چرا اینهمه طرفدار دوآتیشه پشتش ایستاده اند!
او با هر آلبومش حرف تازه ای دارد،یک چیز جدید رو میکند و جنجال به پا میکند
هرگز تکرار در کار چاووشی نبوده وگرنه تا این لحظه 10تراک مثل سنتوری ساخته بود،و همینطور که خواندید 13 هم حرف جدیدیست،کار متفات و درخور شان موسیقی ایران است،حتما به گوش خیلی ها که از موسیقی خوششان نمیآید خواهد نشست
،احساس محسن چاوشی را در کنار هنر ناب خوانندگی و آهنگسازی اش بگذاری یک ترانه باقی میماند که اینبار دست به خواندن عاشقانه های قدیم زده و حال و هوای موسیقی خود را دگرگون ساخته،تا دو ماه دیگر حتما به گوشتان خواهد رسید.
خیلی ها بودند که از محسن چاوشی خوششان نمیآمد،یا بهتر بگویم،درکش نمیکردند،اما حقیقتی که در کارهای محسن چاوشی وجود دارد این است که باید بتوانی خودت را در آن پیدا کنی،همان خیلی هایی که گفتم امروز بیشتر از من چاووشی گوش میدهند! مردمی که سن سالشان هم بالاتر از این حرف هاست جزو این گروه قرار دارند!!
با تشکر
به روز ترین پایگاه خبری محسن چاووشی
http://www.mra-chavoshi.blogfa.com
احسنت _____ آقای مهدوی شما فک کنم مدیر وقت حوزه هنری بودید که سر همان جریان محسن چاوشی و محسن نامجو به مشکل برخوردید ... درسته؟
به هر حال متن بسیار زیبایی بود منهای اون یه تیکه که گفتین "حریص" انتظار هارو برآورده نکرد . به نظر من و خیلی دیگه ، حریص کامل ترین آلبوم مجاز محسن چاوشی هست.
با تعاریف شما ، حریص 13 شدم ... :( ______________________ :(
عالی بود !
در ماندگار بودن محسن چاوشی که هیچ شکی نیست.
ولی نمیدونم این حرفو از کجا زدی که حریص باوجود استقبال عمومی و جذابیت به نظر بنده از لحاظ ترانه و ریتم و رعایت تمامی ذائقههای شنیداری به اندازه «ژاکت» نظرها را تامین نکرده است."
اتفاقا کاملا بر عکسه و حریص تا به امروز بهترین آلبوم محسن چاوشی است.
صدای زخمی چاوشی یعنی فریاد خرمشهر.
یعنی ناله های ایران
با تشکر از اقای مهدوی جز جمله ای که در مورد حریص گفتن بقیه نقدشون عالی بود
محسن چاوشی یکی از اسطوره های اینده موسیقیه!
ضمن تایید حرف دوستمون چاوشی دوست
باید بگم مدتهاست که داریم میگیم محسن ما یه دونه باشه !
اول از همه شخصیت محسن عزیز و گذشته ای که داشته و هر وقت بیکار میشم میشینمو تمام مصاحبه هاشو مثل جزوه های دانشگاهیم میخونم ! متانت صبوری ادب و احترام این مرد زبانزد خاص و عام شده و ما هوادارا چاوشی هم همیشه میخوایم که یکمی مثل این بزرگ مرد باشیم
از اینا که بگذریم هنر خالص و ناب محسن عزیز مارو درگیر این عشق خودش کرده اون صدای عاصی و زجه های یاغیش که مارو به عرش میبره بی نظیره بی نظیر
خوشحالم در روزگاری زندگی میکنم که چاوشی هم هست
درود بر اقای مهدوی
و درود بر محسن عزیز
البته البوم حریص بی نظیر و استثنایی بود
جناب مهدوی عزیز و بزرگوار
نقد منصفانه شما در مورد آقای صدای امروز مردم شهرم را میستایم
تک تک کارهای آقای چاوشی برای مردم ما خاطره ست .حقیقتا آلبوم حریص یکی از بهترین کارهای وی تا امروز بوده است .آشنایی من با صدای ایشان به هفت سال پیش بر می گرده زمانی که خیلی ها تاب شنیدن یک صدای از دل بر آمده و لاجرم بر دل نشسته را نداشتند.امروز با افتخار به همه دوستان خود میگویم :
من عاشق صدای مردی هستم که به سادگی تنگ زیبای بلوری و عمق نخلهی بی سر می خواند...
درود بر نخل بلند بالای موسیقی پاپ
نظر زیبا و کاملا درستی بود....آقای مهدوی جز حقیقت چیز دیگری نگفتند اما با نظرشان درباره حریص کاملا مخافم......حریص بی نهایت زیباست
چاوشی همین الانش اسطورس چه برسه چند سال دیگه
با هفت سال سابقه موسیقی بیشترین طرفدار بین خواننده ها داره و تو صدا و اهنگسازی بی رقیبه و بی نظیر
اسطوره ترین اسطوره موسیقی ایران بی شک میشه
همه چیز داشت خوب پیش میرفت، تا این جمله:
"از لحاظ ترانه و ریتم و رعایت تمامی ذائقههای شنیداری به اندازه «ژاکت» نظرها را تامین نکرده است."
نگاه غالب درست خلاف این مطلب است. "حریص" ناکامی "ژاکت" را جبران کرد.
فکر میکنم این همان متنیست که قرار بود در اینسرت آلبوم 13 قرار گیرد.
اقای مهدوی که مدیر حوزه هنری هستند و فهمیده ترین ادمی که تو موسیقی دیدم
حیف امثال ایشون خیلی کمند یا بهتر بگم اصلا وجود ندارند
محسن چاوشی حنجره طلایی موسیقی ایرانه و بی شک اسطوره تکرار نشدنی موسیقی ایران
محسن چاوشی صدای زخمی نسل ما تا همیشه
"نه، چاوشی حتی محدود به خود هم نیست و نمیتواند باشد. چاوشی میتواند صدای آینده موسیقی پاپ ایران باشد."
مطمئنم که هست!
این که دلیل نمیشه هر کی از یکی خوشش بیاد یه چیزی کلی بگه
جمع کنید مسخره بازیو
مرسی از این مقاله ولی از این به بعد زود تر برو سر اصل مطلب!!!!!!!
چاوشی بی همتا
متواضع ترین و خوش برخورد ترین خواننده دنیا
damet garm agha mohsen
faghat yekam shadtar bekhon
mer30
بابا قبول محسن چاووشی صداش متفاوته ولی همه ی کاراش خوب نیستن من فقط یکی دو تا از کاراشو قبول دارم خواننده ای کامله که همه ی کاراش مورد قبول باشه
vaaaayyyyyyyyy.vay bar ma.intori ye khanandeye daraje3 ro bozorg mikonan.khode chavoshi ham fekr nemikard ye rooz maroof beshe che berese be... ye khanandeye taghlidi ke az ghomayshi taghlid mikard hala chi shod??? khodayi begid be joz track santoori che ahangi dashte in khanande.toro khoda enghadr javgir barkhord nakonid.
محسن چاوشی عزیز با همین 6-7 سال سابقه تبدیل به پرطرفدارترین و بهترین خواننده و اهنگساز ایران تبدیل شده و این قضیه هم بی دلیل اتفاق نیفتاده
نمونه کامل یک هنرمند رو در محسن عزیز میتوان یافت چه از نظر کاری و چه از نظر شخصیتی نمونه بارز و کامل یک هنرمند نامبروان هست و خدا هم خیلی دوست داشته اونو که به این جایگاه ویژه رسیده ...
دمت گرم بابا حال دادی
آقای مهران عزیز
کجا سیاوش قمیشی گفت من طرفدار چاووشی ام؟؟؟
تو اون مصاحبه دکتر غیاثی ازش پرسید از اینکه بعضی ها صدای تو رو تقلید می کنن ناراحت نیستی و مشکلی باهاشون نداری؟ سیاوش قمیشی جواب داد : نه! اتفاقاً خوشحال میشم چون حتماً کسی که صدای من رو تقلید می کنه من رو دوست داره و طرفدار منه! بعد آقای غیاثی محسن چاووشی رو مثال زد و قمیشی گفت که کارای چاووشی رو گوش میده و اگر مشکلی نبود حتی حاضر بود با چاووشی آهنگ هم بخونه! توجه داشته باشید که سیاوش قمیشی از جایگاه بالاتری این صحبت ها رو میکرد یعنی منظورش این بود که مشکلی ندارم و حاضرم افتخار بدم تا با چاووشی آهنگ بخونم نه اینکه خودم هم طرفدارشم!!!!!
خواهشاً به خودتون اینقدر توهم ندید!
دیوونه چاوشیم کارش حرف نداره
هر انچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند محسن چاوشی هم با احساس نابش تونسته تو قلب مردم نفوذ پیدا کنه و محبوب قلب ها شه
تبریک میگم به آقای چاوشی به خاطر آلبوم خیلی زیبای حریص
بی شک چاوشی یکی از بهترین های موسیقی ایرانه.
عاشقتتم محسن جان
dosesh daram ama ba konsert
استاد بی نظیر و بی بدیل محسن چاوشی بی شک یکی از چهره های ماندگار نسل من است.و محسن جان این را بایدبداند:
اگر بیای همون جوری که بودی کم میارن حسودا از حسودی
صای نابت همه جا پر شده هر کی شنیده از خودش بی خوده
محسن عزیز کارش درسته تا حا چندین بار با کاراش و معرفتش به ما ثابت کرده که بهترینه . محسن واقعا صدای عجیبی داره ...
مطمنئاآقای مهدوی(حامی آلبوم سیزده)بایدهم درنقش مبلغ ظاهرشوند.
سلام
محسن جون عاششقتم
حریص بلا شک بهترین آلبوم مجاز محسن بوده.ولی به نظر من هنوز آلبوم های غیر مجازش(یا بهتر بگم غیر رسمیش) بی رقیبن و فقط 13 میتونه آنها را در ردیف دوم کارهای محسن بزاره
ایول محسن...
نه، چاوشی حتی محدود به خود هم نیست و نمیتواند باشد. چاوشی میتواند صدای آینده موسیقی پاپ ایران باشد.
ازدردورنجم میخونى؛آرزوم دیدنته دوستت دارم محسن
فقط می دونم عاشق صداتم ، صدای خستت
محسن با حال و هوا ودغدغه های ما اشناست ازش ممنونم .محسن جان تا ابد بخون .
محسن بچه جنوبه.خاکی
به نظر من محسن چاوشی تنها خواننده ای است که کار بد ندارد و الکی نمی خواند ودر هر تراک آهنگهایش قصد دارد که چیزی را به خواننده بفهماند. بی نظیر است انسانی بدون غرور و تلاشگر وصبور
محسن چاوشی یکی از بهترین هاست انگار واسه همه حال و هوای آدم ی آهنگ خونده همیشه صداش انگار صدای قلب خود آدمه
موافق حرفهاي اين يادداشت هستم . واقعا ژاكت بهتر از حريصه . البته حالا كه چند ساليست البوم سيزده هم به بازار اومده نشون ميده كه بهترين البوم محسن چاوشي عزيز سيزده هست . منتظر البوم جديدت هستيم آقا محسن ...
افزودن یک دیدگاه جدید