
برند بیگانه
کاش، مجلس شورای اسلامی و دولت محترم، مصوبهای را به اجرا گذارند که ارگانها همانگونه که تیمهای پرخرج و بیدخل فوتبال راه میاندازند و بر سردرشان مینویسند «باشگاه فرهنگی هنری...»، کمی هم از آن هزینههای هنگفت و میلیاردیشان هزینه «فرهنگ» میکردند تا هنرمندان برجسته ما مجبور نباشند برای اجرای کنسرت، تحت لوای یک برند بیگانه هنرنمایی کنند.
وقتی از میان اتومبیلهای رنگ و وارنگی که نهایت بینظمی را مقابل در ورودی سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران ایجاد کردهاند، رد میشویم، فضای سبز و روحانگیز اطراف سالن، همه خستگی حاصل از بینظمی و راهبندان از تن به در میشود. اما زمانی که وارد سالن میشویم و روی صندلیها منتظر آمدن گروه دوستی به روی صحنه هستیم، صدای هواکشهای متعدد بالای سرمان، همچون مته روی دندان سالم ساییدن بود. کم کم صدای هواکشها برای گوشهای کمرمق، عادی شده است که آزار بنرهای تبلیغاتی آویزانشده از سقف و طرفین صحنه، تیر خلاص را به ذائقهمان میزند. این طوریاش را دیگر ندیده بودیم. با اینکه برگزارکنندگان کنسرت «دوستی» دو هفته قبل از برگزاری کنسرت اعلام کردند که همه بلیتهای این برنامه فروش رفته است، با اینکه ما قرار است شاهد هنرنمایی اساتید بهنام و سرشناس موسیقی کشورمان باشیم و با اینکه قرار است بیاییم در اینجا و به موسیقی ایرانی گوش فرا دهیم، این همه تضاد را شاهد هستیم. تبلیغ یک محصول خارجی، بر بلندای صحنه و اطراف آن. آزاردهنده نیست؟ نگرانکننده نیست؟ غیرمنطقی نیست؟ عجیبتر آنجاست که اساتیدی همچون حسین علیزاده، شهرام ناظری، محمد فیروزی، اردشیر کامکار و سعید فرجپوری که کنسرتهای فراوانی را در نقاط مختلف دنیا و ایران برگزار کردهاند هیچگاه در چنین شرایطی کنسرت ندادهاند اما اینجا و امروز نشستهاند کنار هم و میخواهند از موسیقی ایرانی بنوازند. با قاطعیت میتوان گفت که این هنرمندان تا به حال در صحنهای که تبلیغات تجاری چنین احاطهاش کردهاند، هیچگاه ساز نزدهاند. شاید هم آنقدر مبلغ قرارداد این اسپانسرینگ بالا بوده است که دستها را برای رد کردن آن، سست کرده است. و شاید هم نوآوران عرصه موسیقی، به نوآوری در تبلیغات هم اعتقاد دارند.
جدا از بیسلیقگی طراحی دکور و نور و صدابرداری، آنچه که مایه شرمندگی است، عدم حمایت و حضور تولیدکنندگان و شرکتهای ایرانی از چنین برنامههایی است. اگر ما کشور فقیری بودیم که شرکتهای تجاریمان نتوانند از فرهنگ و هنرمان حمایت کنند، قطعا یک برند معتبر سوئیسی از این برنامه حمایت نمیکرد چرا که سادهترین فرمول سرمایهگذاری، تبلیغ در جایی است که پول در آنجا وجود دارد. کسانی که به این کنسرت آمدهاند، میخواهند موسیقی ایرانی در حال و هوای تازهاش را بشنوند، نه اینکه تابلوهای تبلیغاتی را در یک دکوراسیون ناموزون تحمل کنند.
کاش شرکتهای تجاری و صنعتی ما، به جای آنکه تبلیغات بیطعم و بویشان را روانه شبکههای مختلف تلویزیونی بکنند، حمایت از برگزاری یک برنامه فرهنگی که بهحق سرمایه و هویت واقعی این مرز و بوم هستند را وظیفه خود میدانستند تا نگذارند هنردوستان هموطنشان که بیشک جزو طبقه بالای فکری و اندیشمند جامعه هستند، اینگونه چشم و روحشان آزار نبیند و دلگیر نشوند. کاش، مجلس شورای اسلامی و دولت محترم، مصوبهای را به اجرا گذارند که ارگانها همانگونه که تیمهای پرخرج و بیدخل فوتبال راه میاندازند و بر سردرشان مینویسند «باشگاه فرهنگی هنری...»، کمی هم از آن هزینههای هنگفت و میلیاردیشان هزینه «فرهنگ» میکردند تا هنرمندان برجسته ما مجبور نباشند برای اجرای کنسرت، تحت لوای یک برند بیگانه هنرنمایی کنند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران
وقتی از میان اتومبیلهای رنگ و وارنگی که نهایت بینظمی را مقابل در ورودی سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران ایجاد کردهاند، رد میشویم، فضای سبز و روحانگیز اطراف سالن، همه خستگی حاصل از بینظمی و راهبندان از تن به در میشود. اما زمانی که وارد سالن میشویم و روی صندلیها منتظر آمدن گروه دوستی به روی صحنه هستیم، صدای هواکشهای متعدد بالای سرمان، همچون مته روی دندان سالم ساییدن بود. کم کم صدای هواکشها برای گوشهای کمرمق، عادی شده است که آزار بنرهای تبلیغاتی آویزانشده از سقف و طرفین صحنه، تیر خلاص را به ذائقهمان میزند. این طوریاش را دیگر ندیده بودیم. با اینکه برگزارکنندگان کنسرت «دوستی» دو هفته قبل از برگزاری کنسرت اعلام کردند که همه بلیتهای این برنامه فروش رفته است، با اینکه ما قرار است شاهد هنرنمایی اساتید بهنام و سرشناس موسیقی کشورمان باشیم و با اینکه قرار است بیاییم در اینجا و به موسیقی ایرانی گوش فرا دهیم، این همه تضاد را شاهد هستیم. تبلیغ یک محصول خارجی، بر بلندای صحنه و اطراف آن. آزاردهنده نیست؟ نگرانکننده نیست؟ غیرمنطقی نیست؟ عجیبتر آنجاست که اساتیدی همچون حسین علیزاده، شهرام ناظری، محمد فیروزی، اردشیر کامکار و سعید فرجپوری که کنسرتهای فراوانی را در نقاط مختلف دنیا و ایران برگزار کردهاند هیچگاه در چنین شرایطی کنسرت ندادهاند اما اینجا و امروز نشستهاند کنار هم و میخواهند از موسیقی ایرانی بنوازند. با قاطعیت میتوان گفت که این هنرمندان تا به حال در صحنهای که تبلیغات تجاری چنین احاطهاش کردهاند، هیچگاه ساز نزدهاند. شاید هم آنقدر مبلغ قرارداد این اسپانسرینگ بالا بوده است که دستها را برای رد کردن آن، سست کرده است. و شاید هم نوآوران عرصه موسیقی، به نوآوری در تبلیغات هم اعتقاد دارند.
جدا از بیسلیقگی طراحی دکور و نور و صدابرداری، آنچه که مایه شرمندگی است، عدم حمایت و حضور تولیدکنندگان و شرکتهای ایرانی از چنین برنامههایی است. اگر ما کشور فقیری بودیم که شرکتهای تجاریمان نتوانند از فرهنگ و هنرمان حمایت کنند، قطعا یک برند معتبر سوئیسی از این برنامه حمایت نمیکرد چرا که سادهترین فرمول سرمایهگذاری، تبلیغ در جایی است که پول در آنجا وجود دارد. کسانی که به این کنسرت آمدهاند، میخواهند موسیقی ایرانی در حال و هوای تازهاش را بشنوند، نه اینکه تابلوهای تبلیغاتی را در یک دکوراسیون ناموزون تحمل کنند.
کاش شرکتهای تجاری و صنعتی ما، به جای آنکه تبلیغات بیطعم و بویشان را روانه شبکههای مختلف تلویزیونی بکنند، حمایت از برگزاری یک برنامه فرهنگی که بهحق سرمایه و هویت واقعی این مرز و بوم هستند را وظیفه خود میدانستند تا نگذارند هنردوستان هموطنشان که بیشک جزو طبقه بالای فکری و اندیشمند جامعه هستند، اینگونه چشم و روحشان آزار نبیند و دلگیر نشوند. کاش، مجلس شورای اسلامی و دولت محترم، مصوبهای را به اجرا گذارند که ارگانها همانگونه که تیمهای پرخرج و بیدخل فوتبال راه میاندازند و بر سردرشان مینویسند «باشگاه فرهنگی هنری...»، کمی هم از آن هزینههای هنگفت و میلیاردیشان هزینه «فرهنگ» میکردند تا هنرمندان برجسته ما مجبور نباشند برای اجرای کنسرت، تحت لوای یک برند بیگانه هنرنمایی کنند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران
تاریخ انتشار : یکشنبه 9 مرداد 1390 - 00:00
دیدگاهها
واقعا عجیبه که استادانی این چنین در دام دلالهای داخلی برای رفتن زیر پرچم اسپانسرهای خارجی بیفتند. چرا کسی در این باره حساسیت نشون نداد از خودش. اونقدر فضای سالن سنگین بود که من و همسرم نتونستیم طاقت بیاریم و وسط پارت دوم زدیم بیرون. تا صبح حالمون گرفته بود و هی فکر میکردیم واسه چی باید پول خرج کرد برای فرهنگ. فرهنگ ما بالا میره با این اوضاع یا میشیم ملعبه یه عده آدم دلال که به هنرمند و هنردوست هم رحم نمیکنن؟ نکنه قلمها رو هم میخرن این آقایون؟ این دوستمون هم احتمالا چند دقیقه ای پشت در مونده یا مراقب سالن باهاش بدرفتاری کرده که بالاخره به خودش اجازه داده این مطلب رو بنویسه. میتونست پر و پیمون تر و تندتر باشه. ملاحظه ازش میباره. این سوال کلیشهای هرچند اعصابخردکنه اما شاید جواب بده اینجا: ما داریم کجا میریم؟ ها؟
وقتی هیچ حمایت دولتی و خصوصی داخلی نباشد هنرمند مجبور میشود برای گذران زندگی تن به حداقل این اندازه تبلیغات بدهد این جرم نیست و هنر فروشی نیست کما اینکه چند سال بیش استاد جمشید مشایخی به ناچار مجبور شدند در یکی از تبلیغات کولر شرکت داشته باشند که این موضوع را به هنرمند نمیشود خرده گرفت بلکه به کسانی که متولی و مسئول هنر کشور هستند باید خرده گرفت که چرا باید شرایط برای هنر و هنرمند اینچنین باشد
چرا نباید خرده گرفت به هنرمندا. حرف آقای مهدی مثل عذر بدتر از گناهه. هنرمندایی بودن که تو کنج عزلت مردن اما با سربلندی. دسشتون رو جلوی هیچ کس و ناکسی دراز نکردن. هنرمند واقعی به خوب مضراب زدن نیست به خوب زندگی کردنه دوست من.
با این موضوع باید ریشه ای تر برخورد کرد و نباید زود قضاوت کرد همه ما میدونیم علیزاده و ناظری کسانی نیستند که هنرشونو به پول بفروشند. واقعا باید دنبال دلیل بود جا داره که در یک مصاحبه علت این کار از خود این اساتید پرسیده بشه
ما صدایمان به احمد نژاد برسونیم باید در شهرهای اصفهان شیراز شاندیز و تهران و جزیره کیش وتبریز سالن های مخصوص کنسرت موسیقی ساخته بشه با گنجایش بالا و مجهز و مدرن با استاندارد های روز اروپا
متاسفانه ما مشهدی ها از کنسرت های موسیقی محرومیم و امیدواریم در شهر شاندیز ک در نزدیکی مشهد قرار داره با ساخته شدن سالن مجهز ما هم بتونیم بریم کنرت در کمترین مسافت با مشهد
ما صدایمان را باید به گوش دکتر احمدی نژاد برسونیم مطمئنآ ایشون همکاری لازم و ب عمل میاره باید در شهرهای اصفهان شیراز شاندیز و تهران و جزیره کیش وتبریز سالن های مخصوص کنسرت موسیقی ساخته بشه با گنجایش بالا و مجهز و مدرن با استاندارد های روز اروپا
متاسفانه ما مشهدی ها از کنسرت های موسیقی محرومیم و امیدواریم در شهر شاندیز ک در نزدیکی مشهد قرار داره با ساخته شدن سالن مجهز ما هم بتونیم بریم کنرت در کمترین مسافت با مشهد
با تشکر
اگه غیر از این بود حالا اساتید کلی سر و صدا به پا کرده بودن. پس یعنی درسته!!!! متاسفم.
هنر بدجوری با ماده قاطی شده این روزها!
دم درویشهای پولدار گرم.
خسته نباشید!!!!
توی درست بودنش که شکی نیست. اما اساتید این حرفا رو به باد می گیرن. وضعشون خوبه حسابی.
چرا اساتید جواب نمی دن پس؟ آیا جایی اظهار نظری شده درباره این مساله؟ خیلی عجیبه؟ دارم شک میکنم ها!!
سلام. من موسیقیدانی می شناسم که فقط پول رو می شناسه. با هنر کاری نداره. متاسفانه من رو از ساز و موسیقی بدجوری زده کرد.کاش می شد یه پرونده ای در این باره برید. ثواب داره به خدا.
افزودن یک دیدگاه جدید