«دکتر مسعود آبیار» روانشناس و استاد دانشگاه در خصوص تأثیر مخرب موسیقی و ترانههای مبتذل کنونی بر زندگی و ازدواج جوانان، با اشاره به تأثيرگذاري موسيقي برروي هيجانهاي آدمي گفت: از منظر روانشناختی، انتقادی که از جانب روانشناسان بر موسیقی امروزي جامعه وارد است این است که موسیقی از نظر روانشناختی بر انسانها بسیار اثرگذار است؛ به این دلیل که تحريك حسی ایجاد و هيجانهاي ما را تحريك مي كند. به دليل اينكه موضوع، يك موضوع هيجاني است، بر روي جوانان نيز خيلي تأثير ميگذارد.
وي در خصوص اين فرآيند توضيح داد: زماني كه انسان با موسيقياي مواجه ميشود كه حس خاصي را ايجاد ميكند، ذهنش را باز ميكند تا آن كلامي كه عرضه ميشود، اثري دوچندان بر او بگذارد؛ يعني بخش هيجاني ذهن انسان نسبت به كلام گشوده ميشود و زماني كه اين اتفاق ميافتد، ما كلام را در بخش منطقي ذهنمان كمتر تحليل ميكنيم و كلام هم ويژگي هيجاني پيدا ميكند. وقتي كه كلام نيز ويژگي هيجاني يافت، ميتواند اثرات هيجاني خيلي عميقي بر روي انسان بگذارد.
هدفگيري موسيقيهاي تلخ بر بخش منطقي و نقاد مغز جوانان
آبيار به ژانر تلخ عاشقانه موسيقي امروزي اشاره كرد و گفت: متأسفانه در چند سال اخير با موجي از موسيقي مواجه شديم كه بسيار تلخ است و به دليل اينكه ذهن انسان هيجاني شده و ديگر بخش منطقي مغز آن را تحليل نميكند، ذهن و مغز، اين تلخي موسيقي را بدون كم و كاستي ميپذيرد وبدون تحليل منطقي برروي بخش يادگيري ذهن، اثر ميگذارد.
اين استاد دانشگاه در ادامه تأكيد كرد: وقتي اين نوع از موسيقي، نااميدي و شكستهاي زندگي را تلقين ميكند، اين نا اميدي و شكست چون با وجهه هيجاني انسان آميخته شده، انسان نيز به طور نا خود آگاه اين نوع از موسيقي را ميپذيرد، يعني كلامي كه با اشعار نا اميد كننده و تلخي و تاريكي همراه است، با استفاده از موسيقي بر انسان اثر ميگذارد و بخش منطقي، تحليلي و نقاد ذهن و مغز انسان را هدف ميگيرد و آن را تعطيل ميكند و در نتيجه كلمهها اجازه مييابند تا بدون اينكه پردازش وتحليل شوند، به طورمستقيم وارد ذهن انسان شوند.
پاسخهاي افراطي و رفتارهاي غيرنرمال اجتماعي؛ نتيجه گوش دادن به موسيقي مبتذل
وي تصريح كرد: هر چه اين موسيقي تلختر و ناگوارتر باشد، در نتيجه روح نا اميدي، روح ناتواني و روح هيجاني رفتار كردن به جاي منطقي بودن در جامعه دميده ميشود؛ يعني به جاي اينكه با مسائل عاطفيمان به طور خردورزانه برخورد كنيم، از طريق اين نوع موسيقي، ياد ميگيريم كه به صورت افراطي، نسبت به هيجاناتمان پاسخ دهيم و اين پاسخهاي افراطي بدون شك و طبيعتا ميتواند آسيب هاي اجتماعي و روانشناختي براي ما در بر داشته باشد. براي مثال ميتواند باعث افسردگي، اضطراب زياد و مسبب رفتارهاي غير نرمال اجتماعي شود.
موسيقيهاي امروزي ذهن جوانان را آشفته مي كنند
اين روانشناس در ادامه بيان داشت: اصولا خيلي از موسيقيها بايد اين تاثير را بر انسان بگذارند كه انسانها را به سمت آرامش بكشانند، اما موسيقيهاي امروزي كه در ميان جوانان باب شده است، بيشتر ذهن انسان را آشفته و به هم ميريزد.
عشق بالنده به عشق بلعنده تبديل ميشود
وي به عشق بالنده و بلعنده اشاره كرد و اظهار داشت: اگر جواني كه در سني حساس قرار دارد و غرايزش در حال تحريك هستند، در معرض موسيقيهاي مبتذل و نا اميدكننده قراربگيرد، الگوهايي در اختيارش قرار مي گيرند كه غرايزش را به غلط نامگذاري خواهد كرد و يا شيوه برخورد با غرايزش، شيوههاي افراطي و تفريطي ميشوند، در نتيجه، عشق، از يك مقولهاي كه بالندگي و احساس وحدت و يكنواختي با هستي توليد ميكند كه ما آن را «عشق بالنده» ميناميم، تبديل به عشق بلعنده ميشود.
«عشق بلعنده» به عشقي گفته ميشود كه انسان را از نظر روانشناختي در خودش حل ميكند، توانمنديها و خرد انسان را ميبلعد و انسان را سمت غير منطقي بودن سوق ميدهد.
موسيقي عاشقانه بايد روح اميد و احساس رضايت از خويشتن را به جوانان القا كند
دكتر مسعود آبيار ضمن تاكيد دوباره بر موارد فوق و اينكه انتقاد فوق از جنبه روانشناختي بر اين نوع موسيقي وارد است، در مورد تغيير محتواي موسيقيهاي مبتذل امروزي به خبرنگار برنا گفت: اگر قرار باشد اصلاح و بهسازي در مورد اين نوع از موسيقي ها صورت بگيرد، انتظار ما اين است كه موسيقيهاي عاشقانه، روح اميد، زندگي، نشاط، آرامش و احساس رضايت از خويشتن را به جوانان و نوجوانان ما القاء كند، در حالي كه موسيقي امروزي موجود متاسفانه افسردگي، اضطراب و احساس نارضايتي از خويشتن و زندگي را ضمن فضاي خاص هيجاني كه ميسازد به ما جوانان و نوجوانان القا ميكند.
وي در پايان تصريح كرد: من فكر مي كنم كه ترانه سرايان و آهنگسازهاي ما اگر قرارباشد به حال جامعه دلسوزي كنند و نگاهي اجتماعي داشته باشند، لازمهاش اين است كه اميد به زندگي، نشاط و آرامش را در تار و پود آنچه كه ميسرايند و ميسازند، تزريق كنند. دراين صورت است كه موسيقي به مقدار خيلي زيادي قابل قبول وپذيرش خواهد بود.
گفتوگو: آزاده فضلی - برنا
وي در خصوص اين فرآيند توضيح داد: زماني كه انسان با موسيقياي مواجه ميشود كه حس خاصي را ايجاد ميكند، ذهنش را باز ميكند تا آن كلامي كه عرضه ميشود، اثري دوچندان بر او بگذارد؛ يعني بخش هيجاني ذهن انسان نسبت به كلام گشوده ميشود و زماني كه اين اتفاق ميافتد، ما كلام را در بخش منطقي ذهنمان كمتر تحليل ميكنيم و كلام هم ويژگي هيجاني پيدا ميكند. وقتي كه كلام نيز ويژگي هيجاني يافت، ميتواند اثرات هيجاني خيلي عميقي بر روي انسان بگذارد.
هدفگيري موسيقيهاي تلخ بر بخش منطقي و نقاد مغز جوانان
آبيار به ژانر تلخ عاشقانه موسيقي امروزي اشاره كرد و گفت: متأسفانه در چند سال اخير با موجي از موسيقي مواجه شديم كه بسيار تلخ است و به دليل اينكه ذهن انسان هيجاني شده و ديگر بخش منطقي مغز آن را تحليل نميكند، ذهن و مغز، اين تلخي موسيقي را بدون كم و كاستي ميپذيرد وبدون تحليل منطقي برروي بخش يادگيري ذهن، اثر ميگذارد.
اين استاد دانشگاه در ادامه تأكيد كرد: وقتي اين نوع از موسيقي، نااميدي و شكستهاي زندگي را تلقين ميكند، اين نا اميدي و شكست چون با وجهه هيجاني انسان آميخته شده، انسان نيز به طور نا خود آگاه اين نوع از موسيقي را ميپذيرد، يعني كلامي كه با اشعار نا اميد كننده و تلخي و تاريكي همراه است، با استفاده از موسيقي بر انسان اثر ميگذارد و بخش منطقي، تحليلي و نقاد ذهن و مغز انسان را هدف ميگيرد و آن را تعطيل ميكند و در نتيجه كلمهها اجازه مييابند تا بدون اينكه پردازش وتحليل شوند، به طورمستقيم وارد ذهن انسان شوند.
پاسخهاي افراطي و رفتارهاي غيرنرمال اجتماعي؛ نتيجه گوش دادن به موسيقي مبتذل
وي تصريح كرد: هر چه اين موسيقي تلختر و ناگوارتر باشد، در نتيجه روح نا اميدي، روح ناتواني و روح هيجاني رفتار كردن به جاي منطقي بودن در جامعه دميده ميشود؛ يعني به جاي اينكه با مسائل عاطفيمان به طور خردورزانه برخورد كنيم، از طريق اين نوع موسيقي، ياد ميگيريم كه به صورت افراطي، نسبت به هيجاناتمان پاسخ دهيم و اين پاسخهاي افراطي بدون شك و طبيعتا ميتواند آسيب هاي اجتماعي و روانشناختي براي ما در بر داشته باشد. براي مثال ميتواند باعث افسردگي، اضطراب زياد و مسبب رفتارهاي غير نرمال اجتماعي شود.
موسيقيهاي امروزي ذهن جوانان را آشفته مي كنند
اين روانشناس در ادامه بيان داشت: اصولا خيلي از موسيقيها بايد اين تاثير را بر انسان بگذارند كه انسانها را به سمت آرامش بكشانند، اما موسيقيهاي امروزي كه در ميان جوانان باب شده است، بيشتر ذهن انسان را آشفته و به هم ميريزد.
عشق بالنده به عشق بلعنده تبديل ميشود
وي به عشق بالنده و بلعنده اشاره كرد و اظهار داشت: اگر جواني كه در سني حساس قرار دارد و غرايزش در حال تحريك هستند، در معرض موسيقيهاي مبتذل و نا اميدكننده قراربگيرد، الگوهايي در اختيارش قرار مي گيرند كه غرايزش را به غلط نامگذاري خواهد كرد و يا شيوه برخورد با غرايزش، شيوههاي افراطي و تفريطي ميشوند، در نتيجه، عشق، از يك مقولهاي كه بالندگي و احساس وحدت و يكنواختي با هستي توليد ميكند كه ما آن را «عشق بالنده» ميناميم، تبديل به عشق بلعنده ميشود.
«عشق بلعنده» به عشقي گفته ميشود كه انسان را از نظر روانشناختي در خودش حل ميكند، توانمنديها و خرد انسان را ميبلعد و انسان را سمت غير منطقي بودن سوق ميدهد.
موسيقي عاشقانه بايد روح اميد و احساس رضايت از خويشتن را به جوانان القا كند
دكتر مسعود آبيار ضمن تاكيد دوباره بر موارد فوق و اينكه انتقاد فوق از جنبه روانشناختي بر اين نوع موسيقي وارد است، در مورد تغيير محتواي موسيقيهاي مبتذل امروزي به خبرنگار برنا گفت: اگر قرار باشد اصلاح و بهسازي در مورد اين نوع از موسيقي ها صورت بگيرد، انتظار ما اين است كه موسيقيهاي عاشقانه، روح اميد، زندگي، نشاط، آرامش و احساس رضايت از خويشتن را به جوانان و نوجوانان ما القاء كند، در حالي كه موسيقي امروزي موجود متاسفانه افسردگي، اضطراب و احساس نارضايتي از خويشتن و زندگي را ضمن فضاي خاص هيجاني كه ميسازد به ما جوانان و نوجوانان القا ميكند.
وي در پايان تصريح كرد: من فكر مي كنم كه ترانه سرايان و آهنگسازهاي ما اگر قرارباشد به حال جامعه دلسوزي كنند و نگاهي اجتماعي داشته باشند، لازمهاش اين است كه اميد به زندگي، نشاط و آرامش را در تار و پود آنچه كه ميسرايند و ميسازند، تزريق كنند. دراين صورت است كه موسيقي به مقدار خيلي زيادي قابل قبول وپذيرش خواهد بود.
گفتوگو: آزاده فضلی - برنا
تاریخ انتشار : شنبه 27 شهریور 1389 - 00:00
دیدگاهها
لطفا ادرس و تلفن مطب
اقای دکتر مسعود ابیار را بدهید
افزودن یک دیدگاه جدید