گفتوگوی مفصل و خواندنی سایت موسیقی ما با بابک رضایی مدیر عامل سابق انجمن موسیقی:
حضور مرادخانی در معاونت هنری موجب مظلومیت بیشتر موسیقی میشود
موسیقی ما - لیلا رضایی: بابک رضایی برای آن دسته از موزیسینهایی که مدام سروکارشان با انجمن موسیقی بود در دولت قبلی چهرهای شناخته شده است. او مدیریت انجمن موسیقی را در شرایطی بحرانی پذیرفت و در شرایطی استثنایی آن را واگذار کرد. او درباره خود میگوید که از اهالی هنر بوده و پش از اینکه پست مدیریتی داشته باشد کارهنری میکرده است. عدهای که بر او خرده میگرفتند و هموارها از منتقدان او در دوره مدیریتیاش بودند، باورشان بر این بود که او از مرکز سرود به این پست رسیده و توانایی انجام کارهای خود در این پست را ندارد. با او درباره همه چیز حرف زدهایم که میخوانید:
اما من آمدم سمت گروههای جوان موسیقی و برنامه ریزیهایی که برای آن گروههای جوان در نظر گرفته بودم که ماحصلش گروه آوازی تهران، ارکستر سازهای بادی تهران و گروههای جوان بسیاری بودند که آمدند و فعالیت و کار کردند که هنوز هم در رسانهها اخبارشان را میتوانید دنبال کنید.
بعد از آن در دورههایی که ما در جشنواره موسیقی فجر حضور داشتیم، این جشنواره را به سمت بخشهای رقابتی سوق دادیم تا گروههای جوان در جشنواره بتوانند با انگیزه بیشتری فعالیت کنند، یا بخش پاپ بیاید در جشنواره فعالیت کند. هر چند که خیلی از مسایل را واقعا موانع و مشکلات زیادی باعث شد ادامه نداشته باشد.
آن سال قبول نکردند و سال بعد هم من مدیر اجرایی جشنواره نبودم، آمدند پاپ را به جشنواره آوردند اما با یک نگاهی که متاسفانه نگاه جامعی نبود به گفتهای خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج بود. یعنی بردند به سمت اینکه خودشان طراحی کرده بودند.
سال بعدی 87 که دوباره مدیریت اجرایی جشنواره به من واگذار شد من یک جلسه گذاشتم با یک سری از تهیه کنندهها و با آنها صحبت کردم چون نگاه من نگاهی بود که امسال در جشنواره مقاومت اتفاق افتاد. من میگفتم پاپ باید بیاید در جشنواره فجر ولی با این نگاه که اینها باید برایمان کار تولید کنند. من خیلی خوشحالم که در رسانهها بحثی به وجود آمده راجع به همین اجراهای یکنواخت و تکراری موسیقی پاپ!
اینها چیزهایی است که مدیریت موسیقی باید به آنها نگاه و توجه کند. متاسفانه این نقاط مغفوله توجه نشده، خوب معلوم است که به تکرار کشیده میشود. آن وقت ما در جشنواره فجر هم رفتیم سراغ کنسرتهایی که چندی قبل از جشنواره نیز برگزار شده بودند. این نگاه نگاه غلطی است. من در سال 87 بازهم با تهیه کنندهها جلسه گذاشتم و صحبت کردیم، حتی ما این آقایان را به این نتیجه رساندیم که هر کدام از این خوانندهها که قرار بود به جشنواره بیایند، سه تا کار آماده کنند اما متاسفانه باز به هر دلیلی و نیز به دلیل عدم همکاری و همفکری و با وجود کمکهای مرکز موسیقی آن آدمها از زیر بار این کار در رفتند و باز این تکرار همین گونه پیش رفت.
نه در حوزه موسیقی که به طور اعم من از آن اطلاع داشتم، نه در حوزه های دیگر مثل نمایشی و تجسمی و ... نیز این را نداریم. من تمامی برنامههایی که در طول این سالها اجرا کردم، خودم فکر کردم با هنرمندان متعدد فکرم را به اشتراک گذاشتم و مشورت کردم و ضعف و قوتهایش را تصحیح کردم، و آن فکر پخته شده را با تلاش، مصوب کردم در معاونت هنری و دفتر موسیقی، و با عرضه ای که داشتم که فکر میکنم در ارشاد تنها کسی بودم که این را توانستم اجرا کنم.
پروژههایی مثل رسول عشق و امید، این فصل را با من بخوان را به سابقهاش نگاه کنید وقتی که سیصد هنرمند را که ما باید روی صحنه مدیریت بکنیم حالت پرفورمنس کامل بود، اجرا کردند. در این کار یک ارکستر دارد ساز میزند، آن طرف هم عده ای بازی میکنند و حرکات نمایشی انجام میدهند، هندل کردن اینها، تبلیغاتشان، هماهنگی اشان و ... طرح بسیار بزرگی بود.
ما یک انجمن داشتیم با 10-15 نفر نیرو، که با این انجمن و نیروها و مجموعه ای که همه در تلاش بودند که سنگ بیندازند که کارت انجام نشود، البته از همکاری و همراهی بسیاری از افراد هم استفاده کردیم، در مقطع خودش و بالاخره معاونت هنری یار و یاور محکم ما بود. یعنی آقای دکترایمانی در این برنامههایی که من عرض میکنم با تمام وجود در خیلیهایشان خودش ایستاد که انجام شد. ولی از همه جا سنگ و سختی و مشکلات و... بود.
بالاخره وزار و وکلا و ... زیاد در تالار وحدت به برنامههای مختلف میآمدند ولی اینکه اینها را بیاوری بنشینند و یک ساعت و نیم یک برنامه موسیقی را ببینند شاید کم نظیر بود، حداقل در حافظه من این گونه است. من از آنجا این را کلید زده و مطرح کردم. صحبت شد و متاسفانه وزیر وقت کمی چون دلش با این موضوع نبود، خیلی پیگیری نکرد. مثلا در ابتدای دولت دهم با آن پیگیری که از آن موقع کردم، به نتیجه رسید و یک دفعه اتفاقی افتاد که شاید به دلیل شرایط سیاسی، در آن زمان به آن گونه ای که باید به نوعی خودش را نشان نداد ولی در دل خودش به نظرم یک خط شکنی و یک اتفاق بزرگ فرهنگی بود. برای همه هنرمندها و نوازنده های آن موقع اتفاق بزرگی بود. به نظرمن اتفاق مبارکی را در عرصه موسیقی کشورمان به جای گذاشت که حالا بعدیها میتوانند از این پله استفاده کنند و یک پله بالاتر بیایند. میتوانند از این سکو استفاده کنند و فضای بالاتری را دنبال کنند.
بحث ارکستر سمفونیک در سال 89 همین نگرشهایی که به ارکستر سمفونیک میانجامید به من مطرح شد به عنوان مدیر بخش موسیقی از من خواستند که ارکستر این شکلی اداره شود. اما من نشستم فکر کردم، طراحی کردم، برنامه ریزی کردم و آن فضا را به سمت این بردم که ارکستر سمفونیک به جای تعطیلی پرفروغترین، پرطلوعترین و با تلالوترین فضای تاریخی خودش به سر ببرد. چون ما در سال 89 چیزی حدود 33 تا اجرای برنامه داشتیم که با ارکستر سمفونیک تهران برگزار شد.
ارکستر سمفونیک تهران که تا سال قبل حداکثر در طول سال 10-12 برنامه بیشتر اجرا نمیکرد، یک دفعه چیزی حدود سه برابر رشد کرد و 33 برنامه موفق اجرا کرد. ارکستر سمفونیکی که در اصل قبلش چیزی حدود 700-800 میلیون تومان هزینه روی دست دفتر موسیقی گذاشته بود آن سال توانست در آمدی حدود 400-500 میلیون تومان داشته باشد. یعنی من هزینهها را ثابت نگه داشتم و این مقدار نیز به در آمدش افزودم. این رقم رفت برای بچهها و به آنها پرداخت کردیم. درست است که بیمه آنها پرداخت نشد به شکلی که از انجمن پرداخت میشود و ما بیمه آنها را بردیم سمت بیمه صندوق هنرمندان و از این طریق بیمه اشان کردیم اما دستمزد آنها که به شکل روتین باید 4-5 درصد رشد میکرد بیش از 30-40 درصد رشد داشت. یعنی نوازنده ای که سال 88 مبلغی حدود 500 تومان دریافت میکرد، اجراهای سال 89 که به شکل پروژه ای برگزار میشد حقوق 500 تومانی او را به 900 تومان رساند. تمامی اسناد و مدارک این حرفها نیز هست و در مرکز موسیقی وجود دارد. پس این اتفاقات در حوزه مدیریت موسیقی افتاد و این بحثهای بزرگ پیش آمد. یا مثلا بحث نمایشگاه موسیقی که شاید یکی از موفقترین اتفاقات موسیقایی در سه دهه اخیر بوده و واقعا هم بوده است.
همان سال شرکت ماهور و باربد چند قطعه فروختند آنجا.
من در دو خانه فرهنگ شیراز مدیریت داشتم آنها را از صفر به صد رساندم. خانه فرهنگ مرکز شماره یک آموزش هنری در شیراز مدیریتش را سال 78 به عهده گرفتم تا سال 80، خانه فرهنگی که ویران شده بود، که تا آن روز چند میلیون بدهی داشت در اواخر 79 با 20-25 میلیون تومان سپرده مالی در بانک تحویل مجموعه دادم. روزی که من آنجا را تحویل گرفتم کل هنرجویانی که داشت 100 تا 150 نفر بود اما در زمان تحویل هزار تا هزار و 500 هنرجو داشت. این الگو شد برای آموزشگاههای شیراز که همگی اینها جزو سوابق کاری و هنری من به شمار میآیند. منتها من زمانی که سال 80 میخواستم از شیراز به تهران بیایم که آن هم به خاطر شیطنت و مشکلاتی که بعضی از دوستان به وجود آوردند من نتوانستم بیایم وزارتخانه یا وزارت ارشاد تهران مشغول شوم. ولی باید میآمدم، چون خانوادهام آمده بودند تهران و من نمیتوانستم در شیراز بمانم.
در هر حال این سالها که من آمدم حوزه موسیقی اینها اتفاقاتی بود که توانستم به لطف خدا انجام بدهم و فکر میکنم اینکه آن زمان که من از انجمن جدا شدم، متاسفانه در مرکز موسیقی تغییر و تحولات زیادی انجام شد، و هر وقت هم که بحث تغییر و تحولات بود اسم ما را هم میآورند. من فکر میکنم اینها بر گفته از حضور آدمهاست یعنی آن عملکردی که شما دارید وگرنه خیلی از آدمهای دیگر هستند که به عنوان مدیر فعالیت میکنند ولی هیچ جا هیچ اسمی از آنها نمیآید چون آنها فقط مدیرند و به نوعی کارهای اداری مجموعه را انجام میدهند ولی وقتی یک نفر فکر دارد، طرح دارد، ایده دارد و مطلب دارد قضیه فرق میکند. من میخواهم اینجا به این موضوع اشاره کنم که در این 5 سالی که در انجمن کار کردم به اندازه شاید بگویم به اندازه سه برابر کاری که انجام دادم مبارزه کردم که بتوانم اینها را انجام بدهم.
یعنی شاید به اندازه 15 سال دعوا و جنگ کردم که بتوانم این 5 سال را کار کنم.
یک مقطع به جایی رسیده بود که بعضی از این هنرمندان سرشناس هم از ما در خواست میکردند که از این سیستم اس ام اس برای کنسرت آنها هم استفاده کنیم. خوب این یک زیرساخت بود و این تفکر رفت به سمتی که از این پس این اتفاق بیفتد. یا زمانی که همین سایت «موسیقی ما» که حدود یکی دو ماه بود استارت خورده بود که آن هم من اطلاع نداشتم ولی من در مقطعی هر چه رفتم گشتم دیدم موسیقی هیچ سایت مستقل و پایگاه مستقلی برای خودش ندارد. به همین دلیل ما پایگاه خبری انجمن موسیقی ایران را راه اندازی کردیم که تا آن سالی که من بودم این سایت به عنوان یکی از رفرنسهای موسیقی بود. سالی که ما این سایت را راه اندازی کردیم چند روز مانده بود تا شروع ماه محرم که همه به من میگفتند الان محرم است و موسیقی تعطیل است شما آمده ای سایت موسیقی درست کرده ای؟ گفتم موسیقی در تمام طول سال ساری و جاری است و آن سال اتفاقا ما شروع کارمان را رفتیم سراغ موسیقی مذهبی و آثار این شکلی. بعد من دیدم در سالهای بعد دقیقا تمام خبرگزاریها که متاسفانه آن موقع صفحه های موسیقی خود را تعطیل میکردند دنبال این موضوع بودند. همه سایتها میرفتند با افرادی که در زمینه موسیقی مذهبی و محرمی فعالیت کرده بودند مصاحبه میکردند. این خود نشان داد که ما یک فرهنگ ایجاد کردهایم با همان پایگاه اطلاع رسانی که تاسیس کردیم و این یعنی ما توانسته بودیم به موفقیت دست پیدا کنیم.
بالاخره ایده و فکر و حرف ما که باید پاپ هم بیاید و با موسیقی های دیگر دیده شود، شنیده شد. هرچند در سالهای بعد آن بخش جنبی را همان جور به شکل بی قاعده ادامه دادند و بخش رقابتی را هم تعطیل کردند به این دلیل که نتوانستند برایش برنامه ریزی کنند و فکر کنند و ایده داشته باشند. من برای آن کلی فکر و ایده و نظر داشتم، همان طور که برای جشنواره موسیقی مقاومت امسال، این اتفاق افتاد. چون معاونت هنری هر ساله از ما میخواست یک سری طرح و ایده موسیقایی خود را بدهیم و بر اساس آن یک سری بودجه بگیریم. ما هر سال 20-25 تا طرح ارائه میکردیم و میدادیم به معاونت هنری. این جشنواره موسیقی مقاومت درسال 1386 جزو طرحها و برنامههایی بود که من دادم به معاونت هنری. اتفاقاً آن سال سالی بود که هم تئاتر مقاومت و هم سینمای مقاومت یک جورهایی فروکش کرده بود و فتیلهاش پایین آمده بود. در حوزه موسیقی مقاومت هم هیچ کاری انجام نشده بود و این خلاش احساس میشد. ما آن را ارائه دادیم هرچند متاسفانه در سالهای بعد وقتی اجرا شد به شکلی کاملا ضعیف اجرا شد و رفت در شهرستانی مثل کرمانشاه و آن طور که باید به آن پرداخته نشد و خیلی مهجور ماند و سرو صدا نکرد. امسال ما آمدیم و این جشنواره را برگزار کردیم و من اگر آن ایدهها و افکار را نداشتم، این جشنواره با این وسعت و گستردگی برگزار نمیشد.
این را من بارها در همه جلسات مختلف و در جاهای مختلف گفتم و همین طور به آقای مرادخانی پیش از اینها گفته بودم و خواهش کرده بودم که به این موضوه نگاه ویژه ای داشته باشند. این ارتباطی که وجود دارد و این حضور آقای مرادخانی را باید به فال نیک گرفت، هرچند که من واقعا فکر میکنم حضور ایشان بازهم باعث مظلومیت بیشتر موسیقی میشود. به جهت اینکه ایشان به عنوان معاون هنری وزیر، اگر بخواهد به موسیقی در حد بی مهریای که در طول این سالها به آن شده، نگاه کند، یعنی بیاید این بی مهری را برطرف کند و این نگاه مغرضانه را عوض کند و بردارد، و در آن حد جایگاه و موقعیت خودش نگاه کند مطمئنا متهم میشود به اینکه چون سابقه ای در موسیقی داشته حالا همه توجهش به موسیقی است و این ظلم به موسیقی است. طی این چند وقت هم دیدیم که هنرمندان عرصه های مختلف صحبتهایی هم کردهاند که آقای مرادخانی نباید تمام حواسش به موسیقی باشد. فردا آقای مرادخانی اگر بخواهد نگاههای عادلانه به موسیقی بکند، برای همه اعجاب انگیز جلوه میکند و تعجب میکنند و میگویند ایشان چون مدیر موسیقی بوده دارد ویژه نگاه میکند در صورتی که این طور نیست. آن صحبتهایی که آقای نوربخش در معارفه وزیر ارشاد کرد من صد در صد با آن موافقم. خیلی حرفهای بیشتر باید به آنها اضافه بشود. در طول این سالها اعتبار موسیقی حداقل تا سال 90 که من اطلاع داشتم، تقریبا اعتبار موسیقی حدود یک چهارم اعتبار نمایشی بوده، اعتبار موسیقی آن موقع فکر کنم نصف اعتبار تجسمی بوده است. با توجه به اعتبار سازمان سینمایی شاید یک شصتم اعتبار سینما بوده است. ولی بیشتر خودش را نشان داده است. چون موسیقی ما به نظر من در طول سالهای عمرش، بعد از انقلاب به هیچ عنوان متکی به اعتبارات دولتی نبوده است. هنرمندان موسیقی ما در آمد خودشان مبتی بر بودجه افراد و مردم اداره شده است. من میتوانم این را به قطعیت بگویم. موسیقی در 30 سال بعداز انقلاب مردمی اداره شده است. شما این همه کنسرت و این همه برنامه موسیقی گذاشته میشود همه خصوصی اداره میشوند. این همه کنسرت و برنامه موسیقی اجرا میشود و در زیرزمینها ساخته میشود، تمرین میکنند و هزینه میکنند و پول میدهند و شعر را میخرند و ملودی میسازند و تنظیم میکنند و ...این کارها را انجام میدهند و تا زمانی که کار به اجرا در میآید و هزینههایش تأمین میشود اما توسط خود مردم. دولت تمام هم و غمش این جشنوارههاست؛ و در ارکستر سمفونیک و ملی که آن هم حقوق بچهها را به سختی پرداخت کردند. بحث موسیقی واقعا بحثی است که من خواهش میکنم آقای مرادخانی توجه جدی ویژه ای به آن داشته باشند. باید بودجه ارکسترها از بودجه دفتر موسیقی جدا شود.
یعنی هر کسی که قرار است ارکستر را مدیریت کند بداند که در طول سال چه مقدار تومان هزینه ارکستر میشود و بر ا ساس آن برود برنامه ریزی کند. برود فکر کند و ایجاد فرآیند کندو حتی اگر اعتبار دفتر موسیقی جدا شود، این اتفاق باید بیافتد. چون اگر این دو تا اعتبار شود در طول سالیان متمادی میتواند افزایش سنواتی داشته باشد. یعنی اگر امسال ارکستر سمفونیک 500 میلیون بودجه دارد و ارکستر دیگر یک میلیارد، سال دیگر اگر قرار است ده درصد به این اعتبارات اضافه کنیم، آن بودجه ای که یک میلیارد بوده شده یک میلیارد و 500 میلیون و آن اعتباری که 500 میلیون بوده شده 550 میلیون. با این 50 میلیون میتوان فعالیت تعریف کرد. اما وقتی شما یک اعتبار کلی دارید با سه میلیارد اعتبار موسیقی یک دفعه میبینی هزینه های میرود بالا با هزار وظیفه. وقتی اعتبار موسیقی برود بالا هنرمند موسیقی توقع دارد دستمزدش چند برابر بشود. ولی شما نمیتوانید این را پرداخت کنید. این اتفاق اتفاقی میشود که شما میفرمایید که الان همان نوازندههایی که میگویید دستمزد نگرفتهاند به همین دلیل بوده که هزار تا وظیفه برای یک بودجه کم بوده است.
اما اینها با شرکتهایی در ترکیه وهلند ارتباط برقرار کردند و دارند این شکلی برنامه ریزی می کنند و من امیدوارم طی یکی دو سال آینده این سالن به بهره برداری برسد تا یک ظرفیت خوب را به موسیقی کشورمان بیفزاید. ولی این توسط مدیریت موسیقی باید پیش میرفت که شما بتوانید با اینها ارتباط برقرار کنید وانها ار متوجه کنید و منابع مالی را برای آنها توجیه کنید که اگر سالن زدید با گنجایش 3 تا 5 هزارتا یک شب کنسرت برگزار کنید فلان قدر میتواند برای تو سود داشته باشد. یک سالن 1600 نفره کلی دارد هزینه میگیرد اگر بشود 5 هزار نفر 50 میلیون هم بدهد به هنرمندان فشار نمیآورد چون یک ظرفیت سه برابری پیدا کرده ولی عددش 20 تا 25 درصد اضافه شده است. مثلا الان بابک جهانبخش 10 سانس اجرا میگذارد اینها خسته میشوند. وقتی اینهمه مخاطب دارد سه شب برنامه بگذارد در سالن 5 هزار نفره ببینید چقدر هزینه های پایین میآید. چقدر میتواند در آمد برای آن سالن داشته باشد و چقدر بهره مالی برای کل هنرمندان میتواند به وجود آورد. پس اینها همهاش باید در کنار هم اتفاق بیفتد. مدیریت موسیقی باید صدابردار تربیت کند، باید فضا درست کند که صدابرداری ما رشد کند. مدیریت موسیقی ما باید افراد حرفه ای تربیت کند. حتی اگر امروز ما بگوییم دولت امروزه جاده، راه و مسکن مهر برایش مهمتر است من میگویم میشود به این بخش هم پرداخت. چون این بخش میتواند منجر به درآمد مالی شود و کمک بخش خصوصی شود.
باید برویم به سمتی که این استودیوها کارآمدتر شوند و روی آنها نظارت شود و فکر شود و حتی این کنسرتهایی که برگزار میشود من در همین جشنواره مقاومت جلسات متفاوتی را با خواننده های پاپ داشتیم. مثلا برای اجرایشان در کرج همین خواننده های مشهوری که همه برایشان سر و دست میشکنند و روی عرش و فرش دارند قدم میزنند تعریف میکردند از اجراهایشان همین خوانندههایی که روی عرش و فرش راه میروند تعریف میکردند از اجراهایشان در شهرستانها و در کرج و جاهای دیگر که سن خراب شد و با سر رفتند زیر سن و دست و پایشان زخم شده است. یعنی به استانداردها توجه نمیشود اینها نیازمند این هستند که مدیریت موسیقی توجه کند. تویی که نشسته ای آنجا و داری به عنوان ناظر فقط مجوز میدهی باید به همه اینها دقت و توجه کنی، باید به همه این ساختارها دقت داشته باشی. اینها مباحث خیلی مهمی است. یک چیزی که در موسیقی قابل اهمیت است این است که ما در حوزه پاپ نمیرویم تا از فعالان این عرصه دعوت کنیم به ایران بیایند و اجرا داشته باشند تا خوانندهها و هنرمندان ما آنها را ببینند و از نزدیک با کارشان آشنا شوند. موسیقی پاپ که این همه در جامعه جا باز کرده است، تا حالا این اتفاق نیفتاده است. در حالی که مادر ژانرهای دیگر این کار را کردهایم و هنرمندان مختلفی را به ایران دعوت کردهایم حتی موسیقیهای مقامی، بومی و محلی شان را نیز آورده ایم. چون میخواهیم اینها با نحوه اجراها و استیج رفتنشان آشنا شوند و با فضای کنسرتشان آشنا شوند. اما تا کنون در زمینه پاپ این اتفاق نیفتاده است که چند خواننده حرفه ای بیایند و اجرا کنند تا درامیست ما، گیتاریست و ... ما ببینند که پرفومنس آنها روی سن به چه صورت است. اینها نیاز است و مدیریت موسیقی باید به اینها فکر کند و برای اینها برنامه داشته باشد و همین جوری رها کردن جواب نمیدهد. فضای موسیقی ما مثل آن بچه ای شده که تازه متولد شده که سپردیم به جهان و رهایش کردهایم و الان هم انتظار داریم پروفسور شود. نمیشود بچه ای که رها شده پروفسور شود چون با هزار مشکل اجتماعی مواجه میشویم.
به نظر من در دولت قبلی که اصولگرا بود مدیران اصولگرا برای دولت اصولگرا باز هم بنگاههای خبرپراکنی و بنگاههایی که متاسفانه خودشان تیشه به ریشه فرهنگ این کشور میزنند و مشکلات و حرف و حدیثهایی درست شد و اما حالا که دولت تدبیر و امید است و اعتدال که قاعدتا باید فضا برای اینکه به محاق برود و به حاشیه بکشانندش که از هر جمله و هر حرف و حرکتی تعبیری درست کنند که فضا را ببرند سمت نشدن و محدودیت و مهجوریت و بسته شدن. من خیلی نگرانم ولی به نظرم آدمها با امید زندهاند. میشود امیدوار بود که انشالله با تدبیری که توی این دولت یازدهم وجود دارد بروند به سمتی که انشالله بتوانند این مشکلات را حل بکنند و جامعهدهنری همانطوری که آقای جنتی هم گفتند و رسالت خودش را اعلام کردند که من آمدهام آرامش ایجاد کنم و هنرمندان را از ان دغدغهها خارج کنم و فضایی درست کنم که با آرامش کار کنند. به هر حال امیدوارم که این فضا محقق شود. تا این آرامش ایجاد نشود و تا هنرمندان ما در آرامش به خلق آثارهنری ارزشمند گرایش پیدا نکنند و تولید نکنند نمیتوانیم به این فکر کنیم که میتواند یک روز فرهنگمان شکوفاتر از گذشته شود. اگر به دنبال فرهنگ شکوفاتر و فرهنگ پیشروتر و بالنده تر هستیم باید این فضا را باید در جامعه ایجاد بکنیم منتها باید اصول را مد نظر قرار بدهیم و سعی کنیم فضا به سمتی برود که انشالله ماحصلش به تولید آثای در راستای گسترش فرهنگ و ارتقای آن و در راستای ارزشهای اساسی فرهنگ کشورمان منجر بشود.
در فوتبال برای یک مسابقه 100 هزار نفر به استادیوم میروند و کلی سرو صدا میکنند و مسابقه که تمام میشود کلی ماشینها را تخریب میکنند، خیابانها را به هم میریزند، تابلوها را میکنند و نیروی انتظامی از فدراسیون فوتبال یا تربیت بدنی یک ریال بابت امنیت و آرامش برقرار کردن آنجا یک ریال نمیگیرد. به اندازه یک پادگان هم نیروی انتظامی آنجا وجود دارد. اما یک کنسرت میخواهیم برگزار کنیم تا به نیروی انتظامی پول آنچنانی پرداخت نکنی به بهانه امنیت نمیتوانی به برگزاری آن اقدام کنی.
حتی یک نمونه کنسرت را آقایان بیاورند به عنوان مثال و بگویند این کنسرت تمام شد و مردم که آمدند بیرون و بعد از اجرا بلند حرف زدند. اینها مظلومیتهایی است که در این حوزه وجود دارد و باید قانون درست وضع شود و پیگیری شود و به نتیجه برسد. باید این شکلی برخورد شود. من واقعا امیدوارم در آتی حضور آقای مرداخانی کارگشا باشد. من هم مثل همه افرادی که در حوزه هنر هستند این حضور را به فال نیک میگیرم، به جهت اشرافی که ایشان به حوزه فرهنگ و هنر داشتهاند.
- *یکی از شایعههایی که قبل از انتخاب معاون وزیر فرهنگ و ارشاد شده بود، انتخاب شما در یکی از سمتهای عرصه موسیقی بود. حتی رسانههایی نیز به این موضوع پرداختند و شما را یکی از گزینه های پیشنهادی مطرح کردند.
- *در هیچ جا بیوگرافیای از شما دیده نمیشود. دقیقاً از چه زمانی وارد دنیای مدیریتی موسیقی شدید؟
- *ورودتان به انجمن با چه رویکردی همراه بود؟
- *دلیل این حرفشان چه بود؟
- * شما برای این اوج گرفتن کاری کردید؟
اما من آمدم سمت گروههای جوان موسیقی و برنامه ریزیهایی که برای آن گروههای جوان در نظر گرفته بودم که ماحصلش گروه آوازی تهران، ارکستر سازهای بادی تهران و گروههای جوان بسیاری بودند که آمدند و فعالیت و کار کردند که هنوز هم در رسانهها اخبارشان را میتوانید دنبال کنید.
بعد از آن در دورههایی که ما در جشنواره موسیقی فجر حضور داشتیم، این جشنواره را به سمت بخشهای رقابتی سوق دادیم تا گروههای جوان در جشنواره بتوانند با انگیزه بیشتری فعالیت کنند، یا بخش پاپ بیاید در جشنواره فعالیت کند. هر چند که خیلی از مسایل را واقعا موانع و مشکلات زیادی باعث شد ادامه نداشته باشد.
- *در همین سالها بود که موسیقی پاپ به جشنواره آمد. این ورود به خواسته شما بود؟
- * مگر حرف شما چه بود؟
آن سال قبول نکردند و سال بعد هم من مدیر اجرایی جشنواره نبودم، آمدند پاپ را به جشنواره آوردند اما با یک نگاهی که متاسفانه نگاه جامعی نبود به گفتهای خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج بود. یعنی بردند به سمت اینکه خودشان طراحی کرده بودند.
- *در آن سال اتفاقاتی هم افتاد و افرادی هم در جشنواره حضور یافتند که بعدها دیده نشدند.
سال بعدی 87 که دوباره مدیریت اجرایی جشنواره به من واگذار شد من یک جلسه گذاشتم با یک سری از تهیه کنندهها و با آنها صحبت کردم چون نگاه من نگاهی بود که امسال در جشنواره مقاومت اتفاق افتاد. من میگفتم پاپ باید بیاید در جشنواره فجر ولی با این نگاه که اینها باید برایمان کار تولید کنند. من خیلی خوشحالم که در رسانهها بحثی به وجود آمده راجع به همین اجراهای یکنواخت و تکراری موسیقی پاپ!
اینها چیزهایی است که مدیریت موسیقی باید به آنها نگاه و توجه کند. متاسفانه این نقاط مغفوله توجه نشده، خوب معلوم است که به تکرار کشیده میشود. آن وقت ما در جشنواره فجر هم رفتیم سراغ کنسرتهایی که چندی قبل از جشنواره نیز برگزار شده بودند. این نگاه نگاه غلطی است. من در سال 87 بازهم با تهیه کنندهها جلسه گذاشتم و صحبت کردیم، حتی ما این آقایان را به این نتیجه رساندیم که هر کدام از این خوانندهها که قرار بود به جشنواره بیایند، سه تا کار آماده کنند اما متاسفانه باز به هر دلیلی و نیز به دلیل عدم همکاری و همفکری و با وجود کمکهای مرکز موسیقی آن آدمها از زیر بار این کار در رفتند و باز این تکرار همین گونه پیش رفت.
- *با این حال شما در جشنواره موسیقی مقاومت دبیر اجرایی را پذیرفتید اما بازهم کسانی که از پاپ به این جشنواره آمدند، کار تولیدی نداشتند.
- *ولی تنها چیزی که اهمیت نداشته و ندارد همین پیشینههاست.
- *فکر نمیکنید خیلی دیر دارد این اتفاق میافتد؟ نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟
- *انقلاب فرهنگی با حضور مدیران فرمایشی اصلا همخوانی ندارد. شما که مدیر وابسته نبودید؟
- * یکی دیگر از انتقاداتی که به شما میشود این است که شما مدیریت نمیکردید؟
نه در حوزه موسیقی که به طور اعم من از آن اطلاع داشتم، نه در حوزه های دیگر مثل نمایشی و تجسمی و ... نیز این را نداریم. من تمامی برنامههایی که در طول این سالها اجرا کردم، خودم فکر کردم با هنرمندان متعدد فکرم را به اشتراک گذاشتم و مشورت کردم و ضعف و قوتهایش را تصحیح کردم، و آن فکر پخته شده را با تلاش، مصوب کردم در معاونت هنری و دفتر موسیقی، و با عرضه ای که داشتم که فکر میکنم در ارشاد تنها کسی بودم که این را توانستم اجرا کنم.
پروژههایی مثل رسول عشق و امید، این فصل را با من بخوان را به سابقهاش نگاه کنید وقتی که سیصد هنرمند را که ما باید روی صحنه مدیریت بکنیم حالت پرفورمنس کامل بود، اجرا کردند. در این کار یک ارکستر دارد ساز میزند، آن طرف هم عده ای بازی میکنند و حرکات نمایشی انجام میدهند، هندل کردن اینها، تبلیغاتشان، هماهنگی اشان و ... طرح بسیار بزرگی بود.
ما یک انجمن داشتیم با 10-15 نفر نیرو، که با این انجمن و نیروها و مجموعه ای که همه در تلاش بودند که سنگ بیندازند که کارت انجام نشود، البته از همکاری و همراهی بسیاری از افراد هم استفاده کردیم، در مقطع خودش و بالاخره معاونت هنری یار و یاور محکم ما بود. یعنی آقای دکترایمانی در این برنامههایی که من عرض میکنم با تمام وجود در خیلیهایشان خودش ایستاد که انجام شد. ولی از همه جا سنگ و سختی و مشکلات و... بود.
- *در همین اثنا سفر ارکستر سمفونیک پیش آمد. درست است؟
بالاخره وزار و وکلا و ... زیاد در تالار وحدت به برنامههای مختلف میآمدند ولی اینکه اینها را بیاوری بنشینند و یک ساعت و نیم یک برنامه موسیقی را ببینند شاید کم نظیر بود، حداقل در حافظه من این گونه است. من از آنجا این را کلید زده و مطرح کردم. صحبت شد و متاسفانه وزیر وقت کمی چون دلش با این موضوع نبود، خیلی پیگیری نکرد. مثلا در ابتدای دولت دهم با آن پیگیری که از آن موقع کردم، به نتیجه رسید و یک دفعه اتفاقی افتاد که شاید به دلیل شرایط سیاسی، در آن زمان به آن گونه ای که باید به نوعی خودش را نشان نداد ولی در دل خودش به نظرم یک خط شکنی و یک اتفاق بزرگ فرهنگی بود. برای همه هنرمندها و نوازنده های آن موقع اتفاق بزرگی بود. به نظرمن اتفاق مبارکی را در عرصه موسیقی کشورمان به جای گذاشت که حالا بعدیها میتوانند از این پله استفاده کنند و یک پله بالاتر بیایند. میتوانند از این سکو استفاده کنند و فضای بالاتری را دنبال کنند.
بحث ارکستر سمفونیک در سال 89 همین نگرشهایی که به ارکستر سمفونیک میانجامید به من مطرح شد به عنوان مدیر بخش موسیقی از من خواستند که ارکستر این شکلی اداره شود. اما من نشستم فکر کردم، طراحی کردم، برنامه ریزی کردم و آن فضا را به سمت این بردم که ارکستر سمفونیک به جای تعطیلی پرفروغترین، پرطلوعترین و با تلالوترین فضای تاریخی خودش به سر ببرد. چون ما در سال 89 چیزی حدود 33 تا اجرای برنامه داشتیم که با ارکستر سمفونیک تهران برگزار شد.
- *این اقدامات تحت حمایت انجمن موسیقی صورت میگرفت؟
- یعنی به همراه عدهای در قالب یک مجموعه فکر میکردید و تصمیم میگرفتید؟
ارکستر سمفونیک تهران که تا سال قبل حداکثر در طول سال 10-12 برنامه بیشتر اجرا نمیکرد، یک دفعه چیزی حدود سه برابر رشد کرد و 33 برنامه موفق اجرا کرد. ارکستر سمفونیکی که در اصل قبلش چیزی حدود 700-800 میلیون تومان هزینه روی دست دفتر موسیقی گذاشته بود آن سال توانست در آمدی حدود 400-500 میلیون تومان داشته باشد. یعنی من هزینهها را ثابت نگه داشتم و این مقدار نیز به در آمدش افزودم. این رقم رفت برای بچهها و به آنها پرداخت کردیم. درست است که بیمه آنها پرداخت نشد به شکلی که از انجمن پرداخت میشود و ما بیمه آنها را بردیم سمت بیمه صندوق هنرمندان و از این طریق بیمه اشان کردیم اما دستمزد آنها که به شکل روتین باید 4-5 درصد رشد میکرد بیش از 30-40 درصد رشد داشت. یعنی نوازنده ای که سال 88 مبلغی حدود 500 تومان دریافت میکرد، اجراهای سال 89 که به شکل پروژه ای برگزار میشد حقوق 500 تومانی او را به 900 تومان رساند. تمامی اسناد و مدارک این حرفها نیز هست و در مرکز موسیقی وجود دارد. پس این اتفاقات در حوزه مدیریت موسیقی افتاد و این بحثهای بزرگ پیش آمد. یا مثلا بحث نمایشگاه موسیقی که شاید یکی از موفقترین اتفاقات موسیقایی در سه دهه اخیر بوده و واقعا هم بوده است.
- * این ایده از کجا در آمد؟
- * آن سال که انجمن موسیقی به نمایندگی از طرف معاونت هنری رفت نمایشگاه «می دم» نتیجهاش چه بود؟
همان سال شرکت ماهور و باربد چند قطعه فروختند آنجا.
- ماحصل نمایشگاه می دم چی شد؟
- *خوب چنین فکر کردنی طبیعی است.
من در دو خانه فرهنگ شیراز مدیریت داشتم آنها را از صفر به صد رساندم. خانه فرهنگ مرکز شماره یک آموزش هنری در شیراز مدیریتش را سال 78 به عهده گرفتم تا سال 80، خانه فرهنگی که ویران شده بود، که تا آن روز چند میلیون بدهی داشت در اواخر 79 با 20-25 میلیون تومان سپرده مالی در بانک تحویل مجموعه دادم. روزی که من آنجا را تحویل گرفتم کل هنرجویانی که داشت 100 تا 150 نفر بود اما در زمان تحویل هزار تا هزار و 500 هنرجو داشت. این الگو شد برای آموزشگاههای شیراز که همگی اینها جزو سوابق کاری و هنری من به شمار میآیند. منتها من زمانی که سال 80 میخواستم از شیراز به تهران بیایم که آن هم به خاطر شیطنت و مشکلاتی که بعضی از دوستان به وجود آوردند من نتوانستم بیایم وزارتخانه یا وزارت ارشاد تهران مشغول شوم. ولی باید میآمدم، چون خانوادهام آمده بودند تهران و من نمیتوانستم در شیراز بمانم.
- *به این ترتیب پست مدیریتی گرفتید؟
در هر حال این سالها که من آمدم حوزه موسیقی اینها اتفاقاتی بود که توانستم به لطف خدا انجام بدهم و فکر میکنم اینکه آن زمان که من از انجمن جدا شدم، متاسفانه در مرکز موسیقی تغییر و تحولات زیادی انجام شد، و هر وقت هم که بحث تغییر و تحولات بود اسم ما را هم میآورند. من فکر میکنم اینها بر گفته از حضور آدمهاست یعنی آن عملکردی که شما دارید وگرنه خیلی از آدمهای دیگر هستند که به عنوان مدیر فعالیت میکنند ولی هیچ جا هیچ اسمی از آنها نمیآید چون آنها فقط مدیرند و به نوعی کارهای اداری مجموعه را انجام میدهند ولی وقتی یک نفر فکر دارد، طرح دارد، ایده دارد و مطلب دارد قضیه فرق میکند. من میخواهم اینجا به این موضوع اشاره کنم که در این 5 سالی که در انجمن کار کردم به اندازه شاید بگویم به اندازه سه برابر کاری که انجام دادم مبارزه کردم که بتوانم اینها را انجام بدهم.
یعنی شاید به اندازه 15 سال دعوا و جنگ کردم که بتوانم این 5 سال را کار کنم.
- *این دعواها و جنگها نتیجه بخش بوده و توانستید ایدهها و افکاری که داشتید را پیاده کنید؟
- *خوب این همان چیزی است که امروزه هم میگوییم نمیتوان در ایران از موسیقی به عنوان یک صنعت یاد کرد.
یک مقطع به جایی رسیده بود که بعضی از این هنرمندان سرشناس هم از ما در خواست میکردند که از این سیستم اس ام اس برای کنسرت آنها هم استفاده کنیم. خوب این یک زیرساخت بود و این تفکر رفت به سمتی که از این پس این اتفاق بیفتد. یا زمانی که همین سایت «موسیقی ما» که حدود یکی دو ماه بود استارت خورده بود که آن هم من اطلاع نداشتم ولی من در مقطعی هر چه رفتم گشتم دیدم موسیقی هیچ سایت مستقل و پایگاه مستقلی برای خودش ندارد. به همین دلیل ما پایگاه خبری انجمن موسیقی ایران را راه اندازی کردیم که تا آن سالی که من بودم این سایت به عنوان یکی از رفرنسهای موسیقی بود. سالی که ما این سایت را راه اندازی کردیم چند روز مانده بود تا شروع ماه محرم که همه به من میگفتند الان محرم است و موسیقی تعطیل است شما آمده ای سایت موسیقی درست کرده ای؟ گفتم موسیقی در تمام طول سال ساری و جاری است و آن سال اتفاقا ما شروع کارمان را رفتیم سراغ موسیقی مذهبی و آثار این شکلی. بعد من دیدم در سالهای بعد دقیقا تمام خبرگزاریها که متاسفانه آن موقع صفحه های موسیقی خود را تعطیل میکردند دنبال این موضوع بودند. همه سایتها میرفتند با افرادی که در زمینه موسیقی مذهبی و محرمی فعالیت کرده بودند مصاحبه میکردند. این خود نشان داد که ما یک فرهنگ ایجاد کردهایم با همان پایگاه اطلاع رسانی که تاسیس کردیم و این یعنی ما توانسته بودیم به موفقیت دست پیدا کنیم.
بالاخره ایده و فکر و حرف ما که باید پاپ هم بیاید و با موسیقی های دیگر دیده شود، شنیده شد. هرچند در سالهای بعد آن بخش جنبی را همان جور به شکل بی قاعده ادامه دادند و بخش رقابتی را هم تعطیل کردند به این دلیل که نتوانستند برایش برنامه ریزی کنند و فکر کنند و ایده داشته باشند. من برای آن کلی فکر و ایده و نظر داشتم، همان طور که برای جشنواره موسیقی مقاومت امسال، این اتفاق افتاد. چون معاونت هنری هر ساله از ما میخواست یک سری طرح و ایده موسیقایی خود را بدهیم و بر اساس آن یک سری بودجه بگیریم. ما هر سال 20-25 تا طرح ارائه میکردیم و میدادیم به معاونت هنری. این جشنواره موسیقی مقاومت درسال 1386 جزو طرحها و برنامههایی بود که من دادم به معاونت هنری. اتفاقاً آن سال سالی بود که هم تئاتر مقاومت و هم سینمای مقاومت یک جورهایی فروکش کرده بود و فتیلهاش پایین آمده بود. در حوزه موسیقی مقاومت هم هیچ کاری انجام نشده بود و این خلاش احساس میشد. ما آن را ارائه دادیم هرچند متاسفانه در سالهای بعد وقتی اجرا شد به شکلی کاملا ضعیف اجرا شد و رفت در شهرستانی مثل کرمانشاه و آن طور که باید به آن پرداخته نشد و خیلی مهجور ماند و سرو صدا نکرد. امسال ما آمدیم و این جشنواره را برگزار کردیم و من اگر آن ایدهها و افکار را نداشتم، این جشنواره با این وسعت و گستردگی برگزار نمیشد.
- *البته سالهای قبل نیز در کرمانشاه به صورت خیلی گسترده برگزار میشد.
- * چه اصراری به برگزاری این جشنواره در تهران بود؟
- *اما این جشنواره بسیار زود هنگام برگزار شد و همه از این زمان کم ناراضی بودند.
- *برای سال آینده باید از امسال و از هم اکنون برنامه ریزی کرد.
- *مشکل عمده ای که جشنواره موسیقی مقاومت سال 92 داشت همین بود که خیلی از خوانندهها اصلا زمانی برای ساخت موسیقی با این موضوع را نداشتهاند و به همین دلیل شرکت نکردهاند. برخیها هم که حضور داشتند قطعه ای را از قبل داشتهاند و به ضرب و زور آن را با موضوع مقاومت همخوان کردند و حضور یافتند. تعارف که نداریم و میدانیم که این اتفاق در این جشنواره افتاد.ضمنا شما از حقوق بالای ارکستر حرف زدید این در حالی است که برخی از نوازنده های ارکستر سمفونیک و حتی ملی میگویند دستمزدشان تا این لحظه پرداخت نشده است.
این را من بارها در همه جلسات مختلف و در جاهای مختلف گفتم و همین طور به آقای مرادخانی پیش از اینها گفته بودم و خواهش کرده بودم که به این موضوه نگاه ویژه ای داشته باشند. این ارتباطی که وجود دارد و این حضور آقای مرادخانی را باید به فال نیک گرفت، هرچند که من واقعا فکر میکنم حضور ایشان بازهم باعث مظلومیت بیشتر موسیقی میشود. به جهت اینکه ایشان به عنوان معاون هنری وزیر، اگر بخواهد به موسیقی در حد بی مهریای که در طول این سالها به آن شده، نگاه کند، یعنی بیاید این بی مهری را برطرف کند و این نگاه مغرضانه را عوض کند و بردارد، و در آن حد جایگاه و موقعیت خودش نگاه کند مطمئنا متهم میشود به اینکه چون سابقه ای در موسیقی داشته حالا همه توجهش به موسیقی است و این ظلم به موسیقی است. طی این چند وقت هم دیدیم که هنرمندان عرصه های مختلف صحبتهایی هم کردهاند که آقای مرادخانی نباید تمام حواسش به موسیقی باشد. فردا آقای مرادخانی اگر بخواهد نگاههای عادلانه به موسیقی بکند، برای همه اعجاب انگیز جلوه میکند و تعجب میکنند و میگویند ایشان چون مدیر موسیقی بوده دارد ویژه نگاه میکند در صورتی که این طور نیست. آن صحبتهایی که آقای نوربخش در معارفه وزیر ارشاد کرد من صد در صد با آن موافقم. خیلی حرفهای بیشتر باید به آنها اضافه بشود. در طول این سالها اعتبار موسیقی حداقل تا سال 90 که من اطلاع داشتم، تقریبا اعتبار موسیقی حدود یک چهارم اعتبار نمایشی بوده، اعتبار موسیقی آن موقع فکر کنم نصف اعتبار تجسمی بوده است. با توجه به اعتبار سازمان سینمایی شاید یک شصتم اعتبار سینما بوده است. ولی بیشتر خودش را نشان داده است. چون موسیقی ما به نظر من در طول سالهای عمرش، بعد از انقلاب به هیچ عنوان متکی به اعتبارات دولتی نبوده است. هنرمندان موسیقی ما در آمد خودشان مبتی بر بودجه افراد و مردم اداره شده است. من میتوانم این را به قطعیت بگویم. موسیقی در 30 سال بعداز انقلاب مردمی اداره شده است. شما این همه کنسرت و این همه برنامه موسیقی گذاشته میشود همه خصوصی اداره میشوند. این همه کنسرت و برنامه موسیقی اجرا میشود و در زیرزمینها ساخته میشود، تمرین میکنند و هزینه میکنند و پول میدهند و شعر را میخرند و ملودی میسازند و تنظیم میکنند و ...این کارها را انجام میدهند و تا زمانی که کار به اجرا در میآید و هزینههایش تأمین میشود اما توسط خود مردم. دولت تمام هم و غمش این جشنوارههاست؛ و در ارکستر سمفونیک و ملی که آن هم حقوق بچهها را به سختی پرداخت کردند. بحث موسیقی واقعا بحثی است که من خواهش میکنم آقای مرادخانی توجه جدی ویژه ای به آن داشته باشند. باید بودجه ارکسترها از بودجه دفتر موسیقی جدا شود.
- * چرا این قدر به این موضوع تاکید دارید؟
یعنی هر کسی که قرار است ارکستر را مدیریت کند بداند که در طول سال چه مقدار تومان هزینه ارکستر میشود و بر ا ساس آن برود برنامه ریزی کند. برود فکر کند و ایجاد فرآیند کندو حتی اگر اعتبار دفتر موسیقی جدا شود، این اتفاق باید بیافتد. چون اگر این دو تا اعتبار شود در طول سالیان متمادی میتواند افزایش سنواتی داشته باشد. یعنی اگر امسال ارکستر سمفونیک 500 میلیون بودجه دارد و ارکستر دیگر یک میلیارد، سال دیگر اگر قرار است ده درصد به این اعتبارات اضافه کنیم، آن بودجه ای که یک میلیارد بوده شده یک میلیارد و 500 میلیون و آن اعتباری که 500 میلیون بوده شده 550 میلیون. با این 50 میلیون میتوان فعالیت تعریف کرد. اما وقتی شما یک اعتبار کلی دارید با سه میلیارد اعتبار موسیقی یک دفعه میبینی هزینه های میرود بالا با هزار وظیفه. وقتی اعتبار موسیقی برود بالا هنرمند موسیقی توقع دارد دستمزدش چند برابر بشود. ولی شما نمیتوانید این را پرداخت کنید. این اتفاق اتفاقی میشود که شما میفرمایید که الان همان نوازندههایی که میگویید دستمزد نگرفتهاند به همین دلیل بوده که هزار تا وظیفه برای یک بودجه کم بوده است.
- چرا این فکر را میکنید؟ قضیه میتواند جور دیگری هم باشد.
- *استفاده از موسیقی پاپ برای درآمدزایی و هزینه های ارکسترهای ملی و سمفونیک کار درستی است؟ این انتخاب هوشمندانه ای است که افتاد.
- *به نظر اینها دلایل قانع کننده ای برای این نیست که بخواهیم خود را گول بزنیم که ارکسترها برای خود درآمدزایی میکنند.
- *خوب چون هیچ ارکستری به خودی خود نمی تواند روی پای خودش بایستد.
- *چه راهی میتوان برای بهبود وضع آن در نظر گرفت؟
- *پس مدیریت موسیقی وظیفهاش چیست؟
اما اینها با شرکتهایی در ترکیه وهلند ارتباط برقرار کردند و دارند این شکلی برنامه ریزی می کنند و من امیدوارم طی یکی دو سال آینده این سالن به بهره برداری برسد تا یک ظرفیت خوب را به موسیقی کشورمان بیفزاید. ولی این توسط مدیریت موسیقی باید پیش میرفت که شما بتوانید با اینها ارتباط برقرار کنید وانها ار متوجه کنید و منابع مالی را برای آنها توجیه کنید که اگر سالن زدید با گنجایش 3 تا 5 هزارتا یک شب کنسرت برگزار کنید فلان قدر میتواند برای تو سود داشته باشد. یک سالن 1600 نفره کلی دارد هزینه میگیرد اگر بشود 5 هزار نفر 50 میلیون هم بدهد به هنرمندان فشار نمیآورد چون یک ظرفیت سه برابری پیدا کرده ولی عددش 20 تا 25 درصد اضافه شده است. مثلا الان بابک جهانبخش 10 سانس اجرا میگذارد اینها خسته میشوند. وقتی اینهمه مخاطب دارد سه شب برنامه بگذارد در سالن 5 هزار نفره ببینید چقدر هزینه های پایین میآید. چقدر میتواند در آمد برای آن سالن داشته باشد و چقدر بهره مالی برای کل هنرمندان میتواند به وجود آورد. پس اینها همهاش باید در کنار هم اتفاق بیفتد. مدیریت موسیقی باید صدابردار تربیت کند، باید فضا درست کند که صدابرداری ما رشد کند. مدیریت موسیقی ما باید افراد حرفه ای تربیت کند. حتی اگر امروز ما بگوییم دولت امروزه جاده، راه و مسکن مهر برایش مهمتر است من میگویم میشود به این بخش هم پرداخت. چون این بخش میتواند منجر به درآمد مالی شود و کمک بخش خصوصی شود.
- *موسیقی در این سالها هرچند مظلوم واقع شده اما رشد هم داشته است و استقبال خوبی از آن میشود.
باید برویم به سمتی که این استودیوها کارآمدتر شوند و روی آنها نظارت شود و فکر شود و حتی این کنسرتهایی که برگزار میشود من در همین جشنواره مقاومت جلسات متفاوتی را با خواننده های پاپ داشتیم. مثلا برای اجرایشان در کرج همین خواننده های مشهوری که همه برایشان سر و دست میشکنند و روی عرش و فرش دارند قدم میزنند تعریف میکردند از اجراهایشان همین خوانندههایی که روی عرش و فرش راه میروند تعریف میکردند از اجراهایشان در شهرستانها و در کرج و جاهای دیگر که سن خراب شد و با سر رفتند زیر سن و دست و پایشان زخم شده است. یعنی به استانداردها توجه نمیشود اینها نیازمند این هستند که مدیریت موسیقی توجه کند. تویی که نشسته ای آنجا و داری به عنوان ناظر فقط مجوز میدهی باید به همه اینها دقت و توجه کنی، باید به همه این ساختارها دقت داشته باشی. اینها مباحث خیلی مهمی است. یک چیزی که در موسیقی قابل اهمیت است این است که ما در حوزه پاپ نمیرویم تا از فعالان این عرصه دعوت کنیم به ایران بیایند و اجرا داشته باشند تا خوانندهها و هنرمندان ما آنها را ببینند و از نزدیک با کارشان آشنا شوند. موسیقی پاپ که این همه در جامعه جا باز کرده است، تا حالا این اتفاق نیفتاده است. در حالی که مادر ژانرهای دیگر این کار را کردهایم و هنرمندان مختلفی را به ایران دعوت کردهایم حتی موسیقیهای مقامی، بومی و محلی شان را نیز آورده ایم. چون میخواهیم اینها با نحوه اجراها و استیج رفتنشان آشنا شوند و با فضای کنسرتشان آشنا شوند. اما تا کنون در زمینه پاپ این اتفاق نیفتاده است که چند خواننده حرفه ای بیایند و اجرا کنند تا درامیست ما، گیتاریست و ... ما ببینند که پرفومنس آنها روی سن به چه صورت است. اینها نیاز است و مدیریت موسیقی باید به اینها فکر کند و برای اینها برنامه داشته باشد و همین جوری رها کردن جواب نمیدهد. فضای موسیقی ما مثل آن بچه ای شده که تازه متولد شده که سپردیم به جهان و رهایش کردهایم و الان هم انتظار داریم پروفسور شود. نمیشود بچه ای که رها شده پروفسور شود چون با هزار مشکل اجتماعی مواجه میشویم.
- *به آینده موسیقی در دولت جدید خوشبین هستید؟
به نظر من در دولت قبلی که اصولگرا بود مدیران اصولگرا برای دولت اصولگرا باز هم بنگاههای خبرپراکنی و بنگاههایی که متاسفانه خودشان تیشه به ریشه فرهنگ این کشور میزنند و مشکلات و حرف و حدیثهایی درست شد و اما حالا که دولت تدبیر و امید است و اعتدال که قاعدتا باید فضا برای اینکه به محاق برود و به حاشیه بکشانندش که از هر جمله و هر حرف و حرکتی تعبیری درست کنند که فضا را ببرند سمت نشدن و محدودیت و مهجوریت و بسته شدن. من خیلی نگرانم ولی به نظرم آدمها با امید زندهاند. میشود امیدوار بود که انشالله با تدبیری که توی این دولت یازدهم وجود دارد بروند به سمتی که انشالله بتوانند این مشکلات را حل بکنند و جامعهدهنری همانطوری که آقای جنتی هم گفتند و رسالت خودش را اعلام کردند که من آمدهام آرامش ایجاد کنم و هنرمندان را از ان دغدغهها خارج کنم و فضایی درست کنم که با آرامش کار کنند. به هر حال امیدوارم که این فضا محقق شود. تا این آرامش ایجاد نشود و تا هنرمندان ما در آرامش به خلق آثارهنری ارزشمند گرایش پیدا نکنند و تولید نکنند نمیتوانیم به این فکر کنیم که میتواند یک روز فرهنگمان شکوفاتر از گذشته شود. اگر به دنبال فرهنگ شکوفاتر و فرهنگ پیشروتر و بالنده تر هستیم باید این فضا را باید در جامعه ایجاد بکنیم منتها باید اصول را مد نظر قرار بدهیم و سعی کنیم فضا به سمتی برود که انشالله ماحصلش به تولید آثای در راستای گسترش فرهنگ و ارتقای آن و در راستای ارزشهای اساسی فرهنگ کشورمان منجر بشود.
- *با توجه به این صحبتها در موسیقی باید به دنبال معجزه بود.
در فوتبال برای یک مسابقه 100 هزار نفر به استادیوم میروند و کلی سرو صدا میکنند و مسابقه که تمام میشود کلی ماشینها را تخریب میکنند، خیابانها را به هم میریزند، تابلوها را میکنند و نیروی انتظامی از فدراسیون فوتبال یا تربیت بدنی یک ریال بابت امنیت و آرامش برقرار کردن آنجا یک ریال نمیگیرد. به اندازه یک پادگان هم نیروی انتظامی آنجا وجود دارد. اما یک کنسرت میخواهیم برگزار کنیم تا به نیروی انتظامی پول آنچنانی پرداخت نکنی به بهانه امنیت نمیتوانی به برگزاری آن اقدام کنی.
حتی یک نمونه کنسرت را آقایان بیاورند به عنوان مثال و بگویند این کنسرت تمام شد و مردم که آمدند بیرون و بعد از اجرا بلند حرف زدند. اینها مظلومیتهایی است که در این حوزه وجود دارد و باید قانون درست وضع شود و پیگیری شود و به نتیجه برسد. باید این شکلی برخورد شود. من واقعا امیدوارم در آتی حضور آقای مرداخانی کارگشا باشد. من هم مثل همه افرادی که در حوزه هنر هستند این حضور را به فال نیک میگیرم، به جهت اشرافی که ایشان به حوزه فرهنگ و هنر داشتهاند.
- *اینکه ایشان پیش از این در حوزه موسیقی فعال بودند نمیتواند راهگشا باشد؟
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 28 مهر 1392 - 08:11
دیدگاهها
احتمالا به ايشون پستي نميدن كه خيلي انگيزه اي براي حضور مرادخاني نميبينن ، ايشون بهتره از سال ٨٥ شروع نكنن ، از سال ٧٩ كه سوپر ماركت در جنوب ايران داشتند بگن [...] ايشون تنها با رانت و لابي در سيستم و حوزه موسيقي ماندند بهتره آدمهاي اينچنيني و با اينجور مصاحبه ها بزرگ نشون نديم ، بهتره مصاحبه هاي مفيد در موسيقي و انجام بدين ...
استاد شما از سند سازيهايي که کردين هم گزارش بدين.قراردادهايي که روزهاي آخر رفتنتون پولهاش گرفته شد ولي هنرمدن بد بخت روحش هم خبر نداشت.يا از گزارش سازمان بازرسي کل کشور هم بگين بد نيست.انقدر هي دم از مسجد نزنين از رابطه هاي خاص تون که شما رو دچار مشکل کرد هم بگين.از پولهايي که به واسطه ارکستر سمفونيک پرداخت ميشد ولي درصد شما هم لحاظ مي شد.يا مثلا اسنادي که روزهاي آخر مديريتتون از انجمن بي خبر خارج کردين.يا مثلا دلائل کنار گزاشتنتون رو هم شرح بدين که همش هم سليقه مديريتي نبود.ماجراي اون سه جلسه بازپرسي هم دونستنش براي همکارا خالي از لطف نيست.و مثلا بذل و بخشش کاراي صوتي انجمن به شرکتاي خصوصي.گروکشي هاي بعضي شرکتها در مقابل بعضي تخلفات انجمن هم البته حق السکوت محسوب مي شه.بحث اون ۸۵ قراردادي که پرداخت شد به انجمن ولي هنرمند سرش بي کلاه موند هم بگين.خب مثلا داستان هماهنگيا با آقاي افضلي موسسه گسترش هم بامزه هست.يا مثلا انتقالتون به ارشاد به وسيله مدير مساله داري که الان کاملا خونه نشينه و حق ورود به ارشاد رو نداره.اين جمله شما که اسنادش هم موجوده ! کپي رايتش مال يکي ديگه س .بخودتون بيايد.
دوستان در همه جای دنیا مدیران فرهنگی لزوما هنرمند نیستند بلکه مدیر فرهنگی هستند که نگاه کلان به مقوله هنر دارند که شامل بسیاری بحثهای مدیریتی مالی اداری و از جمله فرهنگی میشود.امروز به استاد شجریان بگویید بیا مدیریت خانه موسیقی را بپذیر اگر پذیرفت جایزه دارید چه رسد به مدیریت کلان.ولی کسی مثل جناب رضایی با دیدگاه کلان فرهنگی و خلاقیت و پشتکار توانسته در فضای بسته موسیقی ما گامهای بلندی بردارد آن هم معمولا یک تنه و بی چشمداشت.
منتقدانی که گفتید کمی انصاف میداشتندد آمدن ایشان از مرکز سرود به انجمن موسیقی را عیب قلمداد نمیکردند بلکه خدمات این چند سالشان را ملاک قرار میدادند و تازه مگر تا قبل از آمدن ایشان به انجمن موسیقی چیزی جز سرود داشتیم و اصلا چیزی جز سرود به عنوان موسیقی پذیرفته میشد!
خب ایشان هم در چهارچوبی که برای موسیقی ما تعریف شده بوده در مرکز سرود فعالیت میکردند.
لطفا نگید منتقدان بگید باندها!!
اي كاش موسيقي ما از اين گفت وگوهاي تبلغاتي كار نكنه كه اين شائبه به وجود بياد كه براش پول گرفتين. اقاي رضايي انجمن موسيقي را به خاك نشوند نمونه اش بدهي كه بود به جا گذاشت. اي كاش مديران وقتي ميرن از خودشون اينقدر تعريف نكنن كه اگر تعريفي بودند حتما ماندني بودند
چه خوب است اقای رضایی در باره 24000 یورویی که در سفر ارکستر سمفونیک به اروپا اختلاف حساب پیدا شد و ایشان به عنوان مدیر مالی ان برنامه ماست مالی اش کردند هم توضیح میدادند! [...] خوب است لااقل اعتراف کرده ای که نزول روز افزون ارکستر سمفونیک توسط اجراهای مناسبتی [...] کار شخص شخیص جناب عالی است که همیشه برای دیگران چاه کندی ولی خودت در ان افتادی
افزودن یک دیدگاه جدید