برنامه یاد بعضی نفرات
 
گفت‌و‌گوی مفصل و خواندنی سایت موسیقی ما با بابک رضایی مدیر عامل سابق انجمن موسیقی:
حضور مرادخانی در معاونت هنری موجب مظلومیت بیشتر موسیقی می‌شود
موسیقی ما - لی‌لا رضایی: بابک رضایی برای آن دسته از موزیسین‌هایی که مدام سروکارشان با انجمن موسیقی بود در دولت قبلی چهره‌ای شناخته شده است. او مدیریت انجمن موسیقی را در شرایطی بحرانی پذیرفت و در شرایطی استثنایی آن را واگذار کرد. او درباره خود می‌گوید که از اهالی هنر بوده و پش از اینکه پست مدیریتی داشته باشد کارهنری می‌کرده است. عده‌ای که بر او خرده می‌گرفتند و هموارها از منتقدان او در دوره مدیریتی‌اش بودند، باورشان بر این بود که او از مرکز سرود به این پست رسیده و توانایی انجام کارهای خود در این پست را ندارد. با او درباره همه چیز حرف زده‌ایم که می‌خوانید:
 
  • *یکی از شایعه‌هایی که قبل از انتخاب معاون وزیر فرهنگ و ارشاد شده بود، انتخاب شما در یکی از سمت‌های عرصه موسیقی بود. حتی رسانه‌هایی نیز به این موضوع پرداختند و شما را یکی از گزینه های پیشنهادی مطرح کردند.
- خیلی در جریان این مهم نبودم، در واقع این لطف دوستان بود. نمی‌دانم چه باید بگویم چرا که به اندازه دو تا انگشت یک دست ممکن است چنین فکری به ذهن هر کسی خطور کند که این افراد می‌توانند مدیریت موسیقی را به عهده بگیرند. به هر حال گمانه زنی‌هایی بود که برخی از دوستان با خود داشتند که این هم به دلیل سابقه و پیشینه‌ای است که از افراد سراغ دارند.
 
  • *در هیچ جا بیوگرافی‌ای از شما دیده نمی‌شود. دقیقاً از چه زمانی وارد دنیای مدیریتی موسیقی شدید؟
 من در سال 1385 وارد انجمن موسیقی شدم. یعنی زمانی وارد این انجمن شدم که به دلایل مختلف مدتی بود که کلا مجموعه تعطیل شده بود و یک سری ذهنیت‌های خاص پلیسی و نگرش وحشتناک بر آنجا حاکم بود. وقتی من وارد آن مجموعه شدم کارکنان آنجا را در اوج دغدغه و نگرانی به لحاظ روحی و روانی دیدم. فضای روانی بدی بر آن‌ها حاکم بود به دلیل واکنش‌هایی که در رابطه با آن مجموعه به وجود آمده بود. چون ظاهرا ریخته بودند در انجمن و آنجا پلمپ شده بود. انجمن و افراد آن در شرایط بسیار بدی بودند و این شرایط به دو سه ماه قبل از رفتن و پیوستن من به آن مجموعه بر می‌گشت. وقتی شرایط را آن گونه دیدم تصمیم گرفتم فضای روانی همکارانم در انجمن را تعدیل کنم و آرامش ایجاد کنم. سعی کردم فضایی ایجاد کنم که این دوستان و همکاران آرامش روانی خود را بازیابند. بعد از آن هم سعی کردم خیلی با انصاف نسبت به برخوردها و گمانه زنی‌ها رفتار کنم. چون ما در جامعه ای زندگی می‌کنیم که متاسفانه وقتی کسی جایگاهی دارد به او تعظیم می‌کنیم ولی تا از پست و مقامش کناره می‌گیرد هزاران حرف و حدیث روا و ناروا درباره او می‌کنیم. من سعی کرده‌ام از اخلاق دینی و اسلامی که از محضر بزرگان دینی شنیده بودم، استفاده کنم. سعی کردم تمامی آن‌ها را به کار ببندم و با انصاف رفتار کنم. آنچه را که روی غرض‌ورزی بود و هیچ سندیتی نداشت را پیشه خود نکنم. سعی کردم از مدیران گذشته خود دفاع کنم. شما اگر به رسانه‌ها مراجعه کنید خواهید دید که من حتی از آن‌ها تقدیر نیز کرده‌ام. به هر حال هر کسی به اندازه بضاعتی که داشت زحماتی کشیده بود و نمی‌شد تقدیر نکرد. همیشه کسانی که کار می‌کنند ممکن است در کارشان اشتباه هم بکنند. فلذا آن دومین حرکتی بود که سعی کردم انجام بدهم، حال نمی‌دانم چقدر موفق شدم فضا را نسبت به فضای قبلی انجمن بهتر کنم.
 
  • *ورودتان به انجمن با چه رویکردی همراه بود؟
به هر حال من یک نیروی جوان بودم که انگیزه و علاقه برای کار کردن داشت. وقتی وارد انجمن شدم چهار مناسبت را برای خود هدف گذاری کردم که یکی از آن‌ها ایام ارتحال امام بود، یکی دیگر هفته دفاع مقدس بود، دیگری دهه فجر و یکی دیگر عاشورا بود. این‌ها چهار مناسبتی بودند که من برای خودم تعریف کرده بودم. چهار فصل بود که به فراخور شرایط موجود در نظر گرفته بودم و سعی کردم در طول سال‌هایی که در انجمن هستم برای هر یک از این مناسبت‌ها برنامه خاصی داشته باشیم. واقعیتش روزی که از کانون فرهنگی هنری مساجد به انجمن موسیقی رفتم دوستانی داشتم که به من می‌گفتند شما در این دولت که آقای احمدی نژاد رییس جمهور آن است قرار است چه کار کنی؟ شما الان وقت مسجد ماندنت است. می‌گفتند تو در اواخر دولت آقای خاتمی به ستاد مساجد آمدی و فعالیت‌های هنری آنجا را مهم کردی. چرا که می‌دانستند من در چه زمینه ای فعالیت کرده بودم.

 
  • *دلیل این حرفشان چه بود؟
می‌گفتند تو که از کانون مساجد به انجمن موسیقی می‌روی کاری نمی‌توانی بکنی. ولی من به لطف خداوند موفق شدم. حتی در سال 86 خود رسانه‌ها هم اعلام کردند که برنامه های موسیقی اوج عجیب و غریبی پیدا کرد و در اواخر دولت خاتمی به خاطر فشاری که وارد بود موسیقی خیلی تحت فشار بود. من خوب به یاد دارم که مجوزی صادر نمی‌کردند و صدور مجوز خیلی کم اتفاق می‌افتاد ولی در سال 86 اوج عجیبی پیدا کرد.
 
  • * شما برای این اوج گرفتن کاری کردید؟
من آمدم طرح شب‌های موسیقی ایران را اجرا کردم که 30 شب و هر شب یک استان در تالار وحدت در همه ژانرهای موسیقی اجرا شد. یعنی شاید برای اولین بار بود که هر استان تمام بضاعت موسیقی خود را به نمایش می‌گذاشت. حتی در گذشته آنچه که به عنوان اتفاق موسیقی در مرکز داشتیم، استان‌هایی بودند که موسیقی مقامی داشتند مثل استان‌های مرزی ما. عملا همین استان‌ها برنامه اجرا می‌کردند در جشنواره‌ها و برنامه‌ها و مناسبت‌های مختلف. عملاً یک بخش از استان‌های ما نگاهی به آن‌ها نمی‌شد که هنوز هم وضع به همین منوال است. یعنی شما فکر کنید استان‌های مثل فارس، سمنان، اصفهان، این‌هایی که در محدوده مرکزی ایران بودند و در آن‌ها موسیقی مقامی و محلی به آن شکل جایگاهی نداشت عملا در این اتفاقات حضوری پیدا نمی‌کردند. اما ما آمدیم همه استان‌ها را در نظر گرفتیم و حتی استانی مثل استان قم را هم در زمینه موسیقی دعوت به همکاری کردیم. جالب اینکه استان قم و پیرامونش در این زمینه حرف‌هایی برای گفتن دارد. مثلا شب موسیقی قم را داشتیم. این استان هنرمندان زیادی در زمینه موسیقی دارد مثلا آقای حمیدرضا نوربخش که ریاست خانه موسیقی را دارند اصالتا اهل قم هستند. می‌خواهم بگویم من به واسطه انجمن موسیقی این فضا را ایجاد کردم. بعد از اینکه در انجمن باز شد و گروه‌های جوان موسیقی آمدند، عملا یکی از فعالیت‌های مهم ما توجه به گروه‌های جوان و نوپا بود. اواخر سال 85 مدیر کل وقت جلسه ای گذاشت و من و آقای نوربخش را دعوت کرد و به ما گفت طبق سیاست‌های معاونت هنری می‌خواهیم یک مقدار فضای موسیقی را رونق ببخشیم و از انجمن موسیقی و خانه موسیقی می‌خواهیم به ما در این زمینه کمک کند. آقای نوربخش و خانه موسیقی عملا رفتند دنبال برگزاری یک سری کنسرت‌های بزرگ و افراد مشهوری همچون استاد شجریان، کامکارها، علیزاده و مشکاتیان و ... که اگر یادتان باشد در سالن وزارت کشور برگزار کردند.

اما من آمدم سمت گروه‌های جوان موسیقی و برنامه ریزی‌هایی که برای آن گروه‌های جوان در نظر گرفته بودم که ماحصلش گروه آوازی تهران، ارکستر سازهای بادی تهران و گروه‌های جوان بسیاری بودند که آمدند و فعالیت و کار کردند که هنوز هم در رسانه‌ها اخبارشان را می‌توانید دنبال کنید.

بعد از آن در دوره‌هایی که ما در جشنواره موسیقی فجر حضور داشتیم، این جشنواره را به سمت بخش‌های رقابتی سوق دادیم تا گروه‌های جوان در جشنواره بتوانند با انگیزه بیشتری فعالیت کنند، یا بخش پاپ بیاید در جشنواره فعالیت کند. هر چند که خیلی از مسایل را واقعا موانع و مشکلات زیادی باعث شد ادامه نداشته باشد.

 
  • *در همین سال‌ها بود که موسیقی پاپ به جشنواره آمد. این ورود به خواسته شما بود؟
 آن نگاهی که من برای ورود موسیقی پاپ به جشنواره داشتم، نگاهی که اعمال شد نبود. به جهت اینکه من در سال 85 که به عنوان مدیر اجرایی جشنواره موسیقی فجر منصوب شدم، و این بحث را در شورای سیاست‌گذاری جشنواره مطرح کردم، آقای ساسان فاطمی، گفت حرف شما دقیقا مثل منفجر کردن دینامیت در موسیقی کشور است و آن سال آقای روشن روان به واسطه آن بحثی که جناب فاطمی پیش آورد و جنجالی که بر پا کرد، زیر بار برگزاری اجراهای پاپ در جشنواره نرفتند.
 
  • * مگر حرف شما چه بود؟
حرف من این بود که ما یا موسیقی پاپ در کشور داریم یا نداریم. بعد شما می‌آیید جشنواره موسیقی فجر را به عنوان ویترینی از موسیقی کشور قلمداد می‌کنید. یعنی شما جشنواره موسیقی فجر را برگزار می‌کنید و انواع موسیقی را در آن برگزار می‌کنید اما پاپ را نه. چون آن موقع اینگونه بود که معمولا گروه‌های معروف دعوت به همکاری می‌شدند. با این‌ها صحبت می‌شد و قراردادهایی بسته می‌شد. من می‌گفتم شما این کارها را می‌کنید اما موسیقی پاپ که از همه انواع موسیقی جلوتر است را در این جشنواره نمی‌آورید. خوب چرا این کار را می‌کنید؟ اگر قرار است موسیقی باشد، پاپ هم جزوی از آن است و باید باشد. اگر نه قرار است جشنواره موسیقی فجر فقط نگاهش به موسیقی مقامی باشد خوب فقط موسیقی مقامی را به جشنواره بیاورید و اصلا جشنواره موسیقی مقامی برگزار کنید. اگر قرار است فقط کلاسیک باشد خوب فقط کلاسیک را بیاورید اما وقتی این موسیقی‌ها را می‌آورید چرا پاپ را نمی‌آورید؟

آن سال قبول نکردند و سال بعد هم من مدیر اجرایی جشنواره نبودم، آمدند پاپ را به جشنواره آوردند اما با یک نگاهی که متاسفانه نگاه جامعی نبود به گفته‌ای خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج بود. یعنی بردند به سمت اینکه خودشان طراحی کرده بودند.
 
  • *در آن سال اتفاقاتی هم افتاد و افرادی هم در جشنواره حضور یافتند که بعدها دیده نشدند.
 بله مثلا ما در سال 86 که اولین سال بود شخصی داشتیم به نام ریو گل سرخی اما در سال‌های بعد اصلا او را ندیدیم و اسمش را نشنیدیم. من نمی‌دانم این ریو گل سرخی از کجا آمده بود و به کجا رفت؟ او حتی در بخش جنبی جشنواره هم اجرای برنامه کرد. امثال این‌ها یک دفعه به جشنواره ورود کردند.

سال بعدی 87 که دوباره مدیریت اجرایی جشنواره به من واگذار شد من یک جلسه گذاشتم با یک سری از تهیه کننده‌ها و با آن‌ها صحبت کردم چون نگاه من نگاهی بود که امسال در جشنواره مقاومت اتفاق افتاد. من می‌گفتم پاپ باید بیاید در جشنواره فجر ولی با این نگاه که این‌ها باید برایمان کار تولید کنند. من خیلی خوشحالم که در رسانه‌ها بحثی به وجود آمده راجع به همین اجراهای یکنواخت و تکراری موسیقی پاپ!

این‌ها چیزهایی است که مدیریت موسیقی باید به آن‌ها نگاه و توجه کند. متاسفانه این نقاط مغفوله توجه نشده، خوب معلوم است که به تکرار کشیده می‌شود. آن وقت ما در جشنواره فجر هم رفتیم سراغ کنسرت‌هایی که چندی قبل از جشنواره نیز برگزار شده بودند. این نگاه نگاه غلطی است. من در سال 87 بازهم با تهیه کننده‌ها جلسه گذاشتم و صحبت کردیم، حتی ما این آقایان را به این نتیجه رساندیم که هر کدام از این خواننده‌ها که قرار بود به جشنواره بیایند، سه تا کار آماده کنند اما متاسفانه باز به هر دلیلی و نیز به دلیل عدم همکاری و همفکری و با وجود کمک‌های مرکز موسیقی آن آدم‌ها از زیر بار این کار در رفتند و باز این تکرار همین گونه پیش رفت.

 
  • *با این حال شما در جشنواره موسیقی مقاومت دبیر اجرایی را پذیرفتید اما بازهم کسانی که از پاپ به این جشنواره آمدند، کار تولیدی نداشتند.
یکی از دلایلی که باعث شد جشنواره موسیقی مقاومت امسال را بپذیرم این بود که این نگاه را هم در فضای موسیقی اعمال کنم و به همه بگویم که می‌شود پاپ داشت اما پاپی که در نگاه موضوع ما باشد مثل آن چیزی که امسال در جشنواره موسیقی مقاومت شاهد آن بودید. دیدید که بخش جنبی موسیقی پاپ ما با موضوع مقاومت بود حتی بخش رقابتی پاپ ما هم با موضوع مقاومت بود. گروه‌هایی که کسی فکرش را هم نمی‌کرد در این باره بتوانند فعالیت کنند با این موضوع کار کردند. بعضی‌ها می‌گفتند فلان گروه پیشینه خوبی ندارد و روی همین پیشینه‌ها قضاوت کردند ولی اگر کار آن گروه را دیده بودند می‌دیدند که آن کار مناسبت داشت با موضوع جشنواره!
 
  • *ولی تنها چیزی که اهمیت نداشته و ندارد همین پیشینه‌هاست.
 این وظیفه مدیریت فرهنگی است که باید این توانایی را داشته باشد که نگاه فضای کاری هنرمندان جامعه را با آن مطلوبی که باید سوق بدهد. البته این خیلی سخت است و با یک ساعت و یک روز و یک ماه نمی‌شود.
 
  • *فکر نمی‌کنید خیلی دیر دارد این اتفاق می‌افتد؟ نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟
 از نظر من هم دیر است و باید سی سال پیش چنین اتفاقی می‌افتاد. ما یک انقلاب فرهنگی کردیم، انقلاب ما انقلاب صنعتی نبود، انقلاب اقتصادی نبود، انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود. انقلاب ما با یک کودتای نظامی شکل نگرفت که ما روی کار بیاییم. ما یک انقلاب فرهنگی داشتیم. همان بدو انقلاب باید اتفاق فرهنگی رخ می‌داد اما من نمی‌دانم چرا نشد؟
 
  • *انقلاب فرهنگی با حضور مدیران فرمایشی اصلا هم‌خوانی ندارد. شما که مدیر وابسته نبودید؟
من زمانی که انقلاب شده 9 ساله بوده‌ام و بعد درگیر جنگ شدیم، بعد بحث شبیخون فرهنگی پیش آمده است. من به عنوان یک شهروند این کشور بر اساس علاقه، نگاه و تلاشم پیش رفته‌ام، آقازاده نبوده‌ام و ربط به هیچ جریان سیاسی کشور نداشته‌ام، با لیاقت‌هایی که از خودم نشان داده‌ام و خدا دوستم داشته فرصت‌هایی پیدا کرده‌ام. در فرصت‌های یکه پیدا کرده‌ام آن کاری را که فکر می‌کردم انجام دادم، فکر هم نمی‌کردم که کارم غلط بوده است. حداقلش این بود که من در طول 5 سال و خرده ای که در انجمن موسیقی بودم برای آن چهار موضوعی که اسم بردم و هدفی که داشتم برنامه داشتم. فلذا این فصل را با من بخوان، سمفونی عشق و امید، سمفونی مقاومت، فریاد هجران، امام روشنگر راه پایداری، هلال کاروان، شهادت‌نامه عشاق و ...همه این‌ها برنامه‌هایی بود که به شکل کنسرت‌های مناسبتی در رابطه با همین چهار موضوعی که عرض کردم اتفاق افتاد و محقق شد.
 
  • * یکی دیگر از انتقاداتی که به شما می‌شود این است که شما مدیریت نمی‌کردید؟
بله اخیرا می‌شنوم که برخی‌ها انتقاد می‌کنند که رضایی مدیر اجرایی قوی‌ای است ولی مدیریت نمی‌کند. من می‌خواهم بگویم جریان فضای فرهنگی کشور ما خالی از مدیر است، یعنی ما اتاق فکری نداریم، ما سازماندهی و و برنامه ریزی‌ای نداریم، نه در سطح وزارتخانه نه در سطح معاونت و نه در سطح دفتر!

نه در حوزه موسیقی که به طور اعم من از آن اطلاع داشتم، نه در حوزه های دیگر مثل نمایشی و تجسمی و ... نیز این را نداریم. من تمامی برنامه‌هایی که در طول این سال‌ها اجرا کردم، خودم فکر کردم با هنرمندان متعدد فکرم را به اشتراک گذاشتم و مشورت کردم و ضعف و قوت‌هایش را تصحیح کردم، و آن فکر پخته شده را با تلاش، مصوب کردم در معاونت هنری و دفتر موسیقی، و با عرضه ای که داشتم که فکر می‌کنم در ارشاد تنها کسی بودم که این را توانستم اجرا کنم.

پروژه‌هایی مثل رسول عشق و امید، این فصل را با من بخوان را به سابقه‌اش نگاه کنید وقتی که سیصد هنرمند را که ما باید روی صحنه مدیریت بکنیم حالت پرفورمنس کامل بود، اجرا کردند. در این کار یک ارکستر دارد ساز می‌زند، آن طرف هم عده ای بازی می‌کنند و حرکات نمایشی انجام می‌دهند، هندل کردن این‌ها، تبلیغاتشان، هماهنگی اشان و ... طرح بسیار بزرگی بود.

ما یک انجمن داشتیم با 10-15 نفر نیرو، که با این انجمن و نیروها و مجموعه ای که همه در تلاش بودند که سنگ بیندازند که کارت انجام نشود، البته از همکاری و همراهی بسیاری از افراد هم استفاده کردیم، در مقطع خودش و بالاخره معاونت هنری یار و یاور محکم ما بود. یعنی آقای دکترایمانی در این برنامه‌هایی که من عرض می‌کنم با تمام وجود در خیلی‌هایشان خودش ایستاد که انجام شد. ولی از همه جا سنگ و سختی و مشکلات و... بود.
 
  • *در همین اثنا سفر ارکستر سمفونیک پیش آمد. درست است؟
بحث سفر ارکستر سمفونیک به اروپا، بحثی بود که من از بعد از اتفاق، این فصل را با من بخوان و رسول عشق و امید و حضور رییس جمهور و مسولان کشور که برای اولین بار بود اتفاق می‌افتاد. در برنامه موسیقی هنرمندانی ازقم، تهران، مسولان، شهردار، رییس جمهور، معاونان رییس جمهور، وزرا، این‌ها همه آمدند و یک برنامه موسیقی را در تالار وحدت با این عنوان اجرا کردند.

بالاخره وزار و وکلا و ... زیاد در تالار وحدت به برنامه‌های مختلف می‌آمدند ولی اینکه این‌ها را بیاوری بنشینند و یک ساعت و نیم یک برنامه موسیقی را ببینند شاید کم نظیر بود، حداقل در حافظه من این گونه است. من از آنجا این را کلید زده و مطرح کردم. صحبت شد و متاسفانه وزیر وقت کمی چون دلش با این موضوع نبود، خیلی پیگیری نکرد. مثلا در ابتدای دولت دهم با آن پیگیری که از آن موقع کردم، به نتیجه رسید و یک دفعه اتفاقی افتاد که شاید به دلیل شرایط سیاسی، در آن زمان به آن گونه ای که باید به نوعی خودش را نشان نداد ولی در دل خودش به نظرم یک خط شکنی و یک اتفاق بزرگ فرهنگی بود. برای همه هنرمندها و نوازنده های آن موقع اتفاق بزرگی بود. به نظرمن اتفاق مبارکی را در عرصه موسیقی کشورمان به جای گذاشت که حالا بعدی‌ها می‌توانند از این پله استفاده کنند و یک پله بالاتر بیایند. می‌توانند از این سکو استفاده کنند و فضای بالاتری را دنبال کنند.

بحث ارکستر سمفونیک در سال 89 همین نگرش‌هایی که به ارکستر سمفونیک می‌انجامید به من مطرح شد به عنوان مدیر بخش موسیقی از من خواستند که ارکستر این شکلی اداره شود. اما من نشستم فکر کردم، طراحی کردم، برنامه ریزی کردم و آن فضا را به سمت این بردم که ارکستر سمفونیک به جای تعطیلی پرفروغ‌ترین، پرطلوعترین و با تلالوترین فضای تاریخی خودش به سر ببرد. چون ما در سال 89 چیزی حدود 33 تا اجرای برنامه داشتیم که با ارکستر سمفونیک تهران برگزار شد.
 
  • *این اقدامات تحت حمایت انجمن موسیقی صورت می‌گرفت؟
 بله انجمن موسیقی همیشه پشتیبان ارکستر سمفونیک بوده است. قراردادها و پرداخت‌هایشان را ما انجام می‌دادیم ولی ما فقط مسایل اداری آن‌ها را انجام می‌دادیم اما سال 89 اوایل ورود آقای شاه آبادی به معاونت هنری یک جورهایی هیچ حکمی هم به من ندادند و فقط دست من را کمی باز گذاشتند و به من میدان دادند این میدان باعث شد که ما ارکستر را جوری سازماندهی و برنامه ریزی کنیم که بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.البته باز من از بزرگان موسیقی و بچه های موسیقی ایده گرفتم و با آن‌ها صحبت کردم و نظراتشان را پرسیدم و جمع کردم و در شورای ارکستر سمفونیک این‌ها را مطرح کردم، از نظرات بزرگان موسیقی استفاده کردم، ماحصل این کارها اتفاق خوبی بود.
 
  • یعنی به همراه عده‌ای در قالب یک مجموعه فکر می‌کردید و تصمیم می‌گرفتید؟
اینطور نبوده که بگوییم در مرکز موسیقی یک مجموعه فکری بوده که نشستند و یک طرح و ایده مشخص و معین را تدوین کردند و بعد هم آقای رضایی مدیرعامل انجمن موسیقی آدم توانایی از نظر اجرایی آن را اجرا کرد. مثل اینکه یک نفر بنشیند نقشه یک ساختمان را بکشد و بدهند دست یک مهندس و بگویند آن را اجرا کن. نه من معماری کردم، خودم تمام این مباحث را معماری کردم. البته از نظرات بزرگان استفاده کردم، صحبت کردم، ایده گرفتم و آن‌ها را تدوین کردم و رفتیم به سمت اینکه اجرای بسیار خوب و موفقی داشته باشیم.

ارکستر سمفونیک تهران که تا سال قبل حداکثر در طول سال 10-12 برنامه بیشتر اجرا نمی‌کرد، یک دفعه چیزی حدود سه برابر رشد کرد و 33 برنامه موفق اجرا کرد. ارکستر سمفونیکی که در اصل قبلش چیزی حدود 700-800 میلیون تومان هزینه روی دست دفتر موسیقی گذاشته بود آن سال توانست در آمدی حدود 400-500 میلیون تومان داشته باشد. یعنی من هزینه‌ها را ثابت نگه داشتم و این مقدار نیز به در آمدش افزودم. این رقم رفت برای بچه‌ها و به آن‌ها پرداخت کردیم. درست است که بیمه آن‌ها پرداخت نشد به شکلی که از انجمن پرداخت می‌شود و ما بیمه آن‌ها را بردیم سمت بیمه صندوق هنرمندان و از این طریق بیمه اشان کردیم اما دستمزد آن‌ها که به شکل روتین باید 4-5 درصد رشد می‌کرد بیش از 30-40 درصد رشد داشت. یعنی نوازنده ای که سال 88 مبلغی حدود 500 تومان دریافت می‌کرد، اجراهای سال 89 که به شکل پروژه ای برگزار می‌شد حقوق 500 تومانی او را به 900 تومان رساند. تمامی اسناد و مدارک این حرف‌ها نیز هست و در مرکز موسیقی وجود دارد. پس این اتفاقات در حوزه مدیریت موسیقی افتاد و این بحث‌های بزرگ پیش آمد. یا مثلا بحث نمایشگاه موسیقی که شاید یکی از موفق‌ترین اتفاقات موسیقایی در سه دهه اخیر بوده و واقعا هم بوده است.
 
  • * این ایده از کجا در آمد؟
 سال 85 که من آمدم انجمن به من گفتند که معاونت هنری یک قرارداد داشته با شرکت سروش، که همه ساله شرکت سروش با اعتبار معاونت هنری می‌رفت نمایشگاه موسیقی «می دم» و در این نمایشگاه شرکت می‌کرد. بعد ظاهرا گویا یک اختلاف مالی پیش آمده بود و مقداری پرداخت شده بود و مدرک و اسنادش نیامده بود. به من گفتند که این موضوع را پیگیری کنم. من به قول معروف بدون هیچ چراغی وسط یک بیایان تاریک رها شدم با نمایشگاه موسیقی «می دم». بنده رفتم تک به تک آدم‌های مختلف را پیدا کردم و از آن‌ها اطلاعات گرفتم و از طریق اینترنت مطالب را در آوردم و ارتباط با آن مجموعه نمایشگاه برقرار کردم و تمام هماهنگی‌ها و برنامه ریزی‌ها را انجام دادم.
 
  • * آن سال که انجمن موسیقی به نمایندگی از طرف معاونت هنری رفت نمایشگاه «می دم» نتیجه‌اش چه بود؟
 نتیجه‌اش این بود که ما به عنوان انجمن موسیقی در آن سال سه تا ناشر را با خود همراه کردیم. ناشرانی که می‌گفتند در گذشته هم سروش به ما می‌گفت به نمایشگاه بیایید ولی ما شرکت نمی‌کردیم به این دلیل که نمی‌پذیرفتیم زیر پرچم سروش برویم، چون این شرکت هم یک شرکت بود مثل ما، ولی زیر پرچم انجمن موسیقی می‌آییم چون انجمن موسیقی ایران است. البته حق هم با آن‌ها بود. من می‌خواهم بگویم من نشستم فکر کردم و برنامه ریزی کردم و رفتم سراغ ناشران. شرکت هرمس، ماهور و آوای باربد و حتی سروش را هم بردیم. نگذاشتیم سروش هم حذف شود و آن را هم به این جشنواره بردیم ولی چون پرچم به نام انجمن موسیقی بود آن سه شرکت هم آمدند و شدند چهار شرکت.

همان سال شرکت ماهور و باربد چند قطعه فروختند آنجا.
 
  • ماحصل نمایشگاه می دم چی شد؟
من یک گزارش 15-20 دقیقه ای آماده کردم و 2 صفحه گزارش دادم که ما اگر بخواهیم در این نمایشگاه شرکت بکنیم باید این کار را بکنیم. چند سال بود که این اتفاق می‌افتاد اما هیچ گزارشی موجود نبود. من یک گزارش تصویری به همراه دو صفحه مطلب تهیه کردم که این نمایشگاه اگر قرار است در سال‌های بعد برگزار شود باید این چیزها در آن لحاظ شده و رعایت شود و ما می‌توانیم در بخش‌های مزیت صنفی داشته باشیم و با این رویکرد و نگرش برویم. از سال بعدش ما را قیچی کردند. دفتر موسیقی گفت ما خودمان به نمایشگاه می‌رویم. من گفتم شما بروید ولی خواهش می‌کنم آنچه که ما تحقیق و تفحص کردیم را به کار ببندید و حداقل به آن مواردی که ما رفتیم فکر کردیم و کارشناسی و بررسی کردیم، دقت کنید که متاسفانه این اتفاق نیفتاد. دو سه سال رفتند و دست آخر الان دو سه سال هم هست که دیگر شرکت نمی‌کنند. تازه آن دو سه سال را چگونه رفتند که حالا من به حواشی آن نمی‌پردازم که به چه شکلی شد و چه اتفاقی افتاد! اتفاقات خوبی نیفتاده بود. می‌خواهم بگویم که این نشان دهنده این است که یک مدیر آمده درحوزه موسیقی که توانسته کارش را خوب انجام بدهد. همه فکر می‌کردند چون من از کانون مساجد آمدم آدمی هستم که آنجا مثلا کار دینی می‌کردم و حالا آمده‌ام کار هنری انجام بدهم.
 
 
  • *خوب چنین فکر کردنی طبیعی است.
من می‌خواهم بگویم روزمه خودم این‌طور است. من از زمانی که آمدم در کانون مساجد به عنوان دانش آموز فعالیت هنری داشتم. من شعر می‌گویم، ملودی می‌ساختم تک خوان گروه سرود بوده‌ام، تئاتر کار کرده‌ام، متن نوشته‌ام و کارگردانی کرده‌ام. من با فعالیت‌های هنری آشنایی دارم و مثل خیلی از هنرمندانی که از مدارس شروع کرده‌اند، شروع کرده‌ام و در ادوار مختلف خیلی فعالیت‌های مختلف هنری داشته‌ام. من مشکلم این بود که به خاطر شغل پدرم سال‌ها در شیراز زندگی می‌کردم و تهران نبودم اما در همان شیراز سال 71 مجموعه ای را اجرا کردم که به عنوان گروه هنری فجر برگزار شد. معاونت هنری وقت ارشاد استان فارس از من خواست که این گروه را ببرم در استان و با تغییر نام گروه جوان اداره کل استان فارس که این گروه در سه رشته تئاتر، موسیقی و تجسمی فعال بود. یعنی ما انجمن تجسمی جوان شیراز را تشکیل دادیم، انجمن تئاتر جوان و انجمن موسیقی جوان را تشکیل دادیم و من سال 72 تا 76 حدود 4 سال من ارکستری در شیراز تشکیل دادم به نام ارکستر آذرگون که ارکستری بود حدود 75 نفر که 35 نفر آن را نوازندگان تشکیل می‌دادند و مابقی را گروه کر تشکیل می‌داد و من سرپرست آن ارکستر بودم. این ارکستر در نوزدهمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر در تالار رودکی اجرا داشت. یعنی ما کار را اینجا رساندیم. این ارکستر ارکستری بسیار موفق در شیراز بود که هنرمندان جوانی در آن جمع شده بودند. این کار خیلی سختی است که در ابتدای دهه هفتاد که عده ای می‌ترسیدند حتی ساز به دستشان بگیرند در شهری مثل شیراز با آن همه حساسیت و نگاه‌های خاص، بتوانی یک مجموعه را با این صلابت برنامه ریزی کنی و مدیریتش کنی که در طول سال یکی دو کنسرت بدهد. آن موقع اصلا فضای پاپ مثل الان نبود یا هر موسیقی دیگر این فضا را نداشت که خواننده های مشهور موسیقی سفر کنند به شهرهای مختلف و کنسرت اجرا کنند. اما ما ارکستری درست کردیم که در ان شهر و برای مردم آن شهر برنامه داشت و این جزو سوابق من است. من سوابقی این‌چنین داشتم. سال 79-80 به عنوان عضو انجمن نمایش شیراز انتخاب شدم، یعنی هنرمندان تئاتر شیراز به من رای دادند به عنوان دومین نفر برگزیده که حتی به من مدیریت انجمن نمایش شیراز پیشنهاد شد که من نپذیرفتم.

من در دو خانه فرهنگ شیراز مدیریت داشتم آن‌ها را از صفر به صد رساندم. خانه فرهنگ مرکز شماره یک آموزش هنری در شیراز مدیریتش را سال 78 به عهده گرفتم تا سال 80، خانه فرهنگی که ویران شده بود، که تا آن روز چند میلیون بدهی داشت در اواخر 79 با 20-25 میلیون تومان سپرده مالی در بانک تحویل مجموعه دادم. روزی که من آنجا را تحویل گرفتم کل هنرجویانی که داشت 100 تا 150 نفر بود اما در زمان تحویل هزار تا هزار و 500 هنرجو داشت. این الگو شد برای آموزشگاه‌های شیراز که همگی این‌ها جزو سوابق کاری و هنری من به شمار می‌آیند. منتها من زمانی که سال 80 می‌خواستم از شیراز به تهران بیایم که آن هم به خاطر شیطنت و مشکلاتی که بعضی از دوستان به وجود آوردند من نتوانستم بیایم وزارتخانه یا وزارت ارشاد تهران مشغول شوم. ولی باید می‌آمدم، چون خانواده‌ام آمده بودند تهران و من نمی‌توانستم در شیراز بمانم.
 
  • *به این ترتیب پست مدیریتی گرفتید؟
 آنجا بود که به خاطر روابطی که با ستاد عالی کانون‌های فرهنگی-هنری مساجد پیدا کردم و دوستی‌ای که برقرار کردم عملا جذب آنجا شدم و به عنوان معاونت هنری ستاد برایم حکم زده شد و من جشنواره بزرگ اعضای کانون فرهنگی-هنری مساجد را در همان سال با این پست اجرا کردم. یعنی آن طرح را زمانی اجرا کردم که کانون‌ها همین جوری رها شده بودند و فعالیت‌های متعددی می‌کردند ولی هیچ بروزی و هیچ تابلویی از آنها به وجود نمی‌آمد. ولی آن برنامه سه تا رشته هنری و دو رشته ورزشی را در آن جشنواره داشت و سرود و نقاشی و شعر و ادبیات را داشت که رشته‌هایی بودند که بیشتر در کانون مساجد وجود داشت و فعال بود و دنبال می‌شد. سه دوره این جشنواره با برگزار کردیم و جشنواره به شکل استانی برگزار می‌شد و بعد برگزیدگان به شکل منطقه ای و بعد به کشور اعزام می‌شدند. یعنی یک جشنواره در سه مرحله برگزار می‌شد و هنوز هم دارد اجرا می‌شود با وجودی که من از ستاد بیرون آمدم و با تغییرات مدیریتی که در آنجا به وجود آمد، باز این جشنواره به عنوان یک برنامه خوب و قابل قبول در مدیریت بعدی هم مورد توجه قرار گرفت و ادامه پیدا کرد.

در هر حال این سال‌ها که من آمدم حوزه موسیقی این‌ها اتفاقاتی بود که توانستم به لطف خدا انجام بدهم و فکر می‌کنم اینکه آن زمان که من از انجمن جدا شدم، متاسفانه در مرکز موسیقی تغییر و تحولات زیادی انجام شد، و هر وقت هم که بحث تغییر و تحولات بود اسم ما را هم می‌آورند. من فکر می‌کنم این‌ها بر گفته از حضور آدم‌هاست یعنی آن عملکردی که شما دارید وگرنه خیلی از آدم‌های دیگر هستند که به عنوان مدیر فعالیت می‌کنند ولی هیچ جا هیچ اسمی از آنها نمی‌آید چون آن‌ها فقط مدیرند و به نوعی کارهای اداری مجموعه را انجام می‌دهند ولی وقتی یک نفر فکر دارد، طرح دارد، ایده دارد و مطلب دارد قضیه فرق می‌کند. من می‌خواهم اینجا به این موضوع اشاره کنم که در این 5 سالی که در انجمن کار کردم به اندازه شاید بگویم به اندازه سه برابر کاری که انجام دادم مبارزه کردم که بتوانم این‌ها را انجام بدهم.

یعنی شاید به اندازه 15 سال دعوا و جنگ کردم که بتوانم این 5 سال را کار کنم.

 
  • *این دعواها و جنگ‌ها نتیجه بخش بوده و توانستید ایده‌ها و افکاری که داشتید را پیاده کنید؟
در ادامه آن نمایشگاه من حرکتی که کردم و رهنمودی که به مرکز موسیقی و معاونت هنری دادیم که متاسفانه دنبال و اجرا نشد و جدی هم گرفته نشد، آن فکر این بود که من آمدم نمایشگاه آثار شنیداری را برگزار کردم، هرچند که در سال اول با موفقیت انجام شد و دیگر اجازه ادامه‌اش را ندادند و هر سال به هر دلیلی جلوی آن را گرفتند. من فکر می‌کنم آن ایده‌هایی را که داشتم هنوز به مرحله عمل نرسیده‌اند. خیلی از کارشناسان موسیقی، خیلی از سازندگان سازها، و خیلی از کسانی که در حوزه موسیقی هستند وقتی با آن‌ها صحبت می‌کنید می‌گویند ما هنوز معرفی شدن به جامعه موسیقی و هنری را مدیون و مرهون حضور در آن نمایشگاه می‌دانیم. یعنی آن نمایشگاه باعث شد که کل جامعه موسیقی به جامعه هنری معرفی شود و ارتباط برقرار شود. من خیلی از این افراد را می‌شناسم که اتفاقات بزرگی در حوزه کاری اشان بعد از این نمایشگاه برایشان اتفاق افتاد. یک نمایشگاه مگر کارش چیست؟ مگر غیر از این است که این هنرمندان را به جامعه معرفی کند؟ اگر اجازه داده بودند این ندمایشگاه 5-6 دوره بعد هم اجرا می‌شد امروز ما در اصل اقتصاد موسیقی را مطمئن باشید شکوفا تر از آن چیزی می‌دیدیم که هست و این مشکلاتی که الان برای موسیقی وجود دارد شاید اصلا وجود نداشت.
 
  • *خوب این همان چیزی است که امروزه هم می‌گوییم نمی‌توان در ایران از موسیقی به عنوان یک صنعت یاد کرد.
بله و این دلایل بسیاری دارد یعنی شاید در قالب یک موضوع و بحث مستقل بشود درباره‌اش صحبت کرد. ولی می‌خواهم بگویم در پرانتز که وقتی نمایشگاه را راه انداختم آن همه فعالیت را از دلش بیرون کشیدم، اما مانع من شدند. بحث انجمن و نگاه به گروه‌های جوان بود که شما اگر هم خوب نگاه کنید، تا سال 90 انجمن موسیقی در طول سال ده‌ها کنسرت با گروه‌های موسیقی ناشناس انجام برگزار کرده بود. بعد انجمن موسیقی به این توجیه رسید که گروههای موسیقی بی نام و نشان را معرفی کند. حتی ما در کنسرت‌هایمان فرمهایی را طراحی کردیم و در اختیار مردم قرار دادیم که به صورت یک بانک اطلاعاتی شد. در حدود 10-15 هزار نفر الان در انجمن موسیقی از این طریق مرتبطند و از طریق اس ام اس به آن‌ها اطلاع داده می‌شود برنامه های انجمن.

یک مقطع به جایی رسیده بود که بعضی از این هنرمندان سرشناس هم از ما در خواست می‌کردند که از این سیستم اس ام اس برای کنسرت آن‌ها هم استفاده کنیم. خوب این یک زیرساخت بود و این تفکر رفت به سمتی که از این پس این اتفاق بیفتد. یا زمانی که همین سایت «موسیقی ما» که حدود یکی دو ماه بود استارت خورده بود که آن هم من اطلاع نداشتم ولی من در مقطعی هر چه رفتم گشتم دیدم موسیقی هیچ سایت مستقل و پایگاه مستقلی برای خودش ندارد. به همین دلیل ما پایگاه خبری انجمن موسیقی ایران را راه اندازی کردیم که تا آن سالی که من بودم این سایت به عنوان یکی از رفرنس‌های موسیقی بود. سالی که ما این سایت را راه اندازی کردیم چند روز مانده بود تا شروع ماه محرم که همه به من می‌گفتند الان محرم است و موسیقی تعطیل است شما آمده ای سایت موسیقی درست کرده ای؟ گفتم موسیقی در تمام طول سال ساری و جاری است و آن سال اتفاقا ما شروع کارمان را رفتیم سراغ موسیقی مذهبی و آثار این شکلی. بعد من دیدم در سالهای بعد دقیقا تمام خبرگزاری‌ها که متاسفانه آن موقع صفحه های موسیقی خود را تعطیل می‌کردند دنبال این موضوع بودند. همه سایتها می‌رفتند با افرادی که در زمینه موسیقی مذهبی و محرمی فعالیت کرده بودند مصاحبه می‌کردند. این خود نشان داد که ما یک فرهنگ ایجاد کرده‌ایم با همان پایگاه اطلاع رسانی که تاسیس کردیم و این یعنی ما توانسته بودیم به موفقیت دست پیدا کنیم.

بالاخره ایده و فکر و حرف ما که باید پاپ هم بیاید و با موسیقی های دیگر دیده شود، شنیده شد. هرچند در ساله‌ای بعد آن بخش جنبی را همان جور به شکل بی قاعده ادامه دادند و بخش رقابتی را هم تعطیل کردند به این دلیل که نتوانستند برایش برنامه ریزی کنند و فکر کنند و ایده داشته باشند. من برای آن کلی فکر و ایده و نظر داشتم، همان طور که برای جشنواره موسیقی مقاومت امسال، این اتفاق افتاد. چون معاونت هنری هر ساله از ما می‌خواست یک سری طرح و ایده موسیقایی خود را بدهیم و بر اساس آن یک سری بودجه بگیریم. ما هر سال 20-25 تا طرح ارائه می‌کردیم و می‌دادیم به معاونت هنری. این جشنواره موسیقی مقاومت درسال 1386 جزو طرح‌ها و برنامه‌هایی بود که من دادم به معاونت هنری. اتفاقاً آن سال سالی بود که هم تئاتر مقاومت و هم سینمای مقاومت یک جورهایی فروکش کرده بود و فتیله‌اش پایین آمده بود. در حوزه موسیقی مقاومت هم هیچ کاری انجام نشده بود و این خلاش احساس می‌شد. ما آن را ارائه دادیم هرچند متاسفانه در سال‌های بعد وقتی اجرا شد به شکلی کاملا ضعیف اجرا شد و رفت در شهرستانی مثل کرمانشاه و آن طور که باید به آن پرداخته نشد و خیلی مهجور ماند و سرو صدا نکرد. امسال ما آمدیم و این جشنواره را برگزار کردیم و من اگر آن ایده‌ها و افکار را نداشتم، این جشنواره با این وسعت و گستردگی برگزار نمی‌شد.
 
  • *البته سال‌های قبل نیز در کرمانشاه به صورت خیلی گسترده برگزار می‌شد.
بله هر جشنواره ای را که شما در شهرستان برگزار می‌کنید مثلا وقتی جشنواره تئاتر کودک را به همدان می برید اصلا چهره شهر عوض می‌شود. وقتی جشنواره سینمای کودک را می‌برید به اصفهان کلا چهره شهر جور دیگری می‌شود. مردم ما در شهرستان‌ها متاسفانه اتفاقات فرهنگی آنچنانی که در تهران وجود دارد را شاهد نیستند. اما مردم بسیار استقبال می‌کنند. این اتفاق می‌افتد ولی آن چیزی که باید باشد و در تهران هست دیگر آنجا نیست. ما امسال برگزاری جشنواره در کرمانشاه را تعطیل نکردیم ولی در کنارش فارس و ایلام را هم اضافه کردیم. یعنی این هیجان را به دواستان دیگر هم بردیم. اگر این نگاه در سالهای آینده ادامه پیدا کند قول می‌دهم که کل کشور را بتواند فرا بگیرد. یعنی بحث موسیقی مقاومت می‌تواند آنچنان علاقه ای را از آحاد جامعه هنرمند جذب کند که همه بتوانند با آن درگیر شوند. منتهی باید این ایده، نگاه و تفکر، خلاقیت و علاقه باشدتا شما بتوانید بیاید این کار را انجام دهید. من خود به عنوان یک مدیر که دوره حضور متعالی خود را در بخش مدیریت هنری وزارت فرهنک و ارشاد اسلامی به پایان رساند، بودم. من ده سال در وزارت فرهنگ به عنوان سفیر کار کردم یعنی در خط مقدم بودم پس من درک می‌کنم، جنس شهرستان‌ها را می‌شناسم، جنس آدم‌ها را می‌شناسم و می‌دانم چه کارهایی چگونه و با چه نگرشی انجام می‌شود.
 
  • * چه اصراری به برگزاری این جشنواره در تهران بود؟
یکی از دلایلی که من امسال جشنواره موسیقی مقاومت را آوردم توی تهران و خواستم بیاید اینجا برای این بود که سال‌هایی که در کرمانشاه برگزار می‌شد تیمی از تهران می‌رفتند و از جایگاه کسانی که همه چیز را می‌دانند برخورد می‌کردند و این موجب دغدغه خاطر و بعضا دلگیری بچه های هنرمند و مسولان کرمانشاه می‌شد که می‌گفتند این‌ها چگونه فکر می‌کنند یعنی ما کارمان را بلد نیستیم و نمی‌توانیم کارهایی که آن‌ها انجام می‌دهند را انجام بدهیم؟ ما آمدیم خود استان‌ها را درگیر کردیم و همه مسئولیت ها را به خودشان واگذار کردیم که به زیبایی هر چه تمام‌تر از پس اجرای آن بر آمد. متأسفانه امسال به دلیل مشکلاتی که بود و به دلیل ضعفی که وجود داشت درگیری جامعی که با کار پیدا کردیم نتوانستیم به لحاظ خبری آن انعکاس لازم و جامع را داشته باشیم. یعنی من به دلیل روابط نزدیکی که با این بچه‌ها داشتم و اخباری که به من می‌رسید می‌دیدم که چقدر پویاتر نسبت به سالهای گذشته فعالیت می‌کنند. کار را در دست گرفته‌اند و به خوبی پیش می برندو اداره می‌کنند. مثلا ما گروه آقای گلریز را که به آنجا اعزام کردیم، ایشان خودش حرفش این بود که من سال‌ها و بارها به این شهرستان‌ها سفر کرده‌ام و وقتی به آنجا می‌رسی تازه باید به چند نفر زنگ بزنی تا همه چیز فراهم شود، این می‌گوید من نمی‌دانم و یکی نیست بیاید دنبالمان و ما را ببرد ولی در این جشنواره این اتفاق نیفتاد و دوستان خود به وظایف خود کاملا آگاهی داشتند.
 
  • *اما این جشنواره بسیار زود هنگام برگزار شد و همه از این زمان کم ناراضی بودند.
من خودم نگاهم به موسیقی دفاع مقدس بود هرچند که در این یکی دو سال گذشته هم باز در هفته دفاع مقدس برگزار شد علتش هم ماه رمضان و تداخل این مناسبت با روز آزادگان بود. امسال هم من خیلی تلاش کردم و چند بار هم پیشنهاد دادم که اجازه بدهید در هفته دفاع مقدس برگزار شود چون هم زمان مناسب داریم و هم خیلی فضا مهیا و آماده تر است ولی اصرار بر این بود که در این زمان برگزار شود و ما هم قبول کردیم. شاید مسولان و مدیرانی که در دولت بودند می‌خواستند این جشنواره در دوره خودشان برگزار شود و همه چیز به نامشان بخورد. اما به هر حال من فکر می‌کنم علیرغم همه ضعف‌هایی که در جشنواره بود، مثل کمبود زمان و... ولی به لطف دوستان و آشنایی که همکاران من به مجموعه داشتند به نحوی می‌شود گفت این جشنواره به نحو مطلوب اجرا شد. انشالله می‌شود برای سال‌های آینده برنامه ریزی کرد و تقویمش را با هفته دفاع مقدس برگزار کرد که با مشکلی مثل امسال مواجه نشویم.
 
  • *برای سال آینده باید از امسال و از هم اکنون برنامه ریزی کرد.
 صد در صد. متاسفانه من در این دوره‌ها چه در جشنواره های فجر، چه جشنواره های دیگر مثل ذکر الذاکرین و مقاومت و ... که من مدیر اجرایی اشان بودم، همیشه جشنواره‌هایی که به من محول می‌شد دوسه ماه مانده به جشنواره به من محول می‌شد ولی جالب است همه آن جشنواره‌هایی که بعد از من به دیگران دادند همه در همان اول سال بهشان دادند. مثلا من در سه ماه یک جشنواره را برگزار کردم سال بعد من را کنار گذاشتند و کسی را آورند و گفتند شما از همین فردا جشنواره را شروع کن. من خودم هم به قول معروف دچار پارادوکس می‌شدم که چطور سه ماه مانده به یک جشنواره من را صدا می‌کنند که آن را برگزار کنم اما وقتی جشنواره ای یک سال وقت دارد را می‌سپارند به کسانی دیگر. کاش این جشنواره هم از همین فردا تمام برنامه‌هایش مشخص بود و دبیرش مشخص می‌شد تا می‌توانستیم به نحو احسن برای سال آینده برنامه ریزی کنیم.
 
  • *مشکل عمده ای که جشنواره موسیقی مقاومت سال 92 داشت همین بود که خیلی از خواننده‌ها اصلا زمانی برای ساخت موسیقی با این موضوع را نداشته‌اند و به همین دلیل شرکت نکرده‌اند. برخی‌ها هم که حضور داشتند قطعه ای را از قبل داشته‌اند و به ضرب و زور آن را با موضوع مقاومت همخوان کردند و حضور یافتند. تعارف که نداریم و می‌دانیم که این اتفاق در این جشنواره افتاد.ضمنا شما از حقوق بالای ارکستر حرف زدید این در حالی است که برخی از نوازنده های ارکستر سمفونیک و حتی ملی می‌گویند دستمزدشان تا این لحظه پرداخت نشده است.
 ببینید بزرگ‌ترین و بزرگ‌ترین مشکلات دفتر موسیقی همین است. این را من از برداشت و حضور نزدیکی که 6 سال با ارکستر داشته‌ام می‌گویم و سابقه حضور و تجربه این کار را داشته‌ام می‌گویم، که در شیراز ارکستری بسیار موفق با اجراهای ارزشمند داشت می‌گویم. راه بزرگ نجات تمامی ارکسترهای موسیقی این است که اعتبار مشخص و معینی را ذیل اعتبار معاونت هنری برایش قائل شوند. تا زمانی که برای ارکسترهای بزرگ دفتر موسیقی اعتبار معین و مشخصی را از وزارت ارشاد ذیل اعتبار معاونت هنری در نظر نگیرند، و این پول و اعتبار و هزینه ارکستر وصل به اعتبار دفتر موسیقی باشد معضل و مشکل آن حل نمی‌شود.

این را من بارها در همه جلسات مختلف و در جاهای مختلف گفتم و همین طور به آقای مرادخانی پیش از این‌ها گفته بودم و خواهش کرده بودم که به این موضوه نگاه ویژه ای داشته باشند. این ارتباطی که وجود دارد و این حضور آقای مرادخانی را باید به فال نیک گرفت، هرچند که من واقعا فکر می‌کنم حضور ایشان بازهم باعث مظلومیت بیشتر موسیقی می‌شود. به جهت اینکه ایشان به عنوان معاون هنری وزیر، اگر بخواهد به موسیقی در حد بی مهری‌ای که در طول این سالها به آن شده، نگاه کند، یعنی بیاید این بی مهری را برطرف کند و این نگاه مغرضانه را عوض کند و بردارد، و در آن حد جایگاه و موقعیت خودش نگاه کند مطمئنا متهم می‌شود به اینکه چون سابقه ای در موسیقی داشته حالا همه توجهش به موسیقی است و این ظلم به موسیقی است. طی این چند وقت هم دیدیم که هنرمندان عرصه های مختلف صحبت‌هایی هم کرده‌اند که آقای مرادخانی نباید تمام حواسش به موسیقی باشد. فردا آقای مرادخانی اگر بخواهد نگاه‌های عادلانه به موسیقی بکند، برای همه اعجاب انگیز جلوه می‌کند و تعجب می‌کنند و می‌گویند ایشان چون مدیر موسیقی بوده دارد ویژه نگاه می‌کند در صورتی که این طور نیست. آن صحبت‌هایی که آقای نوربخش در معارفه وزیر ارشاد کرد من صد در صد با آن موافقم. خیلی حرفهای بیشتر باید به آن‌ها اضافه بشود. در طول این سال‌ها اعتبار موسیقی حداقل تا سال 90 که من اطلاع داشتم، تقریبا اعتبار موسیقی حدود یک چهارم اعتبار نمایشی بوده، اعتبار موسیقی آن موقع فکر کنم نصف اعتبار تجسمی بوده است. با توجه به اعتبار سازمان سینمایی شاید یک شصتم اعتبار سینما بوده است. ولی بیشتر خودش را نشان داده است. چون موسیقی ما به نظر من در طول سال‌های عمرش، بعد از انقلاب به هیچ عنوان متکی به اعتبارات دولتی نبوده است. هنرمندان موسیقی ما در آمد خودشان مبتی بر بودجه افراد و مردم اداره شده است. من می‌توانم این را به قطعیت بگویم. موسیقی در 30 سال بعداز انقلاب مردمی اداره شده است. شما این همه کنسرت و این همه برنامه موسیقی گذاشته می‌شود همه خصوصی اداره می‌شوند. این همه کنسرت و برنامه موسیقی اجرا می‌شود و در زیرزمین‌ها ساخته می‌شود، تمرین می‌کنند و هزینه می‌کنند و پول می‌دهند و شعر را می‌خرند و ملودی می‌سازند و تنظیم می‌کنند و ...این کارها را انجام می‌دهند و تا زمانی که کار به اجرا در می‌آید و هزینه‌هایش تأمین می‌شود اما توسط خود مردم. دولت تمام هم و غمش این جشنواره‌هاست؛ و در ارکستر سمفونیک و ملی که آن هم حقوق بچه‌ها را به سختی پرداخت کردند. بحث موسیقی واقعا بحثی است که من خواهش می‌کنم آقای مرادخانی توجه جدی ویژه ای به آن داشته باشند. باید بودجه ارکسترها از بودجه دفتر موسیقی جدا شود.
 
  • * چرا این قدر به این موضوع تاکید دارید؟
  چون بودجه موسیقی یک بودجه بسیار محدود است و هرکسی که مدیر شود آن پولی که به او می‌دهند صد وظیفه اگر داشته باشد مجبور است آن بودجه را به صد تا وظیفه هزینه کند. بعد بیاید ببیند نصف این پول و حتی بیشتر آن بودجه امروز دفتر موسیقی اگر بخواهد ارکسترها را تامین بکند فکر می‌کنم باید 70 درصد بودجه را برای ارکسترها بگذارد. هیچ مدیری زیر بار این موضوع نمی‌تواند برود و 70 درصد اعتبارش را بگذارد برای یک وظیفه‌اش اصلا کار عقلانی نکرده است و این پول گم می‌شود. وقتی از یک نوازنده دعوت می‌کنیم به ارکستر سمفونیک بیاید و بنوازد توقع مالی دارد. من یا می‌توانم بدهم که از او می‌خواهم بیاید و یا نمی‌توانم بدهم و او را دعوت نمی‌کنم. چون او آمده تا با پول نوازندگی اش امرار معاش کند و زندگی کند. فلذا این اعتبار باید قبل از هر اتفاق دیگری در نظر گرفته شود. من با تجربیات گذشته‌ام این را می‌گویم. با تغییر رهبر، با تغییر اتاق، با خرید ساز، تغییر نوازنده و آزمون و... با همه این‌ها باید جدا شدن اعتبار ارکسترها و استقلال آن‌ها صورت بگیرد.
یعنی هر کسی که قرار است ارکستر را مدیریت کند بداند که در طول سال چه مقدار تومان هزینه ارکستر می‌شود و بر ا ساس آن برود برنامه ریزی کند. برود فکر کند و ایجاد فرآیند کندو حتی اگر اعتبار دفتر موسیقی جدا شود، این اتفاق باید بیافتد. چون اگر این دو تا اعتبار شود در طول سالیان متمادی می‌تواند افزایش سنواتی داشته باشد. یعنی اگر امسال ارکستر سمفونیک 500 میلیون بودجه دارد و ارکستر دیگر یک میلیارد، سال دیگر اگر قرار است ده درصد به این اعتبارات اضافه کنیم، آن بودجه ای که یک میلیارد بوده شده یک میلیارد و 500 میلیون و آن اعتباری که 500 میلیون بوده شده 550 میلیون. با این 50 میلیون می‌توان فعالیت تعریف کرد. اما وقتی شما یک اعتبار کلی دارید با سه میلیارد اعتبار موسیقی یک دفعه می‌بینی هزینه های می‌رود بالا با هزار وظیفه. وقتی اعتبار موسیقی برود بالا هنرمند موسیقی توقع دارد دستمزدش چند برابر بشود. ولی شما نمی‌توانید این را پرداخت کنید. این اتفاق اتفاقی می‌شود که شما می‌فرمایید که الان همان نوازنده‌هایی که می‌گویید دستمزد نگرفته‌اند به همین دلیل بوده که هزار تا وظیفه برای یک بودجه کم بوده است.
 
  • چرا این فکر را می‌کنید؟ قضیه می‌تواند جور دیگری هم باشد.
 برای اینکه دفتر موسیقی صدتا وظیفه داشته، جشن‌های مختلف برگزار کرده و دستمزد ان‌ها را می‌داده، کمک به استان و... انجام داده و این پول‌ها رفته و یا هنوز اعتبار موسیقی اختصاص نیافته و یک عده مانده‌اند و کار انجام داده‌اند و حقوق ماهیانه اشان را مطالبه می‌کنند اما اعتبار موسیقی به شکل ماهیانه تخصیص پیدا نکرده است. به همین جهت آن‌ها معطل مانده‌اند پولی به آن‌ها تعلق بگیرد.
 
  • *استفاده از موسیقی پاپ برای درآمدزایی و هزینه های ارکسترهای ملی و سمفونیک کار درستی است؟ این انتخاب هوشمندانه ای است که افتاد.
 من صد در صد با این نگاه مخالفم. حداقل من خودم هیچ وقت پاپ را به این چشم نگاه نکرده‌ام. هر وقت موسیقی پاپ هرجا بوده و هر درآمدی داشته خرج خودش کرده‌ام. من به بقیه کاری ندارم و نگاه خودم را مطرح می‌کنم. در جشنواره موسیقی مقاومت که شما از آن می‌گویید، موسیقی پاپ را آوردیم اما هرچه در آمد داشت خرج خودش کردیم. شما وقتی موسیقی پاپ را به برج میلاد می‌آورید و یک برنامه می‌گذارید، باید کلی هزینه کنید. من وقتی در تالار وحدت کنسرت برگزار می‌کنم 5 میلیون تومان می‌دهم و وقتی یک برنامه در برج میلاد می‌گذارم 25 میلیون تومان می‌دهم. وقتی یک گروه موسیقی ایرانی را می‌آورم یک قیمت مشخصی را با آنها می‌بندم و او آن ندارد، اما وقتی خواننده طراز اول پاپ را می‌آورید و 10 سانس پر می‌کند باید پولی به او بدهید که او را اغنا کند. پس دستمزد بالاتری برای او باید در نظر گرفت. نوازنده‌ها و ارکسترش همه اعداد متفاوتی دارند. شما شاید یک نوازنده موسیقی سنتی را بیاورید و در یک اجرا با 200-300 هزار تومان اجرا کند اما یک نوازنده موسیقی پاپ بالای 600-700 تومان دارند دستمزد می‌گیرند یعنی چیزی حدود دو برابر بیشتر می‌گیرند. پس شما همه هزینه‌ها را هم حساب بکنید. این 20 میلیونی که در حوزه فرهنگ کار کرده‌اند مالیات ندارد. اما در آمریکا این‌گونه است. اگر تو 100 میلیون در آمد داری، از این 100 میلیون 50 میلیون را باید مالیات بدهی، اما اگر 50 میلیون کار فرهنگی بکنید مالیات را صفر می‌کنند. متوجه فرق می‌شوید؟ ما باید برویم سراغ این راهکارها، یعنی بنگاه اقتصادی ما بدانند که اداره مالیات که اگر این‌ها بیایند در حوزه فرهنگ سرمایه گذاری کنند آن مقداری که در این حوزه سرمایه گذاری کردند به عنوان سرمایه پذیرفته می‌شود نه اینکه طرف می‌آید میلیاردها تومان هزینه می‌کند، مثل شرکت‌هایی که در فوتبال سرمایه گذاری می‌کنند، میلیاردها تومان در آمد دارند و حالا یک بخش از آن را هم در فوتبال سرمایه گذاری می‌کند. هم یک اسم و رسم برای خودش دست و پا می‌کند و هم ان مقداری که صرف فوتبال کرده از مالیات معاف می‌شود. بقیه را مالیات می‌بندند و ازشان می‌گیرند و هیچ انگیزه ای هم ندارد که بیشتر بیاید و جای دیگری سرمایه گذاری کند. اما وقتی ببیند در کار فرهنگی مالیات نمی‌دهد انگیزه پیدا می‌کند و آن تشکیلات فرهنگی تازه می‌رود در اتاق فکری و کارهای فرهنگی را گلچین می‌کند و بر رویش سرمایه گذاری می‌کند. این‌ها چیزهایی است که باید اتفاق بیفتد.
 
  • *به نظر این‌ها دلایل قانع کننده ای برای این نیست که بخواهیم خود را گول بزنیم که ارکسترها برای خود درآمدزایی می‌کنند.
باز هم می‌گویم من فکر می‌کنم ارکسترهای ما می‌توانند در آمد داشته باشند، می‌توانند روی پای خودشان بایستند و کلی درآمدزایی کنند. این می‌تواند به مرور و مثلا در طی ده سال این حمایت اتفاق بیفتد و اجازه بدهند ان‌ها هم فعالیت هنری خود را به شکل منسجم انجام بدهند و بعد آرام آرام این کمک را کمتر و کمتر بکنند تا بتوانند گروه‌ها روی پای خودشان بیایستند اما از این کمک به مرور کم شود. اما این کمک به نظر من هرگز نمی‌تواند قطع شود.
 
  • *خوب چون هیچ ارکستری به خودی خود نمی تواند روی پای خودش بایستد.
 ببینید مشکل بزرگ موسیقی این است. دفتر موسیقی در طی سالیانی که من از نزدیک می‌شناسم و ارتباط نزدیک‌تری پیدا کردم، دقیقا این صحبت را آقای رجب پور هم کرده بود و من با حرفش موافقم که دفتر موسیقی تبدیل به یک بخش کوچک یک اداره شده است. کل دفتر موسیقی در حد یک دفتر نظارتی شده است و مدیر کل آنجا فقط تبدیل به یک ماشین امضا شده برای اینکه شما بروید آنجا مجوز بگیرید یا نگیرید. موسیقی و فرهنگ نیاز به یک مدیریت هوشمند و با درایت و کامل دارد. شما باید برای موسیقی به عنوان یک مدیر فکر کنید، فکر در اداره دوتا ارکستر خودت نیست بلکه در اداره و ایجاد زیرساخت‌های خوب برای موسیقی و پیشرفتش است.
 
  • *چه راهی می‌توان برای بهبود وضع آن در نظر گرفت؟
اگر مدیریت موسیقی از طریق روابطی که هست با بضاعتی که دارد و با همکاری ارگان‌های مختلف برود به آن سمتی که سالن‌های متعدد ساخته شود، آن وقت اگر شما دو شب کنسرت بگذارید و یک سالن با قیمت مناسب در اختیارت قرار بگیرد می‌دانید که از این پول چیزی می‌ماند که برای شما درآمد باشد ولی وقتی در شهر 4 سالن وجود دارد با قیمتهای آنچنانی و هزینه های بالا خوب معلوم است شما این همه تلاش می‌کنید و زحمت می‌کشید و اجرا می‌کنید و هیچ چیز هم برایتان نمی‌ماند.
 
  • *پس مدیریت موسیقی وظیفه‌اش چیست؟
مدیریت موسیقی باید به این فکر کند که برای گروه‌های موسیقی شناسنامه درست کند. مدیریت موسیقی باید برنامه ریزی کند که برای گروه‌های موسیقی جا برای تمرین درست کند. باید به این فکر کند که برای گروه‌های موسیقی فضا برای اجرا درشت کند. این‌ها همه هم توسط دولت نباید اتفاق بیفتد. سال 89 من از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که یک مجموعه خصوصی در غرب تهران به شکل مجموعه تجاری فرهنگی در حال تاسیس است و در ان مجموعه سه سالن سینما و آمفی تئاتر 600 نفره می‌خواستند درست کنند. من آن زمان در مرکز موسیقی بودم و به من گفتند شما بیا با مدیر این پروژه جلسه ای بگذار که ارتباطی برقرار شود تا در آینده به نتیجه برسد و بتواند در سال‌های آینده در آن فعالیت‌های هنری کند. من رفتم در آن جلسه شرکت کردم دیدم ذهنیتشان این است که هنرمندانی همچون شهرام ناظری، شجریان و ... را بیاروند و اجرای برنامه کنند تا موجب دیده شدن این مجموعه شود. گفتم شما با این سالن 600 نفره حتی دست چهارمین ترین هنرمند موسیقی را هم نمی‌توانید بیاورید. چون این قدر مخاطب دارد خصوصا در 5 سال آینده که این سالن کم است. این سالن در حد چهار خواننده کم مخاطب که شاید خیلی هم سرشناس نباشند خوب است. اگر دنبال چهره های سرشناس برای اجرا هستی حداقل برای 5 سال دیگر باید اینجا سالنی درست کنید که 2 هزار نفر گنجایش داشته باشد. من با او چند جلسه برگزار کردم و آن مجموعه تا کنون دو بار تمام نقشه‌هایش را از سر گرفته است. الان نیز در غرب تهران در بخش خصوصی دارد سالنی ساخته می‌شود که گنجایش آن 2 هزار نفر است و صحبت‌هایی که من با ایشان در راستای آکوستیک سالن کردم و درباره طراحی سالن همه نتیجه داد. چون ما در ایران با همه این سالن‌هایی که در کشور هست همه اشکال فنی دارند حتی برج میلاد با این همه هزینه ای که صرفش شد باز هم 200-300 صندلی در نقطه کور هستند و از نظر آکوستیکی مشکل دارد و اصلا سالنی که به درد کنسرت بخورد نیست.

اما این‌ها با شرکت‌هایی در ترکیه وهلند ارتباط برقرار کردند و دارند این شکلی برنامه ریزی می کنند و من امیدوارم طی یکی دو سال آینده این سالن به بهره برداری برسد تا یک ظرفیت خوب را به موسیقی کشورمان بیفزاید. ولی این توسط مدیریت موسیقی باید پیش می‌رفت که شما بتوانید با این‌ها ارتباط برقرار کنید وان‌ها ار متوجه کنید و منابع مالی را برای آن‌ها توجیه کنید که اگر سالن زدید با گنجایش 3 تا 5 هزارتا یک شب کنسرت برگزار کنید فلان قدر می‌تواند برای تو سود داشته باشد. یک سالن 1600 نفره کلی دارد هزینه می‌گیرد اگر بشود 5 هزار نفر 50 میلیون هم بدهد به هنرمندان فشار نمی‌آورد چون یک ظرفیت سه برابری پیدا کرده ولی عددش 20 تا 25 درصد اضافه شده است. مثلا الان بابک جهانبخش 10 سانس اجرا می‌گذارد این‌ها خسته می‌شوند. وقتی اینهمه مخاطب دارد سه شب برنامه بگذارد در سالن 5 هزار نفره ببینید چقدر هزینه های پایین می‌آید. چقدر می‌تواند در آمد برای آن سالن داشته باشد و چقدر بهره مالی برای کل هنرمندان می‌تواند به وجود آورد. پس این‌ها همه‌اش باید در کنار هم اتفاق بیفتد. مدیریت موسیقی باید صدابردار تربیت کند، باید فضا درست کند که صدابرداری ما رشد کند. مدیریت موسیقی ما باید افراد حرفه ای تربیت کند. حتی اگر امروز ما بگوییم دولت امروزه جاده، راه و مسکن مهر برایش مهم‌تر است من می‌گویم می‌شود به این بخش هم پرداخت. چون این بخش می‌تواند منجر به درآمد مالی شود و کمک بخش خصوصی شود.
 
  • *موسیقی در این سال‌ها هرچند مظلوم واقع شده اما رشد هم داشته است و استقبال خوبی از آن می‌شود.
بله شما به سینما می روید می‌بینید سینما خالی است. نیمه بها می‌کنند که یک عده بروند ولی باز هم استقبال نمی‌شود چون این قدر رسانه های موازی برای آن به وجود آمده است دیگر مردم اشباع شده‌اند. طرف می‌گوید خودم سی دی یک فیلم را می‌گذارم و در خانه نگاه می‌کنم و بهتر از سینما. ولی حوزه موسیقی زنده فضایی است که شما دو هزار تا موسیقی هم رایت کنید و گوش کنید نمی‌توانید آن اجرای زنده را داشته باشید. این فضا نیاز به مدیریت قوی و آگاه دارد که دلسوز باشد که این مبانی و مباحث را دنبال کند. این همه ما استودیوی صدابرداری داریم باز هم هیچی از توی ان‌ها در نمی‌آید.
 
باید برویم به سمتی که این استودیوها کارآمدتر شوند و روی آنها نظارت شود و فکر شود و حتی این کنسرت‌هایی که برگزار می‌شود من در همین جشنواره مقاومت جلسات متفاوتی را با خواننده های پاپ داشتیم. مثلا برای اجرایشان در کرج همین خواننده های مشهوری که همه برایشان سر و دست می‌شکنند و روی عرش و فرش دارند قدم می‌زنند تعریف می‌کردند از اجراهایشان همین خواننده‌هایی که روی عرش و فرش راه می‌روند تعریف می‌کردند از اجراهایشان در شهرستان‌ها و در کرج و جاهای دیگر که سن خراب شد و با سر رفتند زیر سن و دست و پایشان زخم شده است. یعنی به استانداردها توجه نمی‌شود این‌ها نیازمند این هستند که مدیریت موسیقی توجه کند. تویی که نشسته ای آنجا و داری به عنوان ناظر فقط مجوز می‌دهی باید به همه این‌ها دقت و توجه کنی، باید به همه این ساختارها دقت داشته باشی. این‌ها مباحث خیلی مهمی است. یک چیزی که در موسیقی قابل اهمیت است این است که ما در حوزه پاپ نمی‌رویم تا از فعالان این عرصه دعوت کنیم به ایران بیایند و اجرا داشته باشند تا خواننده‌ها و هنرمندان ما آن‌ها را ببینند و از نزدیک با کارشان آشنا شوند. موسیقی پاپ که این همه در جامعه جا باز کرده است، تا حالا این اتفاق نیفتاده است. در حالی که مادر ژانرهای دیگر این کار را کرده‌ایم و هنرمندان مختلفی را به ایران دعوت کرده‌ایم حتی موسیقی‌های مقامی، بومی و محلی شان را نیز آورده ایم. چون می‌خواهیم این‌ها با نحوه اجراها و استیج رفتنشان آشنا شوند و با فضای کنسرتشان آشنا شوند. اما تا کنون در زمینه پاپ این اتفاق نیفتاده است که چند خواننده حرفه ای بیایند و اجرا کنند تا درامیست ما، گیتاریست و ... ما ببینند که پرفومنس آن‌ها روی سن به چه صورت است. این‌ها نیاز است و مدیریت موسیقی باید به این‌ها فکر کند و برای این‌ها برنامه داشته باشد و همین جوری رها کردن جواب نمی‌دهد. فضای موسیقی ما مثل آن بچه ای شده که تازه متولد شده که سپردیم به جهان و رهایش کرده‌ایم و الان هم انتظار داریم پروفسور شود. نمی‌شود بچه ای که رها شده پروفسور شود چون با هزار مشکل اجتماعی مواجه می‌شویم.
 
  • *به آینده موسیقی در دولت جدید خوشبین هستید؟
نه خیلی خوشبین نیستم چون حضور آقای مرادخانی همان اندازه که می‌تواند یک نعمت برای موسیقی محسوب شود، به همان اندازه نگران کننده است. چون ایشان اگر بخواهد مظلومیت را از موسیقی بردارد افراد زیادی به وی ایراد خواهند گرفت که تو داری یکسویه نگاه می‌کنی و یک جانبه نگاه می‌کنی. در صورتی که این گونه نیست و واقعا این حق موسیقی است که به آن توجه شود. موسیقی ما سال‌ها حقش بهش داده نشده و مغفول شده از حقی که داشته است. باید این نگاه شود و جز مرادخانی هر کس دیگری هم که می‌آمد باید این کار را می‌کرد و باید به این موضوع می‌پرداخت. در این سال‌ها واقعا به موسیقی ظلم شده است. این کار از فردی که در این حوزه نبود اگر اتفاق می‌افتاد شاید به زعم خیلی‌های به این نگاه می‌کردند که تا حالا به موسیقی توجه نمی‌شده و حالا دارد توجهم شود اما الان هر حرکت مرادخانی این امر را مشتبه می‌کند که چون اهل موسیقی بوده دارد این کار را می‌کند. این یک مشکل است و بزرگ‌ترین مشکل این است که متاسفانه من شاید بلافاصله حرکتهایی که در حوزه موسیقی شده مراکز تخریب بلافاصله درجایگاه تخریب قرار بگیرند و سنگ اندازی کنند و چالش ایجاد کنند.
 
به نظر من در دولت قبلی که اصولگرا بود مدیران اصولگرا برای دولت اصولگرا باز هم بنگاههای خبرپراکنی و بنگاه‌هایی که متاسفانه خودشان تیشه به ریشه فرهنگ این کشور می‌زنند و مشکلات و حرف و حدیث‌هایی درست شد و اما حالا که دولت تدبیر و امید است و اعتدال که قاعدتا باید فضا برای اینکه به محاق برود و به حاشیه بکشانندش که از هر جمله و هر حرف و حرکتی تعبیری درست کنند که فضا را ببرند سمت نشدن و محدودیت و مهجوریت و بسته شدن. من خیلی نگرانم ولی به نظرم آدم‌ها با امید زنده‌اند. می‌شود امیدوار بود که انشالله با تدبیری که توی این دولت یازدهم وجود دارد بروند به سمتی که انشالله بتوانند این مشکلات را حل بکنند و جامعهدهنری همانطوری که آقای جنتی هم گفتند و رسالت خودش را اعلام کردند که من آمده‌ام آرامش ایجاد کنم و هنرمندان را از ان دغدغه‌ها خارج کنم و فضایی درست کنم که با آرامش کار کنند. به هر حال امیدوارم که این فضا محقق شود. تا این آرامش ایجاد نشود و تا هنرمندان ما در آرامش به خلق آثارهنری ارزشمند گرایش پیدا نکنند و تولید نکنند نمی‌توانیم به این فکر کنیم که می‌تواند یک روز فرهنگمان شکوفاتر از گذشته شود. اگر به دنبال فرهنگ شکوفاتر و فرهنگ پیشروتر و بالنده تر هستیم باید این فضا را باید در جامعه ایجاد بکنیم منتها باید اصول را مد نظر قرار بدهیم و سعی کنیم فضا به سمتی برود که انشالله ماحصلش به تولید آثای در راستای گسترش فرهنگ و ارتقای آن و در راستای ارزش‌های اساسی فرهنگ کشورمان منجر بشود.
 
  • *با توجه به این صحبت‌ها در موسیقی باید به دنبال معجزه بود.
 نمی‌خواهم بگویم معجره ولی واقعا سخت است کار کردن در این حوزه. این حوزه سختی است و مشکلات زیادی دارد. اصلا حوزه فرهنگ حوزه سختی است. بزرگ‌ترین مشکل فرهنگ این است که آن چونه ای که از اول در کشور برایش گرفته شده چونه کوچکی بوده. وقتی نیم درصد بودجه کشور به فرهنگ اختصاص پیدا می‌کند وقتی حوزه فرهنگ، ورزش و جوانان در یک کمیسیون تعریف می‌شوند و 90 درصد به ورزش می‌پردازند و داربی تهران مهم‌تر از موسیقی و تئاتر و سینماست چون ده‌ها جلسه در باره اش گذاشته می‌شود. یا رفتن ایران به جام جهانی بسیار مهم‌تر است چون ده‌ها جلسه برای آن گذاشته می‌شود و راجع به آن گفته می‌شود. قبل از انتخابات مجلس دولت گذشته یک جلسه با حضور آقای لاریجانی در قم داشتیم با هنرمندان از ایشان خواهش کردم هر چند برایم محرز بود در دولت بعدی هم ایشان انتخاب می‌شوند و احتمالا رییس مجلس خواهند بود. من از ایشان خواهش کردم و گفتم این کمیسیون فرهنگی را جدا کنید از ورزش و جوانان. یک کمیسیون ورزش و جوانان بگذارید و یک کمیسیون فرهنگ. چهارتا آدم هم بیایند توی مجلس بنشینند و راجع به فرهنگ فکر کنند. قوانین فرهنگ و هنر را پیش ببرند. شما اینقدر یک کمیسیون شلوغ با آن همه فعالیت را با ورزش یکی کرده‌اید. واین به صلاح فرهنگ نیست. با این اوصاف حق فرهنگ و هنر تضییع می‌شود. انشالله به این تعقل برسیم که کمسیون فرهنگ و هنر را جدا از کمیسیون ورزش و جوانان داشته باشیم که واقعا طیفی در مجلس بنشینند قوانین مناسب، اعتبار مناسب را بسنجند. چرا در موسیقی دائما مشکلات آنچنانی اعم از مادی و... داشته باشد.
 
در فوتبال برای یک مسابقه 100 هزار نفر به استادیوم می‌روند و کلی سرو صدا می‌کنند و مسابقه که تمام می‌شود کلی ماشین‌ها را تخریب می‌کنند، خیابان‌ها را به هم می‌ریزند، تابلوها را می‌کنند و نیروی انتظامی از فدراسیون فوتبال یا تربیت بدنی یک ریال بابت امنیت و آرامش برقرار کردن آنجا یک ریال نمی‌گیرد. به اندازه یک پادگان هم نیروی انتظامی آنجا وجود دارد. اما یک کنسرت می‌خواهیم برگزار کنیم تا به نیروی انتظامی پول آنچنانی پرداخت نکنی به بهانه امنیت نمی‌توانی به برگزاری آن اقدام کنی.
 
حتی یک نمونه کنسرت را آقایان بیاورند به عنوان مثال و بگویند این کنسرت تمام شد و مردم که آمدند بیرون و بعد از اجرا بلند حرف زدند. این‌ها مظلومیت‌هایی است که در این حوزه وجود دارد و باید قانون درست وضع شود و پیگیری شود و به نتیجه برسد. باید این شکلی برخورد شود. من واقعا امیدوارم در آتی حضور آقای مرداخانی کارگشا باشد. من هم مثل همه افرادی که در حوزه هنر هستند این حضور را به فال نیک می‌گیرم، به جهت اشرافی که ایشان به حوزه فرهنگ و هنر داشته‌اند.
 
  • *اینکه ایشان پیش از این در حوزه موسیقی فعال بودند نمی‌تواند راهگشا باشد؟
شاید منحصر به فرد باشد حضور آقای مرادخانی در این عرصه چرا که آدم‌هایی که وجود داشتند همه زحمت کشیدند و کار کردند ولی اینکه کسی از جنس هنر باشد و حضور داشته و خاک آن مجموعه را خورده تا حالا در بین کسانی که معاونت هنری بودند اتفاق نیفتاده است. آدم‌هایی بوده‌اند که از جاهای دیگر آمده‌اند؛ و هرکدام سال‌ها بوده‌اند و تجربه کسب کرده‌اند و آن تجربه را به کار برده‌اند. آقای مرادخانی را به فال نیک می‌گیریم. مدیریت حوزه فرهنگ و هنر نیاز به عشق درونی دارد. بدون این عشق و علاقه متاسفانه کار به نتیجه نمی‌رسد. به نظر من مهم‌ترین نکته بای انتخاب یک مدیر در حوزه فرهنگی و هنری این است که آن مدیر عاشق فرهنگ و هنر باشد. هنرمند نباشد ولی عاشق هنر باشد. شاید شما یک مدیری را بگذارید که هنرمند نباشد ولی عاشق هنر و موسیقی باشد. ما افراد زیادی داشته‌ایم که مدیریت کرده‌اند هنر را ولی علاقه ای به موسیقی نداشته‌اند و عاشق هنر نبودند. بعضی وقت‌ها اعلام می‌کردند که حتی اکراه دارند از اینکه در فضای موسیقی فعالیت می‌کنند. امیدوارم مدیران جدید عاشق هنر باشند و عشق بورزند که اگر این طور باشد به مرتفع شدن هنر کمک می‌کنند و می‌تواند نتیجه بخش باشد.
منبع: 
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 28 مهر 1392 - 08:11

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

شنبه 27 مهر 1392 - 00:34

احتمالا به ايشون پستي نميدن كه خيلي انگيزه اي براي حضور مرادخاني نميبينن ، ايشون بهتره از سال ٨٥ شروع نكنن ، از سال ٧٩ كه سوپر ماركت در جنوب ايران داشتند بگن [...] ايشون تنها با رانت و لابي در سيستم و حوزه موسيقي ماندند بهتره آدمهاي اينچنيني و با اينجور مصاحبه ها بزرگ نشون نديم ، بهتره مصاحبه هاي مفيد در موسيقي و انجام بدين ...

شنبه 27 مهر 1392 - 03:21

استاد شما از سند سازيهايي که کردين هم گزارش بدين.قراردادهايي که روزهاي آخر رفتنتون پولهاش گرفته شد ولي هنرمدن بد بخت روحش هم خبر نداشت.يا از گزارش سازمان بازرسي کل کشور هم بگين بد نيست.انقدر هي دم از مسجد نزنين از رابطه هاي خاص تون که شما رو دچار مشکل کرد هم بگين.از پولهايي که به واسطه ارکستر سمفونيک پرداخت ميشد ولي درصد شما هم لحاظ مي شد.يا مثلا اسنادي که روزهاي آخر مديريتتون از انجمن بي خبر خارج کردين.يا مثلا دلائل کنار گزاشتنتون رو هم شرح بدين که همش هم سليقه مديريتي نبود.ماجراي اون سه جلسه بازپرسي هم دونستنش براي همکارا خالي از لطف نيست.و مثلا بذل و بخشش کاراي صوتي انجمن به شرکتاي خصوصي.گروکشي هاي بعضي شرکتها در مقابل بعضي تخلفات انجمن هم البته حق السکوت محسوب مي شه.بحث اون ۸۵ قراردادي که پرداخت شد به انجمن ولي هنرمند سرش بي کلاه موند هم بگين.خب مثلا داستان هماهنگيا با آقاي افضلي موسسه گسترش هم بامزه هست.يا مثلا انتقالتون به ارشاد به وسيله مدير مساله داري که الان کاملا خونه نشينه و حق ورود به ارشاد رو نداره.اين جمله شما که اسنادش هم موجوده ! کپي رايتش مال يکي ديگه س .بخودتون بيايد.

شنبه 27 مهر 1392 - 06:20

دوستان در همه جای دنیا مدیران فرهنگی لزوما هنرمند نیستند بلکه مدیر فرهنگی هستند که نگاه کلان به مقوله هنر دارند که شامل بسیاری بحثهای مدیریتی مالی اداری و از جمله فرهنگی میشود.امروز به استاد شجریان بگویید بیا مدیریت خانه موسیقی را بپذیر اگر پذیرفت جایزه دارید چه رسد به مدیریت کلان.ولی کسی مثل جناب رضایی با دیدگاه کلان فرهنگی و خلاقیت و پشتکار توانسته در فضای بسته موسیقی ما گامهای بلندی بردارد آن هم معمولا یک تنه و بی چشمداشت.
منتقدانی که گفتید کمی انصاف میداشتندد آمدن ایشان از مرکز سرود به انجمن موسیقی را عیب قلمداد نمیکردند بلکه خدمات این چند سالشان را ملاک قرار میدادند و تازه مگر تا قبل از آمدن ایشان به انجمن موسیقی چیزی جز سرود داشتیم و اصلا چیزی جز سرود به عنوان موسیقی پذیرفته میشد!
خب ایشان هم در چهارچوبی که برای موسیقی ما تعریف شده بوده در مرکز سرود فعالیت میکردند.
لطفا نگید منتقدان بگید باندها!!

شنبه 27 مهر 1392 - 10:50

اي كاش موسيقي ما از اين گفت وگوهاي تبلغاتي كار نكنه كه اين شائبه به وجود بياد كه براش پول گرفتين. اقاي رضايي انجمن موسيقي را به خاك نشوند نمونه اش بدهي كه بود به جا گذاشت. اي كاش مديران وقتي ميرن از خودشون اينقدر تعريف نكنن كه اگر تعريفي بودند حتما ماندني بودند

شنبه 27 مهر 1392 - 11:44

چه خوب است اقای رضایی در باره 24000 یورویی که در سفر ارکستر سمفونیک به اروپا اختلاف حساب پیدا شد و ایشان به عنوان مدیر مالی ان برنامه ماست مالی اش کردند هم توضیح میدادند! [...] خوب است لااقل اعتراف کرده ای که نزول روز افزون ارکستر سمفونیک توسط اجراهای مناسبتی [...] کار شخص شخیص جناب عالی است که همیشه برای دیگران چاه کندی ولی خودت در ان افتادی

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود حضور مرادخانی در معاونت هنری موجب مظلومیت بیشتر موسیقی می‌شود | موسیقی ما