به بهانه هشتادمین سال درگذشت ترانهسرا و تصنیفساز بزرگ ایران؛
ای کاش «عارف قزوینی» صدایش را ضبط میکرد
[ سید ابوالحسن مختاباد - روزنامهنگار ]
اطرافیاناش به او گفتهاند تو چرا از هنرت استفاده مادی نکردهای و نمیکنی؟ و او پاسخ داده است که «یک کمپانی صفحهپُرکنی از مصر نماینده فرستاده بود [...] تا تمام تصنیفهایی را که خواندهام ضبط نمایند و در قبالاش ۱۰۰ هزار تومان به من بدهند؛ حاضر نشدم و به آنها گفتم: شما علی را در تاریکی دیدهاید! من یک شاعر و موسیقیدان ملی هستم، نه آوازخوان قهوهخانهها و رستورانها...!» (نوشتهای از «عارف قزوینی»)
حتماً شما هم به مانند من بر این فرصتی که برای «عارف» به دست آمده بود و بهره نبرد، غبطه میخورید. فرصتی که اگر از آن استفاده میشد، هم روزگار عارف را از این رو به آن رو میکرد و او را از فقر و مسکنت و ادباری که در دهه آخر عمر گریبانگیرش شد، نجات میداد و هم آنکه عمرش را بسی طولانیتر میکرد که در 52 سالگی از دنیا نرود.
این کار دو مزیت داشت، اول آنکه بر دامنه آثار و تصانیف این تصنیفسرای دورانساز اضافه میکرد و گنجینه آثارش را برای آیندگان غنا میبخشید و دوم اینکه برای مایی که هنوز در حسرت شنیدن صدایی از این شاعر و ترانهسرای میهندوست هستیم، حسرتی بزرگ را بر جای نمیگذاشت.
اگر برخی از تصانیفی که او ساخته را در خاطر داشته باشید، قطعاً با من همعقیده خواهید شد که این تصانیف شاید از نظر شعری و محتوا به پای سرودههای «ملکالشعرای بهار» نرسند، اما از نظر ملودی و غنای موسیقایی تقریباً منحصربهفردند. او را باید مهمترین سراینده تصنیفهایی دانست که بعدها «وطنیه» خوانده شدند. سرودههایی که در آنها درد وطن و مصایب و بلایایی که از سوی برخی از اهالی سیاست بر آن میرفت، در اشعار و نغمهها جلوه یافته است.
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»، «از کفم رها»، «نکنم اگر چاره دل»، «افتخار آفاق»، «چه شورها» و... و دهها تصنیف ماندگار دیگر از ذوق و استعداد خارقالعاده این چهره نامی عرصه شعر و موسیقی خبر میدهد.
البته هنوز هم بر من پوشیده مانده است که چرا «عارف» چنین پیشنهادی را نپذیرفت و آیا واقعاً چنین پیشنهادی به او شده بود؟ چرا که زندگی «عارف» نشان میدهد او چندان هم پایبند این مسائل نبود. ضمن آنکه در همان دورهای که او از خواندن سرباز زد، برخی از بهترین دوستان و هنرمندان موسیقی به ضبط صفحه و صدای خود روی آوردند و آثاری از آنها بر جای مانده است که بخشی مهم از تاریخ صوتی این مرز و بوم با شنیدن همین آثار قابل تجزیه و تحلیل است.
امروز البته به مدد برخی از اهالی هنر و موسیقی و نیز تلاش استاد «ارشد تهماسبی» مجموعه آثار و تصانیف «عارف» نُتنویسی و منتشر شده است و چند سال قبل هم خاطراتی از او به توصیه استاد «ایرج افشار» و همت آقای «مهدی نورمحمدی» منتشر شد. اما هیچکدام از این کوششها جای صدای اصلی را نمیگیرد.
باید بپذیریم که 52، سنی است که هنرمند به اوج و قله باور هنری خود رسیده است. اما تاریخ نشان داده است که برخی از نوابغ موسیقی ایران در همین دهه 50 تا 60 عمر خود به دیار باقی شتافتهاند. استاد «ابوالحسن صبا»، «روحالله خالقی» و «پرویز مشکاتیان» از جمله این هنرمنداناند که سنشان به 60 نرسید که سر بر خاک سرد نهادند. اما آثاری که در همین مدت از عمرشان بر جای ماند، تقریباً برابر با چند صد سال عمر برخی از هنرمندان متوسطالمایه است.
باید بپذیریم که کیفیت هنری و آثاری که این بزرگان در همین سن کوتاه به گنجینه هنری ما اضافه کردند، تقریباً منحصربهفردند و مرگ آنها در این سنین هم شکوه و خیرگی خاصی به آنها داده و نامشان را جاودانهتر کرده است.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 بهمن 1392 - 00:52
دیدگاهها
{ باید بپذیریم که 52، سنی است که هنرمند به اوج و قله باور هنری خود رسیده است. اما تاریخ نشان داده است که برخی از نوابغ موسیقی ایران در همین دهه 50 تا 60 عمر خود به دیار باقی شتافتهاند. استاد «ابوالحسن صبا»، «روحالله خالقی» و «پرویز مشکاتیان» از جمله این هنرمنداناند که سنشان به 60 نرسید که سر بر خاک سرد نهادند. اما آثاری که در همین مدت از عمرشان بر جای ماند، تقریباً برابر با چند صد سال عمر برخی از هنرمندان متوسطالمایه است.
باید بپذیریم که کیفیت هنری و آثاری که این بزرگان در همین سن کوتاه به گنجینه هنری ما اضافه کردند، تقریباً منحصربهفردند و مرگ آنها در این سنین هم شکوه و خیرگی خاصی به آنها داده و نامشان را جاودانهتر کرده است. }
بهترین قسمت این نوشته بود /روح این بزرگ مرد و سایر بزرگمردان جاودان و غرق دریای رحمت خداوندگار باد/لازم به یادآوریست که هنرمند گرانمایه استاد پرویز مشکاتیان هم به باد و تأسی عارف قزوینی گروه موسیقی فاخر و قدرتمند خود را "عارف" نام نهاد.
با سپاس از جناب مختاباد لازم به ذکر است که صفحه ای با صدای عارف قزوینی ضبط شده و در فرانسه موجود می باشد و ذکر این خبر را از استاد دکتر ابراهیم باستانی پاریزی شنیده ام و حتی در یکی از آثار پرارزش خود این نکته را یادآوری می کنند جای تاسف است که هیچ گاه تلاشی صورت نگرفت تا آن صفحه و یا صفحات بدست بیاد و به جامعه هنری کشور ارایه شود
افزودن یک دیدگاه جدید