برای کنسرت استاد منتظری و خواجه نوریها
شنیدنی بود اما آنها فریاد را کم دارند
[ آرش نصیری - روزنامهنگار / مدیر و مجری برنامه 1000 صدا]
کنسرت با قطعه «باتو، بی تو» آغاز می شود. قطعه ای از آلبوم پنجره، با آهنگی از محمدعلی خواجه نوری، با یک ملودی شیرین و حضور همه اعضای ارکستر در خواندن و بعد قطعه اینسترومنتال بارون از آلبوم نیامده شان افق که فضایی تلفیقی دارد و بعد آهنگ ساز بارون که طرفداران شان آن را خوب می شناسند و واکنش نشان می دهند و بعد «مرغ زخمی». ملودی های نه فوق العاده اما آرام و شنیدنی همراه با استفاده درست از ارکستر و گروه چهارنفره همخوان. تا حالا خوب است. داریوش می گوید: «حالا کجایش را دیدید! قرار است از این گیتارها دود بلند شود»
بعد از آن استاد هادی منتظری می آید. قبل از آن داریوش در مقدمه ای از سبکی می گوید «که من و داریوش به آن تعلق خاطر داریم». از بیست سال پیش می گوید که همکاری با استاد ذوالفنون و بعد استاد سمندری را انتخاب کرده بودند و حالا هر دو آن بزرگان مرحوم شده اند و از آشنایی با استاد هادی منتظری می گوید و استاد وارد صحنه می شود تا با گروه، آهنگ «آبی» را بنوازند. کنترباس شروع کننده آهنگ است. گیتارها رنگ دیگری پیدا کرده اند، درامز، بیس، کیبورد هم هستند. گروه با همه ادوات مقدمات ورود کمانچه را فراهم می کنند و او وارد می شود، نرم و نازک مثل ناله ای شیرین که به فریاد می رسد. ترکیب شکوه و عشوه، رقص آرشه بر سیم، حضور کلمات بی کلمه و روایت حرف بی حروف. کم کم همکاری دلنشین کمانچه و گیتار اوج می گیرد و فضایی تازه را به وجود می آورد.
من چند کنسرت قبلی داریوش خواجه نوری را هم دیده ام، زمان استاد زنده یاد ذوالفنون. آنجا حضور استاد بیشتر خارج از کار گروه بود، با تکنوازی ها و حضور اندکش در همنوازی و همنوایی اما اینجا حضور کمانچه به اندازه و گوشنوازتر است، بی تکنوازی کمانچه. در کنسرتی که به نام گیتار شناخته می شود، قاعدتا تکنوازی کمانچه نباید جایی داشته باشد. این خاصیت و توانایی ویژه استاد منتظری و البته شناخت و دریافت تازه خواجه نوری ها از میزان و شکل ورود سازهای استادان در گروه است. هادی منتظری همیشه حضور نرم، بی خودنمایی و دلنشینی دارد، حتی در کنسرت هایی که سرپرست شان خود اوست و ما، طبق روال عادت داریم سرپرستان گروه جایگاه ویژه ای را برای تکنوازی خود در نظر بگیرند.
***
داریوش خواجه نوری و برادرش محمدعلی نام های معتبر و قابل احترامی در موسیقی پاپ، سبک فلامنکو و اصولا نوازندگی گیتار و ورود دوباره اش به کنسرت ها و گوش و چشم مردم هستند. به اینکه اول بار چه کس یا کسانی موسیقی پاپ بعد از انقلاب را شروع کرده اند کاری ندارم اما آنها که باید بدانند می دانند کنسرت گذاشتن در سال 70 چه اهمیتی دارد. اگر آنها اولین کنسرت را برگزار کرده یا نکرده باشند هم اهمیت چندانی ندارد چون حتی اگر کس دیگری، در جایی دیگر کنسرتی گذاشته باشد، آنها جزو اولین ها هستند و کارشان تداوم داشته و تاکنون 87 کنسرت برگزار کرده اند. در آن سال ها پدرام امینی ابیانه هم با گروه آتش کنسرت هایی برگزار کرد و همه اینها جریاناتی بودند که کم کم کنسرت هایی به غیر از موسیقی سنتی یا رسمی آن زمان را باب کردند و بعدتر اولین جشنواره موسیقی پاپ برگزار شد که ماجراهای خود را داشت و اتفاقا همین محمدعلی خواجه نوری در آن به عنوان بهترین نوازنده برگزیده شد. اگر اشتباه نکنم سال 1376 بود یا 77. آنها حالا دیگر پیشکسوت شده اند. نوازندگان خیلی خوبی که آهنگسازان خوبی هم هستند و داریوش شان، نه اینکه خواننده خیلی خوبی باشد اما می خواند و بد هم نمی خواند.
***
البته در این گروه خوانندگی محور نیست و بیشتر موسیقی بیکلام است که اهمیت دارد. به نظر می رسد آنها خواننده را هم وارد کار کرده اند چون می دانند برای مخاطب عام تر این موضوع چه اندازه اهمیت دارد و آوردن موسیقی باکلام لابلای کارها به کار ارکستر و سرگرم تر کردن مخاطب کمک می کند و این منطق، خوبی ها و بدی های خودش را با خود آورده است. خوبی این کار آن است که موسیقی شان کم کم رنگ مخصوص به خود را پیدا کرده است. آنها نوازندگان سبک فلامنکو بودند و به خصوص محمدعلی بیشتر در این سبک می نوازد و می سازد اما نه در سازبندی و نه در ماهیت اثر، کارشان فلامنکوی صرف نیست. لابد آوردن استادان موسیقی سنتی ایرانی و خلق فضای تازه در ارکستر هم در همین راستاست تا کارشان خاص خودشان باشد. حالا کارشان نه در ژانر موسیقی پاپ است و نه برای مخاطب خاص و سنگین. شنیدنی و شیرین است، با ضعف هایی که بخشی از آن از همین ویژگی نشات می گیرد. به هر حال همیشه یک اتفاق خوب صددرصد خوب نیست.
***
صدای داریوش خواجه نوری خوب است اما توانایی و وسعت محدودی دارد و در همه این سال ها، خواجه نوری ها برای همین توانایی محدود آهنگ ساخته اند. این موضوع حتی دست و پای خودشان را هم در این راه بسته است. در کنسرت اخیر آوردن گروه کر بانوان برای پرکردن این خلاء بود که اتفاقا خوب هم جواب داد، هم در رنگارنگ کردن و تنوع بخشیدن به صحنه و هم برای پرکردن گام هایی که داریوش نمی تواند بخواند. اینکه آنها نخواهند خواننده ای را بیاورند که همه چیز به نام او تمام شود قابل درک است اما نمی توان منکر شد که این تصمیم در جذابیت و فراگیرتر شدن شهرت گروه نقش منفی بازی کرده است. بخش خش دار و شنیدنی صدای داریوش، که اتفاقا به سبک فلامنکو نزدیک است، غیر قابل انکار است اما آنچه خوانندگان مشهور این سبک، مثل جیپسی کینگز را در دنیا مطرح کرده است فریاد است آنهاست. در ایران، شهرام شکوهی که در این سبک می خواند هم، هم توانایی خواندن در گام هایی پایین را دارد و هم توانایی خواندن در گام های بالا و خیلی بالا و این، علاوه بر تفکر و سلوک ویژه اش یکی از دلایل موفقیت اوست. به نظر می رسد داریوش خواجه نوری باید در گروه در کنار خود صدای مکمل بیاورد حتی اگر خواننده محوری را دوست نداشته باشد. به نظر نگارنده این موضوع حتی از آوردن استادان موسیقی سنتی هم با اهمیت تر است. البته صدای داریوش برای قطعات و ملودی هایی بسیار مناسب و شنیدنی ست مثل بخش های زیادی از قطعه «مرغ پنهان» با شعری از سهراب سپهری.
***
بخش های از آنچه نوشتم مربوط است به آخرین کنسرت خواجه نوری ها به همراه هادی منتظری ست و بخش هایی هم برمی گردد به آنچه از این گروه قابل احترام قدیمی در ذهن داشتم. در مورد ترانه ها و سلیقه شعری کل آثار خواجه نوری هم حرفهای زیادی هست و انتقاداتی که بماند برای یک فرصت دیگر و حالا، آنچه از آخرین کنسرت شان در ذهن من مانده، یک شب خوب بود، با دیدن و شنیدن اجراهایی تمیز که حاصل تجربه ی فراوانشان در برگزاری کنسرت و تدریس و پرورش شاگرد است. حضور استاد منتظری هم به جا، تلفیقی تر و به قولی اندازه تر بود، مخصوصا در قطعه افق که خود استاد روی شعری از خودش خواند: «گل با تو زیبا می شود/ با تو دلم وا می شود». حضور معنوی و مهربان آن چهره دلنشین هم که جای خود را دارد.
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : جمعه 5 اردیبهشت 1393 - 19:33
دیدگاهها
واقعا حرف حسابي را نوشته ايد جناب آقاي نصيري
بزرگ ترين نقطه ضعف خواجه اميري ها در بخش خواندن است و داريوش خواجه نوري بدون تعارف خيلي ضعيف و بد ميخواند و باز هم بجا نوشته ايد كه انگار يك اصرار خيلي سفت و سختي دارند كه همين را ادامه دهند.
در باره حضور گروه كر زنان كه اشاهر كرده ايد ؛ در كنسرت سال 86 خواجه نوري ها با استاد ذوالفنون حضور گروه كر زنان به حس خوب كار افزوده بود كه البته آنجا سارا نائيني تكخواني هم در آن جمع داشت و واقعا كولاك به پا كرده بود.
اما احتمال و مساله ي ترس از حضور خواننده خوش صدا - كه باز هم درست گفته ايد - بخاطر حاشيه رفتن نوازندگان هم ديگر كليشه اي شده است و شده است همه را با يك چوب زدن!
خدمت به نویسنده محترم : موسیقی فلامنکو را باید دوباره در ایران تعریف شود دوست عزیز گروه جیپسی کینگز اصلا فلامنکو نیست یک گروه پاپ از کولی های جنوب فرانسه که عمده کارهایشان استفاده از ریتم رومباست که این ریتم هم ریشه ای کوبایی دارد که به سبک فلامنکو بعنوان یک دستگاه وارد شد !بردران خواجه نوری هم سالهاست از برخی از المان های این سبک استفاده کرده اند در دنیای گیتار میشود به اوتمار لیبرت - جسی کوک اشاره کرد . شکی در ارزش ایشان و یا آقایدرام امینی نیست اما اینها بیشتر در ژانر پاپ فعالیت کرده اند
افزودن یک دیدگاه جدید