نشست بررسی قانون کپیرایت روز گذشته با حضورِ حمیدرضا نوربخش، رامین صدیقی، محسن رجبپور و همچنین کامبیز نوروزی برگزار شد
خیلیها تصور میکنند موسیقی مثل هوا رایگان است
موسیقی ما - نشست بررسی قانون کپیرایت ( حق مولف) روز گذشته با حضورِ حمیدرضا نوربخش ( مدیر عامل خانهی موسیقی)، رامین صدیقی( ناشر)، محسن رجبپور ( تهیهکننده) و همچنین کامبیز نوروزی ( حقوقدان) برگزار شد. با این توضیح که فردین خلعتبری( آهنگساز) نیز قرار بود در این نشست حضور داشته باشد که به علتِ طولانی شدنِ جشن تصویر سال و حضورش در آن برنامه، نتوانست در این نشست حاضر شود. به هر روی در ابتدای این برنامه «امیر بهاری» - منتقد و مجری- توضیحاتی مختصر دربارهی مسالهی کپیرایت داد و آن را بحثی قدیمی دانست که از ابتدای قرن هجدهم در اروپا در حوزهی کتاب مطرح شده و بعد از پدیدهی ضبط در موسیقی نیز نمایان شده است. در ایران اما اولین بار در سال 1304 است که قانون ثبت علایم تجاری تصویب میشود و در سال 1348 قانون حقوق مولفان و مصنفان به تصویب میرسد.
«رامین صدیقی» - مدیر نشر هرمس- اما ابتدا دربارهی وجود این قانون در اروپا گفت. اینکه از اواخر قرن پانزدهم این ایده شکل گرفت که موسیقی یک ایدهی خلاقه است و باید آوردهایی برای صاحب اثر داشته باشد. مدیر نشر هرمس همچنین این مساله را توضیح داد که:«این قانون در 120 سال اخیر به خاطر تغییرات تکنولوژی گسترش پیدا کرده است؛ هر چند همچنان سرقت هنری اتفاق میافتد؛ اما کپیرایت رگههایی را ابداع میکند تا ریسک زیر پا گذاشتن قوانین اثر کمرنگ شود. در ایران اما قانونی در سال 48 تصویب شده است که همچنان نادیده گرفته میشود، برای مثال، موسیقی 65 درصد برنامههای صدا و سیما را شکل میدهد؛ بدون آنکه درآمد حاصل از آن با صاحبان و خالقان اثر تقسیم شود. در حالی که هر بار که اثری از رسانهای در دنیا پخش میشود، متناسب با اینکه رسانه در چه بردی – محلی، ملی و ماهوارهای – باشد به هنرمند 30 تا 70 سنت یورویی میکند. برای مثال آلمان 12 هزار کانال رادیویی دارد اگر سالی یک بار اثر هنرمندی پخش شود، درآمد سالیانهی آن 3600 یورو میشود به علاوه اینکه 60 کشور در دنیا هستند که عضو کنفدراسیون «برن» و «رم» هستند و این مبلغی رویایی برای هنرمندان است. گاهی برخیها میگویند پیوستن به قانون کپیرایت به نفع موسیقی نیست؛ در حالی که از همین راه ساده میتواند بودجه فرهنگی ما را تامین کند و هنرمندان ما دیگر جحیرهخوار بوجههای فرهنگی هستند.»
صدیقی همچنین ادامه داد:« نکتهی تاسفبار این است که قانونی که درسال 48 تصویب شده الان هم رعایت نمیشود. البته تشکیل دادسرای هنر و رسانه به عنوان قدم اول خوب است، اما قانون حقوق مولفان و مصنفان که در سال 76 به آن متمی اضافه شد، هرگز لازمالاجرا نشده است؛ چون کسانی که قانون را زیر پا میگذارند، عموما خودشان قانونگذار هستند و همین باعث شده تا جامعه هم حساسیتی در این خصوص نداشته باشد و گمان کند که موسیقی مثل هوا قابل استنشاق است و نباید برای آن بهایی دارد.»
در این میان «کامبیز نوروزی» - حقوقدان- نیز به این مساله اشاره کرد که: « رشد حقوق تابعی از رشد اجتماعی است. ضمن اینکه کالای فرهنگی در ایران به تازگی جنبه کالایی پیدا میکند، پیش از این تنها یک چیز ارزشمند بوده است نه کالا و حالا اندک اندک وجه اقتصادی هم پیدا میکند؛ اتفاقا نقیصهی بزرگ عدم توسعه حقوق مولفان و مصنفان به همین خاطر است، به خصوص اینکه توسعه تکنولوژی و تولید رسانهها تولید و توزیع موسیقی را آسان کرده و مصرفش را افزایش داده است. این در حالی است که قانون مولف مصوب سال 48، همچنان قانون خوبی است و کاارآمد است اگرچه به دلیل تحولات تکنولوژیکی اخیر شاید ترمیمهای مختصری نیاز داشته باشد. »
او اما به یک نکته دیگر نیز اشاره داشت:« مشکل موسیقی پیش از این به خود اهالی این هنر برمیگردد. برای مثال قراردادهایی که در این صنف بسته میشود و مشکلاتی دیگر که بخشیشان، مشکل جامعهشناسانه است. ما وقتی از حقوق صحبت میکنیم از تصویب قواعد رفتاری صحبت میکنیم. تحولات حقوقی باید همپای تحولات جامعه باشد؛ اما در این سالها تعداد کمی از هنرمندان به مراجع قانونی شکایت کردهاند که سیدیشان غیرمجاز تکثیر شده یا بدون اجازه پخش شده است. حتی گاهی تعدادی از اهالی موسیقی حاضرند پول بدهند تا موسیقیاشان از رادیو و تلویزیون منتشر شود؛ در این سالها فقط آقای شجریان رسما اعتراضشان را اعلام کردند که ایشان هم منافع اقتصادی را در نظر نداشت؛ از آن طرف خانوادهی فرهاد»
در این میان، رامین صدیقی در جواب گفتههای نوروزی به این مساله اشاره کرد که تصویری که شما میسازید، این است که خود هنرمند قانون را اجرا کند و این یعنی اینکه همه چیز متوجهی هنرمندان است.» نوروزی در پاسخ به او چنین توضیح داد:« مساله تقاضای اجرای قانون است. آنچه که در صنف موسیقی اتفاق نمیافتد، نبود تقاضا برای اجرای این قانون است. تقاضا از طریق بیانیه جواب نمیدهد. موسیقیدانان در این زمینه ضعیف کار کردهاند؛ ضمن اینکه ما در کشورمان آهنگسازی مثل موتسارت نداریم تا انتظار داریم قانون کپیرایتِ ما همان چیزی باشد که در اروپا و آلمان اتفاق میافتد؟ »
این سخنانِ نوروزی با اعتراض شدید رامین صدیقی مواجه شد. در ادامهی بحث اما این حقوقدان به این مساله اشاره کرد که:« این روزها علاوه بر رادیو و تلویزیون، تکثیر غیرمجاز فیزیکی در دیویدیها و همچنین دانلودهای غیرمجاز اینترنتی باعث شده تا مبارزه با این پدیده از لحاظ اجرایی مبارزه پیچیدهتر از گذشته شود. به خصوص اینکه استفاده غیر مجاز از موسیقی صدها برابر بیشتر از استفاده مجاز است.»
در بخش بعدی برنامه حمیدرضا نوربخش، محسن رجبپور و رامین صدیقی در میزگردی در این خصوص صحبت کردند. حمیدرضا نوربخش – مدیر عامل خانهی موسیقی- صحبتهای نوروزی را تایید و به این نکته اشاره کرد که:« در این سالها خود هنرمندان حرکت جدی انجام ندادهاند و تنها استاد شجریان به خاطر استفادهی ابزاری و تفاسیری که از آثارشان میشد و مورد تاییدشان نبود؛ به پخش آثارشان در صدا و سیما اعتراض کرد. ما مشکلات بسیاری در سالهای بعد از انقلاب داشتهایم، یعنی رسانهی ملی بسیاری از حقوق را رعایت نمیکند و به جوانب دیگر موسیقی هم احترام نمیگذارد و در این میان هنرمندان سکوت کردند. وقتی از ابتدا ساز را نشان ندادند، اگر هنرمندان با این رسانه همکاری نمیکردند،این رویه ادامه پیدا نمیکرد. خوانندهی سنتی در صدا و سیما مجبور به «پلیبک» - لبزدن- شده است و این شان موسیقی ایرانی نیست. ما در موسیقی سنتی نمایش نداریم. به همین خاطر است که میگویم هنرمندان انگیزهی قوی و ارادهای که باید، نداشتهاند. خانوادهی فرهاد این اراده را داشتند و تا اندازهای موفق شدهاند.»
او سپس به اقدامات خانهی موسیقی در این زمینه اشاره کرد و گفت:« ازسال گذشته به طور جدی شورای مشورتی در خانه تشکیل شد و همزمان با فستیوال موسیقی، کمپینی در این خصوص شکل گرفت. به قول آقای نوروزی مسالهی بیانیه و قطعنامه کافی نیست. باید اقدام کرد. و خانهی موسیقی به سمت این اقدام میرود. ما میخواهیم اعضای موسیقی وکالتی به خانهی موسیقی دهند و عدم رضایتمندی خود را اعلام کنند. علاوه بر آن ما نیاز به آموزش به جامعه داریم. جامعهی ما به هیچ عنوان آگاه نیست. غالب خانوادههای ایرانی به قبح این مساله واقف نیستند و تلقی ندارند که کپیغیر مجاز «دزدی» است. »
محسن رجبپور نیز در این خصوص گفت: «در این سالها شان را از موسیقی ایرانی گرفته است. به همین خاطر است که ساز نشان داده نمیشود و حتی نوازنده گاهی پشت پنل ساز زده است. پذیرش این تحقیر، یک مشکل فرهنگی است. وقتی این شانیت وجود نداشته باشد؛ جامعه از این موضوع سوء استفاده میکند؛ از آن طرف مشکل عدم آگاهی است؛ اما من به عنوان یک تولید کننده، این ابزار را دارم که برای جامعه توضیح دهم که این شکل استفاده از موسیقی دزدی است؟ شاید هنرمندی ابتدای کارش اثرش را به شکل رایگان به صدا و سیما میدهد یا حتی به بهای جزا حاضر است اثرش را به ماهوارهها بدهد؛ اما این به خاطر نقصان فضای تبلیغات در ایران است. »
او همچنین در پاسخ به اظهارات گفته شده در این جلسه بیان کرد:«من برای آثارم که بیشترین کپی غیرمجاز و دانلود داشته باشد شکایت کردهام وکیل گرفته و ماهها دویدهام و حتی ده نفر را دستگیر کردهام؛ اما در پروسهای که یکسال طول کشیده شده است، شخص مجرم تنها 50 هزار تومان جریمه شده است و این در حالی است که پول وکیل 4 میلیون تومان بوده است. بنابراین چون نتیجه درست نبوده است، من ترجیح میدهم فرهنگ سازی کنم و روی اثرم نوشتهام:« لطفا کپی نکنید».از آن طرف فراموش نکنید که صدا و سیما حتی حاضر نشد ترخ پخش فوتبال را بدهد، پس ما نمیتوانیم این انتظار را برای موسیقی که هنوز از نظر شرعی مشکل دارد، داشته باشیم.»
رامین صدیقی هم به این مساله اشاره کرد که اگر آقای شجریان موفق شد تا ایدهاش را عملی کند، به خاطر هویت و اعتبارش نزد جامعه بود و همه این امکان را ندارند، ضمن اینکه اصولا حتی اگر صدا و سیما بخواهد حقوقِ مولف و مصنف را بدهد، راهی برای این مساله وجود ندارد و این همان خلا قانونی است. در پایان جلسه، حمیدرضا نوربخش بار دیگر اظهار امیدواری کرد تا خانهی موسیقی در سال 94 بتواند ایدههایش در این زمینه را عملی کند، ضمن اینکه همچنان مهمترین کار را بحث آموزشی دانست و آگاه کردن جامعه. او همچنین به این مساله اشاره کرد که در این سالها مسایل و ماطلبات معوقه در موسیقی انقدر زیاد بوده است که محلی برای پرداختن به کپیرایت نبوده است.
«رامین صدیقی» - مدیر نشر هرمس- اما ابتدا دربارهی وجود این قانون در اروپا گفت. اینکه از اواخر قرن پانزدهم این ایده شکل گرفت که موسیقی یک ایدهی خلاقه است و باید آوردهایی برای صاحب اثر داشته باشد. مدیر نشر هرمس همچنین این مساله را توضیح داد که:«این قانون در 120 سال اخیر به خاطر تغییرات تکنولوژی گسترش پیدا کرده است؛ هر چند همچنان سرقت هنری اتفاق میافتد؛ اما کپیرایت رگههایی را ابداع میکند تا ریسک زیر پا گذاشتن قوانین اثر کمرنگ شود. در ایران اما قانونی در سال 48 تصویب شده است که همچنان نادیده گرفته میشود، برای مثال، موسیقی 65 درصد برنامههای صدا و سیما را شکل میدهد؛ بدون آنکه درآمد حاصل از آن با صاحبان و خالقان اثر تقسیم شود. در حالی که هر بار که اثری از رسانهای در دنیا پخش میشود، متناسب با اینکه رسانه در چه بردی – محلی، ملی و ماهوارهای – باشد به هنرمند 30 تا 70 سنت یورویی میکند. برای مثال آلمان 12 هزار کانال رادیویی دارد اگر سالی یک بار اثر هنرمندی پخش شود، درآمد سالیانهی آن 3600 یورو میشود به علاوه اینکه 60 کشور در دنیا هستند که عضو کنفدراسیون «برن» و «رم» هستند و این مبلغی رویایی برای هنرمندان است. گاهی برخیها میگویند پیوستن به قانون کپیرایت به نفع موسیقی نیست؛ در حالی که از همین راه ساده میتواند بودجه فرهنگی ما را تامین کند و هنرمندان ما دیگر جحیرهخوار بوجههای فرهنگی هستند.»
صدیقی همچنین ادامه داد:« نکتهی تاسفبار این است که قانونی که درسال 48 تصویب شده الان هم رعایت نمیشود. البته تشکیل دادسرای هنر و رسانه به عنوان قدم اول خوب است، اما قانون حقوق مولفان و مصنفان که در سال 76 به آن متمی اضافه شد، هرگز لازمالاجرا نشده است؛ چون کسانی که قانون را زیر پا میگذارند، عموما خودشان قانونگذار هستند و همین باعث شده تا جامعه هم حساسیتی در این خصوص نداشته باشد و گمان کند که موسیقی مثل هوا قابل استنشاق است و نباید برای آن بهایی دارد.»
در این میان «کامبیز نوروزی» - حقوقدان- نیز به این مساله اشاره کرد که: « رشد حقوق تابعی از رشد اجتماعی است. ضمن اینکه کالای فرهنگی در ایران به تازگی جنبه کالایی پیدا میکند، پیش از این تنها یک چیز ارزشمند بوده است نه کالا و حالا اندک اندک وجه اقتصادی هم پیدا میکند؛ اتفاقا نقیصهی بزرگ عدم توسعه حقوق مولفان و مصنفان به همین خاطر است، به خصوص اینکه توسعه تکنولوژی و تولید رسانهها تولید و توزیع موسیقی را آسان کرده و مصرفش را افزایش داده است. این در حالی است که قانون مولف مصوب سال 48، همچنان قانون خوبی است و کاارآمد است اگرچه به دلیل تحولات تکنولوژیکی اخیر شاید ترمیمهای مختصری نیاز داشته باشد. »
او اما به یک نکته دیگر نیز اشاره داشت:« مشکل موسیقی پیش از این به خود اهالی این هنر برمیگردد. برای مثال قراردادهایی که در این صنف بسته میشود و مشکلاتی دیگر که بخشیشان، مشکل جامعهشناسانه است. ما وقتی از حقوق صحبت میکنیم از تصویب قواعد رفتاری صحبت میکنیم. تحولات حقوقی باید همپای تحولات جامعه باشد؛ اما در این سالها تعداد کمی از هنرمندان به مراجع قانونی شکایت کردهاند که سیدیشان غیرمجاز تکثیر شده یا بدون اجازه پخش شده است. حتی گاهی تعدادی از اهالی موسیقی حاضرند پول بدهند تا موسیقیاشان از رادیو و تلویزیون منتشر شود؛ در این سالها فقط آقای شجریان رسما اعتراضشان را اعلام کردند که ایشان هم منافع اقتصادی را در نظر نداشت؛ از آن طرف خانوادهی فرهاد»
در این میان، رامین صدیقی در جواب گفتههای نوروزی به این مساله اشاره کرد که تصویری که شما میسازید، این است که خود هنرمند قانون را اجرا کند و این یعنی اینکه همه چیز متوجهی هنرمندان است.» نوروزی در پاسخ به او چنین توضیح داد:« مساله تقاضای اجرای قانون است. آنچه که در صنف موسیقی اتفاق نمیافتد، نبود تقاضا برای اجرای این قانون است. تقاضا از طریق بیانیه جواب نمیدهد. موسیقیدانان در این زمینه ضعیف کار کردهاند؛ ضمن اینکه ما در کشورمان آهنگسازی مثل موتسارت نداریم تا انتظار داریم قانون کپیرایتِ ما همان چیزی باشد که در اروپا و آلمان اتفاق میافتد؟ »
این سخنانِ نوروزی با اعتراض شدید رامین صدیقی مواجه شد. در ادامهی بحث اما این حقوقدان به این مساله اشاره کرد که:« این روزها علاوه بر رادیو و تلویزیون، تکثیر غیرمجاز فیزیکی در دیویدیها و همچنین دانلودهای غیرمجاز اینترنتی باعث شده تا مبارزه با این پدیده از لحاظ اجرایی مبارزه پیچیدهتر از گذشته شود. به خصوص اینکه استفاده غیر مجاز از موسیقی صدها برابر بیشتر از استفاده مجاز است.»
در بخش بعدی برنامه حمیدرضا نوربخش، محسن رجبپور و رامین صدیقی در میزگردی در این خصوص صحبت کردند. حمیدرضا نوربخش – مدیر عامل خانهی موسیقی- صحبتهای نوروزی را تایید و به این نکته اشاره کرد که:« در این سالها خود هنرمندان حرکت جدی انجام ندادهاند و تنها استاد شجریان به خاطر استفادهی ابزاری و تفاسیری که از آثارشان میشد و مورد تاییدشان نبود؛ به پخش آثارشان در صدا و سیما اعتراض کرد. ما مشکلات بسیاری در سالهای بعد از انقلاب داشتهایم، یعنی رسانهی ملی بسیاری از حقوق را رعایت نمیکند و به جوانب دیگر موسیقی هم احترام نمیگذارد و در این میان هنرمندان سکوت کردند. وقتی از ابتدا ساز را نشان ندادند، اگر هنرمندان با این رسانه همکاری نمیکردند،این رویه ادامه پیدا نمیکرد. خوانندهی سنتی در صدا و سیما مجبور به «پلیبک» - لبزدن- شده است و این شان موسیقی ایرانی نیست. ما در موسیقی سنتی نمایش نداریم. به همین خاطر است که میگویم هنرمندان انگیزهی قوی و ارادهای که باید، نداشتهاند. خانوادهی فرهاد این اراده را داشتند و تا اندازهای موفق شدهاند.»
او سپس به اقدامات خانهی موسیقی در این زمینه اشاره کرد و گفت:« ازسال گذشته به طور جدی شورای مشورتی در خانه تشکیل شد و همزمان با فستیوال موسیقی، کمپینی در این خصوص شکل گرفت. به قول آقای نوروزی مسالهی بیانیه و قطعنامه کافی نیست. باید اقدام کرد. و خانهی موسیقی به سمت این اقدام میرود. ما میخواهیم اعضای موسیقی وکالتی به خانهی موسیقی دهند و عدم رضایتمندی خود را اعلام کنند. علاوه بر آن ما نیاز به آموزش به جامعه داریم. جامعهی ما به هیچ عنوان آگاه نیست. غالب خانوادههای ایرانی به قبح این مساله واقف نیستند و تلقی ندارند که کپیغیر مجاز «دزدی» است. »
محسن رجبپور نیز در این خصوص گفت: «در این سالها شان را از موسیقی ایرانی گرفته است. به همین خاطر است که ساز نشان داده نمیشود و حتی نوازنده گاهی پشت پنل ساز زده است. پذیرش این تحقیر، یک مشکل فرهنگی است. وقتی این شانیت وجود نداشته باشد؛ جامعه از این موضوع سوء استفاده میکند؛ از آن طرف مشکل عدم آگاهی است؛ اما من به عنوان یک تولید کننده، این ابزار را دارم که برای جامعه توضیح دهم که این شکل استفاده از موسیقی دزدی است؟ شاید هنرمندی ابتدای کارش اثرش را به شکل رایگان به صدا و سیما میدهد یا حتی به بهای جزا حاضر است اثرش را به ماهوارهها بدهد؛ اما این به خاطر نقصان فضای تبلیغات در ایران است. »
او همچنین در پاسخ به اظهارات گفته شده در این جلسه بیان کرد:«من برای آثارم که بیشترین کپی غیرمجاز و دانلود داشته باشد شکایت کردهام وکیل گرفته و ماهها دویدهام و حتی ده نفر را دستگیر کردهام؛ اما در پروسهای که یکسال طول کشیده شده است، شخص مجرم تنها 50 هزار تومان جریمه شده است و این در حالی است که پول وکیل 4 میلیون تومان بوده است. بنابراین چون نتیجه درست نبوده است، من ترجیح میدهم فرهنگ سازی کنم و روی اثرم نوشتهام:« لطفا کپی نکنید».از آن طرف فراموش نکنید که صدا و سیما حتی حاضر نشد ترخ پخش فوتبال را بدهد، پس ما نمیتوانیم این انتظار را برای موسیقی که هنوز از نظر شرعی مشکل دارد، داشته باشیم.»
رامین صدیقی هم به این مساله اشاره کرد که اگر آقای شجریان موفق شد تا ایدهاش را عملی کند، به خاطر هویت و اعتبارش نزد جامعه بود و همه این امکان را ندارند، ضمن اینکه اصولا حتی اگر صدا و سیما بخواهد حقوقِ مولف و مصنف را بدهد، راهی برای این مساله وجود ندارد و این همان خلا قانونی است. در پایان جلسه، حمیدرضا نوربخش بار دیگر اظهار امیدواری کرد تا خانهی موسیقی در سال 94 بتواند ایدههایش در این زمینه را عملی کند، ضمن اینکه همچنان مهمترین کار را بحث آموزشی دانست و آگاه کردن جامعه. او همچنین به این مساله اشاره کرد که در این سالها مسایل و ماطلبات معوقه در موسیقی انقدر زیاد بوده است که محلی برای پرداختن به کپیرایت نبوده است.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 16 اسفند 1393 - 12:30
دیدگاهها
موسیقی ما چه پاپ چه سنتی نسبت به کارهای گذشته آنقدر ضعیف شده که خواننده ها باید یه هزینه بکنن که کارشون شنیده بشه
واقعاً بعضی از کارها ارزش دانلود کردن هم ندارن
این روزها آنقدر موسیقی های ضعیف و حتی سخیف و بی ارزش وارد بازار می شود که واقعا و به جرات می توان گفت خرید آن ها و واریز کردن پول به جیب سازندگان آن خیانت است به موسیقی. چرا که باعث تشویق دست اندرکاران و تکرار این گونه آثار می شود. آثاری که فقط و فقط با اهداف مادی ساخته شده اند.آثاری که هرچه به خودت فشار می آوری حتی یک بار هم نمیتوانی تا پایان آن ها را گوش کنی آن هم آثاری از کسانی که اسم و رسمی در موسیقی دارند. آثاری که به واقع مفت هم گران هستند.
وقتی ارشاد مثل نقل ونبات به هر خواننده ای مجوز میده همین میشه،اونی که کارش خوبه بین هزاران کاربد گم میشه.
ومردم هم اعتماد نمیکنن بیان برای یه البومپول بدن چون میترسن پولشون هدر بره و پشیمون بشن
اساسی ترین مشکل موسیقی اریان ای موسیقی به اصتلاح "پاااپ"است که توی تلویزیون زیاد پخش میشن اما موسیقی های خاص(در ایران :راک،کانتری،نیو ایج،کلاسیک) روحتی بهش مجوزنمیدن
افزودن یک دیدگاه جدید