درباره جرس، آلبومی که باید بیشتر شنیده شود
از ارکسترال ایرانی تا حماسهٔ عاشقانه
[آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
یک اینتروی خاص که مقدمه ی یک اورتور ارکسترال با ساز و ادوات کامل است می تواند گویای این باشد که ما با آلبومی مواجه هستیم که در آن، گروه سازنده قرار است تمام امکانات ارکستری را بسیج کنند تا توانایی و دانایی شان در ساخت موسیقی با نوازندگان زیاد به چشم بیاید اما «جرس» اینگونه نیست. آغاز آلبوم با حضور شورانگیز زهی ها و بعد حمله هیجان انگیز کوبه ای هاست و این می تواند فضا را آماده کند برای آنچه بعد قرار است اتفاق بیافتد. قرار است کسی جلوی مستی را بگیرد و او را مورد عتاب قرار دهد که: «هین کج و راست می روی، باز چه خورده ای بگو/ مست و خراب می روی خانه به خانه کو به کو». تمام آن هیجان ابتدای آهنگ فقط بیست ثانیه است و بعد فید می شود در صدای آرام و منسجم زهی ها که فضا را به سمت آرامش می برند و بعد، ایجاد حرکت با تار میدیا فرج نژاد. سرکاستی آلبومی که فرج نژاد ساخته، امیرحسین سمیعی برای ارکستر تنظیم کرده و سینا سرلک خوانده است، می تواند بیانیه ی سازندگان آن و به نوعی یک نمونه بسیار خوب برای این نوع از آثار باشد: همه چیز به اندازه و سرجای خود.
***
وقتی یک آهنگ یا آلبوم موسیقی در ژانر موسیقی کلاسیک ایرانی، به شکلی ارکسترال ارائه می شود، می تواند یک کار کاملا ارکسترال باشد و دیگر در ژانر موسیقی کلاسیک ایرانی نگنجد. این اتفاق زمانی می افتد که منطق اجرا کلا عوض می شود و ما با اثری مواجه هستیم که همه چیزش با منطق موسیقی کلاسیک غربی شکل گرفته است و ما فقط کلام فارسی و یا بعضا سازهای ایرانی را می شنویم. اما راه دیگری هم وجود دارد برای اینکه هم از امکانات موسیقی کلاسیک و دانش موسیقی استفاده کنیم و هم آنسامبل ما صدایی ایرانی داشته باشد و جرس در اغلب لحظه هایش اینگونه است. امیرحسین سمیعی نشان داده است که به دقایق و ظرایف موسیقی اصیل ایرانی به خوبی آشناست و ارکستر را در خدمت هرچه بیشتر نمودار کردن این ظرایف درآورده است نه آنکه بخواهد کاری شلوغ و پرطمطراق بسازد که خودش را بیشتر نشان دهد. در بخش هایی از این آلبوم، ارکستر کمترین خودنمایی را هم ندارد اما نظم و ریتم کلی که بر کار حاکم است نشان می دهد که یک آهنگساز موسیقی کلاسیک در کنار یک آهنگساز موسیقی اصیل ایرانی قرار گرفته تا کاری استاندارد به علاقمندان هنر موسیقی عرضه شود. کاری که قبلا کمتر سابقه داشته است.
***
این بخش می تواند یک پرانتز باشد. دانش آهنگساز می تواند مانع کار باشد اگر اصل فرض شود. وقتی دانش و استفاده از آن اصل باشد، اثر از روح خالی می شود و ما یک ارکستر بزرگ می بینیم و می شنویم که همه چیز سرجای خود است و هیچ چیز به دلت نمی نشیند. نکته دیگر اینکه وقتی عوامل آلبوم هم سن و سال و هم رده و دوست هستند، در کنار هم و با همفکری کار را به پیش می برند و در این کار خاص، قطعا همراه و همدل و دوست بودن میدیا فرج نژاد، امیرحسین سمیعی و سینا سرلک بشترین تاثیر را در شکل گیری یک کار منسجم داشته است. پرانتز بسته.
***
قطعه اول با شعر معروف «نهان مکن» مولانا یک قطعه استاندارد است با صدای دهی خوب ارکستر و استفاده درست از توانایی خواننده و این موضوع یکی دیگر از ویژگی های این آلبوم است. بارها در این باره که سینا سرلک خواننده ای ست که استاد شجریان از او به عنوان یکی از بهترین های نسل جدید یاد کرده شنیده ایم اما در کمتر آلبومی، از این توانایی ها به خوبی و در فراز و فرود تواما بهره گرفته شده است و جرس این ویژگی را برای سینا سرلک داشته که همگان در یک پکیج، توانایی او را در استفاده از صدایی شش دانگ دیده اند و این مهم در همین قطعه اول دیده می شود و در آوازخوانی قطعه سوم، وقتی شعر «سوگ» استاد ابتهاج را می خواند هم مشهود است. قبل از قطعه سوم البته قطعه «هم فریاد» را شنیده ایم که معطوف است به توانایی تارنوازی فرج نژاد و حضور به اندازه و شنیدنی کوبه ای ها. قطعه سوم با همان لحن تار در قطعه دوم آغاز می شود اما از ریتم تند آن قطعه رسیده ایم به طمانینه ی تار با آوازی حزین که قرار است سوگ را با کلام سایه به تصویر بکشد: «من چه گویم که کسی را به سخن حاجت نیست» و بعد کم کم می رسیم به فریاد خواننده در مصرع «لاله را بس بود این پیرهن غرقه به خون» و فرود در «قصه پیداست زخاکستر خاموشی ما» و «سایه جان مهر وطن کار وفاداران است/ بادساران هوا را به وطن حاجت نیست».
قطعه چهارم آغاز طربناکی دارد و تنظیم مناسبی هم برای ارکستر دارد. همه چیز نشان می دهد که ما شاهد یک قطعه خوب و شنیدنی باشیم اما با ورود خواننده انگار همه چیز عوض می شود، چون هیچ چیز، مقدمه ی شنیدن این شعر نیست: «در کجای این فضای تنگ بی آواز/ من کبوترهای شعرم را دهم پرواز». به نظر می رسد شعر شنیدنی فریدون مشیری مناسب این ملودی و فضا نیست و در سرتاسر آهنگ هم با همین مسئله مواجه هستیم به جز آخر آن، که در ریتمی کند، صدای خسته می خواند: «در کجای این فضای تنگ بی آواز...» و این در واقع ریتم و لحنی بود که می توانست فضای غالب این قطعه باشد.
قطعه بعد یعنی «چشم به راه» با شعر ابتهاج اما حکایت دیگری دارد و به نظر نگارنده نمونه شایسته ای از یک تصنیف آوازی ایرانی ست. اورتور آهنگ با وقار شروع می شود و کم کم به هیجان و هولناکی کلامی که خواننده با آواز می خواند می رسد که: «دیگر این پنجره بگشای که من/ به ستوه آمدم از این شب تنگ». فریاد از سر آگاهی کسی که واقعا از این شب تنگ به ستوه آمده و عصبانی ست از اینکه «دیرگاهی ست که در خانه همسایه ی من خوانده خروس/ وین شب تلخ عبوس/ می فشارد به دلم پای درنگ...». این ارکستر، این خواننده و این تنظیم و اجرا بیشتر از همه به این شعر می آید و همه چیز با هم چفت است و با آن فریاد انتهای کار و مجموعه مفهوم و کل اثر، شاید باید اسم این قطعه جرس بود؛ از آن جنس که : «جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها...».
قطعه ششم اما این امتیازها را ندارد. ورود و ملودی آن حالتی حماسی اما شعر فضایی عاشقانه دارد: « بگو به باران ببارد امشب/ بشوید از رخ/ غبار این کوچه باغ ها را/ که در زلالش/ سحر بجوید/ ز بی کران ها/ حضور ما را...». فضایی لطیف که شاعر محمل آرایی می کند تا بگوید: «به جست و جوی کرانه هایی/ که راه برگشت از آن ندانیم...». در قطعه جرس خواننده همه اینها را در فضایی ریتمیک و نسبتا با حالتی حماسی می خواند و جالب اینکه فراز بعدی شعر را در اوج می خواند: «من و تو بیدار و محو دیدار/ سبک تر از ماهتاب و از خواب/ ترانه ای بر لبان بادیم...». حتی حضور دل انگیز و سبک زهی ها و آرام شدن صدای خواننده و بم خوانی خواننده در بعد از این فراز هم، حس را به حس عاشقانه و نجواگونه ی شعر استاد شفیعی کدکنی بر نمی گرداند.
قطعه بی کلام و با فریاد «صبوحی» قطعه زیبایی ست و قطعه آخر آلبوم یعنی «کوچه» هم، علی رغم همه زیبایی هایی که در تنظیم و اجرا دارد، شاید شعر مناسبی برای این آنسامبل نیست و مجموعه قطعه، آنقدرها که باید لطیف و خیال انگیز نیست. شاید هم خاطره و نوستالژی شعر ماندگار مرحوم فریدون مشیری ما را پرتوقع کرده است.
***
«جرس» علی رغم همه نقدی که بر آن رفت (و البته بخش مهمی از این انتقاد می تواند سلیقه ای باشد)، یک مجموعه تاثیرگذار است. نکته اول این پکیج استفاده درست از امکاناتی ست که ارکستر سمفونیک می تواند به آنسامبل موسیقی ایرانی بدهد و از این لحاظ، یکی از بهترین نمونه های آن است. نکته مهم دیگر آن، استفاده درست از توانایی سینا سرلک است که در بخش هایی از آلبوم بسیار درخشان و پرتوان تر از همه آثار قبلی اش ظاهر شده و این نشان از شناخت ویژه آهنگساز اثر از این توانمندی ها دارد و شاید نکته مبهم این آلبوم هم، معلق ماندن آن بین فضای حماسی یا عاشقانه در دو قطعه است و این بیشتر خود را در ارتباط بین شعر و ملودی نشان می دهد نه تنظیم و اجرا.
جرس را باید باز هم و بیشتر شنید.
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 25 اسفند 1393 - 21:00
دیدگاهها
نقد بدي نيست اما به نظرم در مورد قطعه بي آواز كم لطفي كرديد. اين ارتباط مبهم بيشتر در قطعه جرس ديده ميشه به نظرم جرس موسيقيش بسيار از شهر قويتره و اون شعر به درد اون موسيقي نمي خورد. اما كلا اين آلبوم بهترين آلبوم سال ميتونه باشه. قطعه دوم و كوچه به نظر من بهترين هاي اين آلبوم هستند.
آلبومی که بارها و بارها گوشش دادم و هر بار متوجه جزییات بیشتری شدم. به نظرم کار بسیار قدرتمندی بود
نقد بدي نبود هر چند به نظرم كمي درباره صداي آقاي سرلك بزرگنمايي كرده اند و به نظرم اين آثار بايد با صداي همايون شجريان ضبط ميشد تا تفاوت اجرا مشخص مي گرديد. ولي اجرا و آهنگسازي عالي بود.
اين آلبوم يكي از بهترين آثار چند سال گذشته بوده و به نظرم سرلك خيلي خوب خونده، من از جرس و بي آواز و نهان مكن خيلي خوشم اومد و خصوصا نهان مكن رو نميشه گوش داد و لذت نبرد. آقاي فرج نژاد داره با قدرت كار ميكنه. خوشم اومد كلا
به نظرم اين بهترين كار آقاي سرلك و بهترين كار آقاي فرج نژاده. واقعا بي نظير بود
برخی از ایرادات گرفته شده وارده و بعضیش هم نیست
در مورد ایرادات گرفته شده این سوال مطرحه که منتقد خودش این اشعار رو با چه حال و هوایی خونده
به نظرم خیلی نقد کارگشایی نیست ، شاید باید راهکار هم ارائه میشد و شاید کمی فنی تر هم میشد به این اثر پرداخت . ولی این خیلی خوبه که قطعه به قطعه نوشته شده و خیلی نقد رو ارزشمند می کنه . در مورد آلبوم هم باید بگم کار خوبی بود و خیلی بهتر خواهد بود که این فضای کاری همین جا تمام نشه و ادامه پیدا کنه . شاید در اثر بعدی این ایرادات هم برطرف بشه .
آلبوم فوق العاده بود و خيلي دوست داشتني. آفرين.
خیلی جالبه که امثال شما فقط و فقط می تونین آلبوم های جناب شجریان و شاگردهای ایشون رو ببینین ... یعنی واقعا آلبوم پادشاه فصلهای آقای پرنیا و آقای افتخاری قابل نقد و نظر نبود ؟ ... وااقعا این مثلا منتقدهای موسسیقی نمی خوان این شیوه کثیف و جهان سومی رو تموم کنن ؟
اين آلبوم بهترين كار سال بود. بدون شك
آلبومي كه ميشه شنيدش. در قياس با بقيه كارهاي سال گذشته كار خوبي بود.
آلبوم خوبی بود ممنون
سايت محترم موسيقي ما حساب دودوتا چهارتاست واقعاً. ببينيد اين آقاي آرش با اون ادبيات چاله ميدوني مثلاً نقدي بر نقد موصوف كردند. واقعاً آدم ميمونه چي بگه. يه جايي يه نقدي بر مستور و مست همايون گذاشته شد، عده اي اومدن گفتن چرا همه اش همايون. پس بقيه شاگرداي استاد چي؟! حالا اومدن كار سرلك رو نقد ميكنن. يكي هم مثل اين آقا...
نميدونم چي بگم بخدا. چرا جامعه ما انقدر چندرنگه؟! من فكر نميكنم اسم اين آقا، آرش باشه واقعاً.
به نظر من سرلك همونطور كه گفته بود نشون داد خيلي وفادارانه داره درسهاي استاد يگانه شجريان بزرگ رو پس ميده.
نقد ضعیفی بود ، اولا که به نظرم این آلبوم رو اگر کسی می خوا نقد کنه باید سواد بیشتری داشته باشه و نقدش بر پایه علمی استوار باشه ت حس و حال سلیقه منتقد که این نقد همه جاش سلیقه ای بود تا فنی به معنای واقعی ، در مورد قطعه جرس و نقدی که راجع به این قطعه نوشته شده به نظرم کاملا منتقد به بی راهه رفته ! متوجه نشدم چی داره میگه و چرا این ملودی حماسیه ؟ یا چرا به گفته منتقد جای عاشقانه اوج خونده میشه؟ خب چرا اوج خونده نشه ؟ این همه عاشقانه ایرانی که اوج خوندن ...
این آلبوم نسبت به کارهای دیگه به نظرم خیلی کار خوبی بود ، خصوصا این آلبوم بی سر و ته همایون خان شجریان که دیگه کلا معلوم نیست چی می خونه و خودش هم میگه که معلوم نیست چی می خونم ! یواش یواش هم این پسرای اساتید شجریان و ناظری و پورناظری دارن موسیقی ایرانی رو به زوال می برن
آقای سرلک ! بسیار واضح است که کوک صدایتان بوسیله ی نرم افزار ملوداین بالا رفته.
و البته بسیار هم غیر حرفه ای و تابلو...
افزودن یک دیدگاه جدید