با اجرای قطعات خاطرهانگیز و جدیدش
«بمرانی» ده سالگیاش را در برج میلاد جشن گرفت
موسیقی ما - گروه «بمرانى»، روز شنبه ١١ آذر، مفصلترين كنسرتش را در برج ميلاد تهران برگزار كرد که تفاوتش با اجراهاى ديگر اين گروه، تقارنش با ده ساله شدن آنها بود.
«بمرانى» حالا ده سال است كه با همان اعضاى اوليه، موسيقى مىسازد، كنسرت مىدهد و آلبوم منتشر مىكند. شش جوان كه سال ٨٦ دور هم جمع شدند و شروع به ساخت موسيقى كردند، اجراهای کوچک برگزار کردند، به گروههاى تئاترى پيوستند و برايشان ساختند و زدند. آلبوم منتشر كردند، از شعرهاى شل سيلور استاين استفاده كرده و آلبومى هم براى كودكان منتشر كردند. آنقدر ماندند و برای این ماندن ممارست و پافشاری کردند تا توانستند دو سال پيش اولين آلبوم رسمىشان را منتشر كنند.
ساختار و شاكله موسيقى بمرانى، با گروههايى كه با نام تلفيقى فعالیت کرده و میکنند، تفاوت داشت. نه خواننده چهچهه مىزد و نه موسيقىشان تركيبى از تمبك و سهتار و گيتار الكتريك و باس بود. جيپسى وار، شبيه كولىهاى اروپاى شرقى بودند. نوازندگىشان شش دانگ نبود؛ خواننده هم همينطور، اما اهميتى هم نداشت؛ چراكه با توجه به اين سطح متفاوت توانمندى، جورى پيش رفتهاند و جاى خودشان را در هر قطعه پيدا كردهاند، كه به فراخور آن قطعه، بهترين انتخاب بوده است. جدا از آن، اين جنس موسيقى، كوكِ كمتر حساسى را طلب مىكند؛ چراكه در نهايت روحيه سركش و كولىصفت موسيقىشان قرار نيست اتوكشيده صدا بدهد و مخاطبانش هم عصا قورتدادهها نيستند.
اما يكى از مهمترين ويژگىهاى آنها -كه اين روزها كمتر به آن بها داده مىشود- تمرين مستمرشان بود. بمرانىها هر روز دور هم جمع مىشوند، تمرين مىكنند، آزمون و خطا مىكنند، کلنجار میروند، مىسازند و دور مىريزند اما از اين قرار تخطى نمىكنند، حتى زمانى كه آلبومشان منتشر مىشود يا كنسرتشان برگزار. آنها سير طبيعي تكامل در كار گروهي را طی کردهاند كه با پرسشگري و آزمون و خطا، يادگرفتن و امتحان كردن به آن رسيدهاند و برای همین هم هست که قدر گروه بودنشان را میدانند و حاضر نیستند به این راحتی آن را از دست بدهند.
آلبوم دومشان اما کمی متفاوتتر بود، تمرینها جواب داده بود و میشد رد پای آن را در صدادهی سازها دید. سر و صدایشان کمتر شد و در استفاده از سازها خساست بیشتری به خرج دادند و ترانههایشان قابل هضمتر شد. مخاطبانش هم بیشتر شد و شبیه عاقله مردهایی شدند که سعی کردند به جای رها کردن کودک سرکش درونشان، دست او را بگیرند و همپای خود راه ببرند. این اتفاق در کنسرت ده سالگیشان هم افتاده بود؛ اجرایی که اعضای گروه یعنی مانی مزکی (نوازنده ساز دهنی)، جهانیار قربانی (نوازنده گیتار الکتریک)، آرش عمرانی (نوازنده کیبورد)، کیارش عمرانی (نوازنده گیتارباس)، سالار اصغری (نوازنده درامز) و بهزاد عمرانی (خواننده) در آن از قطعات قدیمی گروه همچون «ژوزی»، «خورشید دزد»، «سیرک» و «بندر تهران» تا قطعات جدیدترشان مثل «پپرونی»، «به من بخند»، «گیسو» و قطعه محبوبشان یعنی «گذشتن و رفتن پیوسته» را اجرا و مخاطبانشان هم حدود دو ساعت آنها را در جشن تولد گروه، همراهی کردند. آنها با نوشتن اسامی آدمهایی که در این سالها به رشدشان کمک کرده بودند روی نمایشگرهای سالن، از آنها قدردانی کردند و در یک کلمه، انگار در همان لباس کودکیشان بزرگ شده بودند.
«بمرانى» حالا ده سال است كه با همان اعضاى اوليه، موسيقى مىسازد، كنسرت مىدهد و آلبوم منتشر مىكند. شش جوان كه سال ٨٦ دور هم جمع شدند و شروع به ساخت موسيقى كردند، اجراهای کوچک برگزار کردند، به گروههاى تئاترى پيوستند و برايشان ساختند و زدند. آلبوم منتشر كردند، از شعرهاى شل سيلور استاين استفاده كرده و آلبومى هم براى كودكان منتشر كردند. آنقدر ماندند و برای این ماندن ممارست و پافشاری کردند تا توانستند دو سال پيش اولين آلبوم رسمىشان را منتشر كنند.
ساختار و شاكله موسيقى بمرانى، با گروههايى كه با نام تلفيقى فعالیت کرده و میکنند، تفاوت داشت. نه خواننده چهچهه مىزد و نه موسيقىشان تركيبى از تمبك و سهتار و گيتار الكتريك و باس بود. جيپسى وار، شبيه كولىهاى اروپاى شرقى بودند. نوازندگىشان شش دانگ نبود؛ خواننده هم همينطور، اما اهميتى هم نداشت؛ چراكه با توجه به اين سطح متفاوت توانمندى، جورى پيش رفتهاند و جاى خودشان را در هر قطعه پيدا كردهاند، كه به فراخور آن قطعه، بهترين انتخاب بوده است. جدا از آن، اين جنس موسيقى، كوكِ كمتر حساسى را طلب مىكند؛ چراكه در نهايت روحيه سركش و كولىصفت موسيقىشان قرار نيست اتوكشيده صدا بدهد و مخاطبانش هم عصا قورتدادهها نيستند.
اما يكى از مهمترين ويژگىهاى آنها -كه اين روزها كمتر به آن بها داده مىشود- تمرين مستمرشان بود. بمرانىها هر روز دور هم جمع مىشوند، تمرين مىكنند، آزمون و خطا مىكنند، کلنجار میروند، مىسازند و دور مىريزند اما از اين قرار تخطى نمىكنند، حتى زمانى كه آلبومشان منتشر مىشود يا كنسرتشان برگزار. آنها سير طبيعي تكامل در كار گروهي را طی کردهاند كه با پرسشگري و آزمون و خطا، يادگرفتن و امتحان كردن به آن رسيدهاند و برای همین هم هست که قدر گروه بودنشان را میدانند و حاضر نیستند به این راحتی آن را از دست بدهند.
آلبوم دومشان اما کمی متفاوتتر بود، تمرینها جواب داده بود و میشد رد پای آن را در صدادهی سازها دید. سر و صدایشان کمتر شد و در استفاده از سازها خساست بیشتری به خرج دادند و ترانههایشان قابل هضمتر شد. مخاطبانش هم بیشتر شد و شبیه عاقله مردهایی شدند که سعی کردند به جای رها کردن کودک سرکش درونشان، دست او را بگیرند و همپای خود راه ببرند. این اتفاق در کنسرت ده سالگیشان هم افتاده بود؛ اجرایی که اعضای گروه یعنی مانی مزکی (نوازنده ساز دهنی)، جهانیار قربانی (نوازنده گیتار الکتریک)، آرش عمرانی (نوازنده کیبورد)، کیارش عمرانی (نوازنده گیتارباس)، سالار اصغری (نوازنده درامز) و بهزاد عمرانی (خواننده) در آن از قطعات قدیمی گروه همچون «ژوزی»، «خورشید دزد»، «سیرک» و «بندر تهران» تا قطعات جدیدترشان مثل «پپرونی»، «به من بخند»، «گیسو» و قطعه محبوبشان یعنی «گذشتن و رفتن پیوسته» را اجرا و مخاطبانشان هم حدود دو ساعت آنها را در جشن تولد گروه، همراهی کردند. آنها با نوشتن اسامی آدمهایی که در این سالها به رشدشان کمک کرده بودند روی نمایشگرهای سالن، از آنها قدردانی کردند و در یک کلمه، انگار در همان لباس کودکیشان بزرگ شده بودند.
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 13 آذر 1396 - 22:45
افزودن یک دیدگاه جدید