گفتوگوی سایت موسیقی ما با گروه بمرانی به بهانه انتشار آلبوم جدید
گذشتن از تجربههای خاص و رفتن به سوی مخاطبان عام
موسیقی ما - این روزها، گروههای به اصطلاح تلفیقی در گستره محدود ژانرهای موسیقی در ایران، سعی در خلق تجربههای تازه دارند و با توسعه دامنه شنیداری مردم، توانستهاند بخشی از مخاطبان خاموش موسیقی ایران را به سمت خود جذب کنند که شاید بتوان گفت در حال حاضر در نقطه عطف این جریان (حداقل به لحاظ مخاطب) قرار داریم.
«بمرانی» یکی از همین گروهها است که در این سالها تلاش زیادی کرده تا حضور موثری در عرصه موسیقی داشته باشد. این گروه در هشت سال گذشته، مسیرش را آهسته و پیوسته پیموده و تازه سال گذشته توانست از اولین آلبوم رسمی خود یعنی «مخرج مشترک» رونمایی کند. آنها اما در تجربه تازهشان، آلبومِ «گذشتن و رفتن پیوسته» مسیر متفاوتی را در پیش گرفتهاند که اتفاقاً هم از سوی مخاطبان و هم از سمت منتقدان، مورد اقبال گستردهتری واقع شده است.
بمرانیها در وام گرفتن از سبکهای مختلف موسیقی در آثار پیشینشان بیشتر به توریستهای بازیگوشی شبیه بودند که میخواستند سرخوشانه دور دنیا را در یک آلبوم بگردند. اما حالا که باتجربهتر شدهاند، ترجیح دادهاند کمتر و گزیدهتر سفر کنند و گویا نتیجه بدی هم نگرفتهاند: موزیک ویدئوی «گذشتن و رفتن پیوسته» میلیونها بار دیده و شنیده شد؛ نزدیک به دو هزار نفر در جشن رونمایی از آلبومشان حضور پیدا کردند؛ اولین گروهی بودند که در جشنواره موسیقی فجر تمام بلیتهای کنسرتشان به پایان رسید و در نظرسنجی تلگرامی سایت موسیقی ما با وجود حضور خوانندگان سرشناس پاپ (محمد علیزاده، سیروان خسروی و حامد همایون)، توانستند رتبه دوم را به دست بیاورند. طبیعتاً این موفقیتها نمیتواند برای گروهی که موسیقی خاص تولید میکند و البته تهیهکننده آنها که بیشتر از دیگران در حوزه موسیقی تلفیقی فعالیت دارد، دستاوردهای کمی باشد.
تمام اینها باعث شد با بمرانیها که این روزها حسابی کِیفشان کوک است و در نمایش «رویای شبنیمه تابستان» به کارگردانی مصطفی کوشکی به عنوان نوازنده-بازیگر حضور دارند، گفتوگویی داشته باشیم.
کیارش عمرانی: اتفاقاً ما اینبار آگاهانه سعی کردیم موسیقی، پسزمینهای برای بهتر شنیده شدن ترانه باشد. اما مثلاً در قطعه «سرمست»، قسمتی که پیانو به موسیقی اضافه میشود با جواب دادن به آواز، اتفاقی که به عنوان پیشنهاد مطرح کردی را رقم میزند. ما به قطعات این آلبوم، به صورت تکقطعه نگاه کردهایم؛ اما «مامان» قطعهای بود که فکر کردیم میتواند خلوتتر باشد تا گوش مخاطب هم کمی استراحت کند. ما در این قطعه میخواستیم موسیقی را در راستای این بخش از ترانه که میگوید «غصه نخور» پیش ببریم و سعی نکردیم با موسیقی اتفاقات بد را به تصویر بکشیم. در کل، اگر فکر میکنی این اتفاق افتاده، خیلی هم خوب است؛ چون همه تلاشمان را کردیم موسیقی بیشتر به عنوان پسزمینهای برای درک بهتر ترانه باشد.
بهزاد: البته «مامان» شاید شخصیترین قطعه آلبوم باشد.
جهانیار قربانی: اکثر شعرهای ما همیشه خیلی شخصی بودهاند و اگر فکر میکنی اجتماعی هم هستند، به این دلیل است که بسیاری از دغدغههای آدمها مشترک است. تو اگر الان شروع به غر زدن کنی، نصف آنها غرهای من هم هست. این اتفاق به این دلیل میافتد که مشکلات شخصی ما، به نوعی بین همه آدمها مشترک است.
جهان: اصلاً این مدل ترانهها را نمیپسندیم و وارد آن هم نمیشویم.
آرش: آلبومهای قبل را هم اگر ببینی، تکتک قطعات یک ویژگی مخصوص به خود دارند؛ چه در شعر و چه در موسیقی. ولی شاید آن زمان، اتفاقی که در ذهنمان داشتیم نیفتاد و همیشه یک کفه آن سنگینتر بود. اما فکر میکنم در این آلبوم توانستهایم به آنچه که در ذهن داشتیم، نزدیک شویم و آن را شسته روفتهتر پیش ببریم و برای همین به چشم آمده است.
بهزاد: اصلاً در همین نظرسنجی تلگرامی سایت «موسیقی ما»، با وجود خوانندههای پاپی مثل سیروان، حامد همایون، مهدی احمدوند و محمد علیزاده، آلبوم ما رتبه دوم را به دست آورد.
کیارش: من فکر میکنم این اتفاق ربطی به آلبوم ندارد و اگر آلبوم توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند، باید کمی صبر کنیم تا در جامعه جا بیفتد.
آرش: بگذارید یک مثال بزنم؛ الان شلوار جین تنگ مد است و کسی دیگر شلوار گشاد نمیپوشد. طبیعتاً وقتی کسی شلوار جین تنگ تولید کند، میتواند جنساش را بفروشد. مجموعه ما هم اعم از جنس صدای خواننده، جنس سازهایی که استفاده میکنیم و شعرها، پاپیولار نیستند.
کیارش: حالا اگر یکسری از آدمهای معروف مثلاً در صدا و سیما شلوار گشاد بپوشند، مد میشود.
جهان: اتفاقاً به نظرم پیشنهاد بدی نیست و شاید با این کار نتیجه جالبتر میشد.
آرش: کسی که خلق میکند، یک حداقل شعوری دارد و برای مخاطباش هم این حداقل شعور را قائل میشود و میداند که این مخاطب، پیش از این یک چیزهایی شنیده و پسزمینههای ذهنی دارد. برای یک موزیسن، کپی کردن -آنهم به نحوی که کسی متوجه آن نشود- اصلاً کاری ندارد. ما در آلبومهای قبلی، ملودیهای کپی که آنها را وام گرفته بودیم، کم نداشتیم؛ اما این قطعه اصلاً کپی نیست. جدا از موزیک، بار اصلی را ترانه میکشد و به همین دلیل هم میتوانم بگویم این کار کپی نیست.
جهان: بین کپی، کاور و شباهت، تفاوت وجود دارد. تکلیف کاور که مشخص است. اما کپی بار معنایی خوبی ندارد و به معنی دزدی یک اثر هنری است. شاید اینجور مواقع واژه شباهت، درستتر به نظر بیاد.
کیارش: اصلاً اگر اسکلت ملودیها را هم کنار هم بگذاریم، متوجه میشویم که کپی نیست. اگر بخواهیم تا این حد جزئی و تخصصی نگاه کنیم، فقط میتوانیم بگوییم سه نت آن شبیه آن قطعه است که خب، اتفاق جدیدی نیست و نمیتوان اسم آن را کپی گذاشت. ببینید، خیلی اتفاق خوبی است که آدمها این حساسیت را نشان میدهند. فقط کاش منبع آنها در این زمینه یکسری از افراد اهل تفکر و متخصص بود تا ببینند این حرفی که میزنند، واقعاً درست است یا نه؟ شما هم میتوانید به عنوان رسانه، آن فرد را معرفی کنید که صلاحیت اظهار نظر درباه اصل بودن یا نبودن یک کار را داشته باشد.
بهزاد: البته بعد از انتشار کلیپ آن، دیگر کمتر این اتفاق میافتد. فکر میکنم چون آدمها برای اولینبار با این موقعیت مواجه میشوند، احتمالاً برایشان یک موقعیت تئاتری خندهدار خلق میشود و شاید اگر خود من هم برای اولینبار با چنین چیزی مواجه میشدم، میخندیدم.
آرش: اولینبار، «هوتن شکیبا» این قسمتها را در کنسرت ما اجرا کرد که من فکر کردم شاید به خاطر میمیک و نوع خواندن هوتن مردم میخندند؛ اما بعد که مانی هم آن را خواند، باز مردم خندیدند. اصلاً شاید این پارادوکس باعث خنده مردم میشود؛ اینکه تو در حال خواندن یک ترانه غمگین هستی و یکدفعه یکنفر به صورت خبری کلمات آن را معنی میکند.
جهان: من برعکس کیارش خیلی از این ایده خوشم آمد.
بهزاد: من که اصلاً با شنیدنش، دلم رفت! به نظرم این واژههایی که به عنوان معنی کلمات از آنها استفاده کردهایم هم کار خودشان را میکنند؛ چرا که مردم حتی این معنیها را هم حفظ هستند و با ما در کنسرت همراهی میکنند.
کیارش: البته این را هم بگویم که به جز بچههای خودمان، خواننده هم هنوز کلی از ترکهای آلبوم را حفظ نیست ولی مردم همه آنها را حفظ بودند! (میخندند)
بهزاد: زمان کنسرت تمام مدت با خودم میگفتم کاش وِرسهای قطعه «مردمی» را فراموش نکنم؛ چون کورس که راحت است. اما زمان اجرای این قطعه که رسید، ورسها را به راحتی خواندم و کورس را یادم رفت! البته فراموش نکنید که اولین اجرای زنده این آلبوم بود و به لحاظ نوازندگی هم خیلی ششدانگ نبودیم.
جهان: من شخصاً معتقدم که یک تعداد از ترکها را باید در خلوت گوش کرد و یک تعداد هم برای کنسرت هستند که «تا کی؟» هم جزء دسته دوم محسوب میشود و در کنسرتها خیلی برای مردم جذاب است.
بهزاد: البته این را بگویم که حفظ کردن شعر «تا کی؟» هم واقعاً کار سختی است و فکر میکنم اولین تجربه شعر گروهیمان هم بوده است.
بهزاد: البته خود تهیهکننده هم خیلی در این رابطه به ما کمک کرد. مثلاً قطعه «تنهای تنها» را او دوباره زنده کرد.
آرش: به نظرم این گروه در تلفیق شعر و موسیقی، یک نمونه کمنظیر است. من برای کلام قطعه «مردمی» تحت تأثیر این گروه بودم و با حذف بخشهای عاشقانه آن، میتوان شعرش را با این گروه مقایسه کرد. اشعار این گروه چند لایه است و برداشتهای متفاوتی میتوان از آن کرد. حالا نمیدانم ما توانستهایم در این قطعه این کار را انجام دهیم یا نه، اما کتمان نمیکنم که از آنها تأثیر گرفتهام.
جهان: اصلاً ما چند ماهی در استودیوی خودمان خیمه زدیم تا این آلبوم به سرانجام رسید.
کیارش: از روز اولی که قرار بود تئاتر «کوشکی» روی صحنه برود، با ما برای ساخت موسیقی آن صحبت شد که آن زمان به دلیل فشرده بودن شرایط کاری، این اتفاق میسر نشد. بعد از انتشار آلبوم، دوباره این پیشنهاد به ما داده شد که اینبار توانستیم به این پروژه بپیوندیم و از این هفته قرار است حدوداً یک ماه با آنها در مجموعه تئاتر مستقل تهران همراهی کنیم. البته به واسطه حضور ما، یکسری قسمتهای نمایشی هم به آن اضافه شده و مثل تجربهای که در نمایش «ننهدلاور» داشتیم، بعد از مدتها دوباره به عنوان نوازنده-بازیگر در این نمایش حضور خواهیم داشت.
«بمرانی» یکی از همین گروهها است که در این سالها تلاش زیادی کرده تا حضور موثری در عرصه موسیقی داشته باشد. این گروه در هشت سال گذشته، مسیرش را آهسته و پیوسته پیموده و تازه سال گذشته توانست از اولین آلبوم رسمی خود یعنی «مخرج مشترک» رونمایی کند. آنها اما در تجربه تازهشان، آلبومِ «گذشتن و رفتن پیوسته» مسیر متفاوتی را در پیش گرفتهاند که اتفاقاً هم از سوی مخاطبان و هم از سمت منتقدان، مورد اقبال گستردهتری واقع شده است.
بمرانیها در وام گرفتن از سبکهای مختلف موسیقی در آثار پیشینشان بیشتر به توریستهای بازیگوشی شبیه بودند که میخواستند سرخوشانه دور دنیا را در یک آلبوم بگردند. اما حالا که باتجربهتر شدهاند، ترجیح دادهاند کمتر و گزیدهتر سفر کنند و گویا نتیجه بدی هم نگرفتهاند: موزیک ویدئوی «گذشتن و رفتن پیوسته» میلیونها بار دیده و شنیده شد؛ نزدیک به دو هزار نفر در جشن رونمایی از آلبومشان حضور پیدا کردند؛ اولین گروهی بودند که در جشنواره موسیقی فجر تمام بلیتهای کنسرتشان به پایان رسید و در نظرسنجی تلگرامی سایت موسیقی ما با وجود حضور خوانندگان سرشناس پاپ (محمد علیزاده، سیروان خسروی و حامد همایون)، توانستند رتبه دوم را به دست بیاورند. طبیعتاً این موفقیتها نمیتواند برای گروهی که موسیقی خاص تولید میکند و البته تهیهکننده آنها که بیشتر از دیگران در حوزه موسیقی تلفیقی فعالیت دارد، دستاوردهای کمی باشد.
تمام اینها باعث شد با بمرانیها که این روزها حسابی کِیفشان کوک است و در نمایش «رویای شبنیمه تابستان» به کارگردانی مصطفی کوشکی به عنوان نوازنده-بازیگر حضور دارند، گفتوگویی داشته باشیم.
***
- * شاید بد نباشد با ترانههای آلبوم شروع کنیم. شما کانسپتی را در ترانهها پیش بردهاید که شاید بتوان گفت در موسیقیتان شاهد اتفاقی شبیه آن نیستیم؛ در واقع مفاهیمی که مد نظر داشتهاید، در ترانهها به راحتی انتقال پیدا میکنند. اما لحن موسیقی -مخصوصاً در قطعه «مامان»- در راستای آنها نیست. انگار موسیقی فقط پسزمینهای است که به بهتر شنیده شدن مفهوم ترانهها کمک میکند.
- * این موضوع را به عنوان یک مشکل مطرح نکردم و فقط میتواند یک پیشنهاد برای نتیجه بهتر باشد.
کیارش عمرانی: اتفاقاً ما اینبار آگاهانه سعی کردیم موسیقی، پسزمینهای برای بهتر شنیده شدن ترانه باشد. اما مثلاً در قطعه «سرمست»، قسمتی که پیانو به موسیقی اضافه میشود با جواب دادن به آواز، اتفاقی که به عنوان پیشنهاد مطرح کردی را رقم میزند. ما به قطعات این آلبوم، به صورت تکقطعه نگاه کردهایم؛ اما «مامان» قطعهای بود که فکر کردیم میتواند خلوتتر باشد تا گوش مخاطب هم کمی استراحت کند. ما در این قطعه میخواستیم موسیقی را در راستای این بخش از ترانه که میگوید «غصه نخور» پیش ببریم و سعی نکردیم با موسیقی اتفاقات بد را به تصویر بکشیم. در کل، اگر فکر میکنی این اتفاق افتاده، خیلی هم خوب است؛ چون همه تلاشمان را کردیم موسیقی بیشتر به عنوان پسزمینهای برای درک بهتر ترانه باشد.
بهزاد: البته «مامان» شاید شخصیترین قطعه آلبوم باشد.
- * به نظرم آلبوم «گذشتن و رفتن پیوسته» خیلی درونگرا است با درونمایه اجتماعی و در واقع، سراغ مفاهیم سادهای رفتهاید که در مورد همه آدمها با هر طبقه اجتماعی صدق میکند. کمی راجع به این ترانهها صحبت کنیم.
- * مثلاً در ترانه «مردمی»، با زبان طنز به آدمها نقد اجتماعی میشود. حتی قطعه «مامان» هم میتواند جزء این دسته باشد. چون خیلی وقتها ما این حرفها را به مادرهایمان نمیزنیم. یا حتی قطعه «خیابونا»...
جهانیار قربانی: اکثر شعرهای ما همیشه خیلی شخصی بودهاند و اگر فکر میکنی اجتماعی هم هستند، به این دلیل است که بسیاری از دغدغههای آدمها مشترک است. تو اگر الان شروع به غر زدن کنی، نصف آنها غرهای من هم هست. این اتفاق به این دلیل میافتد که مشکلات شخصی ما، به نوعی بین همه آدمها مشترک است.
- * این روزها در موسیقی ما کمتر شخصیگویی میشود. در واقع یا از کلیدواژههایی استفاده میکنند که در همه ترانهها تکرار میشود یا اینکه واژهها به شکل اغراقآمیزی در میآیند که مفاهیم آنها همان مفاهیم تکراری است؛ اما فقط شکل آن را کمی به اصطلاح روشنفکرانهتر میکنند. شاید جای این فرم از ترانه که شما استفاده میکنید، در موسیقی ما خالی باشد. چه شد که سراغ این فرم از مفاهیم رفتید؟
جهان: اصلاً این مدل ترانهها را نمیپسندیم و وارد آن هم نمیشویم.
آرش: آلبومهای قبل را هم اگر ببینی، تکتک قطعات یک ویژگی مخصوص به خود دارند؛ چه در شعر و چه در موسیقی. ولی شاید آن زمان، اتفاقی که در ذهنمان داشتیم نیفتاد و همیشه یک کفه آن سنگینتر بود. اما فکر میکنم در این آلبوم توانستهایم به آنچه که در ذهن داشتیم، نزدیک شویم و آن را شسته روفتهتر پیش ببریم و برای همین به چشم آمده است.
- * با توجه به بازخوردهای آلبوم «گذشتن و رفتن پیوسته»، شاید بتوان گفت این آلبوم را طیف وسیعی از افراد با سلیقههای مختلف میپسندند؛ چه آنهایی که موسیقی عامهپسند گوش میکنند، چه کسانی که موسیقی رپ گوش میکنند و چه کسانی که مثلاً به موسیقیهای خارجی گوش میدهند. با توجه به این موضوع و اینکه سعی کردهاید در بخش ترانه و موسیقی خیلی ساده پیش بروید، انتظار میرفت که این آلبوم خیلی پاپیولارتر باشد. فکر میکنید چرا این اتفاق هنوز به صورت گسترده برای آن نیفتاده است؟
- * خیلی از افرادی که برای بار اول این آلبوم را میشنوند، با آن ارتباط برقرار میکنند. فکر میکنم مشکل اصلی اینجا است که همه شما را نمیشناسند.
بهزاد: اصلاً در همین نظرسنجی تلگرامی سایت «موسیقی ما»، با وجود خوانندههای پاپی مثل سیروان، حامد همایون، مهدی احمدوند و محمد علیزاده، آلبوم ما رتبه دوم را به دست آورد.
کیارش: من فکر میکنم این اتفاق ربطی به آلبوم ندارد و اگر آلبوم توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند، باید کمی صبر کنیم تا در جامعه جا بیفتد.
آرش: بگذارید یک مثال بزنم؛ الان شلوار جین تنگ مد است و کسی دیگر شلوار گشاد نمیپوشد. طبیعتاً وقتی کسی شلوار جین تنگ تولید کند، میتواند جنساش را بفروشد. مجموعه ما هم اعم از جنس صدای خواننده، جنس سازهایی که استفاده میکنیم و شعرها، پاپیولار نیستند.
- * اگر قرار باشد با شلوار مقایسه کنیم، شاید بتوان گفت آلبوم شما مثل شلوار گشادی است که همه در آن راحت هستند.
کیارش: حالا اگر یکسری از آدمهای معروف مثلاً در صدا و سیما شلوار گشاد بپوشند، مد میشود.
- * خب چرا خودتان نمیخواهید سمبلی از این مد شوید؟
- * منظور من این است که همین سبک و سیاق خودتان را تبلیغ کنید تا مد شود؛ نه اینکه شبیه مد روز شوید. مردم این روزها لزوماً موسیقی خوبی گوش نمیکنند و با این کار شاید حداقل بتوانید موسیقی بهتری به گوششان برسانید.
- * البته شما با پخش سوپرمارکتی و ویدئویی که منتشر کردید، کمی به این سمت رفتید و در واقع تلاش کردید موسیقی خود را به گوش افراد بیشتری برسانید. برگردیم به آلبوم. احساس نمیکنید شاید جای یک همخوان که بتواند فضاهای خالی را پر کند، خالی باشد؟ البته تجربه همخوانی را قبلاً با ماکان اشگواری داشتهاید که فکر میکنم بازخورد خوبی هم از آن گرفتید.
جهان: اتفاقاً به نظرم پیشنهاد بدی نیست و شاید با این کار نتیجه جالبتر میشد.
- * کمی راجع به قطعه «گذشتن و رفتن پیوسته» صحبت کنیم. یکی از اتفاقات جالباش این بود که کلام و همچنین موزیکویدئویی که برای آن ساختید، خیلی اِلمانهای پاپیولار شدن را ندارند. اما همین قطعه به ترک هیت شما تبدیل شد و اصلاً خیلیها به واسطه این قطعه با «بُمرانی» آشنا شدند. فکر میکنید دلیل این اتفاق چیست؟ ملودی چهقدر میتواند در این جریان تأثیر داشته باشد؟ چون در فضای مجازی برخی میگفتند که ملودی آن شبیه به آهنگ «Dance Me To The End Of Love» لئونارد کوهن است.
آرش: کسی که خلق میکند، یک حداقل شعوری دارد و برای مخاطباش هم این حداقل شعور را قائل میشود و میداند که این مخاطب، پیش از این یک چیزهایی شنیده و پسزمینههای ذهنی دارد. برای یک موزیسن، کپی کردن -آنهم به نحوی که کسی متوجه آن نشود- اصلاً کاری ندارد. ما در آلبومهای قبلی، ملودیهای کپی که آنها را وام گرفته بودیم، کم نداشتیم؛ اما این قطعه اصلاً کپی نیست. جدا از موزیک، بار اصلی را ترانه میکشد و به همین دلیل هم میتوانم بگویم این کار کپی نیست.
جهان: بین کپی، کاور و شباهت، تفاوت وجود دارد. تکلیف کاور که مشخص است. اما کپی بار معنایی خوبی ندارد و به معنی دزدی یک اثر هنری است. شاید اینجور مواقع واژه شباهت، درستتر به نظر بیاد.
کیارش: اصلاً اگر اسکلت ملودیها را هم کنار هم بگذاریم، متوجه میشویم که کپی نیست. اگر بخواهیم تا این حد جزئی و تخصصی نگاه کنیم، فقط میتوانیم بگوییم سه نت آن شبیه آن قطعه است که خب، اتفاق جدیدی نیست و نمیتوان اسم آن را کپی گذاشت. ببینید، خیلی اتفاق خوبی است که آدمها این حساسیت را نشان میدهند. فقط کاش منبع آنها در این زمینه یکسری از افراد اهل تفکر و متخصص بود تا ببینند این حرفی که میزنند، واقعاً درست است یا نه؟ شما هم میتوانید به عنوان رسانه، آن فرد را معرفی کنید که صلاحیت اظهار نظر درباه اصل بودن یا نبودن یک کار را داشته باشد.
- * البته شاید به این دلیل هم باشد که قطعه «دنس می...» خیلی معروف است و شاید اکثراً داخل ایران لئونارد کوهن را فقط با این آهنگ میشناسند.
- * موضوع دیگر در رابطه با این قطعه، شکل مواجه شدن افراد در کنسرتهایتان با بخشی است که مانی مزکی کلام را به صورت نریشن ادا میکند. جالب است که آدمها وقتی این قسمت را میشوند، میخندند؛ در صورتی که مفهوم کلامی این قطعه اصلاً خندهدار نیست و همانطور که از نامش پیدا است، از یک فقدان صحبت میکند.
بهزاد: البته بعد از انتشار کلیپ آن، دیگر کمتر این اتفاق میافتد. فکر میکنم چون آدمها برای اولینبار با این موقعیت مواجه میشوند، احتمالاً برایشان یک موقعیت تئاتری خندهدار خلق میشود و شاید اگر خود من هم برای اولینبار با چنین چیزی مواجه میشدم، میخندیدم.
آرش: اولینبار، «هوتن شکیبا» این قسمتها را در کنسرت ما اجرا کرد که من فکر کردم شاید به خاطر میمیک و نوع خواندن هوتن مردم میخندند؛ اما بعد که مانی هم آن را خواند، باز مردم خندیدند. اصلاً شاید این پارادوکس باعث خنده مردم میشود؛ اینکه تو در حال خواندن یک ترانه غمگین هستی و یکدفعه یکنفر به صورت خبری کلمات آن را معنی میکند.
- * خود شما وقتی اولینبار آرش آن را برای شما اجرا کرد، چه واکنشی داشتید؟
جهان: من برعکس کیارش خیلی از این ایده خوشم آمد.
بهزاد: من که اصلاً با شنیدنش، دلم رفت! به نظرم این واژههایی که به عنوان معنی کلمات از آنها استفاده کردهایم هم کار خودشان را میکنند؛ چرا که مردم حتی این معنیها را هم حفظ هستند و با ما در کنسرت همراهی میکنند.
- * همراهی مردم که واقعاً به شکل اغراقآمیزی در آخرین کنسرت شما وجود داشت و با اینکه دو هفته از انتشار آلبوم گذشته بود، برخی جاها اصلاً نیازی به خواندن بهزاد نبود! اما در مقابل، افراد زیادی هنوز نتوانستهاند اشعار آلبومهای قبلی شما را به این خوبی حفظ شوند.
کیارش: البته این را هم بگویم که به جز بچههای خودمان، خواننده هم هنوز کلی از ترکهای آلبوم را حفظ نیست ولی مردم همه آنها را حفظ بودند! (میخندند)
بهزاد: زمان کنسرت تمام مدت با خودم میگفتم کاش وِرسهای قطعه «مردمی» را فراموش نکنم؛ چون کورس که راحت است. اما زمان اجرای این قطعه که رسید، ورسها را به راحتی خواندم و کورس را یادم رفت! البته فراموش نکنید که اولین اجرای زنده این آلبوم بود و به لحاظ نوازندگی هم خیلی ششدانگ نبودیم.
- * بازخورد قطعات این آلبوم در فضای مجازی هم جالب بود. «گذشتن و رفتن پیوسته» و «پپرونی» پرمخاطبترین بودند و قطعه «تا کی؟» که بیشتر شبیه بمرانی سالهای گذشته است، جزء قطعاتی بود که کمترین مخاطب را داشت.
- * خب قطعه «گیسو» که کاور یکی از قطعات قدیمی است.
جهان: من شخصاً معتقدم که یک تعداد از ترکها را باید در خلوت گوش کرد و یک تعداد هم برای کنسرت هستند که «تا کی؟» هم جزء دسته دوم محسوب میشود و در کنسرتها خیلی برای مردم جذاب است.
بهزاد: البته این را بگویم که حفظ کردن شعر «تا کی؟» هم واقعاً کار سختی است و فکر میکنم اولین تجربه شعر گروهیمان هم بوده است.
- * اتفاقاً یکی از خصوصیات آلبوم «گذشتن و رفتن پیوسته» این است که قطعاتش بر خلاف اغلب آثارتان، صرفاً برای کنسرت ساخته نشده و آدمها میتوانند آن را در ماشین یا خلوت خودشان هم گوش کنند. فکر میکنم همین موضوع یکی از دلایلی بود که افراد بیشتری توانستند با آلبوم شما ارتباط برقرار کنند.
بهزاد: البته خود تهیهکننده هم خیلی در این رابطه به ما کمک کرد. مثلاً قطعه «تنهای تنها» را او دوباره زنده کرد.
- * حالا که حرف از تهیهکننده شد، میخواهم درباره نوع تعاملتان با هم در این آلبوم بپرسم.
- * در مصاحبهای که برای اولین آلبومتان با شما داشتم، گفتید قطعاتی که میسازید، مجموعهای از علاقهمندیهای شنیداری شما است. با این حساب و با توجه به فضای کلی قطعه «مردمی»، فکر میکنم باید به گروه «127» هم علاقه داشته باشید.
آرش: به نظرم این گروه در تلفیق شعر و موسیقی، یک نمونه کمنظیر است. من برای کلام قطعه «مردمی» تحت تأثیر این گروه بودم و با حذف بخشهای عاشقانه آن، میتوان شعرش را با این گروه مقایسه کرد. اشعار این گروه چند لایه است و برداشتهای متفاوتی میتوان از آن کرد. حالا نمیدانم ما توانستهایم در این قطعه این کار را انجام دهیم یا نه، اما کتمان نمیکنم که از آنها تأثیر گرفتهام.
- * موضوع دیگر که دوست دارم در بخش پایانی گفتوگو راجع به آن صحبت کنیم، داشتن استودیوی شخصی و محلی برای تمرین است. فکر میکنم برای آلبوم قبلی استودیو نداشتید. میخواهم بدانم اضافه شدن استودیو و محل تمرین، آیا در خروجی کار شما تأثیر داشته است؟
جهان: اصلاً ما چند ماهی در استودیوی خودمان خیمه زدیم تا این آلبوم به سرانجام رسید.
- * گویا پروژه جدیدی را استارت زدهاید. درست است؟
کیارش: از روز اولی که قرار بود تئاتر «کوشکی» روی صحنه برود، با ما برای ساخت موسیقی آن صحبت شد که آن زمان به دلیل فشرده بودن شرایط کاری، این اتفاق میسر نشد. بعد از انتشار آلبوم، دوباره این پیشنهاد به ما داده شد که اینبار توانستیم به این پروژه بپیوندیم و از این هفته قرار است حدوداً یک ماه با آنها در مجموعه تئاتر مستقل تهران همراهی کنیم. البته به واسطه حضور ما، یکسری قسمتهای نمایشی هم به آن اضافه شده و مثل تجربهای که در نمایش «ننهدلاور» داشتیم، بعد از مدتها دوباره به عنوان نوازنده-بازیگر در این نمایش حضور خواهیم داشت.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 13 بهمن 1395 - 17:51
دیدگاهها
آلبومشون خوب بود
بمرانی ها بچه های بی ادعایی هستند اما واقعا این آلبومشون مدعی بود
چقدر خوبه كه دوباره به تئاتر برگشتين. من اصلا شماهارو با تئاتر شناختم. مخصوصا تئاتر ننه دلاور. اين كارتون از كي شروع ميشه؟
كاش از بهزاد ميپرسيدين چرا انقدر داد ميزنه!
كي كنسرت ميدين ؟؟؟؟؟
يه كم بيشتر تمرين نوازندگي كنين بد نيستا! پكيج كلي اين البوم بدي نبود اما موزيكتون كيفيت نداره
مراسم رونماييتون چقد خوش گذشت. هميشه همينطوري بمونيد. با هواداراتون مثل اين خواننده هاي پاپ رفتار نكنيد. خيلي دوستون دارم ❤
کاش روی شعراتون همه بیشتر کار میکند کردید
آلبوم جدید متوسط بود
از اسمشون معلومه چقدر مزخرفن ،،،یه اسمایی میزارن من نمیفهمم بمرانی،پالت یه مشت فالش جمع شدن دور هم
اهنگ مامانو برای مامانم گذاشتم. خیلی خوشحال شد. مرسی که حال مامانمو خوب کردین
افزودن یک دیدگاه جدید