ردیفدان و خواننده موسیقی سنتی ایران از اواضع فعلی موسیقی ایران گلایه دارد
صدیق تعریف: بوی حلوای موسیقی سنتی درآمده است
«روزگار امروز روزگار آرامی نیست» صاحب این کلام صدیق تعریف است. هنرمندی که آهسته و پیوسته در مسیر هنریاش قدم برداشته و برمی دارد؛ نه به مانند برخی از امروزیها که با برداشتن گامهای بلند رخوت و خستگی را به خود و همراهانشان منتقل میکنند. صدیق تعریف ردیف دان و خواننده موسیقی سنتی ایران است، بسیاری او را با تیتراژ معروف سریال «امام علی(ع)» میشناسند اما در کارنامه هنریاش آثار فاخر دیگری هم بهچشم میخورد. تعریف از حدود سال 63 بهصورت جدی وارد عرصه هنر شد، هنری که استادانش بزرگانی همچون لطفی و بیضایی بودهاند و بیتردید در محضر این بزرگان تلمذ کردن سبب شد انتخاب و انتشار کارهایش صبورانه و با تأمل به دست مخاطبانش برسد. او براین نظراست «وجود قوانین نانوشته و دست و پاگیر و محافظه کارانه سبب شده برخی از واقعیات پدید آمدن آثار هنری مغفول واقع بشود.» اسفند ماه 96 بهانهای شد تا صدیق تعریف بعد مدتها دوری از اجراهای زنده به صحنه موسیقی بازگردد کنسرتی به بهانه زلزله زدگان کرمانشاه. شرح حال امروز موسیقی با گفتههایی از این هنرمند را در ادامه میخوانید
.
به دلایلی مایل نبودم لفظ آهنگساز را یدک بکشم، فقط گاهی به این موضوع اشاره ای کوتاه و گذرا داشتهام. اول اینکه در ایران ملودیپردازی و آهنگسازی توسط بعضی از خوانندگان احیاناً خوش ذوق، متأسفانه موجب دلآزردگی و تکدر خاطر خطیر برخی از آهنگسازان شده و میشود. بنابراین برای آنکه چنین دلخوریهایی پیش نیاید ترجیحم براین بود به احترام همکاران عزیز آهنگساز به این موارد اشارهای نداشته باشم و ماجرا همچنان مسکوت بماند. بهطورمثال قطعه معروف «یاران» ازآلبوم «شیدایی» با کلام زنده یاد فریدون مشیری «ازنگاه یاران به یاران ندا میرسد...» را براساس یک ملودی قدیمی کُردی و با بیان و کلامی نو و تازه، جسارتاً ساخته و پرداختهام. اما دلیل دوم من شاید برمی گردد به تواضع ومحافظه کاری تاریخی و غیرمنطقی بیش ازاندازه ما ایرانیها، چرا که باز و شاید براین باورم بودهام کارچندان مهمی درحوزه آهنگسازی وبهتر است بگویم ملودیپردازی انجام ندادهام. حرفه اصلی من خوانندگی است اما بهمانند اغلب خوانندگان ماضی و امروز که دستی برساز دارند سه تارکی مینوازم و ذوقکی شاید در حوزه ملودیپردازی و بهقول شما آهنگسازی. دریک جامعه سالم البته وباید شناسنامه ومیزان مسئولیت هراثر هنری و پدید آورندگان آن روشن و دقیق دراختیار مخاطب قرار بگیرد اما متأسفانه وجود قوانین نانوشته و دستوپاگیر و محافظهکارانه سبب شده برخی از واقعیات پدید آمدن آثار هنری مغفول واقع بشود. اساساً خوانندگی نوعی آهنگسازی بهشمار میآید و از آنجایی که آواز ایرانی روی اشعار بزرگان عموماً توسط خواننده باید ساخته شود خواننده درموسیقی جدی ایرانی به تعبیری آهنگسازهم محسوب میشود. درحقیقت آواز خواندن - نه خواندن تصنیف- بهطور معمول با ملودیسازی خواننده شکل میگیرد. یعنی براساس دانش، تجربه و داشتههای خواننده اشعار انتخاب و توسط خواننده ساخته، پرداخته و اجرا میشود
.
بدیهی است که پردازش، ساخت و پرداخت خواننده با ذوق و سلیقه شعورمند پردازشی زیباتر و ماندگارترخواهد بود. یکی ازبهترین نمونههای برجسته و مثال زدنی دراین مورد شادروان ابوالقاسم عارف قزوینی، خواننده، شاعر، آهنگساز و ترانه سرای نامدار دوره مشروطه است که آثارش قریب به بعد از صد سال هنوزهم شنیدنی و لذت بخش است وشاهد اجراهای متعدد آثارش در دورههای مختلف بوده و هستیم. در دوره معاصر گاه و بیگاه برخی از آهنگسازان دیروز و امروز که نگاهشان بیشتر برگرفته و تحت تأثیر ژانر آهنگسازی مغرب زمینیان است مطرح کردهاند که مثلاً آثار بزرگانی چون عارف و شیدا و رهروان آنها بیشتر از اینکه آهنگسازی به حساب بیاید حداکثر ملودیسازی تلقی میشود. طرح و بحث راجعبه اینگونه موارد آکادمیک و بسیاری مباحث از این دست نیازمند جلسات مستمر و متعددی است که با مدیریت دقیق و برنامهریزی شده کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت اینگونه مباحث را تحلیل، نقد، بررسی و آنالیز شود
.
.
ایدهآل برای من درموسیقی و اساساً خلق هنری این بوده است که تمام عوامل پدید آورنده یک اثر هنری اعم از آهنگساز، نوازنده، خواننده و شاعر از ارتباط عاطفی، روحی و روانی و معنوی هماهنگی با همدیگر برخوردار باشند که خروجی این اثر هنری مآلاً اثری یکدست و سرشار ازخلاقیت هنری خواهد بود ولی متأسفانه امروز روز به دلایل متعدد بسیار بسیار از این گونه ایدهآلها دور شدهایم و بندرت با آثاری این چنینی برمیخوریم. عموماً آثار تولیده شده امروزی از یکدستی، پاکیزگی و عواطف لازم چندان برخوردار نیستند و بدیهی است که این آثار (البته اگراثر تلقی شود) ماندگار نخواهند بود و عمر چندان طولانی نخواهند داشت
.
نمونه مثال زدنی وآرمانی این ایده آل همنشینی مثلث استادان بنان، خالقی و رهی معیری است. شکی نیست که زیبایی و استحکام آثار ماندگار این بزرگان نشان از همدلی و همکاری مستمر و مشفقانه آنهاست و امروز ما شاهد آن هستیم که خروجی این موأنست و همدلی به رغم گذشت سالها هنوزهم که هنوز است زیبا و شنیدنی است. اما ازآنجایی که امروز روزعموماً همه چیز تحت تأثیر و انقیاد مسائل اقتصادی و مادی است، که متأسفانه برهنرهم سایه انداخته است دیگر به مانند گذشته شاهد فضاهای هنری و فرهنگی آنچنانی نیستیم
.
.
استاد محمد رضا لطفی در سال 64 از ایران رفتند و بعد از رفتن ایشان کانون فرهنگی و هنری چاووش بسته شد و اعضای آن بعد از سالها فعالیت بالاجبار پراکنده شدند و هر کدام به گروههایی پیوستند یا گروههای جدید تشکیل دادند یا از ایران رفتند و کانون چاووشی که به زحمت و عشق تشکیل شده بود و ازآن با چنگ و دندان مراقبت شد ولی دریغا که ازهم گسیخت
.
.
.
.
تولیدات انبوه Entertainmenti (سرگرم کننده) در مغرب زمین هم بشدت رواج دارد اما جایگاهش برای تولیدکننده و مدیران آن و حتی مصرفکنندگان آن نسبت به موسیقی هنری بسیار مشخص و روشن است و تولیدکنندگان این گونه موسیقیهای سرگرمکننده برعکس مدعیان این بوم و بر مدعی تولید هنری ارزشمند موسیقیایی نیستند. بهطورمثال در حال حاضر در اجراهای موسیقیهای هنری و جدی نمیتوان تماشاچی انبوه، با سلایق و علایق مختلف و متعدد را در زیر یک سقف یا فضاهای وسیع به مدت چند هفته هرشب به آنجا کشانید و برای آنها موسیقیهایی با اشعار بزرگانی چون فردوسی، حافظ، سعدی ومولانا را به شکل جدی و هنری اجرا کرد مگر اینکه سطح اجرایی آن اجراها را با لطایف الحیل حتی تا حد رضایت پایینترین سلایق و علایق آنقدر پایین آوریم که به فروش مطلوب دست پیدا کنند. موسیقی که باید براشعار این بزرگان شعر وادب پیاده شود میبایست از ارزش و اعتبار بسیار بالایی برخوردارباشد که دراین صورت مخاطب به حداقل، تنزل پیدا خواهد کرد. دراین صورت بدیهی است که نمیتوانند فروشهای میلیاری داشته باشند چرا که اساساً مخاطب موسیقی جدی بسیار بسیار انگشت شمار و اندک است. ناگفته نماند در این باره سیاست و شرایط اجتماعی و اقتصادی هم بیتأثیر نبوده و بهعمد با این کارها سطح ذوق و سلیقه مردم را پایین آوردهاند؛ پر واضح است جامعهای که سطح سلیقه هنری و فرهنگیاش پایین باشد در همه زمینهها و سطوح بیسلیقگی و کم ذوقی موج میزند.
.
- شما ازجمله هنرمندانی هستید که هم در عرصه موسیقی آوازی فعالیت میکنید و هم موسیقی سازی؛ اما چرا بیشتر شما را بهعنوان یک خواننده میشناسند تا نوازنده و آهنگساز؟
به دلایلی مایل نبودم لفظ آهنگساز را یدک بکشم، فقط گاهی به این موضوع اشاره ای کوتاه و گذرا داشتهام. اول اینکه در ایران ملودیپردازی و آهنگسازی توسط بعضی از خوانندگان احیاناً خوش ذوق، متأسفانه موجب دلآزردگی و تکدر خاطر خطیر برخی از آهنگسازان شده و میشود. بنابراین برای آنکه چنین دلخوریهایی پیش نیاید ترجیحم براین بود به احترام همکاران عزیز آهنگساز به این موارد اشارهای نداشته باشم و ماجرا همچنان مسکوت بماند. بهطورمثال قطعه معروف «یاران» ازآلبوم «شیدایی» با کلام زنده یاد فریدون مشیری «ازنگاه یاران به یاران ندا میرسد...» را براساس یک ملودی قدیمی کُردی و با بیان و کلامی نو و تازه، جسارتاً ساخته و پرداختهام. اما دلیل دوم من شاید برمی گردد به تواضع ومحافظه کاری تاریخی و غیرمنطقی بیش ازاندازه ما ایرانیها، چرا که باز و شاید براین باورم بودهام کارچندان مهمی درحوزه آهنگسازی وبهتر است بگویم ملودیپردازی انجام ندادهام. حرفه اصلی من خوانندگی است اما بهمانند اغلب خوانندگان ماضی و امروز که دستی برساز دارند سه تارکی مینوازم و ذوقکی شاید در حوزه ملودیپردازی و بهقول شما آهنگسازی. دریک جامعه سالم البته وباید شناسنامه ومیزان مسئولیت هراثر هنری و پدید آورندگان آن روشن و دقیق دراختیار مخاطب قرار بگیرد اما متأسفانه وجود قوانین نانوشته و دستوپاگیر و محافظهکارانه سبب شده برخی از واقعیات پدید آمدن آثار هنری مغفول واقع بشود. اساساً خوانندگی نوعی آهنگسازی بهشمار میآید و از آنجایی که آواز ایرانی روی اشعار بزرگان عموماً توسط خواننده باید ساخته شود خواننده درموسیقی جدی ایرانی به تعبیری آهنگسازهم محسوب میشود. درحقیقت آواز خواندن - نه خواندن تصنیف- بهطور معمول با ملودیسازی خواننده شکل میگیرد. یعنی براساس دانش، تجربه و داشتههای خواننده اشعار انتخاب و توسط خواننده ساخته، پرداخته و اجرا میشود
.
بدیهی است که پردازش، ساخت و پرداخت خواننده با ذوق و سلیقه شعورمند پردازشی زیباتر و ماندگارترخواهد بود. یکی ازبهترین نمونههای برجسته و مثال زدنی دراین مورد شادروان ابوالقاسم عارف قزوینی، خواننده، شاعر، آهنگساز و ترانه سرای نامدار دوره مشروطه است که آثارش قریب به بعد از صد سال هنوزهم شنیدنی و لذت بخش است وشاهد اجراهای متعدد آثارش در دورههای مختلف بوده و هستیم. در دوره معاصر گاه و بیگاه برخی از آهنگسازان دیروز و امروز که نگاهشان بیشتر برگرفته و تحت تأثیر ژانر آهنگسازی مغرب زمینیان است مطرح کردهاند که مثلاً آثار بزرگانی چون عارف و شیدا و رهروان آنها بیشتر از اینکه آهنگسازی به حساب بیاید حداکثر ملودیسازی تلقی میشود. طرح و بحث راجعبه اینگونه موارد آکادمیک و بسیاری مباحث از این دست نیازمند جلسات مستمر و متعددی است که با مدیریت دقیق و برنامهریزی شده کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت اینگونه مباحث را تحلیل، نقد، بررسی و آنالیز شود
.
- موسیقیهایی که با سلیقه خواننده ساخته میشود چه میزان با معیار آهنگسازان همخوانی دارد! بهطورکلی آیا خواننده باید مطابق معیارهای آهنگساز پیش برود یا آهنگساز براساس سلایق خواننده کارتولید میکند. درگذشته اتاق فکر و صمیمیتی بین هنرمندان وجود داشت و کارها بهصورت مجزا و با حضور خواننده یا آهنگساز و ترانه سرا ساخته میشد.
.
- آیا بهترنبود تا به این حد سختگیری نمیکردید وآسانتر با اینگونه مسائل کنار میآمدید شاید اگر نگاهتاً اینگونه نبود قطعاً آثار بیشتری از شما میشنیدیم؟
ایدهآل برای من درموسیقی و اساساً خلق هنری این بوده است که تمام عوامل پدید آورنده یک اثر هنری اعم از آهنگساز، نوازنده، خواننده و شاعر از ارتباط عاطفی، روحی و روانی و معنوی هماهنگی با همدیگر برخوردار باشند که خروجی این اثر هنری مآلاً اثری یکدست و سرشار ازخلاقیت هنری خواهد بود ولی متأسفانه امروز روز به دلایل متعدد بسیار بسیار از این گونه ایدهآلها دور شدهایم و بندرت با آثاری این چنینی برمیخوریم. عموماً آثار تولیده شده امروزی از یکدستی، پاکیزگی و عواطف لازم چندان برخوردار نیستند و بدیهی است که این آثار (البته اگراثر تلقی شود) ماندگار نخواهند بود و عمر چندان طولانی نخواهند داشت
.
نمونه مثال زدنی وآرمانی این ایده آل همنشینی مثلث استادان بنان، خالقی و رهی معیری است. شکی نیست که زیبایی و استحکام آثار ماندگار این بزرگان نشان از همدلی و همکاری مستمر و مشفقانه آنهاست و امروز ما شاهد آن هستیم که خروجی این موأنست و همدلی به رغم گذشت سالها هنوزهم که هنوز است زیبا و شنیدنی است. اما ازآنجایی که امروز روزعموماً همه چیز تحت تأثیر و انقیاد مسائل اقتصادی و مادی است، که متأسفانه برهنرهم سایه انداخته است دیگر به مانند گذشته شاهد فضاهای هنری و فرهنگی آنچنانی نیستیم
.
- جدای ازفضای اجتماعی یا مسائل اقتصادی رقابتهای ناسالم هم در این ارتباطات بیتأثیر نبوده است و سبب شده امروز روز دست اندرکاران هنری هرکدام به راه خود بروند و درکنار هم به اتفاقات بزرگ هنری نیندیشند. نمونه آن آثار فاخر آن زمان درگروههای عارف و شیدا است که امروزه کمتر نشانی ازآن دوران دیده میشود.
.
استاد محمد رضا لطفی در سال 64 از ایران رفتند و بعد از رفتن ایشان کانون فرهنگی و هنری چاووش بسته شد و اعضای آن بعد از سالها فعالیت بالاجبار پراکنده شدند و هر کدام به گروههایی پیوستند یا گروههای جدید تشکیل دادند یا از ایران رفتند و کانون چاووشی که به زحمت و عشق تشکیل شده بود و ازآن با چنگ و دندان مراقبت شد ولی دریغا که ازهم گسیخت
.
- پیش از اینها آقای لطفی را استاد کامل خطاب کرده بودید بهنظر شما ویژگی یک استاد کامل چیست؟
.
- «به یاد طاهر زاده» یا همان کار سه گاهی که اشاره کردید به چاووش 10 تغییر اسم داد این انتخاب سلیقه شما بود یا آقای لطفی؟
.
- کارهایی که درکانون چاووش تولید میشد دارای چه ویژگیهایی بود؟
.
- آیا امروزه هنرجویان موسیقی با مکاتب موسیقی چون اصفهان، تبریز و تهران آشنایی دارند؟
- سبک و سیاق شما در آموزش به هنرجویانتان برمبنای چه شیوه و روشی است؟
- آیا همه مدرسان به مکاتب و شیوههای آموزشی آواز توجه و تسلط دارند؟
- البته شاید نسل جدید به مانند شما فکر نکنند و براین عقیده باشند که موسیقی ایرانی زنده و پویا است. با این تفاسیر آیا تلاش کرده اید درموسیقی آوازی به روز باشید و با بازار روز موسیقی حرکت کنید؟
تولیدات انبوه Entertainmenti (سرگرم کننده) در مغرب زمین هم بشدت رواج دارد اما جایگاهش برای تولیدکننده و مدیران آن و حتی مصرفکنندگان آن نسبت به موسیقی هنری بسیار مشخص و روشن است و تولیدکنندگان این گونه موسیقیهای سرگرمکننده برعکس مدعیان این بوم و بر مدعی تولید هنری ارزشمند موسیقیایی نیستند. بهطورمثال در حال حاضر در اجراهای موسیقیهای هنری و جدی نمیتوان تماشاچی انبوه، با سلایق و علایق مختلف و متعدد را در زیر یک سقف یا فضاهای وسیع به مدت چند هفته هرشب به آنجا کشانید و برای آنها موسیقیهایی با اشعار بزرگانی چون فردوسی، حافظ، سعدی ومولانا را به شکل جدی و هنری اجرا کرد مگر اینکه سطح اجرایی آن اجراها را با لطایف الحیل حتی تا حد رضایت پایینترین سلایق و علایق آنقدر پایین آوریم که به فروش مطلوب دست پیدا کنند. موسیقی که باید براشعار این بزرگان شعر وادب پیاده شود میبایست از ارزش و اعتبار بسیار بالایی برخوردارباشد که دراین صورت مخاطب به حداقل، تنزل پیدا خواهد کرد. دراین صورت بدیهی است که نمیتوانند فروشهای میلیاری داشته باشند چرا که اساساً مخاطب موسیقی جدی بسیار بسیار انگشت شمار و اندک است. ناگفته نماند در این باره سیاست و شرایط اجتماعی و اقتصادی هم بیتأثیر نبوده و بهعمد با این کارها سطح ذوق و سلیقه مردم را پایین آوردهاند؛ پر واضح است جامعهای که سطح سلیقه هنری و فرهنگیاش پایین باشد در همه زمینهها و سطوح بیسلیقگی و کم ذوقی موج میزند.
- با توجه به تجربه شما درزمینه سینما و دیگرهنرها و همچنین طبق این گفتهها این بیسلیقگی و بیذوقی تنها در موسیقی نمود دارد یا درحوزه سینما و دیگرهنرها هم معمول است؟
- شما خود را از شاگردان دو استاد بزرگ در دو رشته موسیقی و تئاتر«محمد رضا لطفی و بهرام بیضایی» میدانید. متأسفانه نسل امروز چنین شانسهایی نداشته و ندارند.
- آیا موسیقی آوازی ما تاریخ مصرف پیدا کرده است؟
- جدا ازگزیده کار بودن در آهنگسازی در بحث ترانه و شعر حساسیت خاصی در آثار شما به چشم میخورد نمونه آن آلبوم «عارف شیدا» است که به درک بالایی از کلام در موسیقی اشاره کرده اید؛ چیزی که امروزه کمتر به چشم میخورد.
- برگزاری کنسرت به بهانه زلزله زدگان کرمانشاه با عنوان «همیاری و همدلی با کودکان زلزله» سبب شده بعد از مدتها به عرصه اجرای موسیقی برگردید، چه برنامه ای در این باره و دیگر فعالیت هایتان خواهید داشت.
- حرف آخر...
منبع:
روزنامه ایران
تاریخ انتشار : چهارشنبه 23 خرداد 1397 - 16:55
دیدگاهها
استاد جان دردتون بخوره تو سر بعضی از ین مسئولان فرهنگی بی فرهنگ که سره رو از ناسره نمیشناسن ولی متاسفانه زمام امور فرهنگی وهنری دستشونه.با تاسف سازمان صداوسیما که رسانه بزرگ وعریض وطویل وحتی به زعم خودشون ملی هست داره با بیخیالی محض موسیقی های سخیف ودوراز شان ایران که با فرهنگ غنی واصیل تو دنیا زبانزد هست به خورد جامعه میده.بنظرمن موسیقی سنتی ایران مرده فقط فاتحه گو نداره.منهم متاسفم.
افزودن یک دیدگاه جدید