نغمه تاریخ (4) | حصار
حسین علیزاده و کارکردی اجتماعی برای موسیقی اصیلِ ایران
تدوین:
گفتار متن:
نویسنده متن:
موسیقی ما- «حسین علیزاده» موسیقیدان، ردیفدان، آهنگساز، پژوهشگر و نوازندهی تار و سهتار است. آنچه او طی نیمقرن فعالیتِ هنریاش برای موسیقی و بالاتر از آن فرهنگِ این سرزمین انجام داده است، چونان روشن است که در این مقال، تکرارِ دوبارهی آن بیشتر اضافهگویی مینماید؛ اما او از معدود موسیقیدانانی بود که کارکردی اجتماعی برای موسیقی اصیلِ ایران ایجاد کرد. اگر تا پیش از او (مگر در استثنائاتی) موسیقی ایرانی، موسیقیِ بی خطر و خنثایی بود که کارِ چندانی با جامعه نداشت، آثارِ او نبضِ جاری جامعه شد، برای مثال آنوقت که جوانی بیست و چند ساله بود، برخلافِ رسمِ معمول در دستگاه چهارگاه و با ابزاری چون تار و کمانچه و ضربِ زورخانه، «حصار» را با ذهنیتِ ایدئولوژیک و سیاسی نوشت؛ آن هم در حالی که خالقش هیچگاه ایدئولوژیست نشد.
«حسین علیزاده» زمانِ ورود به دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ارتباطی نزدیک با مسایلِ اجتماعی و سیاسی پیدا و خود نیز گاهگاهی در اعتصابات دانشجویی شرکت کرد؛ او «حصار» را در سالِ ۱۳۵۶ خورشیدی در پادگان فرحآباد آنهنگامی نوشت که همسرش به خاطر فعالیتهای سیاسی دربند بود. قطعه که نوشته شد، آن را به همراه «سوران دشتِ امید» به تمام زندانیان سیاسی هدیه کرد؛ هر چند نوع پردازش آهنگساز در این قطعه و تمِ حماسی آن نشان میدهد که «علیزاده» آن را نه تنها در ستایشِ زندانیان سیاسی دربند در حکومت پهلوی، بلکه در خوانش حماسهای نوشته که این افراد در آن سالها در حالِ خلقش بودند. همان زمان روزنامهی «آیندگان» با او مصاحبهای ترتیب داد و برایش تیتر زد: «به جای موسیقی بزمی، موسیقی رزمی» و البته که روشن است در آن سالهای ملهتبِ پیش از انقلاب، جامعه تا چه اندازه تشنهی شنیدنِ واژگانی چون رزم بود.
«حصار» سرنوشتِ هنری این آهنگساز را برای همیشه تغییر داد؛ خودش در اینباره میگوید: «شاید آن دوران به دلیل اینکه من- از نزدیک در واقعه قرار گرفتم، فکر کردم که فریاد یا درد دلم را میتوانم به این شکل از دلِ موسیقی ایرانی بیرون آورم. برای همین «حصار» برای من یک مقطع تاریخی است نه فقط یک قطعه.»
«علیزاده» همواره تلاش میکرد تا جریانات سیاسی سالهای پیش از انقلاب را با موسیقیای که در دست داشت، بیان کند و همین مساله تا حدی بسیار زیاد، سرنوشتِ موسیقی ایرانی را نیز تغییر داد و روشنفکرانِ ایرانی به درکِ تازهای از این نوع موسیقی دست پیدا کردند.
«حصار» اولین بار در زمانِ حکومتنظامی شهرهایی چون اصفهان، در آن سکوتِ مرگبارِ حاکم بر شهر، از برنامهی «گلچین هفته» پخش شد. گروه «شیدا» این قطعه را که پیساختارهایش سنتی و شاخوبرگهایش مدرن بود، نواخت.
این قطعهی 20 دقیقهای، دارای دو بخش است. بخش اول فضایی حماسی دارد و ریتم کار تند و رزمی است و سازهایی چون تار و ضرب زورخانه ( که سی سال قبل بهمن رجبی نواختن آن را برعهده داشت) نقشهایی محوری در آن دارند. این قطعه یادآور مراسم زنجیرزنی و عزاداری ایرانیان در روز عاشورا است. بخش دوم این قطعه تحت تاثیر ریتمهای مذهبی مراسمات تعزیه، تلفیقی از حماسه و سوگواری است.
آنزمان که «علیزاده» این قطعه را نوشت، هنوز گروه عارف شکل نگرفته بود و این آهنگساز، قطعه را با گروه شیدا تمرین میکرد. ابتهاج سر یکی از این تمرین ها حاضر می شود و به شدت تحت تاثیر قطعه قرار میگیرد. با این که قطعه بیکلام بود؛ اما ابتهاج درخواست میکند که برای قطعه شعری بسراید. «ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید» مصرع اول غزلی است که بیژن کامکار آن را بر روی قطعه در گوشه حصار خواند.
«ای عاشقان ای عاشقان پیمانهها پرخون کنید
وز خون دل چون لالهها رخسارهها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار، بیرون جهید از این حصار
تا بردمد خورشید نو، شب را زخود بیرون کنید»
خالقِ این اثر از خاطراتِ دورانِ کودکیاش در آن بهره برده و دربارهاش گفته است: «قطعهی حصار از دریچهی گوش شنوندهای روایت میشود که در گوشه ای از میدان ناظر ورود و خروج دستههای سینه زنی و زنجیر زنی است و جالب این که خروج این دستهها در انبوهی از گرد و خاک و غبار محو میشوند و من برای این قطعه پایانی خاص ننوشتهام، بلکه پایان بندی این قطعه به گونهای است که نشان دهنده همین محو شدگی دستههاست.»
«علیزاده» سالها بعد از ساختِ این قطعه در گفتوگو با «فردین خلعتبری» در مجلهی تجربه توضیح داده است: «من وقتی قطعه «حصار» را ساختم، الهام اصلیام از همین کوچه پس کوچهها بود. من بچه آب انبار معیر خیابان خیام (بازار) هستم. تفریح ما در دوران کودکی شرکت در دستههای عزاداری محلی بود. بنابراین وقتی می خواستم به حماسه فکر کنم و «حصار» را بسازم به ویژگیهایی فکر می کردم که مردم در آن دوران استفاده میکردند. نمی خواهم شکل متظاهرانه مذهبی به ماجرا بدهم اما برای من هنوز هم دیدن یک دسته، یک تعزیه، جذاب است. وقتی طبلها شجاعت امام حسین را می گفتند، برآمده از دل مردم بود و روشنفکران کاری نکرده بودند. ولی من به این موسیقی و این ویژگی، جنبه هنری و حتی تا حدودی روشنفکری دادم. من مایه های «حصار» را از چیزی که در آن زندگی می کردم، گرفتم.»
«محمدرضا لطفی» قطعه را میشنود و به سایه میگوید، میخواهد برای آن مقدمهای بنویسد تا در برنامهی گلچین هفته خوانده شود. علیزاده قبول میکند. لطفی جملهاش را اینطور شروع کرده بود: «حصار گوشهای است در چهارگاه.» علیزاده این متن را نمیپسندد ومیگوید: «این قطعه اصلا ردیف نیست. من تصور ذهنیام را از حصار- به معنای زندان»- در قالب موسیقی آوردهام و البته از دستگاه چهارگاه هم بهره گرفتهام.»
حصار، راوی بخشِ مهمی از تاریخِ این سرزمین است؛ آنروزهای پر از بیم و امید و التهاب. روزهایی که همه برای خلقِ روزهای بهتر از همهچیزشان میگذشتند، حتی جانشان.
«حسین علیزاده» زمانِ ورود به دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ارتباطی نزدیک با مسایلِ اجتماعی و سیاسی پیدا و خود نیز گاهگاهی در اعتصابات دانشجویی شرکت کرد؛ او «حصار» را در سالِ ۱۳۵۶ خورشیدی در پادگان فرحآباد آنهنگامی نوشت که همسرش به خاطر فعالیتهای سیاسی دربند بود. قطعه که نوشته شد، آن را به همراه «سوران دشتِ امید» به تمام زندانیان سیاسی هدیه کرد؛ هر چند نوع پردازش آهنگساز در این قطعه و تمِ حماسی آن نشان میدهد که «علیزاده» آن را نه تنها در ستایشِ زندانیان سیاسی دربند در حکومت پهلوی، بلکه در خوانش حماسهای نوشته که این افراد در آن سالها در حالِ خلقش بودند. همان زمان روزنامهی «آیندگان» با او مصاحبهای ترتیب داد و برایش تیتر زد: «به جای موسیقی بزمی، موسیقی رزمی» و البته که روشن است در آن سالهای ملهتبِ پیش از انقلاب، جامعه تا چه اندازه تشنهی شنیدنِ واژگانی چون رزم بود.
«حصار» سرنوشتِ هنری این آهنگساز را برای همیشه تغییر داد؛ خودش در اینباره میگوید: «شاید آن دوران به دلیل اینکه من- از نزدیک در واقعه قرار گرفتم، فکر کردم که فریاد یا درد دلم را میتوانم به این شکل از دلِ موسیقی ایرانی بیرون آورم. برای همین «حصار» برای من یک مقطع تاریخی است نه فقط یک قطعه.»
«علیزاده» همواره تلاش میکرد تا جریانات سیاسی سالهای پیش از انقلاب را با موسیقیای که در دست داشت، بیان کند و همین مساله تا حدی بسیار زیاد، سرنوشتِ موسیقی ایرانی را نیز تغییر داد و روشنفکرانِ ایرانی به درکِ تازهای از این نوع موسیقی دست پیدا کردند.
«حصار» اولین بار در زمانِ حکومتنظامی شهرهایی چون اصفهان، در آن سکوتِ مرگبارِ حاکم بر شهر، از برنامهی «گلچین هفته» پخش شد. گروه «شیدا» این قطعه را که پیساختارهایش سنتی و شاخوبرگهایش مدرن بود، نواخت.
این قطعهی 20 دقیقهای، دارای دو بخش است. بخش اول فضایی حماسی دارد و ریتم کار تند و رزمی است و سازهایی چون تار و ضرب زورخانه ( که سی سال قبل بهمن رجبی نواختن آن را برعهده داشت) نقشهایی محوری در آن دارند. این قطعه یادآور مراسم زنجیرزنی و عزاداری ایرانیان در روز عاشورا است. بخش دوم این قطعه تحت تاثیر ریتمهای مذهبی مراسمات تعزیه، تلفیقی از حماسه و سوگواری است.
آنزمان که «علیزاده» این قطعه را نوشت، هنوز گروه عارف شکل نگرفته بود و این آهنگساز، قطعه را با گروه شیدا تمرین میکرد. ابتهاج سر یکی از این تمرین ها حاضر می شود و به شدت تحت تاثیر قطعه قرار میگیرد. با این که قطعه بیکلام بود؛ اما ابتهاج درخواست میکند که برای قطعه شعری بسراید. «ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید» مصرع اول غزلی است که بیژن کامکار آن را بر روی قطعه در گوشه حصار خواند.
«ای عاشقان ای عاشقان پیمانهها پرخون کنید
وز خون دل چون لالهها رخسارهها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار، بیرون جهید از این حصار
تا بردمد خورشید نو، شب را زخود بیرون کنید»
خالقِ این اثر از خاطراتِ دورانِ کودکیاش در آن بهره برده و دربارهاش گفته است: «قطعهی حصار از دریچهی گوش شنوندهای روایت میشود که در گوشه ای از میدان ناظر ورود و خروج دستههای سینه زنی و زنجیر زنی است و جالب این که خروج این دستهها در انبوهی از گرد و خاک و غبار محو میشوند و من برای این قطعه پایانی خاص ننوشتهام، بلکه پایان بندی این قطعه به گونهای است که نشان دهنده همین محو شدگی دستههاست.»
«علیزاده» سالها بعد از ساختِ این قطعه در گفتوگو با «فردین خلعتبری» در مجلهی تجربه توضیح داده است: «من وقتی قطعه «حصار» را ساختم، الهام اصلیام از همین کوچه پس کوچهها بود. من بچه آب انبار معیر خیابان خیام (بازار) هستم. تفریح ما در دوران کودکی شرکت در دستههای عزاداری محلی بود. بنابراین وقتی می خواستم به حماسه فکر کنم و «حصار» را بسازم به ویژگیهایی فکر می کردم که مردم در آن دوران استفاده میکردند. نمی خواهم شکل متظاهرانه مذهبی به ماجرا بدهم اما برای من هنوز هم دیدن یک دسته، یک تعزیه، جذاب است. وقتی طبلها شجاعت امام حسین را می گفتند، برآمده از دل مردم بود و روشنفکران کاری نکرده بودند. ولی من به این موسیقی و این ویژگی، جنبه هنری و حتی تا حدودی روشنفکری دادم. من مایه های «حصار» را از چیزی که در آن زندگی می کردم، گرفتم.»
«محمدرضا لطفی» قطعه را میشنود و به سایه میگوید، میخواهد برای آن مقدمهای بنویسد تا در برنامهی گلچین هفته خوانده شود. علیزاده قبول میکند. لطفی جملهاش را اینطور شروع کرده بود: «حصار گوشهای است در چهارگاه.» علیزاده این متن را نمیپسندد ومیگوید: «این قطعه اصلا ردیف نیست. من تصور ذهنیام را از حصار- به معنای زندان»- در قالب موسیقی آوردهام و البته از دستگاه چهارگاه هم بهره گرفتهام.»
حصار، راوی بخشِ مهمی از تاریخِ این سرزمین است؛ آنروزهای پر از بیم و امید و التهاب. روزهایی که همه برای خلقِ روزهای بهتر از همهچیزشان میگذشتند، حتی جانشان.
افزودن یک دیدگاه جدید