.
پرویز مشکاتیان
برای سالروز درگذشتِ آهنگ‌سازی که سرو موسیقی ایران شد
گفتار متن: 
نویسنده متن: 
plays 110605
موسیقی ما- درباره‌ی پرویز مشکاتیان چه می‌شود گفت؟ که گفتنی اگر باشد، از او بوده دائم. که ما همه‌جان گوشِ لحنِ او بوده‌ایم و خود لالِ بی‌حرف‌. گنگ بوده‌ایم و خواب‌دیده، که او تمامِ عمر، سوارِ رخشِ تازانِ تمامِ دشت‌های خیالِ تمامِ ما بوده؛ دماوندگاری که به سرِ تازیانه‌ی مضرابش، جانِ ما به غنیمت بُرد، نکُشته. حلالش! که اهل و زاده‌ی این مُلک اگر باشی و از ایلغارِ معصومش جان‌به‌دربُرده، هرچه شنیده‌ای نماز میت‌ات بوده. که مشکاتیان حجتِ صدقِ دقایق ماست و این گزافه نیست. این را وقتی درست می‌داند و درست می‌شناسد آدم، که جریبی حتا پای از این جغرافیای مشخصِ معصوم بیرون نهاده باشد. آن‌جا که برسیم، چمدان و آذوقه که هیچ، با خودمان تنها زبانمان را می‌بریم و گذشته‌مان را و می‌رویم. در سردترینِ شب‌ها، تاریک‌ترینِ شب‌ها اما، آن‌وقت که جُز عسرت و عزلت پیشِ چشم نیست، قامتِ بلندِ معصومِ مشکاتیان با ماست. همان اطراف، همان اطرافِ تنِ ما. با پیراهنِ روشنِ بلندِ همیشه‌اش، سیگاری به دست چپش می‌سوزانَد و چشم به دوردست‌های تاریک، زیر لب زمزمه می‌کند "کشتیِ باده بیاور که مرا بی رخِ دوست، گشته هر گوشه‌ی چشم از غمِ دل دریایی". تا خون تازه در رگانمان بدود. چشم‌هامان روشن شود به خیالِ گیرم دورِ خانه‌ای و سرمان بالا و سینه‌هایمان پیش و صداهایمان بلند، که "آی! بنگرید! بی‌کَس نیستیم ما!".

کَسِ ما بود مشکاتیان‌. پیراهنِ عریانیِ ما بود و گیسوی ما بود و گریبانِ ما. که نه تنها او، بسیارانِ چون او دست وقفِ دلِ ما کردند و چشم وقفِ بصرِ ما و صوت وقفِ حلقوم ما. صدای ما شدند و فکر ما و نور ما. خودِ ما. جان و روانِ ما. تا ما، اهالیِ غریبِ این دیار، بمانیم و شعله‌ی گیرم خُردِ خانه را به اعتبار او و هم‌تبارانش، حجتِ خورشیدهای فردا کنیم. 

یادش بیدار، یادِ جانِ بیدارِ او. که در فروتنی بی‌مانند بود. برای یک تن، یک قطعه از صدها که او ساخت، کفایتِ صد عمر رضایت می‌کرد و کفافِ جانِ بی‌تابِ معصوم او را نه. که مشکاتیان نمی‌رفت اگر زیر بارِ مشکاتیان بودنش نمی‌‌شکست. راحت نیست مشکاتیان بودن. راحت نیست تالیفِ صفحاتی از جهانِ خیالِ ملتی به اشارت یکی انگشت. انگشتی که سالیانِ کوتاهی از هزاران سالِ عمرش را لای قوسِ مضراب خمانده ماند تا این وطن وطن بمانَد؛ خطه‌ی ایرانِ مهینش؛ وطنِ ما. عمرش را صرفِ خیالِ ما کرد و چیزی از ما نخواست جُز بودن. ماندن و پای بر خاکِ غمینِ عزیزِ این دیار کوفتن، تا گسترده و شکفته بماند در جانِ عشاقش.

ترجمه‌ی جهان است وطنِ ما؛ وطنِ عزیزِ ما. ترجمه‌ی وطن بود مشکاتیان.

زنده است. مطهر و معصوم و امین. نزدیک و بلند و صادق. شوریده و غمگین و رقیق. زنده و بیدار است ابدالآباد.

مشکاتیانِ ما؛ مشکاتیانِ عزیزِ ما.


افزودن یک دیدگاه جدید

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
2 + 2 =

Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.




دانلود ویدیو پرویز مشکاتیان از سایت موسیقی ما | موسیقی ما