یاد بعضی نفرات -12؛ همایون خرم (با صدای ستاره اسکندری)
در یاد و ستایش اسطوره های جاودان موسیقی در قرن اخیر
تدوین:
نویسنده متن:
موسیقی ما- عصرها که هُرمِ گرما میرفت و بادِ خنک از بندر میآمد، مادرش صندلیها را میچید توی حیاط و صفحهی دلخواهش را میگذاشت توی گرامافون و همینطور که شربتِ «بهارنارنج» میخورد، خیالش میرفت به کلاسهای مرتضیخانِ نیداوود. گاهی هم که سرِ کیف بود، تار را دستش میگرفت و «همایون» کوک میکرد و برای پسرش مینواخت. پدر هم مفتونِ موسیقی بود تا همین اندازه. او «اصفهان» را دوست داشت. پسرِ کوچکش را مینشاند روی پایش و مدام میگشت دنبالِ قطعهای در اصفهان. نطفهی «همایون خرم» را با موسیقی بسته بودند از همان ابتدا. این نواها ماند در گوشِ پسر و بزرگ که شد (آن نوازندهی ماهر و آن نغمهسازِ جاویدان که شد)، «رهگذر» و «خسته دلان» را در دستگاه «همایون» و «گمشده» را در «اصفهان» ساخت و تقدیمشان کرد.
«همایون» یک ساله بود که آمدند تهران. هفت ساله که شد، یک «نیلبک» داشت و با آن برای خودش زمزمه میکرد. ده ساله که بود، یکروز تاری چوبی تهیه کرد و سیمی به آن بست و با همان مینواخت. اولین بار که مادر، آن تار را دستش دید، خندهاش گرفت. چنین به این تکه چوب دل بسته بود که هیچوقت از خودش دورش نمیکرد، حتی آنوقتهایی که خواب بود. با هم رفتند راستهی سازفروشها. «همایون»، ویولون دید و از آن خوشش آمد و مادرش برایش خرید 12 تومان.
همان روزها یک روز همسایه از صدای تمرین ویولن به تنگ آمده و با حالتی عصبانی در خانه را زد و گفت: «این همایون را جمع كنید، آسایش ما را به هم زده.» مادرش اما آرام به رویش لبخند زده و گفته: «اتفاقا همایون خیلی هم خوب میزند، شما نمیفهمید كه چه کار میکند.»
مادر میفرستدش پیشِ صبا. سالِ 21 شمسی بود. «همایون» جثهی کوچکی داشت و دستهایی کوچکتر. پیشِ صبا که بودند، نگران بود. شنیده بود که دستهایش به دردِ نواختنِ ویولون نمیخورد. «صبا» به سیاقِ همهی شاگردان، میگوید: «دستهایت را ببینم». به دستها نگاه میکند و به آن چشمهای نگران و پر از عشق، میگوید: «خوب است. شروع كن باباجون». همایون بعدها میفهمد که از همان اول باید دستها به سیم برسد و صبا نگذاشته تا او متوجه شود. چه خوب کرد «ابوالحسنخان». اگر او آنروز با ناامیدی از آن در بیرون میرفت، موسیقی ایران خیلی چیزها را از دست میداد. نه «تو ای پری کجایی» داشت و نه «رسوای زمانه منم» و «امشب در سر شوری دارم». موسیقی ایران «بی غوغای ستارگان» و «طاقتم ده» خیلی کم داشت.
همه چیز تند پیش میرفت برای این کودک. چهارده ساله که شد، استادش فرستادش رادیو، «ابراهیمخان منصوری» آن زمان سرپرستی موسیقی رادیو را به عهده داشت، نوازندگیاش را که شنید، مبهوت نگاهش کرد. چند دقیقهی تمام.
«همایون» یک ساله بود که آمدند تهران. هفت ساله که شد، یک «نیلبک» داشت و با آن برای خودش زمزمه میکرد. ده ساله که بود، یکروز تاری چوبی تهیه کرد و سیمی به آن بست و با همان مینواخت. اولین بار که مادر، آن تار را دستش دید، خندهاش گرفت. چنین به این تکه چوب دل بسته بود که هیچوقت از خودش دورش نمیکرد، حتی آنوقتهایی که خواب بود. با هم رفتند راستهی سازفروشها. «همایون»، ویولون دید و از آن خوشش آمد و مادرش برایش خرید 12 تومان.
همان روزها یک روز همسایه از صدای تمرین ویولن به تنگ آمده و با حالتی عصبانی در خانه را زد و گفت: «این همایون را جمع كنید، آسایش ما را به هم زده.» مادرش اما آرام به رویش لبخند زده و گفته: «اتفاقا همایون خیلی هم خوب میزند، شما نمیفهمید كه چه کار میکند.»
مادر میفرستدش پیشِ صبا. سالِ 21 شمسی بود. «همایون» جثهی کوچکی داشت و دستهایی کوچکتر. پیشِ صبا که بودند، نگران بود. شنیده بود که دستهایش به دردِ نواختنِ ویولون نمیخورد. «صبا» به سیاقِ همهی شاگردان، میگوید: «دستهایت را ببینم». به دستها نگاه میکند و به آن چشمهای نگران و پر از عشق، میگوید: «خوب است. شروع كن باباجون». همایون بعدها میفهمد که از همان اول باید دستها به سیم برسد و صبا نگذاشته تا او متوجه شود. چه خوب کرد «ابوالحسنخان». اگر او آنروز با ناامیدی از آن در بیرون میرفت، موسیقی ایران خیلی چیزها را از دست میداد. نه «تو ای پری کجایی» داشت و نه «رسوای زمانه منم» و «امشب در سر شوری دارم». موسیقی ایران «بی غوغای ستارگان» و «طاقتم ده» خیلی کم داشت.
همه چیز تند پیش میرفت برای این کودک. چهارده ساله که شد، استادش فرستادش رادیو، «ابراهیمخان منصوری» آن زمان سرپرستی موسیقی رادیو را به عهده داشت، نوازندگیاش را که شنید، مبهوت نگاهش کرد. چند دقیقهی تمام.
- چند سالت است پسر جان؟
- چهارده سال.
«ابراهیم خان» مشعوف از این کشفِ بزرگ، ساعت 9 و 45 دقیقهی شب نوارِ ضبطشدهی نوازندگیاش را از رادیو پخش کرد و عنوانش را گذاشت: «نوازندهی چهارده ساله». از همان وقت ستاره شد همایونِ خرم تا همین حالا. همین حالایی که خیلی سال است که رفته به جهانِ بهتری از این دنیایِ دون.
«تو ای پری کجایی» را هم در «همایون» ساخت به عشقِ مادر. وقتی داشتند آن را اجرا میکردند، گفت: «همین ترانه نام و یاد مرا در میان ایرانیان جاوادانه خواهد كرد» و جاودانه کرد برای همیشه.
سایه آنوقت که مسوؤل رادیو بود، زنگ زد به «همایون خرم» که برود دفترش میدانِ ارگ. در آن دیدار از کارهایش تعریف کرد. چند روز بعد دوباره زنگ زد و گفت این بار برود خانهاش. همان خانهی ارغوان. کارهایش را گذاشت توی صفحه و دوباره لب به تحسین گشود و بعدترش گفت: «دلم میخواهد روی آهنگی از شما شعر بسازم» همایون سکوت میکند. میرود به ایوان. آخرِ تابستان بود. هوا دلنشین. چشمش که میافتد به باغچهی سایه، انگار باران نت میبارد روی سرش. همانجا مینشیند و ملودی را مینویسد. از اول تا آخرش را، حتی جوابهای ارکستر را. ملودی را برای سایه مینوازد و او مینویسد: « شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم/ چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم/ دوان دوان تا لب چشمه رسیدم/ نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم/ توای پــری کجایی؟/ که رخ نمینمایی»
«تو ای پری کجایی» را هم در «همایون» ساخت به عشقِ مادر. وقتی داشتند آن را اجرا میکردند، گفت: «همین ترانه نام و یاد مرا در میان ایرانیان جاوادانه خواهد كرد» و جاودانه کرد برای همیشه.
سایه آنوقت که مسوؤل رادیو بود، زنگ زد به «همایون خرم» که برود دفترش میدانِ ارگ. در آن دیدار از کارهایش تعریف کرد. چند روز بعد دوباره زنگ زد و گفت این بار برود خانهاش. همان خانهی ارغوان. کارهایش را گذاشت توی صفحه و دوباره لب به تحسین گشود و بعدترش گفت: «دلم میخواهد روی آهنگی از شما شعر بسازم» همایون سکوت میکند. میرود به ایوان. آخرِ تابستان بود. هوا دلنشین. چشمش که میافتد به باغچهی سایه، انگار باران نت میبارد روی سرش. همانجا مینشیند و ملودی را مینویسد. از اول تا آخرش را، حتی جوابهای ارکستر را. ملودی را برای سایه مینوازد و او مینویسد: « شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم/ چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم/ دوان دوان تا لب چشمه رسیدم/ نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم/ توای پــری کجایی؟/ که رخ نمینمایی»
-
یاد بعضی نفرات , سایت موسیقی ما , شمس لنگرودی
-
یاد بعضی نفرات , فرهاد مهراد , سارا رسول زاده , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , فرامرز پایور , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , عارف قزوینی , بهناز جعفری , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , واروژان , افشین هاشمی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , ابوالحسن صبا , حبیب رضایی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , مرتضی حنانه , مائده طهماسبی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , نعمت الله آغاسی , حمیدرضا آذرنگ , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , علینقی وزیری , امیرحسین رستمی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , مرتضی نی داود , احترام برومند , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , ویگن دِردِریان , آزاده صمدی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , بابک بیات , پژمان جمشیدی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , روح الله خالقی , سارا بهرامی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , قمرالملوک وزیری , الهام کردا , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , ناصر چشم آذر , فرهاد آییش , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , محمدرضا لطفی , لیلی رشیدی , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , غلامحسین بنان , بهاره کیان افشار , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , پرویز مشکاتیان , ماهور الوند , سایت موسیقی ما
-
یاد بعضی نفرات , محمدرضا شجریان , صابر ابر , سایت موسیقی ما
افزودن یک دیدگاه جدید