فیلم کنسرت 78 گروه های سه گانه شیدا به سرپرستی لطفی به بازار آمد
لطفی؛ مصمم برای زنده نگه داشتن موسیقی کلاسیک ایرانی
موسیقی ما- محسن ظهوری: موسسه آوای شیدا به تازگی 3 کار به بازار موسیقی ارائه داده است؛ فیلم کنسرت «بال در بال» که در سال 1998 در شهر کلن آلمان و با حضور محمدرضا لطفی (آواز) و هوشنگ ابتهاج (دکلمه اشعار) اجرا شد، آلبوم «شور خورشید» به آهنگسازی پیمان خسروی سامانی، آواز علیرضا شاهمحمدی و با نظارت فنی و هنری محمدرضا لطفی، و فیلم کنسرت 78 گروههای سهگانه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی که در تابستان 78 در تالار وزارت کشور به روی صحنه رفت.
محمدرضا لطفی پس از 25 سال به وطن بازگشت و در بهار 85 در محوطه باز نیاوران اجرای تکنوازی و تکخوانی انجام داد که مخالفان و موافقان زیادی بههمرا داشت. او دو سال بعد 31 نفر را در 3 گروه مجزا بهروی سن تالار وزارت کشور آورد تا بار دیگر ثابت کند که مرد کارهای دشوار است. جدای از انتقاداتی که به کارهای جدید لطفی (پس از بازگشت به وطن) میگیرند، او هنوز هم توانسته جايگاهش را در موسيقي ايراني حفظ كند. هنوز هم ميتوان شوخ و شنگي و زيركي را در موسيقي او شنيد و از پاساژهاي زيبايش در تغيير ملودي لذت برد. واقعيت اين است كه این آهنگساز و نوازنده برجسته، به دلایل بیشماری که چندتایی از آنها در این گزارش اختصاصی سایت موسیقی ما آمده، در موسیقی ایران مهم و تاثیرگذار است و هر شنونده موسیقی باید کارهای او را دنبال کند.
1. در اين غوغای خوانندهسالاری مگر چند آهنگساز موسیقی کلاسیک ایرانی داریم که مردم با شنیدن نامشان و بدون آنکه خواننده کار را بشناسند به کنسرتشان میروند. اگر بخواهیم آنها را بشماریم باید اول از یک نفر شروع کنیم، کسی که نه تنها کارهای ارکستریش، بلکه تکنوازیاش هم مردم را مشتاقانه به دیدار آورد؛ محمدرضا لطفی.
2. میگویند دنیای هنر بهگونهای است که اگر هنرمندی برای مدتي حضور نداشته باشد، فراموش میشود. اعتقاد دارند که این حضور باید در وطن باشد چرا که تاثیرگذارتر است و مهاجرت شروع از یاد رفتن است. از هنرمندانی مثال میآورند که بدون ارائه کار گوشه خانه نشستند و یا تن به سرزمین غربت دادند و نامشان از یاد رفت. این گفتهها گرچه تا حدودی به واقعیت نزدیک است، اما درباره همه هنرمندان صدق نمیکند. ناصر تقوایی و سهراب شهیدثالث مگر فراموش شدند؟ ابراهیم گلستان و شمیم بهار مگر از یاد رفتند؟ آربی اوانسیان را شاید بهندرت در وطن بشناسند، اما مطمئنا با تلنگری دوباره نامش زنده میشود. کسی که از یاد میرود تاجر کار هنر است، طراح و تاثیرگذار آن ماندنیست. محمدرضا لطفی یکی از آنهاست.
3. از سالهای پیش از انقلاب، تنها چند تنی از هنرمندان توانستند به اینسوی تاریخ ایران بجهند و ماندگار بمانند. نگاه به هنر و هنرمند چنان تغییر کرد که هنرمندان یا مجال تطبیق نداشتند و یا خود نخواستند. سال 57 اوج تب و تاب انقلاب بود و همهچیز چهره انقلابی پیدا کرده بود. سینما، تئاتر، ادبیات ... و موسیقی. هر جبهه و هر تشکل و هر حزبی، برای خود ترانهای مینوشت و با درام و طبل و همخوانی گروه کر، موسیقی حماسی میساخت و کار را به بازار غیرمجاز میفرست. همه دست به دست هم داده بودند تا مردم را برای پیروزی یکدل کنند، برای همین ارزشهاي هنری کار چندان مدنظر نبود. اما اتفاق ناگهان رخ داد؛ 17 شهریور 57، شروع رخدادی در موسیقی کلاسیک ایرانی شد تا تواناییهای این موسیقی در حماسهسرایی جلوهگر شود. سپیده (ایران ای سرای امید) جاودانه شد و آهنگساز آن؛ محمدرضا لطفی.
4. این که در غوغای موسیقی پاپ ناگهان گروهی تصمیم بگیرند تا موسیقی دستگاهی ایران را دوباره زنده کنند، کاریست سخت که هر کسی از عهدهاش برنمیآید. سال 1353، یکی از دانشآموختگان موسسه حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی اجرای این تصمیم را عملی میکند و دیگرانی هم از پی او میآیند. موسیقی هفت دستگاه ایرانی نهتنها دوباره زنده میشود، بلکه مورد استقبال مردم هم قرار میگیرد. سال 1353 گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی سنگ بنای حرکتی را میگذارد که هنوز هم ادامه دارد.
* شيدا، سالها پيش تحولي در موسيقي ايران ايجاد كرد. حالا گروههاي سهگانه شيدا آمدهاند.
محمدرضا لطفی پس از 25 سال به وطن بازگشت و در بهار 85 در محوطه باز نیاوران اجرای تکنوازی و تکخوانی انجام داد که مخالفان و موافقان زیادی بههمرا داشت. او دو سال بعد 31 نفر را در 3 گروه مجزا بهروی سن تالار وزارت کشور آورد تا بار دیگر ثابت کند که مرد کارهای دشوار است. جدای از انتقاداتی که به کارهای جدید لطفی (پس از بازگشت به وطن) میگیرند، او هنوز هم توانسته جايگاهش را در موسيقي ايراني حفظ كند. هنوز هم ميتوان شوخ و شنگي و زيركي را در موسيقي او شنيد و از پاساژهاي زيبايش در تغيير ملودي لذت برد. واقعيت اين است كه این آهنگساز و نوازنده برجسته، به دلایل بیشماری که چندتایی از آنها در این گزارش اختصاصی سایت موسیقی ما آمده، در موسیقی ایران مهم و تاثیرگذار است و هر شنونده موسیقی باید کارهای او را دنبال کند.
1. در اين غوغای خوانندهسالاری مگر چند آهنگساز موسیقی کلاسیک ایرانی داریم که مردم با شنیدن نامشان و بدون آنکه خواننده کار را بشناسند به کنسرتشان میروند. اگر بخواهیم آنها را بشماریم باید اول از یک نفر شروع کنیم، کسی که نه تنها کارهای ارکستریش، بلکه تکنوازیاش هم مردم را مشتاقانه به دیدار آورد؛ محمدرضا لطفی.
2. میگویند دنیای هنر بهگونهای است که اگر هنرمندی برای مدتي حضور نداشته باشد، فراموش میشود. اعتقاد دارند که این حضور باید در وطن باشد چرا که تاثیرگذارتر است و مهاجرت شروع از یاد رفتن است. از هنرمندانی مثال میآورند که بدون ارائه کار گوشه خانه نشستند و یا تن به سرزمین غربت دادند و نامشان از یاد رفت. این گفتهها گرچه تا حدودی به واقعیت نزدیک است، اما درباره همه هنرمندان صدق نمیکند. ناصر تقوایی و سهراب شهیدثالث مگر فراموش شدند؟ ابراهیم گلستان و شمیم بهار مگر از یاد رفتند؟ آربی اوانسیان را شاید بهندرت در وطن بشناسند، اما مطمئنا با تلنگری دوباره نامش زنده میشود. کسی که از یاد میرود تاجر کار هنر است، طراح و تاثیرگذار آن ماندنیست. محمدرضا لطفی یکی از آنهاست.
3. از سالهای پیش از انقلاب، تنها چند تنی از هنرمندان توانستند به اینسوی تاریخ ایران بجهند و ماندگار بمانند. نگاه به هنر و هنرمند چنان تغییر کرد که هنرمندان یا مجال تطبیق نداشتند و یا خود نخواستند. سال 57 اوج تب و تاب انقلاب بود و همهچیز چهره انقلابی پیدا کرده بود. سینما، تئاتر، ادبیات ... و موسیقی. هر جبهه و هر تشکل و هر حزبی، برای خود ترانهای مینوشت و با درام و طبل و همخوانی گروه کر، موسیقی حماسی میساخت و کار را به بازار غیرمجاز میفرست. همه دست به دست هم داده بودند تا مردم را برای پیروزی یکدل کنند، برای همین ارزشهاي هنری کار چندان مدنظر نبود. اما اتفاق ناگهان رخ داد؛ 17 شهریور 57، شروع رخدادی در موسیقی کلاسیک ایرانی شد تا تواناییهای این موسیقی در حماسهسرایی جلوهگر شود. سپیده (ایران ای سرای امید) جاودانه شد و آهنگساز آن؛ محمدرضا لطفی.
4. این که در غوغای موسیقی پاپ ناگهان گروهی تصمیم بگیرند تا موسیقی دستگاهی ایران را دوباره زنده کنند، کاریست سخت که هر کسی از عهدهاش برنمیآید. سال 1353، یکی از دانشآموختگان موسسه حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی اجرای این تصمیم را عملی میکند و دیگرانی هم از پی او میآیند. موسیقی هفت دستگاه ایرانی نهتنها دوباره زنده میشود، بلکه مورد استقبال مردم هم قرار میگیرد. سال 1353 گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی سنگ بنای حرکتی را میگذارد که هنوز هم ادامه دارد.
* شيدا، سالها پيش تحولي در موسيقي ايران ايجاد كرد. حالا گروههاي سهگانه شيدا آمدهاند.
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 اسفند 1387 - 00:00
دیدگاهها
عالی بود. با حرفات کاملا موافقم.
یعنی واقعا خواننده بهتر از این آقای شاه محمدی تو این مملکت پیدا نمی شد که آقای لطفی از ایشون در گروه جوانان شیدا استفاده می کنند.
نمی گویم که از افراد مطرح تر استفاده کنند
بلکه از کسی استفاده کنند که خودش باشد و از دیگران تقلید نکند
این آقای شاه محمدی تمام حرکات و رفتارش را از شهرام ناظری کپی برداری می کند.
باید برای موسیقی این مملکت نگران بود!
افزودن یک دیدگاه جدید