برنامه یاد بعضی نفرات
 
با تلويزيون می‌توان سليقه مردم را در موسيقي عوض ‌كرد
با آريا عظيمي‌نژاد آهنگساز فيلم و مجموعه‌هاي تلويزيوني؛
با تلويزيون می‌توان سليقه مردم را در موسيقي عوض ‌كرد
موسیقی ما - شروينه شجري‌كهن:  آريا عظيمي‌نژاد، آهنگساز جواني است كه در هر دو زمينه موسيقي متن و موسيقي آوازي آثار درخشاني ساخته است. او را با آهنگ‌هاي ملوديك دلنشينش براي فيلم‌هاي سينمايي و سريال‌هاي تلويزيوني مي‌شناسند.نحوه‌ استفاده‌ او از سازها و نواهاي فولكلور ايراني بين آهنگسازان ديگري كه در حوزه‌ موسيقي متن فعاليت مي‌كنند ، منحصربه‌فرد است. با او درباره‌ شيوه‌ كار و ديدگاه‌هايش در زمينه‌ موسيقي گفتگو كرديم.

  • موسيقي را چطور شروع كرديد و چطور به آهنگسازي فيلم روي آورديد؟
پدربزرگم نوازنده‌ سه‌تار بود و با خيلي از موسيقيدانان مشهور مثل ابوالحسن صبا، تجويدي و خيلي از بزرگان دوست بود. به سبب هر دو پدربزرگم، مادري و پدري، موسيقي را با سه‌تار نوازي شروع كردم. ولي آهنگسازي را در ابتدا بدون دانش شروع كردم. بعداً دانش به وجود آمد، شكل گرفت، فرم خودم را پيدا كردم و جنس موسيقي خود را فهميدم.

  • چطور سبك شخصي خودتان را پيدا كرديد؟
اين اتفاق با سه‌تارنوازي افتاد. نزديك 25، 26 سال است كه سه‌تار مي‌زنم. البته سه‌تارنواز نيستم بلكه از سه‌تار استفاده مي‌كنم تا چيزهايي را كه دلم مي‌خواهد، بيان كنم. سه‌تارنوازي مقوله‌ جدايي است كه شامل حال من نمي‌شود. بعد از چند سالي كه ساز زدم، نوار كاستي پيدا كردم كه رويش چيزي نوشته نشده بود. پدربزرگم ضبط‌هاي خانگي موسيقي زياد داشت، من هم فكر كردم كه نوازندگي آقاي ذوالفنون است. آخر نوار كه رسيدم صداي حرف زدن خودم را شنيدم و فهميدم كه اين نوار نوازندگي خودم است. از اين اتفاق ناراحت شدم. تقليد به صورت الگوبرداري در موسيقي خيلي خوب است چون سريع‌ترين راهي است كه به نتيجه مي‌انجامد، ولي از يك جايي به بعد ديگر جايز نيست. اين شد كه گفتم تا وقتي كه نفهمم چطور به موسيقي اشراف داشته باشم كه از درونم خارج شود، موسيقي كار نمي‌كنم. ساز را يك سالي كنار گذاشتم و رفتم سراغ فضاهاي ديگر موسيقي. آنقدر دور رفتم كه بالاخره بفهمم اصلا از موسيقي چه مي‌خواهم. خيلي از دوستاني كه با آنها معاشرت داشتم و با هم ساز مي‌زديم و الان استادان خوبي هستند، مثل آرش فرهنگ‌فر كه پسر استاد ناصر فرهنگ‌فر هستند، هميشه انتقاد مي‌كنند كه چرا نوازندگي سه‌تار را رها كردي و وارد يك فضاي ديگر شدي. شايد مي‌توانستم نوازنده‌ سه‌تار خوبي شوم ولي اين دور بود از چيزي كه من مي‌خواستم. من در موسيقي تصوير مي‌ديدم. موسيقي ايراني شايد در ابتدا فاقد تصوير است يا داراي تصاوير خاصي است. مي‌‌خواستم افق ديد بازتري داشته باشم و به احساسات بيشتري وراي غم و شادي برسم. حاصل اين تجارب، قطعه‌ «شكايت هجران» با خوانندگي محمد اصفهاني بود. به سكوت در موسيقي و فواصل، زياد توجه كردم و ارزش سكوت را بيشتر از نت‌ها شناختم. آزمون و خطا و ياد گرفتن اصول و قواعد و دانش باعث شد كه به اينجا برسم.

  • به چه نوع موسيقي بيشتر علاقه داريد؟
اصولا موسيقي فولكلور خودمان و كشورهاي ديگر را بيشتر از موسيقي‌هاي ديگر دوست دارم. چون بكر و دست نخورده است و آدم را در زمان عقب مي‌برد. مثلا وقتي يك دوتارنواز خراسان ساز مي‌زند، مي‌گويم بايد هر موسيقي به‌جز اين را تعطيل كرد. مشكل ما اين است كه مي‌خواهيم يك اتفاقي را به وجود بياوريم؛ در صورتي كه اتفاق از درون آدم‌ها مي‌جوشد. خودم هم سعي كردم به اين سمت نزديك شوم. خيلي از اجراهايي كه انجام دادم، اجراهاي بدون تكرار و برگشت بوده. حتي اگر خطايي هم در آن بود، از آن گذشتم و خواستم همان‌طور بماند. مثلا قطعه‌ «شكايت هجران» يكپارچه اجرا شده. از ديد خودم جاهايي هم نواقصي هست ولي مهم اين است كه هر تجربه‌اي بايد اتفاق بيفتد. مثلاً موسيقي سريال «جراحت» يك اتفاق بوده كه از دلم تراوش كرده و به فضاي خودم نزديك بوده. به نظرم هنر وقتي مي‌تواند تاثير بگذارد كه ديوارهايي كه جلوي روست مثل شرايط زندگي، كار، پول و اينها را بردارد. تلاش من اين است كه اين سدها را از جلوي راه بردارم. اگر هم اقبالي بوده به خاطر همين است وگرنه خودم بيشتر از هر كس ديگري مي‌توانم از كار خودم ايراد بگيرم.

  • چطور شد كه بين حوزه‌هاي مختلف، موسيقي فيلم را انتخاب كرديد؟
دغدغه‌ من، هميشه موسيقي فيلم بوده. نمي‌دانم چرا، ولي از روزي كه شروع كردم به آهنگسازي، مي‌دانستم كه مي‌خواهم موسيقي فيلم بسازم. حتي ابتدايي‌ترين تجربه‌هايم هم در موسيقي فيلم بود. البته الان از وضعيت كاري‌ام ناراضي‌ام. چون فشار سفارشات كاري باعث مي‌شود آنقدر كه مي‌خواهم نتوانم به اتفاقات درون خودم برسم. هرچند هر كاري كه مي‌كنم، از درونم‌ مي‌آيد و اين خوشحالم مي‌كند. تضادي بين خودم و كارهايم ـ حتي اگر سفارشي هستند ـ نمي‌بينم، اما دلم مي‌خواهد فضايي باز شود تا موسيقي مستقل را چه سازي و چه آوازي تجربه كنم.

  • چرا از مولفه‌هاي موسيقي ايراني در كارهايتان زياد استفاده مي‌كنيد؟ آيا به خاطر پسند مردم اين كار را ميكند يا خودتان دوست داريد؟
اول از همه خود من جزو مردم هستم. قبل از اين كه فكر كنم اين جنس موسيقي روي مردم تأثير مي‌گذارد، فكر كردم كه روي خودم چقدر تأثير مي‌گذارد.

  • از شروع كارتان از اين مؤلفه‌ها استفاده مي‌كرديد يا در طول مسير كاري‌تان به اين شيوه روي آورديد؟
از اول همين كار را مي‌كردم. هنوز هم با كارهايي كه تم ايراني دارند، احساس بهتري دارم. چون احساس مي‌كنم در خودم و فرهنگم ريشه‌ محكم‌تري دارند. گاهي در فضاهاي ديگر هم كار مي‌كنم ولي لذت كار ايراني برايم بيشتر است. احساس مي‌كنم در خانه‌ خودم كار مي‌كنم. مردم هم بدون شك همين احساس را دارند. حتي آدم‌‌هايي كه با موسيقي ايراني عناد دارند، وقتي اين جنس موسيقي را اين طور تلفيق مي‌كنم، برايشان دلپذير مي‌شود.

  • با توجه به تعصب‌هايي كه در مورد موسيقي ايراني و كلاسيك وجود دارد، از چه شيوه‌اي استفاده كرديد كه بتوانيد اين دو را كنار هم قرار دهيد، طوري كه‌هيچ سبكي خراب نشود؟
استادم، الگو و سرمشق بزرگ من است كه خيلي خيلي با او فاصله دارم و بيشترين درس‌ها را از او گرفتم. استاد فرهاد فخرالديني كه علاوه بر اين كه رديف موسيقي را به چند روايت مي‌دانند و به آن اشراف دارند، بر دانش‌هاي موسيقي غربي هم بخوبي مسلط هستند. دو نمونه از كارهاي وي، سريال‌هاي «سربداران» و «بوعلي‌سينا» بي‌عيب و نقص هستند. گوش دادن كارهاي ديگران خيلي روي من تاثير گذاشت. از نمونه‌هاي ايراني آقاي فخرالديني و از خارجي‌ها پيتر گابريل كه اكنون يكي از مراكز بزرگ اين كار را داير كرده است. مثلاً موسيقي فيلم «آخرين وسوسه‌ مسيح» مرا خيلي ترغيب كرد تا بتوانم مفصل‌هاي اتصال اين دو نوع موسيقي را پيدا كنم. چون واقعاً مفصل‌هايي وجود دارد. خيلي از كارهايي كه شنيدم به من ثابت كردند اين كه فقط 2 ساز از دو مليت كنار هم بنوازند، تلفيق زيبايي را به وجود نمي‌آورند، اما به نظرم نمونه‌هايي مثل آقاي فخرالديني به اين خاطر موفق هستند كه دو كفه‌ ترازويشان يكسان است. اينها براي من الگويي شدند تا بفهمم راه‌ها، نقاط و رموزي وجود دارد كه اين دو نوع موسيقي را به هم وصل مي‌كند. بعضي از اين رموز با مطالعه‌ كارهاي آهنگسازان ديگر و بعضي ديگر را طي تجربه كسب كردم.

  • لازمه ساخت موسيقي فيلم اين است كه آهنگساز با بيان تصويري و شيوه روايت فيلم هماهنگ باشد. اين موضوع برايتان محدوديت ايجاد نمي‌كند؟
برايم مهم است كه تا وقتي شرايط دروني‌ام با كاري كه مي‌خواهم انجام دهم همسو نشود، كاري نكنم. مثلاً سر فيلم «ميم مثل مادر» تا چند ماه هيچ كاري انجام ندادم چون احساسش در من به وجود نيامده بود. وقتي چرخ دنده‌هايم كاملاً با فضا درگير شد، شروع به كار كردم. شايد به خاطر اين كه وارد فضاي فيلم شوم تأخير نسبي در كارهايم دارم ولي وقتي كه اين حس وارد روحيات من شد، هر كاري كه دلم بخواهد را مي‌توانم انجام دهم.

  • قبل از اين كه آهنگسازي موسيقي يك فيلم را شروع كنيد، فيلمنامه را مي‌خوانيد يا از مضمون فيلم مطلع هستيد؟
بيشتر كارگردان‌هايي كه با هم كار مي‌كنيم فيلمنامه را مي‌دهند بخوانم، بعد در موردش صحبت مي‌كنيم. مثلاً تم تيتراژ «زير هشت» بر اساس يك داستان دو خطي نوشته شد كه در قبل از پخش «چارديواري» به ذهنم رسيد. يعني سيروس مقدم داستان را خيلي كوتاه برايم تعريف كرد و فضاي روحي‌ام را عوض كرد و در نتيجه اين تم ساخته شد.

  • تجربه كارهاي پاپ هم داشته‌ايد؟
هيچ وقت در اين حيطه وارد نشدم. آهنگ «مرو اي دوست» هم به سبب دوستي و رفاقتي كه با محمد اصفهاني داشتم اتفاق افتاد. اصفهاني تم «مرو اي دوست» را كه با يك سه‌تار اجرا كرده بودم، شنيد و دوست داشت كه روي آن تم شعر بگذاريم و بخواند. اين اتفاق به اين صورت افتاد. با اين كه سال‌ها بود همديگر را مي‌شناختيم و در بعضي موارد در اجراهاي صحنه‌اي او همكاري كرده بودم، ولي هرگز وارد اين مقوله نشده بودم. آن سال اين ترانه، ترانه سال شناخته شد و خيلي از دوستاني كه كار پاپ مي‌كردند سراغم آمدند تا برايشان آهنگ بسازم اما من قبول نكردم.

  • موسيقي بعضي از فيلم‌ها جاودانه مي‌شود و حتي بعضي از فيلم‌ها به واسطه‌ موسيقي‌شان شناخته مي‌شوند مثل فيلم «پاپيون». چرا در كشور ما بيشتر از اين كه به موسيقي متن توجه شود به موسيقي تيتراژ توجه مي‌شود؟
همسنگ كردن موزيسين حرفه‌اي خارجي با موزيسين ايراني كار درستي نيست. بحث تكنيك نيست چون همه مي‌توانند آن را به دست بياورند. سير موسيقي ما در تاريخ، فضاي تبليغ و گسترش و نحوه‌ مورد اقبال قرار گرفتن يك اثر در نظر مخاطب با نمونه‌هاي غربي خيلي متفاوت است. مثلاً ما منبع دقيق و موثقي در مورد تاريخ موسيقي باستانمان نداريم. در كشورهاي غربي روند موسيقي هم مانند ديگر هنرها دستخوش تغييرات بسياري شده. مثلاً مكاتب مختلف در نتيجه‌ تجربه‌هاي گوناگون به وجود آمده و با اين حساب اين قياس خيلي درست نيست. براي من هم اتفاق خوشايندي نيست كه تيتراژ پاياني كلام داشته باشد. مثلاً براي سريال «جراحت» آقاي عسگرپور صراحتا گفتند كه اين كار كلام نداشته باشد، اما بعدا به خاطر تفاهماتي كه در شبكه ايجاد شد، قرار شد يك دوبيتي، بدون حالت آوازگونه انتخاب كنيم كه نقشي مانند تيتراژ نهايي را ايفا كند. خيلي دنبال دوبيتي‌هاي مختلف گشتيم ولي شعر مناسبي پيدا نكرديم. بعد آقاي كاكايي خيلي زحمت كشيدند تا با فيلم در يك مسير قرار بگيرند و شعر خوبي هم سرودند. تيتراژ «جراحت» به صورت ترانه نيست، بلكه بيشتر شبيه به يك زمزمه است. موسيقي ما كمي ضعف تماتيك دارد. تمي كه ماندگار باشد در موسيقي ما خيلي كم است. اتفاق افتادن يك اثر هنري منوط بر خيلي چيزهاست. چون بيشتر كارهاي ما در فرصت زماني محدود اتفاق مي‌افتد. بازدهي همه‌چيز از موسيقي تا بازيگري و كارگرداني افت مي‌كند، اما در كارهايي كه با وقت بيشتري انجام شده نتايج موفق‌تري هم داشته است. در ايران هم موسيقي فيلم‌هايي هستند كه ماندگارند. مثل موسيقي فيلم «از كرخه تا راين» از مجيد انتظامي. درست است كه تعداد اين موسيقي‌ها كم است ولي هست.

  • شايد دليل مورد بي‌مهري قرار گرفتن موسيقي فيلم اين باشد كه مردم ما به اين موسيقي حساس نيستند.
نه چون بارها ديده‌ام كه موسيقي فيلم چطور روي مردم تاثير گذاشته است. مثلا هنگام پخش سريال «او يك فرشته بود» چندصد برگه‌ روابط عمومي به دست من رسيد كه براي من خيلي عجيب بود. مردم مي‌گفتند كه اين موسيقي خيلي ترسناك است. اين براي من خيلي جالب بود و نشان مي‌داد كه تأثيرش را گذاشته است. اگر آهنگسازان كارهاي اثرگذار و ماندگار كه از دل برآمده بسازند، ياد مردم مي‌ماند.

  • آيا وجود خواننده به بهتر شنيده شدن موسيقي فيلم كمك مي‌كند؟
نه اين يك سنت بد است كه در تلويزيون باب شده است. كساني كه در رأس امور هستند بايد سعي كنند كه اين مساله را تعديل كنند. بايد تأكيد روي اين مساله كمتر شود. گاهي لازم است كه موسيقي باكلام وجود داشته باشد اين مساله‌اي ندارد ولي حكم قطعي راجع به آن دادن اصلاً خوب نيست.

  • براي شما به عنوان يك آهنگساز، ساختن يك تيتراژ موفق زحمت بيشتري دارد يا يك موسيقي متن؟
براي يك آهنگساز بسيار آسان است كه در ساختن يك موسيقي با كلام، خودش را پشت كلام پنهان كند؛ چون كلام تمام توجه را به خودش جلب مي‌كند. ساختن يك كار باكلام خيلي راحت‌تر است تا بخواهم يك تم را جا بيندازم.

  • آيا شما از همان شيوه‌ مرسوم استفاده مي‌كنيد كه براي هر شخصيت مهم در فيلم يك تم مخصوص در نظر ي‌گيرد و با ورود و خروج آن شخصيت از آن تم استفاده مي‌كنيد؟
اصلاً. چون اين روش خيلي قديمي است. البته اختصاص تم هنوز هم اتفاق مي‌افتد ولي اختصاص ساز نه. الان فرم و فضاست كه عوض مي‌شود.

  • شما هم كارهاي جدي انجام مي‌دهيد و هم كارهاي طنز. اين دو با هم تداخلي ندارند و به هم آسيب وارد نمي‌كنند؟
آهنگساز فيلم بايد بتواند خودش را با تصويرها تغيير دهد. آهنگسازاني هم هستند كه هميشه براي يك جنس ثابت از فيلم موسيقي مي‌سازند ولي من از اين اتفاق پرهيز مي‌كنم. من از اين كه كارهاي متفاوت انجام مي‌دهم احساس بدي ندارم؛ چون وقتي يك كار تمام مي‌شود ديگر برايم تمام شده و از شرايط و جو آن خارج مي‌شوم. در كاري مثل «ميم مثل مادر» كه يك سال طول كشيد هم كار ديگري انجام ندادم تا از فضاي كار خارج نشوم.

  • كار در سينما و تلويزيون براي شما چقدر متفاوت است؟ چه فيلترهايي براي انتخاب يك فيلم يا سريال داريد؟
من چارچوب‌هايي براي خودم دارم كه در تلويزيون بيشتر معني دارد. قبل از اين كه يك فيلم را انتخاب كنم از چند فيلتر رد شده و فيلمنامه و طرح كلي‌اش را مرور كرده‌ام. در فضاي سينما چون پخش و تهيه‌كننده‌ خصوصي وجود دارد، فضاهاي متفاوتي ساخته مي‌شود. اگر فضاي فيلم با روحيات من جور نباشد اصلا آن را قبول نمي‌كنم. بعضي‌ها مي‌گويند كه چرا اين‌قدر براي تلويزيون كار مي‌كني، اما از روز اول تأكيد داشتم كه براي تلويزيون كار كنم. چون فكر مي‌كردم به خاطر طيف وسيع بيننده‌ تلويزيون مي‌شود سليقه‌ مردم را عوض كرد و به يك جنس موسيقي ديگر عادتشان داد. مردم ما بسيار باهوش هستند و موسيقي خوب و بد را راحت از هم تشخيص مي‌دهند. گاهي به من مي‌گويند چرا موسيقي سخت مي‌نويسي گوش مردم عادت ندارد. اما تجربه ثابت كرده كه مردم ارتباط را خوب درك مي‌كنند.

  • آيا موسيقي بايد در خدمت بيان بهتر فيلم باشد يا به بيان خودش بپردازد؟
در مواقعي موسيقي بايد پنهان باشد و در لايه‌هاي زيرين باشد و ديده و شنيده نشود. در مواقعي هم بايد برجسته باشد، خودش را ابراز كند و بار مفهومي فيلم را پيش ببرد؛ اما موسيقي نبايد جايگزين كاستي‌ها باشد. وقتي تصويري حس درست را منتقل نكند، هرچقدر هم موسيقي كارشده و درست باشد، نمي‌تواند احساس را به بيننده منتقل كند و بيننده با آن ارتباط برقرار نمي‌كند.

  • آيا موسيقي سريال «جراحت» براي شما نقطه عطفي محسوب مي‌شود؟
در مورد «جراحت» خودم نقدهايي به كارم دارم. وقتي كه ديدم اين موسيقي در نظرسنجي اول شده، برايم خيلي عجيب بود. تعريف و تمجيد زياد شنيده بودم، ولي جدي نمي‌گرفتم و فكر نمي‌كردم كه اين‌قدر فراگير شود.

  • موافقيد كه تيتراژ «جراحت» به اندازه‌ موسيقي متن برجسته نبود؟
بله موافقم. چون وقت كم بود و قرار نبود ترانه داشته باشيم. براي من وجود ترانه آن هم اين‌طور كه در آخر يك دفعه اضافه شود بي‌ربط است. خودم هم موسيقي متن «جراحت» را بيشتر از تيتراژ آخر دوست دارم.

  • چطور شد كه از تم موسيقي نواحي استفاده كرديد؟
در واقع تم موسيقي خراسان به خاطر تأكيد فيلمنامه بر حسن‌ختام فيلم در مشهد و امام رضا(ع) بود. با صحبتي كه با آقاي عسگرپور داشتيم، گفتم كه بد نيست كه بدون اين كه فرم تيتراژ عوض شود، به سمت موسيقي خراسان برويم. اين شد كه موسيقي تيتراژ آخر داراي عناصر تيتراژ اول بود.

  • تا آخرين قسمت‌هاي سريال هم درگير آهنگسازي آن بوديد؟
قسمت آخر «جراحت» را ساعت 3 بعدازظهر تحويل دادم و 8 شب سريال پخش شد.

  • چرا اين همه درگير اين سريال بوديد؟ براي هر قسمت موسيقي جديدي مي‌ساختيد؟
اول چون خودم هميشه موسيقي‌ام را با تصوير سينك مي‌كنم و تحويل مي‌دهم. به همين خاطر است كه هرچقدر به آخر سريال نزديك مي‌شويم، فشردگي كار بيشتر مي‌شود. دوم اين كه براي هر قسمت دو يا سه قطعه‌ جديد آماده مي‌كردم. هرچند كه از تم‌هاي قديمي هم استفاده مي‌كنم، ولي در ساخت موسيقي روندي رو به رشد و فزاينده دارم. اوج اين اتفاق در موسيقي باكلامي كه در آخرين قسمت پخش شد، ديده مي‌شود كه به حس و حال و خراساني بودن تم، معني مي‌بخشد.

  • براي همه‌ سريال‌ها همين قدر وقت مي‌گذاريد؟
بله سير طاقت‌فرسايي دارد. تا آخرين نفس كار مي‌كنم و وقتي كار تمام مي‌شود واقعا خسته مي‌شوم.

  • مهم‌ترين نكته‌اي كه سعي مي‌كنيد به آن توجه كنيد، چيست؟
اين كه تمام اهميت موسيقي در تغيير درست حس‌ها و سينك درست است. اگر كسي در اين كار مهارت نداشته باشد، ممكن است خطاهاي موسيقايي را به گوش شنونده برساند. به خاطر اين كه هيچ كدام از اين نواقص و خطاها به وجود نيايد، خودم تا آخرين لحظه روي آن كار مي‌كنم.

  • آهنگسازي در اين دوران كه تعداد فيلم‌هاي باارزش روز به روز كمتر مي‌شود، سخت نيست؟
به نظرم روز به روز مقدار كارهايي كه آدم با رغبت و تمايل بيشتر وارد آن مي‌شود كمتر مي‌شود. گاهي فكر مي‌كنم كاش سنم طوري بود كه آهنگسازي را از دهه‌ 60 ايران شروع مي‌كردم و فيلم‌هاي بسيار خوبي را كه در آن زمان ساخته مي‌شد، آهنگسازي مي‌كردم. هميشه وقتي بعضي از موسيقي فيلم‌ها را كه ساخته‌ همكارانم هستند، گوش كردم، سعي كردم نقاط ضعف و اشتباهات آنها را تكرار نكنم و از نقاط قوت‌شان استفاده كنم. فرقي نمي‌كند چه فيلمي باشد، كار خوب با موسيقي خوب، مخاطب را به وجد و شوق بيشتري مي‌آورد. پيدا كردن چنين فيلم‌هايي ديگر براي آهنگسازان يك جور خوش‌شانسي محسوب مي‌شود. آخرين شانسي كه داشتم «طلا و مس» بود كه كار بسيار انساني و معقولي بود.
منبع: 
جام‌جم
تاریخ انتشار : جمعه 16 مهر 1389 - 00:00

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:43

موفق باشید

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:43

با تشکر بسیار زیاد
دانلود به روز آثار آریا عظیمی نژاد در سایت ما:
www.Aryafans.ir

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:43

یکی از خوبای ما تو موسیقی هست آریای عزیز.. موفق باش ِ در پناه خدا

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:43

سلام آریا جان
یه نوکتی جالبی که تو مصاحبه بود این بود که گفته بودی : انقدر تعداد سفارشات زیاده که وقت نمیکنی اون تور که میخای روشون کار کنی!
خوب چرا این همه کارو قبول میکنی؟
من ایران نیستم اما کاری موزیسین های ایران رو پیگیرام، فکر میکنم از بین این جدید ها آقای کهن دیری خیلی خوب داره پیش میره!! به شما هم تبریک میگم جنسه کارتون رو دوست دارم

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:43

اگر بخواهیم در موسیقی نوابغی را انتخاب کنیم بدون شک یکیش آریا عظیمی نژاد هست.
آرزوی موفقیت داریم براش
به وبلاگ منم سری بزنید و نظر بزارین خوشحال میشم
شعر و موسیقی و کنسرت www.pedrambhz.blogfa.com

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:43

اریا ی عزیز تو ایران یه دونه اس
با ارزوی موقیت و خلاقیت بیشتر برای اریا جان

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود با تلويزيون می‌توان سليقه مردم را در موسيقي عوض ‌كرد | موسیقی ما