موسیقی ما-بهمن بابازاده :همه چیز کاملا عادی و معمولی به نظر میرسید.
رسانهها در بوق و کرنا کرده بودند که بلیتهای ارکستر سمفونیک تهران در کوتاهترین زمان ممکن به فروش رفته و حتی بازار سیاه آن هم به راه افتاده است. مسئولین انجمن موسیقی هم در اظهار نظرهای مختلف سعی داشتند موفقیتهای اجرای این ارکستر را به رهبری شهرداد روحانی بزرگ و بزرگتر جلوه دهند تا رسانهها زوم بیشتری روی این اتفاق داشته باشند. همه چیز به خیر و خوشی در حال برگزاری بود ولی تاخیر نیم ساعته آخرین اجرای این ارکستر در تالار وحدت زمزمههایی را سر زبانها انداخت. زمزمههایی که آن روزها هیچوقت تائید نشد ولی به مرور و با گذشت چند ماهی از آن برنامه، آرام آرام آن شایعات، به واقعیت نزدیک و نزدیکتر شدند تا بالاخره خبر رسید که شهرداد روحانی در اعتراض به عدم پرداخت حقوق شش ماه اخیر نوازندهها ارکستر سمفونیک و ناراحتی از برخی برخوردهای غیر حرفهای ، عطای کار کردن در ایران را به لقایش بخشیده و برای همیشه از ایران رفته است.
حاضران در سالن وحدت وقتی با دست زدنهای ممتدشان خواهان شروع برنامهای بودند که قرار بود ساعت ۹ شروع شود و با گذشت حدود نیم ساعت، خبری از ورود اعضای گروه و رهبر آن نبود. بیخبر از آنکه در پشت صحنه برنامه و در اتاق «بک استیج» خبرهایی است.
همه نوازنده سازهایشان را جمع کرده بودند و متفق القول تصمیم گرفته بودند که تا حقوق عقب افتادهشان را نگیرند روی سن نخواهند رفت. اوج تراژیک ماجرا بخشی بوده که خود شهرداد روحانی هم در جمع آنها گفته که اگر فکر میکنید با این روش میتوانید حقتان را بگیرید، من هم از شما حمایت میکنم و تا آخرش هم با شما هستم!
- بزن به سیم آخر
یکی از نوازندههای قدیمی ارکستر سمفونیک در مورد آن روز میگوید: «آن شب همه دیگر به سیم اخر زده بودند. قرار بود آن شب و قبل از اجرای آخر پول ما را بدهند ولی هیچکس حتی حرف و توضیحی هم دیگر نمیداد. انگار وظیفه ما بود که برویم و اجرا کنیم و هیچ نگاه مالیای هم به کارمان نداشته باشیم. ماجرا وقتی به گوش آقای روحانی رسید ایشان بسیار ناراحت شدند و در جمع گفتند که به خواستههای همه احترام میگذارند و از این تصمیم حمایت میکنند. فشار عصبی عجیبی روی همه بود و همین باعث شده بود که دیگر همه به سیم آخر بزنند. مدیر انجمن موسیقی هر لحظه چیزی میگفت و سعی میکرد بچهها را راضی کند که بروی سن بروند ولی بچهها دیگر تصمیمشان را گرفته بودند. دست آخر هم صحبتهای «ارسلان کامکار» باعث شد که بچهها کوتاه بیایند و با یک تاخیر نیم ساعته بروی سن حاضر شوند. هر چند بعدا از اینکه از موضع مان کوتاه آمدیم پشیمان شدیم. چون تا همین امروز که نزدیک شش ماه از عید گذشته ما هنوز هیچ پولی به جز پول اجرای عیدمان را دریافت نکردهایم!
- عید بیعید!
یکی دیگر از نوازندههای ارکستر سمفونیک در مورد همه اتفاقات حاشیهای میگوید: «عید امسال را کل بچههای ارکستر، قید مسافرت و عیدشان را زدند و تمام وقت به تمرین پرداختند. تمرین برای برنامهای با عنوان «جشن نوروز باستان» که حتی خود آقای احمدینژاد هم بابت آن اجرا تشکر کردند. پول آن اجرا را تازه یک ماه پیش به ما دادند و جالب است بدانید وقتی پول اجرای شش ماه پیش را به ما میدادند، تازه با ما قرارداد منعقد کردند! پس از شش ماه، بالاخره ما برای آنها جدی شده بودیم و جالبترین بخش قرارداد بستن دوستان هم جایی بود که برگ دوم قرارداد را هم به ما ندادند تا مبادا علیهشان استفاده کنیم! پول آن برنامه را یک ماه پیش به ما دادند تا به قولی دهان ما را برای حقوق اجراهای اخیر ببندند!
- جنجال برای ۵۰۰ هزار تومان؟!
اما تحقیقات خبرنگار ما در مورد میزان حقوق دریافتی نوازندههای ارکستر سمفونیک نشان داد که متوسط دریافتی یک نوازنده برای ساز زدن در ارکستر سمفونیک حدود ۵۰۰ هزار تومان است که البته برخی نوازندههای با سابقه دریافتی شان حدود ۷۰۰ الی ۸۰۰ هزار تومان است که در مقایسه با اعداد و ارقامی که کنسرتهای ارکستر سمفونیک در آمد داشته، رقم ناچیزی به شمار میرود.
- ما با انجمن موسیقی طرفیم!
نوازندگان ارکستر سمفونیک اعتقاد دارند که آنها نه با شخص خاصی، بلکه با ارگان به اسم «انجمن موسیقی» طرف حساباند و از قرار معلوم این ارگان همه هزینههای ارکستر سمفونیک را باید از وزارت ارشاد تامین نماید که برخی ناهماهنگیها باعث بوجود آمدن بدقولیهایی این چنینی شده است.
- هیچ جای دنیا با نوازنده جماعت این رفتار را نمیکنند
کار به جایی رسیده که رهبر جهانی ارکستر سمفونیک هم به واکنش وادار شود و در جمع نوازندههای گروه بگوید: من واقعا متاسفم. در هیچ جای دنیا ندیده بودم که با نوازندههای طراز اول یک کشور این چنین برخورد شود. این رفتار واقعا برای من هم تاسف آور است...
- خون رنگینتر نوازندههای خارجی
اوضاع وقتی شکل ناخوشایند تری میگیرد که نوازندههای ارکستر اعتقاد دارند که اگر بحث نبود بودجه و کسری اعتبار است چرا حقوق نوازندههای ارمنستانی همان روز اول پرداخت میشود؟: «حقوق نوازندههای ارمنستانی بدون کوچکترین تاخیری به حسابشان واریز شده ولی وقتی به ما میرسد هیچ بودجهای در حساب انجمن موسیقی وجود ندارد!»
- فرار کردیم!
آرمین قیطاسی از نوازندههای شناخته شده در کشور است که در چهار دوره پیاپی جشنواره موسیقی رتبه اول بخش رقابتی را از آن خود و گروهاش کرده است. او هم جزو کسانی بود که در ارکستر سمفونیک ساز میزد ولی مدت زیادی طول نکشید که خبر رسید او و چند نفر دیگر به طرز مشکوکی از این ارکستر کنار گذاشته شدند. خود قیطاسی در این زمینه میگوید: «به قدری بینظمیها و ناهماهنگیهای آنجا زیاد بود که ما فرار کردیم!. هیچ چیز سر جای خودش نیست و آقای روحانی هم فقط به واسطه شهرت و اعتبارش تحمل آن شرایط را میکرد. آخر سر هم که شنیدهام با آن وضع بد حضور و همکاری با ارکستر سمفونیک را رها و از ایران رفتهاند.»
- داستان ادامه دارد...
پس از خبر تک سانسی شدن همه کنسرتهای پاپ و بحرانی که احتمالا پس از ماه مبارک رمضان به بازار موسیقی پاپ سرایت خواهد کرد، خبر ترک کشور از سوی شهرداد روحانی، دومین اتفاق ویژهای است که از آنها پرده برداری شده ولی متاسفانه هیچ واکنش و پاسخی را از مسئولین عالی رتبه موسیقی در رسانه شاهد نبودهایم. امید است که مسئولین دفتر موسیقی با شفاف سازی این قبیل اخبار اذهان عمومی را بیشتر دریابند. پ
سایت موسیقی ما آماده دریافت توضیحات و شفاف سازی از طرف مسئولین ذی ربط در مورد این خبر است.
دیدگاهها
وضعین حاد بوده
فقط ما با البوم های پاپ سعی میکنیم بیخیالی طی کنیم و به روی خودمون نیاریم که مسئولین محترم با مدیریت سلیقه ای چه بر سر موسیقی آورده اند
آقا/خانوم ادمین
تایید نکنی نشون دادی خودتم جز همین دسته از مدیرها هستی
حالا فرق خواننده های داخل و خارج رو می شه فهمید
اونایی که سالی 100 تا کنسرت می ذارن تو ایران
و
اونایی که حاضر نشدن باج بدن و رفتن ...
اگه همین طوری ادامه بدن همشون میرن
بااین وضعیتی که واسه ی کنسرتا پیش اومده یکی یکی میزارن میرن شادمهررفت شک نکنیداگه تجدیدنظرنکنندتوسیاستاشوشاهدکوچ ستاره های پاپ خواهیم بود(مرگ موسیقی درایران شروع شده)
کجای دنیا دیدید به کسی که اضافه کاری میکنه نصف دستمزدش را بدهند؟؟حتی یک گارگر هم وقتی اضافه کاری میکنه دستمزدش 2برابر حساب میشه.جالب اینجاست که نوازندگان ارکستر سمفونیک باید برای اضافه کاری نصف پول بگیرند...ایا جز این نیست که دارند زحمت بیشتری می کشند؟؟تا حدی که جناب روحانی در شب اخر با شنیدن حرف بچه ها حیرت زده بشند و بگن هیچ جای دنیا چنین داستانی ندیدم.دم اقای روحانی گرم که در پایان هر شب کنسرت حرفهایی که میزدند فقط بخاطر این بود که شاید مسئولین کمی انصاف به خرج بدهند.و کم پول به جیب بزنند و موقع حساب کتاب که میشه بگن:بودجه نداریم...اصلا ارکستر سمفونیک نمیخوایم!!!!!!!
متاسفم....حیف اون همه نوازنده پر عشق!
درود بر تک تک بچه های بی نظیر و صبور ارکستر سمفونیک....
و بی نهایت متاسفم بخاطر این اتفاق ها و ابن نوع رفتار
آخه آدم چی بگه به این مسوولین....گریه داره واقعا....!!!!
vaghean baraye masolan moteasefam ke ba nabeghehaye iran in tor raftar mikonan
بعد از رفتن علی رهبری از ایران و منحل شدن ارکستر ملی استاد فخرالدینی خبر رفتن آقای شهداد روحانی از ایران واقعا وضعیت مدیریت ضعیف موسیقی رو مشخص کرد لابد دوستان قصد دارند بعد از مدتی همانند ارکستر ملی یک ارکستر سمفونیک جدید تشکیل داده و با اجرای آهنگهای سریالهای تلویزیونی هم دل مخاطبین عام را بدست بیاورند و هم خیال خود را از اجرای موسیقی کلاسیک راحت کنند واقعا متاسفم
ایرانه دیگه
vay be hale ma ke yeki yeki hamechizo darim az dast midim moteasefam
salam dar morede khabare tak sans shodane concerta fek konam doros nabashe chon maziar falahi 2sans gozashte too har rooz pas in dastanesh chejooriee?????
نوازندگان نقش بسیار بسیار مهم و سخت و پر استرسی رو مخصوصا تو اجراهای زنده دارن. خدا می دونه واسه هر قسمت هر آهنگ چقدر تمرین انفرادی و گروهی لازمه... آخه خجالت داره واقعا حتی اگه بدون تاخیر هم حقوقو می دادن باز هم شرم آور بود...آخه این مبلغ ناچیز نیست واسه این همه زحمت؟ واسه این دستای هنرمند؟ اون افرادی که حقوق اینا رو عقب انداختن خودشون چقدر در آمد دارن؟حالا از میزان سواد و تحصیلات و اینکه اصلا سرشون به تنشون می ارزه یا نه که تو این سمت هستن بگذریم...
باید به زودی منتظر تعداد بیشتری از این خبر ها باشیم... اینکه هر روز نابغه های کشورمون می رن یا فلان خواننده دیگه تو ایران کنسرت اجرا نمی کنه یا فلانی ممنوع التصویر یا صدا شد یا.... خدا بهمون رحم کنه....
موسیقی ما با اینکه دل خوشی ازتون ندارم ولی واااقعا جای تشکر داره که این خبرا رو می ذارین تو سایتتون!
ای کاش روزی بیاد که فقط خبر کنسرت های موفق، آلبوم های جدید، بازگشت هنرمندا به کشورمون... بذارین تو سایت!!!!
man yeki az azaye orchestr symphonice tehranam be dalayeli ke hame midunan nemikham hoviatam fash beshe faghat mikham tamame in matalebio ke emruz khundam taid konam va begam zarrei dur az haghighat nist chon aghayun motmaenan az takzib khahand kard .age pul nadaran chera milioni pule aghaye entezamio midan baraye symphonie karuneshun ke gharare orchestr bad az tatilat tamrin kone vase concerte hamin barname bad haghe bacheharo nadaran bedan?????khandedare vaghean.....bimeye maro ke kheyli ghashang ghat kardan va gharardadhamunam kamtar az 3mahe ke shamele bime nashim.be nazare shoma in DOZDI TU RUZE ROSHAN nis???????az lahaze eslamisham ke bekhayn hesab konid migan ta araghe kasi ke kar karde mozdesho bedin bad ina edeaye mosalmunio paki mikonan ke 6 mahe be ma hoghugh nadadan????????????shoma ghezavat konid.........
shahdade rohani akharin kasi nist ke az daste inha farar kard avalin nafar ham nabude.hame motmaenan aghaye ali rahbari va dastaneshuno yadeshune..........
رضا صادقی در شهر اصفهان به اجرای آلبوم جدیدش می پردازد.
محل برگزاری: تالار رودکی اصفهان
تاریخ برگزاری: 90/6/10 لغایت 90/6/11
www.khane-honar.blogfa.com
bejaye hemayat az samte masoolin tanha vade vayidhaye doorooghin mibinim . kesi javabgoo nist.
آه.............................. سفر بخیر استاد.
این کارا از جانب مسئولین عزیز و زحمت کشمون ایران بسیار معمولیه و ما خیلی ی ی ی ی دیدیمم......
همون بهتر که استاد روحانی بره برا اونوریا کار کنه...
برا چی اینجا بمونه؟؟؟ هان؟؟؟
حداقل اونجا قدرشو میدونن...............(( "ما" که قدرشو نمیدونیم))
. !
vaghean ke.......
پ نه پس موند اینجا حقوق بازنشستگی بگیره!
کجای دنیا دیدید به کسی که اضافه کاری میکنه بنصف دستمزدش را بدهند؟؟حتی یک گارگر هم وقتی اضافه کاری میکنه دستمزدش 2برابر حساب میشه.جالب اینجاست که نوازندگان ارکستر سمفونیک باید برای اضافه کاری نصف پول بگیرند...ایا جز این نیست که دارند زحمت بیشتری می کشند؟؟تا حدی که جناب روحانی در شب اخر با شنیدن حرف بچه ها حیرت زده بشند و بگن هیچ جای دنیا چنین داستانی ندیدم.دم اقای روحانی گرم که در پایان هر شب کنسرت حرفهایی که میزدند فقط بخاطر این بود که شاید مسئولین کمی انصاف به خرج بدهند.و کم پول به جیب بزنند و موقع حساب کتاب که میشه بگنبودجه نداریم...اصلا ارکستر سمفونیک نمیخوایم!!!!!!!
واقعا که خیلی غم انگیزه با هنرمندان بزرگی که در سراسر دنیا ارج و قرب بسیار دارند اینجا این طوری رفتار میشه ...
khosham myad ke roo be aghab harekat mikonim.zar zar bayaad geriiist.
man be onvane yeki az navazandehaye symphonic tamame matalebe balaro taid mikonam mosalaman khodeshun takzib khahand kard in masaelo vali haghighat chize dgast.modate gharardade ma kamtar az 3 mahe ke shamele bime nashim va alan nazdike 2 sale ke bimeye maro ghat kardan
faghat mitoonam begam moteassefam va eftekhar mikonam ke 4 sale pish ghabl az inke intor khar o manfoor besham az in orchestr oomadam biroon va hagho hoghooghamam gereftam. moshkele bozorg poshte ham naboodane ma navazandeha hastesh. hichvaght yadam nemire vaghti hamoon sal be kolli az hamkaraye azizam goftam biaid hame ba ham bashim va poshte ham bashim che chiza ke nashnidam va alan hamoon azizan daran nale mikonan va narahatan. omidvaram ke harche zoodtar in oza dorost beshe vali in faghat ye mosbat andishiye fake hastesh. az sale 87 ta alan be joz 2bar ke oonam eshtebah kardam dige ba in orchestr hamkari nakardam chon aslan layegh nist. vali ba hameye vojoodam hazeram ke baraye tak take hamkaraye golam har kari ke az dastam bar miad anjam bedam :D
خیلی دردناکه برای فرهنگ کشورم. کاش کسی از مسئولان بود که فرهنگ را درک می کرد.
چز تاسف خوردن کاری دیگری نمی توان برای این جماعت کرد .
وایییییییی بر شماااااااااااااااا . وای بر شمایی که هیچ ارزشی برای فرهنگ و هنر این مملکت قائل نیستین .
برای همه مسئولین بی فکر متاسفم . امیدوارم به زودی به سزای اعمالتون برسین.
امیدوارم این رفتنا برای هنرمندای دیگمون پیش نیاد و شاهد همچین مسائلی نباشیم ...
dooste aziz behtare bishtar baraye in narahat bashin ke ba tanha orchestre Symphonic keshvar intor raftar mikonan.agar Orchestri vojood nadashte bashe dige navabeghe rahbari ham jaee dar keshvar nakhahand dasht.orchestr 5 mahe hoghoogh nagaerefte va hich kas ham behesh tavajohi nemikone,be nazar miad ke massolan in orchestr ro faghat baraye concert haye monasebati lazem daran.fekr mikonam dige omre orchestr be sar oomade
این گزارشی است متفاوت از مراسم شب احیا و مداحی رضا صادقی. این بار گزارشی میخوانید از بطن سرزمینی که رضا ثمره آن است… این بار چراغ ها خاموش می شوند…
نوشتی سلام گرممو اینجا پاسخی ندادن هرگز، میرم من بی خداحافظ،همین…!
تو نوشتی همین…! اما این برای من پایان نبود بلکه آغاز سفری بود تا بیایم و از تو بگویم. از تو برای تو و برای همه… از جنوبی هایی که دل شان دریایی است، همان دریایی که مرد است و نامرد نیست.
بی خداحافظ تو آتشی شد که در نیستان جانم افتاد. فکر ما یتیمان را هم بکن که دل مان نازک تر است. همین طوری بی پروا ننویس همین… که در این سه نقطه قلبم مچاله شد…
من تا به حال به بندر عباس نیامده بودم پس تجربه ای شد بس بکر که باید گفت و از آن شنید.
روز سفر فرا رسیده، به باورم ایمان دارم می دانم همانکه پدر تمام یتیمان است به کمکم می آید. اصلاً مگر قدم برداشتن برای او ترس و لرز هم دارد.؟ چه گامی از این محکم تر؟ سوار تاکسی می شوم که به فرودگاه بروم: تو وجودت مهربونه مهربونه… این هم چراغ سبز پرواز من…
فرودگاه در این ایام مانند همیشه شلوغ است. همه با خواسته های کوچک و بزرگ شان به این سو روانند. اما این بار نخلستان و دریا مرا صدا می زنند.
آسمان هم از دست زمینی ها به تاب آمده. ترافیک به آن هم سرایت کرده، پرواز با کمی تأخیر انجام می شود.چه بهتر غروب را بر فراز آسمان نیلی خلیج همیشه فارس می بینم. نور آفتاب چشم همه را اذیت می کند، من هم از این بالا چیزی نمی بینم اما می خواهم آفتاب را ببینم. فرود هواپیما و غروب خورشید یکی می شوند تا من خاکی تر از قبل بر این سرزمین فرود آیم. چه منظره ای!
به محض اینکه از هواپیما بیرون می آیم، بوی شرجی و گرمای مطبوعی تمام وجودم را پر می کند. حالا می فهمم چرا دل کندن از اینجا سخت است! چگونه می شود این سخاوت را با چیز دیگری جایگزین کرد. خلائی سربی که اول دیده و بعد دل را می آلاید…
اینجا نفس انسان با نفس طبیعت یکی می شود. کافی است کنار دریا و زیر آفتابی که نه چندان سوزان است بنشینی تا سیر شوی. شرجی ریه هایت را پر می کند. صدای باد و دریا و موج هم که روحت را سیراب می کند. آفتاب این فصل خشن نیست. دریا آن را ملایم می کند و حاصل کار این طبیعت می شود رضا صادقی و می شود …
به هتل می روم، لرزان بر پله ها گام می گذارم. اینها همان پله هایی هستند که با پاهای خسته اش بر آن قدم می گذاشت؟
پاهایی که خسته اند اما می روند تا حدی که جا هست. رضا می رود و می رود، پس این حد کجاست؟ این همان تیر آرش است که از چلهی کمان رها شد و از حدها و مرزها گذشت. رضا را حدی نیست. شاید ما کمی خجالت بکشیم، شاید از مرز ترس های مان بگذریم و مانند او استوار گام برداریم…
صدای مراسم احیاء از جایی نزدیک هتل به گوش می رسد و با صدای دریا توأمان بر دل آتش می زند.
آه نخل ها در این سوگ بگریید که یتیمان دوباره یتیم می شوند.
پرس و جو را می گذارم برای فردا.
تا صبح در خواب و بیداری می گذرد. از شور و شوقی که دارم زود به مسجد می روم،هنوز بسته است تا اذان ظهر خیلی مانده دیشب هم که احیاء بوده است.
گروهی از کنارم رد می شوند. اینجا از آن سرزمین هایی نیست که اگر کنار خیابان جان بدهی از کنارت رد شوند و دماغ شان را بگیرند. سرگردانی ام را دیدند و خود جلو آمدند:
” با کسی کار داشتی؟”صاف سر اصل مطلب می روم.
“آقای صادقی اینجا مجلس دارند؟ برای مراسم آمده ام”
می گویند هر سال می آید پس امسال هم می آید.
به هتل بر می گردم. در این رفت و آمدها سعی می کنم همه مناظر را در جذب کنم.
آفتاب شده اما دل من طوفانی است. چه جایی بهتر از ساحل. دریا هم می کوبد. محلی ها می گویند در این ماه از سال آب دریا با اقیانوس تازه می شود، رسوبات و جلبک ها شسته می شوند و ماهی ها جانی دوباره می گیرند…کاش ما هم دریایی شویم.
پس اقیانوس نزدیک است، چقدر دلم اقیانوس می خواست. روحم که با موج طغیان آمیخته است، دلم هم هوای اقیانوس به سر دارد. من جزیره نشین عاشق طغیان تو شدم که مرا از تنهایی در آورد. حالا موجی هست که بر ساحل جزیره ام بکوبد و دلم با طپش دریا بزند.
موج ها بالا و پایین می روند و در اوج آفتاب ظهر اوج می گیرند.
در میان این کوبندگی امواج صدای تلفنم به هر زوری که شده به گوشم می رسد. یک کلام او امشب می آید. آن مرد می آید. همان که سلطان مشکی پوشان است و اینجا در کنار هم خونانش با آنها برای مولایش می خواند.
دوباره بیرون می زنم. به دنبال کارهای شب. دل در دلم نیست.
آفتاب این یک روز را زودتر غروب کن.
امروز را شب حال و هوای بهتری است.
دم غروب می شود. هنوز تا اذان خیلی مانده. اما من دیگر طاقت ندارم. خیلی زود به مسجد می روم و بالاخره در این مکان اسرار آمیز باز می شود. همان جایی که صدای رضا پرورده آن است. کم کم سر و کله مردم پیدا می شود.همان هایی که افطار نکرده نماز اول وقت می خوانند. چه سلام های گرمی و چه نگاه مهربانی. همرنگ شان نیستم نه نیستم. در میان آن همه پروده های آفتاب چقدر احساس ناخالصی می کنم. چقدر کمرنگم! اما انگار که می شناسندم. دست می دهند و می گویند قبول باشد. نزدیک اذان است همه به نماز می ایستند. با کمی آب و حلوای نذری افطار می کنند و پس از نماز به خانه می روند برای افطار. بعضی می بینند یک گوشه نشسته ام، می فهمند غریبم:
“بفرمایید خانه ما…”
” تشکر می کنم…”
مسجد خالی شده حالا چند جوان مشغول آماده کردن صحن حیاط برای تعزیه خوانی شب هستند.
دست آخر دو مهربان مرا به خانه ای نزدیک مسجد می برند. دل شان طاقت نمی آورد ببینند یک گوشه غریب نشسته ای. درد دل می کنند از بعضی ها که حرمت می شکنند و می گویند بعضی ها بدون توجه به مراسم فقط به فکر عکس و فیلم گرفتن هستند. آه که این تکنولوژی هم عجب دردسری است. آخر به کجا باید رفت اگر خواست دمی آرام بود. اما مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
می کنم جهد که خود را به آنجا فکنم
صدای روضه کم کم بلند می شود. می گویند دارد می رسد. نوحه خوانان به نوبت می خوانند و رضا می رسد. مثل همیشه خاکی و متواضع. آرام می ایستد تا نوحه خوان قبلی متن اش را تمام کند. مجلس را در دست می گیرد. هر بار جانسوزتر از بار قبل می گوید:
چرا شیر خدا امشب به طاعت بر نمی خیزد چرا شیر خدا امشب به طاعت بر نمی خیزد
مولانا مولانا مولانا….
و نوحه پایان می گیرد.
هر چند قول داده بودم برای این گزارش عکس تهیه کنم اما خجالت می کشم. از آن همه نگاه ساده خجالت کشیدم. از صاحب مجلس و از رضا خجالت کشیدم. هم از بودن در آنجا خوشحال بودم و هم ناراحت. سلام و احوالپرسی کوتاهی و می زنم بیرون، آنچه که برایش آمده بودم دیگر چه اهمیتی دارد. آنچه که می خواستم به او بدهم خود دارد. یادگاری من باشد شاید فرصتی دیگر. هر چه بادا باد. این طغیان آخر سر طناب پوسیده ترس هایم را از هم پاره کرد و آمدم تا از تو بگویم…
سوار ماشینی می شوم، مرا تا هتل می رساند:
“چقدرمی شود؟”
“مهمان شهر ما هستید بفرمایید این چه حرفیه”
آی آدم ها! این جایی است که رضا از آن آمده. سیاه پوشیدن و به کنسرت او رفتن کاری ندارد. باید ورای این رنگ بیرنگی ها را ببینیم. اگر در چنین شب هایی به سراغ محله ای می رویم که تا چند سال پیش هیچ کس نمی دانست کجاست، حرمت این بیرنگی ها و یکرنگی ها را نگه داریم. همدل او بودن بهتر است از بیشتر خسته کردنش.
وای از آن روزی که شیر از دست ما خسته شود…
.
.
.
مگر امشب خواب به سراغم می آید؟ دوست دارم فردا هم بروم اما خجالت می کشم. بگذار راحت باشد. حداقل در این گوشه تنها باشد. بگذار در تاریکی اشکش را بریزد، دور از نور صحنه و فلاش های دوربین… بگذار این شب تاریک باشد…
چراغ ها را روشن نکنید…
.
.
.
زمان رفتن فرا رسیده، خالی بودم و پر برگشتم، پر از شرجی دریا، صدای موج و سوسوی شب کنار ساحل… پرواز باز هم تأخیر دارد. چه بهتر غروب آفتاب را بر این سرزمین می بینم، همان غروبی که نوید از شبی پر رمز و راز دارد، شبی که سیاه است اما ظلمانی نیست. شبی که هست تا نور معنا یابد…
دانلود مداحی رضا صادقی:
http://www.kingofblack.net/ARCHIVE/90/6/1/Reza-Sadeghi-Madahi-(KINGOFBLACK.com).mp3
BASSE CHEGHAD TAASOF BOKHORIM?????ALAN VAGHTESHE KE KARI KARD
etesab hme janebe dar mucic tanha rah ast
گذشته ها گذشته.....وفا اسطوره گشته...
شهداد روحانی به کنار چون بالاخره دستش به دهنش می رسه و می تونه جاهای دبگه موفق باشه ،طفلک بچه های ارکستر ،واقعا جایگاه نوازنده تو کشور ما چیه؟
افزودن یک دیدگاه جدید