گزارشی از اجرای گروه شمس در برج میلاد تهران؛
پورناظریها با سماعگران روی صحنه رفتند
موسیقی ما - یک شب پاییزی، نور، صدا، همراهی گروه و صحنه، رهی معیری، مولانا، سماعگران قونیه...همه آمده بودند تا گوش و دل به تازهترین نواهای خانواده پورناظری بسپارند. ساعت از 18 گذشته بود. سهراب پورناظری با تنبورش آمد. روبین واسی پشت سازهای کوبهایاش قرار گرفت و آرشاک ساهاکیان دودوک را روی لب قرار داد. شمعهای روشن و نماد گروه «شمس» پشت سر نوازندگان، نور و رنگ را به صحنه هدیه میداد.سهراب تنبورش را به دست گرفته و به جمعیتی که همچنان در حال رفت و آمد در سالن همایش برج میلاد هستند، مینگرد و میگوید: همیشه دوست داریم کنسرتهای ایران را هم مانند خارج از کشور به موقع شروع کنیم اما...البته کسانی که دیر میآیند، نمیدانند چه اجحافی در حق سایر حاضران و 1600 نفر دیگر در سانس بعدی میکنند.
او ادامه داد: امشب میهمانان عزیزی داریم. اصغر فرهادی، جعفر پناهی، رخشان بنیاعتماد، سروش صحت و...مردم دقایقی این هنرمندان را تشویق کردند و سکوت در سالن حکمفرما شد.
طبق روال همیشه کنسرت با نوای تنبور سهراب و به آرامی آغاز میشود. آنها که تنبورنوازی او را دیدهاند، میدانند که او چگونه هنگام نواختن از خود بی خود میشود. چشمانش را میبندد و با سازش میتازد. گویی در خواب و خیالی است و در دنیای دیگری سیر میکند.
«شبگرد کولی باد» همان قطعهای است که گاهی در اوج و گاه به آرامی نواخته میشود. ساهاکیان با سازهای کوبهایاش مورد تشویق زیادی قرار میگیرد و فضایی آمیخته از عشق و جنون خلق میشود.
تهمورس پورناظری هم میآید و کنار برادر کوچکترش مینشیند. نجمه تجدد با لباس کردی آبیرنگش برای همآوایی سمت چپ سهراب مینشیند. سنتور مهیار طریحی هم خوش مینوازد.
سهراب میخواند:
از بد اندیشان نیندیشم که یار من تویی...فارغم از دشمنان تا دوستدار من تویی...دوری ظاهر دلیل دوری دل نیست نیست... آن که داند خلوت شبهای تار من تویی.
همه چیز برای حضور سماعگر قونیه آماده است. به آرامی از گوشه سن وارد صحنه میشود. با همراهی تنبور و در حالت خلسه میچرخد.
«یار آمد» قطعهای دیگری از سهراب بود که آن را براساس موسیقی تاجیکستان ساخته است و با شعری از هلالی جغتایی آن را میخواند:
یار آمد و من طاقت دیدار ندارم...از خود گلهای دارم و از یار ندارم.
نجمه تجدد هم به خوبی از پس همراهی با او بر میآید.
وقت آن رسیده که تهمورس و سهراب از هجران بگویند:
دلتنگم و دیدار تو درمان من است...بیرنگ رخت زمانه زندان من است...برهیچ دلی مباد و بر هیچ تنی...آنچ از غم هجران تو بر جان من است...
اجرای قطعه «مجنونی» مقدمهای برای یک تنفس 15 دقیقهای بود.
حسین رضایینیا، کاوه گرایلی، ندا خاکی، علیرضا جوادی، خورشید دادبه، نیکناز میرقلمی، کیمیا جمشید، سپند دادبه، آرین کشیشی و پوریا پورناظری روی صحنه ردیف شدند.
سپس کیخسرو پورناظری به همراه پسرانش به روی صحنه حاضر شد و حاضران به احترام پورناظری پدر از جا بلند شدند.
سهراب خواست تا حاضران بیژن کامکار را هم تشویق کنند و گفت: سلامتی اردوان کامکار خبر خوشی برای همه ما بود. او از محمدحسین توتونچیان هم از بابت برگزاری این کنسرت قدردانی کرد.
نغمه سازها پشت سر هم فرود آمدند تا «مطرب حیرانی» را «افسانه» کنند. سازها پی در پی نوازش شدند و به اوج رسیدند.
پورناظریها از «ساربان» و «مرغ دل» خواندند و سماعگران قونیه هم چرخیدند و چرخیدند...حال صورت اینچنین و حال معنی خود بپرس.
درنهایت اعضای گروه سازهایشان را از آغوششان جدا کردند و شبی دیگر با حضور 1600 نفر برای اهالی «شمس» رقم خورد.
او ادامه داد: امشب میهمانان عزیزی داریم. اصغر فرهادی، جعفر پناهی، رخشان بنیاعتماد، سروش صحت و...مردم دقایقی این هنرمندان را تشویق کردند و سکوت در سالن حکمفرما شد.
طبق روال همیشه کنسرت با نوای تنبور سهراب و به آرامی آغاز میشود. آنها که تنبورنوازی او را دیدهاند، میدانند که او چگونه هنگام نواختن از خود بی خود میشود. چشمانش را میبندد و با سازش میتازد. گویی در خواب و خیالی است و در دنیای دیگری سیر میکند.
«شبگرد کولی باد» همان قطعهای است که گاهی در اوج و گاه به آرامی نواخته میشود. ساهاکیان با سازهای کوبهایاش مورد تشویق زیادی قرار میگیرد و فضایی آمیخته از عشق و جنون خلق میشود.
تهمورس پورناظری هم میآید و کنار برادر کوچکترش مینشیند. نجمه تجدد با لباس کردی آبیرنگش برای همآوایی سمت چپ سهراب مینشیند. سنتور مهیار طریحی هم خوش مینوازد.
سهراب میخواند:
از بد اندیشان نیندیشم که یار من تویی...فارغم از دشمنان تا دوستدار من تویی...دوری ظاهر دلیل دوری دل نیست نیست... آن که داند خلوت شبهای تار من تویی.
همه چیز برای حضور سماعگر قونیه آماده است. به آرامی از گوشه سن وارد صحنه میشود. با همراهی تنبور و در حالت خلسه میچرخد.
«یار آمد» قطعهای دیگری از سهراب بود که آن را براساس موسیقی تاجیکستان ساخته است و با شعری از هلالی جغتایی آن را میخواند:
یار آمد و من طاقت دیدار ندارم...از خود گلهای دارم و از یار ندارم.
نجمه تجدد هم به خوبی از پس همراهی با او بر میآید.
وقت آن رسیده که تهمورس و سهراب از هجران بگویند:
دلتنگم و دیدار تو درمان من است...بیرنگ رخت زمانه زندان من است...برهیچ دلی مباد و بر هیچ تنی...آنچ از غم هجران تو بر جان من است...
اجرای قطعه «مجنونی» مقدمهای برای یک تنفس 15 دقیقهای بود.
حسین رضایینیا، کاوه گرایلی، ندا خاکی، علیرضا جوادی، خورشید دادبه، نیکناز میرقلمی، کیمیا جمشید، سپند دادبه، آرین کشیشی و پوریا پورناظری روی صحنه ردیف شدند.
سپس کیخسرو پورناظری به همراه پسرانش به روی صحنه حاضر شد و حاضران به احترام پورناظری پدر از جا بلند شدند.
سهراب خواست تا حاضران بیژن کامکار را هم تشویق کنند و گفت: سلامتی اردوان کامکار خبر خوشی برای همه ما بود. او از محمدحسین توتونچیان هم از بابت برگزاری این کنسرت قدردانی کرد.
نغمه سازها پشت سر هم فرود آمدند تا «مطرب حیرانی» را «افسانه» کنند. سازها پی در پی نوازش شدند و به اوج رسیدند.
پورناظریها از «ساربان» و «مرغ دل» خواندند و سماعگران قونیه هم چرخیدند و چرخیدند...حال صورت اینچنین و حال معنی خود بپرس.
درنهایت اعضای گروه سازهایشان را از آغوششان جدا کردند و شبی دیگر با حضور 1600 نفر برای اهالی «شمس» رقم خورد.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 14 آبان 1392 - 10:37
دیدگاهها
از نقایص این کنسرت یا شاید این گروه فالش خوندن خانم نجمه تجدد بود.بنده در هر دو شبی که در این کنسرت حاضر بودم ایشان بسیار فالش خوندن که از این گروه همچین چیزی بعید بود...
خیلی مشتاق بودم برای این کنسرت اما متاسفانه نشد!افسوس.........
من در شب آخر اجرای این گروه سانس اول رو رفته بودم.
نوازندگی بسیار عالی سهراب و آهنگسازی زیبای او و همراهی و هماهنگی گروه جای هیچ صحبتی نداره به خصوص پارت اول برنامه اما نکات ناراحت کننده ای بود که باید ذکر بشه
نوازنده ها خیلی خسته و مثل رشته های از هم گسسته بودن.6 سانس اجرا در 3 شب برای همچین قطعاتی خیلی سنگینه و این از هم گسیختگی کاملا مشهود بود و به شنونده منتقل میشد.
دومین ضعف این اجرا همان حرف جناب انوش است.خانم تجدد خیلی فالش بودن.به طوری که دوستانی که موسیقی هم نمی دانستند متوجه این ضعف شده بودند.
شب اجرا برای من به خاطره ای شیرین شد. ولی این کنسرت خالی از انتقاد نبود.البته من نمیخوام منتقد باشم ولی تفاوت عمده ای بین تبلیقات و کنسرت و ویترین کنسرت بود. این کنسرت کنسرت تنبور نوازی بود در عمل. و جایگاهی برای قلندری هنرمند نازنین سهراب... من سلو زدن ستارش با وجود کاوه گرایلی نپسندیدم. حضور کنتر باس اضافی بود و به راحتی از بم کمان میشد استفاده کرد.خلاصه برای خارجی های حاضر در سالن چهره ی درستی تحت عنوان موسیقی کلاسیک ایران نمایان نشد. در مجموع خواندنش بهتر شده ولی کنسرت سرشار از فضا سازی های خاص و زیبای شمس و با ریتم ها و تغییر ریتم های خوب بود....
افزودن یک دیدگاه جدید