نقدی بر نقد نقد
بهتر است با خودمان صادق باشیم
[آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
بهتر است با هم روراست باشیم امیر بهاری عزیز:
«در پس ماجرا سقوط ذائقه نسلی است که صاحبنظرانش در ستایش موسیقی پاشایی و مذمت یوسف اباذری مینویسند.»
«با اتکا به این استدلال که در جامعه دموکراتیک کسی به کسی تندی نمیکند نمیتوان اباذری را فاشیست، لمپن و ... خواند. ... جریانی که لمپن بودن را به اباذری نسبت میدهد، یک نحله شبه روشنفکری است که در پشت نقاب ساختگی ادب و دموکراسی میخواهد خوانندگانی که نت خواندن بلد نیستند را جایگزین فرهاد و فریدون فروغی و امثالهم کند که با ایده و تفکر اجتماعی- موسیقایی در همین سرزمین کار کردند و ماندگار شدند. این جریان به هر دلیلی در پی کنار آمدن با حداقلهاست.»
«بتهوون و موتسارت نمایندگان موسیقی ناب هستند. به سخره گرفتن یوسف اباذری از این باب که موسیقی کلاسیک را نمیشناسد و تنها کلیشه بتهوون و موتسارت را مثال میزند، برای من بسیار عجیب است.....»
اینها اشارات مستقیمت به یادداشت من درباره ماجرای دکتر اباذری بود دوست عزیزم. ما با هم دوست و همکار هستیم و حتی اگر از دو نسل و تو از نسل جوانتر باشی، بهتر است اگر چیزی در مورد من یا در باره یادداشت یا رفتاری از من مینویسی، حتما اسم بیاوری. عیبی ندارد. فوق فوقش این است که میگویی من غلط گفتهام. خللی به دوستیمان وارد نمیکند. این را به حساب جوانتر بودنت میگذارم نه از موضع بالا نگاه کردن که البته دلیلی هم برای آن نیست. من یاد گرفتهام همه چیز را از هم تفکیک کنم، کما اینکه در مورد این دو یادداشتی که درباره این ماجرا نوشتهام هم، چوب سوءتفاهم دوستان را به همین واسطه میخورم. آنها فکر میکنند که شما یا باید این باشی یا آن و اگر درباره موسیقی پاپ نوشتهای لابد دربست موسیقی پاپ را پذیرفتهای و کلا موسیقیهای دیگر و غولهای زیبای موسیقی ما و موسیقی جهان را رد میکنی. نه برادر من. هر چیزی با سبک و سیاق و ژانر خودش قابل مقایسه است.
موسیقی پاپ یک هنر - صنعت است که قرار است با مخاطبان انبوه موسیقی ارتباط بگیرد. این ماجرا مربوط به کشور ما نیست که موسیقی حتی رسمیت هم ندارد و مردم ما هیچ آموزشی برای شنیدن و درک آن نمیبینند. در کشورهایی که بچههایش از طفولیت و در دبستان موسیقی را به عنوان یک درس کلاسی میآموزند هم، جاستین بیبر و ریحانا و بریتنی اسپیرز و... بیشتر هوادار دارند و باعث واکنش تند اسلاوی ژیژک میشوند. اینکه میگویی کسی نسبت به این حرفها واکنش نشان نداده است و همه حرفهای این روشنفکر مشهور جهانی را پذیرفته اند حتما اشتباه است. یک بار که با هم بودیم در این مورد تحقیق میکنیم.
***
اینکه موسیقی پاپ یک ژانر جدا از موسیقیهای کلاسیک و موسیقیهای دیگر است دیگر به یک حرف ملالآور تبدیل شده است. شاید گفتن این واقعیت سخت باشد اما می گویم. کسی که در زمینه موسیقی پاپ کار میکند، درست است که خودش هم به پول و شهرت میرسد اما در نهایت به موسیقی خدمت میکند چون اوست که باعث ایجاد گردش مالی در این صنعت میشود و همه آن نوازندگان و موزیسینهای جدی که تو در یادداشتت حرفشان را زدهای، اگر در این گروهها ساز نزنند باید یا ساز تدریس کنند یا برای گذران رندگی دنبال یک شغل دیگر باشند، چون دوستانی که در ماشینشان مایلز گوش میکنند هم تعدادشان بسیار اندک است و هم آنقدر به موزیسینهای جدیمان بی توجهاند که دوستان موزیسین راک کار ما، برای پرکردن سالن ایوان شمس با بلیت مهمان هم مشکل دارند و برای آنکه دیده شوند مجبورند به سمت پاپ-راک گرایش پیدا کنند، طوری که در نهایت هم کارشان بیشتر پاپ است تا راک. اکثر دوستان جوگیری که تو صحبتشان را کردهای عمدتا میتوانند بگویند: «...وای که ما چقدر انتلکتیم» و در ضمن بسیاری از آنها که توهم موسیقی به روز جهان و موسیقیهای جدی را دارند هم، نسخههای کپی از اصلهای در دسترس هستند.
نکته مهمیکه تو از کنار آن میگذری این است که لابد میدانی بسیاری از خوانندگان و دست اندرکاران موسیقی پاپ در خلوت خود همان موسیقیهایی که تو حرفش را میزنی را میشنوند و میخوانند. تو اسم فرهاد را بردی، مثالی در همین رابطه بزنم: یادت هست یکی از خوانندگان آن طرف آب چند سال پیش کرد که در آن «با صدای بی صدا» یا مرد تنهای فرهاد در کنار «خوشگلا باید برقصن» آمده بود؟
***
اینکه «جوانی حدودا بیست ساله «کایند آو بلو» مایلز دیویس» را گوش کند تعجبی ندارد که باعث حیرت تو شود. احتمالا تعجبت از این بود که چرا یک راننده تاکسی مایلز گوش میکند و هزاران تاکسی که در سطح شهر موسیقیهای پاپ و این روزها صدای مرتضی پاشایی را میشنوند ندیدهای. در اینکه این همه شهرت و محبوبیت مرتضی با خاطر مجموعهای از عوامل و بیماری و مرگ غمانگیز و همخوانی داستان زندگی و شکل خواندنش بود، حرفی نیست. صحبت از دلایل فراگیری موسیقی پاپ است. مردم احساساتشان را جدی میگیرند و هنری که لطیف و احساسی و با زبان آنها باشد را درک و دریافت میکنند. حالا ما خودمان را بکشیم و بگوییم این دچار رمانتیسیسم شده است و آنچه میخواند سانتیمانتال است. اینها ربطی به مردم ندارد. آنها کار خودشان را میکنند، آن وقت است که آن فیلم عجیب منتشر میشود که در آن، کل دانشآموزان یک دبستان دخترانه سر صف و با شکلی بسیار متاثرکننده «نگران منی» را میخوانند. تو حتما میدانی که این ماجرا با ماجرای یک راننده تاکسی بیست ساله که مایلز گوش میکند، فرق دارد. «مخاطبی که موسیقی میفهمد» هم لازم نیست «خودش را پایین بیاورد تا با بخش عمده موسیقی پاپ و حتی موسیقی سنتی ایران ارتباط برقرار کند». او کار خودش را بکند و موسیقی خودش را بشنود. موضوع خیلی ساده ست. فکر میکنم این را همه پذیرفته اند.
در کامنتهای یادداشتت، دوست روزنامه نگار من و تو مجید رئوفی نکتهای نوشته که عینا نقل میکنم: «امیر جان دوست عزیزم بتهوون قطعا نماد موسیقی پاپ نیست. ما درباره موسیقی پاپ حرف میزنیم دیگر اینجا. موسیقی پاپ در مفهوم فراگیر بودنش بی شک به فریدون فروغی و فرهاد خلاصه نمیشود؛ چه آنها هیچ وقت و الان هم پاپیلار نبودند. کسی که مایلز دیویس دوست دارد، مایلز دیویس دوست دارد. همین. من پاشایی دوست ندارم. خب ندارم. دلیلی بر بد بودن کار او نیست. موسیقی پاپ سلیقه ای است. خودت میدانی که خیلی پارامترها باعث میشود یک مخاطب از یک جنس صدا، یک نوع ملودی و یک جور تنظیم خوشش بیاید یا نه. به همین راحتی است موسیقی پاپ....»
***
سعی میکنم بحثم به اطاله کلام نیانجامد. در مورد فرهاد و فریدون فروغی و ... هم خیلی حرف دارم که بماند برای بعد. چون تا همین جا هم سخنم طولانی شده است. فقط این نکته را بگویم که تا جایی که می دانم فرهاد و فریدون هم در حالی ستاره شدند که نت نمی دانستند. به جای بخش زیادی از حرفهایی که ناگفته می ماند، این نوشته یکی از خوانندگان سایت موسیقی ما به نام هرمز را نقل میکنم که برای یادداشت تو کامنت گذاشته است: «در زمان گذشته موسیقی باخ و بتهون و بطور کلی هنر در اختیار ثروتمندان جامعه بود و لی به تدریج با پیشرفتهای اقتصادی و تکنولوژی٬ هنر در دسترس عموم قرار گرفت. اکنون با یک کلیک یا دکمه همه مردم جهان میتوانند موسیقی دلخواه خود را خود انتخاب کنند و لذت برند.... . موسیقی بنز یا پراید نیست که هر چه گرانتر باشه راحت تر و ایمن تر است. موسیقی کلاسیک چون گذشته مخصوص طبقات حاکم ثروتمند نیست٬ دیگر فاخر و مایه پز دادن نیست٬ اکنون حتی در ایستگاههای مترو٬ پارکها هم بطور زنده و مجانی اجرا میشه. .... زیبایی شناسی در همه هنرها مربوط به ترکیب درست و توازن است که هماهنگی اش را بوجود میاره. هر سبک هم مخصوص خودش را طلب میکنه. هر چه هنرمند بیشتر بهش اشنا باشه اثر زیباتری بوجود خواهد آورد. همانطور که یک صورت زیبا هم دارای این خصوصیات است.
آنهایی که صدای پاشایی را دوست دارند به احتمال قوی شنوایی حساس تری دارند که زیر و بمها وکوناه بلندی موج صدا و مکثهای حساب شده را میتوانند حس کنند. همینطور جنس صدا بسیارمعصومانه است سوزی طبیعی دارد که با ترانه عاشقانه به خوبی ارتباط ،و احساس را به شنونده منتقل میکنه. صدایش یکنواخت نیست مانند سازیست که با دیگر آلات موسیقی تلفیق شده است .و تکمیل کننده است. دیگرانی که من شنیدم موزیک شان را شاید یک لحظه مانند وی شوند ولی قادر نیستند که ادامه دهند.
خلق کار هنری ساده سخترین کار است. هر چه کار به نظر شلوغ و پر کار باشه کار آرتیست راحت تر است. آهنگهای پاشایی هم مارک خودش را داره و تازگی داره و زیبا و با احساس هست. کامپوزیشن درست و به جا و بلانس داره . پاشایی متوانست در دنیا موفق شود چرا که هول پکیج بود.
او اگر زنده میماند و انگلیسی میخواند به راحتی جای بولتن را میگرفت. ....»
بسیاری از مخاطبان حتی جدی موسیقی تفکیک بین موسیقیهای مختلف را یاد گرفته اند و به احساسات خودشان احترام میگذارند و پذیرفتن یا نپذیرفتنشان به خاطر جوگیری یا مد نیست. اینکه چقدر از کسانی که خودشان را متصل به موسیقی فلان و فلان فیلسوف و بهمان نویسنده و فلان فیلم میدانند و درواقع به خودشان و دیگران دروغ میگویند را، تو هم میدانی و در مطلبت هم به آن اشاره کردهای. من این جوگیریها را از سر گذراندهام. نوجوانی ام را صرف جر و بحث درباره میشل فوکو و بابک احمدی و ...با دوستان شاعرم کرده ام و حال، جهت اطلاع بگویم که بسیاری از موسیقیهای کوچه بازاری قدیم ایران را، به بسیاری از موسیقیهای روز ترجیح میدهم و از هرگونه جوگیری گریزانم.
***
من دو یادداشت درباره ماجرای اباذری-پاشایی نوشتهام. اولی کمی تند و به قول مجید رئوفی و برخی دوستان دیگرم عصبی بود و در دومی بابت چند لفظ مثل استفاده نابجا از جمله کلمه لمپن عذرخواهی کردم. تو احتمالا آن را نخواندی یا نخواستی بخوانی. در دومی هیچ کدام از حرفهای قبلیام (به جز تندیها) را رد نکردم. میخواستم دیگر در این مورد ننویسم اما فقط به این خاطر این یادداشت را نوشتم که بگویم من هرچیز را در پکیج خودش بررسی و با جنس خودش مقایسه می کنم و خواستم این نکته را یادآوری کنم که ما بهتر است با هم و با خودمان صادق باشیم و از نقد منصفانه هم نترسیم.
تو دوست خوب من بودی و هستی.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 11 دی 1393 - 13:21
دیدگاهها
افرین بسیار عالی بود.بعضی ها درست نمیتونن نقد کنن
خطاب به طرفداران آقای پاشایی:
1.حتما اگه دکتر اباذری می دانست که حرفشون برای عموم مردم پخش میشه ، با ملاحظات بیشتری حرف می زدند تا طرفداران این خواننده ناراحت نشن
2.من خودم یکی دوتا از آهنگ های آقای پاشایی رو گوش می کردم اما موسیقی آقای پاشایی تمام دنیای من نبود و موسیقی های سطح بالاتری رو هم گوش می کنم
3- طرفداران آقای پاشایی که حرف از اخلاق و ایمان ایشون میزنند پس چرا خودشون ادب رو رعایت نمی کنند و به مخالفاشون توهین می کنن و فحش میدن ، اگه می گید آقای اباذری توهین کرده ، پس چرا خودتون هم همون کار رو می کنید
4- هدف هنر و موسیقی آگاهی بخشی است ، سوال من از طرفداران آقای پاشایی اینه که که چقدر نسبت به مسائلی که تو کشور داره اتفاق می افته باخبر هستید ؟ به قول دکتر اباذری چقدر از سیاست زدایی ها آگاه هستید
5-دکتر اباذری هیچ دشمنی ای با شخص آقای پاشایی و طرفدارانش نداشته و اگه حرفی زدن به از سر دلسوزی بوده
6- شما اگه آقای پاشایی و خواننده های امثال ایشون را دوست دارید یا هر علاقه ی دیگه ای مثل علاقه به تیم های فوتبال دارید ، حرفی نیست بسیار خوب ، اما این نکته رو هم در نظر داشته باشیم که تو جامعه ما چی میگذره و ما چه مسئولیت نسبت به جامعه و آینده خودمون داریم؟
خوشحالم که سایت موسیقی ما داره به سمتی میره که روی یک موضوع بصورت «پرونده وار» بحث بشه ولی ملاحظاتی رو لازمه خدمت اقای نصیری یاداور شم:
1-جناب نصیری عزیز. اگر قراره مطلبی بنویسید یا پاسخی بدهید، بهتره حرف تازه ای درونش باشه نه اینکه صرفا یک سری کامنت موافقینتون رو در یک متن بلند که هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارد تکرار کنید. اون کامنت ها رو ما هم خوندیم و چیز جدیدی و حرف تازه ای درونش شخصا ندیدم که بخوام حتی در مقام پاسخگویی بعنوان یکی از موافقینِ متن اقای بهاری ظاهر بشم!مثلا کامنتی که نقل قول کردید:
«کسی که مایلز دیویس دوست دارد، مایلز دیویس دوست دارد. همین. من پاشایی دوست ندارم. خب ندارم. دلیلی بر بد بودن کار او نیست. موسیقی پاپ سلیقه ای است. خودت میدانی که خیلی پارامترها باعث میشود یک مخاطب از یک جنس صدا، یک نوع ملودی و یک جور تنظیم خوشش بیاید یا نه. به همین راحتی است موسیقی پاپ....»
اولا اینکه مطلقا تایید میکنید موسیقی پاپ سلیقه ای است، جای سوال داره!
من بنظرم و در حد سواد خودم میتونم تشخیص بدم صحت حرف اباذری رو که «پاپ هم درجات دارد» .
دوما اصلا بحث داخلِ سبکِ پاپ نیست. دوستتون جناب رئوفی خلاصه حرفشون اینه که موسیقی پاپ سلیقه ایه! حتی اگه این رو بپذیریم، باز هم اباذری داره پاپ رو به عنوان مبتذل ترین سبک میخونه و افراد رو به سبک های فاخرتر مثل موسیقی کلاسیک ارجاع میده. حرف دوست خبرنگارتون نقطه اصلی بحث اباذری رو هدف نگرفته و داره در حاشیه بحث میکنه. که اگر جز این بود بنده قطعا پاسخ ایشون رو زیر کامنتشون داده بودم. فکر نمیکردم شما برای ادامه بحث به این کامنت غیر مرتبط متوسل شید!
2-اگر متن امیر بهاری یک علامت سوال ایجاد کرد و اون،اسلاوی ژیژک و چگونگی واکنش ها به ایشون در واقعیت [و نه در متن امیر بهاری] بود، متن شما پر از علامت سوال های بزرگه...
شکی نیست که ژیژک از طرفداران احساسی این خواننده ها دشنام شنیده! ولی بنظرم اگر ایشون از کارشناسان و بزرگان موسیقی غربی هم نقدی دریافت کرده بود، بهتر بود در همین متن جای نقل قول کردن کامنت صفحات قبلی، به همین موضوع می پرداختید و برای طفره رفتن از پاسخ به چالش امیر بهاری، ایشون رو به ملاقات در اینده و تحقیق در مورد این موضوع ارجاع نمی دادید!
اگر واکنشی واقعا وجود داشت در طی همین چند روزی که از انتشار متنِ امیر بهاری میگذره قابل تحقیق و ارائه بود!!
و علامت سوال های متنِ شما، که ایا واقعا اگر مرتضی در کشور انگلیسی زبان بود،الان بولتن شده بود؟!شما در این متن به شکل زیرکانه ای با نقل قول اوردن از دیگران خودتون در مقابل جواب هایی که ممکنه بگیرید بیمه کردید!
3-یک علامت سوال بزرگ. آیا تشویق پاپ که علی رغم ادعای شما در تمام این سال ها [این تشویق ها]گسترش پیدا کرده(از طریق محدود کردن باقی سبک ها و افراد مشغول در اونها و مجوز ندادن به خیلی از سبکها) و به تجاری شدن این موسیقی (پاپ) انجامیده، به سلیقه مردم و اینکه ایا در عمل میشه جلوی سلیقه مردم ایستاد ارتباطی نداره؟
تو کشوری که اثار غیر فاخر به راحتی هر چه تمامتر عرضه میشن و بازار رو فتح میکنن قطعا تقاضا برای این محصولات زیاد میشه! این رو از اون جهت میگم که نگاه شما یه نگاه بازار ازادیه. که مردم کار خودشونو میکنن ما نمیتونیم جلوی مردم رو بگیریم و از این دست کلیشه ها...!
پس از داخل همین منطق احتمالا میپذیرید که «عرضه، تقاضای خودش رو ایجاد میکنه» !
اگر بپذیرید که تایید کردید نوع مجوز دادن ها توی این سالها به همین خواننده های پاپ، پخش اثارشون در تلویزیون ملی، مجوز کنسرت های کستردسون و... بوده که این اقبال عمومی از اونها رو به وجود اورده. و این یعنی رد شدن گزارتون که " ما نمیتونیم روی سطح سلیقه مردم موثر باشیم"
اگر هم نپذیرید که یعنی حرف اولی که زدید هم نقد میشه چون همه اینها داخل یک کانتکسه. پس عملا باز هم ما میتونیم روی سلیقه مردم موثر باشیم.
از طریق کاملا منطقی و از دلِ حرفاتون، حرفتون رو رد کردم. و در اخر همین نوشتارهای شما و امیر بهاری و...که همه به عنوان نخبگان هنر این جامعه می شناسندتون، قطعا شکل میده به سلیقه مخاطب. نوع اثار عرضه شده در مارکت و موسیقی های فاخر و حمایت و مجوز دادن به خیلی از گروه های زیر زمینی و پخش اثارشون در تلویزیون و در تیتراژها و ...(که در مورد موسیقی پاپ انجام میشه) قطعا شکل میده به سلیقه افراد.
و یک جمله خارج از منطق و مصداق. اگر به یک مدتی به کسی که عاشق فست فوده و مدام ازش استفاده میکنه، از مضراتش بگیم و فروش فست فود رو هم محدود کنیم یا عرضه قضاهای سالم رو بیشتر کنیم، قطعا شخص مثل سابق از فست فود استفاده نخواهد کرد!
4-از امیر بهاری میخوام اگر قرار بر پاسخ دادن به این متنه، حتما متنش حرفهای جدیدی رو در بر داشته باشه و به نقل کامنت و ایجاد سوال های حاشیه ای نپردازه.
**سپاس فراوان از سایت موسیقی ما که با تایید این کامنت از وقتی که نگارنده در جهت نگارشش گذاشته، صیانت میکنه!**
ضمن تشکر از توجه شما به کامنت خوانندگان٬ اینجانب از دوران طفولیت آموزش موسیقی گرفتم و در چهار دانشگاه های مهم دنیا هم تحصییل کردم. و نیمی از زندگیم هم در خارج از وطن بوده ام. روانشناسی و جامغه شناسی و بازاریابی و روابط عمومی و هنر شناسی از کرس های اصلی تحصیلاتم بوده. و هننوز هم باید یاد بگیرم چرا که همیشه انباشت های قبلی به سرعت دگرگون میشوند. به نظر من آقای اباذر خود را با حقایق دنیای امروز به روز نکردند و یا اینکه قصد و نیت دیگری دنبال میکنند که ما از آن بی اطلاع هستیم. فهم پدیده پاشایی بسیار ساده است. جوانی است با استعداد هنری بالا و وارد به تکنولژی موزیک ٬ بسیار خوش صدا٬ با استایل مخصوص خود٬ و کاریزما٬ بسیار نزدیک به مردم کل ایران بود یعنی اگر ماه محرم نبود در اوج ناتوانی در استیج یکی از شهرستانهای دور افتاده فوت میکرد. مردم دوستش داشتند و حس عاطفه که مخصوص بین اعضاء یک خانواده جاریست بین پاشایی و مردم پدیدار شد و در اوج آن٬ مرگ بی موقع او تبدیل به یک تراژدی خانوادگی میشود. آیا فرزند خانواده ای بمیرد اعضاء خانواده را مذمت میشود کرد که چرا عزاداری میکنید و بچه همسایه که بچه بهتری بود چرا برای او عزادار نشدید؟
من از نیت آقای اباذر بی خبرم ولی اگر خوش بین باشم به ایشان میگویم شما بجای کوبیدن و استفراغ آور و مبتذل خواندن این مردم و پاشایی بیگناه از پتانسیل این حرکت و این عشق در راه آبادی نه فقط سیستان بلوچستان بلکه کل ایران سود میجستید. و با تشویق و دلگرمی توان و قدرت مقابله با مشکلات را یاد آوری و پشنهادات و راهکار خود را میدادید. وگرنه با تعویض پاشایی به موتزارت و وردی و بتهون و غیره که هیچ ارتباطی با من ایرانی قرن بیست و یکمی برقرار نمیکنند کاری عبث است. هنر یک بیان و زبان است و باید به روز باشد تا تاثیر گزار باشد. هنر های قدیم را یاد میگیریم و احترام میگذاریم و در موزه هاجا میدهیم ولی این بدان معنی نیست که نگاهمان رو به جلو نباشد و شتاب زمان را در نظر نگیریم.
با احترام
بنده اولین نظر را زیر متن آقای بهاری گذاشتم و امروز دوباره آمدم تا سری به آن مطلب بزنم و با کامنتهای عجیبی زیر نظرم مواجه شدم. متاسفانه دیگر دو کامنت بعدی بنده منتشر نشد. جدای از نوشته های شما عزیزان و تقدیر از تلاشتان برای باز نمودن یک بحث خاص در این سایت؛ این جدای از انصاف است که اجازه انتشار به پاسخ ها را نمیدهید. اینگونه کلام منعقد نخواهد شد و بحث ها به جایی نمیرسند. امیدوارم بعد از این نظر بنده نظرات قبلی من در زیر همان مطلب خودم هم منتشر شوند؛ شاید که سوئ برداشت ها رفع شود.
آرش عزیز سلام دوباره
من خیلی به تو ارادت دارم. این ارادت را مستقیما از من نشنیدی ولی همیشه گفته ام که تو یکی از بهترین های صنف ما هستی و بازهم تاکید میکنم. اصلا همین هزارصدایی که راه انداختی انقدر بزرگ هست که من دو زانو بنشینم و به حرفهای تو گوش بدهم. کاری که یک ارگان باید میکرد یک تنه و بدون هیچ چشمداشتی و با هر مکافاتی که هست داری پیش میبری و این ارزشمند است. با هم حرف زدیم، طولانی اما این جا هم چند نکته برایت مینویسم ، همین جا. دیدم که همین جا این پایین عرض ادب کنم و پاسخ بدهم بهتر است. مضاف بر این، عزیزی کامنت گذاشته بود که این بحث بیشتر بین من و توست تا تحلیل کلی ماجرا و من چون میترسم مبادا به این حس دامن بزنم (که البته معتقدم نادرست است) حرفم را همین جا با تو میزنم.
1 - من مستقیما از تو نامی نیاروردم چون فقط تو نبودی که از این مسئله نوشتی. بزرگان دیگری هم نوشته و به اباذری تاخته بودند. هرچند که کلام تو تاثیرگذارتر از متنهای دیگر بود.
2 - من خودم به اصطلاح «کلاسیک باز» نیستم ولی به خاطر شغلمان سعی کردم در این سالها کلاسیکها را هم بشناسم. اتفاقا بیشتر پاپ گوش میکنم. راستش موسیقی کلاسیک انرژی زیادی از من میگیرد و مجبورم وقتی خیلی سرحال و شش دانگ هوشیار هستم، تلاش کنم مثلا یکی از سمفونیهای مالر را گوش کنم. صادقانه سختم است. البته خب به اندازه سختی، لذتش هم دو چندان است. اما آیا کسی میتواند به من بگوید که سمفونی 40 موتسارت کمتر از آلبوم تریلیر مایکل جکسون (که اتفاقا موسیقی فوق العاده ای هم داشت) شنیده یا تکثیر یا پخش شده است. همین الان ارکستر سمفونیک تهران بگوید ما میخواهیم سمفونی 40 موتسارت را اجرا کنیم دو روزه کل بلیت ها فروش می رود مخصوصا اگر یک ووله یا آگهی صوتی هم داشته باشد که مردم بشنوند این سمفونی کدام است. پس پاپیولار و پرفروش بودن لزوما در جنس موسیقی پاپ نمیگنجد (هرچند که پاپ در معنای سبکی تعریف مشخصی دارد ولی اگر پاپ به مثابه عامه پسند بودن را در نظر بگیریم محدودیتی ندارد). مضاف بر این که بحث اباذری خیلی کلی بود و بند کردن به این صفت و فلان مثالی که اباذری میزند، به حاشیه رفتن است. آرش عزیز تمام بحث من این است که ما جان کلام اباذری را بیخیال شدیم و داریم روی خط حواشی پیش میرویم.
3 – من در مطلبم نوشتم که ضعف رفقای مایلز گوش کن و موزیک بازمان این است که حتی جریانات جدی موسیقی ایران را دنبال نمیکنند. باز هم می گویم بی خبری آنها و واکنش نداشتنشان به موسیقی روز ایران مسئله ساز بوده. اما موسیقی پاپ فقط سلیقه نیست. در خود ایران چندین کتاب در حوزه زیباییشناسی موسیقی نوشته شده است. ازت خواهش میکنم فیلمهای درس-گفتار «فیلمفارسی» اثر استاد حسن حسینی را ببینی . آنجا استاد تشریح میکند چرا فیلمفارسی به عنوان یک ژانر تاثیرگذار ، موفق و درست است و واجد تمام ویژگی های یک ژانر هم هست. در بحث های آقای حسینی نکاتی درباره هنر عامه پسند مطرح میشود که بسیار راه گشاست. یکبار از استاد پرسیدم شما که انقدر جانب دار فیلمفارسی هستید پس چرا با کمدیهای بفروش این سالهای سینمای ایران مشکل دارید نکته جالبی به من گفت: زمان فیلمفارسی عرضه و تقاضا همگن و آزاد بود و این جریان خودش شکل گرفته ولی در حال حاضر سینما تماما دولتی است در نتیجه عملا سینمای عامه پسند به آن مفهوم حقیقی در ایران وجود ندارد. (نقل به محتوا) . فکر نمی کنم حتی مافیای موسیقی پاپ (البته اگر وجود داشته باشد) در ایران صرفا بر اساس خود موسیقی شکل گرفته باشد. میگویی تمام دنیا به این سمت رفته و موسیقی پاپ همه جای دنیا همین است. راستش من تمام آلبوم های پاپی که نامزد گرمی شدند برایت میآورم با هم گوش کنیم و ببینم در چه سطح از فهم موسیقایی قرار دارند. کار همین اد شرین جوان که با اولین آلبومش حسابی سر و صدا کرده، در ژانر خودش بی نظیر است.(البته که معتقدم گرمی به آلبوم های پاپ جدی داده نمی شود) یا آنتونی همیلتون که آلبومش خیلی فروخت. خیلی از رسانهها از آن به عنوان یکی از بهترینها یاد کردند. اتفاقا من چون خیلی پاپ روز دنیا را دنبال می کنم نمی توانم موسیقی پاپ امروز ایران را بپذیرم. حتی در قیاس با ترکیه ما شوخی هستم. همین ابرام تاتلیس ملودی 14 ضربی دارد. (من هم معتقدم نباید مقایسه کرد. گفتی همه جای دنیا همین است گفتم توضیحی هم من بدهم. ) میشود گفت که دولتی بودن باعث شده ما در موسیقی پاپ در مورد پاپیولار بودن نتوانیم متکی بر چیزی بحث کنیم که مبنایی مشخص از امر واقع داشته باشد. یعنی بگویم این خوانند به دلیل این شکل از ملودی، این طرز لباس و این طراحی پرفرمنس موفق است. همه اینها میتواند تاثیرگذار باشد اما از آنجایی که در رقابت خیلی باز نیست، بالطبع نمیتوان با قاطعیت حرف زد.
3 – خانم یا آقای اعلایی زاده خیلی از بحث ها را مطرح کرده و من چیز دیگری ندارم بگویم. راستش انتهای کامنتش هم نوشته که اگر من پاسخی دادم، حرف تازهای برای زدن داشته باشم. و این کمی مرا ترساند. امیدوارم تکرار مکررات نکرده باشم.
آرش عزیز من مخلص شما هم هستم و در نهایت صادقانه بگویم هیچ وقت از چیزی که می نویسم مطمئن نیستم چون به قول بزرگواری حقیقت همیشه تا اطلاع ثانوی حقیقت است (تازه اگر حقیقتی در کار باشد). به مطلب تو و حرفهایی که تلفنی زدی، بیشتر و بیشتر فکر میکنم.
سلام.من با صحبتهای شما موافقم.فقط اون قسمتی که گفتید محبوبیت مرتضی پاشایی بخاط بیماریش و مرگش بوده موافق نیستم.البته بعدش خیلی خوب توضیح دادید که علت محبوبیتش چی بوده:
آنهایی که صدای پاشایی را دوست دارند به احتمال قوی شنوایی حساس تری دارند که زیر و بمها وکوناه بلندی موج صدا و مکثهای حساب شده را میتوانند حس کنند. همینطور جنس صدا بسیارمعصومانه است سوزی طبیعی دارد که با ترانه عاشقانه به خوبی ارتباط ،و احساس را به شنونده منتقل میکنه. صدایش یکنواخت نیست مانند سازیست که با دیگر آلات موسیقی تلفیق شده است .و تکمیل کننده است. دیگرانی که من شنیدم موزیک شان را شاید یک لحظه مانند وی شوند ولی قادر نیستند که ادامه دهند.
افزودن یک دیدگاه جدید