در اولین سالگرد درگذشت آهنگساز و نوازنده سرشناس موسیقی ایرانی
بر سر میراث محمدرضا لطفی چه میآید؟
[ سید ابوالحسن مختاباد - روزنامهنگار و پژوهشگر موسیقی ]
یک سال بعد از درگذشت استاد محمدرضا لطفی زمان زیادی نیست تا بخواهیم درباره آنچه او از خود برجای گذاشته است سخن بگوییم. اما میتوان یک پرسش را با بستگان سببی و نسبی و دوستان و شاگردانش و فرزند بزگوارشان (امید لطفی) در میان گذاشت که بعد از او بر سر آنچه که او از خود بر جای گذاشت چه آمده است؟
نگاهی به سایت آوای شیدا نشان میدهد که فعالیتها آنگونه نیست که آدمی انتظار دارد. این البته طبیعی است. محمدرضا لطفی مردی بود که کم میخوابید و زیاد کار میکرد و به واقع رستم موسیقی ایران بود که یک تنه جای چندین نفر کار میکرد. خود در دیداری خصوصی به من گفته بود که از سال ۱۳۵۴ به این تصمیم رسیدم که اگر بخواهم به همه کارهایم برسم (ساز خوب بزنم و تمرین درست و حسابی بکنم، از محضر و محفل خصوصی استادان بهره بگیرم و نه از کلاسهای عمومی صرف، ساز سازی و سازشناسی را به خوبی بدانم، با روایتهای مختلف ردیف آشنا شوم، گروه تشکیل دهم و تمرینات جدی با گروه را پی گیری کنم، به فعالیتهای اجتماعی و انتشاراتی برسم و کارهای دیگر...) نمیتوان با این وقت محدود همه این کارها را انجام داد و لذا تصمیم گرفتم که خوابم را کم کنم و از آن سال تا به امروز (زمستان سال ۱۳۹۱ که با او در دفترش نشسته بودیم) شب ساعت ۱۲ و نیم یک بعد از نیمه شب میخوابم و صبح ساعت ۵ و نیم یا شش بیدار میشوم.
این دیدار یک روز بعد از آنی انجام شد که یکی از دوستان استاد و از بزرگان موسیقی در میزگردی با خبرنگاران اعلام کرد که میخواهد به دیدارش برود. آقای لطفی در حالی که روزنامه را به طرف من میگرفت با خنده رو به من کرد و با طعنه گفت: آقای مختاباد! میبینی فلانی دوست صمیمی من است و میداند که من شش روز هفته از ساعت ۷ صبح تا هفت شب اینجا هستم و هر زمان که به این دفتر بیاید قدمش روی تخم چشمان من خواهد بود. اما برای دیدن من به جای آنکه تلفن را بردارد و بگوید: محمدرضا من دارم میآم سری به شما بزنم و دیداری تازه کنیم! در مطبوعات اعلام میکند که قصد دارد به دیدن من بیاید؟! قصد از بیان این خاطره هم نه طعنه به آن استاد بنام، که تاکید بر سخت کوشی و سخت کاری استاد لطفی بود. چرا که استاد لطفی این گونه نبود که برای دیدار با دوستان صمیمیاش شرط و شروط بگذارد. به یاد دارم در نمایشگاه موسیقی وآثار شنیداری (سال ۱۳۸۶) زمانی که نشست میان استاد کیانی و استاد علیزاده برگزار شد، او خود به جلسه آمد و به عنوان یک مستمع در گوشهای نشست و تا پایان مراسم هم ماند و بعدها هم عکسی یادگاری با هم انداختند.
بازگردیم به میراث به جای مانده از آن مرحوم. بخشی از میراث استاد زنده و جاری به حیات خود ادامه میدهد. منظور شاگردانش است که از گوشه و کنار کشور به پای درسش میآمدند و ایشان در ۷ سالیکه به شکل مستمر کلاسهایش را برگزار میکرد (چه کلاسهای تحلیل ردیف که از قرار به صورت هفتگی بود و کلاسهایی با سازسازان سراسر کشور به صورت ماهانه) عمده دانش خود در موسیقی را به آن جمع انتقال داد. خود به من میگفت که یکی از آرزوهای بزرگش که به سرانجام رسید آموزش تحلیلی یک دوره کامل ردیف به شاگردان بودکه نزدیک به ۴۰۰ نفر به تناوب از این امکان استفاده کردند. مجموعهای که قطعا در درازمدت خواهند گفت که لطفی چه به انها آموخته است.
اما استاد لطفی آثاری به صورت نیمه کاره بر جای گذاشتند که تا آنجایی که نگارنده اطلاع دارد دو اثری که خیلی روی آن تاکید داشتند از اهمیت افزونتری برخوردار است.
نخست ردیفی که خود نواختند (در آن نشست به من میگفتند که ردیف را دارند مینوازند) و معتقد بودند قرار است در کتابی منتشرش کنند با شکلی ویژه که در یک صفحه اصل نت ردیف و در صفحه مقابل توضیحات و تحلیل و برداشت او از ردیف و نیز برداشتهای استادانش.
کار دیگرش خاطرات یا به گفته او تاریخ موسیقی بعد از کتاب سرگذشت موسیقی روحالله خالقی بود. نگارنده در آن روزها به ایشان پیشنهاد دادند که جلساتی منظم برگزار کنند و این خاطرات را ضبط و پیاده کنیم که گفتند با همسر گرامیشان شش ماهی است که این کار را شروع کردهاند و از بعد از سال ۱۳۴۴، زمان مرگ مرحوم خالقی، سعی کردهاند این کار را تا سال ۹۰ انجام دهند. یعنی برداشتهای خودشان از تاریخ و خاطرات و روایتهای خود را با همان شیوه مرحوم خالقی بنویسند و منتشر کنند. بخشهایی از این خاطرات البته در رادیو فرهنگ (روزهای پنج شنبه) بیان میشد که همان خاطرات با اندکی کاست و فزود در خبرنامه آوای شیدا منتشر میشد.
اکنون جامعه موسیقی منتظر است که خانواده و دوستان و به خصوص فرزند استاد لطفی که دستی چیره در کار موسیقی دارند، گزارشی منظم از آثار به جای مانده از استاد به دست دهند.
نگارنده به دلیل آنکه تجربه چهرههای بزرگی چون مرحوم پایور و مرحوم مشکاتیان را در سابقه ذهنی دارد که فرزندان و میراث خوارانشان کاری در این پنج سال گذشته برایش انجام ندادند، امیدوار است که حداقل میراثداران مرحوم لطفی چنین نکنند و دستی بجنبانند و کارهای بر زمین ماندهاش را به سرا و سرانجامی برسانند.
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 - 00:05
دیدگاهها
درود بر شرفت آقاي مختاباد با اين يادداشت
هرچقدر میگذره بیشتر جای خالیت احساس میشه بزرگمرد
افزودن یک دیدگاه جدید