یادداشتی دربار حواشی اخیر ارکستر سمفونیک تهران
ارکستر سمفونیک مثل بیماری است که به جای درمان، مدام مسکّن به او میخورانند
[ علی رهبری - رهبر ارکستر ]
رفتاری که در کنسرت اخیر ارکستر سمفونیک تهران رخ داد، به اندازهای پیچیده و غیرحرفهای بود که به سختی میتوان دربارهی آن حرف زد. این اتفاق که رهبری چند روز مانده به کنسرت بگذارد و برود و از آن طرف رهبری روی صحنه چنان اظهارنظرهایی کند، در هیچ ارکستر حرفهای در دنیا رخ نمیدهد؛ اما متاسفم از این واژه استفاده کنم که همه چیز در این ارکستر حالت «بچهبازی» دارد و اتفاقات اخیر نیز قوزی است که بالای قوزهای متعدد آن آمده است. شاید حرفهایی که آقای «صهبایی» روی صحنه زدهاند، تا حدودی قابل قبول باشد؛ اما این سخنان نه ارتباطی با مردمی دارد که در سالن نشستهاند و برای دیدنِ برنامه هزینه کردهاند و نه نوازندگان و نه هیچکدام دیگر از اعضای ارکستر.
دلیلِ روی دادنِ این اتفاقاتِ غیرحرفهای نیز کاملا روشن است؛ ارکستر سمفونیک در بستری غیرحرفهای فعالیت میکند و در نتیجه هر چه در آن رخ میدهد، شکلی غیرحرفهای به خود میگیرد. این ارکستر تنها زمانی میتواند ادعای حرفهای بودن کند که تمریناتی منظم و اجراهایی منظم داشته باشد و از آن مهمتر ساختارِ این ارکستر به شکلی حرفهای اداره شود و تا زمانی که این اتفاق رخ ندهد، ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که وضعیت این ارکستر با بهبود روبهرو شود؛ بهخصوص آنکه در این سالها از حضورِ رهبرانی کمتجربه و غیرحرفهای بهره گرفته شده است. ارکستر سمفونیک تهران به بیماری با مشکلی سخت میماند که بیآنکه به فکر درمانِ اساسی برای آن باشیم، دایم قرص مسکن به خوردش بدهیم و این جای تاسفی بسیار دارد. یک ارکستر صد ساله نباید مثل موش ازمایشگاهی دایم در حال آزمایش شیوههای مختلف آن هم توسط افراد بیتجربه باشد، آنهم وقتی که هزینههای این ارکستر دولتی است و از مالیاتهایی که مردم میدهند، تامین میشود. ایران مگر چه تفاوتی با کشورهای دیگر میکند که نتواند از حضورِ رهبرانِ نامی و برجسته در دنیا بهره بگیرد؟ ملیتِ یک رهبر در هیچ کجای جهان اهمیت ندارد و خوشبختانه هماکنون رهبران بزرگی در دنیا مشغولِ فعالیت هستند که میتوانیم از حضورشان برای هدایتِ این ارکستر استفاده کنیم. چرا نباید همان نگاهی که در فوتبال حاکم است بر ارکسترهای ما نیز حکومت کند؟ چه اهمیتی دارد که مربی برای کدام کشور باشد، مگر نهاینکه نتیجه از اهمیت برخوردار است؟
از این گذشته اکثر کسانی که این ارکستر را رهبری کردهاند، تجربهی چندانی نداشتهاند؛ آنوقت چطور میتوان انتظار داشت که به ارتقای آن کمکی کنند؟ از آن طرف این ارکستر حتی در اصولِ ابتدایی و اولیهی خویش نیز با مسایلی روبهروست. نوازندگانش هنوز از حقوقِ ابتدایی چون حقوقِ مکفی، امنیتِ شغلی، بیمه و ... برخوردار نیستند. زمانی که من در ارکستر به عنوان رهبر دایم و مدیر هنری فعالیت میکردم، بسیاری از نوازندگان به همین دلایل از ارکستر خداحافظی کردند. آنان از تمریناتِ مداومی که من برایشان در نظر گرفته بودم، خسته میشدند؛ چون به این شکل کار عادت نداشتند و از آن طرف من به آنها حق میدادم؛ چراکه حقوقشان به اندازهای نبود که هر روز آن تمریناتِ سخت را انجام دهند و از آن طرف کنسرتهایی با آن رپرتوارهای مشکل اجرا کنند. آقای چکناواریان نقلِ قول خوبی دارند و میگویند: «ارکستر مثلِ ارتش است» حالا با این مثال قطعا خودتان وضعیت را بهتر درک میکنید.
کسانی که این ارکستر را اداره میکنند، هنوز شناختِ کاملی از موسیقی ندارند و صلاحیتِ انتخاب حتی مشاور را هم ندارند. چطور ممکن است با این همه تحولاتی که در موسیقی جهان رخ میدهد، کسانی به عنوانِ مشاور تصمیمگیرندگان را راهنمایی کنند که سالهاست در این مقام ماندهاند و از آن طرف نقشی در جریاناتِ موسیقی ندارند. مگر میشود در سیستمی وزیر و معاون و کارمندانش تغییر کنند و مشاورانش همان باقی بمانند؟
در این میان تنها چارهای که به ذهنِ من میرسد، این است که شخصِ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای یکبار تصمیم بگیرد که آیا میخواهد ارکستری درجهی یک داشته باشد یا خیر؟ و آنوقت بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. در این میان من تنها دلم برای نوازندگانی میسوزد که مرغِ عروسی و عزا شدهاند و اجحافِ اصلی به آنان میشود.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 7 بهمن 1398 - 19:31
دیدگاهها
متاسفانه شما هم در این بلبشو نظراتی را دادید که مستقیم و غیر مستقیم وارد این چرخه بی اخلاقی در هنر فاخر موسیقی ارکسترال بین المللی شده اید. منظورتان از شاید حرفهایی که آقای صهبایی زده اند تا حدی درست باشد چیست؟ اینکه روحانی واقعا فرار کرده و یا سطح کار او در حد مطربی است آیا در صلاحیت صهبایی و شماست و اگر باشد آیا باید در مطبوعات درج شود؟
هنوز فراموش نکردیم که در زمان شما چقدر هزینه و تبلیغات شد و شما چقدر با موزیسینهای ارکستر و سایرین به اختلافات جدی برخورد کردید حتی آنهایی که خودتان از اروپا دعوت کردید و با دادن آدرس غلط کل مشکلات را به حقوق کم نوازندگان و سخت گیری خودتان ارتباط دادید. از اجرای موسیقی فیلم توسط ارکستر سمفونیک توسط شهرداد روحانی ایراد می گیرید و آن را بنگاه شادمانی و هالیوود بازی مینامید در حالیکه خودتان با ارکسترهای ترکیه موسیقی فیلم اجرا میکنید که فیلم آن در یوتیوب موجود است. اطرافیان شما با درج شایعات درست یا غلط در خصوص رزومه همکارانتان در اینترنت ایجاد شبهه می کنند و این رویه فقط مختص شما نیست. آقای چکناواریان می فرمایند ارکستر سمفونیک تهران در سطح کودکستان است و من با این ارکستر با این سطح پایین کار نمی کنم ولی وقتی صحبت از کارهای با آهنگسازی خودشان و از نوع سفارشی پیش می آید حی و حاضر بعنوان رهبر میهمان حضور می یابند. آقای روحانی هم در نامه ای به وزیر فرهنگ در خصوص وضعیت اسفناک ارکستر سمفونیک و پروپاگاندای رهبر وقت آن (یعنی جنابعالی) اظهار تاسف میکند. آقای مشایخی سطح رهبر فعلی را بسیار پایین میداند و او را در حد ارکستر پاپ میداند که طاقت حضور رهبر قوی را در ارکستر تهران ندارد. حضرتعالی هم در همین مصاحبه مشکل ارکستر را عدم حضور رهبران تراز اول در ارکستر سمفونی تهران میدانید. در حالیکه مطمئنم هر دوی شما بزرگوار بخاطر دارید که در سال گذشته ریکاردو موتی که از بزرگترین رهبران سمفونی و اپرا میباشد به ایران امد و ارکستر تهران را رهبری کرد و ضمنا بهتر از من مطلع هستید که با توجه به میزان اهمیت موسیقی آنهم از نوع کلاسیکش اختصاص بودجه برای رهبران و نوازندگان بزرگ و تراز اول جهانی در شرایط فعلی چقدر مشکل است.
من تا سال قبل از شرکت کنندگان برنامه های ارکستر سمفونیک بودم و تقریبا اجراهای تمام رهبران ثابت و میهمان 10 سال اخیر را دیده ام ( نه همه برنامه ها). و بخاطر مصاحبه های بزرگان این رشته فاخر که میبایست لااقل مطابق مثل معروف حرمت امامزاده ..... رعایت عنوان شغل و هنر خود را میکردند از کنسرت ارکستر سمفونیک بیزار شدم. بنظر من مشکل اول ارکستر سمفونیک ما رفتار بچگانه رهبران ثابت و میهمان و کسانی است که در سر سودای تصاحب این پست را دارند میباشد. نه دستمزد و عدم بها دادن به موسیقی از سوی مردم و ....
من هیچ آشنایی جدیی با این سبک موسیقی و بزرگان این سبک ندارم.
با صحبتهای محمد جان تا حدودی موافقم. چون به عنوان یک \یگیر کننده عام که هیچکسی رو نمیشناسه و همه رو فقط به اسم ازشون خونده و دیده توی اینترنت اولین چیز صحبتها و طرز برخورد اساتید و بزرگان با هم بود که این حس رو بهم داد که همه با هم مشکل دارن و توان و تحمل هم رو ندارن و همگی سعی در زدن ضربه ای به همکارهایشان هستند هرچند کوچک در این شرایط بهم ریخته کنونی.
غافل از اینکه هر عکس العملی بدین شکل عملا عواقبش اول به خود شخص مطرح کننده صحبتها برمی گرده و در شرایطی حتی خواننده و شنونده صحبتها گارد رو به ضرر عنوان کننده می گیره و شخص متهم رو تبرئه می کنه.
واقعا از این اساتید با تجربیات بالا و البته متعلق به قشر و صنف هنری و فرهنگی انتظار بالاتری میره.
امیدوارم در شرایطی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک از همه طرف در کار هستند که توجه و علاقه مردم به هنر کم بشه و این سبک باز خود کمتر در جامعه دیده میشه لااقل خود اهالی هنر دامن به این بی توجهی و بی علاقه گی مردم نزنن و نمونه خوبی از هنرمند و هنر کشور باشن.
افزودن یک دیدگاه جدید