گفت و گو با ایرج خواجه امیری:
برای جامعه روبه انحطاط و قهقرا چه کنیم؟
ایرج خواجه امیری یکی از این هنرمندان است.ایرج از خوانندههای صاحبسبک ایران است و صدایش از معدود صداهای ششدانگ بهشمار میرود؛ صدایی که توانایی اجرای هرچه را از صدای یک انسان انتظار میرود دارد.محمدرضا شجریان دربارهٔ وی میگوید: «صدای ایرج در تاریخ آوازخوانی ما یک متر و معیار است و هر کس بخواهد در بالاترین حد حنجره صدایی را مثال بزند، میگوید صدا شبیه صدای ایرج است». علی شیرازی نیز مینویسد: «صدای ایرج با ویژگیهایی که آن را به عنوان و جایگاهِ صدای معیار در هنر خوانندگی ما نزدیک میکند، یکی از نزدیکترین صداها به ذات آواز (و موسیقیِ) ایرانی است. در میان خوانندگانی که از ابتدای ورود پدیده ضبط موسیقی به ایران صدایشان به گوش رسیده، شاید فقط قمرالملوک وزیری در زیبایی و کمال و «رسا» بودنش در هنری به نام آواز، با ایرج قابل مقایسه باشد.» «بارزترین نکته در شیوه صداسازی و صدادهی ایرج، آن است که از تمام امکانات بالقوه حنجرهاش سود میبرد و آن را به فعل تبدیل میکند و بهترین الگو برای یافتن تواناییهای حنجره و کشف صدای شخصی – بهویژه در نزد هر هنرجویی که فیزیک و بافت اندامهای صوتیاش به ایرج نزدیک باشد - محسوب میشود. اساساً تا هر هنرجو یا آوازخوان، به همه حجم مفید صدای خود دست پیدا نکند، خبری از ارائهٔ کیفی ریزهکاریها (تحریر، غلت، نوانس، نقل مکان از اوج به بم و برعکس، گرمخوانی و بقیه جزئیات در صدا) نخواهد بود. کاری که ایرج آن را در بهترین حالت ممکن انجام میدهد.
بیوگرافی : ایراج در خانواده ای هنرمند متولد شد و پدرش از صدایی خوش و رسا برخوردار بود و ردیف میدانست، مدتها او را تحت تعلیم خویش قرار داد. ایراج خواجه امیری در همان زمان در مراسم تعزیهخوانی شرکت میکرد و نزد تعزیهخوانانی که ردیف و دستگاه میدانستند به یادگیری آواز پرداخت.وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و در سال ۱۳۲۶ به مکتب ابوالحسن صبا راه یافت و دو سال پیاپی در حضور او دانستههای خویش را تکمیل کرد و به وسیلهٔ وی به رادیو ایران معرفی شد. در آن جا به اجرای برنامه با ارکستر ابراهیم خان منصوری پرداخت. وی پس از مدتی به دانشکده افسری رفته و شبهای جمعه که آزادی داشته از ساعت ۷:۳۰ تا ۸ در برنامهٔ ارتش شرکت و با ارکستر محمد بهارلو به اجرای برنامه میپرداخت. در همان زمان به خاطر محدودیتهای ارتش نام مستعار (ایرج) را که در اصل نام برادرش بود برای خود برگزید.ایرج در سال ۱۳۳۶ به دعوت داوود پیرنیا به برنامه گلها راه یافت و در اولین همکاری خود با این برنامه برگ سبز ۴۳ را در مایهٔ شور-ابوعطا و با همکاری علی تجویدی و فرهنگ شریف و امیر ناصر افتتاح خواند. از همان زمان همکاریش با برنامه گلها ادامه یافت.ایرج علاوه بر اجرای برنامههای مختلف رادیویی به اجرای ترانه و آواز برای فیلمهای فارسی همت گماشت و بازیگران زیادی از جمله محمدعلی فردین، منوچهر وثوق، رضا بیک ایمانوردی و... به لبخوانی ترانههای وی میپرداختند. اولین فیلمی که ایرج در آن ترانه خواند، فیلم روزنهٔ امید به کارگردانی سردار ساگر هندی و ترانهها از ساختههای جواد لشگری است.
ایرج با هنرمندان زیادی مانند علی تجویدی، همایون خرم، پرویز یاحقی، حبیبالله بدیعی، اسدالله ملک (ویولن)، جلیل شهناز، لطفالله مجد، فرهنگ شریف، فریدون حافظی، مهدی تاکستانی، مسعود جمالی (تار) اکبر محسنی، منصور نریمان، محمود رحمانی پور، یوسف کاموسی (بربط) سیمین آقارضی، (قانون) عماد رام (فلوت) امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، آبتین اجلالی (تنبک)، حسن کسایی، محمد موسوی، حسن ناهید (نی)، رضا ورزنده، منصور صارمی، مجید نجاهی، فضلالله توکل، محمد حیدری(سنتور)، احمد عبادی (سه تار)، انوشیروان روحانی (پیانو) و بسیاری از نوازندگان و البته خوانندگان دیگر همکاری داشته و مورد تأیید و تحسین آنها بوده است.
از شاگردان ایرج میتوان به علی معزی ( او مسئولیت تدریس آواز اصیل ایرانی را در آموزشگاه آوای ایرج از سال ۱۳۸۸ تا کنون بر عهده دارد)، امیر احسان فدایی اشاره کرد. علی شیرازی نیز به طور غیرمستقیم و از طریق آثار ایرج تحت تأثیر او قرار داشته است.با ایرج خواجه امیری گفت و گویی کرده ایم که میخوانید:
*اگر به جوانی برگردید چیکار نمی کنید؟
- من از گذشته خودم راضی بودم.شاید اگر به جوانی ام برمی گشتم حرف ها و کج خلقی ها زیاد ناراحتم نمی کرد.ولی یقین دارم اگر به جوانی برگردم کمافی سابق راه هنر و آواز را پیش می گرفتم.به اعتقادم هنر تنها راه نجات بشر از روزمرگی و افسردگی و سرگشته حالی است.یک هنرمند هم امید می دهد و هم غمها و کاستی های این جامعه را در می ریزد و آن را تبدیل به امید می کند و تحویل مخاطب می دهد.به همین خاطر به راه که انتخاب کرده ام اطمینان دارم و باز انتخابم موسیقی و هنر است.
*در یک مصاحبه ای بسیار گله مند بوده اید از فضا موسیقی،چرا؟
- گله مند نه بخاطر خودم؛بلکه بخاطر فضای آواز که روز به روز در تقلید و انحطاط فرو می رود.یادم هست یک زمان مثلا 20 خواننده وجود داشت و هر کدام به یک شکل و شمایلی میخواند.یکی خیلی بر اساس ردیف و دستگاه میخواند و دیگری خیلی روحوضی!یکی تصنیف خوان بود و دیگری آواز خوان!یکی کاباره می رفت و میخواند و دیگری فقط و فقط در سالن های کنسرت میخواند.روی هم رفته تمام اینها داری جایگاه و شان متفاوت بودند و مخاطبان خاص خودشان را داشتند.اما اکنون معروف شدن به داشتن صدای خوب نیست.هر کسی از نظر مالی تامین باشد و رگ خواب مردم را بداند و برا اساس موج جامعه برود موفق تر است؛نمی گویم از نظر درجه هنری موفق است.اما از نظر مالی تامین می شود بدون اینکه حتی آجری بر روی دیوار موسیقی گذاشته باشد.خانه ساختنش پیشکش!ما الان می بنیم خواننده هایی می توانند کنسرت بدهند که برخی از آنها حتی توانایی خوانندن یک قطعه ساده را بدون میکروفن و میکس و افکت های کامپیوتری ندارند.از آن طرف هستند خواننده های جوانی که صدای بسیار خوب و رسایی دارند اما چون در این مافیا شریک نیستند راه به جایی نمی برند.در زمان ما هر کسی در هر سطحی اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی می توانست با پیگیری و تلاش استعدادش را شکوفا کند.الان حتی اگر پیگیری داشته باشی و در جرگه حلقه برخی دوستان و کارهای عجیب و مخاطب پسند نباشی راه به جایی نمی بری.گله من از این بابت بود وگرنه ما اگر قرار بود کاری در عرصه موسیقی بکنیم آن را انجام داده ایم و قضاوت بر روی این کارها بماند برای مخاطبان و تاریخ!
*درباره فرزندانتان بگویید؟
- من فرزندان زیادی در موسیقی دارم.احسان های من در موسیقی زیاد هستند.یکی از این احسان ها پسرم هست یعنی احسان خواجه امیری.دیگری احسان فدایی است و هزاران فرزند هنری که هر کدام به نحوی راه موسیقی را ادامه می دهند.
*درباره آشنایی خودتان با زنده یاد شهناز و جایگاه این هنرمند در عرصه بداهه نوازی بگویید؟
- واقعا اگر بخواهیم درباره جایگاه شهناز سخن بگوییم زبان قاصر است؛استاد شهناز با تار برای ما می خواند،گریه می کرد،شادی می ساخت و ما را مدهوش خودش می کرد.چه کسی مانند جلیل شهناز چنان ظریف جواب آواز بدهد و خوش بدرخشد؟چه کسی مانند شنهاز می توانست چنان با تار هنرنمایی کند که دلت را جلا دهد.درباره همکاری و دوستی من با زنده یاد شهناز اینگونه بگویم که من در سالهای نخست ورود به رادیو با این هنرمند آشنا شدم.خودش یک زمانی برایم تعریف می کرد که کار موسیقی را با نواختن تمبک و آواز خواندن در رادیو شروع کرد تا اینکه به سمت ساز تار گرایش پیدا کرد و پس از آن با نواهای جاودانه ساخت.
* خودتان کدام یک از برنامه هایی که اجرا کرده اید با ایشان را دوست دارید؟
- من همه کارهایی که با ایشان انجام داده ام دوست دارم.هم این هنرمند یک آهنگ برای من ساخت به نام "گل من"!از طرفی اگر بخواهم به برخی آثار اشاره کنم می توانم از آواز دشتی چپ کوکی که با ایشان خواندم، یا برنامه گلهای رنگارنگ 510 با صدای الهه در مخالف سه گاه ،آواز بیات ترکی که با همکاری ایشان و یاحقی اجرا کردم و یا آواز افشاری در برگ سبز 220 که در ابتدای برنامه مرحوم کسایی هم حضور داشتند را نام ببرم.
* جناب خواجه امیری هر زمان اسم شما می آید ناخودآگاه ذهنمان به سمت تصویر زنده یاد فردین می افتیم درباره این همکاری توضیح دهید؟
- زنده یاد فردین بسیار هنرمند با استعداد و مردم دار بود.مردم خیلی ایشان را دوست داشتند و محبوبیت فراونی میان طبقه عامه داشت.حتی اگر بگویم بخشی از موفقیت کارهای من،جدا از بحث موسیقی و مسائل فنی آن به چهره ایشان و اینکه آثار را پلی بک می خوانند بیراه نگفته ام.
*نظرتان درباره خوانندگان جدید چیست؟
- حقیقت من صدای خیلی از جوانها را نمی شناسم.پسرم احسان صدای خوب و دلنشینی دارد.همچنین آن یکی پسرم یعنی احسان فدایی هم همینطور.باقی را گوش میدهم ولی به اسم آنها را نمی شناسم که بخواهم دقیق صدایشان را تجزیه و تحلیل کنم.برداشت من از صدای آنها بدون اینکه اسمی بشناسم این است که صداها اغلب تکراری است و افکت های کامپیوتری دارد.به قول گفتنی با میکس و افکت یک دانگ صدا را تبدیل به شش دانگ صدا می کنند که با واقعیت اصلا مطابقت ندارد.امیدوارم یک موجی در جامعه ایجاد شود و شاهد صداهای جدید باشیم که در تاریج جاودانه شود وگرنه روزمرگی می گذرد و ما می مانیم و یک تاریخ بی دفاع!
*یعنی شما می گویید لزوما یک خواننده باید حتما شش دانگ صدا داشته باشد تا خواننده خوبی باشد؟
-نه لزوما!من منکر استفاده از تکنولوژی نمی شوم اما این استفاده از تکنولوژی باید ما به ازای خارجی داشته باشد.در قدیم اغلب خواننده ها به صورت تکخوان در جلسه ها و میهمانی ها میخواندند و باید جواب خود را در این جامعه بدون دخالت دستگاه کامپیوتری پس می دادند.اما اکنون اغلب خانه مجهز به استودیو خانگی است و همه می توانند خواننده شوند.نظر من این است که خود خواننده با از حداقل صدایی برخوردار باشد و همان حداقل صدا به دل مخاطب بنشیند.اما اغلب می بنیم که SHOW MAN بودن در حال گسترش است.حال که جای SHOW MAN در سالن کنسرت نیست.
*نظر شما درباره اقتصاد موسیقی چیست؟
-کلا حوزه هنر آنچنان پولساز نیست و اگر پولساز باشد این پول ماندگار نیست.مثلا حتی عمر سوپراستارهای ما محدود است و فقط در همان زمان محدود می توانند پول در بیارند و در یک راه دیگری غیر از راه هنر سرمایه گذاری کنند تا در سن پیری بتوانند از آن استفاده کنند.وگرنه هنرمندان ما نه بیمه دارند و نه مستمری.اصلا شاید یکی از دلایل این همه کار کپی در موسیقی و حتی سینما هم همین اقتصاد خراب باشد.اگر هنرمند تامین باشد که دنبال کپی نمی روند و برایش جاودانه شدن مطرح می شود.نباید فراموش کرد سیستم تربیتی جامعه و نوع نگرش هم مهم است که همه نگاهها را به سمت مادی گرایی پیش برده است.این نگرش بسیار مخرب و تخریب گر است.کلیات نگرش مادی گرایه شالوده یک اجتماع را به هم می ریزد و دیگر موضوعات مهمی مثل اخلاق ،استعداد،سواد و ...را زیر سوال می برد.در یک نگاه اقتصاد موسیقی به نفع یک تعداد معدود می چرخد وحتی جالب است بدانید قشرو کنسرت بروهای ما هم به یک طبقه خاص دارد محدود می شود.شما یک نگاه اجمالی بینداز ببنید قشری که کنسرت می روند در کدام منطقه جغرافیایی در تهران زندگی می کنند.مثلا آنها را تالار رودکی می روند کجا هستند،آنها را برج میلاد می روند کدام سمت هستند!همه اینها نشان دهند این است که فضا جامعه به سمت مادی گرایی کاذب و حتی بی اخلاق می رود و هنر نیز از این مقوله جدا نیست.
* سخن پایانی...
- هوای دل همدیگر را داشته باشیم.اگر فقیرباشیم یا دارا اگر زشت باشیم یا زیبا همه در یک وجب خاک باید بخوابیم و برویم.هوای جوانهایمان را داشته باشیم.مسئولان بدانند در قبال پستی که دارند مسئولیت دارند و وظیفه آنها در مقایسه با افراد دیگر بیشتر است.مسئولیت فقط برای تاختن و تازاندن نیست.باید راهی پیدا کنیم که نمره اخلاقمان بالاتر برود.متاسفانه الان بی اخلاقی ها زیاد شده و مردم نسبت به هم بی اعتماد شده اند و اگر نتوانیم در این عرصه کاری کنیم رو به زوال هستیم!
بیوگرافی : ایراج در خانواده ای هنرمند متولد شد و پدرش از صدایی خوش و رسا برخوردار بود و ردیف میدانست، مدتها او را تحت تعلیم خویش قرار داد. ایراج خواجه امیری در همان زمان در مراسم تعزیهخوانی شرکت میکرد و نزد تعزیهخوانانی که ردیف و دستگاه میدانستند به یادگیری آواز پرداخت.وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و در سال ۱۳۲۶ به مکتب ابوالحسن صبا راه یافت و دو سال پیاپی در حضور او دانستههای خویش را تکمیل کرد و به وسیلهٔ وی به رادیو ایران معرفی شد. در آن جا به اجرای برنامه با ارکستر ابراهیم خان منصوری پرداخت. وی پس از مدتی به دانشکده افسری رفته و شبهای جمعه که آزادی داشته از ساعت ۷:۳۰ تا ۸ در برنامهٔ ارتش شرکت و با ارکستر محمد بهارلو به اجرای برنامه میپرداخت. در همان زمان به خاطر محدودیتهای ارتش نام مستعار (ایرج) را که در اصل نام برادرش بود برای خود برگزید.ایرج در سال ۱۳۳۶ به دعوت داوود پیرنیا به برنامه گلها راه یافت و در اولین همکاری خود با این برنامه برگ سبز ۴۳ را در مایهٔ شور-ابوعطا و با همکاری علی تجویدی و فرهنگ شریف و امیر ناصر افتتاح خواند. از همان زمان همکاریش با برنامه گلها ادامه یافت.ایرج علاوه بر اجرای برنامههای مختلف رادیویی به اجرای ترانه و آواز برای فیلمهای فارسی همت گماشت و بازیگران زیادی از جمله محمدعلی فردین، منوچهر وثوق، رضا بیک ایمانوردی و... به لبخوانی ترانههای وی میپرداختند. اولین فیلمی که ایرج در آن ترانه خواند، فیلم روزنهٔ امید به کارگردانی سردار ساگر هندی و ترانهها از ساختههای جواد لشگری است.
ایرج با هنرمندان زیادی مانند علی تجویدی، همایون خرم، پرویز یاحقی، حبیبالله بدیعی، اسدالله ملک (ویولن)، جلیل شهناز، لطفالله مجد، فرهنگ شریف، فریدون حافظی، مهدی تاکستانی، مسعود جمالی (تار) اکبر محسنی، منصور نریمان، محمود رحمانی پور، یوسف کاموسی (بربط) سیمین آقارضی، (قانون) عماد رام (فلوت) امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، آبتین اجلالی (تنبک)، حسن کسایی، محمد موسوی، حسن ناهید (نی)، رضا ورزنده، منصور صارمی، مجید نجاهی، فضلالله توکل، محمد حیدری(سنتور)، احمد عبادی (سه تار)، انوشیروان روحانی (پیانو) و بسیاری از نوازندگان و البته خوانندگان دیگر همکاری داشته و مورد تأیید و تحسین آنها بوده است.
از شاگردان ایرج میتوان به علی معزی ( او مسئولیت تدریس آواز اصیل ایرانی را در آموزشگاه آوای ایرج از سال ۱۳۸۸ تا کنون بر عهده دارد)، امیر احسان فدایی اشاره کرد. علی شیرازی نیز به طور غیرمستقیم و از طریق آثار ایرج تحت تأثیر او قرار داشته است.با ایرج خواجه امیری گفت و گویی کرده ایم که میخوانید:
*اگر به جوانی برگردید چیکار نمی کنید؟
- من از گذشته خودم راضی بودم.شاید اگر به جوانی ام برمی گشتم حرف ها و کج خلقی ها زیاد ناراحتم نمی کرد.ولی یقین دارم اگر به جوانی برگردم کمافی سابق راه هنر و آواز را پیش می گرفتم.به اعتقادم هنر تنها راه نجات بشر از روزمرگی و افسردگی و سرگشته حالی است.یک هنرمند هم امید می دهد و هم غمها و کاستی های این جامعه را در می ریزد و آن را تبدیل به امید می کند و تحویل مخاطب می دهد.به همین خاطر به راه که انتخاب کرده ام اطمینان دارم و باز انتخابم موسیقی و هنر است.
*در یک مصاحبه ای بسیار گله مند بوده اید از فضا موسیقی،چرا؟
- گله مند نه بخاطر خودم؛بلکه بخاطر فضای آواز که روز به روز در تقلید و انحطاط فرو می رود.یادم هست یک زمان مثلا 20 خواننده وجود داشت و هر کدام به یک شکل و شمایلی میخواند.یکی خیلی بر اساس ردیف و دستگاه میخواند و دیگری خیلی روحوضی!یکی تصنیف خوان بود و دیگری آواز خوان!یکی کاباره می رفت و میخواند و دیگری فقط و فقط در سالن های کنسرت میخواند.روی هم رفته تمام اینها داری جایگاه و شان متفاوت بودند و مخاطبان خاص خودشان را داشتند.اما اکنون معروف شدن به داشتن صدای خوب نیست.هر کسی از نظر مالی تامین باشد و رگ خواب مردم را بداند و برا اساس موج جامعه برود موفق تر است؛نمی گویم از نظر درجه هنری موفق است.اما از نظر مالی تامین می شود بدون اینکه حتی آجری بر روی دیوار موسیقی گذاشته باشد.خانه ساختنش پیشکش!ما الان می بنیم خواننده هایی می توانند کنسرت بدهند که برخی از آنها حتی توانایی خوانندن یک قطعه ساده را بدون میکروفن و میکس و افکت های کامپیوتری ندارند.از آن طرف هستند خواننده های جوانی که صدای بسیار خوب و رسایی دارند اما چون در این مافیا شریک نیستند راه به جایی نمی برند.در زمان ما هر کسی در هر سطحی اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی می توانست با پیگیری و تلاش استعدادش را شکوفا کند.الان حتی اگر پیگیری داشته باشی و در جرگه حلقه برخی دوستان و کارهای عجیب و مخاطب پسند نباشی راه به جایی نمی بری.گله من از این بابت بود وگرنه ما اگر قرار بود کاری در عرصه موسیقی بکنیم آن را انجام داده ایم و قضاوت بر روی این کارها بماند برای مخاطبان و تاریخ!
*درباره فرزندانتان بگویید؟
- من فرزندان زیادی در موسیقی دارم.احسان های من در موسیقی زیاد هستند.یکی از این احسان ها پسرم هست یعنی احسان خواجه امیری.دیگری احسان فدایی است و هزاران فرزند هنری که هر کدام به نحوی راه موسیقی را ادامه می دهند.
*درباره آشنایی خودتان با زنده یاد شهناز و جایگاه این هنرمند در عرصه بداهه نوازی بگویید؟
- واقعا اگر بخواهیم درباره جایگاه شهناز سخن بگوییم زبان قاصر است؛استاد شهناز با تار برای ما می خواند،گریه می کرد،شادی می ساخت و ما را مدهوش خودش می کرد.چه کسی مانند جلیل شهناز چنان ظریف جواب آواز بدهد و خوش بدرخشد؟چه کسی مانند شنهاز می توانست چنان با تار هنرنمایی کند که دلت را جلا دهد.درباره همکاری و دوستی من با زنده یاد شهناز اینگونه بگویم که من در سالهای نخست ورود به رادیو با این هنرمند آشنا شدم.خودش یک زمانی برایم تعریف می کرد که کار موسیقی را با نواختن تمبک و آواز خواندن در رادیو شروع کرد تا اینکه به سمت ساز تار گرایش پیدا کرد و پس از آن با نواهای جاودانه ساخت.
* خودتان کدام یک از برنامه هایی که اجرا کرده اید با ایشان را دوست دارید؟
- من همه کارهایی که با ایشان انجام داده ام دوست دارم.هم این هنرمند یک آهنگ برای من ساخت به نام "گل من"!از طرفی اگر بخواهم به برخی آثار اشاره کنم می توانم از آواز دشتی چپ کوکی که با ایشان خواندم، یا برنامه گلهای رنگارنگ 510 با صدای الهه در مخالف سه گاه ،آواز بیات ترکی که با همکاری ایشان و یاحقی اجرا کردم و یا آواز افشاری در برگ سبز 220 که در ابتدای برنامه مرحوم کسایی هم حضور داشتند را نام ببرم.
* جناب خواجه امیری هر زمان اسم شما می آید ناخودآگاه ذهنمان به سمت تصویر زنده یاد فردین می افتیم درباره این همکاری توضیح دهید؟
- زنده یاد فردین بسیار هنرمند با استعداد و مردم دار بود.مردم خیلی ایشان را دوست داشتند و محبوبیت فراونی میان طبقه عامه داشت.حتی اگر بگویم بخشی از موفقیت کارهای من،جدا از بحث موسیقی و مسائل فنی آن به چهره ایشان و اینکه آثار را پلی بک می خوانند بیراه نگفته ام.
*نظرتان درباره خوانندگان جدید چیست؟
- حقیقت من صدای خیلی از جوانها را نمی شناسم.پسرم احسان صدای خوب و دلنشینی دارد.همچنین آن یکی پسرم یعنی احسان فدایی هم همینطور.باقی را گوش میدهم ولی به اسم آنها را نمی شناسم که بخواهم دقیق صدایشان را تجزیه و تحلیل کنم.برداشت من از صدای آنها بدون اینکه اسمی بشناسم این است که صداها اغلب تکراری است و افکت های کامپیوتری دارد.به قول گفتنی با میکس و افکت یک دانگ صدا را تبدیل به شش دانگ صدا می کنند که با واقعیت اصلا مطابقت ندارد.امیدوارم یک موجی در جامعه ایجاد شود و شاهد صداهای جدید باشیم که در تاریج جاودانه شود وگرنه روزمرگی می گذرد و ما می مانیم و یک تاریخ بی دفاع!
*یعنی شما می گویید لزوما یک خواننده باید حتما شش دانگ صدا داشته باشد تا خواننده خوبی باشد؟
-نه لزوما!من منکر استفاده از تکنولوژی نمی شوم اما این استفاده از تکنولوژی باید ما به ازای خارجی داشته باشد.در قدیم اغلب خواننده ها به صورت تکخوان در جلسه ها و میهمانی ها میخواندند و باید جواب خود را در این جامعه بدون دخالت دستگاه کامپیوتری پس می دادند.اما اکنون اغلب خانه مجهز به استودیو خانگی است و همه می توانند خواننده شوند.نظر من این است که خود خواننده با از حداقل صدایی برخوردار باشد و همان حداقل صدا به دل مخاطب بنشیند.اما اغلب می بنیم که SHOW MAN بودن در حال گسترش است.حال که جای SHOW MAN در سالن کنسرت نیست.
*نظر شما درباره اقتصاد موسیقی چیست؟
-کلا حوزه هنر آنچنان پولساز نیست و اگر پولساز باشد این پول ماندگار نیست.مثلا حتی عمر سوپراستارهای ما محدود است و فقط در همان زمان محدود می توانند پول در بیارند و در یک راه دیگری غیر از راه هنر سرمایه گذاری کنند تا در سن پیری بتوانند از آن استفاده کنند.وگرنه هنرمندان ما نه بیمه دارند و نه مستمری.اصلا شاید یکی از دلایل این همه کار کپی در موسیقی و حتی سینما هم همین اقتصاد خراب باشد.اگر هنرمند تامین باشد که دنبال کپی نمی روند و برایش جاودانه شدن مطرح می شود.نباید فراموش کرد سیستم تربیتی جامعه و نوع نگرش هم مهم است که همه نگاهها را به سمت مادی گرایی پیش برده است.این نگرش بسیار مخرب و تخریب گر است.کلیات نگرش مادی گرایه شالوده یک اجتماع را به هم می ریزد و دیگر موضوعات مهمی مثل اخلاق ،استعداد،سواد و ...را زیر سوال می برد.در یک نگاه اقتصاد موسیقی به نفع یک تعداد معدود می چرخد وحتی جالب است بدانید قشرو کنسرت بروهای ما هم به یک طبقه خاص دارد محدود می شود.شما یک نگاه اجمالی بینداز ببنید قشری که کنسرت می روند در کدام منطقه جغرافیایی در تهران زندگی می کنند.مثلا آنها را تالار رودکی می روند کجا هستند،آنها را برج میلاد می روند کدام سمت هستند!همه اینها نشان دهند این است که فضا جامعه به سمت مادی گرایی کاذب و حتی بی اخلاق می رود و هنر نیز از این مقوله جدا نیست.
* سخن پایانی...
- هوای دل همدیگر را داشته باشیم.اگر فقیرباشیم یا دارا اگر زشت باشیم یا زیبا همه در یک وجب خاک باید بخوابیم و برویم.هوای جوانهایمان را داشته باشیم.مسئولان بدانند در قبال پستی که دارند مسئولیت دارند و وظیفه آنها در مقایسه با افراد دیگر بیشتر است.مسئولیت فقط برای تاختن و تازاندن نیست.باید راهی پیدا کنیم که نمره اخلاقمان بالاتر برود.متاسفانه الان بی اخلاقی ها زیاد شده و مردم نسبت به هم بی اعتماد شده اند و اگر نتوانیم در این عرصه کاری کنیم رو به زوال هستیم!
تاریخ انتشار : جمعه 16 خرداد 1399 - 11:05
افزودن یک دیدگاه جدید