.
plays 120804
موسیقی ما- «یاد بعضی نفرات» برنامه‌ی جدید موسیقی ماست که به معرفی کوتاهی از چهره‌های برجسته‌ی موسیقی در قرنی که گذشت، می‌گذرد؛ دومین بخش از این برنامه به «فرهاد مهراد » اختصاص دارد که با اجرای «سارا رسول‌زاده» (بازیگر جوان تئاتر، سینما و تلویزیون) مشاهده می‌کنید.
 

متن برنامه:
جهانِ دیوانه‌‌ بود آن روزها درست مثلِ همین امروز. «ولادیمیر ویسوتسکی» داشت در شوروی مطالبات فروخفته و آرزوهای برباد رفته‌‌ی مردمان سرزمینش را با آواز فریاد می‌زد. «باب دیلان» در امریكا از تبعیض نژادی، جنگِ ویتنام و سرکوب‌های دانشجویی می‌گفت و «فرهاد» در ایران با آن صدای اصیلش، تاریخ را روایت می‌کرد. جهان دیوانه بود آن روها درست مثلِ همین امروز. موسیقی اما فریاد‌رس بود انگار و خواننده‌ای بود که بخواند «جمعه»‌ را به هوای آن جمعه‌ی نوزدهمِ بهمن ماهِ سالِ 49 خورشیدی و سقف و شبانه و گنجشکک‌ اشی مشی را بخواند تا هر کدام‌شان که بیرون آمدند، بشوند سرودِ ملیِ آن روزها.

صدای فرهاد، ابزارش بود برای بیان جهان‌بینی مترقی و موسیقی‌اش «آنتی‌تزِ» تفكری كه حکومتِ آن زمان، سعی می‌كرد با استفاده از موسیقی و با بهره‌گیری تبلیغات فراوان در رسانه‌های تصویری و مكتوب رواجش دهد.

همه چیز برای نهمین فرزندِ کاردار از «کوچینی» شروع شد و آن راه‌پله‌های پیچ در پیچش. «ویدا قهرمان» یکی از کنسرت‌های «فرهاد» را دید و دعوتش کرد به کافه‌اش. «گربه‌های سیاه» آنجا بودند آن‌وقت. شهبال و شهرام شب پره، هامو، حسن شماعی زاده و منوچهر اسلامی می‌نواحتند و «فرهاد» پیانو می‌زد و می‌خواند. نت نمی‌دانست، اما «ری‌چارلز» ایران شد با بازخوانی‌هایش از بیتلز و انیمالز و بی‌جیز.

«رضا موتوری» اما پرتش کرد به بخشِ دیگری از سرنوشت. «مسعود کیمیایی» برای فیلمش نیاز به آوازخوانی داشت که برای اولین بار در تاریخِ سینمای ایران، جای بازیگر لب نزند. اول «عماد رام» نامزد خواندنِ این کار ‌شد؛ اما سرانجام کار به او سپرده شد. فرهاد خاطره‌ی خوشی نداشت از خواندن روی فیلم‌ها و راضی نمی‌شد به خواندنِ ترانه‌ای به زبان فارسی. «اسفندیار» اصرارش می‌کند و در نهایت موافقت می‌کند با یک شرط که اگر از نتیجه‌ی کار راضی نبود، همه چیز پاک شود. اما اتفاق یک جورِ دیگر می‌افتد. فرهاد، «رضا موتوری» را دوست دارد و همان است که ستاره‌اش می‌کند.

موسیقی این سرزمین نام زیاد داشته است، بزرگ زیادتر. استاد و ستاره خیلی؛ اما مثلِ «فرهاد» کم داشته است. او خیلی بیش‌‌تر از سال‌هایی که کار کرد، فعالیتش ممنوع بود و فقط توانست 28 قطعه بخواند و این‌‌چنین ماندگار شود. «فرهاد» خواننده‌ای بود که انگار هر صفحه و کاستی که بیرون می‌داد، جای خالی کتابی در قفسه‌های کتاب‌خانه را پر می‌کرد و دیگرخواهانِ طبقه‌ی متوسط، آن اقبالِ‌ باشکوه را از آثارش نشان می‌دادند و هنوز هم می‌دهند. او می‌خواند، نه آن‌طور که دیگران می‌خواندند و می‌خوانند، می‌گفت: «نمی‌تواند زیر سایه‌ی سر نیزه ترانه‌ی عاشقانه بخواند» شاید برای همین هم هست که هنوز صدایش میانِ هیاهوهای امروز گم نشده است. هنوز اسمش که می‌آید، آدم سراسر احترام می‌شود و رفیقِ قدیمی‌اش (اسفندیار منفردزاده) از خانه‌اش در پای كوه‌های آلپ به کارهایی که با او کرده به خود می‌نازد.


افزودن یک دیدگاه جدید

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
1 + 10 =

Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.




دانلود ویدیو یاد بعضی نفرات -2؛ فرهاد مهراد (با صدای سارا رسول زاده) از یاد بعضی نفرات | موسیقی ما