علیرغم آماده بودن اثری بر اساسِ اشعار فروغ فرخزاد
استاد «هوشنگ کامکار» آلبوم «فروغ» را منتشر نکرد
«احساس میکنم، تلخی و سنگینی سالهای گذشته و اضطرابی که داشتم دلم را عمیق به تنگ آورد و بیمارم کرد. آنچه گذشت و میگذرد آسان نبود و نیست؛ اما چند چیز، شوق ماندن و زیستن را در من در سختترین دقایق پررنگ میکرد. اولین آنها فروغ فرخزاد بود. من فکر میکنم که من ماندم و دوام آوردم زیرا که، از عمق قلبم میخواستم انتشار تازهترین اثرم بر روی اشعار فروغ فرخزاد را که به دلیل کرونا انتشارش به تعویق افتاد را ببینم. عشق به فروغ و عاشقانههای او در اوج لحظههای بیماری چون باران نور در ظلمت قلبم میخزید و گویا فروغ ، همان مهربانی بود که به خانهام با چراغ و یک دریچه میآمد تا من به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.»
اینها را استاد «هوشنگ کامکار» مدتی پیش نوشت. آن روزهایی که قلبش را به تیغِ جراحی سپرده و از بسترِ بیماری برخاسته بود. او تمام تلاش خویش را انجام داد تا همزمان با سالروزِ مرگِ فروغ این اثر را منتشر کند؛ اما با وجود پایانیافتنِ اثر این کار را نکرد و آن را به روزگاری سپرد که حالِ مردمانِ میهنش بهتر باشد.
ایدهی شکلگیری آلبومی بر اساس اشعار فروغ به مدتی قبل باز میگردد. «هوشنگ کامکار» تعدادی از اشعار این شاعر چون «فتح باغ»، «پرنده مردنی است» و «مرگ من روزی...» را انتخاب و آنها را برای ارکستر زهی، سازهای ایرانی، آواز و گروه کر تنظیم میکند و قرار میشود علاوه بر «صبا کامکار» که خوانندهی چند اثرِ پدرش بوده، مریم ابراهیم پور و هانا کامکار و البته «ارسلان کامکار» (آهنگساز و نوازندهی برجستهی موسیقی ایران) نیز خواندنِ قطعات را به عهده بگیرند.
فروغ شاعری عصیانگر بود. شاعری که هم زیستش اتفاقی بدیع بود و هم مُردناش و حالا در کنار توجه به تمام آنچه در طولِ حیاتش خلق کرده، خود بدل به یک افسانه شده است. مفاجاتِ فروغ، (جوانمرگی و ناگهان مرگی)اش چون رعدی بود خارج از انتظار. هنوز که هنوز است (نیم قرن پس از آن رویداد) قطعِ جریان متصل حیاتش و پرت شدن به درهی عمیق مرگ، باورپذیر نیست. او زمانی به ضد جریان زندگی پرتاب شد که در اوجِ بلوغ هنری خویش بود. اگرچه مفاجاتِ، از چشم فانیان (چه مرگاندیش و چه مرگگریز) زیباترین شیوه پایان بندی فیلم زندگانی است و کسی چه میداند شاید رازِ جاودانگی فروغ همین باشد.
در این میان هوشنگ کامکار در طولِ عمرِ فعالیت هنری خویش همواره روی اشعار شاعرانِ معاصر به شکلِ ویژهای فعالیت کرده است و گاه، سببِ حیاتِ آنان در دنیای موسیقی شده است؛ برای مثال «سهراب سپهری» با اثرِ او بود که به جامعهی موسیقی معرفی شد و پس از آن توسط آهنگسازانِ بسیارِ دیگر مورد استفاده قرار گرفت. او میگوید: «شعر نو بهخاطر وزنهای نامنظم ملودی تازهای میطلبد.» او از موسیقی ملی برای این کار بهره گرفته و بر این اعتقاد است که هیجانات موجود در شعر نو را نمیتوان تنها با گوشهها و ردیفهای موسیقی سنتی اجرا کرد. شاید بسیاری این نقلِ قول او را به یاد داشته باشند که گفته است: «شعر نو موسیقی نو و ویژگیهای نویی می طلبد.»
او با روشنی بر این اعتقاد است که شعر ما جلوتر از موسیقیمان است؛ چرا که کسی چون «نیما» شعر را متحول کرد و بعد از او نیز شاعران بزرگی متولد شدند؛ اما این اتفاق آنچنان که باید در موسیقی ایران رخ نداده است. آنوقت که او تصمیم به استفاده از اشعار فروغ کرد، با این اشعار بیش از هر زمانِ دیگری مانوس شد.
این استاد برجسته از مشاورههای «احمدرضا احمدی» نیز بهره برده است و با توجه به آنکه این شاعر از دوستانِ «فروغ» بوده، او را به خلقِ این اثر تشویق میکند: «من همواره در سالهای جوانیم دو شعر را میخواندم. یکی از این اشعار«میتراود مهتاب» بود و دیگری شعر «محاق» اثراحمد شاملوکه هر دوی اینها را من به صورت وصف ناپذیری دوست داشتم. این دو شعر انگیزههایی شدند تا من دو اثر را بسازم که طی دو سال اخیر منتشر شد. در این بین از اشعار شعرای دیگری نیز مانند سهراب و احمدرضا احمدی استفاده کردهام. البته احمدی از دوستان بسیار نزدیک و گرانقدر من محسوب می شود که در این رابطه با او نیز مشورت کردم. این نکته را نیز باید بگویم که در بین مکالمات روزانه من و احمدی، این دوست عزیز مدام سراغ کاری را میگیرد که قرار است بر روی اشعار فروغ انجام دهم. با اینکه برادرم ارسلان در این زمینه اثری را منتشر کرده اما من نیز دوست دارم به نوبه خود اثری را با بهره گیری از اشعار فروغ بسازم.»
اینها را استاد «هوشنگ کامکار» مدتی پیش نوشت. آن روزهایی که قلبش را به تیغِ جراحی سپرده و از بسترِ بیماری برخاسته بود. او تمام تلاش خویش را انجام داد تا همزمان با سالروزِ مرگِ فروغ این اثر را منتشر کند؛ اما با وجود پایانیافتنِ اثر این کار را نکرد و آن را به روزگاری سپرد که حالِ مردمانِ میهنش بهتر باشد.
ایدهی شکلگیری آلبومی بر اساس اشعار فروغ به مدتی قبل باز میگردد. «هوشنگ کامکار» تعدادی از اشعار این شاعر چون «فتح باغ»، «پرنده مردنی است» و «مرگ من روزی...» را انتخاب و آنها را برای ارکستر زهی، سازهای ایرانی، آواز و گروه کر تنظیم میکند و قرار میشود علاوه بر «صبا کامکار» که خوانندهی چند اثرِ پدرش بوده، مریم ابراهیم پور و هانا کامکار و البته «ارسلان کامکار» (آهنگساز و نوازندهی برجستهی موسیقی ایران) نیز خواندنِ قطعات را به عهده بگیرند.
فروغ شاعری عصیانگر بود. شاعری که هم زیستش اتفاقی بدیع بود و هم مُردناش و حالا در کنار توجه به تمام آنچه در طولِ حیاتش خلق کرده، خود بدل به یک افسانه شده است. مفاجاتِ فروغ، (جوانمرگی و ناگهان مرگی)اش چون رعدی بود خارج از انتظار. هنوز که هنوز است (نیم قرن پس از آن رویداد) قطعِ جریان متصل حیاتش و پرت شدن به درهی عمیق مرگ، باورپذیر نیست. او زمانی به ضد جریان زندگی پرتاب شد که در اوجِ بلوغ هنری خویش بود. اگرچه مفاجاتِ، از چشم فانیان (چه مرگاندیش و چه مرگگریز) زیباترین شیوه پایان بندی فیلم زندگانی است و کسی چه میداند شاید رازِ جاودانگی فروغ همین باشد.
در این میان هوشنگ کامکار در طولِ عمرِ فعالیت هنری خویش همواره روی اشعار شاعرانِ معاصر به شکلِ ویژهای فعالیت کرده است و گاه، سببِ حیاتِ آنان در دنیای موسیقی شده است؛ برای مثال «سهراب سپهری» با اثرِ او بود که به جامعهی موسیقی معرفی شد و پس از آن توسط آهنگسازانِ بسیارِ دیگر مورد استفاده قرار گرفت. او میگوید: «شعر نو بهخاطر وزنهای نامنظم ملودی تازهای میطلبد.» او از موسیقی ملی برای این کار بهره گرفته و بر این اعتقاد است که هیجانات موجود در شعر نو را نمیتوان تنها با گوشهها و ردیفهای موسیقی سنتی اجرا کرد. شاید بسیاری این نقلِ قول او را به یاد داشته باشند که گفته است: «شعر نو موسیقی نو و ویژگیهای نویی می طلبد.»
او با روشنی بر این اعتقاد است که شعر ما جلوتر از موسیقیمان است؛ چرا که کسی چون «نیما» شعر را متحول کرد و بعد از او نیز شاعران بزرگی متولد شدند؛ اما این اتفاق آنچنان که باید در موسیقی ایران رخ نداده است. آنوقت که او تصمیم به استفاده از اشعار فروغ کرد، با این اشعار بیش از هر زمانِ دیگری مانوس شد.
این استاد برجسته از مشاورههای «احمدرضا احمدی» نیز بهره برده است و با توجه به آنکه این شاعر از دوستانِ «فروغ» بوده، او را به خلقِ این اثر تشویق میکند: «من همواره در سالهای جوانیم دو شعر را میخواندم. یکی از این اشعار«میتراود مهتاب» بود و دیگری شعر «محاق» اثراحمد شاملوکه هر دوی اینها را من به صورت وصف ناپذیری دوست داشتم. این دو شعر انگیزههایی شدند تا من دو اثر را بسازم که طی دو سال اخیر منتشر شد. در این بین از اشعار شعرای دیگری نیز مانند سهراب و احمدرضا احمدی استفاده کردهام. البته احمدی از دوستان بسیار نزدیک و گرانقدر من محسوب می شود که در این رابطه با او نیز مشورت کردم. این نکته را نیز باید بگویم که در بین مکالمات روزانه من و احمدی، این دوست عزیز مدام سراغ کاری را میگیرد که قرار است بر روی اشعار فروغ انجام دهم. با اینکه برادرم ارسلان در این زمینه اثری را منتشر کرده اما من نیز دوست دارم به نوبه خود اثری را با بهره گیری از اشعار فروغ بسازم.»
تاریخ انتشار : یکشنبه 30 بهمن 1401 - 12:04
افزودن یک دیدگاه جدید