استاد آهنگساز سرانجام آلبوم «فروغ» را منتشر کرد
هوشنگ کامکار: احمدرضا سه روز قبل از رفتناش فروغ را شنید
موسیقی ما-«احساس میکنم، تلخی و سنگینی سالهای گذشته و اضطرابی که داشتم دلم را عمیق به تنگ آورد و بیمارم کرد. آنچه گذشت و میگذرد آسان نبود و نیست؛ اما چند چیز، شوق ماندن و زیستن را در من در سختترین دقایق پررنگ میکرد. اولین آنها فروغ فرخزاد بود. من فکر میکنم که من ماندم و دوام آوردم زیرا که، از عمق قلبم میخواستم انتشار تازهترین اثرم بر روی اشعار فروغ فرخزاد را که به دلیل کرونا انتشارش به تعویق افتاد را ببینم. عشق به فروغ و عاشقانههای او در اوج لحظههای بیماری چون باران نور در ظلمت قلبم میخزید و گویا فروغ ، همان مهربانی بود که به خانهام با چراغ و یک دریچه میآمد تا من به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.»
اینها را استاد «هوشنگ کامکار» مدتی پیش نوشت. آن روزهایی که قلبش را به تیغِ جراحی سپرده و از بسترِ بیماری برخاسته بود. او تمام تلاش خویش را انجام داد تا همزمان با سالروزِ مرگِ فروغ این اثر را منتشر کند؛ اما حال مردمان در آن زمان خوب نبود و انتشارِ اثر افتاد به زمانِ دیگری. به امروز. به روزی که مردِ بزرگِ آهنگساز، رفیقِ شفیق و یار شاطرش را از دست داده است: احمدرضا احمدی را. مردی که استاد هوشنگِ کامکار، او را امیدِ زندگیاش میخواند. در این چند روزی که از مرگِ احمدرضا گذشته است، حالِ آهنگساز بزرگ خوش نیست، نمیشود باشد که عزیزترین رفیقِ خود را از دست داده است.
ایدهی شکلگیری آلبومی بر اساس اشعار فروغ به مدتی قبل باز میگردد. «هوشنگ کامکار» تعدادی از اشعار این شاعر چون «فتح باغ»، «پرنده مردنی است» و «مرگ من روزی...» را انتخاب و آنها را برای ارکستر زهی، سازهای ایرانی، آواز و گروه کر تنظیم میکند و قرار میشود علاوه بر «صبا کامکار» که خوانندهی چند اثرِ پدرش بوده، مریم ابراهیم پور و هانا کامکار و البته «ارسلان کامکار» (آهنگساز و نوازندهی برجستهی موسیقی ایران) نیز خواندنِ قطعات را به عهده بگیرند.
برای همین است که میگوید: «احمدرضا احمدی جز آنکه شاعری بزرگ بود؛ انسانی بس والا بود و به همین خاطر رفتنِ او درد بزرگی برای جامعهی هنری و ادبی ایران است. او پس از آشنایی با نیما یوشیج، خود توانست موجی نو در ادبیات و شعرِ نوی ایران به وجود آورد که سرمنشا اتفاقاتِ بسیاری شد و سرمشق بسیاری از شاعرانِ نسل بعد از خود. اما خدماتِ او تنها به ادبیات منجر نمیشود. او نقاشی کشید، داستان و نمایشنامه نوشت و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خدمات بسیار ارزشمندی در زمینهی موسیقی به وجود آورد. از همهی اینها گذشته او همواره در طول عمرِ خود به هنرمندان و ادیبانِ دیگر کمک کرد و من نیز از مهرِ او بسیار بهره بردم.»
هوشنگ کامکار ادامه میدهد: «در طی این 40 واندی سال من همواره از حضور و مشورت و کمکهای او بهرهمند میشدم؛ بهخصوص در آلبوم «در گلستانه» که بر اساسِ اشعار سهراب سپهری شکل گرفت، بسیار موثر بود و دکلمهی اشعار را نیز به عهده گرفت و این کار را با زیبایی و لطافتِ بسیار انجام داد. او به اندازهای دلنگرانِ آثار من بود که در خلال نوشتنِ هر کدام از این آثار، بارها به من زنگ میزد و میپرسید که چه کردهام و همین انگیزهای بود برای آنکه بیش از گذشته کار کنم و تلاش کنم اثر به بهترین شکل منتشر شود.»
استاد آهنگساز سپس به آلبوم اخیر خود که براساس اشعار فروغ فرخزاد است، اشاره میکند: «احمدرضا احمدی دوستی بسیار نزدیکی با فروغ فرخزاد داشت و میگفت «فروغ» پاسپورت شاعری من و ورود به جامعهی ادبیات را دستِ من داد. من خود نیز از جوانی فروغ را بسیار دوست داشتم و اشعارش را مرتب زمزمه میکردم؛ اما بخشی از انگیزهی من برای کار روی آثار او بهخاطرِ علاقهی احمدرضا به این شاعر بزرگ بود. چند سال پیش به او گفتم میخواهم یک سیدی بر اساس اشعار فروغ فرخزاد تهیه کنم. از شنیدنِ این خبر بسیار خوشحال شد و با همراهی هم تعدادی از اشعارِ او را انتخاب کردیم. از آن وقت در تماسهای مداومی که با هم داشتیم، مرتب پیگیری میکرد سرنوشتِ این اثر چه شد؟ اول قرار بود خود احمدرضا دکلمهی اشعارش را به عهده بگیرد؛ اما بعد از مدتی به من گفت این اشعار بسیار زنانه است و به همین خاطر بهتر است که یک زن دکلمهشان کند. من پذیرفتم و به دخترم صبا گفتم که غیر از خواندنِ اشعار فروغ (در بخش موسیقایی)، باید دکلمه را هم به عهده بگیری.»
خالقِ اثر در ادامه بیان میکند: «سرانجام «پرواز جاودانهی فروغ» چند ماهِ قبل آمادهی انتشار شد؛ اما شرایط به گونهای بود که نمیخواستم این اثر را منتشر کنم؛ درست سه روز قبل از درگذشتِ «احمدرضا» به او تلفن زدم تا احوالش را بپرسم؛ او با آن حالِ غریب و نزارش پرسید: «هوشنگ فروغ را چه کار کردی؟ خواهش میکنم یک نسخه برای من بفرست تا قبل از مرگم بشنوم. برایش فرستادم. بعد از مدتی زنگ زد و گفت: مرگِ من روزی فراخواهد رسید را گوش کرده و بسیار تحت تاثیر قرار گرفته است. حالا هم با وجود آنکه حالِ خودم به خاطر رفتنِ دوستِ عزیزم خوب نیست و همچنین حالِ جامعه، تصمیم گرفتم به احترام به دو شاعر بزرگ وجاودانهی ایران زمین (فروغ و احمدرضا) این اثر را منتشر کنم. این دو هیچگاه فراموش نمیشوند که: پرواز را به خاطر بسپار... پرنده مردنی است.»
او در پایان میگوید: «احمدرضا بسیار به خانوادهاش علاقهمند بود و همواره به من گوشزد میکرد که قدرِ خانواده و نزدیکانم را بدانم؛ او دختر و همسرش را بسیار دوست داشت و من این مصیبت را به آنان تسلیت میگویم.»
اینها را استاد «هوشنگ کامکار» مدتی پیش نوشت. آن روزهایی که قلبش را به تیغِ جراحی سپرده و از بسترِ بیماری برخاسته بود. او تمام تلاش خویش را انجام داد تا همزمان با سالروزِ مرگِ فروغ این اثر را منتشر کند؛ اما حال مردمان در آن زمان خوب نبود و انتشارِ اثر افتاد به زمانِ دیگری. به امروز. به روزی که مردِ بزرگِ آهنگساز، رفیقِ شفیق و یار شاطرش را از دست داده است: احمدرضا احمدی را. مردی که استاد هوشنگِ کامکار، او را امیدِ زندگیاش میخواند. در این چند روزی که از مرگِ احمدرضا گذشته است، حالِ آهنگساز بزرگ خوش نیست، نمیشود باشد که عزیزترین رفیقِ خود را از دست داده است.
ایدهی شکلگیری آلبومی بر اساس اشعار فروغ به مدتی قبل باز میگردد. «هوشنگ کامکار» تعدادی از اشعار این شاعر چون «فتح باغ»، «پرنده مردنی است» و «مرگ من روزی...» را انتخاب و آنها را برای ارکستر زهی، سازهای ایرانی، آواز و گروه کر تنظیم میکند و قرار میشود علاوه بر «صبا کامکار» که خوانندهی چند اثرِ پدرش بوده، مریم ابراهیم پور و هانا کامکار و البته «ارسلان کامکار» (آهنگساز و نوازندهی برجستهی موسیقی ایران) نیز خواندنِ قطعات را به عهده بگیرند.
برای همین است که میگوید: «احمدرضا احمدی جز آنکه شاعری بزرگ بود؛ انسانی بس والا بود و به همین خاطر رفتنِ او درد بزرگی برای جامعهی هنری و ادبی ایران است. او پس از آشنایی با نیما یوشیج، خود توانست موجی نو در ادبیات و شعرِ نوی ایران به وجود آورد که سرمنشا اتفاقاتِ بسیاری شد و سرمشق بسیاری از شاعرانِ نسل بعد از خود. اما خدماتِ او تنها به ادبیات منجر نمیشود. او نقاشی کشید، داستان و نمایشنامه نوشت و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خدمات بسیار ارزشمندی در زمینهی موسیقی به وجود آورد. از همهی اینها گذشته او همواره در طول عمرِ خود به هنرمندان و ادیبانِ دیگر کمک کرد و من نیز از مهرِ او بسیار بهره بردم.»
هوشنگ کامکار ادامه میدهد: «در طی این 40 واندی سال من همواره از حضور و مشورت و کمکهای او بهرهمند میشدم؛ بهخصوص در آلبوم «در گلستانه» که بر اساسِ اشعار سهراب سپهری شکل گرفت، بسیار موثر بود و دکلمهی اشعار را نیز به عهده گرفت و این کار را با زیبایی و لطافتِ بسیار انجام داد. او به اندازهای دلنگرانِ آثار من بود که در خلال نوشتنِ هر کدام از این آثار، بارها به من زنگ میزد و میپرسید که چه کردهام و همین انگیزهای بود برای آنکه بیش از گذشته کار کنم و تلاش کنم اثر به بهترین شکل منتشر شود.»
استاد آهنگساز سپس به آلبوم اخیر خود که براساس اشعار فروغ فرخزاد است، اشاره میکند: «احمدرضا احمدی دوستی بسیار نزدیکی با فروغ فرخزاد داشت و میگفت «فروغ» پاسپورت شاعری من و ورود به جامعهی ادبیات را دستِ من داد. من خود نیز از جوانی فروغ را بسیار دوست داشتم و اشعارش را مرتب زمزمه میکردم؛ اما بخشی از انگیزهی من برای کار روی آثار او بهخاطرِ علاقهی احمدرضا به این شاعر بزرگ بود. چند سال پیش به او گفتم میخواهم یک سیدی بر اساس اشعار فروغ فرخزاد تهیه کنم. از شنیدنِ این خبر بسیار خوشحال شد و با همراهی هم تعدادی از اشعارِ او را انتخاب کردیم. از آن وقت در تماسهای مداومی که با هم داشتیم، مرتب پیگیری میکرد سرنوشتِ این اثر چه شد؟ اول قرار بود خود احمدرضا دکلمهی اشعارش را به عهده بگیرد؛ اما بعد از مدتی به من گفت این اشعار بسیار زنانه است و به همین خاطر بهتر است که یک زن دکلمهشان کند. من پذیرفتم و به دخترم صبا گفتم که غیر از خواندنِ اشعار فروغ (در بخش موسیقایی)، باید دکلمه را هم به عهده بگیری.»
خالقِ اثر در ادامه بیان میکند: «سرانجام «پرواز جاودانهی فروغ» چند ماهِ قبل آمادهی انتشار شد؛ اما شرایط به گونهای بود که نمیخواستم این اثر را منتشر کنم؛ درست سه روز قبل از درگذشتِ «احمدرضا» به او تلفن زدم تا احوالش را بپرسم؛ او با آن حالِ غریب و نزارش پرسید: «هوشنگ فروغ را چه کار کردی؟ خواهش میکنم یک نسخه برای من بفرست تا قبل از مرگم بشنوم. برایش فرستادم. بعد از مدتی زنگ زد و گفت: مرگِ من روزی فراخواهد رسید را گوش کرده و بسیار تحت تاثیر قرار گرفته است. حالا هم با وجود آنکه حالِ خودم به خاطر رفتنِ دوستِ عزیزم خوب نیست و همچنین حالِ جامعه، تصمیم گرفتم به احترام به دو شاعر بزرگ وجاودانهی ایران زمین (فروغ و احمدرضا) این اثر را منتشر کنم. این دو هیچگاه فراموش نمیشوند که: پرواز را به خاطر بسپار... پرنده مردنی است.»
او در پایان میگوید: «احمدرضا بسیار به خانوادهاش علاقهمند بود و همواره به من گوشزد میکرد که قدرِ خانواده و نزدیکانم را بدانم؛ او دختر و همسرش را بسیار دوست داشت و من این مصیبت را به آنان تسلیت میگویم.»
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 تیر 1402 - 12:41
افزودن یک دیدگاه جدید