چراغ شب چهارم مسعودیه با موسیقی گروه «شمس» روشن شد؛
هنرنمایی پورناظریها مخاطبان را میخکوب کرد
موسیقی ما - شب چهارم فستیوال موسیقی تهران در حالی با هنرنمایی کیخسرو پورناظری و شاگردانش برگزار شد که بار دیگر ثابت شد تنبور جای خود را در میان مخاطبان موسیقی اصیل ایرانی به خوبی باز کرده است.
عمارت مسعودیه ساعت ۲۱
با روشن شدن محوطه عمارت، مشخص شد باز هم یک بازیگر سینما و تلویزیون به منظور خوشآمدگویی به مخاطبان فستیوال موسیقی تهران پشت تریبون قرار گرفته است. «سحر دولتشاهی» سخنانش را با خیر مقدم به حاضرین آغاز کرد. او نیز مطابق رویه ایجاد شده در شبهای پیش، از کمپین حمایت از کپیرایت در موسیقی سخن گفت. «دولتشاهی» در ادامه با اشاره به تلاش هنرمندان در عرصه موسیقی از مردم خواست به کمپین «من از موسیقی حمایت میکنم» بپیوندند. در ادامه او با معرفی هنرمندان شب چهارم فستیوال موسیقی تهران، از استاد کیخسرو پورناظری و گروه شمس دعوت کرد برای اجرای کنسرت به روی صحنه بیایند.
بخش اول اجرا؛ بداههنوازی غیرقابل پیشبینی
اجرای گروه موسیقی شمس به سرپرستی استاد «کیخسرو پورناظری» در شب نیمه شهریور از دو بخش تشکیل شده بود. بخش اول این کنسرت شامل بداههنوازی تهمورس و سهراب پورناظری بود و البته حسین رضایینیا و آیین مشکاتیان نیز به عنوان نوازنده دف و سازهای کوبهای این دو را همراهی میکردند. مضرابهای آرام و جملهسازیهای هنرمندانه تهمورس پورناظری آغازگر برنامه بداههنوازی دو برادر بود. مقدمه کار بر اساس موسیقی مقامی تنبور، فضایی هورهمانند را در ذهن تداعی میکرد. (راز و نیاز دراویش و مردمان بومی نواحی کرد و لر با نوعی تحریر خاص همراه است که به آن «هوره» میگویند.) سهراب پورناظری اما با زخمههایی خشن جملات برادرش را تکرار میکرد تا فضا برای اجرای یک بداهه تمام و کمال هموارتر شود. این بار تهمورس خشن ساز میزد و سهراب افتوخیز را در سازش افزایش داده بود. نگاههای این دو به یکدیگر، در ترسیم فضای نوازندگیشان کمک زیادی میکرد. از لحظهای به بعد مضرابهای هر دو برادر سرعت گرفت و هیجان زیادی را به مخاطبان تزریق کرد.
تنبور باستانی، بیان شخصی
پاسکاریها ادامه پیدا کرد تا آنجا که حسین رضایینیا (نوازنده دف) و آیین مشکاتیان (نوازنده کوبهای) نیز وارد شدند. ادامه کار فضایی ضربی را نوید میداد. انگار حس و حال بداهه به نقطه دلخواهی رسیده بود. این را میشد از لبخندهای سهراب به تهمورس حدس زد. تهمورس به نواختنش سرعت داد و در ادامه از کاسه ساز هم استفاده کرد. حالا نوبت رضایینیا بود تا با تکنوازی دف توجه حاضرین در عمارت را به خود معطوف کند. بخش اول اجرا که شامل بداههنوازی تنبور پورناظریها (تهمورس و سهراب) با همراهی کوبهایها بود به پایان رسید. تشویق کمنظیر مردم برای یک موسیقی بداهه قابل تأمل بود. نور صحنه روشن شد و چهار هنرمند با جامههای سپیدشان به حضار ادای احترام کردند. با همراهی تشویقها صحنه خالی شد.
برخلاف شبهای گذشته در میان دو قسمت برنامه، استراحتی در کار نبود. کمتر از یک دقیقه از خارج شدن هنرمندان بخش اول نگذشته بود که این بار همه اعضا با هم وارد صحنه شدند. استاد کیخسرو پورناظری و بقیه اعضای گروه «شمس» در میان تشویقهای مردم در صندلیهایشان نشستند تا همه شنونده بخش دوم اجرا باشند.
آواز سهراب بر ساختههای پدر
بعد از کوک سازها، اولین قطعهای که اجرا شد «افسانه تنبور» نام داشت. این قطعه سالها پیش توسط استاد پورناظری ساخته شده و در آلبومی به همین نام منتشر شده بود. برخلاف بخش اول، این بخش با آرامش خاصی آغاز شد. اعضای گروه کاملاً با هم هماهنگ بودند و این هماهنگی را با حرکات سر نشان میدادند. قطعه «افسانه دل» به آهنگسازی استاد پورناظری و بر شعری از مولانا دومین قطعه از بخش دوم اجرای گروه شمس بود. «وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم / تا نمیریم نپندار که مردانه شویم» سهراب در این بخش آواز میخواند و نجمه تجدد او را به عنوان همخوان همراهی میکرد.
حالا نوبت اجرای یکی از ساختههای سهراب پورناظری بود. «مرغ دل» با شعری از حضرت مولانا. «مرغ دلم باز پریدن گرفت...» همراهی نجمه تجدد در این قطعه با آواز سهراب پورناظری حاصل جالبی به دنبال داشت. گروه هم در پارهای از ابیات با این دو همخوانی میکردند. میزان تشویق حاضران در عمارت، گواه این موضوع بود که پورناظریها نبض موسیقایی مخاطب را به خوبی در دست دارند.
حالا نوبت اجرای قطعه «دلبر» با آهنگسازی استاد کیخسرو پورناظری و شعری از نورعلیشاه بود. در آغاز این قطعه، کیخسور پورناظری به تکنوازی تنبور پرداخت. موسیقی ارائه شده توسط این هنرمند یادآور کارهای او و گروه شمس در سالهای دور بود. در ادامه سهراب پورناظری با آوازش پدر را همراهی کرد. «دل خلوت خاص دلبر آمد» تحریرهای نجمه تجدد نیز کاملاً روی موسیقی نشسته بود و جانی تازه به آواز میداد.
تشویقی طولانی برای «یار یار»
سهراب برای قطعه «یار یار» (از ساختههای خودش با شعری از مولانا) مقدمهای را پیشبینی کرده بود با این مطلع: «عشق است که کیمیای شرق است در او/ ابری است که صد هزار برق است در او/ در باطن ز فر او دریایی است/ کین جمله کائنات غرق است در او» سهراب با ساختارشکنی، وزن شعری شعر مولانا را تغییر داده بود و آن را به نحوی کاملاً جذاب و نو ارائه میداد. او در کنسرت گروه شمس نمایش قابل توجهی ارائه داد. تشویق حضار پایانبخش این قطعه هیجانانگیز بود. تشویقهایی که به سختی بند آمدند. گروه آماده رفتن شد و صحنه را ترک کرد اما...
پایانبخش شب خاطرهانگیز شمس: «مردان خدا»
مردم به شدت راضی بودند. آنها آنقدر تشویقهایشان را ادامه دادند تا گروه دوباره به روی صحنه آمد. استاد پورناظری و اعضای گروهش با ادای احترام به مخاطبان به روی صندلیهایشان نشستند و آماده شدند تا قطعهای را به عنوان حسن ختام بنوازند؛ اما یکی از حاضران فریاد زد: حیرانی حیرانی! ظاهراً گروه برنامه خود را عوض کرد و نوبت به اجرای تصنیف خاطرهانگیز «مردان خدا» رسید. تصنیفی ضربی با حال و هوایی حماسی عرفانی. مردم هم سهراب، نجمه تجدد و گروه را در خواندن این قطعه همراهی میکردند. «مردان خدا پرده پندار دریدند/ یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند...» با اتمام این قطعه گروه در میان تشویق حاضران صحنه را ترک کرد و پرونده چهارمین شب موسیقایی عمارت مسعودیه با لبخندهای مردم بسته شد.
عمارت مسعودیه ساعت ۲۱
با روشن شدن محوطه عمارت، مشخص شد باز هم یک بازیگر سینما و تلویزیون به منظور خوشآمدگویی به مخاطبان فستیوال موسیقی تهران پشت تریبون قرار گرفته است. «سحر دولتشاهی» سخنانش را با خیر مقدم به حاضرین آغاز کرد. او نیز مطابق رویه ایجاد شده در شبهای پیش، از کمپین حمایت از کپیرایت در موسیقی سخن گفت. «دولتشاهی» در ادامه با اشاره به تلاش هنرمندان در عرصه موسیقی از مردم خواست به کمپین «من از موسیقی حمایت میکنم» بپیوندند. در ادامه او با معرفی هنرمندان شب چهارم فستیوال موسیقی تهران، از استاد کیخسرو پورناظری و گروه شمس دعوت کرد برای اجرای کنسرت به روی صحنه بیایند.
بخش اول اجرا؛ بداههنوازی غیرقابل پیشبینی
اجرای گروه موسیقی شمس به سرپرستی استاد «کیخسرو پورناظری» در شب نیمه شهریور از دو بخش تشکیل شده بود. بخش اول این کنسرت شامل بداههنوازی تهمورس و سهراب پورناظری بود و البته حسین رضایینیا و آیین مشکاتیان نیز به عنوان نوازنده دف و سازهای کوبهای این دو را همراهی میکردند. مضرابهای آرام و جملهسازیهای هنرمندانه تهمورس پورناظری آغازگر برنامه بداههنوازی دو برادر بود. مقدمه کار بر اساس موسیقی مقامی تنبور، فضایی هورهمانند را در ذهن تداعی میکرد. (راز و نیاز دراویش و مردمان بومی نواحی کرد و لر با نوعی تحریر خاص همراه است که به آن «هوره» میگویند.) سهراب پورناظری اما با زخمههایی خشن جملات برادرش را تکرار میکرد تا فضا برای اجرای یک بداهه تمام و کمال هموارتر شود. این بار تهمورس خشن ساز میزد و سهراب افتوخیز را در سازش افزایش داده بود. نگاههای این دو به یکدیگر، در ترسیم فضای نوازندگیشان کمک زیادی میکرد. از لحظهای به بعد مضرابهای هر دو برادر سرعت گرفت و هیجان زیادی را به مخاطبان تزریق کرد.
تنبور باستانی، بیان شخصی
پاسکاریها ادامه پیدا کرد تا آنجا که حسین رضایینیا (نوازنده دف) و آیین مشکاتیان (نوازنده کوبهای) نیز وارد شدند. ادامه کار فضایی ضربی را نوید میداد. انگار حس و حال بداهه به نقطه دلخواهی رسیده بود. این را میشد از لبخندهای سهراب به تهمورس حدس زد. تهمورس به نواختنش سرعت داد و در ادامه از کاسه ساز هم استفاده کرد. حالا نوبت رضایینیا بود تا با تکنوازی دف توجه حاضرین در عمارت را به خود معطوف کند. بخش اول اجرا که شامل بداههنوازی تنبور پورناظریها (تهمورس و سهراب) با همراهی کوبهایها بود به پایان رسید. تشویق کمنظیر مردم برای یک موسیقی بداهه قابل تأمل بود. نور صحنه روشن شد و چهار هنرمند با جامههای سپیدشان به حضار ادای احترام کردند. با همراهی تشویقها صحنه خالی شد.
برخلاف شبهای گذشته در میان دو قسمت برنامه، استراحتی در کار نبود. کمتر از یک دقیقه از خارج شدن هنرمندان بخش اول نگذشته بود که این بار همه اعضا با هم وارد صحنه شدند. استاد کیخسرو پورناظری و بقیه اعضای گروه «شمس» در میان تشویقهای مردم در صندلیهایشان نشستند تا همه شنونده بخش دوم اجرا باشند.
آواز سهراب بر ساختههای پدر
بعد از کوک سازها، اولین قطعهای که اجرا شد «افسانه تنبور» نام داشت. این قطعه سالها پیش توسط استاد پورناظری ساخته شده و در آلبومی به همین نام منتشر شده بود. برخلاف بخش اول، این بخش با آرامش خاصی آغاز شد. اعضای گروه کاملاً با هم هماهنگ بودند و این هماهنگی را با حرکات سر نشان میدادند. قطعه «افسانه دل» به آهنگسازی استاد پورناظری و بر شعری از مولانا دومین قطعه از بخش دوم اجرای گروه شمس بود. «وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم / تا نمیریم نپندار که مردانه شویم» سهراب در این بخش آواز میخواند و نجمه تجدد او را به عنوان همخوان همراهی میکرد.
حالا نوبت اجرای یکی از ساختههای سهراب پورناظری بود. «مرغ دل» با شعری از حضرت مولانا. «مرغ دلم باز پریدن گرفت...» همراهی نجمه تجدد در این قطعه با آواز سهراب پورناظری حاصل جالبی به دنبال داشت. گروه هم در پارهای از ابیات با این دو همخوانی میکردند. میزان تشویق حاضران در عمارت، گواه این موضوع بود که پورناظریها نبض موسیقایی مخاطب را به خوبی در دست دارند.
حالا نوبت اجرای قطعه «دلبر» با آهنگسازی استاد کیخسرو پورناظری و شعری از نورعلیشاه بود. در آغاز این قطعه، کیخسور پورناظری به تکنوازی تنبور پرداخت. موسیقی ارائه شده توسط این هنرمند یادآور کارهای او و گروه شمس در سالهای دور بود. در ادامه سهراب پورناظری با آوازش پدر را همراهی کرد. «دل خلوت خاص دلبر آمد» تحریرهای نجمه تجدد نیز کاملاً روی موسیقی نشسته بود و جانی تازه به آواز میداد.
تشویقی طولانی برای «یار یار»
سهراب برای قطعه «یار یار» (از ساختههای خودش با شعری از مولانا) مقدمهای را پیشبینی کرده بود با این مطلع: «عشق است که کیمیای شرق است در او/ ابری است که صد هزار برق است در او/ در باطن ز فر او دریایی است/ کین جمله کائنات غرق است در او» سهراب با ساختارشکنی، وزن شعری شعر مولانا را تغییر داده بود و آن را به نحوی کاملاً جذاب و نو ارائه میداد. او در کنسرت گروه شمس نمایش قابل توجهی ارائه داد. تشویق حضار پایانبخش این قطعه هیجانانگیز بود. تشویقهایی که به سختی بند آمدند. گروه آماده رفتن شد و صحنه را ترک کرد اما...
پایانبخش شب خاطرهانگیز شمس: «مردان خدا»
مردم به شدت راضی بودند. آنها آنقدر تشویقهایشان را ادامه دادند تا گروه دوباره به روی صحنه آمد. استاد پورناظری و اعضای گروهش با ادای احترام به مخاطبان به روی صندلیهایشان نشستند و آماده شدند تا قطعهای را به عنوان حسن ختام بنوازند؛ اما یکی از حاضران فریاد زد: حیرانی حیرانی! ظاهراً گروه برنامه خود را عوض کرد و نوبت به اجرای تصنیف خاطرهانگیز «مردان خدا» رسید. تصنیفی ضربی با حال و هوایی حماسی عرفانی. مردم هم سهراب، نجمه تجدد و گروه را در خواندن این قطعه همراهی میکردند. «مردان خدا پرده پندار دریدند/ یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند...» با اتمام این قطعه گروه در میان تشویق حاضران صحنه را ترک کرد و پرونده چهارمین شب موسیقایی عمارت مسعودیه با لبخندهای مردم بسته شد.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 16 شهریور 1393 - 12:47
دیدگاهها
حسین بهروزی نیا؟
اين كار كه چه در مراسم رونمايي آلبوم نه فرشته ام ... و چه در اين كنسرت كه آهنگسازي آنها با پورناظري هاست قبل از برنامه، يك نفر مشخص بعنوان مجري وارد مي شود و به معرفي برنامه مي پردازد اقدام با برنامه و پسنديده اي است و خانم سحر دولتشاهي هم كه هم سادگي و هم زيبايي را با هم دارند بخوبي اجرايي خوب و در شان آن اجرا و كنسرت دارند.
سلام!
از گزارشهای زیبایی که از عمارت مسعودیه ارائه کردید ممنونم. برای همچون منی که غایب بودم، خوندن تعاریف زیبا و موسیقیاییِ شما روایتگر جریان موسیقی ایرانی بود که زنده و زندهتر میشه.
انشالا امکان حضور در چنین مراسمی برای همگان مهیّا بشه.
افزودن یک دیدگاه جدید