گفتوگوی مفصل با خواننده قطعه معروف و محبوب اما رضا (ع) از خاطرات کودکی تا اتفاقاتی که بعد از خواندن این قطعه برایش افتاد (بازنشر)
غلامرضا صنعتگر: من غلام رضا هستم
موسیقی ما - گشتم تا پیدایش کردم. شش هفت سال پیش. آهنگهایش (به خصوص امام رضا و ایران) را از رادیو شنیده بودم و از آنجایی که عاشق ریتمهای جنوب هستم بسیار لذت میبردم اما نمیدانستم کیست. در اینترنت جستجو کردم و اسمش را فهمیدم و بعد از طریق دوستان شمارهاش را پیدا کردم و با هم برای این مصاحبه قرار گذاشتیم. شش سال پیش، وقتی او سی و شش ساله بود و ده آذر امسال که بیاید چهل و دو ساله میشود. آن موقع هنوز ماجرای بیماریاش معلوم نشده بود. یک مصاحبه مفصل با او انجام دادم، از زمانی که در بندرعباس بود تا همان موقع. آن روزها قرار بود آلبومش مشخص شود اما بهانه ما برای مصاحبه امام رضا (ع) بود. در مقدمه این مصاحبه نوشتم:
«سی و شش سال و چند ماه قبل، پدربزرگ که نوهاش بیماری لاعلاجی داشت و همه جوابش کرده بودند، دست نوهاش را گرفت و به دیدار آقایش برد تا شفایش را از او بگیرد. حالا که سی و شش سال و چند ماه بعد است، آن دختر که حالا مادر است و یک پسر به نام غلامرضا دارد، هر وقت که صدای او را میشنود که از رضا میخواند، یاد آن روز میافتد که با پدر بزرگ از بندر به مشهد رفتند تا شفا را با شفاعت رضا بجویند و خدای رضا، غلامرضا را به او داده است. غلامرضا این ماجرا را آخر مصاحبه میگوید و بعد میگوید دلش همیشه هوای زیارت دارد و به دوستش مهدی میگوید: «مهدی میای امشب بریم؟»
نشستهایم و روند خواننده شدنش را بررسی میکنیم. از بندرعباس، وقتی که آنقدر به صدا و سیمایش رفته بود که همه را ذله کرده بود تا تهران که آمد خواننده و آهنگساز مطرحی شود و بعد که سفارش آهنگی برای امام رضا به او داده شد و به یادش آمد که سالها منتظر این لحظه بوده است. شاید از سی و شش سال و چند ماه قبل که مادرش شفایش را گرفته بود و مقرر کرده بود که او «غلام رضا» شود.
از همه چیز حرف میزنیم و این کاملترین مصاحبه او است درباره زندگی و کارش. کارش را جدی میگیرد و خونگرمی ذاتی جنوبیها را هم به این خصیصه اضافه کنید تا به غلامرضا صنعتگر خلاق برسید با آن حس قوی و غریبش و آن ریتم دلنشین کارهایش و البته صدای گرم و مهربانش. میگوید خیلیها که به لهجهاش دقت نمیکنند فکر میکنند مشهدی است و میخندد. با این آهنگساز، نوازنده و خواننده خوب از هر دری سخن گفتیم. از جمله آلبومش و البته معلوم بود بهانه اصلی چیست: آهنگ زیبایی که برای امام رضا (ع) ساخته و به زیبایی اجرا کرده است.»
حالا خود غلامرضای عزیزم بیمار است. امید که همان امامی که مادرش را شفا داد، به پسر او هم عنایت داشته باشد. پسری که به عشق او، نامش غلام رضا شده است: غلامرضا صنعتگر.
بار اول که پخش شد از خانه به صدا و سیما زنگ زدم و گفتم «عجب کار زیبایی بود» پسر خاله، دختر خاله، پسر عمه، دختر عمه، عمه، خاله و همه را مأمور کردم که زنگ بزنند و از کارم تعریف کنند و از صدا سیما بابت پخش آن تشکر کنند. فردا از دفتر رئیس صدا وسیما زنگ زدند. آن موقع رئیس صدا و سیما جناب پهلوانزاده بود. گفتند آقای پهلوانزاده با شما کار دارد. محبت کنید تشریف بیاورید اینجا و ما هم رفتیم. گفتند آقا خیلی تماس گرفتند. ما خوشحال شدیم غافل از اینکه تلفن صدا و سیما CALLER ID دارد. هشتاد و دو تماس به صدا و سیما گرفته بودند و از کار ما تعریف کرده بود و تمام آن هشتاد و دو از یک تلفن بود، از تلفن خانه ما (میخندد). البته ما خودمان را نباختیم گفتیم لابد خط رو خط شده است (میخندد). البته رئیس صدا و سیما گفت کارت خوب است.
آن موقع مجید اخشابی در شورای صدا و سیما بود. به من زنگ زد و گفت رضا کارهایت تأیید شده است. خدا یارش باشد عبدالحسین مختاباد را که هر جا هست من مدیونش هستم. خیلی مرد بزرگی است و ای کاش باز هم به این عرصه وارد شود. واقعاً دستی برای خیلیها بود و فکر میکنم هر کس که بی کس بود، یکی از افرادی که دستشان را گرفت و بزرگشان کرد و هنرشان را نمایان کرد عبدالحسین مختاباد بود. واقعاً زحمت کشید. یکی از دوستان به من گفت آقای مختاباد میخواهد شما را ببیند. آن موقع رئیس واحد موسیقی بود. باورم نمیشد. وقتی رفتم آنجا از جلویم رد شد، یک نفر از افرادی که آنجا بود گفت ایشان آقای صنتعگر هستند. آقای مختاباد آمد احترام خاصی گذاشت و واقعاً برایم لذت بخش بود که دارند از موسیقی جنوبی ما حمایت میکنند. شاید اگر کسی دیگری جای آقای مختاباد بود چنین کاری نمیکرد. دو کار ساخته بودم که بعد خود آقای مختاباد به من گفت میخواهم یک کار برای ایران بسازی. من آن کار را در شش ساعت جمع کردم. یعنی آهنگ و تنظیم و شعر و میکس و مستر ش انجام شد.
در ضمن میخواهم نکتهای بگویم. بعضیها از من میپرسند چرا مثل خیلی از خوانندگان این روزهای موسیقی، معروف نیستی. در جواب آنها میگویم، میتوانستم برای چشم و ابرو و دل و قلوه بخوانم و خیلی بیشتر معروف شوم ولی ذهنیت و دیدگاهم طوری است که میخواهم، حداقل پیش خودم به یک سرانجامی برسم و نمیخواهم نصف و نیمه تمام شوم. خیلی در خواستها در زمینه کار کردن این بود که طوری دیگر کار کنم و پول خوبی هم به من میدادند. نمیگویم این کار بد است اما من تا به آن سرانجام و هدفی که در ذهنم دارم نرسم، قطعا این کار را نخواهم کرد. البته در آلبومم کار عاشقانه دارم اما عاشقانه عارفانه و معنوی است نه عاشقانه سطحی و دم دستی. البته گستردگی موسیقی خیلی بزرگ است و آن کسی که در این مسیر میرود رفتهام و از این بابت به خودم افتخار میکنم. یکی از دلایلی که باعث شده این مسیر را بروم پسر من است. دوست دارم فردا که بزرگ شد و دیدگاهش کامل شد به من نگوید پدر، چرا وارد سیستمی شدی که فقط برای پول کار کردی. میخواهم برای دلم و برای رشد و تعالی کارم و هنری کار کنم.
(دوستش مهدی توضیح میدهد که رضا میگوید میلیارد کار کردهام اما من شاهد هستم که او از این کارهایی که میکند هیچ چیزی را برای خودش نگه نمیدارد و همه را میبخشد. حضرت علی (ع) میفرماید گذشت و بخشش این نیست که آنچه را اضافه داری ببخشی. گذشت این است که آنچه را هم خودت نیاز داری ببخشی. من این را در رضا به عنوان یک دوست میبینم و اولین بار هم هست که در جایی میگویم. رضا حرفش را قطع میکند و بحث را عوض میکند.)
«سی و شش سال و چند ماه قبل، پدربزرگ که نوهاش بیماری لاعلاجی داشت و همه جوابش کرده بودند، دست نوهاش را گرفت و به دیدار آقایش برد تا شفایش را از او بگیرد. حالا که سی و شش سال و چند ماه بعد است، آن دختر که حالا مادر است و یک پسر به نام غلامرضا دارد، هر وقت که صدای او را میشنود که از رضا میخواند، یاد آن روز میافتد که با پدر بزرگ از بندر به مشهد رفتند تا شفا را با شفاعت رضا بجویند و خدای رضا، غلامرضا را به او داده است. غلامرضا این ماجرا را آخر مصاحبه میگوید و بعد میگوید دلش همیشه هوای زیارت دارد و به دوستش مهدی میگوید: «مهدی میای امشب بریم؟»
نشستهایم و روند خواننده شدنش را بررسی میکنیم. از بندرعباس، وقتی که آنقدر به صدا و سیمایش رفته بود که همه را ذله کرده بود تا تهران که آمد خواننده و آهنگساز مطرحی شود و بعد که سفارش آهنگی برای امام رضا به او داده شد و به یادش آمد که سالها منتظر این لحظه بوده است. شاید از سی و شش سال و چند ماه قبل که مادرش شفایش را گرفته بود و مقرر کرده بود که او «غلام رضا» شود.
از همه چیز حرف میزنیم و این کاملترین مصاحبه او است درباره زندگی و کارش. کارش را جدی میگیرد و خونگرمی ذاتی جنوبیها را هم به این خصیصه اضافه کنید تا به غلامرضا صنعتگر خلاق برسید با آن حس قوی و غریبش و آن ریتم دلنشین کارهایش و البته صدای گرم و مهربانش. میگوید خیلیها که به لهجهاش دقت نمیکنند فکر میکنند مشهدی است و میخندد. با این آهنگساز، نوازنده و خواننده خوب از هر دری سخن گفتیم. از جمله آلبومش و البته معلوم بود بهانه اصلی چیست: آهنگ زیبایی که برای امام رضا (ع) ساخته و به زیبایی اجرا کرده است.»
حالا خود غلامرضای عزیزم بیمار است. امید که همان امامی که مادرش را شفا داد، به پسر او هم عنایت داشته باشد. پسری که به عشق او، نامش غلام رضا شده است: غلامرضا صنعتگر.
****
- * نام فامیلت «صنعتگر» است. به نظر نمیرسد «صنعتگر» ربطی به هنر داشته باشد.
- * میخواستم بپرسم آیا اینکه اسم خانوادگی شما صنعتگر شده ، دلیل داشته و آیا اجداد شما صنعتگر بودند؟
- * در خانوادهی «صنعتگر»، به جز خودت کسی دیگری هم به دنبال هنر و هنر موسیقی بود؟
- * وقتی موسیقی را از طریق شنیدن کار میکردی، چه نوع موسیقیهایی را گوش میکردی؟
- * فقط کارهای نصروک را گوش میکردی؟
- * بله. کیست که ابراهیم منصفی را نشناسد. اینها وقتی بود که موسیقی را به صورت گوشی پیگیری میکردی. حالا اولین بار کی ساز به دست گرفتی و با آن موسیقی را اجرا و پی گرفتی؟
- * آن موقع چند سالت بود؟
- * چه زمانی ساز دیگری تهیه کردی؟
- * آن موقع با آن ارگ چه آهنگهایی میزدی؟
- * این ملودی ساخته شما بود؟
- * چرا آنقدر که موسیقی فولکلور را دوست داشتی به سمت سازهای ضربی منطقه خودتان نرفتی و به کیبورد گرایش پیدا کردی؟
- * شاید یکی از دلایل آن هم این بود که آن روزها علاقه به موسیقی پاپ زیاد شده و جذبت کرده بود؟
- * آن موقع خواننده پاپ مورد علاقهات که بود؟ ناصر عبداللهی که نبود؟
- * مثل اینکه خیلی به ابراهیم منصفی علاقه داشتی. در مورد ایشان بیشتر توضیح میدهی؟
- * در مورد شعر ایشان گفت یا درباره موسیقیاش؟
- * داشتی در مورد آغاز کار موسیقیات میگفتی.
- * اینها که میگویی مربوط به چه سالی است؟
- * پیش چه کسی آموزش نوازندگی دیدی؟
- * کِی اولین آهنگت را ساختی و خواندی؟
- * چطور این تیتراژ را به شما سفارش داده بودند؟ مگر یک خواننده شناخته شده بودی؟
بار اول که پخش شد از خانه به صدا و سیما زنگ زدم و گفتم «عجب کار زیبایی بود» پسر خاله، دختر خاله، پسر عمه، دختر عمه، عمه، خاله و همه را مأمور کردم که زنگ بزنند و از کارم تعریف کنند و از صدا سیما بابت پخش آن تشکر کنند. فردا از دفتر رئیس صدا وسیما زنگ زدند. آن موقع رئیس صدا و سیما جناب پهلوانزاده بود. گفتند آقای پهلوانزاده با شما کار دارد. محبت کنید تشریف بیاورید اینجا و ما هم رفتیم. گفتند آقا خیلی تماس گرفتند. ما خوشحال شدیم غافل از اینکه تلفن صدا و سیما CALLER ID دارد. هشتاد و دو تماس به صدا و سیما گرفته بودند و از کار ما تعریف کرده بود و تمام آن هشتاد و دو از یک تلفن بود، از تلفن خانه ما (میخندد). البته ما خودمان را نباختیم گفتیم لابد خط رو خط شده است (میخندد). البته رئیس صدا و سیما گفت کارت خوب است.
- * مردم اصلاً تماس نگرفته بودند.
- * پدرتان متوجه شده بود؟
- * بعد یک کار دیگر برای بندر ساختی؟
- * شعرش مال چه کسی بود؟
- * یعنی دیگر لازم نشد خودت از خانه زنگ بزنی و از کارت تعریف کنی؟
- * برای این کار دستمزد گرفتی؟
- * کِی تصمیم گرفتی به تهران بیایی؟
- * قبل از اینکه به تهران بیایی، چند کار ساخته بودی؟
- * با ناصر عبداللهی از طریق کارهایت آشنا شده بودی؟
- * رضا صادقی نیامده بود؟
- * چه کاری را برایش ساخته بودی؟
- * تا آن موقع فقط به عنوان آهنگساز میشناختنت؟
- * آن موقع که این کارها را میساختی، سازش را هم خودت میزدی؟
- * اینجا لابد دستمزد خوب میگرفتی؟
- * تا این مقطع بیشتر به عنوان آهنگساز مطرح بودی؟
آن موقع مجید اخشابی در شورای صدا و سیما بود. به من زنگ زد و گفت رضا کارهایت تأیید شده است. خدا یارش باشد عبدالحسین مختاباد را که هر جا هست من مدیونش هستم. خیلی مرد بزرگی است و ای کاش باز هم به این عرصه وارد شود. واقعاً دستی برای خیلیها بود و فکر میکنم هر کس که بی کس بود، یکی از افرادی که دستشان را گرفت و بزرگشان کرد و هنرشان را نمایان کرد عبدالحسین مختاباد بود. واقعاً زحمت کشید. یکی از دوستان به من گفت آقای مختاباد میخواهد شما را ببیند. آن موقع رئیس واحد موسیقی بود. باورم نمیشد. وقتی رفتم آنجا از جلویم رد شد، یک نفر از افرادی که آنجا بود گفت ایشان آقای صنتعگر هستند. آقای مختاباد آمد احترام خاصی گذاشت و واقعاً برایم لذت بخش بود که دارند از موسیقی جنوبی ما حمایت میکنند. شاید اگر کسی دیگری جای آقای مختاباد بود چنین کاری نمیکرد. دو کار ساخته بودم که بعد خود آقای مختاباد به من گفت میخواهم یک کار برای ایران بسازی. من آن کار را در شش ساعت جمع کردم. یعنی آهنگ و تنظیم و شعر و میکس و مستر ش انجام شد.
- * شعرش کار چه کسی بود؟
- * این آهنگ هم که خیلی معروف شد با شعر «میهن عزیزم ایران/ با درخش کاویانی...»
- * چه کسی سفارش داد؟
- * یک جا از شعر میگویی «سید مظفر» سید مظفر را از کجا آوردی؟
- * لابد پدرت آنجا دیگر به تو افتخار کرد. درست است؟
- * خدا رحمتشان کند. گفتی که پدر مذهبی بود و آن اوایل کارت را نمیپذیرفت اما بعداً وقتی یک کار مذهبی خواندی که تا این حد مورد توجه قرار گرفت، لابد روحش شاد شده است؟
- * یکی از نکات ویژهی این کار لهجه آن است. منظورم لهجه خودت به عنوان یک جنوبی نیست. در این کار، هم ریتم، ریتم ویژهای است که فقط جنوبیها آن را خیلی خوب و حسی در میآورند و هم درک و لهجه ویژهی شما از ریتم و اجرا. چگونه در بین این همه کار پاپ که شبانهروز پخش میشود مخاطب عام زیادی هم دارد، لهجهات را حفظ کردی؟
- * موسیقی فولکلور منطقه خودتان چقدر روی کارت تاثیر دارد؟
در ضمن میخواهم نکتهای بگویم. بعضیها از من میپرسند چرا مثل خیلی از خوانندگان این روزهای موسیقی، معروف نیستی. در جواب آنها میگویم، میتوانستم برای چشم و ابرو و دل و قلوه بخوانم و خیلی بیشتر معروف شوم ولی ذهنیت و دیدگاهم طوری است که میخواهم، حداقل پیش خودم به یک سرانجامی برسم و نمیخواهم نصف و نیمه تمام شوم. خیلی در خواستها در زمینه کار کردن این بود که طوری دیگر کار کنم و پول خوبی هم به من میدادند. نمیگویم این کار بد است اما من تا به آن سرانجام و هدفی که در ذهنم دارم نرسم، قطعا این کار را نخواهم کرد. البته در آلبومم کار عاشقانه دارم اما عاشقانه عارفانه و معنوی است نه عاشقانه سطحی و دم دستی. البته گستردگی موسیقی خیلی بزرگ است و آن کسی که در این مسیر میرود رفتهام و از این بابت به خودم افتخار میکنم. یکی از دلایلی که باعث شده این مسیر را بروم پسر من است. دوست دارم فردا که بزرگ شد و دیدگاهش کامل شد به من نگوید پدر، چرا وارد سیستمی شدی که فقط برای پول کار کردی. میخواهم برای دلم و برای رشد و تعالی کارم و هنری کار کنم.
- * بعد از آنکه برای امام رضا (ع) خواندی چه اتفاقی برایت افتاد؟
- * بعد از آن به زیارت امام رضا (ع) رفتی؟
- * در مشهد هم زیاد اجرا کردهای؟
(دوستش مهدی توضیح میدهد که رضا میگوید میلیارد کار کردهام اما من شاهد هستم که او از این کارهایی که میکند هیچ چیزی را برای خودش نگه نمیدارد و همه را میبخشد. حضرت علی (ع) میفرماید گذشت و بخشش این نیست که آنچه را اضافه داری ببخشی. گذشت این است که آنچه را هم خودت نیاز داری ببخشی. من این را در رضا به عنوان یک دوست میبینم و اولین بار هم هست که در جایی میگویم. رضا حرفش را قطع میکند و بحث را عوض میکند.)
- * دیگر چه کاری ساختی؟
- * تو با ناصر عبداللهی همسایه بودی. چرا هیچوقت با هم همکاری نکردید؟
- * پخش شد؟
- * نکتهای که در مورد کارت وجود دارد این است که با وجود آنکه به نظر میرسد مربوط به منطقه خاصی باشد، مردم با آن خیلی ارتباط برقرار میکنند. این به چه علت است؟ تلقی خود من این است که این کار به خاطر صمیمیتی است که در فرهنگ و زبان جنوبی وجود دارد. درست است؟
- * شما همشهری استاد محمدعلی بهمنی هستی چرا با ایشان همکاری نکردی؟
- * می خواهم مصاحبه را با یک خاطر یا اتفاق ویژه در مورد قطعه امام رضا (ع) به پایان ببرم. آیا مورد خاصی در این مورد یادت میآید؟
- * پس لابد مادرت راجع به این قطعه حس ویژهای دارد.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 23 تیر 1398 - 16:00
دیدگاهها
لطفا با اقایان علی اصحابی وحمید عسکری وسامان جلیلی و بابک جهانبخش و بهنام علمشاهی و فرهاد جواهر کلام وعلی لهراسبی و میثم ابراهیمی هم گفت وگو کنید .
افزودن یک دیدگاه جدید