از مدتها قبل تصمیم داشتیم كه با دو تن از موفقترین مردان موسیقی پاپ گفتوگو كنیم تا آنها پاپ امروز ایران را كالبدشكافی كنند. قرارمان در ساعت 11 شب، دفتر دوست مشتركمان، عكاس خوشذوق سینمای ایران، بابك مانی صورت گرفت. خب، این هم از مشخصههای كار خبرنگاری است كه تا پاسی از شب باید به دنبال سوژههای جذاب باشی، رضا صادقی یك دقیقه زودتر رسیده بود و پشتسر او احسان خواجهامیری. احسان كه به رضا رسید، گفت: «برای تو مشكی پوشیدهام»، بله، هر دویشان مشكیپوش بودند...
به دفتر بابك كه رفتیم، دقایقی صحبت از كنسرت بزرگ كیش به میان آمد كه رضا قرار بود در هفته اول به اجرا بپردازد و احسان در هفته پنجم... بعد قرار شد عكاسی صورت بگیرد و بابك مانی هم چند دوربین غولپیكر خود را روبهروی آنان گذاشت، تا آنان با ژستهای خود، برای خانوادهسبز، عكس یادگاری بگیرند.قرار شد پس از عكاسی، ما یك موضوع را بیان كنیم و احسان و رضا درباره آن موضوع به گفتگو با یكدیگر بپردازند. دقایقی از عكاسی گذشت كه ناگهان برق منطقه رفت، ساعت 12 شب بود، زمان را نمیتوانستیم از دست بدهیم، هر دوی خوانندگان مطرح كشورمان از تمرین آمده بودند و خستگی در وجودشان موج میزد. از این رو، تصمیم گرفتیم كه گفتگو را آغاز كنیم.بابك، شمع آورد و در یك فضای شاعرانه و عارفانه، گفتگوی دوساعته ما صورت گرفت، مصاحبه كه به اتمام رسید، ساعت 2 شب بود، اما خبری از آمدن برق نبود، امیدواریم این گفتگو در تاریكی مورد توجه شما قرار گیرد، چرا كه احسان و رضا، رك و صریح صحبت كردند و حسابی از شرمندگی شبكههای ماهوارهای درآمدند.
مـرد همیشه مشكیپوش
رضا صادقی 25 مرداد1358 در بندرعباس به دنیا آمد و اصالتش از شهری زیبا به نام میناب (آنامیس) است. نظر به اینكه در خانواده مذهبی و مقید چشم به جهان گشود، ابتدا خواندن را با تلاوت قرآن آغاز كرد. علاقهمندی او به مسائل هنری باعث شد تا فعالیتش را در زمینه موسیقی آغاز كند. سال 1368 ابتدای راه و به نوعی اولین جرقه ذهنی او بود با توجه به اینكه در آن سالها بندرعباس امكانات بسیارمحدودی برای فراگیری داشت، بنابراین او با مطالعه كتابهای متفاوت در این زمینه ساختار فكری خود را در مورد این هنر بسیار رویایی و لطیف استحكام بخشید. علاقهمندی او به موسیقی مدرن باعث شد تا نگاه موزیسینهای بزرگ به او تغییر كند، او همیشه لباس مشكی بر تن میكند.
فارغالتحصیل كامپیوتر
احسان خواجهامیری فرزند ایرج؛ خواننده قدیمی موسیقی سنتی ایران در ۷ آبان، 1363 متولد شد. او در رشته مهندسی کامپیوتر ادامه تحصیل داد و فرزند آخر خانواده است. احسان با ترانه «جان بابا» که همراه با ایرج، پدر خود اجرا کرده بود به دنیای موسیقی شناخته شد. با به بازار آمدن آلبوم «من و بابا» در تابستان 1380 و در پی آن راه یافتن احسان به صدا و سیمای ایران به خوانندهای شناخته شده و محبوب در ایران تبدیل شد. میتوان گفت، احسان با ترانه «برای آخرین بار» که برای تیتراژ پایانی سریالی با همین نام اجرا کردهبود به اوج محبوبیت رسید. ترانه زیبای او بر روی سریال میوه ممنوعه در رمضان 86، او را به اوج شهرت در موسیقی پاپ رساند. احسان خواجهامیری، پسر خواننده قدیمی كشورمان ایرج خواجهامیری است. او از شش سالگی دست به ساز شد و در سن 13 سالگی اولین ترانهاش را برای صدا و سیما ساخت كه پخش هم شد. او در 15 سالگی تصمیم گرفت خواننده شود و اینگونه بود كه وارد حیطه هنر شد.
چــرا دو شـب؟
از سال گذشته اگر خوانندهای كنسرت برگزار كند، تنها دو شب این اتفاق برایش میافتد و سه شب یا بیشتر نمیتواند كنسرت برگزار كند چرا؟ این پرسشی است كه صادقی و خواجهامیری به آن پاسخ میدهند.
رضا صادقی میگوید: درباره این موضوع این سوال برای من خواننده پیش میآید كه كنسرت گذاشتن برای من، یك پایاننامه دانشگاهی است و میخواهم بازتاب آلبومم را ببینم... افرادی هم كه به كنسرت میآیند به این خاطر است كه از ما بهترین را بشنوند... اما وقتی كنسرتها، در دو شب برگزار میشود، تا ما خودمان را با شرایط وفق میدهیم، كنسرتها تمام میشود و آن انرژی نیمهكاره میماند. این برای من سوال است، كار خواننده و گروهش یك بازی صوتی است، كه این بازی مستلزم راحتی ما با محیط است، ما شب اول كه كنسرت برگزار میكنیم، كمی با هم غریبه هستیم، اما شب دوم، تازه با محیط خو میگیریم اما دیگر فرصتی نیست تا انرژیمان را تمام و كمال در اختیار مدعوین بگذاریم. از مسئولان میخواهم فكری به حال كنسرت در شبهای بیشتر كنند. ببینید، مردم عطش شنیدن موسیقی دارند پس نباید این عطش را از آنان بگیریم. فرصت برای شنیدن كنسرت به شكل زنده، باید بیشتر باشد، امیدوارم این نگاهها تغییر كند.
احسان خواجهامیری گفتههای صادقی را تائید میكند و میگوید: موسیقی یك نیاز برای روح افراد است. زمانی كه تعداد كنسرتهای یك گروه دو شب میشود در یك شهر پرجمعیت مانند تهران این فرصت از خیلیها كه علاقهمند موسیقی هستند گرفته میشود.
ضمن اینكه این موضوع باعث میشود تا قیمت بلیت كنسرت به طور چشمگیری افزایش پیدا كند به خاطر اینكه مراحل آمادهسازی یك گروه كه شامل هزینه ماهها تمرین، رفت و آمد، استودیو تمرین و غیره... میباشد، فقط برای دو شب كنسرت پرداخت شده و برای تهیهكننده توجیه اقتصادی ندارد. چون وقتی برآیند این هزینهها با هزینه تبلیغات و پول سالن و پول عوامل اجرایی كنسرت و غیره جمع میشود خیلی سنگین میشود. مثلا هزینه سالن در تهران شبی 17 - 18 میلیون تومان است. در نتیجه تهیهكننده ناگزیر است بلیت را 50 هزار تومان بفروشد كه این موضوع اصلا مورد رضایت من نیست!
چرا كه هنرمند متعلق به تمام جامعه است نباید فضا به گونهای شود كه فقط قشر خاصی از جامعه بتوانند از كنسرتها استفاده كنند.
رضا صادقی بحث را ادامه میدهد: یك نفر مرا در خیابان دید و گفت: آقا رضا، شنیدم كنسرت دارید، به او گفتم انشاءا... شما را خواهم دید، در كمال ناباوری به من گفت: ای آقا ما كجا و بلیتهای گرانقیمت شما كجا؟ احساس كردم این علاقهمندان از من و موسیقی فاصله گرفتهاند و من را دور میبینند. به خودم گفتم برای چه میخوانم و متاسفم كه همه این مسائل دست به دست هم میدهد تا مخاطبان موسیقی یك سری آدم محدود باشد.
حال بحث عوض میشود ... احسان میگوید: اجازه بدهید رك صحبت كنم. من و رضا به این نتیجه رسیدیم كه عاشق كشورمان هستیم و میخواهیم به مسئولان بگوییم كه ما باید دست به دست هم بدهیم و موسیقی كشورمان را سربلند كنیم. ما با اینكه پتانسیل بسیار خوبی داریم، اما باید قبول كنیم كه در دنیا، موسیقی مطرحی نداریم!
چه كسانی پاپ را به بیراهه كشاندند؟
احسان مكث میكند و ادامه میدهد: معمولا میشنویم كه موسیقی را جدا میكنند، یعنی موسیقی سنتی، پاپ و... من خودم از خانوادهای آمدم كه در زمینه موسیقی اصیل و سنتی فعالیت میكردند، اما این حرف را قبول ندارم كه بین سنتی و پاپ باید تفاوت قائل شد. به نظر من، هر موسیقی كه هدف والایی داشته باشد، ارزشمند است. ممكن است در یك موسیقی اصیل و سنتی اشعاری مبتذل خوانده شود، اما از آن طرف مثلا رضا صادقی میآید، روی موسیقی پاپ قطعه پر معنای «وایسا دنیا» را میخواند كه آدم را تكان میدهد.
رضا صادقی وارد بحث میشود و میگوید: من و احسان جزو معدود خوانندههایی هستیم كه خیلی با هم دوستیم. احسان در خانوادهاش پیشینه موسیقی سنتی دارد كه از پدرش به ارث رسیده و من، همان پیشینه را هم ندارم. اجازه بدهید واضحتر بگویم، ما باید خودمان از هم حمایت كنیم، یعنی كسی كه موسیقی سنتی كار میكند، باید از «پاپ» هم حمایت كند. وقتی كه ما خودمان از هم حمایت كنیم، مسئولان هم به ناخواه تعمق میكنند. اجازه بدهید مثالی بزنم، «میثم مروستی» از نوازندگان خوب سازهای سنتی است، اما وقتی وارد پاپ میشود، پاپ را محترم میشمارد. هر دوی افرادی كه در این دو حیطه كار میكنند، باید به یكدیگر احترام بگذارند.
صحبت به شبكههای ماهوارهای كشیده میشود، دو شبكهای كه دائم موسیقی پخش میكنند، آیا آنها به كمك پاپ آمدند یا نه؟! بحث را صادقی آغاز میكند: «موسیقی پاپ كه از نیمه دوم دهه هفتاد جان دوبارهای گرفت، داشت خیلی خوب پیش میرفت، تا اینكه آن دو شبكه ماهوارهای وارد مقوله پاپ شدند. ببخشید، این دو شبكه شورش را درآوردند و به پاپ خیانت كردند!» از صادقی میپرسیم، واضحتر بگو؟ تخریب كردند یعنی چه؟ میگوید: «مسئولان میگفتند، ما میخواهیم نمونهای از موسیقی پاپ ببینیم، اما هر موزیك و كلیپی كه پخش میشد سطح فكری پایین موسیقی ما را نشان میداد و همان شد ملكه ذهن خیلیها... حتی اون ور آبیها هم تعجب كردند كه این چه موسیقی است كه شما دارید؟! هی میگفتید پاپ، پاپتان همین بود؟» احسان میگوید: من مسئولان را مقصر نمیدانم، اما به كمك آنها احتیاج داریم، ما باید قبول كنیم كه موسیقی یك نیاز روانی برای جامعه است. با هم صحبت كنیم، مگر الان كه ما داریم این صحبتها را میگوییم، بد است؟! باید جلسه بگذاریم و به حال این موسیقی فكری كنیم. انصافا الان خوانندههای ما آن طور در منطقه، شناخته شده نیستند، اما چند خواننده لسآنجلسی تورهای بینالمللی اجرا میكنند! آنها اهدافشان با ما تفاوت دارد. بعد جالب است همانها كه میآیند كلیپهای سطحی از این دو شبكه را میبینند، میگویند: باز صد رحمت به ما... اصلا ما نباید اجازه بدهیم آنان چنین حرفی بزنند. این برای ما زشت است.
از هر دویشان میپرسیم شاید این به بیظرفیتی ما مرتبط باشد، یعنی اگر فضا باز باشد، یك سری از افراد جویای نام سوءاستفاده میكنند.احسان میگوید: نه، من اصلا به این حرفها اعتقاد ندارم، یعنی زیرزمینی و روزمینی و... مثلا رضا، ابتدا ترانههایش پخش شد، آن هم بدون مجوز، اما به دل نشست، میدانید چرا؟ چون هدفمند بود، دارای الگو بود. اما باید قبول كنیم، در حال حاضر الگویی نداریم. نه برای موسیقی آرام، نه برای موسیقی تند. مگر در این كشور كارهای ارزشی كه الگو هم بوده، كم تولید شده؟! نكته اینجاست كه از این نوع موسیقیهای فاخر، ارزشمند و قانونمند، حمایت نمیكنیم.
كلیــپهای بیمعنی ماهوارهای
از خواجهامیری میخواهیم كه نظر خودش را در مورد كلیپ و كلیپسازی بگوید. «من به شخصه دوست دارم، كار رضا صادقی و امثال او هر روز از تلویزیون پخش شود كه اگر جوانان علاقهمند میخواهند به دنبال موسیقی بروند، این نوع موسیقی را انتخاب كنند، اما وقتی در چنین شرایطی برای تبلیغ خوانندگان، حتی كلیپسازی وجود ندارد، مشخص است كه جوان سراغ شبكههای ماهوارهای میرود.» احسان در ادامه میگوید: حالا كه صحبت به كلیپ رسید اجازه بدهید، به نكتهای اشاره كنم. كلیپ یك نیاز است. ما امروزه موسیقی را، بیشتر در اتومبیل یا منزل میشنویم، اما مهمترین فاكتور برای موسیقی روز جهان، همراه بودن آن با تصویر است.
احسان میگوید: این حرفهایی را كه میزنیم، همكارانمان به دل نگیرند، ما از دردهای موسیقی میگوییم و این دردها زمانی التیام پیدا میكند كه مسئولان محترم به این نتیجه برسند كه موسیقی یك نیاز روانی برای مردم است و اگر این موسیقی هدایت نشود میتواند لطمههای جبرانناپذیری بزند كه هم اكنون به عینه میبینیم. اگر این الگوپذیری به همین شكل ادامه پیدا كند، دیگر نمیشود كاری كرد. رضا صادقی ادامه بحث را دنبال میكند: حرف من این است كه چرا دوستان ما، نباید موسیقی محترم خود را پخش كنند؟ به نظر شما نباید احسان خواجهامیری را به تلویزیون دعوت كنیم كه در مورد آلبومش توضیح بدهد و آن جوانی كه از تلویزیون این برنامه را میبینند، خودش را جای احسان روی آن صندلی ببیند و به سراغ این نوع موسیقی برود؟! اما وقتی احسان را نمیبیند، میرود سراغ موسیقی كه تصویر آن را میبیند میرود سراغ «چیچی...ها»! این جوان باید هدایت شود كه روزی نام خود را بگذارد «احسان خواجهامیری» نه «چیچی...ها»! به نظر شما، برنامه شب شیشهای چه ایرادی داشت؟! مرا به عنوان یك خواننده دعوت كردند تا با مردم صحبت كنم، این چه اشكالی داشت؟ من هم حرفهایم را زدم. اما در عرض چند سال یك بار كافی است؟ ما باید تریبونی داشته باشیم، تا بتوانیم حداقل در رابطه با موسیقی قابل احترام و ارزشی صحبت كنیم. ببینید نمیخواهم به مطبوعات بیاحترامی كنم، اما باید قبول كرد كه در هزاره سوم، رسانه تصویری چیز دیگری است و آنچه مردم از تصویر میبینند با آن راحتتر ارتباط برقرار وآن را باور میكنند. اما افسوس كه حضور در تلویزیون برای ما یك آرزو شده است! ضمن اینكه ما را مسئولتر میكند، چون با مردم صحبت میكنیم و همین امر باعث میشود كه سال بعد كاری بهتر ارائه بدهیم، پس خواننده میداند سال بعد باید برود جواب بدهد، پس سعی میكند، كار خوبی ارائه دهد. به خاطر همان جواب پس دادن، باید كاری خوب ارائه بدهد. در پایان بگذارید یك مثال بزنم، برادرم كه 14 سال دارد، مدتی رفت سراغ موسیقی بیمعنی و... نمیخواستم او را از گوش دادن نهی كنم، پس تصمیم گرفتم كه او را به یك سمت دیگر هدایت كنم، یك گیتار الكتریك برایش گرفتم، چند كنسرت خوب هم برایش تهیه كردم ببیند، خودم و چند تن از دوستانم هم برایش با گیتار، موسیقی فاخر زدیم، پس از مدتی او اصلا نگاهش نسبت به موسیقی عوض شد!
بهترین فرصت را از دست دادیم
در اینجا میخواهیم از این دو در رابطه با كنسرتها و مشكلاتشان بپرسیم، صادقی میگوید: مشكلات در كنسرت كم نیست. گاهی به تهیهكنندههایی برخورد میكنید كه تنها به فكر «صفرها» هستند! مشكلی هم كه پیش میآید، من خواننده را میاندازند جلو... یعنی مردم از چشم من میبینند. من كنسرت نمیگذارم كه 2500 نفر روی صندلی باشند و 2000 نفر هم سر پا در شرایطی سخت به كنسرت بیایند تا آن تهیهكننده به سود بیشتر فكر كند! من كنسرت میگذارم تا آن 2500 نفر نشسته، در شرایط روحی خوبی به سر ببرند و موسیقی من شنیده شود! از طرفی شما بعضی مواقع با كنسرتگذارانی برخورد میكنید كه نه فضای موسیقی را میشناسند و نه به هیچ عنوان از موسیقی، اطلاعاتی دارند و تنها به فكر سوددهی هستند. آن دو شبكه ماهوارهای هم، به همین شكل عمل كردند. این شبكهها میتوانستند برای ما یك فرصت بزرگ باشند، ای كاش افرادی مثل مرحوم بابك بیات، دكتر چراغعلی و بزرگان دیگر متصدی میشدند و موسیقی را هدایت میكردند. ما میتوانستیم از آن دو شبكه موسیقی ارزشی پخش كنیم. اگر یادتان باشد، زمانی، تعداد كنسرتها زیاد شد، اما به یك باره در سراشیبی سقوط افتاد، میدانید چرا؟ چون آنهایی كه كنسرت میگذاشتند، نمیدانستند باید چگونه كنسرت برگزار كنند و حس بیاعتمادی به وجود آمد. درباره شبكههای ماهوارهای هم همین طور، پخش كلیپهای سطح پایین علاقهمندان به پاپ را بیاعتماد كرد.
صادقی كه حسابی با هیجان صحبت میكند میگوید: مردم ما، مردم معتقدی هستند و یك سری روحیات خاص خودشان را دارند و همین روحیات، در موسیقی آنها هم نقش دارد و دوست دارند به روحیات آنان احترام گذاشته شود، اما وقتی احترام گذاشته نمیشود، هر سیستمی در دنیا اینگونه عمل میكند، یعنی سیستم میآید و میگوید «این» نباشد یا اگر باشد، كم باشد، در حال حاضر موسیقی ما در این مرحله به سر میبرد.
احسان خواجهامیری بحث را ادامه میدهد و میگوید: ما به آینده امیدواریم. هیچ كجای دنیا چنین مردمانی با این پتانسیل ندارند، پس ما باید از فرصتها بهترین استفاده را بكنیم، رضا حرف خوبی گفت، ما بهترین فرصتها را سوزاندیم! شما هر چه را در تلویزیون نمایش دهید مطرح میشود، ای كاش از این فرصت استفاده میشد و موسیقی ارزشی ما از این طریق مطرح میشد.
ضمن اینكه در سالهای اخیر دسترسی به موسیقی هم آسان بود. جوانی كه هیچ سابقهای از موسیقی نداشت و تازه این كار را شروع كرده بود، الگوی او شد این كانال كه به دست آوردن آن هم ساده بود! یك نرمافزار كامپیوتری، یك كیبورد و ساخت یك كلیپ ساده. این مسائل باعث شد موسیقی ما به سمت پوچی برود. نظر من هم این است كه اگر از آن شبكههای تلویزیونی استفاده درستی میشد و یك شورای موسیقی در آن میگذاشتند، میتوانستیم، استفادههای درستی از آن بكنیم. الان هم دیر نشده، اگر یك شبكه دولتی بخواهد، كانال موسیقی راهاندازی كند و با دعوت از افرادی كه زحمات زیادی كشیدند، موسیقی را درست هدایت كند، فكر بدی نیست و ما میتوانیم دوباره به یك موسیقی پویا برسیم.
ازدواج
احسان خواجهامیری مدتی پیش ازدواج خود را در یك جمع كوچك خانوادگی جشن گرفت، اما رضا صادقی همچنان به دنبال عروس مشكیپوش است! صادقی میگوید: «مادرم، خیلی زیاد اصرار میكند كه باید ازدواج كنی، من هم به مادرم گفتم، باید یك عروس پیدا كنم! كه لباس مشكی بپوشد، آن وقت ازدواج میكنم» (همه میخندیم).
بچههای رضا صادقی
شاید همین امسال ازدواج كنم، شاید هم نه! اما به دنبال یك اتفاق بزرگ هستم، در ابتدای دهه چهارم زندگیام، بدم هم نمیآید، تشكیل خانواده بدهم! من حتی نام بچههایم را هم انتخاب كردهام. چون دوست دارم دو تا دختر داشته باشم، یكی «قصه» و دیگری «عشق»، اما اگر خدا به من پسر داد دوست دارم نامش را «علی» بگذارم.
كسی را متهم نمیكنم
این پرسش بارها پیش آمده كه چرا ترانههای «رضا صادقی»، اینقدر لو میرود؟ صادقی به این پرسش خیلی دقیق پاسخ میدهد: «اگر این اتفاق برای احسان میافتاد، به خودم میگفتم احسان دروغ میگوید، خودش كارشو لو داده بیرون، میگوید كار لو رفته است و میخندیدم، اما متاسفانه در مورد من چنین اتفاقی افتاده كه از سوی دوستان نزدیك من هم بود، البته من كسی را متهم نمیكنم، این كار مثل این است كه سوئیچ روی خودروی روشن بگذارم و دزد اتومبیل را ببرد، من نباید اتومبیل را روشن میگذاشتم. من باید زیرك و آگاه بودم. یكی از مسئولین به من میگفت تو حرفهات چیه؟ گفتم: موسیقی. گفت: پس حرفهای به آن نگاه كن! به همه چیزش، حتی به ضبط منزلت و... اما من این جوری نگاه نكردم. همین لو رفتن باعث شد كه من قطعات را دوباره تنظیم كنم، جا دارد در مورد آلبوم جدیدم هم بگویم كه روی دو، سه تا كارم، باید چند اصلاحی صورت میگرفت كه من با آغوش باز پذیرفتم.»
شما میدانید موسیقی ارزشی چه نوع موسیقی است؟
صادقی میگوید: موسیقی ارزشی، موسیقی است كه با تفكر و فرهنگ ما همراه باشد. اگر میبینید، موسیقی اون ورآبی، در سالهای اخیر مطرح شده، چون تریبونی دارند به نام ماهواره... این فرصت برای ما هم، با آن دو شبكه پیش آمد كه افسوس، آن فرصت را سوزاندیم. من خبرش را دارم كه خود آنها از كارهای خوانندگان نامی چون؛ احسان، محمد اصفهانی، علیرضا عصار و...چقدر لذت میبرند! من هم اگر یك تریبون داشتم، میآمدم از موسیقی ارزشی خودمان دفاع میكردم، آن وقت آنها متوجه میشدند كه ما چه میگوییم و میفهمیدند كه موسیقی ما ارزشی است و آن چیزی كه آن دو شبكه نشان میدهند، تمام موسیقی ما نیست. وقتی آن ور آبیها، موسیقی فاخر بچههای اینجا را نمیبینند، فكر میكنند كه موسیقی ما همان دو شبكه است.... من خودم به شخصه از همه نوع سبك موسیقی حمایت میكنم، چرا؟ چون اگر همان موسیقی «رپ» دچار كلام بیمفهوم و دور از فرهنگ ذهنی من نباشد، من گوش میكنم. اما متاسفانه یك سری موسیقی بیارزش باعث شده كه نگاهها به پاپ طور دیگری شود. به نظر شما مگر همه كارهای پاپ، بیارزش است؟! ما نباید به وسیله موسیقیهای مبتذل با شعور مردم بازی كنیم. چون شنونده موسیقی، تفاوت موسیقی خوب و بد را متوجه میشود... ما باید آلبومی تولید كنیم، كه وقتی یك ایرانی میشنود، به خودش بگوید، این آدم به تمام لحظههای من فكر كرده بعد خوانده... شعری را كه انتخاب كرده، شعری است كه من شنونده در طول روز با آن برخورد میكنم. ما خودمان باید «پاپ» را ارزشمند كنیم و با تفكر به آن نگاه كنیم. متاسفانه شنیدم كه میگویند پاپ یعنی «دمبولی دیمبو»... منِ رضا صادقی، احسان و... هیچ كدام به تنهایی نمیتوانیم این دیدگاه را تغییر دهیم... وقتی میگوییم حمایت، منظورمان این نیست كه به ما پول بدهید، اما به عنوان یك مسئول مرا مثل برادر كوچكتر یا پسرتان بدانید و به ما انگیزه بدهید، بگذارید كنسرتهای بیشتری برگزار كنیم، یك تریبون به ما بدهید تا ما جوانان را به سوی موسیقی ارزشی آن هم به شكل هدفمند سوق دهیم، ما نباید بهانه دست لسآنجلسیها بدهیم، من و امثال من هیچ وقت نمیتوانیم بخوانیم، «قند و نباتی، شكلاتی و...» اصلا در تفكر ما نمیگنجد! اما وقتی آن دو شبكه، میآیند كلیپهای سطح پایین با اشعار مبتذل جوانانی كه به دنبال نام هستند را پخش میكنند، آنور آبیها، همه را به یك چشم نگاه میكنند و علیه «پاپ» ما جبهه میگیرند، به همین خاطر است كه میگویم آن دو شبكه همه چیز را خراب كردند و پاپ را به نابودی كشاندند.
احسان خواجهامیری نظر جالبی در این باره دارد: «این دو شبكه، صددرصد به ضرر موسیقی پاپ ایران عمل كردند! آغاز حضور و فعالیت این ماهوارهها با شرایط عجیبی همراه بود. من و رضا و دیگران كه براساس قوانین پیش میرویم به فكر موسیقی و مردم هستیم، اما آن شخص حقیقی كه میآید یك شبكه راهاندازی میكند، به دنبال سود است. جامعه ما احتیاج به یك شبكه تلویزیونی موسیقی دارد كه افراد قانونمند در این حیطه فعالیت كنند، تا بتوانند صحبت كنند و موسیقی بتواند خلوت مردم را پر كند، اما در كمال تعجب میبینیم كه موسیقیهای بیمعنی از شبكههای ماهوارهای پخش میشود و هر دو طرف، صاحب شبكه و خواننده به دنبال سود هستند، این اتفاق در سالهای اخیر برای موسیقی دیگر كشورها هم افتاد و موسیقی آنان را در سراشیبی قرار داد، چرا كه آنها هم از كارهای ارزشی، فاصله گرفته بودند. در واقع موسیقی با بیزینس عجین شده و تجاری شده است.
فصل تازه
خیلیها میگویند «سلام آخر»، خیلی شنیدنیتر از «فصل تازه»، آلبوم جدید احسان بود. رضا صادقی در مورد آلبوم جدید احسان میگوید: من بارها گفتم اگر آلبوم جدیدم وارد بازار شود، با «وایسا دنیا» تفاوت دارد! در مورد احسان هم، همین طور. «سلام آخر» او در یك برهه زمانی آمد كه شدیدا تب موسیقی بالا گرفته بود، اما نباید بگویم «فصل تازه» خوب نبود. تفاوت «فصل تازه» كه اشعار و آهنگسازی زیبایی داشت، با «سلام آخر» در تفاوت نگاه بود. به نظر من «فصل تازه» ترانههایی دارد كه قشرهای مختلف سنی از آهنگهای آن لذت میبرند. برای مثال سه قطعه آن برای من شنیدنی بود، دو قطعه دیگرش برای پدرم و...
از صادقی میپرسیم آیا انتقادی به احسان داری؟ او میگوید: انتقاد نمیكنم، چرا كه این كار یعنی توهین به طرفدارانش، اما به او میگویم كه احسان تو هنوز 25 سال سن داری، همه ما فرصت اشتباه داریم، اما نه خطایی كه غیرقابل بخشش باشد. از او میخواهم كه كارهایش را مرور كند تا بتواند كاری خوب ارائه دهد. مرور كند كه مردم از كدام كارهای او بیشتر خوششان آمده و از كدام خوششان نیامده میدانید چرا ما نمیتوانیم خطا كنیم؟ در خارج از ایران، خواننده وقتی دو قطعه میخواند، و وقتی متوجه میشود، مردم از آن استقبال نكردند، سریعا 4 قطعه دیگر میسازد، اما اگر ما در یك آلبوم اشتباه كنیم، باید مدتی نزدیك به یك سال به انتظار مجوز بمانیم تا بتوانیم كار گذشتهمان را جبران كنیم و این مدت خیلی زیاد است.
احسان میگوید: در آلبوم «فصل تازه» دلم میخواست كه آن فضای آلبوم گذشته را بشكنم و البته از اطرافیان هم نظرخواهی كردم، كه كار جدیدم را چگونه روانه بازار كنم كه حاصل آن شد «فصل تازه»...
رضا هم در مورد آلبوم جدیدش میگوید: از بس گفتم فلان روز میآید، اما نشد، راستش خودم دیگر خجالت میكشم! اما تمام كارهایش به پایان رسیده، البته یه مقدار به خاطر مجوز به مشكل برخوردم و این مسائل باعث شد از آخرین آلبومم دو سال بگذرد، آلبوم جدیدم تفاوتهای زیادی با آلبوم «وایسا دنیا» دارد، نام آلبوم جدیدم «یكی بود، یكی نبود» است.
دیدگاهها
چه تو غصه چه حقیقت یکی بود یکی نبوده
این چرایی های مبهم کاره دنیای حسوده
رضا صادقی قرار بود این اهنگ و به همراه محمد اصفهانی بخونه ولی انگار کنسل شد .کاشکی رضا و احسان یه اهنگ دو صدایی توپ با هم می خوندند.چی میشد.
این دوتا شبکه هم واقعا دارند موسیقی پاپ و نابود می کنند کاشکی یه فکری به حالشون می شد انصافا بشینید 1 ساعت نگاه کنید هر کی از مامانش قهر کرده یه دوربین برداشته یه اهنگ و چرت و پرت هم خونده داده به این شبکها.
اين عكس هايي كه رضا و احسان با هم گرفتند رو تو كدوم سايت ميشه تو سايز بزرگتر دانلود كرد؟
امیدوارم شما هم ازبه ظاهر خوانندگانی که زیرزمینی وغیر مجاز هستندامثال ساسی مانکن حمایت نکنید.باسپاس
چرا نظر من و هیچ جا نمیذارید؟
خواستم بگم کاملا با حرفهای جناب خواجه امیری و جناب صادقی در رابطه با موسیقی پاپ امروز ایران موافقم!
منم اول از قیمت بیلیت ها ناراضی بودم و تقصیر آقای خواجه امیری می دونستم اما حالا فهمیدم همش دست ایشون نیست!امیدوارم با کاهش قیمتهای بلیت و اجرای متعدد به خصوص برای تهران ما شهروندان تهرانی رو از این حال و هوا در بیارن چون تنها تفریح خوب و شاد ما همین کنسرتهاست که خیلــــــــــــی دیر به دیر برگزار می شه!!!!
با سپاس و آرزوی موفقیت این دو ستاره جوانمون....
ممنون بسیار عالی بود
فقط حيف كه بازم معلوم نيست البوم يا فيلم رضاصادقي كي مياد
خيلي خوشحالم كه احسان خواجه اميري و رضاصادقي اين قدر با هم دوستن
خداییش خواننده یعنی همین دوتا.ادم کیف می کنه وقتی اهنگ هاشون و گوش میده خودشون هم که انقدر با هم دوست و صمیمی هستند حرف هاشونم واقعا منطقی هست.
بقیه خوانندها معرفت و صمیمیت و صداقت و از این دوتا یاد بگیرند.(انقدر به جون هم نیفتند)
البته من خودم اول طرفدار سلطان مشکی پوش پاپ هستم ولی احسان و هم بعد از رضا خیلی دوست دارم.واسه هر دوتاشون ارزوی موقیت می کنم.
به امید اینکه البوم رضا صادقی عزیز هم به سلامتی بیاااد.
جناب آقای موسیقی ما !
لطف کنید نظرات من رو حذف نکیند.
باشه؟
مرسی...
راستی منم این عکس هارو در سایز بزرگش می خوام میشه راهنمایی کنید؟؟
بهترین خواننده های حال حضر ایران" احسان خواجه امیری"رضا صادقی"سعیدشهروز"محسن یگانه"محمداصفهانی و حمید حامی هستند....به جنجال ها و حاشیه ها هم زیاد توجه نکنید....
دوستان گرامی ، جهت شرکت در نظر سنجی انتخاب برترین خوانندگان پاپ مجاز سی سال اخیر به وبلاگ www.music82.persianblog.irمراجعه نمایید .
البوم حمید عسکری کی میاد ؟ خواهشا جواب بدید
من اعتراض دارم چرا این خبر مربوط به این دو تا خواننده گل رو یه روزه از صفحه اولتون اوردین پایین؟؟؟؟؟؟؟؟؟واسه بقیه خبرا که می گذارید چند روز باشه.
عکسا با سایز بزرگ رو از کجا بیاریم؟
رضا جان تو این دوره زمانه به چشماتم اطمینان نکن
خیلی عالی بود،کی دانلودشو می بینیم؟
افزودن یک دیدگاه جدید