اندر مظلومیت و مهجوریت تفکر اجتماعی در آثار خوانندههای امروز
رضا صادقی و سید جواد بدیعزاده
[ آرش نصیری - روزنامهنگار / مدیر و مجری برنامه 1000 صدا]
نمیدانم شرایط ممیزی ترانهها در ارشاد باعث شده یا سلیقهی خوانندهها و آهنگسازان ما تغییر کرده که عموماً کارهایشان متمایل است به بیان مسائل شخصی و عاشقانههای عموماً ملالانگیز. گو اینکه قصه عشق را از هر زبان که بشنوی نامکرر است، اما به هر حال کار یک هنرمند (اگر هنرمند باشد البته)، آیینه زندگی و مشاهدات او است و قاعدتاً زندگی او و آنچه که او را متأثر میکند، صرفاً عشق و مسائلی از این دست نیست. مثل همین یادداشتی که «رضا صادقی» عزیز درباره بحران آلودگی هوای پایتخت و سختی مردم در این شرایط منتشر کرده و نوشته: «کمترین حق مردم سرزمین من، نفس کشیدن است. فرزندان سرزمین من در بیمارستانها یکییکی جان میدهند. آقای مسئول! از شما خواهش میکنم تدبیر کنید که امیدِ مردم بعد خدا به تدبیر شما است. آن هموطن من که در مرکز شهر تهران زندگی میکند، به خداوندی خدا دارد خون بالا میآورد و راهی ندارد. آقای مسئول! شما که برای نان این مردم وقت میگذارید، برای نفس آنها هم یک فکری کنید.» (موسیقی ما-شنبه 7 دی 1392).اینها را گفته در حالی که کارِ هنرمند، گفتن نیست. هنرمند از همین اتفاقات نیرو و انگیزه میگیرد تا هنر خلق شود. آنچه که رضای عزیز را متأثر کرده، مایه و پایهی یک اثر اجتماعی است و دستِ بر قضا، خود او شاعر هم هست و نیازی هم نیست آنچه را که فکر میکند، به یکی دیگر منتقل کند تا تبدیل به شعر شود. به ادامهی نوشتهاش توجه کنید تا ببینید چهقدر مایههای یک ترانه اجتماعی در آن آماده است: «جنوب شهر تهران، یعنی زندگی با سرفه و درد و شاید مرگ. مردم خوب سرزمین من، سرب نفس میکشند. من به عنوان یک سرطانی یا منِ مریض ریوی، منِ آسمی، یا من به عنوان یک کارگر که هزینه سفر به مکان خوش آبوهوا را ندارم چه کنم؟ هوا بس ناجوانمردانه سم است! آای... دمت گرم و سرت خوش باد... سلامم را تو پاسخ گوی... در بگشا... خدایا فقط تویی که از همه شنواتر و یاریدهندهتر هستی. ما مردم هم کمک میکنیم، چون ما با هم هستیم...»
***
«ماشین مشدىممدلى/ ارزون و بیمعطلى
این اتولی كه من میگم/ فورد قدیم لاریه
رفتنِ توى این اتول/ باعث شرمساریه
نه مالِ كورسِ شهریه/ نه قابلِ سواریه
بار كشیده بس كه از/ قزوین و رشت و انزلى!
ماشین مشدىممدلى/ ارزون و بیمعطلى»
این ترانهای است که مرحوم «سید جواد بدیعزاده» در انتقاد از شرایط نامناسبِ نخستین اتوموبیلهاى مسافركشیِ وارداتی در سال ۱۳۱۲ خوانده است. یک هزل اجتماعی است و مرحوم بدیعزاده هم یک خواننده معمولی از طبقه عادی و عامی جامعه نبود. پدرش «سيد رضا» (ملقب به «بديعالمتكلمين») از وعاظ بنام تهران و از بزرگان مبارزين صدر مشروطيت بوده كه نام او و شرح مبارزاتاش در تاريخ مشروطيت ايران ثبت است. «بدیعزاده» به تمام رديفهاي آوازی تسلط كافي داشته و از سنين كودكي مداوماً تحت تعليمات پدرش براي يادگيري گوشهها و رديفهاي آواز قرار ميگيرد و دايي او، «ميرزا يحيي سعيدالواعظين» كه از بهترين خوانندگان عصر خويش بوده است، در يادگيري او سهم بهسزايي داشته است. «بدیعزاده» یک کارمند عالیرتبه در مجلس شورای ملی هم بود، اما به عنوان یک هنرمند صاحبمقام، خود را از تولید آثاری که به نقد اجتماعی وقایع روز منتسب بودند، مبرا نکرد. او بعدتر و در سال 1316 در انتقاد به وضع نامناسب كاسبكاران و گرانی مرغ و خروس، ترانه معروف «یکی یه پولِ خروس» را خواند:
«از قند و شكر ساختهام جوجهخروس/ دیگر مخور از گرانی مرغ افسوس/ باباجان یكی یه پولِ خروس/ ماماجان یكی یه پولِ خروس/ آقایان یكی یه پولِ خروس»
و در انتقاد از بیكارى روستاییان و هجومشان به شهر، در سال 1319 این ترانه را خواند:
«تا ز ولایت آمدم همیشه كار میكنم/ هزار جوره كاسبی در این دیار میكنم/ تا عدسی فروختم لبو رو بار میكنم/ كه كس نگه این تنهلش مفخور شهر تهرونه/ از كسبوكار رو گردونه/ آی گلپونه نعناپونه تازهپونه ریزهپونه»
«بدیعزاده» که قبل و بعد این ترانهها، هجویهها و ترانههای معروف دیگری را هم خوانده بود که دهانبهدهان بین مردم کوچه و بازار نقل میشد، خوانندهی زیباترین ترانههای عاشقانه هم هست که یکی از معروفترینهای آنها همان ترانه معروف «خزان عشق» یا «شد خزان گلشن آشنایی» با شعر زیبای «رهی معیری» است. هر چیز سرِ جای خود. عشق بهجا و پرداختن به جامعه بهجا.
***
اینها مربوط به 80 سال پیش است. به جز صفحاتی که كمپاني صفحهپُركُني «هيز مسترز وويسِ» انگلستان در ايران از «بدیعزاده» و چند تن از هنرمندان و خوانندگان ايراني پر کرد، «بديعزاده» رنج سفر دور و دراز را به جان خرید و به شهر برلين و بعد، شهر حلب و بعدتر هندوستان رفت تا آثارش را روی صفحه ضبط کند. حالا همه خوانندگان، در خانهشان استودیوی شخصی دارند و فردای روزی که متأثر شوند و اثری را اجرا کنند، با این همه رسانه متنوع، کارشان در اقصینقاط ایران و جهان پخش میشود و معلوم است که تأثیر یک کار هنری، صد برابر یک نوشته است و «رضا صادقی» عزیز اگر به جای نوشتن این یادداشت، قلم به دست میگرفت و شعری میسرود و بعد خیلی ساده و با یک گیتار اجرا و پخش میکرد، چقدر مؤثرتر بود؛ هرچند باز هم باید از او ممنون بود که به مسائل و مشکلات مردم واکنش نشان داده است.
***
دهم دیماه، سالگرد درگذشت «سیدجواد بدیعزاده» است. درباره او و نقشاش در موسیقی اصیل ایرانی و حتی در موسیقی پاپ ایرانی بسیار میتوان نوشت. اگر قرار باشد تعیینکننده پاپ بودن یا نبودن یک موسیقی، میزان توجه و اقبال عامه مردم به یک اثر باشد نه ساختار آن، لابد پاپ اصیل ایرانی همان بود که او میخوانده و پایهگذارش بوده است. و یا حتی «عارف قزوینی» با آن ترانههای پرشورش تحتتأثیر مشروطهخواهیاش. خوانندگان ما این روزها غافلاند از همه شئون و ضروریات زندگی مردم و معلوم نیست شرایط ممیزی ترانهها در ارشاد باعث این مسئله شده یا سلیقهی خوانندهها و آهنگسازان ما تغییر کرده است.
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : جمعه 13 دی 1392 - 09:40
دیدگاهها
جمله اولتون گویای همه چیز بود... برای اجتماعی کاملا باید شرایط با وزارت ارشاد هماهنگ باشه...
ترانه های اجتماعی که بهشون مجوز داده میشه اجتماعی نیستن مسخره بازی هستن یه جورایی...
بخاطر همینه که بعضی خواننده های خارج از کشور با اجتماعی خوندن به اوج رسیدن و به ریش همه میخندن...
ترانه های یغما گلرویی برای رضا یزدانی زمانی جزو معدود اجتماعی ها بود مثلا محاکمه در خیابان...
ترانه های اجتماعی به نظر من باید دو ویژگی داشته باشن: 1.یا در مورد یک مسئله اختصاصی بصورت واضح هشدار دهنده باشند و2. یا اینکه مسائل عمومی رو مطرح کنند با امیدواری و یا راه چاره...
دلایل: ممیزی و ارشاد(نه ممیزی در ارشاد!)، فضای بسته، راحتطلبی و عافیتطلبی هنرمندان، و اساسن نداشتن شعور و دید سیاسی-اجتماعی بعضی از ایشان.
چیزی که به عنوان موسیقی پاپ رسمی(یعنی قابل فروش و اجرا) معرفی شده جوری بار آمده که نشود انتظارات این چُنینی از آن داشت. تو گویی رسمی شدن یعنی بیخطر شدن.
خیلی خوب بود...
ممنون از آرش نصیری عزیز ؛ که با یادآوریِ سالگردِ درگذشتِ " استاد جواد بدیع زاده " خواننده یِ تصنیف معروفِ " شد خزان گلشنِ آشنایی" یاد ایشان را را زنده کردند.
درود بر سلطان رضاصادقی...
چه خوب که اسمی از رهی معیری هم اومد خدا بیامرزش...
جناب نویسنده محترم رضا صادقی میشه به یقین گفت تنها خواننده پاپ مجاز هست از گفتن فقط عاشقانه ها فاصله گرفته و درده مردم و می خونه.نمونش ترانه وایسن دنیا نمونش ترانه شیر خسته نمونش ترانه نامردمی ها نمونش کفش اهنی و......واقعا این کارش ستودنی هست که همیشه با مردم بوده
نمونه ای ترانه های اجتماعیش:
وقتی قیمت شهامت کمتر از قیمت خونه..وقتی نقل نقد و سکه هست هر شغالی مهربونی
..
از این همه نامردمی ها قلبم داره میمیره کم کم...من از تو میپرسم خدایا اینجا زمینه یا جهنم
وخلی اثاره دیگه
خب مث روز روشنه که سخت مجوز دادن یا بهتر بگم مجوز ندادن به ترانه های اجتماعی در ایران باعث اینه که خواننده ها نتونن اهنگهای اجتماعی بخونن.البته بحث اونور اب فرق میکنه و اونها مشکلی دراین باره ندارن و باید به استاد ش.ن تبریک گفت که همه ی مشکلات رو به جون خریده و داره بهترین و ناب ترین ترانه های اجتماعی رو میخونه و درواقع در نوع خودش بی نطیره.همچنین استاد س.ق که ایشون هم کارای اجتماعی خوبی رو کار کرده.فقط فکر کنید در ایران به ترانه های اجتماعی مجوز بدن اون موقع استاد محسن چاوشی چه شاهکارهایی که رقم نخواهد زد.
ممنون از رضا صادقي عزيز ................... همين ...
رضا صادقی بی نظیر ترین مرد موسیقی ایران
سلطان بی چون و چرا
رضاصادقی تنها خواننده ای که بعد از ترانه های عاشقانش درباره مسائل اجتماعی هم میخونه و این هیچ مشکلی نداره کار هنرمند هم میتونه این باشه هنرمندی مثل رضاصادقی با کلام زیباش این نامردمی ها رو توصیف میکنه مثل شیرخسته ... نامرمی ها ... آغوش تو و ...
هرچقدر هم نقدش کنید هرچقدر هم بگید بده رضاصادقی یعنی اسطوره
رضا به کارت ادامه بده .... عالی هستی ... و بودی و خواهی موند
برای نقد اسطوره موسیقی پاپ باید درک داشته باشید که متاسفانه ندارید ...
< عشق فقط یکلام ... رضاصادقی والسلام >
سلام..دوستان عزیز توجه کنن که ما تو ایران خواننده انتقادی یا اجتماعی نداریم..کسی با خوندن چهارتا ترانه اجتماعی شاعر درد ملت نمیشه وگرنه اندی هم خواننده اعتراضی میشد.اونایی که میگن رضا صادقی یا چاووشی یا هرکس دیگه خواننده دردهای اجتماعه نمیتونن با استناد به چندتا ترانه محدود بگن که اینا خواننده اجتماعی هستن.ترانه های رضا صادقی نزدیک صدتا هستن.از این صدتا حتی نصفشون هم اجتماعی نیست.درباره باقی خواننده ها هم این مسئله تاسف بار تره.بعضی ها به وزارت ارشاد گیر دادن.خب راست میگن اما باید توجه کرد که بین ترانه سیاسی و ترانه اجتماعی تفاوت هست...مثلا چند نفر درباره فقر<اعتیاد،زوال اخلاقی یا ارزش های انسانی ترانه خونده؟و چندتا؟ترانه سیاسی پیشکش ما نمیتونیم هر موجی رو با جریان مقایسه کنیم و به جوب آب بگیم دریا...تعصب رو تو نظردادن بزاریک کنار...آره ما خواننده های خوبی داریم از صادقی گرفته تا یگانه و چاوشی و خواجه امیری ولی هیچکدوم اعتراضی نیستن..عموما خواننده ها و ترانه سراهای ما از اجتماع فاصله گرفتن و اسیر جاذبه احساسات و عشق صرف و جاذبه های بازاری شدن...
افزودن یک دیدگاه جدید