آشوب - 3
دربارهیِ تألیف
- آرش افشار | منتقد موسیقی
یکی از دلایلِ عقبماندگیِ موسیقیِ پاپِ ما هم میتواند همین شرایط باشد. دوطرف از کارِ هم سر درنمیآورند و (در حالت خوشبینانه) هرکدام فقط کارِ خودشان را خوب بلدند. ترانهسراها اغلب رویِ وزنهایِ عروضی مینویسند (که به تکرارِ و ملالِ کنونی میانجامد) و آهنگسازها هم (اگر ساختِ ملودی مقدم باشد) یا براساسِ همین اوزان آهنگ میسازند و یا بدون درکِ درستی از ویژگیهایِ زبان و شناختِ واژگانِ فارسی، چیزی درست میکنند که ظرفِ مناسبی برایِ کلام نیست. این، دقیقاً همان روزنهایست که میتواند منشأ خلاقیت و نوآوری باشد و با این فاصلهگذاری عملاً کور شدهاست.
اما علاوه بر امکانِ نوآوریِ بیشتر و تجربهیِ فضاهایِ متنوع، یکی بودن ترانهسرا و آهنگساز به هماهنگی احساسیِ اثر هم کمکِ شایانی میکند. زمانی که آهنگساز رویِ ترانهیِ کسی دیگر ملودی میسازد، ممکن است به درستی با آن ترانه ارتباط برقرار نکند و حتا متوجهِ بخشهایی از آن نشود (و بالعکس، وقتی ترانه سرا رویِ ملودی مینویسد). حالا در نظر بگیریم که شخصِ سومی (خواننده) هم باید بیاید و با هردو ارتباط بگیرد و هماهنگ شود!
شاید بهدلیلِ همین نوآوری و تاثیرِ احساسیِ بیشتر است که در سالهایِ اخیر استقبال از خوانندههایی که خودشان هم در نوشتنِ شعر، یا ساختِ ملودی و گاهی تنظیم و میکس، دخالت دارند بهشدت افزایش پیدا کرده است. اگر نگاهی به اسامیِ خوانندگانِ پرطرفدارِ این سالها بیندازیم، تقریباً هیچ خوانندهای را پیدا نمیکنیم که خودش نقشی در کارهایش نداشتهباشد. جالب است که بهطورِ کلی هم خواننده-سازندگی (علیرغم کمتعداد بودنِ نمونهها) در تاریخِ موسیقِ پاپِ ایران سابقهیِ خوبی دارد و حتا موفقیتِ آهنگساز- خوانندهها هم بهمراتب چشمگیرتر از کسانی است که فقط میخوانند.
خوانندههایِ مؤلف، معمولاً سبک و سیاقِ یکدستتری نسبت به دیگران دارند و از اینجهت تکلیفِ شنونده با آنها روشنتر است. موفقیتِ آثارِ خوانندههایِ دیگر اغلب به این بستگی دارد که در آهنگ یا آلبومِ جدیدشان با کدام آهنگساز یا ترانهسرا کار کردهاند و در مجموع به مخاطب، امنیتِ شنیداری نمیدهند. خوانندههایی که فقط میخوانند، معمولاً دیدگاه و نگرشِ خاصی هم ندارند. حتا آهنگهایِ یک آلبومِ آنها اغلب در جهانبینی و رویکرد، دچارِ شلختگیاست. اما خواننده-سازندهها مسیرِ مشخصتری را دنبال میکنند و این موضوع احتمالِ جذبِ «هوادارانِ» بیشتر را هم افزایش میدهد.
جالب است که خواننده-سازندگیِ در فرهنگِ امروزِ موسیقیِ جهان، کم و بیش شکلِ یک ژانر را بهخود گرفته و بهعنوانِ عنصری متمایزکننده در کنارِ گونهیهایِ موسیقیایی موردِ توجه قرار میگیرد. درواقع خواننده-سازنده یکی از برچسبهایِ اعتباربخش است که بدونِ در نظر گرفتنِ سبکِ موسیقی، هنرمندانی (شاید ناهمگون) را در یک دسته قرار میدهد و از دیگران جدا میکند.
و نکتهیِ قابلِ توجهیست که دورانِ نوینِ موسیقیِ ایران با مؤلفِ برجستهای چون علیاکبرخانِ شیدا آغاز میشود و با عارف قزوینی (که به تعریفِ دقیق، یک خواننده-سارنده است) ادامه پیدا میکند؛ که هر دو تصنیفسازی را با همین منطقِ درست (ساختِ شعر و آهنگ) پی میگیرند اما این راه و روش با تجزیهی تصنیف به دو بخش و تقسیمِ کار بینِ آهنگساز و شاعر، رفتهرفته به شکلی که امروز میبینیم، در میآید. بررسیِ دلایلِ این دگرگونی، شاید دستمایهیِ نوشتهای دیگر باشد.
منبع:
تاریخ انتشار : شنبه 2 دی 1391 - 00:00
دیدگاهها
آقا آرش ادامه بده نوشته هات خیلی خوبن
حرف های شما متین
اما دیر شده دیگه واسه ی اصلاح. اگه بخوایم به اون ایده ال شما ( که من خودم موافق نیستم باهاش ) برسیم 3 راه و جود داره. اول: اینکه شخص هایی همزمان شروع کنن ترانه سرایی و یاد گرفتن موسیقی که علنا غیر ممکنه. دوم: شاعر و ترانه سرا بیان و موسیقی یاد بگیرن و بعد شروع به فعالیت کنن که مسلما خیلی وقت می بره. سوم: جناب آهنگساز و خواننده بیان و شعر هم بنویسن واسه خودشون. که این مورد رو دیدیم قبلا. خیلی ها برای خودشون شعر نوشتن و اجرا کردن. شاید به قول شما این شعر و آهنگ بهتر رو هم بشینن.اما اکثر موارد دیدم که شعر های این آهنگساز ها اصلا چیز جالبی از آب در نیومده. بیشترشون زود فراموش شدن. بهترینهاشونم اصلا نمیشه جزو آثار خوب حساب کرد. پس بهتره فراموش کنیم این ایده ی شما رو.
افزودن یک دیدگاه جدید