به یاد پرویز مشکاتیان در سالروز 60 سالگیش
مضراب با زمانه ...
موسیقی ما - «.... این کم محلیها به موسیقی به ضرر فرهنگ این مرز و بوم تمام میشود هرچند که نام و یاد بزرگان موسیقی از صفحه دل مردم به این راحتی پاک نخواهد شد. باید برای موسیقی این مرز و بوم جایگاهی را درنظر گرفت نه اینکه مانند چند سال گذشته برای بردن ساز به من جواز دادند. یعنی ساز را مانند اسلحه باید با جواز خاصی از اینجا به آنجا برد. متاسفانه موسیقی سال هاست که در ایران خط خورده است.»
اینها را پرویز مشکاتیان گفته است. اگر بود، حالا همین روزها 60 ساله شده بود. اگر آن صبحِ نحسِ شهریور، زندگی را بدرود نگفته بود؛ حالا میشد تولد 60 سالگیاش را جشن گرفت؛ لابد شاگردانش هم برنامههایی به این مناسبت برایش ترتیب میدادند. لابد انتظار میرفت که دوباره دست به کار شود؛ «عارف» را سرو سامانی دهد و کنسرتی را به همین مناسبت برگزار کند. حالا اما او نیست؛ هر چند خانواده و دوستدارانش برنامههایی برای این مناسبت دارند؛ مثلا برگزاری یک نمایشگاه جامع عکس از زندگیش. همین چند روز پیش هم شاگردش «سیامک آقایی» برنامهای را در تالار وحدت اجرا کرد و قطعهای که به یادش ساخته بود، اجرا کرد. « مشکاتیان» را میتوان آهنگسازی دانست که نواهایش، زمزمهی تاریخ سرزمینی است که اگرچه چندان با او مهربان نبود، اما او عاشقانه دوستش داشت و تا آخرین لحظهی حیات، حتی برای اندک روزهایی نیز ترکش نگفت. به قولِ «محمدرضا شجریان»، پرویز مشکاتیان برای روزگار ما نغمههای بسیار پرداخت و یاد آن سالها را با هنر خود در حافظه ما ثبت کرد. او سازش را در دست نگرفت و قطعهای ننواخت مگر آنکه در فراز و فرودهای سرزمینش با مردمانش همراهی کند.
نوای او – چه آن هنگام که در چاووش فعالیت میکرد و چه آن هنگام که با عارف فعالیتهایش را به صورت مستقل ادامه میداد- رنجها و آرزوهای مردمش را در هنر خویش نمایان کرد. به همین خاطر است که باز به گفتهی خسروی آواز ایران، ذوق تصنیفسازی، مهارت گروهنوازی، لطافت شاعرانهاش و تعهدش به آرمانهای مردم، خاطره او را در هنر ایران زمین ماندگار خواهد ساخت. در همین خصوص زندهیاد «محمدرضا لطفی» نیز گفته است:« مردماني چند در طي بيش از 30 سال با آثار جاودان او و طنين پرشتاب مضرابش زيستهاند و بهترين و تلخترين لحظات عمر خويش را با ساز او قرين بودهاند. چند سال جان خاطره خود را مرهون احساس و ساختههاي زيباي او ميدانند.» او در حالی چنین بهرهای از موسیقی ایرانی برد که بسیاری بر این اعتقادند که این سبک، توان همراهی با جریانها و اتفاقات مردمی را ندارد؛ به خصوص آنکه ممیزیها و محدودیتهای رایج نیز همواره سدی بزرگ در این خصوص بوده است.
توانست در زمینهی آهنگسازی نیز قطعاتی ماندگار خلق کند؛ ضمن آنکه فعالیتهای بیشماری نیز در زمینهی ساختِ قطعات ارکسترال انجام داد. مشکاتیان یکی ار بنیانگذاران گروه«عارف» بود؛ گروهی که در سال 1356 در رادیو شروع به کار کرد. بعد از گروه شیدا، نام عارف قزوینی را به پیشنهاد هوشنگ ابتهاج -سایه- بر آن گذاشتند که در آن زمان ریاست رادیو ایران را بر عهده داشت. گروه عارف در «گلچین هفته» برنامه اجرا میکرد. استاد پس از استعفا از رادیو و تلویزیون به همراه چند تن از موسیقی دانان گروه «چاووش» را تشکیل دادند. او در این خصوص گفته است: «پس از استعفا به خاطر کشتار 17 شهریور کانون چاووش را تشکیل دادیم و با مردم همدردی می کردیم» البته بعدها در سال 1359 چاووش را مهروموم کردند. پس از آن گروه عارف به مدت 7 سال به کارش ادامه داد. مشکاتیان در خصوص این گروه گفته است:« بعد از آن که برنامهی عارف وسیعتر شد و از رادیو بیرون آمد و تعداد گروه بیشتر شد هر کدام از اعضای گروه با تمرین و ممارست به درجه ی قابل توجهی در موسیقی رسیدند.» او در سالهای فعالیت خود علاوه بر حضورش در کانون «چاووش» که باید آن را یکی از طلاییترین دورانهای موسیقی سنتی ایران دانست، با خوانندگانِ بسیاری همکاری داشت که از جملهی آنان میتوان به شهرام ناظری – مرا عاشق، لاله بهار، چاووش 4، چاووش 7- و همچنین محمدرضا شجریان - بیداد، آستان جانان، سِرّ عشق، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق- و همچنین علی جهاندار، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، حمیدرضا نوربخش، علی رستمیان اشاره کرد. او همچنین در سالهای حیاتِ کوتاه خود، کتابهای فراوانی نیز منتشر کرد که از جملهی آنان میتوان به بیست قطعه برای سنتور، گل آئین، گل آوا، مجموعه تصانیف، بیداد، لاله بهار اشاره کرد.
او در ساز سه تار هم همچون سنتور تبحر داشت. آلبوم سر عشق با آواز محمدرضا شجریان، نی استاد محمد موسوی و سه تار استاد مشکاتیان که در دستگاه ماهور اجرا شده است نشان دهنده توانایی او در سه تار نوازی است. اهتمام به تربیتِ شاگرد نیز از دیگر فعالیتهای مهمِ مشکاتیان است که از جملهی آنان میتوان به «سیامک آقایی» اشاره کرد که در حال حاضر یکی از برجستهترین چهرههای سنتورنوازی ایران است؛ اما او را نباید تنها به این آثار محدود کرد. بهرام بیضایی، نمایشنامهنویس و کارگردان برجسته که حالا چند سالی است در خارج از ایران به سر میبرد و البته سالها پیش از آن نیز نتوانسته بود، فعالیت چندانی در کشورش انجام دهد، گفته است که هنرمند ایرانی را نباید تنها با کارهایی که انجام داده، سنجید؛ چون آنان سرشار از کارهای نکردهاند، آثار منتشر نشده؛ این مساله دربارهی «پرویز مشکاتیان» نیز به شدت مصداق دارد؛ یعنی درحالی که او در سالهای پایانی عمرش فعالیت چندانی در عرصهی موسیقی نداشت، آثار متعددی داشت که هیچگاه منتشر و حتی اجرا نشدند یا تنها یک بار در برخی از کنسرتهایش به اجرا درآمدند. او زمانِ درگذشت زندهیاد بسطامی گفت : «شرایط جاری و ساری موسیقی امروزه همه را بیانگیزه و خانه نشین کرده است. این همه گیجی، و بلاتکلیفی در حوزه موسیقی، همه بچهها را از مدار و قوام تاراند وهر که به دنبال کاری رفت.
سرنوشت بسطامی در انتظار همه ماست. هر هنرمندی که مقداری تفکر و تعهد داشته باشد و به تعالی فرهنگ و موسیقی این سرزمین بیندیشد، چنین آیندهای پیش رو دارد و این روند روز به روز بدتر میشود و امید به بهبودی در آن نیست.» پرویز مشکاتیان، آن زمان انگار راست میگفت؛ این را سالهای بعد از آن ما دریافتیم؛ آن زمان که خودش رفت و دیگر بزرگان موسیقی چون محمدرضا لطفی و دیگران و آب هم از آب تکان نخورد. مشکاتیان البته خود دربارهی سالهای سکوتش گفته است:«من از سال ۷۶ که دیگر روی صحنه نرفتهام تا امروز هفت کتاب منتشر کردهام که به عبارتی میتوان گفت حدوداً سالی یک کتاب. همچنین بر روی اشعاری که گویای احساسات و عواطفم بوده آهنگ ساختم و با اینها سرگرم بودهام . ضمن آنکه فضا را قدری نامحرم میبینم. این یک مسئله احساسی است و ممکن هم هست هیچ دلیل منطقی نداشته باشد. البته من کارم را دارم انجام میدهم، اما چگونگی درآمدن و برآمدنش اصلاً برایم مهم نیست.»
او در گفتوگویی دیگر نیز به این مساله اشاره کرده است که:«یک وقت هست که شما در سالهایی انگیزه دارید و پرکار هستند. برعکس در زمانی سکوت میکنید، این دلایل صرفاً شخصی نیست. یک هنرمند که نمیتواند در یک جامعه زندگی کند و جدا از جامعه باشد. این بدین معنا نیست که میگفتند هنر برای مردم یا هنر تودهای یا به گفته مایکوفسکی ‘هنر سفارش جامعه است’ چون راه مایکوفسکی را خیلیها رفتند و نامی از آنها نماند. بنابراین نمیتوان گفت که هنر از جامعه سفارش میگیرد، اما به عقیده من از جامعه آبستن میشود. یعنی انگیزهها، موتیفهای سرایش، بینش و گزینش در فضایی است که زندگی میکند. برای همین هنر تابعی از زمان و مکان و صدالبته در بستر تاریخ است.» یا در جایی دیگر گفته است:«گویی که هفتاد سال در زندانی بودهام و بیرون نرفتهام و خیلی برایم سخت میشود، ایرادی که بسیاری از دوستان و آشنایان میگیرند. وضعیتی پیدا میکنم که گویی در حال اضمحلالم.» نمونههای زندهی آنچه او میگفت هم البته همچنان هستند. کافی است نگاهی به سالها سکوتِ بزرگانی چون فرهنگ شریف، هوشنگ ظریف و نوازندگان برجستهای چون «حسن ناهید» داشته باشیم یا یادمان بیفتد که استاد «حسین دهلوی» این روزها با انواع بیماریها دست و پنجه نرم میکند و هنوز در آرزوی اجرای اپرایش – مانی و مانا- است، همانطور که آثاری چون زم مشترک"، "لاله بهار"، "محبوب من وطن" از این هنرمند هیچگاه به صورت زنده اجرا نشدند.
محدودیتی که به طور معمول در ساز سنتور وجود دارد، برای پرویز مشکاتیان معنی نداشت؛ چرا که او نوازنده ای اعجوبه بود. داریوش پیرنیاکان دربارهی او میگوید:«من بارها گفته ام که هنرجویان سنتور برای تقویت تکنیک نوازندگی بعد از نواختن قطعات سخت استاد پایور باید به سراغ قطعات مشکاتیان بروند چرا که آثار مشکاتیان به مراتب سخت تر است. پر واضح است كه تاثیر گذاری «پرویز مشكاتیان» بر شیوه سنتور نوازی ایران آن قدر عمیق و همهگیر شده است كه نمیتوان آن را انكار كرد. پیش از «مشكاتیان» آنچه الگوی علاقه مندان به ساز سنتور بود، راه و روشی بود كه استاد كمنظیر سنتور استاد «فرامرز پایور» ابداع و تدوین كرده بود. »
* نقل قول های استاد مشکاتیان از گفت و گوهای کیوان فرزین و عبدالحسین مختاباد نقل شده است.
اینها را پرویز مشکاتیان گفته است. اگر بود، حالا همین روزها 60 ساله شده بود. اگر آن صبحِ نحسِ شهریور، زندگی را بدرود نگفته بود؛ حالا میشد تولد 60 سالگیاش را جشن گرفت؛ لابد شاگردانش هم برنامههایی به این مناسبت برایش ترتیب میدادند. لابد انتظار میرفت که دوباره دست به کار شود؛ «عارف» را سرو سامانی دهد و کنسرتی را به همین مناسبت برگزار کند. حالا اما او نیست؛ هر چند خانواده و دوستدارانش برنامههایی برای این مناسبت دارند؛ مثلا برگزاری یک نمایشگاه جامع عکس از زندگیش. همین چند روز پیش هم شاگردش «سیامک آقایی» برنامهای را در تالار وحدت اجرا کرد و قطعهای که به یادش ساخته بود، اجرا کرد. « مشکاتیان» را میتوان آهنگسازی دانست که نواهایش، زمزمهی تاریخ سرزمینی است که اگرچه چندان با او مهربان نبود، اما او عاشقانه دوستش داشت و تا آخرین لحظهی حیات، حتی برای اندک روزهایی نیز ترکش نگفت. به قولِ «محمدرضا شجریان»، پرویز مشکاتیان برای روزگار ما نغمههای بسیار پرداخت و یاد آن سالها را با هنر خود در حافظه ما ثبت کرد. او سازش را در دست نگرفت و قطعهای ننواخت مگر آنکه در فراز و فرودهای سرزمینش با مردمانش همراهی کند.
نوای او – چه آن هنگام که در چاووش فعالیت میکرد و چه آن هنگام که با عارف فعالیتهایش را به صورت مستقل ادامه میداد- رنجها و آرزوهای مردمش را در هنر خویش نمایان کرد. به همین خاطر است که باز به گفتهی خسروی آواز ایران، ذوق تصنیفسازی، مهارت گروهنوازی، لطافت شاعرانهاش و تعهدش به آرمانهای مردم، خاطره او را در هنر ایران زمین ماندگار خواهد ساخت. در همین خصوص زندهیاد «محمدرضا لطفی» نیز گفته است:« مردماني چند در طي بيش از 30 سال با آثار جاودان او و طنين پرشتاب مضرابش زيستهاند و بهترين و تلخترين لحظات عمر خويش را با ساز او قرين بودهاند. چند سال جان خاطره خود را مرهون احساس و ساختههاي زيباي او ميدانند.» او در حالی چنین بهرهای از موسیقی ایرانی برد که بسیاری بر این اعتقادند که این سبک، توان همراهی با جریانها و اتفاقات مردمی را ندارد؛ به خصوص آنکه ممیزیها و محدودیتهای رایج نیز همواره سدی بزرگ در این خصوص بوده است.
- مشکاتیان و عارف
توانست در زمینهی آهنگسازی نیز قطعاتی ماندگار خلق کند؛ ضمن آنکه فعالیتهای بیشماری نیز در زمینهی ساختِ قطعات ارکسترال انجام داد. مشکاتیان یکی ار بنیانگذاران گروه«عارف» بود؛ گروهی که در سال 1356 در رادیو شروع به کار کرد. بعد از گروه شیدا، نام عارف قزوینی را به پیشنهاد هوشنگ ابتهاج -سایه- بر آن گذاشتند که در آن زمان ریاست رادیو ایران را بر عهده داشت. گروه عارف در «گلچین هفته» برنامه اجرا میکرد. استاد پس از استعفا از رادیو و تلویزیون به همراه چند تن از موسیقی دانان گروه «چاووش» را تشکیل دادند. او در این خصوص گفته است: «پس از استعفا به خاطر کشتار 17 شهریور کانون چاووش را تشکیل دادیم و با مردم همدردی می کردیم» البته بعدها در سال 1359 چاووش را مهروموم کردند. پس از آن گروه عارف به مدت 7 سال به کارش ادامه داد. مشکاتیان در خصوص این گروه گفته است:« بعد از آن که برنامهی عارف وسیعتر شد و از رادیو بیرون آمد و تعداد گروه بیشتر شد هر کدام از اعضای گروه با تمرین و ممارست به درجه ی قابل توجهی در موسیقی رسیدند.» او در سالهای فعالیت خود علاوه بر حضورش در کانون «چاووش» که باید آن را یکی از طلاییترین دورانهای موسیقی سنتی ایران دانست، با خوانندگانِ بسیاری همکاری داشت که از جملهی آنان میتوان به شهرام ناظری – مرا عاشق، لاله بهار، چاووش 4، چاووش 7- و همچنین محمدرضا شجریان - بیداد، آستان جانان، سِرّ عشق، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق- و همچنین علی جهاندار، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، حمیدرضا نوربخش، علی رستمیان اشاره کرد. او همچنین در سالهای حیاتِ کوتاه خود، کتابهای فراوانی نیز منتشر کرد که از جملهی آنان میتوان به بیست قطعه برای سنتور، گل آئین، گل آوا، مجموعه تصانیف، بیداد، لاله بهار اشاره کرد.
او در ساز سه تار هم همچون سنتور تبحر داشت. آلبوم سر عشق با آواز محمدرضا شجریان، نی استاد محمد موسوی و سه تار استاد مشکاتیان که در دستگاه ماهور اجرا شده است نشان دهنده توانایی او در سه تار نوازی است. اهتمام به تربیتِ شاگرد نیز از دیگر فعالیتهای مهمِ مشکاتیان است که از جملهی آنان میتوان به «سیامک آقایی» اشاره کرد که در حال حاضر یکی از برجستهترین چهرههای سنتورنوازی ایران است؛ اما او را نباید تنها به این آثار محدود کرد. بهرام بیضایی، نمایشنامهنویس و کارگردان برجسته که حالا چند سالی است در خارج از ایران به سر میبرد و البته سالها پیش از آن نیز نتوانسته بود، فعالیت چندانی در کشورش انجام دهد، گفته است که هنرمند ایرانی را نباید تنها با کارهایی که انجام داده، سنجید؛ چون آنان سرشار از کارهای نکردهاند، آثار منتشر نشده؛ این مساله دربارهی «پرویز مشکاتیان» نیز به شدت مصداق دارد؛ یعنی درحالی که او در سالهای پایانی عمرش فعالیت چندانی در عرصهی موسیقی نداشت، آثار متعددی داشت که هیچگاه منتشر و حتی اجرا نشدند یا تنها یک بار در برخی از کنسرتهایش به اجرا درآمدند. او زمانِ درگذشت زندهیاد بسطامی گفت : «شرایط جاری و ساری موسیقی امروزه همه را بیانگیزه و خانه نشین کرده است. این همه گیجی، و بلاتکلیفی در حوزه موسیقی، همه بچهها را از مدار و قوام تاراند وهر که به دنبال کاری رفت.
سرنوشت بسطامی در انتظار همه ماست. هر هنرمندی که مقداری تفکر و تعهد داشته باشد و به تعالی فرهنگ و موسیقی این سرزمین بیندیشد، چنین آیندهای پیش رو دارد و این روند روز به روز بدتر میشود و امید به بهبودی در آن نیست.» پرویز مشکاتیان، آن زمان انگار راست میگفت؛ این را سالهای بعد از آن ما دریافتیم؛ آن زمان که خودش رفت و دیگر بزرگان موسیقی چون محمدرضا لطفی و دیگران و آب هم از آب تکان نخورد. مشکاتیان البته خود دربارهی سالهای سکوتش گفته است:«من از سال ۷۶ که دیگر روی صحنه نرفتهام تا امروز هفت کتاب منتشر کردهام که به عبارتی میتوان گفت حدوداً سالی یک کتاب. همچنین بر روی اشعاری که گویای احساسات و عواطفم بوده آهنگ ساختم و با اینها سرگرم بودهام . ضمن آنکه فضا را قدری نامحرم میبینم. این یک مسئله احساسی است و ممکن هم هست هیچ دلیل منطقی نداشته باشد. البته من کارم را دارم انجام میدهم، اما چگونگی درآمدن و برآمدنش اصلاً برایم مهم نیست.»
او در گفتوگویی دیگر نیز به این مساله اشاره کرده است که:«یک وقت هست که شما در سالهایی انگیزه دارید و پرکار هستند. برعکس در زمانی سکوت میکنید، این دلایل صرفاً شخصی نیست. یک هنرمند که نمیتواند در یک جامعه زندگی کند و جدا از جامعه باشد. این بدین معنا نیست که میگفتند هنر برای مردم یا هنر تودهای یا به گفته مایکوفسکی ‘هنر سفارش جامعه است’ چون راه مایکوفسکی را خیلیها رفتند و نامی از آنها نماند. بنابراین نمیتوان گفت که هنر از جامعه سفارش میگیرد، اما به عقیده من از جامعه آبستن میشود. یعنی انگیزهها، موتیفهای سرایش، بینش و گزینش در فضایی است که زندگی میکند. برای همین هنر تابعی از زمان و مکان و صدالبته در بستر تاریخ است.» یا در جایی دیگر گفته است:«گویی که هفتاد سال در زندانی بودهام و بیرون نرفتهام و خیلی برایم سخت میشود، ایرادی که بسیاری از دوستان و آشنایان میگیرند. وضعیتی پیدا میکنم که گویی در حال اضمحلالم.» نمونههای زندهی آنچه او میگفت هم البته همچنان هستند. کافی است نگاهی به سالها سکوتِ بزرگانی چون فرهنگ شریف، هوشنگ ظریف و نوازندگان برجستهای چون «حسن ناهید» داشته باشیم یا یادمان بیفتد که استاد «حسین دهلوی» این روزها با انواع بیماریها دست و پنجه نرم میکند و هنوز در آرزوی اجرای اپرایش – مانی و مانا- است، همانطور که آثاری چون زم مشترک"، "لاله بهار"، "محبوب من وطن" از این هنرمند هیچگاه به صورت زنده اجرا نشدند.
محدودیتی که به طور معمول در ساز سنتور وجود دارد، برای پرویز مشکاتیان معنی نداشت؛ چرا که او نوازنده ای اعجوبه بود. داریوش پیرنیاکان دربارهی او میگوید:«من بارها گفته ام که هنرجویان سنتور برای تقویت تکنیک نوازندگی بعد از نواختن قطعات سخت استاد پایور باید به سراغ قطعات مشکاتیان بروند چرا که آثار مشکاتیان به مراتب سخت تر است. پر واضح است كه تاثیر گذاری «پرویز مشكاتیان» بر شیوه سنتور نوازی ایران آن قدر عمیق و همهگیر شده است كه نمیتوان آن را انكار كرد. پیش از «مشكاتیان» آنچه الگوی علاقه مندان به ساز سنتور بود، راه و روشی بود كه استاد كمنظیر سنتور استاد «فرامرز پایور» ابداع و تدوین كرده بود. »
* نقل قول های استاد مشکاتیان از گفت و گوهای کیوان فرزین و عبدالحسین مختاباد نقل شده است.
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : جمعه 25 اردیبهشت 1394 - 15:23
دیدگاهها
اگه میشه یه تیکه از یکی از شاهکاراشون رو بذارین با این هوای بارونی تهران لذتمون دو چندان بشه!
یاد استاد مشکاتیان گرامی
حيف از اين نوابغ كه نيستند???
روحشون شاد قرین رحمت الهی
روحشون شاد
??زود بود پروازش...
روحشون آرام.
افسوس ،افسوس
روحشان شاد که شادی آفرین و آرامش دهنده بودند.
آثارش جاودانی می ماند
وای دیوونه ی سنتورم
روحشون شاد.
روحش شاد ویادش گرامی
بادشون گرامی
روحش شاد
ياد و خاطره اش براي هميشه گرامي است
ما فقط یاد گرفتیم که توی مراسم تدفین هنرمندامون شرکت کنیم تا اتفاقاتی نظیر کنسرت
دلم میگیره وقتی میبینم هنرمندایی که دوستشون دارم به جای خوش درخشیدن روی استیج
دلگیر میشن و فقط سکوت میکنن
کاش کمی با موسیقی مهربان تر برخورد شود
روح استادمشکاتیان اسطوره بی تکرارشاد باد داغ رفتنش هرگز از دل دوستداران هنرپاک نمی شود چه جانسوز بودرفتنش
از بعد از مرگ مشكاتيان از موسيقي متنفر شدم صحبت در مورد نابغه آهنگسازي هست كه اواخر عمر به شهادت دوستانش از ساز سنتور بيزار شده بود واقعا هر چه برسر فرهنگ اين مملكت بياد حقمونه
افزودن یک دیدگاه جدید